تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۰۵
کد مطلب : ۴۲۱۴۹۰
یادداشت ارسالی:
در انتصابات «روشنفکر» آیا مسأله تسویه حساب سیاسی یا مسئله قوم گرایی است؟
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛متن ارسالی؛ در زمرهی واکنشهایی که به مسألهی انتصاب های هم شهری هایمان در چند وقت اخیر درسطح کشور واستان مان مشاهده کرده ایم در آن نوعی برخورد همراه حب و بغض و منظر انحرافی وجود دارد که چه بسا خطرناکتر و به مراتب آسیبزاتر ازموضوع قوم گرایی در جامعه مان باشد.ان مسأله با سوژهی اجتماعی مشخص با مرتبه ای ایدیو لوژیک و تصفیه حساب سیاسی محض همراه است!
دراین رویکرد مردم و از سوی دیگر قشر تحصیل کرده جریانهای مقابل و مخالف همدیگر این نگرش را دارند که نسبت با موضوعات سیاسی تحلیل خود را بر تفکر قوم گرایی و سوژههای ان استوار کنند تا با این تفکر بر پیکره حرکتی جریان مقابل آسیب جبران ناپذیر وارد سازند. این نگرش بر اساس مشخصهی تیپهای سیاسی ازنوع تصفیه حساب سیاسی محض است، که تخریب های اجتماعی وسیاسی این طوری رقم می خورد که نسبت پویایی جامعه مان را با رژیم تولید و توزیع قدرت درسطح کشورغریبه تر می کند و از قدرت آن می کاهد و درگیر مسائل پیش پا افتاده می کندو به گمان خود فارغ از آسیب های ان با با تحریف حرکت رقیب وبرچسب قوم گرایانه به آن حرکت میتوانند آن را نقد و بررسی وازسوی تخریب کنند. در پرتو این شیوهی برخورد و در کثرت استعمال آن، نهایتاً حقیقتی برای مردم ساخته میشود و یک مُدل نهایی جدی به ظاهربرای پیشرفت رابه شکلی سادهلوحانه صفات و ویژگیهایی ذاتاقومی میسازدکه مثمربرای هیچ کس نمی باشدحتی برای سرزمین خسته ورنجورمان در این نقش و کارکرد "نقد" به کلی از صحنه کنار میرودچرا که نقد سازنده است و مسألهی سیاسی بر اساس قضاوتها و داوریهای قومی محک میخوردکه مخرب و آسیب زا است. میتوان گفت این رویکرد سادهلوحانه اما بسی خطرناک در ذاتیسازی صفات و ویژگیهای قوم گرایی انتخاب مدیر از سوی جناب روشنفکر برای همه گان بلاواسط اشکالی خرافی و ایدئولوژیکی وسیاسی ست که اجازهی مواجههی علمی وواقعه بینانه با پدیده سیاسی انتصابات افراد از سوی نماینده مجلس را از ما سلب میکند. مسأله نه بر سر قوم گرایی جناب روشنفکر است بلکه به مثابه دو گونهی تصفیه حساب سیاسی یا ایدیولوژیک است و نه بر سر آشکار کردن ویژگیهای قوم گرایی یک نماینده است بلکه به موضوع قوم گرایی در انتصابات چنان حقیقت و ذاتی اعطا میشود-که مساله از سویی بر سر آشکار شدن سوژههای سیاسی بر اساس تعریف و بازتعریف آنها در نظمهای گفتمانی و ایدئولوژیک شان است نه ترمیم وکمک جریان امور است و از سویی دیگر نسبتهایی که رژیمهای گفتمانی و ایدئولوژیک شان باکسب قدرت برقرار میکند دامنه زدن بر هر تخریبی را شدید تر قابل باورتر می کند،چرا که مناسبات قدرت مکانسیمهایی دارد و این مکانیسمها به شکل یک تور و شبکهی گسترده سوژههای اجتماعی وسیاسی درراستای اهداف جریان فکری و تخریب جریان رقیب را برمیسازد.
تکلیف خود را با موضوع روشن سازیم، نخست اینکه به تعبیری انتخاب و نصب هم فکر بودن هیچ ربطی به "قوم گرایی" بودن ندارد چرا که باعث هارمونی اساس کار و رسیدن به اهدافی ست که از قبل برای هر جریانی آینده نگری شده است تا اینکه آسان تر به آن برسند. هم فکر بودن یک اتفاق سیاسی است که در فرایند سیاسی و جامعهپذیربودن آن ازسوی هم فکران به وجود میآیدکه می تواند از اطرافیان و اقوام وکسان نماینده باشد شاید هم نباشد در هر صورت در راستای چشم انداز جریانی است که مردم همت گمارده و به آن اقبال نشان و به آن رای دادهاند ( در واقع این جریان فکری را خواسته و پذیرفته اند). با توجه به این مساله تکلیفمان را با مسالهی انتصاب های جناب روشنفکر روشن کنیم که فارغ از سیاست بازی، نقش پذیری افراد در جامعه لزوماً ارتباطی به قومیت آنها ندارد و هیچ ویژگی یا صفتی ذاتی شدهی هیچ فرد نیست بلکه همانطور که قبلا ذکر شد در راستای رسیدن به آن چشم اندازی است که جریان فکری آن را ترسیم کرده است. دوم اینکه اگر تمامی انسانها سیاسی استان کهگیلویه و بویراحمد را بهعنوان افراد دارای حق تصور شوند دیگر انتخاب نماینده و انتخابات بطور کلی معنا نخواهد داشت. پس بدون استثنا هر انسانی در دامنه و پرتوی یک جریان فکری وسیاسی که به تعبیری "تاریخ ندارد" به سر میبرد و نوع ارتباط فرد با هستی سیاسی اش در این طرز تفکر منعکس میگردد. گفتیم که مساله بر تعریف و بازتعریف سوژهی سیاسی در نظمهای گفتمانی و جریان فکری در نسبت با شبکهی قدرت است، اما به چه معنا؟ بیایید طرزفکر را نوری فرض کنیم که تابیده میشود وگوشه ای از مشکلات شهرودیارمان را مرتفع می سازد. این نور برای آشکار سازی چیزها تابیده میشود، اما آشکار سازی چه چیزی و چرا؟...(به قیمت تخریب یا ترمیم)
--------------------------------------
سجاد ابوذری
دراین رویکرد مردم و از سوی دیگر قشر تحصیل کرده جریانهای مقابل و مخالف همدیگر این نگرش را دارند که نسبت با موضوعات سیاسی تحلیل خود را بر تفکر قوم گرایی و سوژههای ان استوار کنند تا با این تفکر بر پیکره حرکتی جریان مقابل آسیب جبران ناپذیر وارد سازند. این نگرش بر اساس مشخصهی تیپهای سیاسی ازنوع تصفیه حساب سیاسی محض است، که تخریب های اجتماعی وسیاسی این طوری رقم می خورد که نسبت پویایی جامعه مان را با رژیم تولید و توزیع قدرت درسطح کشورغریبه تر می کند و از قدرت آن می کاهد و درگیر مسائل پیش پا افتاده می کندو به گمان خود فارغ از آسیب های ان با با تحریف حرکت رقیب وبرچسب قوم گرایانه به آن حرکت میتوانند آن را نقد و بررسی وازسوی تخریب کنند. در پرتو این شیوهی برخورد و در کثرت استعمال آن، نهایتاً حقیقتی برای مردم ساخته میشود و یک مُدل نهایی جدی به ظاهربرای پیشرفت رابه شکلی سادهلوحانه صفات و ویژگیهایی ذاتاقومی میسازدکه مثمربرای هیچ کس نمی باشدحتی برای سرزمین خسته ورنجورمان در این نقش و کارکرد "نقد" به کلی از صحنه کنار میرودچرا که نقد سازنده است و مسألهی سیاسی بر اساس قضاوتها و داوریهای قومی محک میخوردکه مخرب و آسیب زا است. میتوان گفت این رویکرد سادهلوحانه اما بسی خطرناک در ذاتیسازی صفات و ویژگیهای قوم گرایی انتخاب مدیر از سوی جناب روشنفکر برای همه گان بلاواسط اشکالی خرافی و ایدئولوژیکی وسیاسی ست که اجازهی مواجههی علمی وواقعه بینانه با پدیده سیاسی انتصابات افراد از سوی نماینده مجلس را از ما سلب میکند. مسأله نه بر سر قوم گرایی جناب روشنفکر است بلکه به مثابه دو گونهی تصفیه حساب سیاسی یا ایدیولوژیک است و نه بر سر آشکار کردن ویژگیهای قوم گرایی یک نماینده است بلکه به موضوع قوم گرایی در انتصابات چنان حقیقت و ذاتی اعطا میشود-که مساله از سویی بر سر آشکار شدن سوژههای سیاسی بر اساس تعریف و بازتعریف آنها در نظمهای گفتمانی و ایدئولوژیک شان است نه ترمیم وکمک جریان امور است و از سویی دیگر نسبتهایی که رژیمهای گفتمانی و ایدئولوژیک شان باکسب قدرت برقرار میکند دامنه زدن بر هر تخریبی را شدید تر قابل باورتر می کند،چرا که مناسبات قدرت مکانسیمهایی دارد و این مکانیسمها به شکل یک تور و شبکهی گسترده سوژههای اجتماعی وسیاسی درراستای اهداف جریان فکری و تخریب جریان رقیب را برمیسازد.
تکلیف خود را با موضوع روشن سازیم، نخست اینکه به تعبیری انتخاب و نصب هم فکر بودن هیچ ربطی به "قوم گرایی" بودن ندارد چرا که باعث هارمونی اساس کار و رسیدن به اهدافی ست که از قبل برای هر جریانی آینده نگری شده است تا اینکه آسان تر به آن برسند. هم فکر بودن یک اتفاق سیاسی است که در فرایند سیاسی و جامعهپذیربودن آن ازسوی هم فکران به وجود میآیدکه می تواند از اطرافیان و اقوام وکسان نماینده باشد شاید هم نباشد در هر صورت در راستای چشم انداز جریانی است که مردم همت گمارده و به آن اقبال نشان و به آن رای دادهاند ( در واقع این جریان فکری را خواسته و پذیرفته اند). با توجه به این مساله تکلیفمان را با مسالهی انتصاب های جناب روشنفکر روشن کنیم که فارغ از سیاست بازی، نقش پذیری افراد در جامعه لزوماً ارتباطی به قومیت آنها ندارد و هیچ ویژگی یا صفتی ذاتی شدهی هیچ فرد نیست بلکه همانطور که قبلا ذکر شد در راستای رسیدن به آن چشم اندازی است که جریان فکری آن را ترسیم کرده است. دوم اینکه اگر تمامی انسانها سیاسی استان کهگیلویه و بویراحمد را بهعنوان افراد دارای حق تصور شوند دیگر انتخاب نماینده و انتخابات بطور کلی معنا نخواهد داشت. پس بدون استثنا هر انسانی در دامنه و پرتوی یک جریان فکری وسیاسی که به تعبیری "تاریخ ندارد" به سر میبرد و نوع ارتباط فرد با هستی سیاسی اش در این طرز تفکر منعکس میگردد. گفتیم که مساله بر تعریف و بازتعریف سوژهی سیاسی در نظمهای گفتمانی و جریان فکری در نسبت با شبکهی قدرت است، اما به چه معنا؟ بیایید طرزفکر را نوری فرض کنیم که تابیده میشود وگوشه ای از مشکلات شهرودیارمان را مرتفع می سازد. این نور برای آشکار سازی چیزها تابیده میشود، اما آشکار سازی چه چیزی و چرا؟...(به قیمت تخریب یا ترمیم)
--------------------------------------
سجاد ابوذری