تاریخ انتشار
يکشنبه ۳ فروردين ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۲۹
کد مطلب : ۴۱۹۰۹۸
برجام کرونایی!
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛ نامه رئیسجمهور ایران خطاب به مردم آمریکا را باید نه فقط نقطه شروعی در بازنگری یا گفتمان تازه در سیاست خارجی ایران بلکه مهمتر از آن طلیعه دگرگونی در رویکردهای جهانی به مسائل عام و فراگیر و مشخصا پندومی کرونا بهحساب آورد. ابعاد اثرات این نامه اگرچه به عرصه سیاسی محدود نمیشود، اما شروع یا ادامه آن منطقا باید شامل حال داخل کشور نیز باشد.
مهرنوش جعفری فعال سیاسی در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: این نامه ندای انسانی برخاسته از یک نفس انسانی است برای دعوت به همگرایی میان انسانها در برابر یک تهدید عینی که مدتی مدید در قالبهای متفاوت مثل خطر گرمایش زمین وجود داشت، یعنی هیچگاه پنهان نبود، اما بهتازگی عواقب ترسناک وجودش یکباره ظاهر شده است و درنتیجه بشر آن را عملا لمس و عمیقا درک میکند. کرونا اینک بهمثابه یک خطر مشترک علیه حیات اجتماع انسانی در کره زمین، بهعنوان تنها سیاره حامل پدیده شگفتانگیز و خارقالعاده حیات، سر برآورده است. کرونا به فاصله کمتر از سه ماه پس از پدیدارشدنش، همه قارههای بزرگ جهان ما را درنوردید و بهسرعت سازوکار زندگی اجتماعی بشر را به محاق برده و ناباورانه حیات فردی انسانها را نیز به چالش کشیده است. همانطور که پیشتر در مقاله «پندهای کرونا» (مورخ ۲۰ اسفند ۹۸) آوردیم، این شرایط بنا بر تعبیرِ کناییِ اسلاوی ژیژک محصولی است از سویه دیگر جهانیشدن. پدیده کرونا مسبوق به سابقه نیست و ابعاد پیامدهای آن نیز هنوز بهدرستی معلوم نیست؛ چه رسد به تخمین و ترسیم و تصور چندوچون مناسبات میان اجتماعات بشری در دنیای پس از (مهار) کرونا.
این ویروس را چه چینی بدانیم، آنطور که رئیسجمهور آمریکا اصرار بدان دارد تا بر مناقشه تجاری و سیاسی با رقیبش دامن بزند و چه به نام علمی آن کووید ۱۹، دستپخت بشر و علیه کل بشریت است، آنهم در برههای از زمان که ماهوارههای قرن بیستم و بیستویکمی درصدد کشف وجود رد پای حیات در سایر کرات آسمانی برآمدهاند. بعضی از این ماهوارهها در حین سفر کیهانی خود در یک اقدام ابتکاری پیامهای صلح و سلام به ۵۰ زبان زنده دنیا را خطاب به موجودات ذیشعور کائنات منتشر میکنند و با زبان بیزبانی میگویند: «ما اینجاییم... در سیاره زمین، همان سیارهای که به دور خورشید میچرخد... ما همینجا در همسایگی شماییم... سری به ما بزنید خوشحال میشویم... اگر صدای ما را میشنوید جواب بدهید..!
کافی است لحظهای پرنده خیالمان را به پرواز درآوریم و تصور کنیم که یک تیم فرضی از این موجودات ذیشعور فضایی به سرپرستی موجودی باهوش و زیرک به نام مستعار «گرتا» از وجود ما خبردار شدهاند و پس از شنیدن پیام یکی از این ماهوارهها و کشف محتوای پیام انسانی ما، رهسپار یک سفر سیاحتی و اکتشافی به کره زمین شدهاند. در این صورت تصور میکنید شاهد چه چیزهایی خواهند بود؟ دیستوپیایی موسوم به«دنیای قشنگِ نو»، آنگونه که آلدوس هاکسلی در رمانی به همین نام در اوایل قرن بیستم احتمالش را در قرون بعدی بهواسطه رشد تواناییهای فناورانه بشر پیشبینی کرد و آن را به باد انتقاد گرفته بود؟ یا نظارهگر تصویر عینیت یافته «آینده فراانسانی ما»، آنگونه که فرانسیس فوکویاما در کتابی به همین نام نگران تحقق آن بهمثابه دیستوپیای دیگر بود؟ روشن است که اگرچه پیشبینی این دو متفکر رنگی از عینیت به خود نگرفتهاند اما آنچه میهمانان فرازمینی ما درباره تاریخمان، نظاره خواهند کرد، شاید همان مزرعهای باشد که جورج اورول ضمن روایت دقیق آن به طنزش کشید و در مقایسه با پیشبینی بعدیاش در«رمان ۱۹۸۴» که عملا تحقق نیافت، این یکی تجسمی عینی از مناسبات غالب در میان ساکنان زمین است. تیم «گرتا» یعنی میهمانان تازهواردمان در خصوص اوضاع اکنونی ما خواهند دید که ساکنان هشتمیلیاردی زمین که از یکسو از هیچ فرصتی برای رقابت و دشمنی علیه یکدیگر فروگذار نکردهاند، هماکنون درگیر یک مشکل عمومیاند که همه را به تکاپو انداخته است. البته اعضای کنجکاو گرتا همزمان اینجا و آنجا هم سرک میکشند. شاید در همین نزدیکی ما به سرنوشت دموکراسی در سرزمین تحت اشغال افغانستان پس از ۴۰ سال جنگ، غارت و برادرکشی نیمنگاهی بیندازند و انگشتبهدهان بمانند: یک انتخابات و دو رئیسجمهور و دو مراسم تحلیف برای دو مرد که تا دیروز یکی رئیس و دیگری معاون او بود! البته خود ما هم بفهمینفهمی متوجهیم که عموزاده فرهنگی همین همسایهایم و چنین نیست که در لولهکردن و قیچیکردن همدیگر دستی بر آتش نداشته باشیم.
این را ذکر کردیم تا اهمیت نامه رئیسجمهور ایران به مردم آمریکا را که ظاهرا توجه میهمانان فضایی ما را به خود جلب کرده، بیشتر بدانیم. (چه میدانیم شاید از نظر آنان این نامه یادآور ابتکار رئیسجمهور اسبق ایران یعنی گفتوگوی تمدنها نیز باشد که همه برایش کف زدند غیر از آنهایی که باید در داخل میزدند و نزدند). احتمال میدهم از نظر موجودات فرازمینی این نامه با هر انگیزهای که نوشته شده، بتواند شروع فصل تازهای باشد مشروط به اینکه اهالی علم و فرهنگ در داخل و دیگر سرزمینها پیام مشابهی را صلا دهند: آهای! انسانها... وقت آن است که برای نجات خودتان متحد شوید! احتمالا این پیام یادآور شعار سر در قلعه حیوانات باشد: این دفعه همه آدمها واقعا باهم برابرند! اعضای تیم «گرتا» لابد از شنیدن این ابتکار عمل تعجب نخواهد کرد اگر در زمان فشردهای که دارند، موفق به مطالعه تاریخ موجوداتی که میزبانشاناند، شده باشند. اگر خوب دقت کنیم صدای پای تغییر گریزناپذیر را در پاردایم جهانی خواهیم شنید: دشمن مشترک... و انسانهایی که به مواضع مشترک سوق داده میشوند... عجب! اما آیا واقعا شاهد چنین اتفاقی خواهیم بود یا اینکه یکجانبهگرایی، مانع رهایی بشر از این وضعیت مخرب خواهد شد؟ این چیزی است که بهزودی به جواب آن خواهیم رسید.
اما تا این اندازه میتوان اطمینان داشت که اگر گره کار به دستان سیاستمداران یکجانبهگرا باشد، امید چندانی نباید داشت؛ مگر اینکه خطر آنقدر بالا بگیرد که فشار افکار عمومی آنان را هم وادار کند به شعار سر در قلعه آدمها نگاهی بیندازند و... . البته سویه دیگر نامه رئیسجمهور ایران، آثار داخلی آن است. اگر انتظار داریم جهانیان اعتباری برای این پیام انسانی قائل شوند، باید خودمان نیز به اقتضائات آن گردن نهیم. تغییر رویکردهای داخلی در همه عرصهها لازمه موفقیت ابتکارعمل فوق است. اگر انتظار داریم تمامی بشریت برای دفع شر دست به دست هم بدهند و ملتها حول یک هدف دور هم گرد آیند، باید در داخل که امکان و قدرت تحقق پیاممان را داریم، بدون فوت وقت دست به کار شویم. بازسازی اعتماد عمومی و استفاده از همه ظرفیتها و کنارگذاشتن رویکرد «همه با من» به نفع شعار «هم باهم» لازمه کار است تا میزان صداقت این پیام محک بخورد و درنتیجه در عرصه بینالملل نیز ظرفیت کافی برای عقبزدن رویکرد یکجانبهگرایی امثال ترامپ پدید آید. بارها انتظارات جامعه را شنیده و لمس کردهایم و میدانیم مردم چه میخواهند. پس جای تعلل نیست و باید از لاک تصلب و تعصب بیرون بزنیم و همه دستبهدست هم بدهیم تا هوای تازه وارد حیات اجتماعیمان بشود و آنچه را که ازدسترفته، بازپس بگیریم. لازمه این مهم آن است که به این میهمانان فضایی نشان دهیم که دنیای ما فقط ترجمه آن چیزی نیست که در رمان اورول خواندهاند. باید به تیم «گرتا» بگوییم که اینجا در گوشهای از سیاره زمین آدمهایی هم زندگی میکنند که جور دیگر فکر و عمل میکنند و خوب است به کتاب آسمانی آنها هم سرک بکشند. (ایرنا)
مهرنوش جعفری فعال سیاسی در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: این نامه ندای انسانی برخاسته از یک نفس انسانی است برای دعوت به همگرایی میان انسانها در برابر یک تهدید عینی که مدتی مدید در قالبهای متفاوت مثل خطر گرمایش زمین وجود داشت، یعنی هیچگاه پنهان نبود، اما بهتازگی عواقب ترسناک وجودش یکباره ظاهر شده است و درنتیجه بشر آن را عملا لمس و عمیقا درک میکند. کرونا اینک بهمثابه یک خطر مشترک علیه حیات اجتماع انسانی در کره زمین، بهعنوان تنها سیاره حامل پدیده شگفتانگیز و خارقالعاده حیات، سر برآورده است. کرونا به فاصله کمتر از سه ماه پس از پدیدارشدنش، همه قارههای بزرگ جهان ما را درنوردید و بهسرعت سازوکار زندگی اجتماعی بشر را به محاق برده و ناباورانه حیات فردی انسانها را نیز به چالش کشیده است. همانطور که پیشتر در مقاله «پندهای کرونا» (مورخ ۲۰ اسفند ۹۸) آوردیم، این شرایط بنا بر تعبیرِ کناییِ اسلاوی ژیژک محصولی است از سویه دیگر جهانیشدن. پدیده کرونا مسبوق به سابقه نیست و ابعاد پیامدهای آن نیز هنوز بهدرستی معلوم نیست؛ چه رسد به تخمین و ترسیم و تصور چندوچون مناسبات میان اجتماعات بشری در دنیای پس از (مهار) کرونا.
این ویروس را چه چینی بدانیم، آنطور که رئیسجمهور آمریکا اصرار بدان دارد تا بر مناقشه تجاری و سیاسی با رقیبش دامن بزند و چه به نام علمی آن کووید ۱۹، دستپخت بشر و علیه کل بشریت است، آنهم در برههای از زمان که ماهوارههای قرن بیستم و بیستویکمی درصدد کشف وجود رد پای حیات در سایر کرات آسمانی برآمدهاند. بعضی از این ماهوارهها در حین سفر کیهانی خود در یک اقدام ابتکاری پیامهای صلح و سلام به ۵۰ زبان زنده دنیا را خطاب به موجودات ذیشعور کائنات منتشر میکنند و با زبان بیزبانی میگویند: «ما اینجاییم... در سیاره زمین، همان سیارهای که به دور خورشید میچرخد... ما همینجا در همسایگی شماییم... سری به ما بزنید خوشحال میشویم... اگر صدای ما را میشنوید جواب بدهید..!
کافی است لحظهای پرنده خیالمان را به پرواز درآوریم و تصور کنیم که یک تیم فرضی از این موجودات ذیشعور فضایی به سرپرستی موجودی باهوش و زیرک به نام مستعار «گرتا» از وجود ما خبردار شدهاند و پس از شنیدن پیام یکی از این ماهوارهها و کشف محتوای پیام انسانی ما، رهسپار یک سفر سیاحتی و اکتشافی به کره زمین شدهاند. در این صورت تصور میکنید شاهد چه چیزهایی خواهند بود؟ دیستوپیایی موسوم به«دنیای قشنگِ نو»، آنگونه که آلدوس هاکسلی در رمانی به همین نام در اوایل قرن بیستم احتمالش را در قرون بعدی بهواسطه رشد تواناییهای فناورانه بشر پیشبینی کرد و آن را به باد انتقاد گرفته بود؟ یا نظارهگر تصویر عینیت یافته «آینده فراانسانی ما»، آنگونه که فرانسیس فوکویاما در کتابی به همین نام نگران تحقق آن بهمثابه دیستوپیای دیگر بود؟ روشن است که اگرچه پیشبینی این دو متفکر رنگی از عینیت به خود نگرفتهاند اما آنچه میهمانان فرازمینی ما درباره تاریخمان، نظاره خواهند کرد، شاید همان مزرعهای باشد که جورج اورول ضمن روایت دقیق آن به طنزش کشید و در مقایسه با پیشبینی بعدیاش در«رمان ۱۹۸۴» که عملا تحقق نیافت، این یکی تجسمی عینی از مناسبات غالب در میان ساکنان زمین است. تیم «گرتا» یعنی میهمانان تازهواردمان در خصوص اوضاع اکنونی ما خواهند دید که ساکنان هشتمیلیاردی زمین که از یکسو از هیچ فرصتی برای رقابت و دشمنی علیه یکدیگر فروگذار نکردهاند، هماکنون درگیر یک مشکل عمومیاند که همه را به تکاپو انداخته است. البته اعضای کنجکاو گرتا همزمان اینجا و آنجا هم سرک میکشند. شاید در همین نزدیکی ما به سرنوشت دموکراسی در سرزمین تحت اشغال افغانستان پس از ۴۰ سال جنگ، غارت و برادرکشی نیمنگاهی بیندازند و انگشتبهدهان بمانند: یک انتخابات و دو رئیسجمهور و دو مراسم تحلیف برای دو مرد که تا دیروز یکی رئیس و دیگری معاون او بود! البته خود ما هم بفهمینفهمی متوجهیم که عموزاده فرهنگی همین همسایهایم و چنین نیست که در لولهکردن و قیچیکردن همدیگر دستی بر آتش نداشته باشیم.
این را ذکر کردیم تا اهمیت نامه رئیسجمهور ایران به مردم آمریکا را که ظاهرا توجه میهمانان فضایی ما را به خود جلب کرده، بیشتر بدانیم. (چه میدانیم شاید از نظر آنان این نامه یادآور ابتکار رئیسجمهور اسبق ایران یعنی گفتوگوی تمدنها نیز باشد که همه برایش کف زدند غیر از آنهایی که باید در داخل میزدند و نزدند). احتمال میدهم از نظر موجودات فرازمینی این نامه با هر انگیزهای که نوشته شده، بتواند شروع فصل تازهای باشد مشروط به اینکه اهالی علم و فرهنگ در داخل و دیگر سرزمینها پیام مشابهی را صلا دهند: آهای! انسانها... وقت آن است که برای نجات خودتان متحد شوید! احتمالا این پیام یادآور شعار سر در قلعه حیوانات باشد: این دفعه همه آدمها واقعا باهم برابرند! اعضای تیم «گرتا» لابد از شنیدن این ابتکار عمل تعجب نخواهد کرد اگر در زمان فشردهای که دارند، موفق به مطالعه تاریخ موجوداتی که میزبانشاناند، شده باشند. اگر خوب دقت کنیم صدای پای تغییر گریزناپذیر را در پاردایم جهانی خواهیم شنید: دشمن مشترک... و انسانهایی که به مواضع مشترک سوق داده میشوند... عجب! اما آیا واقعا شاهد چنین اتفاقی خواهیم بود یا اینکه یکجانبهگرایی، مانع رهایی بشر از این وضعیت مخرب خواهد شد؟ این چیزی است که بهزودی به جواب آن خواهیم رسید.
اما تا این اندازه میتوان اطمینان داشت که اگر گره کار به دستان سیاستمداران یکجانبهگرا باشد، امید چندانی نباید داشت؛ مگر اینکه خطر آنقدر بالا بگیرد که فشار افکار عمومی آنان را هم وادار کند به شعار سر در قلعه آدمها نگاهی بیندازند و... . البته سویه دیگر نامه رئیسجمهور ایران، آثار داخلی آن است. اگر انتظار داریم جهانیان اعتباری برای این پیام انسانی قائل شوند، باید خودمان نیز به اقتضائات آن گردن نهیم. تغییر رویکردهای داخلی در همه عرصهها لازمه موفقیت ابتکارعمل فوق است. اگر انتظار داریم تمامی بشریت برای دفع شر دست به دست هم بدهند و ملتها حول یک هدف دور هم گرد آیند، باید در داخل که امکان و قدرت تحقق پیاممان را داریم، بدون فوت وقت دست به کار شویم. بازسازی اعتماد عمومی و استفاده از همه ظرفیتها و کنارگذاشتن رویکرد «همه با من» به نفع شعار «هم باهم» لازمه کار است تا میزان صداقت این پیام محک بخورد و درنتیجه در عرصه بینالملل نیز ظرفیت کافی برای عقبزدن رویکرد یکجانبهگرایی امثال ترامپ پدید آید. بارها انتظارات جامعه را شنیده و لمس کردهایم و میدانیم مردم چه میخواهند. پس جای تعلل نیست و باید از لاک تصلب و تعصب بیرون بزنیم و همه دستبهدست هم بدهیم تا هوای تازه وارد حیات اجتماعیمان بشود و آنچه را که ازدسترفته، بازپس بگیریم. لازمه این مهم آن است که به این میهمانان فضایی نشان دهیم که دنیای ما فقط ترجمه آن چیزی نیست که در رمان اورول خواندهاند. باید به تیم «گرتا» بگوییم که اینجا در گوشهای از سیاره زمین آدمهایی هم زندگی میکنند که جور دیگر فکر و عمل میکنند و خوب است به کتاب آسمانی آنها هم سرک بکشند. (ایرنا)