تاریخ انتشار
سه شنبه ۸ تير ۱۴۰۰ ساعت ۰۰:۲۲
کد مطلب : ۴۳۶۲۸۵
یادداشت ارسالی؛
زنان در ترازویی نابرابر
حمیده دهقانی
۴
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛حمیده دهقانی، دانشجوی دکتری جامعهشناسی در یادداشتی نوشت: گرچه کیفیت وضع اجتماعی و مقام زن در هر جامعهای میتواند یکی از نشانهها و ضوابط برجستهی ویژگیهای تمدنی و فرهنگی آن جامعه باشد؛ اما در طول تاریخ در تمام جوامع، به ویژه، در جوامع مردسالار، زنان، هویت و نقشهای اجتماعی آنان بنا به دلایل و علل متعدد، نادیده یا کماهمیت انگاشته شده و زنان در مقایسه با مردان در نقشهایِ فرومایهتر و از نظر فرصتهایِ زندگی در موقعیتهای محرومتر قرارگرفتهاند. مطالعه تاریخ ایران نشان میدهد زنان ایرانی تقریباً در تمام عرصههایِ زندگی خود دچار تنزل موقعیت و وادار به پذیرش وضعیت فرودستِ خود شدهاند. در چنین ساختار سیاسی استبدادی، ارباب - رعیتی و پدرسالارانهای، زنان علاوه بر محروم بودن از تمامی فعالیتها، دور از تمام آگاهیها در خانه به سر میبردند و تنها مأمن امنشان، حصار خانه بود. اما تحولات اجتماعی و ارتباط زنان با دنیای مدرن از مشروطه آغاز شد و به دنبال آن ظهور مدرنیته و گسترش جهانی آن بود که تمام معادلات سنتی، از جمله معادلات جنسیتی سنتی را با شدت بیشتری دگرگون کرد. برای مثال، مرزهای تقسیم کار سنتی مبنی بر جنسیّت، با افزایش سطح آموزش زنان و حضور آنان در جایگاههای شغلیای که در گذشته در انحصار مردان بوده و در مقابل با افزایش مشارکت مردان در امور خانگی، به تدریج متزلزل شده است. همچنین، با توسعۀ مراکز آموزش عالی در دو دهۀ اخیر در ایران، شاهد تقاضا و رقابت گستردۀ زنان برای ورود به بستر هویتیِ مدرن هستیم. اما در کنار گشایش این فرصتهای جدید، هنوز تصورات و نقشهای جنسیتیِ سنتی تداوم و برجستگی قابل ملاحظهای دارند. به این معنی که هنوز هم در اذهان بسیاری، حتی خودِ زنان، زنان نسبت به مردان موجوداتی ضعیفتر و جنس دوم تلقی میشوند. بعنوان نمونه در جوکهای جنسیتی، زنان در طنزی تلخآلود، موجوداتی دارای ضریب هوشی پایین، دیرفهم، سرگرم رومزگی و.... نشان داده میشوند. نمونه ای از این ادعا" فک کن دخترا برن جنگ: زهرا اون پسرو بکش. نه خوشگله گناه داره! سارا اون خشابا را پر کن. وایسا لاکم خشک بشه! نازنین چرا شلیک نمیکنی؟ بذار موهام رو ببندم! مریم فردا میری خط مقدم. ای وای من چی بپوشم!!!!!
تداوم و برجستگی این کلیشههای منفی جنسیتی در گفتارها، نوشتارها، ضربالمثلها، اتلمتلها و حتی کارویژههای خصوصی و عمومی نمود و بروز دارند. از اینرو، امروزه، میتوان گفت زنان از نظر هویتی و نقشی در حالت متعارضی هستند که متناسب با آن از یک طرف بر اساس آمار و ارقام، وضعیتهای اجتماعی آنان از قبیل آموزش، اشتغال و ... بهبود یافته و از طرف دیگر در قالب نقشهایی منفی و فرودست، همچنان بازنمایی میشوند. بر این اساس میتوان گفت زن بودن از نظر وظایف و هویّتهایی که خلق میکند، معنای روشن و مشخصی ندارد. بنابراین میتوان گفت که زنان دو نوع نابرابری را تجربه میکنند. یک نوع نابرابری عینی و انضمامی که میتوان به نابرابریهای جنسیتی در عرصۀ تحصیل، نوع اشتغال، فعالیتهای فرهنگی، کسب موقعیت اجتماعی و مشارکت سیاسی و....، اشاره کرد. بعنوان نمونه پایین بودن تعداد کاندیدهای زن در انتخابات شورا یا نمایندگی مجلس و نداشتن کاندید زن در انتخابات ریئسجمهوری، آشکارا نشان از نابرابری زنان در مشارکت سیاسی و نداشتن فرصت برابر برای حضور در پستهای کلیدی دارد. اما زنان نوعی دیگر از نابرابری ذهنی- ایدئولوژیک را نیز تجربه میکنند. این نوع از نابرابری به حدی مکنون است و با چشم غیرمسلّح به روشها و تکنیکهای تحقیق دیده نمیشود؛ که به جرأت میتوان گفت درصد قابل توجهی از زنان از اینکه در یک رابطۀ سلسله مراتبیِ به شدت ساختاریافته، در یک موقعیت فرودست قرار گرفتهاند؛ ناآگاهند. بعنوان نمونه تعدادی از خودِ زنان ممکن است ایجادکننده یا ارسالکنندۀ همین جوکهای جنسیتی ذکر شده باشند یا حداقل با خواندن آنها احساس شادی کنند و بخندند. یا در در موارد متعددی کمتر کسی متوجه تفاوت فراوانی حضور زنان نسبت به مردان مثلا در یک کتاب درسی بشود. یا کلیشههای جنسیتیِ منفیِ منتسب به زنان در یک سریال یا کتاب برای همۀ افراد به راحتی قابل تشخیص نیست و شاید به این دلیل است که به تعبیر آلتوسر، "دستگاههای ایدئولوژیک" میتوانند این هژمون ایدئولوژیکِ جنسیتی را تقویت کنند. به تعبیری، چنین نابرابریِ جنسیتی پیوسته میتواند از طریق فیلمهای تلویزیونی، سینما، کتابهای درسی مدارس، رسانههای خبری و.... بازتولید و تحکیم شوند. بنابراین زنان در نوعی بلاتکلیفی و حالت برزخیِ برخورداری از فرصتهای عینی و مواجهه با محدودیتهای انگارهای و ایماژی به سر میبرند. شناخت این نابرابریها و پیرو آن گام برداشتن در جهت حذف آنها نیازمند مردان و زنانی توانمند و مجهز به سلاح دانش و آگاهی است تا در سایهسارِ کمرنگتر کردن نابرابریها، ضمن ایجاد فرصت برای استفاده از پتانسیلهای هر دو جنس با سرعت بیشتر و کیفیت مطلوبتری بتوانیم در مسیر رسیدن به توسعۀ پایدار گام برداریم.
تداوم و برجستگی این کلیشههای منفی جنسیتی در گفتارها، نوشتارها، ضربالمثلها، اتلمتلها و حتی کارویژههای خصوصی و عمومی نمود و بروز دارند. از اینرو، امروزه، میتوان گفت زنان از نظر هویتی و نقشی در حالت متعارضی هستند که متناسب با آن از یک طرف بر اساس آمار و ارقام، وضعیتهای اجتماعی آنان از قبیل آموزش، اشتغال و ... بهبود یافته و از طرف دیگر در قالب نقشهایی منفی و فرودست، همچنان بازنمایی میشوند. بر این اساس میتوان گفت زن بودن از نظر وظایف و هویّتهایی که خلق میکند، معنای روشن و مشخصی ندارد. بنابراین میتوان گفت که زنان دو نوع نابرابری را تجربه میکنند. یک نوع نابرابری عینی و انضمامی که میتوان به نابرابریهای جنسیتی در عرصۀ تحصیل، نوع اشتغال، فعالیتهای فرهنگی، کسب موقعیت اجتماعی و مشارکت سیاسی و....، اشاره کرد. بعنوان نمونه پایین بودن تعداد کاندیدهای زن در انتخابات شورا یا نمایندگی مجلس و نداشتن کاندید زن در انتخابات ریئسجمهوری، آشکارا نشان از نابرابری زنان در مشارکت سیاسی و نداشتن فرصت برابر برای حضور در پستهای کلیدی دارد. اما زنان نوعی دیگر از نابرابری ذهنی- ایدئولوژیک را نیز تجربه میکنند. این نوع از نابرابری به حدی مکنون است و با چشم غیرمسلّح به روشها و تکنیکهای تحقیق دیده نمیشود؛ که به جرأت میتوان گفت درصد قابل توجهی از زنان از اینکه در یک رابطۀ سلسله مراتبیِ به شدت ساختاریافته، در یک موقعیت فرودست قرار گرفتهاند؛ ناآگاهند. بعنوان نمونه تعدادی از خودِ زنان ممکن است ایجادکننده یا ارسالکنندۀ همین جوکهای جنسیتی ذکر شده باشند یا حداقل با خواندن آنها احساس شادی کنند و بخندند. یا در در موارد متعددی کمتر کسی متوجه تفاوت فراوانی حضور زنان نسبت به مردان مثلا در یک کتاب درسی بشود. یا کلیشههای جنسیتیِ منفیِ منتسب به زنان در یک سریال یا کتاب برای همۀ افراد به راحتی قابل تشخیص نیست و شاید به این دلیل است که به تعبیر آلتوسر، "دستگاههای ایدئولوژیک" میتوانند این هژمون ایدئولوژیکِ جنسیتی را تقویت کنند. به تعبیری، چنین نابرابریِ جنسیتی پیوسته میتواند از طریق فیلمهای تلویزیونی، سینما، کتابهای درسی مدارس، رسانههای خبری و.... بازتولید و تحکیم شوند. بنابراین زنان در نوعی بلاتکلیفی و حالت برزخیِ برخورداری از فرصتهای عینی و مواجهه با محدودیتهای انگارهای و ایماژی به سر میبرند. شناخت این نابرابریها و پیرو آن گام برداشتن در جهت حذف آنها نیازمند مردان و زنانی توانمند و مجهز به سلاح دانش و آگاهی است تا در سایهسارِ کمرنگتر کردن نابرابریها، ضمن ایجاد فرصت برای استفاده از پتانسیلهای هر دو جنس با سرعت بیشتر و کیفیت مطلوبتری بتوانیم در مسیر رسیدن به توسعۀ پایدار گام برداریم.