تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۲ دی ۱۴۰۱ ساعت ۱۶:۴۱
کد مطلب : ۴۵۶۹۳۵
یادداشت /
اگر ده سانت دیگر برف میبارید...
۲
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛یکی دو هفته پیش بود که یک طوفان سهمگین به همراه کاهش دمای هوای تا حدود ۴۵ درجه زیر صفر بخشی از کشورها را در همنوردید و با کمترین خسارات تمام شد. اما اینجا در کهگیلویه و بویراحمد که هر منتقدی را معاند و بیسواد میخوانند هر اتفاق سادهای با بیمدیریتی به یک بحران تبدیل میشود. بارش برف آن هم در یک شهر سردسیری با حجم کم و در یک دمای معمولی صرفاً یک اتفاق ساده و روزمره است و در بهترین حالت نعمتی است از سوی خداوند برای خوشحالی مردمی که در سالهای اخیر به دلیل خشک سالیهای پیاپی منتظر بذل و بخشش آسمان هستند. اما سوء مدیریت و بیبرنامگی همین اتفاق ساده را چنان پیچیده میکند که اگر کسی از بیرون موفق شود از جادههای پر برف و یخزده وارد مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد شود گمان میبَرَد که یک روز قبل از ورود وی یک بارش سنگین برف به همراه کولاک و سرمای شدید اتفاق افتاده است.
در حالی که از روزهای قبل همهی پیشبینیها حاکی از بارش برف سبک در مرکز استان بود ستاد بحران جز اقدام به کلی گوییهای همیشگی هیچ برنامه و دستور کار دیگری نداشت و حتی از تعیینتکلیف برای فردای ادارات و مدارس عاجز و ناتوان بود و گویی منتظر یک دستور از بالا بود تا تکلیف خود را بداند.
وقتی برف بارید و آنچنان هم شدید نبود تازه یادشان آمد مدارس را تعطیل کنند و بعد ادارات را تعطیل نمایند و جالب آن که برخی از کارمندان بعد از وارد شدن به محل کار خود متوجه این تعطیلی شدند.
از همان اول صبح برق قطع شد، آب قطع شد، تلفن قطع شد و اینترنت نیز قطع شد. مردم تنها شانس آوردند که گاز قطع نشد که البته معلومنیست اگر شرایط برف روز سه شنبه تکرار شود چه بر سر گاز بیاید.
حال سؤال این است اگر ۱۰ سانت دیگر برف میبارید چه بر سر مردم میآمد؟ آیا شهرداری پیشبینی برف و نشستن برف بر ساقههای درختان را نمیکرد که باید این تعداد از درختان در زیر فشار برف خم و یا شکسته شوند. جالب آن که رسانههای وابسته به شهردار از قبل باریدن برف شروع به شانتاژ از آمادگی شهردار میکردند و در طول بحران هم مدام در صحنه بودن وی را یادآور میشدند ولی معلوم نیست مسئول شکستن ساقههای درختان خیابان یاسوج اگر شهردار نیست پس چه کسی است؟
طبیعی است در هنگامه بحران هر اتفاقی محتمل است ولی اولاً که بارش برف دیروز را نباید بحران دانست و در ثانی بر فرض بحران نیز رسالت اصلی ستاد بحران پیشبینی همین موضوع و در نظر گرفتن تمهیدات لازم است نه آن که خود ستاد بحران غافلگیر شود و یک شهر به تعطیلی و بحران کشیده شود.
بعبارتی بیمدیریتی در مدیریت بحران خود به خلق بحرانهای جدیدی همچون شلوغی صف نانواییها نیز کشیده است.
آنچه در اکثر مواقع بحران در استان کهگیلویه و بویراحمد شاهد آن هستیم پوشیدن لباسهای مخصوص و کفشهای گرانقیمت از سوی بعضی مسئولان و عکسهای یادگاری است. همچنان که روز بعد از برف نیز وقتی ساقههای افتاده درختان خیابانهای شهر بار کامیونزده میشدند تا به بیرون حمل شوند عکاسان صحنه را رها نمیکردند.
و نکته دیگر آن که در این مواقع جمع زیادی از حاضران تنها تماشاگرند و محدودی از همان نیروهای شرکتی در حال کار و تلاش هستند.
حالا ما ماندهایم و بلاتکلیفی که دست به سوی آسمان دعای برف و باران بخوانیم و یا از ترس وقوع حادثه و بحران برای مدیریت استان عافیت و عاقبت بخیری طلب نماییم؟
در حالی که از روزهای قبل همهی پیشبینیها حاکی از بارش برف سبک در مرکز استان بود ستاد بحران جز اقدام به کلی گوییهای همیشگی هیچ برنامه و دستور کار دیگری نداشت و حتی از تعیینتکلیف برای فردای ادارات و مدارس عاجز و ناتوان بود و گویی منتظر یک دستور از بالا بود تا تکلیف خود را بداند.
وقتی برف بارید و آنچنان هم شدید نبود تازه یادشان آمد مدارس را تعطیل کنند و بعد ادارات را تعطیل نمایند و جالب آن که برخی از کارمندان بعد از وارد شدن به محل کار خود متوجه این تعطیلی شدند.
از همان اول صبح برق قطع شد، آب قطع شد، تلفن قطع شد و اینترنت نیز قطع شد. مردم تنها شانس آوردند که گاز قطع نشد که البته معلومنیست اگر شرایط برف روز سه شنبه تکرار شود چه بر سر گاز بیاید.
حال سؤال این است اگر ۱۰ سانت دیگر برف میبارید چه بر سر مردم میآمد؟ آیا شهرداری پیشبینی برف و نشستن برف بر ساقههای درختان را نمیکرد که باید این تعداد از درختان در زیر فشار برف خم و یا شکسته شوند. جالب آن که رسانههای وابسته به شهردار از قبل باریدن برف شروع به شانتاژ از آمادگی شهردار میکردند و در طول بحران هم مدام در صحنه بودن وی را یادآور میشدند ولی معلوم نیست مسئول شکستن ساقههای درختان خیابان یاسوج اگر شهردار نیست پس چه کسی است؟
طبیعی است در هنگامه بحران هر اتفاقی محتمل است ولی اولاً که بارش برف دیروز را نباید بحران دانست و در ثانی بر فرض بحران نیز رسالت اصلی ستاد بحران پیشبینی همین موضوع و در نظر گرفتن تمهیدات لازم است نه آن که خود ستاد بحران غافلگیر شود و یک شهر به تعطیلی و بحران کشیده شود.
بعبارتی بیمدیریتی در مدیریت بحران خود به خلق بحرانهای جدیدی همچون شلوغی صف نانواییها نیز کشیده است.
آنچه در اکثر مواقع بحران در استان کهگیلویه و بویراحمد شاهد آن هستیم پوشیدن لباسهای مخصوص و کفشهای گرانقیمت از سوی بعضی مسئولان و عکسهای یادگاری است. همچنان که روز بعد از برف نیز وقتی ساقههای افتاده درختان خیابانهای شهر بار کامیونزده میشدند تا به بیرون حمل شوند عکاسان صحنه را رها نمیکردند.
و نکته دیگر آن که در این مواقع جمع زیادی از حاضران تنها تماشاگرند و محدودی از همان نیروهای شرکتی در حال کار و تلاش هستند.
حالا ما ماندهایم و بلاتکلیفی که دست به سوی آسمان دعای برف و باران بخوانیم و یا از ترس وقوع حادثه و بحران برای مدیریت استان عافیت و عاقبت بخیری طلب نماییم؟