تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۵۹
کد مطلب : ۴۴۹۸۸۰
بررسی آثار بی توجهی به زاگرس بر شهرسازی، شبکه شهرهای ایران، شهرهای مرزی (امنیت ملی)، ادامه حیات و تمدن و بقای ایرانی!
دود آتش زاگرس به چشم البرز خواهد رفت
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛ عارف لایقزاده - شهرساز: همهساله بهویژه با شروع فصل گرما، دغدغه ما زاگرسنشینان به سبب کمتوجهیها و کمبود امکانات اطفای، حریق، تبدیلشدن جرقهای کوچک به جهنمی از آتش در عرصههای جنگلی زاگرس مظلوم اما کریم است. شوربختانه در سال جاری و قبل از شروع فصل گرما آتش دیگر به جان بلوطها که نماد و نمود مقاومت برای زاگرسنشینهاست، افتاد. آتشی که جرقههای آن در یک دهه اخیر از چشم کارشناسان دور نمانده و در هر فرصتی از آن گفتهاند و نوشتهاند. پروانه برگخوار سفید بلوط که این روزها بلوطهای زاگرس میانی خاصه استان کهگیلویه و بویراحمد را از پای درآورده، همان آتش جهنمی است. نگاهی علمی، آماری و مستند به خدمات رشتهکوه زاگرس و جنگلهای بلوط واقع در دامنههای آن به ایران بیانگر حقایقی هولناک و تلخ در رابطه با اضمحلال زاگرس و آینده ایران و تمدن ایران است.
بر اساس یافتههای علمی و مستند جنگلهای زاگرس تأمینکننده 40 درصد آب شیرین تولیدی در کشور هستند، آب شیرینی که اگر به زاگرسنشینها نرسد یقیناً مرکز ایران را سیراب کرده و خواهد کرد، حیات و تداوم این کارکرد حیاتی زاگرس منوط به حفظ پوشش گیاهی و خاصه جنگلهای بلوط است چرا که هر هکتار جنگل بین 200 تا 2000 مترمکعب آب را در زمین نفوذ میدهد، همچنان که پژوهشهای مختلف بیانگر این است که میزان نفوذ آب در مناطق دارای پوشش جنگلی چهل برابر بیشتر از مناطق بدون پوشش جنگلی است. محققین حوزه محیطزیست بر این باورند که هر هکتار جنگل بلوط 68.5 تن گردوغبار را در خود رسوب میدهد که هیچ فیلتری توانایی رسوب این حجم از گردوغبار را ندارد. آری؛ بلوطها به سبب بسته شدن روزنه برگهایشان توسط گردوغبار، ایستاده میمیرند اما نمیگذارند این گرد، بلا و غم به مرکز و شمال ایران برسد. جنگلهای زاگرس با مساحت حدود شش میلیون هکتار 40 درصد سطح جنگلهای ایران را تشکیل میدهند و یازده استان را تحت پوشش قرار دادهاند که بنابر آمارهای رسمی کمی بیشتر از 30 درصد از کل جمعیت کشور در این رشتهکوهها و دامنههای آن زندگی میکنند، همچنان که زاگرس پذیرای 70 درصد از کل عشایر ایران نیز است. در بیان اهمیت اقتصاد زاگرس همین بس که این منطقه از یکسو قطب تولید گندم و علوفه ایران است و از سوی دیگر میزبان 50 درصد از جمعیت دام کشور. نظر به آمارهای برشمرده شده در ارتباط با ظرفیتها و ویژگیهای درخت بلوط و همچنین خدماتی که رشتهکوه زاگرس؛ این اسفنج طبیعی، به ایران میدهد و همینطور با توجه به مسائل، معضلات، مشکلات و بحرانهای درگیر و پیش روی ایران بیشک میتوان چنین ادعا کرد که اگر چارهای فوری، بنیادین و جامع برای بلوطها و زاگرس اندیشیده نشود، اضمحلال و نابودی جنگلهای بلوط زاگرس تهدیدی جدی برای امنیت، امنیت ملی، کارآمدی شبکه شهری ایران و مهمتر از همه حیات تمدن ایران خواهد بود. با توجه به نقش زاگرس در تأمین آب شیرین باشندگان در این حوزه و همچنین ساکنان پرمصرف مرکز ایران، بیشک بیتوجهی به جنگلهای بلوط زاگرس منجر به کاهش چشمگیر ذخیره آب و تشدید هر چه بیشتر بحران آب در ایران میشود، همچنان که از بین رفتن جنگلها و پوشش گیاهی زاگرس براثر انواع آفات، آتشسوزی و فعالیتهای انسانی علاوه بر کاهش تابآوری عمده سکونتگاههای واقع در این منطقه در برابر سیل و سایر بلاهای طبیعی بهصورت چشمگیری اقتصاد ساکنان را نیز مختل خواهد کرد و در چنین شرایطی چاره مردم جز مهاجرت بهسوی شبکههای شهری واقع در حوزه البرز نخواهد بود؛ موضوعی که حرکت جمعیت از مرکز، جنوب، جنوب شرق و شرق ایران به شمال کشور در سالهای اخیر بهوضوح قابلمشاهده است. رئیس مرکز ملی خشکسالی و مدیریت بحران سازمان هواشناسی گفت: «مهاجرت ساکنان مناطق جنوب، جنوب شرق و کویر مرکزی ایران به سمت سواحل شمالی کشور نشانه آغاز مهاجرت اقلیمی در ایران است.» تشدید مهاجرتهای اقلیمی و همچنین مهاجرت از زاگرس به شبکه شهری شکلگرفته در عرصه رشتهکوه البرز تشدید حاشیهنشینی، فقر، افزایش انواع بزه و تقابل بین گروههای جمعیتی و در سطحی کلانتر به ناکارآمدی این شبکه شهری منجر خواهد شد؛ تراکمی که به سبب معضلات آن امنیت و ثبات کشور را با خطری جدی مواجه میکند و اما آنچه چندان به چشم کارشناسان نمیآید این موضوع است که آیا ظرفیت زیستمحیطی البرز توان پاسخدهی به این حجم از مهاجران را دارد؟ مهاجرت از شهرهای مرزی غرب و جنوب غرب به سبب اضمحلال زاگرس علاوه بر بحران امنیت داخلی بحران عظیمتر و خطرناکتر که امنیت ملی را با تهدید مواجه میکند، به همراه خواهد داشت.
در همه دنیا دولتها با ارائه مشوقهایی جوامع محلی مرزنشین را به سکونت در مرزها تشویق میکنند زیرا حضور این اقشار در مرزها علاوه بر تأمین امنیت ملی به کاهش هزینههای کشور در حوزه تأمین امنیت ملی نیز کمک بسزایی میکند. آری؛ اگر بلوطی نباشد زاگرس قادر به ذخیره آب نیست، همچنان که دیگر مانعی در برابر حرکت ریزگردها بهسوی مرکز و شمال ایران وجود ندارد. نبود بلوط تابآوری شبکه شهری غرب و جنوب غرب ایران در برابر سیل، فرونشست، زلزله و تغییرات اقلیمی را بهشدت کاهش خواهد داد و در میانمدت فشار جمعیت بر زیستبوم و شبکه شهری واقع در حوزه البرز را دوچندان خواهد کرد و یقیناً در بلندمدت نابودی زاگرس و بلوطهای اینچنین خوردگی عظیم تهدیدی جدی برای ادامه حیات و تمدن و بقای ایرانی خواهد بود.
بر اساس یافتههای علمی و مستند جنگلهای زاگرس تأمینکننده 40 درصد آب شیرین تولیدی در کشور هستند، آب شیرینی که اگر به زاگرسنشینها نرسد یقیناً مرکز ایران را سیراب کرده و خواهد کرد، حیات و تداوم این کارکرد حیاتی زاگرس منوط به حفظ پوشش گیاهی و خاصه جنگلهای بلوط است چرا که هر هکتار جنگل بین 200 تا 2000 مترمکعب آب را در زمین نفوذ میدهد، همچنان که پژوهشهای مختلف بیانگر این است که میزان نفوذ آب در مناطق دارای پوشش جنگلی چهل برابر بیشتر از مناطق بدون پوشش جنگلی است. محققین حوزه محیطزیست بر این باورند که هر هکتار جنگل بلوط 68.5 تن گردوغبار را در خود رسوب میدهد که هیچ فیلتری توانایی رسوب این حجم از گردوغبار را ندارد. آری؛ بلوطها به سبب بسته شدن روزنه برگهایشان توسط گردوغبار، ایستاده میمیرند اما نمیگذارند این گرد، بلا و غم به مرکز و شمال ایران برسد. جنگلهای زاگرس با مساحت حدود شش میلیون هکتار 40 درصد سطح جنگلهای ایران را تشکیل میدهند و یازده استان را تحت پوشش قرار دادهاند که بنابر آمارهای رسمی کمی بیشتر از 30 درصد از کل جمعیت کشور در این رشتهکوهها و دامنههای آن زندگی میکنند، همچنان که زاگرس پذیرای 70 درصد از کل عشایر ایران نیز است. در بیان اهمیت اقتصاد زاگرس همین بس که این منطقه از یکسو قطب تولید گندم و علوفه ایران است و از سوی دیگر میزبان 50 درصد از جمعیت دام کشور. نظر به آمارهای برشمرده شده در ارتباط با ظرفیتها و ویژگیهای درخت بلوط و همچنین خدماتی که رشتهکوه زاگرس؛ این اسفنج طبیعی، به ایران میدهد و همینطور با توجه به مسائل، معضلات، مشکلات و بحرانهای درگیر و پیش روی ایران بیشک میتوان چنین ادعا کرد که اگر چارهای فوری، بنیادین و جامع برای بلوطها و زاگرس اندیشیده نشود، اضمحلال و نابودی جنگلهای بلوط زاگرس تهدیدی جدی برای امنیت، امنیت ملی، کارآمدی شبکه شهری ایران و مهمتر از همه حیات تمدن ایران خواهد بود. با توجه به نقش زاگرس در تأمین آب شیرین باشندگان در این حوزه و همچنین ساکنان پرمصرف مرکز ایران، بیشک بیتوجهی به جنگلهای بلوط زاگرس منجر به کاهش چشمگیر ذخیره آب و تشدید هر چه بیشتر بحران آب در ایران میشود، همچنان که از بین رفتن جنگلها و پوشش گیاهی زاگرس براثر انواع آفات، آتشسوزی و فعالیتهای انسانی علاوه بر کاهش تابآوری عمده سکونتگاههای واقع در این منطقه در برابر سیل و سایر بلاهای طبیعی بهصورت چشمگیری اقتصاد ساکنان را نیز مختل خواهد کرد و در چنین شرایطی چاره مردم جز مهاجرت بهسوی شبکههای شهری واقع در حوزه البرز نخواهد بود؛ موضوعی که حرکت جمعیت از مرکز، جنوب، جنوب شرق و شرق ایران به شمال کشور در سالهای اخیر بهوضوح قابلمشاهده است. رئیس مرکز ملی خشکسالی و مدیریت بحران سازمان هواشناسی گفت: «مهاجرت ساکنان مناطق جنوب، جنوب شرق و کویر مرکزی ایران به سمت سواحل شمالی کشور نشانه آغاز مهاجرت اقلیمی در ایران است.» تشدید مهاجرتهای اقلیمی و همچنین مهاجرت از زاگرس به شبکه شهری شکلگرفته در عرصه رشتهکوه البرز تشدید حاشیهنشینی، فقر، افزایش انواع بزه و تقابل بین گروههای جمعیتی و در سطحی کلانتر به ناکارآمدی این شبکه شهری منجر خواهد شد؛ تراکمی که به سبب معضلات آن امنیت و ثبات کشور را با خطری جدی مواجه میکند و اما آنچه چندان به چشم کارشناسان نمیآید این موضوع است که آیا ظرفیت زیستمحیطی البرز توان پاسخدهی به این حجم از مهاجران را دارد؟ مهاجرت از شهرهای مرزی غرب و جنوب غرب به سبب اضمحلال زاگرس علاوه بر بحران امنیت داخلی بحران عظیمتر و خطرناکتر که امنیت ملی را با تهدید مواجه میکند، به همراه خواهد داشت.
در همه دنیا دولتها با ارائه مشوقهایی جوامع محلی مرزنشین را به سکونت در مرزها تشویق میکنند زیرا حضور این اقشار در مرزها علاوه بر تأمین امنیت ملی به کاهش هزینههای کشور در حوزه تأمین امنیت ملی نیز کمک بسزایی میکند. آری؛ اگر بلوطی نباشد زاگرس قادر به ذخیره آب نیست، همچنان که دیگر مانعی در برابر حرکت ریزگردها بهسوی مرکز و شمال ایران وجود ندارد. نبود بلوط تابآوری شبکه شهری غرب و جنوب غرب ایران در برابر سیل، فرونشست، زلزله و تغییرات اقلیمی را بهشدت کاهش خواهد داد و در میانمدت فشار جمعیت بر زیستبوم و شبکه شهری واقع در حوزه البرز را دوچندان خواهد کرد و یقیناً در بلندمدت نابودی زاگرس و بلوطهای اینچنین خوردگی عظیم تهدیدی جدی برای ادامه حیات و تمدن و بقای ایرانی خواهد بود.