تاریخ انتشار
دوشنبه ۱ شهريور ۱۴۰۰ ساعت ۲۳:۴۱
کد مطلب : ۴۳۸۱۶۵
طی نامهای صورت گرفت؛
دادخواهی خانواده داغدیده از بیمارستان امام خمینی دهدشت
۲۶
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛خانواده زنده یاد دکتر «حمیدرضا شهبازی» طی نامهای از بیاعتنایی بیمارستان امام خمینی (ره) دهدشت که سبب فوت فرزند آنها شد؛ اعتراض کردند.
به گزارش کبنا نیوز، متن نامه به شرح زیر است:
یاران چه غریبانه…
انسانیت تعهدی مقدم بر هر تخصص
«از دشمنان برند شکایت به دوستان چون دوست دشمن است شکایت کجا برم»
افتخار داشتم به همراه همسرم سی سال از زندگی خویش را در کسوت پرستاری در بیمارستان امام خمینی (ره) دهدشت شهرستان کهگیلویه سپری نماییم اما حیف و افسوس که در این روزهای ناخوش احوالم در غم جانسوز فرزندم دکتر «حمیدرضا شهبازی» تصمیم گرفتم با احترام به پرسنل بخش «آیسییو» بیمارستان و پزشکان معالج بالاخص دکتر «شفایی» و پیام محبتآمیز و تسلی دهنده جناب دکتر «یزدانپناه»، ریاست محترم دانشگاه علوم پزشکی استان کهگیلویه و بویراحمد، دلنوشتهای داشته باشم از کمکاری، عدم تعهد و مسئولیت ناپذیری مدیریت شبکه بهداشت و بیمارستان کهگیلویه؛ تقدیر الهی را گردن گذاشتهایم و با این داغ تا ابد حک شده بر وجودمان میسوزیم و میسازیم.
آری! انگار فرزندم میدانست که یک روز خود گرفتار اینگونه موارد خواهد شد؛ چرا که در ایّام دانشجویی، چندین بار با اساتید و پرسنل بخشهای کارورزی در این خصوص اعتراضاتی داشتند و بلأخره سرنوشتش اینگونه رقم خورد…
اما دردنامه:
در مرحله اول، در بروز حادثه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۰، حدود ساعت ۷ الی ۰۷:۳۰ صبح علیرغم تماس با ۱۱۵، متأسفانه به دلیل نیامدن، با کمک همسایگان، فرزندم را به بیمارستان بردیم و بعد از دو بار احیای قلبی - ریوی، احیا گردید.
در مرحله دوم: در تاریخ ۲۸ تیرماه ۱۴۰۰ در حالیکه از بیمارستان پیوند اعضای شیراز پذیرش اعزام گرفته شد ولی متأسفانه آمبولانسی در اختیارمان نگذاشتند و بالاجبار یک دستگاه آمبولانس خصوصی از شیراز آوردیم و جهت اطمینان بیشتر از سوپروایزر وقت، درخواست کپسول اکسیژن کردیم که متاسفأنه از تحویل کپسول خودداری کردهاند.
در مرحله سوم: اوج بداخلاقی و رفتارهای غیرانسانی و بهتر است بگویم رفتاری که عمل عامدانه سوپروایزر را مشخص میکرد، زمانی بود که حدود ساعت ۰۴:۳۰ بامداد ۲۹ تیرماه ۱۴۰۰، فرزندم داخل آمبولانس به دلیل عدم وجود اکسیژن، دچار مشکل شده بود و با تماس با سوپروایزر و درخواست کمک مجدد، از تحویل کپسول اکسیژن امتناع ورزیدند تا اینکه آقای دکتر «شفایی» شخصاً در حین عملیات احیا با ایشان تماس گرفته ولی نامبرده در کمال وقاحت و بیتفاوتی تحویل کپسول اکسیژن را منوط به اجازه مدیر بیمارستان اعلام نمودند و بالاخره بعد از گذشت چندین دقیقه تاخیر، جناب دکتر «شفایی» از بخشی که تحت سرپرستی خودشان بود، یک عدد کپسول اکسیژن را به امانت تحویل گرفتیم ولی دیگر دیر شده بود؛ چرا که ضربان قلب و تنفس بیمار بهشدت مختل گردید و به دستور پزشک مجدداً بیمار به بخش «آیسییو» منتقل و اعزام کنسل گردید.
جواب اینگونه اعمال غیرانسانی و آن هم برای یک پزشک جوان که میتوانست جان هزاران انسان را نجات دهد، چه میتواند باشد؟! اساساً وظیفه سوپروایزر برای بیماری که فرم پذیرش دارد و در حال اعزام میباشد چیست؟! و آن هم برای بیماری که شرایطی خاص داشته و میبایست با آمبولانس مجهز به دستگاه تنفس مصنوعی و مراقبتهای ویژه اعزام شود! کلاً وظیفه مسئول وقت بیمارستان در مورد بیماری که از شهرستان دیگر پذیرش اعزام دارد در خصوص تهیه آمبولانس و پرسنل اعزام کجاست؟ و مهمتر اینکه با وجود اطلاع مدیریت شبکه، ریاست وقت بیمارستان از چگونگی وقایع ایجاد شده متاسفانه نامبرده با بیاعتنایی و بیتفاوتی محض به اتفاقات انجامشده توجهی ننمودند آن هم برای بیماری که خود و خانوادهاش شش نفر پزشک و چهار نفر به جامعه پزشکی تحویل داده است. خدا میداند که منظور از این جمله تبعیض و زیادهخواهی نیست بلکه رعایت اصول مدیریتی بر وظایف و اخلاق حرفهای مورد انتظار بود و بس بهتر بگویم:
«ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه میپنداشتیم»
و اینجاست که دلم به حال جامعه پزشکی کشور میسوزد که در نهایت مظلومیت در حین مرگ جانشان به ارزش ریالی یک کپسول اکسیژن نخواهد بود و خدای ناکرده سرنوشتی مشابه فرزند من خواهند داشت.
کلام آخر…
به احترام جامعه پزشکی در حال حاضر، از بیان نام افراد خاطی خودداری نمودهام و ایمان دارم موضوع توسط مسئولین دلسوز وزارت بهداشت، سازمان نظام پزشکی و مراجع ذیصلاح بررسی خواهد شد و چنانچه اینگونه نباشد، قطعاً مجبورم اسامی افراد را آن هم با اعتراضی با جزئیاتی بیشتر به اطلاع عموم مردم برسانم.
دلسوخته و داغدیده فرزند - شهباز شهبازیفر
به گزارش کبنا نیوز، متن نامه به شرح زیر است:
یاران چه غریبانه…
انسانیت تعهدی مقدم بر هر تخصص
«از دشمنان برند شکایت به دوستان چون دوست دشمن است شکایت کجا برم»
افتخار داشتم به همراه همسرم سی سال از زندگی خویش را در کسوت پرستاری در بیمارستان امام خمینی (ره) دهدشت شهرستان کهگیلویه سپری نماییم اما حیف و افسوس که در این روزهای ناخوش احوالم در غم جانسوز فرزندم دکتر «حمیدرضا شهبازی» تصمیم گرفتم با احترام به پرسنل بخش «آیسییو» بیمارستان و پزشکان معالج بالاخص دکتر «شفایی» و پیام محبتآمیز و تسلی دهنده جناب دکتر «یزدانپناه»، ریاست محترم دانشگاه علوم پزشکی استان کهگیلویه و بویراحمد، دلنوشتهای داشته باشم از کمکاری، عدم تعهد و مسئولیت ناپذیری مدیریت شبکه بهداشت و بیمارستان کهگیلویه؛ تقدیر الهی را گردن گذاشتهایم و با این داغ تا ابد حک شده بر وجودمان میسوزیم و میسازیم.
آری! انگار فرزندم میدانست که یک روز خود گرفتار اینگونه موارد خواهد شد؛ چرا که در ایّام دانشجویی، چندین بار با اساتید و پرسنل بخشهای کارورزی در این خصوص اعتراضاتی داشتند و بلأخره سرنوشتش اینگونه رقم خورد…
اما دردنامه:
در مرحله اول، در بروز حادثه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۰، حدود ساعت ۷ الی ۰۷:۳۰ صبح علیرغم تماس با ۱۱۵، متأسفانه به دلیل نیامدن، با کمک همسایگان، فرزندم را به بیمارستان بردیم و بعد از دو بار احیای قلبی - ریوی، احیا گردید.
در مرحله دوم: در تاریخ ۲۸ تیرماه ۱۴۰۰ در حالیکه از بیمارستان پیوند اعضای شیراز پذیرش اعزام گرفته شد ولی متأسفانه آمبولانسی در اختیارمان نگذاشتند و بالاجبار یک دستگاه آمبولانس خصوصی از شیراز آوردیم و جهت اطمینان بیشتر از سوپروایزر وقت، درخواست کپسول اکسیژن کردیم که متاسفأنه از تحویل کپسول خودداری کردهاند.
در مرحله سوم: اوج بداخلاقی و رفتارهای غیرانسانی و بهتر است بگویم رفتاری که عمل عامدانه سوپروایزر را مشخص میکرد، زمانی بود که حدود ساعت ۰۴:۳۰ بامداد ۲۹ تیرماه ۱۴۰۰، فرزندم داخل آمبولانس به دلیل عدم وجود اکسیژن، دچار مشکل شده بود و با تماس با سوپروایزر و درخواست کمک مجدد، از تحویل کپسول اکسیژن امتناع ورزیدند تا اینکه آقای دکتر «شفایی» شخصاً در حین عملیات احیا با ایشان تماس گرفته ولی نامبرده در کمال وقاحت و بیتفاوتی تحویل کپسول اکسیژن را منوط به اجازه مدیر بیمارستان اعلام نمودند و بالاخره بعد از گذشت چندین دقیقه تاخیر، جناب دکتر «شفایی» از بخشی که تحت سرپرستی خودشان بود، یک عدد کپسول اکسیژن را به امانت تحویل گرفتیم ولی دیگر دیر شده بود؛ چرا که ضربان قلب و تنفس بیمار بهشدت مختل گردید و به دستور پزشک مجدداً بیمار به بخش «آیسییو» منتقل و اعزام کنسل گردید.
جواب اینگونه اعمال غیرانسانی و آن هم برای یک پزشک جوان که میتوانست جان هزاران انسان را نجات دهد، چه میتواند باشد؟! اساساً وظیفه سوپروایزر برای بیماری که فرم پذیرش دارد و در حال اعزام میباشد چیست؟! و آن هم برای بیماری که شرایطی خاص داشته و میبایست با آمبولانس مجهز به دستگاه تنفس مصنوعی و مراقبتهای ویژه اعزام شود! کلاً وظیفه مسئول وقت بیمارستان در مورد بیماری که از شهرستان دیگر پذیرش اعزام دارد در خصوص تهیه آمبولانس و پرسنل اعزام کجاست؟ و مهمتر اینکه با وجود اطلاع مدیریت شبکه، ریاست وقت بیمارستان از چگونگی وقایع ایجاد شده متاسفانه نامبرده با بیاعتنایی و بیتفاوتی محض به اتفاقات انجامشده توجهی ننمودند آن هم برای بیماری که خود و خانوادهاش شش نفر پزشک و چهار نفر به جامعه پزشکی تحویل داده است. خدا میداند که منظور از این جمله تبعیض و زیادهخواهی نیست بلکه رعایت اصول مدیریتی بر وظایف و اخلاق حرفهای مورد انتظار بود و بس بهتر بگویم:
«ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه میپنداشتیم»
و اینجاست که دلم به حال جامعه پزشکی کشور میسوزد که در نهایت مظلومیت در حین مرگ جانشان به ارزش ریالی یک کپسول اکسیژن نخواهد بود و خدای ناکرده سرنوشتی مشابه فرزند من خواهند داشت.
کلام آخر…
به احترام جامعه پزشکی در حال حاضر، از بیان نام افراد خاطی خودداری نمودهام و ایمان دارم موضوع توسط مسئولین دلسوز وزارت بهداشت، سازمان نظام پزشکی و مراجع ذیصلاح بررسی خواهد شد و چنانچه اینگونه نباشد، قطعاً مجبورم اسامی افراد را آن هم با اعتراضی با جزئیاتی بیشتر به اطلاع عموم مردم برسانم.
دلسوخته و داغدیده فرزند - شهباز شهبازیفر