تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۱۱
کد مطلب : ۴۱۰۴۰۷
نگاهی به مسائل سیاسی و اجتماعی شهرستان گچساران به قلم یدالله مرادی
گذری زیر پوست گچساران (1)
یدالله مرادی
۱
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛متن ارسالی:
«نباید ماها گمان کنیم که هر چه می گوییم و میکنیم کسی را حق اشکال نیست، بلکه تخطئه، یک موهبت الهی است برای رشد انسانها» «امام خمینی (ره) –صحیفه امام، جلد 20 صفحه 452»
مدتهاست که موضوع بهسازی بافت فرسوده گچساران همانند سایر شهرهای ایران در دستور کار مدیران و دستگاههای اجرایی است و هر از چند گاهی جلسهای و مصاحبهای و بازدیدی و در پایان هم نیشی و تمسخری نوش جان به منتقدین میشود و نهایتأ هنوز عملکرد ملموس و عینی که تحول و دگرگونی در ابعاد مختلف در زندگی ساکنین آنها به خصوص در محلات دیرپا و قدیمی که هویت شهر گچساران را شکل دادهاند، به چشم نمیخورد؟!(بجز یک حرکت نسبتاً مثبت ساختمان سازی) حال اینجانب به عنوان یکی از قدیمیترین شهروندان گچساران که خوشحالم توسعه و پیشرفت همه جانبه شهرم را شاهد باشم، نظری و گذری بر روند شکل گیری این محلات و تجارت امروزی با آنها را در سه قسمت در حد بضاعت عرضه میدارم.
براساس شاخصهای گفتمان انقلاب اسلامی استقلال همه جانبه و تلاش برای حفظ و ارتقای عزت ملی و شان و شوکت عامه مردم با پیشرفت و خود اتکایی در تمام ابعاد و ارکان جامعه یک آرمان متعالی بوده و بر اساس ترسیم نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی این مهم وظیفه اجتناب ناپذیر مدیران در هر دوره و رده و عنوانی میباشد، که انجام این مهم وظیفهی تعریف شده بوده و عدم تحقق و عدم انجام آن مستلزم بازخواست توسط همه آحاد مردم و جریانات اجتماعی، سیاسی خواهد بود. این مطالبه حق و حقوق مردم در برابر نظام جمهوری اسلامی است و نه بذل و بخشش و منت و منت گذاری است و یا حتی کمکهای خیرخواهانه و امدادگرایانه؟!
براساس همان گفتمان انقلاب اسلامی رشد و تبیین شاخصهای اقتصادی در زندگی مردم باید در محورهای زیر عینیت یابد:
ابتدا با توجه به نگاه ژرف و عمیق حضرت امام (ره) در مورد نقد که در سر فصل آوردهام، اشارهای به این موضوع داشته باشم که نقد و نقادی و انتقاد از سوء عملکردها و رفتارهای مدیران نه تنها ضعف و عیب نیست که به تعبیر امام (ره) حتی تخطئه هم یک موهبت الهی است و باعث رشد انسان میگردد. اگر مدیران و حاکمان سیاسی این عنوان را آویزه گوش خود کرده و در عمل بدان پایبند بوده و باشند؟! در برابر هر نوشته و نظریه و نقد این چنین تهاجم و تخریب و اتهام نصیب منتقدان نمیکردند و بعد از این نوشته هم نمینمایند؟! زیرا اصلاح فرد و اصلاح جامعه در سایه شناختن عیوب و اشکالات و جدیت و تلاش برای زدودن آنها حاصل میگردد و به همین جهت است که می گویند انتقاد و انتقاد پذیری یکی از عوامل مهم رشد و شناخت است که بر نقطههای ابهام و نادرست انگشت میگذارد و عیوب و ضعفها را نشان میدهد تا مدیران و سیاستگذاران مجال بازنگری و واقعیت بینی بیابند.
اما بدانند و بدانیم که، (جهت اطلاع آندسته از جوانان شهر که از گذشته شهرشان کمتر باخبرند و همچنین بعضی از ....؟!) محله سادات و کوچههای بی راه و بد راه محله لبنان و حلبی آباد رادک و ...گوشت و پوست و روح اقشار محروم جامعه امثال من تعلق خاطر به آنها دارد، با آنها پیوستگی دارد با ندارم های آنها رشد کرده و در سایه صداقت آنها عضو جامعه به شمار آمده، با تبعیضات و فشارهای حاکمان بر شما، تأدیب شده و بی عدالتیهای خاندان اشرافی و متمول را در ظلم به شما و فرزندانتان را هنوز چون داغ تاریخی ظلم، بر بدن و روح آزردهاش به یادگار دارد.
آری میخواهم از دردی بگویم که این محلات را شکل دادند، از کسانی یاد کنم که درد و رنج این محلات محصول عملکرد و نقش پررنگ باور مالکانهی پدران آنهاست. وقتی در سال 1352 از روستای پاک و آزاده اندیش خودم (گناوه لری)، به روستایی بزرگتر و پر کینه و ظلم و تبعیض به نام گچساران آمدیم، ابتدا در انتهایی ترین منزل محله سادات در یک اتاق اجاره نشینی با خانوادهای 7 نفره را تجربه کردیم. پس از مهاجرینی نبودم که به یمن نفوذ در حکومت پهلوی دارای زمین و ساختمان و عنوان باشم!، هکتارها زمین را تصاحب! و در بهترین نقطه شهر منزل و ساختمان مرفه بر پا نمایم و با ادارات امنیتی و شرکت نفت اهل مراوده و بده بستان باشم، دیواری در انتهای محله سادات کشیده بودند تا کسی و یا کسانی به زمینهای مالکان تجاوز نکنند؟! کم کم نام کوچه جعفر خان (شهید امینی کنونی) که عمومأ بومیان اولیه این شهر و بخشی از زمینداران اطراف شهر در آن مقیم بودند را شناختم و با محله غربتها (آهنگرهای شریف) محرومین حاشیه نشین همین محوطه آشنا شدم.
منازل محله سادات و در کنارش همان محله آهنگرها هم گلی و خشتی با کوچههای تنگ و تاریک بود. در محله پر بالی (انتهای خیابان کیامرثی کنونی) هم منازل فقیر نشین دیگری کم کم اسکان یافتند اما بخش مرکزی شهر شامل حد فاصل میانه خیابان شهید کیامرثی کنونی و شهید امینی و شهید بلادیان تا انتهای مدرس میانی و غربی، ترکیبی از خانوادههای متمول و حکومتی اعم از بومیهای اولیه تا مهاجرین صاحب نفوذ از باشت و ترک زبانان، کاسبان و مغازه دارانی از اصفهانی و بهبهانی مستقر بودند که بعضاً تحصیل کردهها، مدیران دستگاهها، مشاغل و بازار در انحصار اینها بود، زیرا رابطه خوبی هم با خان شهر (مرحوم منصور خان باشتی) داشتند و هم با نهادهای حکومتی، و به همین جهت بر خلاف محلات دیگر، از منازل وسیع، زیبا و ساخته شده از مصالح خوب آن دوران برخوردار بودند و جالب اینکه به میزان تقرب به خان و نظام حکومتی و عنوان محلی که داشتند از نعم قدرت و مناصب سیاسی و اقتصادی بیشتری بهره مند میشدند و همین مکانها بودند که دارای سینما، فلکه (میدان)، خیابان، تنوع مغازهها و بانک و بهداشت و مدرسه و..... بودند و دیگران حاشیه نشین های پر درد و رنج بودند که حتی عضو شهر که محاسبه نمیشدند، بعضاً مزاحم و باعث اختلال نظم حاکم و حاکمان؟! هم بودند؟! این را هم ذکر کنم که وجود شرکت نفت که از سال 1330 در این منطقه مستقر شد و تعطیلی کشاورزی و دامداری سیلی از مهاجرت روستا به شهر حاصل گردید که این مهاجرین بعضأ فقیر و فاقد زمین و تمول مالی بودند در اطراف شهر که همین محلات بود اسکان موقت و زجرآوری را داشتند که هیچ نوع خدمات بهداشتی، گازرسانی و آموزشی هم برای آنها ایجاد نمیکردند، به طوری که تمام خدمات انجام شده (خیابان، جدول کشی، مدرسه، خانه بهداشت، برق و آب و گاز موجود بعد از انقلاب اسلامی ارائه و تأمین شده است.
بر خود میبالم که فرزند این چنین محلهای بودیم زیرا بسیاری از صاحبان قدرت امروزی وقت نداشتند تا مردم این کوچهها را ببینند، بازی ماها را در دره گرگونی (حد فاصل حسینیه مسلم بن عقیل و بیمارستان شهید رجایی) را تجربه کنند. آنها کارگری، پا برهنگی، مریضی، و بی دارویی و بازی با توپ پلاستیکی و زیر شلوار پاره پارچهای را حس نکردهاند و لذا باید امروز هم نتوانند بدون تشریفات و فیلمبرداری و ماشینهای گران قیمت و تفاخر و روشهای اشرافی در این محلات آفتابی شوند و بعد دم از توسعه و پیشرفت این مناطق بزنند؟! با جرس قاطع معروض میدارم که این مناطق نتیجه نظام طبقاتی و ظلم فاحش حاکمان محلی و دولتی و خاندان متمول و صاحب نفوذ حکومت گذشته بوده و هست که به ارث رسیده و الان که نظام جمهوری اسلامی در تمام کشور نسبت به تغییر و بهبود در بهسازی بافت فرسوده و قدیم شهرها اقدام نموده و در تمام برنامههای 5 ساله گذشته و حال تدابیر لازم پیش بینی شده، وظیفه قانونی همه مدیران و مطالبه عمومی و به حق ساکنین آنهاست، نه برای گزارش دهی و مانور و جمع آوری آرا و بیان مطالب انحرافی و تبلیغی و مانوری و گفتار درمانی!! و یا برگزاری یک شوی انتخاباتی برای ساختن پارکی که سالها پیش باید شکل میگرفت آنهم 8 ماه مانده به انتخابات، و ان شاءالله روزی مکندگان خون مردم و عاملان و تجاران و موج سواران این مردم رنجیده که باید هر روز شاهد تشییع جنازه جوانی 15 تا 30 ساله از جمله شایانها، بابکها، حمیدها و ... باشند که تعداد این گلهای پر پر شده در طول 10 سال اخیر از تعداد مسئولان بازدید کننده و عکسها و فیلمهای تبلیغاتی بیشتر بوده، بیش از این نباشیم.
عقلا و بزرگان بدرستی گفتهاند ((تنها راه انجام یک کار بزرگ آن است که کاری را که انجام میدهی با تمام وجود دوست و باور داشته باشی و در عمق وجودت جای داشته باشد)) و این زمانی امکان پذیر است که درد و رنج و مشکلات آن کار بزرگ را لمس کرده باشی نه در مقام ژن برتر؟ و ویژه خواری؟ و آقای خاص بودن؟ و یا خود برتر بینی اشراف زادگی؟ در آن صورت مصداق این عبارت نغز خواهیم شد:
روزی گفتی شبی کنم دلشادت و زغمان خود کنم آزادت، دیدی که از آن روز چه شبها بگذشت و ز گفتهی خود هیچ نیامد یادت؟
ادامه مطلب در قسمت دوم.
---------------------------------------
یدالله مرادی
27/ 03 /98-گچساران
---------------------------------------
«نباید ماها گمان کنیم که هر چه می گوییم و میکنیم کسی را حق اشکال نیست، بلکه تخطئه، یک موهبت الهی است برای رشد انسانها» «امام خمینی (ره) –صحیفه امام، جلد 20 صفحه 452»
مدتهاست که موضوع بهسازی بافت فرسوده گچساران همانند سایر شهرهای ایران در دستور کار مدیران و دستگاههای اجرایی است و هر از چند گاهی جلسهای و مصاحبهای و بازدیدی و در پایان هم نیشی و تمسخری نوش جان به منتقدین میشود و نهایتأ هنوز عملکرد ملموس و عینی که تحول و دگرگونی در ابعاد مختلف در زندگی ساکنین آنها به خصوص در محلات دیرپا و قدیمی که هویت شهر گچساران را شکل دادهاند، به چشم نمیخورد؟!(بجز یک حرکت نسبتاً مثبت ساختمان سازی) حال اینجانب به عنوان یکی از قدیمیترین شهروندان گچساران که خوشحالم توسعه و پیشرفت همه جانبه شهرم را شاهد باشم، نظری و گذری بر روند شکل گیری این محلات و تجارت امروزی با آنها را در سه قسمت در حد بضاعت عرضه میدارم.
براساس شاخصهای گفتمان انقلاب اسلامی استقلال همه جانبه و تلاش برای حفظ و ارتقای عزت ملی و شان و شوکت عامه مردم با پیشرفت و خود اتکایی در تمام ابعاد و ارکان جامعه یک آرمان متعالی بوده و بر اساس ترسیم نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی این مهم وظیفه اجتناب ناپذیر مدیران در هر دوره و رده و عنوانی میباشد، که انجام این مهم وظیفهی تعریف شده بوده و عدم تحقق و عدم انجام آن مستلزم بازخواست توسط همه آحاد مردم و جریانات اجتماعی، سیاسی خواهد بود. این مطالبه حق و حقوق مردم در برابر نظام جمهوری اسلامی است و نه بذل و بخشش و منت و منت گذاری است و یا حتی کمکهای خیرخواهانه و امدادگرایانه؟!
براساس همان گفتمان انقلاب اسلامی رشد و تبیین شاخصهای اقتصادی در زندگی مردم باید در محورهای زیر عینیت یابد:
- تکیه بر اقتصاد ملی و خود کفایی
عدالت اقتصادی و دفاع از طبقات محروم
مقابله با فرهنگ و آموزههای سرمایه داری و اشرافیگری
ابتدا با توجه به نگاه ژرف و عمیق حضرت امام (ره) در مورد نقد که در سر فصل آوردهام، اشارهای به این موضوع داشته باشم که نقد و نقادی و انتقاد از سوء عملکردها و رفتارهای مدیران نه تنها ضعف و عیب نیست که به تعبیر امام (ره) حتی تخطئه هم یک موهبت الهی است و باعث رشد انسان میگردد. اگر مدیران و حاکمان سیاسی این عنوان را آویزه گوش خود کرده و در عمل بدان پایبند بوده و باشند؟! در برابر هر نوشته و نظریه و نقد این چنین تهاجم و تخریب و اتهام نصیب منتقدان نمیکردند و بعد از این نوشته هم نمینمایند؟! زیرا اصلاح فرد و اصلاح جامعه در سایه شناختن عیوب و اشکالات و جدیت و تلاش برای زدودن آنها حاصل میگردد و به همین جهت است که می گویند انتقاد و انتقاد پذیری یکی از عوامل مهم رشد و شناخت است که بر نقطههای ابهام و نادرست انگشت میگذارد و عیوب و ضعفها را نشان میدهد تا مدیران و سیاستگذاران مجال بازنگری و واقعیت بینی بیابند.
اما بدانند و بدانیم که، (جهت اطلاع آندسته از جوانان شهر که از گذشته شهرشان کمتر باخبرند و همچنین بعضی از ....؟!) محله سادات و کوچههای بی راه و بد راه محله لبنان و حلبی آباد رادک و ...گوشت و پوست و روح اقشار محروم جامعه امثال من تعلق خاطر به آنها دارد، با آنها پیوستگی دارد با ندارم های آنها رشد کرده و در سایه صداقت آنها عضو جامعه به شمار آمده، با تبعیضات و فشارهای حاکمان بر شما، تأدیب شده و بی عدالتیهای خاندان اشرافی و متمول را در ظلم به شما و فرزندانتان را هنوز چون داغ تاریخی ظلم، بر بدن و روح آزردهاش به یادگار دارد.
آری میخواهم از دردی بگویم که این محلات را شکل دادند، از کسانی یاد کنم که درد و رنج این محلات محصول عملکرد و نقش پررنگ باور مالکانهی پدران آنهاست. وقتی در سال 1352 از روستای پاک و آزاده اندیش خودم (گناوه لری)، به روستایی بزرگتر و پر کینه و ظلم و تبعیض به نام گچساران آمدیم، ابتدا در انتهایی ترین منزل محله سادات در یک اتاق اجاره نشینی با خانوادهای 7 نفره را تجربه کردیم. پس از مهاجرینی نبودم که به یمن نفوذ در حکومت پهلوی دارای زمین و ساختمان و عنوان باشم!، هکتارها زمین را تصاحب! و در بهترین نقطه شهر منزل و ساختمان مرفه بر پا نمایم و با ادارات امنیتی و شرکت نفت اهل مراوده و بده بستان باشم، دیواری در انتهای محله سادات کشیده بودند تا کسی و یا کسانی به زمینهای مالکان تجاوز نکنند؟! کم کم نام کوچه جعفر خان (شهید امینی کنونی) که عمومأ بومیان اولیه این شهر و بخشی از زمینداران اطراف شهر در آن مقیم بودند را شناختم و با محله غربتها (آهنگرهای شریف) محرومین حاشیه نشین همین محوطه آشنا شدم.
منازل محله سادات و در کنارش همان محله آهنگرها هم گلی و خشتی با کوچههای تنگ و تاریک بود. در محله پر بالی (انتهای خیابان کیامرثی کنونی) هم منازل فقیر نشین دیگری کم کم اسکان یافتند اما بخش مرکزی شهر شامل حد فاصل میانه خیابان شهید کیامرثی کنونی و شهید امینی و شهید بلادیان تا انتهای مدرس میانی و غربی، ترکیبی از خانوادههای متمول و حکومتی اعم از بومیهای اولیه تا مهاجرین صاحب نفوذ از باشت و ترک زبانان، کاسبان و مغازه دارانی از اصفهانی و بهبهانی مستقر بودند که بعضاً تحصیل کردهها، مدیران دستگاهها، مشاغل و بازار در انحصار اینها بود، زیرا رابطه خوبی هم با خان شهر (مرحوم منصور خان باشتی) داشتند و هم با نهادهای حکومتی، و به همین جهت بر خلاف محلات دیگر، از منازل وسیع، زیبا و ساخته شده از مصالح خوب آن دوران برخوردار بودند و جالب اینکه به میزان تقرب به خان و نظام حکومتی و عنوان محلی که داشتند از نعم قدرت و مناصب سیاسی و اقتصادی بیشتری بهره مند میشدند و همین مکانها بودند که دارای سینما، فلکه (میدان)، خیابان، تنوع مغازهها و بانک و بهداشت و مدرسه و..... بودند و دیگران حاشیه نشین های پر درد و رنج بودند که حتی عضو شهر که محاسبه نمیشدند، بعضاً مزاحم و باعث اختلال نظم حاکم و حاکمان؟! هم بودند؟! این را هم ذکر کنم که وجود شرکت نفت که از سال 1330 در این منطقه مستقر شد و تعطیلی کشاورزی و دامداری سیلی از مهاجرت روستا به شهر حاصل گردید که این مهاجرین بعضأ فقیر و فاقد زمین و تمول مالی بودند در اطراف شهر که همین محلات بود اسکان موقت و زجرآوری را داشتند که هیچ نوع خدمات بهداشتی، گازرسانی و آموزشی هم برای آنها ایجاد نمیکردند، به طوری که تمام خدمات انجام شده (خیابان، جدول کشی، مدرسه، خانه بهداشت، برق و آب و گاز موجود بعد از انقلاب اسلامی ارائه و تأمین شده است.
بر خود میبالم که فرزند این چنین محلهای بودیم زیرا بسیاری از صاحبان قدرت امروزی وقت نداشتند تا مردم این کوچهها را ببینند، بازی ماها را در دره گرگونی (حد فاصل حسینیه مسلم بن عقیل و بیمارستان شهید رجایی) را تجربه کنند. آنها کارگری، پا برهنگی، مریضی، و بی دارویی و بازی با توپ پلاستیکی و زیر شلوار پاره پارچهای را حس نکردهاند و لذا باید امروز هم نتوانند بدون تشریفات و فیلمبرداری و ماشینهای گران قیمت و تفاخر و روشهای اشرافی در این محلات آفتابی شوند و بعد دم از توسعه و پیشرفت این مناطق بزنند؟! با جرس قاطع معروض میدارم که این مناطق نتیجه نظام طبقاتی و ظلم فاحش حاکمان محلی و دولتی و خاندان متمول و صاحب نفوذ حکومت گذشته بوده و هست که به ارث رسیده و الان که نظام جمهوری اسلامی در تمام کشور نسبت به تغییر و بهبود در بهسازی بافت فرسوده و قدیم شهرها اقدام نموده و در تمام برنامههای 5 ساله گذشته و حال تدابیر لازم پیش بینی شده، وظیفه قانونی همه مدیران و مطالبه عمومی و به حق ساکنین آنهاست، نه برای گزارش دهی و مانور و جمع آوری آرا و بیان مطالب انحرافی و تبلیغی و مانوری و گفتار درمانی!! و یا برگزاری یک شوی انتخاباتی برای ساختن پارکی که سالها پیش باید شکل میگرفت آنهم 8 ماه مانده به انتخابات، و ان شاءالله روزی مکندگان خون مردم و عاملان و تجاران و موج سواران این مردم رنجیده که باید هر روز شاهد تشییع جنازه جوانی 15 تا 30 ساله از جمله شایانها، بابکها، حمیدها و ... باشند که تعداد این گلهای پر پر شده در طول 10 سال اخیر از تعداد مسئولان بازدید کننده و عکسها و فیلمهای تبلیغاتی بیشتر بوده، بیش از این نباشیم.
عقلا و بزرگان بدرستی گفتهاند ((تنها راه انجام یک کار بزرگ آن است که کاری را که انجام میدهی با تمام وجود دوست و باور داشته باشی و در عمق وجودت جای داشته باشد)) و این زمانی امکان پذیر است که درد و رنج و مشکلات آن کار بزرگ را لمس کرده باشی نه در مقام ژن برتر؟ و ویژه خواری؟ و آقای خاص بودن؟ و یا خود برتر بینی اشراف زادگی؟ در آن صورت مصداق این عبارت نغز خواهیم شد:
روزی گفتی شبی کنم دلشادت و زغمان خود کنم آزادت، دیدی که از آن روز چه شبها بگذشت و ز گفتهی خود هیچ نیامد یادت؟
ادامه مطلب در قسمت دوم.
---------------------------------------
یدالله مرادی
27/ 03 /98-گچساران
---------------------------------------