تاریخ انتشار
سه شنبه ۲ فروردين ۱۴۰۱ ساعت ۲۳:۱۷
کد مطلب : ۴۴۶۱۰۶
یادداشت اجتماعی؛
توهین احسان علیخانی به قوم اصیل لر
سروش درست
۲۷
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛”زِ لطف و قهر نمی بالم و نمی نالم/
به خارخشک خزان و بهار هر دو یکی ست “«چاله گَرْمْ کُنُونْ»
رسم رسام باستانیِ شب عیدِ مردمان لر در سرزمین کهن کهگیلویه و بویراحمد است.
در این شب عزیز، اجاق و آتشِ کاشانهی هراندیشهور لر اصیل، بسان سایر ایرانیان نبیل، روشن، پر حرارت و گرم است.
یکی از هنرمندان این قوم نجیب ایرانی، امسال در این شب، میهمان برنامه «عصر جدید» و مجری آن جناب احسان علیخانی بود.
افکار عمومی افزون بر چهارده استان لر نشین- و چه بسا در حوزهای وسیع تر- از دورهمی اقوام ایرانی و حضور هنرمندان و چهرههای شناخته شدهی ملّی بسان استاد «شهریار کریمی»، در شویی تلویزیونی از شبکه سه صدا و سیمای ملی، دل خوش بودند و دلخوش.
برنامه عصر جدید، در دو شب مانده به پایان قرن، آغاز شد. ایرانیان با وجود اوضاع نابسامان ویروس کووید ۱۹، اُمیکرون، شرایط نامساعد اقتصادی، جنگ در اکراین، فشار بیش از حد تحریم، تطمیع، تشدید، تهدید و «ید» های متعدد، شب نوروز یا همان «چاله گرم کنون» دلخوش بودند و بیدل.
بیدل، همان عاشق بیقرار است. برخی اگر عاشق هم نبودند، آن شب، بیقرار شهریار بودند و هنر آوازش.
برنامه با اجرای آواز فولکلوریک مناطق مختلف، تداوم یافت و جناب مجری، در فواصل مختلف میهمانانی از چهرههای هنرمند کشور را دعوت به حضور و منظور دور میزی نیم دایره- در ترتیب ایستادن مدعوین و مجریان-می نمود. تکیه کلامی- «بیایید جلو! مگه میز، چیز داره!» - مکررِ نامکررِ مزههایش بود. سعی میکرد خودش را خوش مَزه نشان دهد و خوشمزه.
همان شب نخست، در سطح وسیعی، خبری نرم افزاز به نرم افزار، دهان به دهان و گوشی به گوشی میچرخید: «استاد آواز شهریار کریمی امشب، عصر جدید، اجرا دارد!»
دیدهها دیده به صفحهی تلویزیون خشک و سرانجام نزدیک دو سحر، مجری همچنان- به نظر پر انرژی-، از مخاطبین و مدعوینش، طلب اعتذار داشت و پوزش که مابقی ماجرا، فرداشب تداوم خواهد داشت.
برنامهی عصر جدید، زنده بود و چنین رخدادی، طبیعی ست.
در تفکر و تمدن سرزمین بزرگ قوم لر، دلبستهی هنر و جانبخش فرهنگ هستیم. باری، فرداشب را به فال نیک گرفتیم که مصادف با شب عید و رسم باستانی «چاله گرم کُنُون» بود.
شب عید، سبزی پلوها بر روی آتش و ماهی و مرغ شکم پر و کبگ دری و قزل آلای تنگ سرخ مظلوم و شاه بره دنا بر روی اجاق طیار بود و کدبانوهای لر، هنرنمایی میکردند.
عصر جدید، باز با چهرهی جدیدِ «پا به چل گذاشته» ی به قول خودِ جناب علیخانی، شروع شد.
زدند و گفتند و رقصیدند و خندیدند و مهیمان پشتِ مدعو و مدعو پشتِ میهمان دعوت شد. بر سِنی که آراسته و پیراسته بود، آمد و شدها شد؛ اما خبری از شهریار آواز قوم لر نبود.
علیخانی باز لبخند بر لب، گُفت و سُفت و رَفت و آمد. از استاد گفت و اجرای دلبرانهی برنامه اش، اما باز خبری از آواز نازِ شهریار نبود. نگرانی در بخشی از جغرافیای ایران زمین حسّ میشد، شهریار بود اما، شهرْیاری، نبود!
از گروه موسیقی بختیاری دعوت شد جهت اجرای موسیقی بخت یارِبختیاری! در آن لحظه، که پاسی از سحر نوروز گذشته بود؛
دوربین از بالا و پشت، نمایی را به تصویر کشیده بود. بختیاریها روی سن بودند اما، یک دَم، موسیقی و صدای استاد شهریار، پخش شد. در تصویر، استاد شهریار و مهربانویی که همراه ایشان بود شروع به اعتراض کردند. بیدرنگ کارگردان، برنامه را قطع و پیامهای بازرگانی میهمان دیدههای منتظر مخاطبین به ویژه طرفداران بیشمار ایشان- در واقع افزون بر نیمی از جغرافیای قوم لر-شد.
بعد از لَختی، برنامه با اجرای بینظیر گروه مقامی بخت یارانِ بختیاری، شروع شد. زهی بر این موسیقی! همتبارانم سراییدند، دلبری کردند و دلْ بری!
سپس، استاد در پشت صحنهای پشت عروس و شاه دامادهایی، ایستاده بود، خسته و هم، دلشکسته! .
لحظات آخر، دو خواننده دیگر دعوت شد، اما خبری از استاد شهریار و صدای نازنینش نبود.
سرانجام قصه و ماجرا این بود: این مجری تهرانی، نمیدانم با چه ایده، نگر و نظری، میهمانی را از سرزمین هنرمندخیز کهگیلویه و بویراحمد دعوت کرد و با چنین برخورد نامناسبی، با اعتبار یک خوانندهای که حرفهای بسیاری برای گفتن و خدمت به موسیقی این آب و خاک دارد، بازی کرد.
جمعی از مردمان قوم لر بر این باورند که جناب علیخانی - لطفا بخوانید علیخونی- عمداً این سناریو را بازی کرد.
با توجه به پیشینه این مجری توانا، ما مردمان قوم لر، با بعید دانستن چنین تفکر بدسگالی از ایشان، میخواهیم که مجدد از این خوانندهی محبوب دعوت نمایند که به شکل زنده در یکی از میادین عصر جدید در رسانه ملی، اجرا نمایند تا تفاوت چالهی گرم و اجاق گرم با اجاق سرد را از عمق وجود دریابند؛ در غیر این صورت، خواهند دید و خواهیم دید که عصر جدید، عصر قدیم هم نخواهد بود.
دعوت به برنامه عصر جدید و بیاهمیّتی به میهمان را به منزلهی توهین به هنر و هنرمندان قوم لر و مردمان خردمند و اندیشه ورز این سامان از ایران اسلامی میدانیم؛ بنابراین این مجری، موظف است در برنامهی خویش، به طور رسمی، از این هنرور ایرانی و مردمان قوم لر طلب پوزش و اعتذار نماید.
این نوع برخورد، نه تنها از شایستگیهای استاد شهریار نمیکاهد، بلکه هنر ارجمند شهریار، در نظر مردم محبوبتر خواهد شد؛ پس، به قول حضرت صائب، صائب چنین است:” زِ لطف و قهر نمی بالم و نمینالم/
به خارخشک، خزان و بهار هر دو یکی ست“
سروش درست
سحرگاه بهمن روز
دوم فروردین ۱۴۰۱خ.
یاسوج مهتابی
به خارخشک خزان و بهار هر دو یکی ست “«چاله گَرْمْ کُنُونْ»
رسم رسام باستانیِ شب عیدِ مردمان لر در سرزمین کهن کهگیلویه و بویراحمد است.
در این شب عزیز، اجاق و آتشِ کاشانهی هراندیشهور لر اصیل، بسان سایر ایرانیان نبیل، روشن، پر حرارت و گرم است.
یکی از هنرمندان این قوم نجیب ایرانی، امسال در این شب، میهمان برنامه «عصر جدید» و مجری آن جناب احسان علیخانی بود.
افکار عمومی افزون بر چهارده استان لر نشین- و چه بسا در حوزهای وسیع تر- از دورهمی اقوام ایرانی و حضور هنرمندان و چهرههای شناخته شدهی ملّی بسان استاد «شهریار کریمی»، در شویی تلویزیونی از شبکه سه صدا و سیمای ملی، دل خوش بودند و دلخوش.
برنامه عصر جدید، در دو شب مانده به پایان قرن، آغاز شد. ایرانیان با وجود اوضاع نابسامان ویروس کووید ۱۹، اُمیکرون، شرایط نامساعد اقتصادی، جنگ در اکراین، فشار بیش از حد تحریم، تطمیع، تشدید، تهدید و «ید» های متعدد، شب نوروز یا همان «چاله گرم کنون» دلخوش بودند و بیدل.
بیدل، همان عاشق بیقرار است. برخی اگر عاشق هم نبودند، آن شب، بیقرار شهریار بودند و هنر آوازش.
برنامه با اجرای آواز فولکلوریک مناطق مختلف، تداوم یافت و جناب مجری، در فواصل مختلف میهمانانی از چهرههای هنرمند کشور را دعوت به حضور و منظور دور میزی نیم دایره- در ترتیب ایستادن مدعوین و مجریان-می نمود. تکیه کلامی- «بیایید جلو! مگه میز، چیز داره!» - مکررِ نامکررِ مزههایش بود. سعی میکرد خودش را خوش مَزه نشان دهد و خوشمزه.
همان شب نخست، در سطح وسیعی، خبری نرم افزاز به نرم افزار، دهان به دهان و گوشی به گوشی میچرخید: «استاد آواز شهریار کریمی امشب، عصر جدید، اجرا دارد!»
دیدهها دیده به صفحهی تلویزیون خشک و سرانجام نزدیک دو سحر، مجری همچنان- به نظر پر انرژی-، از مخاطبین و مدعوینش، طلب اعتذار داشت و پوزش که مابقی ماجرا، فرداشب تداوم خواهد داشت.
برنامهی عصر جدید، زنده بود و چنین رخدادی، طبیعی ست.
در تفکر و تمدن سرزمین بزرگ قوم لر، دلبستهی هنر و جانبخش فرهنگ هستیم. باری، فرداشب را به فال نیک گرفتیم که مصادف با شب عید و رسم باستانی «چاله گرم کُنُون» بود.
شب عید، سبزی پلوها بر روی آتش و ماهی و مرغ شکم پر و کبگ دری و قزل آلای تنگ سرخ مظلوم و شاه بره دنا بر روی اجاق طیار بود و کدبانوهای لر، هنرنمایی میکردند.
عصر جدید، باز با چهرهی جدیدِ «پا به چل گذاشته» ی به قول خودِ جناب علیخانی، شروع شد.
زدند و گفتند و رقصیدند و خندیدند و مهیمان پشتِ مدعو و مدعو پشتِ میهمان دعوت شد. بر سِنی که آراسته و پیراسته بود، آمد و شدها شد؛ اما خبری از شهریار آواز قوم لر نبود.
علیخانی باز لبخند بر لب، گُفت و سُفت و رَفت و آمد. از استاد گفت و اجرای دلبرانهی برنامه اش، اما باز خبری از آواز نازِ شهریار نبود. نگرانی در بخشی از جغرافیای ایران زمین حسّ میشد، شهریار بود اما، شهرْیاری، نبود!
از گروه موسیقی بختیاری دعوت شد جهت اجرای موسیقی بخت یارِبختیاری! در آن لحظه، که پاسی از سحر نوروز گذشته بود؛
دوربین از بالا و پشت، نمایی را به تصویر کشیده بود. بختیاریها روی سن بودند اما، یک دَم، موسیقی و صدای استاد شهریار، پخش شد. در تصویر، استاد شهریار و مهربانویی که همراه ایشان بود شروع به اعتراض کردند. بیدرنگ کارگردان، برنامه را قطع و پیامهای بازرگانی میهمان دیدههای منتظر مخاطبین به ویژه طرفداران بیشمار ایشان- در واقع افزون بر نیمی از جغرافیای قوم لر-شد.
بعد از لَختی، برنامه با اجرای بینظیر گروه مقامی بخت یارانِ بختیاری، شروع شد. زهی بر این موسیقی! همتبارانم سراییدند، دلبری کردند و دلْ بری!
سپس، استاد در پشت صحنهای پشت عروس و شاه دامادهایی، ایستاده بود، خسته و هم، دلشکسته! .
لحظات آخر، دو خواننده دیگر دعوت شد، اما خبری از استاد شهریار و صدای نازنینش نبود.
سرانجام قصه و ماجرا این بود: این مجری تهرانی، نمیدانم با چه ایده، نگر و نظری، میهمانی را از سرزمین هنرمندخیز کهگیلویه و بویراحمد دعوت کرد و با چنین برخورد نامناسبی، با اعتبار یک خوانندهای که حرفهای بسیاری برای گفتن و خدمت به موسیقی این آب و خاک دارد، بازی کرد.
جمعی از مردمان قوم لر بر این باورند که جناب علیخانی - لطفا بخوانید علیخونی- عمداً این سناریو را بازی کرد.
با توجه به پیشینه این مجری توانا، ما مردمان قوم لر، با بعید دانستن چنین تفکر بدسگالی از ایشان، میخواهیم که مجدد از این خوانندهی محبوب دعوت نمایند که به شکل زنده در یکی از میادین عصر جدید در رسانه ملی، اجرا نمایند تا تفاوت چالهی گرم و اجاق گرم با اجاق سرد را از عمق وجود دریابند؛ در غیر این صورت، خواهند دید و خواهیم دید که عصر جدید، عصر قدیم هم نخواهد بود.
دعوت به برنامه عصر جدید و بیاهمیّتی به میهمان را به منزلهی توهین به هنر و هنرمندان قوم لر و مردمان خردمند و اندیشه ورز این سامان از ایران اسلامی میدانیم؛ بنابراین این مجری، موظف است در برنامهی خویش، به طور رسمی، از این هنرور ایرانی و مردمان قوم لر طلب پوزش و اعتذار نماید.
این نوع برخورد، نه تنها از شایستگیهای استاد شهریار نمیکاهد، بلکه هنر ارجمند شهریار، در نظر مردم محبوبتر خواهد شد؛ پس، به قول حضرت صائب، صائب چنین است:” زِ لطف و قهر نمی بالم و نمینالم/
به خارخشک، خزان و بهار هر دو یکی ست“
سروش درست
سحرگاه بهمن روز
دوم فروردین ۱۴۰۱خ.
یاسوج مهتابی