مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛بدرالسادات مفیدی در روزنامه شرق نوشت: «نگرانم! فرداى ایران چه خواهد شد؟»؛ این جملهاى است که این روزها از زبان بسیارى از اطرافیان خود به تکرار مىشنویم. درحالىکه روز به روز چالشهاى اقتصادى، اجتماعى و... گسترش بیشترى یافته و متأثر از این وضع، نوعى سردرگمى فضاى عمومى کشور را فراگرفته، نگرانى نسبت به آینده و سرنوشت ایران نیز رو به تزاید است. مشکلات روزافزونى همچون تورم افسارگسیخته، گرانى کالاها، سیر صعودى قیمت ارز، سکه، طلا، گوشت، مرغ، پیاز و... هماکنون وضعى ایجاد کرده که بدون تردید مىتوان مدعى شد روزانه هزاران خانواده به زیر خط فقر کشیده مىشوند. از سوى دیگر، نبود هیچ چشمانداز روشنى براى رفع این مشکلات یا لااقل اصلاح امور از سوی دولت و ادامه اعمال سیاستهاى سختگیرانه در قبال آزادىهاى فردى و...، هر روز داستانى درست کرده که انگار چیزى به نام آینده وجود ندارد. خبرهاى نگرانکننده نوعى آیندهپریشى را براى خانوادهها به ارمغان آورده و امواج مهاجرت را گسترش داده است.
این در حالى است که از بعد از پیروزى انقلاب اسلامى شاهدیم تحولات ایجادشده در سطح بینالملل، موازنه قدرت و پیشرفت را در دنیا تغییر داده و شرق فقیر را به غولهاى اقتصادى متعددى تبدیل کرده است. از چین و هند گرفته تا اندونزى، مالزى، ویتنام، کرهجنوبى و... همگى موفق شدهاند رفاه و آینده امیدبخشى را براى ملتهاى خود به ارمغان بیاورند و رؤیاهاى توسعه و پیشرفت را قابل دسترس کنند. دستیابى به رؤیاى تغییر و پیشرفت در کشورهاى حاشیه ایران نیز اتفاق غریبى نبوده است؛ چنانکه ترکیه و عربستان که تا پیش از این غبطه شرایط و وضعیت ایران را مىخوردند، هماکنون در جمع 20 اقتصاد بزرگ دنیا قرار گرفته و کشورهاى کوچکترى مانند قطر، امارات و کویت نیز خود را بسیار جلو بردهاند. آنان توانستهاند جایگاه خود را در سطح مناسبات اقتصادى و روابط با دیگر کشورها بهبود بخشند و در عین حال، توانایىهایشان را براى حفظ اقتدار ملى و نیز تأثیرگذارى بر سایر جوامع افزایش دهند. البته طبیعى هم هست که ارتباط و تعامل هر کشورى، ضمن حفظ استقلال و منافع ملى خود با سایر جوامع دنیا، در توسعه و پیشرفت آن کشور مؤثر است و مىتواند ازجمله ضروریات استحکامبخشى به بنیانهاى اقتصادى و سیاسى بهمنظور افزایش رفاه همگانى باشد.
در این میان، وضع ایران با توجه به نحوه حکمرانى و عدم تعامل مناسب با دنیا، متفاوت از این کشورهاست. گسترش تحریمهاى سخت، هماکنون بهنوعى ایران را به گوشه رینگ مسابقه در میدان تجارت جهانى سوق داده و از قرارگرفتن در کنار سفره معاملات سودآور براى مردم خود محروم کرده است. علاوهبراین، عملکرد مسئولان در اداره امور داخلى کشور نیز موجب کندى طىکردن مسیر توسعه و پیشرفت شده و همچنین ایران را در موقعیت انزواى جهانى قرار داده است. این در حالى است که هر روز شاهد در هم تنیدهشدن جامعه جهانى هستیم و به نظر مىرسد امکان جدایى از جهان با رویکرد حل مسائل داخلى از طریق قطع ارتباط با کشورهاى قدرتمند فراهم نیست. از سوى دیگر، با توجه به گسترش شتابنده انتقال اطلاعات در فضاى مجازى و افزودهشدن بر شناخت مردم ایران از سیماى جوامع مختلف، این سؤال در سطح عمومى مطرح است که چرا دشمنان ایران تمامى ندارند؟ البته بدیهى است وقتى مردم کشورى فقیر مىمانند یا نمىتوانند همپاى سایر نقاط دنیا و بهویژه مناطق همجوار، پیشرفت و توسعه خود را جلو ببرند، به تدریج جایگاه ضعیفترى پیدا مىکنند و در نتیجه چشم طمع دیگران (یا همان دشمنان) بیشتر از قبل متوجه آنها مىشود.
حال در اوضاع نگرانکننده امروز ایران، شاید اندیشیدن به فردا هراسانگیز باشد، ولى اینکه این وضع تا کى و کجا ادامه خواهد داشت، ناگزیر دغدغهاى را در میان بخشى از ایرانیان نسبت به آینده کشور ایجاد کرده است. هرچند درباره همگانىشدن این دغدغه با توجه به سختترشدن وضعیت معیشتى مردم کمى تردید وجود دارد؛ چراکه تجارب تاریخى نشان مىدهد هرگاه ملتى فقیر شود، هویت میهنى او هم کاهش مىیابد. در مقابل اما توسعه و پیشرفت یک جامعه، اعتماد عمومى را بالا برده و همبستگى ملى را بیشتر مىکند. در چنین جامعهاى که مردم چشمانداز روشنى پیشروى خود ببینند و قادر به برنامهریزى براى زندگى خود باشند، طبیعى است که انگیزه میهندوستى آنان نیز تقویت شده و به هویت ملى خود افتخار مىکنند.
اکنون که مدیریت جامعه ایرانى با سلب مسئولیت از خود، علنا با گفتن «همین که هست» آب پاکى را بر روى دست میلیونها ایرانى ریخته است، معلوم نیست چقدر مىتوان آینده روشنى را براى کشور تصور کرد و انتظار تقویت حس میهندوستى را داشت؛ مگر اینکه سیاست اصلاح رویه را در پیش بگیرند و با اتکا بر رویکرد تعامل با جهان، مردم خود را به سمت توسعه رهنمون شوند.
این در حالى است که از بعد از پیروزى انقلاب اسلامى شاهدیم تحولات ایجادشده در سطح بینالملل، موازنه قدرت و پیشرفت را در دنیا تغییر داده و شرق فقیر را به غولهاى اقتصادى متعددى تبدیل کرده است. از چین و هند گرفته تا اندونزى، مالزى، ویتنام، کرهجنوبى و... همگى موفق شدهاند رفاه و آینده امیدبخشى را براى ملتهاى خود به ارمغان بیاورند و رؤیاهاى توسعه و پیشرفت را قابل دسترس کنند. دستیابى به رؤیاى تغییر و پیشرفت در کشورهاى حاشیه ایران نیز اتفاق غریبى نبوده است؛ چنانکه ترکیه و عربستان که تا پیش از این غبطه شرایط و وضعیت ایران را مىخوردند، هماکنون در جمع 20 اقتصاد بزرگ دنیا قرار گرفته و کشورهاى کوچکترى مانند قطر، امارات و کویت نیز خود را بسیار جلو بردهاند. آنان توانستهاند جایگاه خود را در سطح مناسبات اقتصادى و روابط با دیگر کشورها بهبود بخشند و در عین حال، توانایىهایشان را براى حفظ اقتدار ملى و نیز تأثیرگذارى بر سایر جوامع افزایش دهند. البته طبیعى هم هست که ارتباط و تعامل هر کشورى، ضمن حفظ استقلال و منافع ملى خود با سایر جوامع دنیا، در توسعه و پیشرفت آن کشور مؤثر است و مىتواند ازجمله ضروریات استحکامبخشى به بنیانهاى اقتصادى و سیاسى بهمنظور افزایش رفاه همگانى باشد.
در این میان، وضع ایران با توجه به نحوه حکمرانى و عدم تعامل مناسب با دنیا، متفاوت از این کشورهاست. گسترش تحریمهاى سخت، هماکنون بهنوعى ایران را به گوشه رینگ مسابقه در میدان تجارت جهانى سوق داده و از قرارگرفتن در کنار سفره معاملات سودآور براى مردم خود محروم کرده است. علاوهبراین، عملکرد مسئولان در اداره امور داخلى کشور نیز موجب کندى طىکردن مسیر توسعه و پیشرفت شده و همچنین ایران را در موقعیت انزواى جهانى قرار داده است. این در حالى است که هر روز شاهد در هم تنیدهشدن جامعه جهانى هستیم و به نظر مىرسد امکان جدایى از جهان با رویکرد حل مسائل داخلى از طریق قطع ارتباط با کشورهاى قدرتمند فراهم نیست. از سوى دیگر، با توجه به گسترش شتابنده انتقال اطلاعات در فضاى مجازى و افزودهشدن بر شناخت مردم ایران از سیماى جوامع مختلف، این سؤال در سطح عمومى مطرح است که چرا دشمنان ایران تمامى ندارند؟ البته بدیهى است وقتى مردم کشورى فقیر مىمانند یا نمىتوانند همپاى سایر نقاط دنیا و بهویژه مناطق همجوار، پیشرفت و توسعه خود را جلو ببرند، به تدریج جایگاه ضعیفترى پیدا مىکنند و در نتیجه چشم طمع دیگران (یا همان دشمنان) بیشتر از قبل متوجه آنها مىشود.
حال در اوضاع نگرانکننده امروز ایران، شاید اندیشیدن به فردا هراسانگیز باشد، ولى اینکه این وضع تا کى و کجا ادامه خواهد داشت، ناگزیر دغدغهاى را در میان بخشى از ایرانیان نسبت به آینده کشور ایجاد کرده است. هرچند درباره همگانىشدن این دغدغه با توجه به سختترشدن وضعیت معیشتى مردم کمى تردید وجود دارد؛ چراکه تجارب تاریخى نشان مىدهد هرگاه ملتى فقیر شود، هویت میهنى او هم کاهش مىیابد. در مقابل اما توسعه و پیشرفت یک جامعه، اعتماد عمومى را بالا برده و همبستگى ملى را بیشتر مىکند. در چنین جامعهاى که مردم چشمانداز روشنى پیشروى خود ببینند و قادر به برنامهریزى براى زندگى خود باشند، طبیعى است که انگیزه میهندوستى آنان نیز تقویت شده و به هویت ملى خود افتخار مىکنند.
اکنون که مدیریت جامعه ایرانى با سلب مسئولیت از خود، علنا با گفتن «همین که هست» آب پاکى را بر روى دست میلیونها ایرانى ریخته است، معلوم نیست چقدر مىتوان آینده روشنى را براى کشور تصور کرد و انتظار تقویت حس میهندوستى را داشت؛ مگر اینکه سیاست اصلاح رویه را در پیش بگیرند و با اتکا بر رویکرد تعامل با جهان، مردم خود را به سمت توسعه رهنمون شوند.