تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۰۰:۲۶
کد مطلب : ۴۴۴۷۹۹
یادداشت ارسالی؛
«قلعه نادر»؛ دژی نادر و ناشناخته در شهرستان بهمئی
سیدمهدی اسعدیخوب
۱
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛سیدمهدی اسعدیخوب - پژوهشگر: کشور ایران به طور اعم و منطقه جنوب غربی ایران و بلاد خوزستان و کهگیلویه به طور اخص از قدیمیترین مناطق سکونت انسان و پایه گذار تمدنهای نخستین سلسلههای مختلف در ادوار تاریخ بودهاند که اقوام گوناگون ایرانی و آریایی در این دیار سکنی گزیدند. یکی از مناطقی که همچنان ناشناخته باقی مانده است قلعه نادر واقع در شهرستان بهمئی از توابع استان کهگلویه و بویراحمد میباشد که البته از نظر سیاسی تا قبل از دهه 1340 در تقسیمات سیاسی تابع ایالت فارس بوده است. از نظرجغرافیایی از هر جهت محدود و محصور به شهرستانهای استان خوزستان میباشد.
شاید با یک جستجوی ساده در گوگل به مشخصات کلی و تصاویر فراوان از قلعه نادر دست یابید که ما دنبال تکرار مکررات و بازگوئی توصیف ظاهری قلعه نادر نیستیم، بلکه دنبال چرائی ناشناخته بودن این مکان مهم باستانی بوده شاید بتوان چهره و نام و نشان این قلعه یا دژ را از دل کوه قلهی نادر بیرون کشید و دست در انبان تاریخ کرد و با ابزار علم و دستان توانمند محققان، به پستوی تاریخ رفت و نام و نشان واقعی این فرزند تاریخ را بازشناخت.
یکی از نکات جالب و شاید قابل تأمل این است که علی رغم بازدید و کاوش آثار تاریخی – باستانی این خطه توسط جهانگردان و سیاحان خارجی، اما قلعه نادر که در فاصله کمی از تنگ سروک واقع گردیده است، مورد توجه هیچ کاوشگر و محققی قرار نگرفته است.
از لایارد انگلیسی (1840 میلادی- 1219 شمسی) که مدت زیادی در قلعه تل نزد محمدتقی خان بختیاری بوده است و به سرزمین کهگیلویه و بهبهان نیز سفر کرد تا بارون دوبد روسی در سالهای 1840-1841 میلادی شخصاً از تنگ سروک بازدید بعمل آورد و سیاحان دیگری چون چارلز نوئل انگلیسی (1917 میلادی- 1296 شمسی) که به قلعه ممبی نزد حسین خان بهمئی رفته و از تنگ سروک، تنگ کپ، کوه سفید و کوه سیاه بازدید نموده است (سفرنامه بهمئی، ص 80) و یکی از مأموران سیاسی انگلیس بنام آرنولد ویلسون که به خاک کهگیلویه و بهمئی سفر کرده و تا قلعه علیمردان خان طیبی در دیشموک پیش رفته است (سفرنامه ویلسون در جنوب غربی ایران، ص 122). اما اکثر این سیاحان که در پوشش کاوشگر و محقق تاریخی به انجام مأموریت سیاسی و جاوسی مشغول بودهاند، اشارتی به قلعه نادر بهمئی نکردهاند که میتوان با اطمینان گفت هیچکدام از سیاحان خارجی و مأموران سیاسی که اغلب از تنگ سروک تا قلعه علا و کوههای منگشت بازدید نمودهاند از قلعه نادر دیدن نکردند.
تنها موردی که نگارنده این یادداشت پیدا کرده است اشاره کپتن نوئل یک افسر سیاسی انگلیس به قلعهای بنام لیلان در بهمئی که مقر زمستانی حسین خان بهمئی بوده است که مکان دقیق و نام این قلعه، مبهم و ناشناخته میباشد (سفرنامه بهمئی، چارلز نوئل، ص 80).
قلعه نادر و نادر شاه افشار از افسانه تا واقعیت
در ارتباط با شناخت آثار تاریخی، سیر تحول و تغیر نام یک مکان اهمیت بسزایی دارد، بنابراین نخست باید نام واقعی این قلعه را مورد واکاوی قرار داد. نادرشاه افشار که در قرن دوازدهم هجری میزیسته و نسبت قلعهی نادر بهمئی به نادرشاه افشار (1100 -1160 هجری قمری) به گواهی تاریخ، محل اعتنا نیست و سندیت تاریخی ندارد. نادرشاه افشار در سالهای 1140 تا 1146 هجری قمری برابر با 1106 تا 1112 شمسی دوبار به خوزستان و کهگلویه سفر کرد.
بار اول از مسیر فارس و کهگلویه به خوزستان یعنی رامهرمز و شوشتر رفت. مرتبهی دوم که نادرشاه در عراق درگیر جنگ با عثمانیها بود، یکی از سرداران نادر بنام محمدخان بلوچ در کهگلویه و فارس شورش کرد، بنابراین نادرشاه پس از شکست عثمانیها و کشته شدن توپال عثمان پاشا و اشغال و تصرف بغداد و کرکوک به خوزستان، کهگیلویه و فارس جهت سرکوب محمدخان بلوچ عزیمت نمود که سرانجام فتنهی محمدخان بلوچ را درهم پیچید (احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ص 115-120). البته باید به این نکته هم اشاره کرد که برای دورهای، برخی از ترکهای ایل افشار ساکن کهگلویه و خوزستان بودهاند و قدرت را در دست داشتهاند (احمد کسروی، ص 57). مسیر اغلب لشکرکشیهای حاکمان از اصفهان و لرستان به خوزستان و فارس معمولاً جاده شوشتر، رامهرمز و بهبهان بوده است. بنابراین احتمالی که نادرشاه افشار با آن ساز و سپاه سنگین از مسیر قلعه نادر گذشته باشد، دور از انتظار میباشد. سکونت نادرشاه افشار در قلعهی نادر نیز غیرممکن میباشد، زیرا قلعه نادر یک دژ طبیعی کوچک بوده که ساخت و سازهایی محدود از سنگ و ساروج و گچ دارند که گنجایش یک لشکر چندهزار نفری را به دلیل فضای محدود، عدم دستری به آب و غذای کافی ندارد. این مکان بیشتر برای خوانین و حاکمان محلی یا کسانی که یاغی و تحت تعقیب بودهاند، مناسب میباشد، نه برای یک حاکم قدرتمند مانند نادرشاه افشار که در اوج قدرت بوده است و او را ناپلئون شرق لقب دادهاند. ضمناً عشایر، روستائیان و افراد محلی علاقهی خاصی به افسانه پردازی درباره شخصیتهای تاریخی ملی و مذهبی دارند به طوری که بیش از صد نقطه در ایران را جای پای رخش رستم میدانند. لرها معتقد هستند آخور اسب رستم در منطقهای در نزدیکی باغملک بوده است و رستم اسبش را به این درخت کمند میکرده است (لایارد، ص 148). یا باور به مقبره عباس این ابن علی و جابر ابن عبدالله انصاری در منطقه سیروان (راولینسون، ص 56) همچنین لرها ا عتقاد به پهلو نشستن کشتی نوح در منطقه چها نابالغان لرستان دارند (راولینسون، ص 127) یا مقبره سلمان در مال امیر قلعه تل (لایارد، ص 113). پس از این گونه باروها بین لرها و سایر اقوام ایرانی رایج است، پس نباید تعجب کرد اگر قلعهی نادر را به نادرشاه افشار منتسب بدانند. در نتیجه فرضیهی اینکه قلعه نادر بهمئی مربوط به نادرشاه افشار باشد، بسیار ضعیف و بدون قرائن و شواهد تاریخی میباشد، بنابراین باید فرضیهای دیگر را مطرح نمود.
قلعهی نادر یا ناظر؟
تغییر نام مکانها در بین اقوام لر موضوعی بسیار رایج میباشد. همانطور که مینورسکی و هنری راولینسون به مطالعهی آثار باستانی و ریشهی نامهای جغرافیایی مناطق لرنشین پرداختهاند، به این موضوع اشاره کردهاند که چطور در طول تاریخ، نام مکان و شهرها دچار تغییر گردیده است.
بخصوص در بین لرها که به روایتی زبان آنان هم پارسی شکسته میباشد و به راحتی کلمات و تلفظ حروف را تغییر میدهند. مانند لب آب را لَو آو و چشمهی آب گازاران در دامنهی قلعه نادر را آو گازرون تلفظ میکنند. یا دژپل که به تدریج به دزفول یا ایذج به ایذه تغییر نام یافت. همچنین تغییر چیج به شیز کاملاً حاکی از اختلافات گویشی است (مینورسکی، ص 53). بنابراین احتمال تغییر نام مکانها در گذر زمان و از زبانی به زبانی و زمانی به زمانی دیگر امری کاملاً محتمل و عادی میباشد. اگر گمانهی تغییر قلعهی ناظر به نادر را بپذیریم شاید به دلیل موقعیت خاص و تسلط قلعه ناظر نسبت به محیط اطراف میباشد. موضوعی که می گویند بنام کلات النظیر در اسناد تاریخی آمده است، زیرا جدای از کوههای زاگرس، قلعه نادر تنها قلعهای است که در دشتهای کهگیلویه و خوزستان واقع گردیده است و قلعهی نادر از این منظر، منحصر بفرد میباشد.
طبق روایاتی قلعه نادر (ناظر) پناهگاه برخی رهبران و حاکمان اسماعیلیان میباشد. اسماعیلیان گروهی از شیعیان بودند که از قرن سوم نخست در مصر سربرآوردند تا زمان حمله مغولان در اقلاع و دژهای کوهستانی دور از دسترس حکومتهای مرکزی، پناه میگرفتند و روش مبارزه آنان بیشتر چریکی و مبتنی بر ترور و فرار و پناه گرفتن در دژهای کوهستانی دور از دسترس بوده است و احتمال میدهند که قلعه نادر بهمئی یکی از دژهای مربوط به دوره دودمان سلجوقیان در قرن پنجم و ششم هجری باشد که اسماعیلیان به رهبری حسن صباح به اوج قدرت خود رسیده بودند.
آنچه میتواند به حل این معما کمک کند، حصار ساخته شده در دامنه کوه قلعه نادر در مجاورت چشمه آب گازران در پایین کوه میباشد. این حصار با عرض بیش از 120 سانتی متر فقط از سنگ خالی ساخته شده و مساحتی بیش از 40 هزار مترمربع (بیش از 4 هکتار) دارد که وسط آن خالی و در کنار دیوارهای آن، اتاقهای بدون سقف بهم چسبیده قرار دارند. افراد بومی به این حصار و نقطه، طویله نیز می گویند. طویله یا آغل مکانی برای نگهداری دام و احشام میباشد. باتوجه به اینکه مصالح گچ، آجر، ساروج و اتاقهای گلی در این حصار یا طویله وجود ندارد، این فرضیه را تقویت میکند که حصار واقع شده در دامنهی کوه برای نگهداری دام و احشام خوانین یا حکومت محلی و ساکن در قلعه بوده است. خود این حصار نیز موقعیت خاص و منحصربفردی دارد، زیرا از دو جهت به پرتگاه کوهستانی متصل و نوعی مانع طبیعی دارد و از یک جهت به چشمه آب گازران در فاصلهای حدود 70 متری منتهی میشود.
پایان: از آنجا که محققان و باستان شناسان از روشهای مختلف مانند گنجینه، جواهرات و بقایای به جا مانده از آن دوره مانند سکه و مجسمهها، نقره چات، سکه، سنگ نبشته ها، مصالح بکار گرفته شده، اسناد و منابع تاریخی موثق برای کشف یک اثر تاریخی بهره میگیرند و دژ قلعه نادر هنوز به طور علمی مورد کاوش قرار نگرفته است و از طرفی هم بارون دوبد روسی جاده سنگفرش تنگ سروک را مربوط به دوره شاهنشاهی اشکانیان (قرن سوم پیش از میلاد تا سال 225 بعد از میلاد بر ایران حکومت میکردند) میداند، بعید نیست که دژ قلعهی نادر و حصار (طویله) مشرف چشمهی آب گازران مربوط به دورهی پیش از اسماعیلیان در دوره سلجوقیان (قرن پتجم و ششم هجری) باشد. شاید هم اسماعیلیان در دژ قلعه نادر سکنی گزیده و پناه گرفتهاند، اما نمیتوان با سندیت و مدرک تاریخی، اسماعیلیان را اولین ساکنان دژ قلعه نادر دانست. آنچه مسلم است و به روش شفاهی و سینه به سینه از دو نسل پیش به ما رسیده است این است که حسین خان بهمئی بین سالهای 1305 الی 13010 شمسی (سال دقیق مشخص نیست) از دست رضاه شاه به قلعه نادر متواری و پناه برد و آخرین شخصی بود که در این قلعهی تاریخی و طبیعی بسر برده است. امید است که این یادداشت، آغازی بر راه ورود محققان توانمند برای بررسی و کاوش این منطقه تاریخی باشد و عجیب و اغراق نیست اگر احتمال دهیم یک تمدن ناشناخته در این دژ پنهان مانده باشد، همانطور که منطقه تاریخی و باستانی آشور و نینوا در قرن نوزدهم توسط یک افسر انگلیسی بنام لایارد کشف گردید. همچنین شهر سوسن در نزدیکی شهر شوش توسط هنری راولینسون.
مشخصات قلعه نادر بهمئی:
موقعیت: فاصله 10 کیلومتری از شهر لیکک.
ارتفاع از سطح دریا: 1150 متر
مکانها و آثار: آغل دام، زندان، حوض آب، برج مراقبت و نگهبانی، اتاقهای گلی و گچی، ساروج، گل نرگس در بلندترین نقطه، جو خودرو، یک گورآب یا برکه کنده شده در زمین در 200 متر پایینتر از قلعه (شمال غربی قلعه)، تعدادی قبر در نزدیکی گورآب. درختان بادام کوهی، پسته کوهی یا بن، کلخنگ، انجیر کوهی و کنار.
چشمه آب گازران در دامنهی شمالی قلعه.
حصار یا طویله در مجاورت یا مشرف به چشمهی آب گازران. قسمت شمال چشمه در ارتفاع 50 متری چشمه قرار دارد.
-----------------------------------------
منابع:
1. هنری راولینسون، 1833 میلادی (1212 شمسی)، گذر از ذهاب به خوزستان، ترجمه سکندر امان الهی بهاروند.
2. سر اوستین هنری لایارد، 1840 میلادی (1219 شمسی)، سفرنامه لایارد یا ماجراهای اولیه در ایران، ترجمه مهراب امیری.
3. بارون دوبد، 1841 میلادی (1220 شمسی)، سفرناممه لرستان و خوزستان، ترجمه محمدحسین آریا.
4. آرنولد ویلسون، 1914 (1293 شمسی)، سفرنامه ویلسون در جنوب غربی ایران، ترجمه علی محمد ساکی.
5. چارلز نوئل، 1917 میلادی (1296 شمسی)، سفرنامه بهمئی، ترجمه کاوه بیات.
6. سردار اسعدبختیاری.1295 شمسی. تاریخ کامل ایل بختیاری.
7. احمد کسروی، 1305، تاریخ پانصد ساله خوزستان.
8.. نادرشاه افشار، هارولد لمب، ترجمه صادق رضازاده شفق.
9. نامهای جغرافیایی و ریشههای تاریخی آنها در آتروپن (ماد)، ولادمیر مینورسکی، ترجمه رقیه بهزادی.
10. ایلات و عشایر ایران، جواد صفی نژآد.
شاید با یک جستجوی ساده در گوگل به مشخصات کلی و تصاویر فراوان از قلعه نادر دست یابید که ما دنبال تکرار مکررات و بازگوئی توصیف ظاهری قلعه نادر نیستیم، بلکه دنبال چرائی ناشناخته بودن این مکان مهم باستانی بوده شاید بتوان چهره و نام و نشان این قلعه یا دژ را از دل کوه قلهی نادر بیرون کشید و دست در انبان تاریخ کرد و با ابزار علم و دستان توانمند محققان، به پستوی تاریخ رفت و نام و نشان واقعی این فرزند تاریخ را بازشناخت.
یکی از نکات جالب و شاید قابل تأمل این است که علی رغم بازدید و کاوش آثار تاریخی – باستانی این خطه توسط جهانگردان و سیاحان خارجی، اما قلعه نادر که در فاصله کمی از تنگ سروک واقع گردیده است، مورد توجه هیچ کاوشگر و محققی قرار نگرفته است.
از لایارد انگلیسی (1840 میلادی- 1219 شمسی) که مدت زیادی در قلعه تل نزد محمدتقی خان بختیاری بوده است و به سرزمین کهگیلویه و بهبهان نیز سفر کرد تا بارون دوبد روسی در سالهای 1840-1841 میلادی شخصاً از تنگ سروک بازدید بعمل آورد و سیاحان دیگری چون چارلز نوئل انگلیسی (1917 میلادی- 1296 شمسی) که به قلعه ممبی نزد حسین خان بهمئی رفته و از تنگ سروک، تنگ کپ، کوه سفید و کوه سیاه بازدید نموده است (سفرنامه بهمئی، ص 80) و یکی از مأموران سیاسی انگلیس بنام آرنولد ویلسون که به خاک کهگیلویه و بهمئی سفر کرده و تا قلعه علیمردان خان طیبی در دیشموک پیش رفته است (سفرنامه ویلسون در جنوب غربی ایران، ص 122). اما اکثر این سیاحان که در پوشش کاوشگر و محقق تاریخی به انجام مأموریت سیاسی و جاوسی مشغول بودهاند، اشارتی به قلعه نادر بهمئی نکردهاند که میتوان با اطمینان گفت هیچکدام از سیاحان خارجی و مأموران سیاسی که اغلب از تنگ سروک تا قلعه علا و کوههای منگشت بازدید نمودهاند از قلعه نادر دیدن نکردند.
تنها موردی که نگارنده این یادداشت پیدا کرده است اشاره کپتن نوئل یک افسر سیاسی انگلیس به قلعهای بنام لیلان در بهمئی که مقر زمستانی حسین خان بهمئی بوده است که مکان دقیق و نام این قلعه، مبهم و ناشناخته میباشد (سفرنامه بهمئی، چارلز نوئل، ص 80).
قلعه نادر و نادر شاه افشار از افسانه تا واقعیت
در ارتباط با شناخت آثار تاریخی، سیر تحول و تغیر نام یک مکان اهمیت بسزایی دارد، بنابراین نخست باید نام واقعی این قلعه را مورد واکاوی قرار داد. نادرشاه افشار که در قرن دوازدهم هجری میزیسته و نسبت قلعهی نادر بهمئی به نادرشاه افشار (1100 -1160 هجری قمری) به گواهی تاریخ، محل اعتنا نیست و سندیت تاریخی ندارد. نادرشاه افشار در سالهای 1140 تا 1146 هجری قمری برابر با 1106 تا 1112 شمسی دوبار به خوزستان و کهگلویه سفر کرد.
بار اول از مسیر فارس و کهگلویه به خوزستان یعنی رامهرمز و شوشتر رفت. مرتبهی دوم که نادرشاه در عراق درگیر جنگ با عثمانیها بود، یکی از سرداران نادر بنام محمدخان بلوچ در کهگلویه و فارس شورش کرد، بنابراین نادرشاه پس از شکست عثمانیها و کشته شدن توپال عثمان پاشا و اشغال و تصرف بغداد و کرکوک به خوزستان، کهگیلویه و فارس جهت سرکوب محمدخان بلوچ عزیمت نمود که سرانجام فتنهی محمدخان بلوچ را درهم پیچید (احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ص 115-120). البته باید به این نکته هم اشاره کرد که برای دورهای، برخی از ترکهای ایل افشار ساکن کهگلویه و خوزستان بودهاند و قدرت را در دست داشتهاند (احمد کسروی، ص 57). مسیر اغلب لشکرکشیهای حاکمان از اصفهان و لرستان به خوزستان و فارس معمولاً جاده شوشتر، رامهرمز و بهبهان بوده است. بنابراین احتمالی که نادرشاه افشار با آن ساز و سپاه سنگین از مسیر قلعه نادر گذشته باشد، دور از انتظار میباشد. سکونت نادرشاه افشار در قلعهی نادر نیز غیرممکن میباشد، زیرا قلعه نادر یک دژ طبیعی کوچک بوده که ساخت و سازهایی محدود از سنگ و ساروج و گچ دارند که گنجایش یک لشکر چندهزار نفری را به دلیل فضای محدود، عدم دستری به آب و غذای کافی ندارد. این مکان بیشتر برای خوانین و حاکمان محلی یا کسانی که یاغی و تحت تعقیب بودهاند، مناسب میباشد، نه برای یک حاکم قدرتمند مانند نادرشاه افشار که در اوج قدرت بوده است و او را ناپلئون شرق لقب دادهاند. ضمناً عشایر، روستائیان و افراد محلی علاقهی خاصی به افسانه پردازی درباره شخصیتهای تاریخی ملی و مذهبی دارند به طوری که بیش از صد نقطه در ایران را جای پای رخش رستم میدانند. لرها معتقد هستند آخور اسب رستم در منطقهای در نزدیکی باغملک بوده است و رستم اسبش را به این درخت کمند میکرده است (لایارد، ص 148). یا باور به مقبره عباس این ابن علی و جابر ابن عبدالله انصاری در منطقه سیروان (راولینسون، ص 56) همچنین لرها ا عتقاد به پهلو نشستن کشتی نوح در منطقه چها نابالغان لرستان دارند (راولینسون، ص 127) یا مقبره سلمان در مال امیر قلعه تل (لایارد، ص 113). پس از این گونه باروها بین لرها و سایر اقوام ایرانی رایج است، پس نباید تعجب کرد اگر قلعهی نادر را به نادرشاه افشار منتسب بدانند. در نتیجه فرضیهی اینکه قلعه نادر بهمئی مربوط به نادرشاه افشار باشد، بسیار ضعیف و بدون قرائن و شواهد تاریخی میباشد، بنابراین باید فرضیهای دیگر را مطرح نمود.
قلعهی نادر یا ناظر؟
تغییر نام مکانها در بین اقوام لر موضوعی بسیار رایج میباشد. همانطور که مینورسکی و هنری راولینسون به مطالعهی آثار باستانی و ریشهی نامهای جغرافیایی مناطق لرنشین پرداختهاند، به این موضوع اشاره کردهاند که چطور در طول تاریخ، نام مکان و شهرها دچار تغییر گردیده است.
بخصوص در بین لرها که به روایتی زبان آنان هم پارسی شکسته میباشد و به راحتی کلمات و تلفظ حروف را تغییر میدهند. مانند لب آب را لَو آو و چشمهی آب گازاران در دامنهی قلعه نادر را آو گازرون تلفظ میکنند. یا دژپل که به تدریج به دزفول یا ایذج به ایذه تغییر نام یافت. همچنین تغییر چیج به شیز کاملاً حاکی از اختلافات گویشی است (مینورسکی، ص 53). بنابراین احتمال تغییر نام مکانها در گذر زمان و از زبانی به زبانی و زمانی به زمانی دیگر امری کاملاً محتمل و عادی میباشد. اگر گمانهی تغییر قلعهی ناظر به نادر را بپذیریم شاید به دلیل موقعیت خاص و تسلط قلعه ناظر نسبت به محیط اطراف میباشد. موضوعی که می گویند بنام کلات النظیر در اسناد تاریخی آمده است، زیرا جدای از کوههای زاگرس، قلعه نادر تنها قلعهای است که در دشتهای کهگیلویه و خوزستان واقع گردیده است و قلعهی نادر از این منظر، منحصر بفرد میباشد.
طبق روایاتی قلعه نادر (ناظر) پناهگاه برخی رهبران و حاکمان اسماعیلیان میباشد. اسماعیلیان گروهی از شیعیان بودند که از قرن سوم نخست در مصر سربرآوردند تا زمان حمله مغولان در اقلاع و دژهای کوهستانی دور از دسترس حکومتهای مرکزی، پناه میگرفتند و روش مبارزه آنان بیشتر چریکی و مبتنی بر ترور و فرار و پناه گرفتن در دژهای کوهستانی دور از دسترس بوده است و احتمال میدهند که قلعه نادر بهمئی یکی از دژهای مربوط به دوره دودمان سلجوقیان در قرن پنجم و ششم هجری باشد که اسماعیلیان به رهبری حسن صباح به اوج قدرت خود رسیده بودند.
آنچه میتواند به حل این معما کمک کند، حصار ساخته شده در دامنه کوه قلعه نادر در مجاورت چشمه آب گازران در پایین کوه میباشد. این حصار با عرض بیش از 120 سانتی متر فقط از سنگ خالی ساخته شده و مساحتی بیش از 40 هزار مترمربع (بیش از 4 هکتار) دارد که وسط آن خالی و در کنار دیوارهای آن، اتاقهای بدون سقف بهم چسبیده قرار دارند. افراد بومی به این حصار و نقطه، طویله نیز می گویند. طویله یا آغل مکانی برای نگهداری دام و احشام میباشد. باتوجه به اینکه مصالح گچ، آجر، ساروج و اتاقهای گلی در این حصار یا طویله وجود ندارد، این فرضیه را تقویت میکند که حصار واقع شده در دامنهی کوه برای نگهداری دام و احشام خوانین یا حکومت محلی و ساکن در قلعه بوده است. خود این حصار نیز موقعیت خاص و منحصربفردی دارد، زیرا از دو جهت به پرتگاه کوهستانی متصل و نوعی مانع طبیعی دارد و از یک جهت به چشمه آب گازران در فاصلهای حدود 70 متری منتهی میشود.
پایان: از آنجا که محققان و باستان شناسان از روشهای مختلف مانند گنجینه، جواهرات و بقایای به جا مانده از آن دوره مانند سکه و مجسمهها، نقره چات، سکه، سنگ نبشته ها، مصالح بکار گرفته شده، اسناد و منابع تاریخی موثق برای کشف یک اثر تاریخی بهره میگیرند و دژ قلعه نادر هنوز به طور علمی مورد کاوش قرار نگرفته است و از طرفی هم بارون دوبد روسی جاده سنگفرش تنگ سروک را مربوط به دوره شاهنشاهی اشکانیان (قرن سوم پیش از میلاد تا سال 225 بعد از میلاد بر ایران حکومت میکردند) میداند، بعید نیست که دژ قلعهی نادر و حصار (طویله) مشرف چشمهی آب گازران مربوط به دورهی پیش از اسماعیلیان در دوره سلجوقیان (قرن پتجم و ششم هجری) باشد. شاید هم اسماعیلیان در دژ قلعه نادر سکنی گزیده و پناه گرفتهاند، اما نمیتوان با سندیت و مدرک تاریخی، اسماعیلیان را اولین ساکنان دژ قلعه نادر دانست. آنچه مسلم است و به روش شفاهی و سینه به سینه از دو نسل پیش به ما رسیده است این است که حسین خان بهمئی بین سالهای 1305 الی 13010 شمسی (سال دقیق مشخص نیست) از دست رضاه شاه به قلعه نادر متواری و پناه برد و آخرین شخصی بود که در این قلعهی تاریخی و طبیعی بسر برده است. امید است که این یادداشت، آغازی بر راه ورود محققان توانمند برای بررسی و کاوش این منطقه تاریخی باشد و عجیب و اغراق نیست اگر احتمال دهیم یک تمدن ناشناخته در این دژ پنهان مانده باشد، همانطور که منطقه تاریخی و باستانی آشور و نینوا در قرن نوزدهم توسط یک افسر انگلیسی بنام لایارد کشف گردید. همچنین شهر سوسن در نزدیکی شهر شوش توسط هنری راولینسون.
مشخصات قلعه نادر بهمئی:
موقعیت: فاصله 10 کیلومتری از شهر لیکک.
ارتفاع از سطح دریا: 1150 متر
مکانها و آثار: آغل دام، زندان، حوض آب، برج مراقبت و نگهبانی، اتاقهای گلی و گچی، ساروج، گل نرگس در بلندترین نقطه، جو خودرو، یک گورآب یا برکه کنده شده در زمین در 200 متر پایینتر از قلعه (شمال غربی قلعه)، تعدادی قبر در نزدیکی گورآب. درختان بادام کوهی، پسته کوهی یا بن، کلخنگ، انجیر کوهی و کنار.
چشمه آب گازران در دامنهی شمالی قلعه.
حصار یا طویله در مجاورت یا مشرف به چشمهی آب گازران. قسمت شمال چشمه در ارتفاع 50 متری چشمه قرار دارد.
-----------------------------------------
منابع:
1. هنری راولینسون، 1833 میلادی (1212 شمسی)، گذر از ذهاب به خوزستان، ترجمه سکندر امان الهی بهاروند.
2. سر اوستین هنری لایارد، 1840 میلادی (1219 شمسی)، سفرنامه لایارد یا ماجراهای اولیه در ایران، ترجمه مهراب امیری.
3. بارون دوبد، 1841 میلادی (1220 شمسی)، سفرناممه لرستان و خوزستان، ترجمه محمدحسین آریا.
4. آرنولد ویلسون، 1914 (1293 شمسی)، سفرنامه ویلسون در جنوب غربی ایران، ترجمه علی محمد ساکی.
5. چارلز نوئل، 1917 میلادی (1296 شمسی)، سفرنامه بهمئی، ترجمه کاوه بیات.
6. سردار اسعدبختیاری.1295 شمسی. تاریخ کامل ایل بختیاری.
7. احمد کسروی، 1305، تاریخ پانصد ساله خوزستان.
8.. نادرشاه افشار، هارولد لمب، ترجمه صادق رضازاده شفق.
9. نامهای جغرافیایی و ریشههای تاریخی آنها در آتروپن (ماد)، ولادمیر مینورسکی، ترجمه رقیه بهزادی.
10. ایلات و عشایر ایران، جواد صفی نژآد.