تاریخ انتشار
يکشنبه ۲ تير ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۳۴
کد مطلب : ۴۱۰۵۲۸
یادداشت سیاسی |
به جای باند و گروه؛ چتر نجاتی برای ورزش کشتی کهگیلویه و بویراحمد بسازیم
آیت الله پوش
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛متن ارسالی: «إِنَّ اللَّهَ لَا یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ»
وخداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر آنکه خود تغییر دهند. این سرنوشت نهایی تمام اقوام، تمدنها، مکاتب و انسانهایی است که نخواستهاند به سوی تعالی حرکت کنند و یا خواستهاند که زمینه پیشرفت و توسعه خود را فراهم نمایند. بیش از 40 سال در ورزش بودم و از دورانِ «ندار» که بیشتر استانهای کشور هنوز نام استانم را نشنیده بودند و موقعیت جغرافیاییاش را نمیدانستند، در کنار مربیانِ قدر شناس و ورزشکاران بی ادعای استانم در اکثر مسابقات کشوری شرکت داشتم. همگان اذعان داشتند که شکستهایم در مقابل کمبودها و محرومیتها و نداشتنهای استانم بود. پیروزیهایم نیز تجاربی شد که آن هم در دریایی بیکران محرومیتهای مدیریتی و حواشی استمرار یافتة آن، هنوز هم در حال غرق شدن هستند. این سرنوشت آیت الله پوش نبود، بلکه سرنوشت محتوم بسیاری از ورزشکارانی است که از دیار همیشه ورزشی کهگیلویة بزرگ، برخواسته و ظاهراً تا بی نهایت باید برود.
بیش از 40 سال تجربه را در سینه دارم. مشکلات را به هر زبانی گفتم. گاهی با ملایمت و تضرع، گاهی با خشم و تکبر، گاهی با فریاد و جنجال و گاهی هم در محکمههای قضایی پاسخگوی حق طلبی هایم بودم. این حق استانم نیست. روزگاری که کشتی فقط در کهگیلویه بزرگ بود، فوتبال فقط در کهگیلویه بزرگ بود، والیبال فقط در کهگیلویه بزرگ بود، دو میدانی فقط در کهگیلویه بزرگ بود و قص علیهذا، من هم بدون تعارف در کنار جمعی از نخبگان کشتی کهگیلویه، مثل آب خوردن حریفان استانیام را درو میکردم و با غولهای کشتی کشورم، پنجه در پنجه میشدم. آن روزها با خود میگفتم که با دستان خالی میجنگم و هر آنچه را میبینم در سینه حفظ میکنم تا فردا روزی همه را در اختیار نوجوانان هم استانیام قرار دهم. ولی چی شد...؟
وقتی سایة فقر رفت و کمی به استانم لطف شد، بی مهری دیگری آمد. محرومیتها رفت و بی مدیریتیها غالب شد. کمبودها رفت و ادعاها جایگزین شد. نابرابریها رفت و دوئیتها شروع شد. بدیها رفت و بدعتها آمد. این چه رسمی است که نباید ما خودمان را پیدا کنیم؟ چرا نمیخواهیم سرنوشت خودمان را بهتر کنیم؟ چرا نباید قطبی باشیم در ورزش کشتی؟ چرا پس از 40 سال هنوز هم به صفر نرسیدهایم؟ چرا باید ورزشکاران با پرچم و لگوی سایر استانها به تیمهای ملی برسند؟ مگر ما چه کم داریم؟
این بار عزم خود را جزم کردم تا سرنوشت لایتغییر کشتی استانم را تغییر دهم. ابن بار به خود عهد بستم که سرم را در مقابل کشتی کشورم بالا بگیرم. آمدم تا غیرت و همیت و وفاداری را معنای دیگری کنم. آمدم تا از صبر چند دهه گذشته خود، چتر نجاتی برای ورزش کشتی بسازم. آمدم تا از تک تک ورزشکاران کشتی استانم، قهرمان و پهلوان تقدیم کنم. آمدم تا از همه سرمایههای موجود استانم، بهرهای مفید برگیرم و تولیدی انبوه داشته باشم. آمدم تا بگویم که چرا نمیتوانستیم توانایی خود را در دل استان خود به رخ دیگران بکشیم. آمدم تا ورزشکاران کشتی استانم غمگین نباشند که با برندهای اصفهان و شیراز و اهواز و دیگر استانها با ایران و آسیا معرفی میشوند.
ولی تا مادامی که به جای مدیریت، باند و گروه تصمیم میگیرند، تا زمانی که به جای هوش و درایت، پچ پچ ها مبنای رفتار میشوند، تا زمانی که به جای ورزشکاران، سیاسیون و غیره تصمیم میگیرند، تا زمانی که به جای نوجوان و جوان هم استانی، سیاسیون و دسته بندیها فکری منفعت میبرند و بالاخره تا زمانی که بدون شنیدن حرفم، حقم را ضایع میکنند، بیان حقیقتها نیز خود زنی است که تاکنون تاوانش را پس دادهام و از شلاقهایی که بر گُردة ورزش و ورزشکاران استانم فرود میآید، به عدالت و انصاف و حق شکوه میکنم و صبر پیشه میگیرم تا شاید وجدانی بیدار شود و جاروی حق طلبی، غبار کین و نااهلی را از استانم بزداید.
لذا ضمن تشکر و سپاس از جامعه ورزش استان و ورزشکاران و مربیان و مدیرانی که خواهان شرکتم در انتخابات هیئت کشتی استان کهگیلویه و بویراحمد بودند و ضمن احترام به تمامی پیشکسوتان ورزش کشتی استان و به منظور جلوگیری از شائبههایی که مطمئنم کشتی استان را تضعیف و تحقیر میکنند، خلعت این ریاست را با خواهانش میسپارم و از حضور در انتخابات آتی، استعفا نموده و همچون گذشته، اگر به وجودم نیاز باشد با کمال میل مساعدت میکنم و در غیر این صورت، زبان حق طلبی و تساوی حقوق ورزش کشتی استانم خواهم ماند.
با تشکر و سپاس
------------------------------
آیت الله پوش
وخداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر آنکه خود تغییر دهند. این سرنوشت نهایی تمام اقوام، تمدنها، مکاتب و انسانهایی است که نخواستهاند به سوی تعالی حرکت کنند و یا خواستهاند که زمینه پیشرفت و توسعه خود را فراهم نمایند. بیش از 40 سال در ورزش بودم و از دورانِ «ندار» که بیشتر استانهای کشور هنوز نام استانم را نشنیده بودند و موقعیت جغرافیاییاش را نمیدانستند، در کنار مربیانِ قدر شناس و ورزشکاران بی ادعای استانم در اکثر مسابقات کشوری شرکت داشتم. همگان اذعان داشتند که شکستهایم در مقابل کمبودها و محرومیتها و نداشتنهای استانم بود. پیروزیهایم نیز تجاربی شد که آن هم در دریایی بیکران محرومیتهای مدیریتی و حواشی استمرار یافتة آن، هنوز هم در حال غرق شدن هستند. این سرنوشت آیت الله پوش نبود، بلکه سرنوشت محتوم بسیاری از ورزشکارانی است که از دیار همیشه ورزشی کهگیلویة بزرگ، برخواسته و ظاهراً تا بی نهایت باید برود.
بیش از 40 سال تجربه را در سینه دارم. مشکلات را به هر زبانی گفتم. گاهی با ملایمت و تضرع، گاهی با خشم و تکبر، گاهی با فریاد و جنجال و گاهی هم در محکمههای قضایی پاسخگوی حق طلبی هایم بودم. این حق استانم نیست. روزگاری که کشتی فقط در کهگیلویه بزرگ بود، فوتبال فقط در کهگیلویه بزرگ بود، والیبال فقط در کهگیلویه بزرگ بود، دو میدانی فقط در کهگیلویه بزرگ بود و قص علیهذا، من هم بدون تعارف در کنار جمعی از نخبگان کشتی کهگیلویه، مثل آب خوردن حریفان استانیام را درو میکردم و با غولهای کشتی کشورم، پنجه در پنجه میشدم. آن روزها با خود میگفتم که با دستان خالی میجنگم و هر آنچه را میبینم در سینه حفظ میکنم تا فردا روزی همه را در اختیار نوجوانان هم استانیام قرار دهم. ولی چی شد...؟
وقتی سایة فقر رفت و کمی به استانم لطف شد، بی مهری دیگری آمد. محرومیتها رفت و بی مدیریتیها غالب شد. کمبودها رفت و ادعاها جایگزین شد. نابرابریها رفت و دوئیتها شروع شد. بدیها رفت و بدعتها آمد. این چه رسمی است که نباید ما خودمان را پیدا کنیم؟ چرا نمیخواهیم سرنوشت خودمان را بهتر کنیم؟ چرا نباید قطبی باشیم در ورزش کشتی؟ چرا پس از 40 سال هنوز هم به صفر نرسیدهایم؟ چرا باید ورزشکاران با پرچم و لگوی سایر استانها به تیمهای ملی برسند؟ مگر ما چه کم داریم؟
این بار عزم خود را جزم کردم تا سرنوشت لایتغییر کشتی استانم را تغییر دهم. ابن بار به خود عهد بستم که سرم را در مقابل کشتی کشورم بالا بگیرم. آمدم تا غیرت و همیت و وفاداری را معنای دیگری کنم. آمدم تا از صبر چند دهه گذشته خود، چتر نجاتی برای ورزش کشتی بسازم. آمدم تا از تک تک ورزشکاران کشتی استانم، قهرمان و پهلوان تقدیم کنم. آمدم تا از همه سرمایههای موجود استانم، بهرهای مفید برگیرم و تولیدی انبوه داشته باشم. آمدم تا بگویم که چرا نمیتوانستیم توانایی خود را در دل استان خود به رخ دیگران بکشیم. آمدم تا ورزشکاران کشتی استانم غمگین نباشند که با برندهای اصفهان و شیراز و اهواز و دیگر استانها با ایران و آسیا معرفی میشوند.
ولی تا مادامی که به جای مدیریت، باند و گروه تصمیم میگیرند، تا زمانی که به جای هوش و درایت، پچ پچ ها مبنای رفتار میشوند، تا زمانی که به جای ورزشکاران، سیاسیون و غیره تصمیم میگیرند، تا زمانی که به جای نوجوان و جوان هم استانی، سیاسیون و دسته بندیها فکری منفعت میبرند و بالاخره تا زمانی که بدون شنیدن حرفم، حقم را ضایع میکنند، بیان حقیقتها نیز خود زنی است که تاکنون تاوانش را پس دادهام و از شلاقهایی که بر گُردة ورزش و ورزشکاران استانم فرود میآید، به عدالت و انصاف و حق شکوه میکنم و صبر پیشه میگیرم تا شاید وجدانی بیدار شود و جاروی حق طلبی، غبار کین و نااهلی را از استانم بزداید.
لذا ضمن تشکر و سپاس از جامعه ورزش استان و ورزشکاران و مربیان و مدیرانی که خواهان شرکتم در انتخابات هیئت کشتی استان کهگیلویه و بویراحمد بودند و ضمن احترام به تمامی پیشکسوتان ورزش کشتی استان و به منظور جلوگیری از شائبههایی که مطمئنم کشتی استان را تضعیف و تحقیر میکنند، خلعت این ریاست را با خواهانش میسپارم و از حضور در انتخابات آتی، استعفا نموده و همچون گذشته، اگر به وجودم نیاز باشد با کمال میل مساعدت میکنم و در غیر این صورت، زبان حق طلبی و تساوی حقوق ورزش کشتی استانم خواهم ماند.
با تشکر و سپاس
------------------------------
آیت الله پوش