تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۲۱:۲۶
کد مطلب : ۴۰۳۹۹۹
متن ارسالی
پورالحسینی «سنمار» آموزش و پرروش گچساران
دکتر روح الله قابضی
۱
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛متن ارسالی
هفته گذشته مطلبی تحت عنوان منطق تغییر مدیران تقدیم گردید. با توجه به اینکه بنا به اطلاع طراحان پروژه تغییر مدیر اموزش و پرروش گچساران تا حدودی به هدف خود نزدیک شدهاند.
برای ثبت در تاریخ و قضاوت ایندگان و تقدیر از زحمات چندین ساله جناب اقای پورالحسینی این مطلب تقدیم میگردد. شاید بیش از ۳۰ سال پیش موضوع سنمار معمار را در کتابی خواندم.
دیدم مناسب حال و روز امروز اموزش و پرورش است. ابتدا به عنوان مقدمه برای تقریب به ذهن خواندگان عزیز خلاصهای از داستان را به شرح زیر اورده میشود.
آمده است که یکی از پادشاهان بزرگ تصمیم گرفت قصری باشکوه بسازد که در دنیا بی نظیر باشد. اما پس از سالها و کار وتلاش، کسی از عهده ساخت سقف تالار اصلی بر نیامد و معماران مدعی زیادی بر سر این کار جان خود را از دست دادند تا اینکه ناکامی پادشاه او را به شدت افسرده و خشمگین ساخت و دست آخر معلوم شد که معمار زبر دست و افسانهای به نام سنمار وجود دارد که این کار از عهده او بر میآید.
بالاخره او را یافتند و کار را به او سپردند. او طرحی نو در انداخت و کاخ افسانهای را تا زیر سقف بالا برد و اعجاب و تحسین همگان را برانگیخت اما درست وقتی که دیوارهها به زیر سقف رسید سنمار ناپدید شد و کار اتمام قصر نیمه کار ماند. بعد از مدتی خود نزد شاه رفت.
شاه دستور داد او را به قتل برسانند اما سنمار درخواست کرد قبل از مرگ به حرفهای او گوش کنند و توضیح داد که علت ناکامی معماران قبلی در برافراشتن سقف تالار بی ستون این بوده است که زمین به دلیل فشار دیوارهها و عوارض طبیعی نشست میکند و اگر پس از بالا رفتن دیواره بلافاصله سقف ساخته شود به دلیل نشست زمین بعداً سقف نیز ترک میخورد و فرو میریزد.
پس لازم است مدت هفت سال سپری شود تا زمین و دیوارهها نهایت افت و نشست خود را داشته باشند تا هنگام ساخت سقف که موعدش همین حالا است مشکلی پیش نیاید و اگر من در همان موقع این موضوع را به شما میگفتم حمل بر ناتوانی من میکردید و من نیز به سرنوشت دیگر معماران ناکام به کام مرگ میرفتم. پادشاه و وزیران به هوش و ذکاوت او آفرین گفتند و ادامه کار را با پاداش بزرگتری به او سپردند و سنمار ظرف یک سال قصر را اتمام و آماده افتتاح نمود.
مراسم باشکوهی برای افتتاح قصر در نظر گرفته شد و شخصیتهای بزرگ سیاسی آن عصر و سرزمینهای همسایه نیز به جشن دعوت شدند و سنمار با شور و اشتیاق فراوان تالارها و سرسراها واطاقها و راهروها و طبقات و پلکانها و ایوانها و چشم اندازهای زیبا و اسرار امیز قصر را به پادشاه و هیات همراه نشان میداد و دست آخر پادشاه را به یک اطاق کوچک مخفی برد و رازی را با در میان گذاشت و به دیواری اشاره کرد و تکه اجری را نشان داد و گفت: کل بنای این قصر به این یک آجر متکی است که اگر آنرا از جای خود در آوری کل قصر به تدریج و آرامی ظرف مدت یک ساعت فرو میریزد و این کار برای این کردم که اگر یک روز کشورت به دست بیگانگان افتاد نتوانند این قصر افسانهای را تملک کنند شاه خیلی خوشحال شد و از سر شگفتی سنمار به خاطر هنر و هوش و درایتش تحسین کرد و به او وعده پاداشی بزرگ داد و گفت این راز را باکسی در میان نگذار.
تا اینکه در روز موعود قرار شد پاداش سنمار معمار را بدهد. او را با تشریفات تمام به بالاترین ایوان قصر بردند و در برابر چشم تماشا گران دستور داد به پایین پرتابش کنند تا بمیرد. سنمار در آخرین لحظات حیات خود به چشمان پادشاه نگاه کرد و با زبان بی زبانی پرسید چرا؟ و پادشاه گفت برای اینکه جز من کسی راز جاودانگی و فنای قصر را نداند و با این جمله او را به پایین پرتاب کرده و راز را برای همیشه از همه مخفی نگاه داشت.
به دلیل علاقه خاصی که به اموزش و پرورش دارم همیشه قضایای اموزش و پرورش را دنبال کرده و به تناسب و به دور از ملاحظات سیاسی مطالبی نوشتهام.چون احساس کردم برخی افراد از این شرایط پیش امده سوئ استفاده کرده و خدای ناکرده اغراض سیاسی خود را در لوای این موضوع دنبال میکنند و چه بسا که در چنین شرایطی برخی اغراض شخصی همراه با شیادی و چاپلوسی و مصالح فردی بر عقلانیت و منطق و خدمت و منافع جمعی غلبه یافته و از این ناحیه خطری متوجه سنگر تعلیم و تربیت گردد. در شرایطی قرار گرفتهایم که به شهادت همه صاحب نظران مشکل بزرگ کشور مشکل مدیریتی است و مدیرانی که دارای تفکر و برنامه و طرح نو گرایانه بوده و شجاعت در تصمیم گیری داشته باشند در کشور به یک عنصر نایاب و کمیاب تبدیل شده است.
البته بخشی از این موضوع هم تعمدی است و مشکل کمیابی نیست مشکل این است که ارادهای برای استفاده از مدیران کارامد وجود ندارد. امروز به شهادت دوست و دشمن خسران ناشی از ضعف مدیریتها دست کمی از خسران ناشی از تحریمهای ظالمانه نیست. به عبارتی دیگر کشور ما در استفاده از نخبگان و مدیران کاربلد با نوعی خود تحریمی روبروست. اثرات خود تحرمی از اثرات دگر تحریمی به مراتب بالاتر است.
امروز شرایط اموزش و پرروش گچساران بر همگان روشن و مبرهن است. تحولاتی که در دوره مدیرت چند ساله جناب اقای پورالحسینی و تیم مدیریتی همراه ایشان اتفاق افتاده است بر دوست و دشمن پوشیده نیست. فرهنگیان گچساران در این دوره خود شاهد تغییر و تحول و در یک کلمه شاهد یک رنسانس در عرصههای مختلف اموزشی و فرهنگی و عمرانی و مشارکت مردمی هستند.
متاسفانه به دلیل عملکرد ناصحیح گذشته همیشه این موضوع در ذهن مردم وجود داشت که اموزش و پرروش یعنی سیاسی کاری و و باند بازی. واقعاً هم چنین بود و بوی تعفن سیاسی کاری وباند بازی و رفیق بازی از در ودیوار اموزش و پرورش بالا میرفت. اولین ادارهای که بعد از هر انتخاباتی دچار تغییرات گسترده و بی ضابطه میشد اموزش و پرورش بود. اموزش و پرورش بیشتر به پاتوق افراد سیاسی تبدیل شده بود تا سنگر تعلیم و تربیت و این موضوع تقریباً برای عموم جا افتاده و مورد پذیرش قرار بود.
در حالی که اموزش و پرروش یک مجموعه فرهنگی است به طوری حتی تغییرات ان هم باید صبغه فرهنگی داشته باشد. گرچه محو سیاسی کاری در هیچ مجموعهای امکان پذیر نیست اما در اموزش و پرورش گچساران شرایط به گونهای مدیریت و سامان دهی شده است که مسایل سیاسی در صورت وجود در حاشیه بوده و قابلیت طرح و ظهور و بروز ندارد. در کنار این همیشه در اذهان عموم مردم این موضوع نهادینه شده بود که اموزش و پرروش یک دستگاه مصرف کننده و غیر مولد است. معتقدم این دو موضوع در کنار هم ظلم مضاعفی را بر این مجموعه تحمیل میکرد که نتیجه ان هم به خوبی هویداست.
خداوند نبخشاید کسانی که اموزش و پرروش را با عملکرد خود به چنین ورطهای انداختند.
اما امروز ایا واقعاً چنین است. امروز انچه در اولویت قرارد دارد خدمت بی منت با رعایتشان و حرمت فرهنگیان با ملاحظه قانون و مقررات است. معتقدم کار بزرگ وخطیر و باقی الصالحات پورالحسینی این بود که نگاه به دستگاه اموزش و پرورش را در افکار عمومی و مردم و فرهنگیان تغییر داد.
امروز نگاه به این دستگاه از مصرف کنندگی و بی خاصیتی و سیاسی کاری و روز مرگی و نا امیدی و نگاه ابزاری به فرهنگ و فرهنگی به نگاهی مبتنی بر تحول و اثرگذاری و امید و انگیزه و خدمت و به حاشیه رفتن سیاسی کاری و ملاحظهشان فرهنگیان تغییر یافته است.
امروز همه باید تلاش کنند این رویکرد تقویت شود. نباید اجازه داد در این خصوص ارتجاع و عقب گردی اتفاق بیفتد. امروز در سایه توجه به اقتصاد اموزش و پرروش و استفاده بهینه از فرصتهای موجود در منطقه دستگاه اموزش و پرروش به یک دستگاه مولد و تاثیر گذار و فعال و به روز و سرزنده تبدیل شده است.
البته این به معنای نداشتن فکر و عقیده نیست اما سیاسی کاری به معنای فدا کردن مصالح عمومی به پای منافع افراد و گروهها و دوستان در این دوره رنگ باخته است.
امروز با درایت اقای پورالحسینی اموزش و پرورشی داریم درشان فرهنگ و فرهنگی. باید یاداور شد اینها صرفاً ادعا نیست همگان شاهدیم در این چند ساله به طور پیوسته ما شاهد موفقیتهای این اداره در ابعاد مختلف هستیم که در سایتها و فضای مجازی شاهد مصادیق ان هستیم.
در اینجا تنها به یکی دو مورد اشاره میکنم. اموزش و پرورش گچساران پیشقراول اجرای برنامه فرهنگی در چند سال اخیر بوده است. سالانه دهها برنامه فرهنگی در گچساران توسط اموزش و پرروش اجرا شده است که کوچکترین تنش و نگرانی و حرف و حدیث و حاشیهای به دنبال نداشته است.
در حوزه مشارکت مردمی نیز با داریت مدیریت اموزش و پرورش در گچساران فضائی ایجاد شده است که مردم با رغبت و علاقه در کمک به مدارس مشارکت میکنند و این موضوع که کمک به اموزش و پرورش هزینه نیست بلکه سرمایه است به خوبی برای مردم تبیین و اجرائی شده است به گونهای میزان مشارکت مردم در کمکهای مردمی معادل کل مناطق دوازده گانه اموزش و پرورش استان بوده است.
آماری اخیراً دیدم که تعداد ۲۸ نَفَر در کنکور سراسری در سال جاری فقط در رشتههای علوم پزشکی قبول شدهاند این عدد در مقایسه با جمعیت دانش اموز تجربی شرکت کننده در کنکور، نسبت به مناطق سیزده گانه استان حاکی از موقعیت ممتاز آموزش و پرورش گچساران است. این مردم همان مردم چند سال پیش و با همان نسبت درامدی هستند اما چه اتفاقی افتاده که این گونه در کمک به اموزش و پرورش پیشتار شدهاند. دقیقاً این موضوع به فرهنگ سازی در این زمینه اشاره دارد که در این رابطه ایجاد و نهادینه شده است.
امروز باید تلاش شود این شیوه و سبک و الگوی موفق مدیریتی به نحو مقتضی تشویق و به سایر ادارات شهر تسری داده شود. واقعاً شان و به عبارتی تراز اموزش و پرروش گچساران در این دروه به رکورد جدیدی دست یافته است که باید از ان حراست گشته و تقویت گردد.
خدای ناکرده امروز هر گونه حرکتی که به نوعی چوب لای چرخ پر شتاب توسعه و تحول اموزش و پرروش بگذارد و به نوعی احساس یاس و دلسردی در این مجموعه ایجاد کند ظلم نابخشودنی به این مردم و فرهنگیان عزیز است و دودان به چشم همه خواهد رفت. قطار اموزش و پرورش بعد از سالها انحراف به ریل خود بازگشته است نباید کاری کرد که دوباره از ریل منحرف گردد چون بازگشتان به سادگی میسر نخواهد شد.
امروز اموزش و پرورش ما در کشور و منطقه به یک برند تبدیل شده است. کسانی که با اقتصاد و بازرگانی اشنائی دارند ارزش برند را به خوبی میدانند. شکل گیری برند کار سادهای نیست. برند سازی کاری یک شبه و یه ماهه نیست بلکه فرایندی است که با پافشاری و استمرار و مجاهدت و پایمردی و با گذشت زمان معقول ایجاد و نهادینه میشود. همانطور که از قدیم گفتهاند خرابی اسان است اما ابادانی سخت است چنانچه همین برند بر اثر ندانم کاری و سهل انگاری و هر دلیل دیگری خدشه دار شود ترمیمان در اذهان مردم به راحتی و شاید به طور کلی امکان پذیر نباشد.
موقعیت گچساران به گونهای است که برای توسعه به مدیران با برنامه و تحول گرائی مثل پور الحسینی نیاز دارد. جناب اقای دکتر تاجگردون بارها در جلسات شورای اداری به این موضوع اشاره داشتهاند و فریاد ایشان از دست مدیران ضعیف بلند شهری و استانی بلند شده است اما به تعبیر زیبای ایشان، مدیران ضعف خود را پشت حصار طایفه گرائی و شرایط خاص منطقه و برخی رودربایستیهای معمول و مرسوم پنهان کردهاند.
با توجه به انچه بیان شد چنانچه پورالحسینی را سنمار آموزش و پرروش گچساران بدانیم سخنی به گزاف نگفتهایم. متاسفانه شرایط مدیریتی در کشور ما به گونهای است که معمولاً در ادارات، کارکنان و مراجعین از مدیریت ناراضی هستند و در هر فرصت ممکن نارضایتی خود را بروز میدهند. شاهدان برخی تجمعات و اعتراضات به بی عدالتی و عملکرد ضعیف مدیران در شهرستان و استان بوده است.
کمتر روزی است که در سایتهای خبری استانی شاهدان نباشیم. اما در خصوص مدیریت اموزش و پرروش گچساران واقعاً بر عکس روال معمول بوده است. حجم انبوهی از مطالب در حمایت از این مدیریت در فضای مجازی و سایر رسانههای محلی نشان از رضایت از عملکرد مدیریت اموزش و پرورش است.
یا روز گذشته فرماندار محترم گچساران و دفتر نماینده ضمن بی اطلاعی از تغییر مدیر اموزش و پرروش ایشان را از مدیران موفق منطقه دانستند. در حالی عدهای دنبال تغییر چنین مدیرانی هستند که با کمال تاسف این ایام شاهدیم در استان مدیرانی ابقا میشوند که دستگاه تحت مدیریت انها در کشور از اخر اول شدهاند.
البته در این خصوص در اینده بیشتر خواهیم نوشت. واقعاً این تغییرات با چه توجیهی انجام میشود. کسانی که دست به چنین اقداماتی میزنند باید در قبال جامعه فرهنگی و ایندگان پاسخگو باشند. کاری که در گچساران در حال انجام است مصداق دقیق ایه قرانی به ای دنب قتلت میباشد. واقعاً باید پرسید به کدامین گناه امروز اموزش و پرروش و مدیر موفقان به قربانگاه میرود. مطمنم پاسخ این سوال مطالبه عموم فرهنگیان و مردم گچساران است. چرا باید یک مدیر موفق به این صورت کودتا گونه عزل گردد. اینها بدعتهایی است که در تاریخ منطقه نهادینه خواهد شد. در این خصوص به خاطره از مرحوم ایت الله هاشمی رفسنجانی اشاره میشود.
در دوره ریاست جمهوری ایشان مجلس وزیر وقت معدن و فلزات یعنی اقای محلوجی را استیضاح کرد. در نطق دفاع از ایشان در مجلس اقای هاشمی تعبیر سنمار را به کار برد به این معنی که اقای فلانی شاگرد اول اقتصادی این دولت است و مجلس با استیضاح ایشان داستان کشتن سنمار را تکرار میکند. جدیدم متوجه شدم مجموعه اتفاقات ان استیضاح تحت عنوان “جزای سنمار” به چاپ هم رسیده است. انشا اله امید وارم شرایط به گونهای پیش رود که داستان تلخ سنمار بعد از قرنها در گچساران تکرار نشود و شاهد نگارش جزای پورالحسینی نیز نباشیم.
---------------------------
دکتر روح الله قابضی
هفته گذشته مطلبی تحت عنوان منطق تغییر مدیران تقدیم گردید. با توجه به اینکه بنا به اطلاع طراحان پروژه تغییر مدیر اموزش و پرروش گچساران تا حدودی به هدف خود نزدیک شدهاند.
برای ثبت در تاریخ و قضاوت ایندگان و تقدیر از زحمات چندین ساله جناب اقای پورالحسینی این مطلب تقدیم میگردد. شاید بیش از ۳۰ سال پیش موضوع سنمار معمار را در کتابی خواندم.
دیدم مناسب حال و روز امروز اموزش و پرورش است. ابتدا به عنوان مقدمه برای تقریب به ذهن خواندگان عزیز خلاصهای از داستان را به شرح زیر اورده میشود.
آمده است که یکی از پادشاهان بزرگ تصمیم گرفت قصری باشکوه بسازد که در دنیا بی نظیر باشد. اما پس از سالها و کار وتلاش، کسی از عهده ساخت سقف تالار اصلی بر نیامد و معماران مدعی زیادی بر سر این کار جان خود را از دست دادند تا اینکه ناکامی پادشاه او را به شدت افسرده و خشمگین ساخت و دست آخر معلوم شد که معمار زبر دست و افسانهای به نام سنمار وجود دارد که این کار از عهده او بر میآید.
بالاخره او را یافتند و کار را به او سپردند. او طرحی نو در انداخت و کاخ افسانهای را تا زیر سقف بالا برد و اعجاب و تحسین همگان را برانگیخت اما درست وقتی که دیوارهها به زیر سقف رسید سنمار ناپدید شد و کار اتمام قصر نیمه کار ماند. بعد از مدتی خود نزد شاه رفت.
شاه دستور داد او را به قتل برسانند اما سنمار درخواست کرد قبل از مرگ به حرفهای او گوش کنند و توضیح داد که علت ناکامی معماران قبلی در برافراشتن سقف تالار بی ستون این بوده است که زمین به دلیل فشار دیوارهها و عوارض طبیعی نشست میکند و اگر پس از بالا رفتن دیواره بلافاصله سقف ساخته شود به دلیل نشست زمین بعداً سقف نیز ترک میخورد و فرو میریزد.
پس لازم است مدت هفت سال سپری شود تا زمین و دیوارهها نهایت افت و نشست خود را داشته باشند تا هنگام ساخت سقف که موعدش همین حالا است مشکلی پیش نیاید و اگر من در همان موقع این موضوع را به شما میگفتم حمل بر ناتوانی من میکردید و من نیز به سرنوشت دیگر معماران ناکام به کام مرگ میرفتم. پادشاه و وزیران به هوش و ذکاوت او آفرین گفتند و ادامه کار را با پاداش بزرگتری به او سپردند و سنمار ظرف یک سال قصر را اتمام و آماده افتتاح نمود.
مراسم باشکوهی برای افتتاح قصر در نظر گرفته شد و شخصیتهای بزرگ سیاسی آن عصر و سرزمینهای همسایه نیز به جشن دعوت شدند و سنمار با شور و اشتیاق فراوان تالارها و سرسراها واطاقها و راهروها و طبقات و پلکانها و ایوانها و چشم اندازهای زیبا و اسرار امیز قصر را به پادشاه و هیات همراه نشان میداد و دست آخر پادشاه را به یک اطاق کوچک مخفی برد و رازی را با در میان گذاشت و به دیواری اشاره کرد و تکه اجری را نشان داد و گفت: کل بنای این قصر به این یک آجر متکی است که اگر آنرا از جای خود در آوری کل قصر به تدریج و آرامی ظرف مدت یک ساعت فرو میریزد و این کار برای این کردم که اگر یک روز کشورت به دست بیگانگان افتاد نتوانند این قصر افسانهای را تملک کنند شاه خیلی خوشحال شد و از سر شگفتی سنمار به خاطر هنر و هوش و درایتش تحسین کرد و به او وعده پاداشی بزرگ داد و گفت این راز را باکسی در میان نگذار.
تا اینکه در روز موعود قرار شد پاداش سنمار معمار را بدهد. او را با تشریفات تمام به بالاترین ایوان قصر بردند و در برابر چشم تماشا گران دستور داد به پایین پرتابش کنند تا بمیرد. سنمار در آخرین لحظات حیات خود به چشمان پادشاه نگاه کرد و با زبان بی زبانی پرسید چرا؟ و پادشاه گفت برای اینکه جز من کسی راز جاودانگی و فنای قصر را نداند و با این جمله او را به پایین پرتاب کرده و راز را برای همیشه از همه مخفی نگاه داشت.
به دلیل علاقه خاصی که به اموزش و پرورش دارم همیشه قضایای اموزش و پرورش را دنبال کرده و به تناسب و به دور از ملاحظات سیاسی مطالبی نوشتهام.چون احساس کردم برخی افراد از این شرایط پیش امده سوئ استفاده کرده و خدای ناکرده اغراض سیاسی خود را در لوای این موضوع دنبال میکنند و چه بسا که در چنین شرایطی برخی اغراض شخصی همراه با شیادی و چاپلوسی و مصالح فردی بر عقلانیت و منطق و خدمت و منافع جمعی غلبه یافته و از این ناحیه خطری متوجه سنگر تعلیم و تربیت گردد. در شرایطی قرار گرفتهایم که به شهادت همه صاحب نظران مشکل بزرگ کشور مشکل مدیریتی است و مدیرانی که دارای تفکر و برنامه و طرح نو گرایانه بوده و شجاعت در تصمیم گیری داشته باشند در کشور به یک عنصر نایاب و کمیاب تبدیل شده است.
البته بخشی از این موضوع هم تعمدی است و مشکل کمیابی نیست مشکل این است که ارادهای برای استفاده از مدیران کارامد وجود ندارد. امروز به شهادت دوست و دشمن خسران ناشی از ضعف مدیریتها دست کمی از خسران ناشی از تحریمهای ظالمانه نیست. به عبارتی دیگر کشور ما در استفاده از نخبگان و مدیران کاربلد با نوعی خود تحریمی روبروست. اثرات خود تحرمی از اثرات دگر تحریمی به مراتب بالاتر است.
امروز شرایط اموزش و پرروش گچساران بر همگان روشن و مبرهن است. تحولاتی که در دوره مدیرت چند ساله جناب اقای پورالحسینی و تیم مدیریتی همراه ایشان اتفاق افتاده است بر دوست و دشمن پوشیده نیست. فرهنگیان گچساران در این دوره خود شاهد تغییر و تحول و در یک کلمه شاهد یک رنسانس در عرصههای مختلف اموزشی و فرهنگی و عمرانی و مشارکت مردمی هستند.
متاسفانه به دلیل عملکرد ناصحیح گذشته همیشه این موضوع در ذهن مردم وجود داشت که اموزش و پرروش یعنی سیاسی کاری و و باند بازی. واقعاً هم چنین بود و بوی تعفن سیاسی کاری وباند بازی و رفیق بازی از در ودیوار اموزش و پرورش بالا میرفت. اولین ادارهای که بعد از هر انتخاباتی دچار تغییرات گسترده و بی ضابطه میشد اموزش و پرورش بود. اموزش و پرورش بیشتر به پاتوق افراد سیاسی تبدیل شده بود تا سنگر تعلیم و تربیت و این موضوع تقریباً برای عموم جا افتاده و مورد پذیرش قرار بود.
در حالی که اموزش و پرروش یک مجموعه فرهنگی است به طوری حتی تغییرات ان هم باید صبغه فرهنگی داشته باشد. گرچه محو سیاسی کاری در هیچ مجموعهای امکان پذیر نیست اما در اموزش و پرورش گچساران شرایط به گونهای مدیریت و سامان دهی شده است که مسایل سیاسی در صورت وجود در حاشیه بوده و قابلیت طرح و ظهور و بروز ندارد. در کنار این همیشه در اذهان عموم مردم این موضوع نهادینه شده بود که اموزش و پرروش یک دستگاه مصرف کننده و غیر مولد است. معتقدم این دو موضوع در کنار هم ظلم مضاعفی را بر این مجموعه تحمیل میکرد که نتیجه ان هم به خوبی هویداست.
خداوند نبخشاید کسانی که اموزش و پرروش را با عملکرد خود به چنین ورطهای انداختند.
اما امروز ایا واقعاً چنین است. امروز انچه در اولویت قرارد دارد خدمت بی منت با رعایتشان و حرمت فرهنگیان با ملاحظه قانون و مقررات است. معتقدم کار بزرگ وخطیر و باقی الصالحات پورالحسینی این بود که نگاه به دستگاه اموزش و پرورش را در افکار عمومی و مردم و فرهنگیان تغییر داد.
امروز نگاه به این دستگاه از مصرف کنندگی و بی خاصیتی و سیاسی کاری و روز مرگی و نا امیدی و نگاه ابزاری به فرهنگ و فرهنگی به نگاهی مبتنی بر تحول و اثرگذاری و امید و انگیزه و خدمت و به حاشیه رفتن سیاسی کاری و ملاحظهشان فرهنگیان تغییر یافته است.
امروز همه باید تلاش کنند این رویکرد تقویت شود. نباید اجازه داد در این خصوص ارتجاع و عقب گردی اتفاق بیفتد. امروز در سایه توجه به اقتصاد اموزش و پرروش و استفاده بهینه از فرصتهای موجود در منطقه دستگاه اموزش و پرروش به یک دستگاه مولد و تاثیر گذار و فعال و به روز و سرزنده تبدیل شده است.
البته این به معنای نداشتن فکر و عقیده نیست اما سیاسی کاری به معنای فدا کردن مصالح عمومی به پای منافع افراد و گروهها و دوستان در این دوره رنگ باخته است.
امروز با درایت اقای پورالحسینی اموزش و پرورشی داریم درشان فرهنگ و فرهنگی. باید یاداور شد اینها صرفاً ادعا نیست همگان شاهدیم در این چند ساله به طور پیوسته ما شاهد موفقیتهای این اداره در ابعاد مختلف هستیم که در سایتها و فضای مجازی شاهد مصادیق ان هستیم.
در اینجا تنها به یکی دو مورد اشاره میکنم. اموزش و پرورش گچساران پیشقراول اجرای برنامه فرهنگی در چند سال اخیر بوده است. سالانه دهها برنامه فرهنگی در گچساران توسط اموزش و پرروش اجرا شده است که کوچکترین تنش و نگرانی و حرف و حدیث و حاشیهای به دنبال نداشته است.
در حوزه مشارکت مردمی نیز با داریت مدیریت اموزش و پرورش در گچساران فضائی ایجاد شده است که مردم با رغبت و علاقه در کمک به مدارس مشارکت میکنند و این موضوع که کمک به اموزش و پرورش هزینه نیست بلکه سرمایه است به خوبی برای مردم تبیین و اجرائی شده است به گونهای میزان مشارکت مردم در کمکهای مردمی معادل کل مناطق دوازده گانه اموزش و پرورش استان بوده است.
آماری اخیراً دیدم که تعداد ۲۸ نَفَر در کنکور سراسری در سال جاری فقط در رشتههای علوم پزشکی قبول شدهاند این عدد در مقایسه با جمعیت دانش اموز تجربی شرکت کننده در کنکور، نسبت به مناطق سیزده گانه استان حاکی از موقعیت ممتاز آموزش و پرورش گچساران است. این مردم همان مردم چند سال پیش و با همان نسبت درامدی هستند اما چه اتفاقی افتاده که این گونه در کمک به اموزش و پرورش پیشتار شدهاند. دقیقاً این موضوع به فرهنگ سازی در این زمینه اشاره دارد که در این رابطه ایجاد و نهادینه شده است.
امروز باید تلاش شود این شیوه و سبک و الگوی موفق مدیریتی به نحو مقتضی تشویق و به سایر ادارات شهر تسری داده شود. واقعاً شان و به عبارتی تراز اموزش و پرروش گچساران در این دروه به رکورد جدیدی دست یافته است که باید از ان حراست گشته و تقویت گردد.
خدای ناکرده امروز هر گونه حرکتی که به نوعی چوب لای چرخ پر شتاب توسعه و تحول اموزش و پرروش بگذارد و به نوعی احساس یاس و دلسردی در این مجموعه ایجاد کند ظلم نابخشودنی به این مردم و فرهنگیان عزیز است و دودان به چشم همه خواهد رفت. قطار اموزش و پرورش بعد از سالها انحراف به ریل خود بازگشته است نباید کاری کرد که دوباره از ریل منحرف گردد چون بازگشتان به سادگی میسر نخواهد شد.
امروز اموزش و پرورش ما در کشور و منطقه به یک برند تبدیل شده است. کسانی که با اقتصاد و بازرگانی اشنائی دارند ارزش برند را به خوبی میدانند. شکل گیری برند کار سادهای نیست. برند سازی کاری یک شبه و یه ماهه نیست بلکه فرایندی است که با پافشاری و استمرار و مجاهدت و پایمردی و با گذشت زمان معقول ایجاد و نهادینه میشود. همانطور که از قدیم گفتهاند خرابی اسان است اما ابادانی سخت است چنانچه همین برند بر اثر ندانم کاری و سهل انگاری و هر دلیل دیگری خدشه دار شود ترمیمان در اذهان مردم به راحتی و شاید به طور کلی امکان پذیر نباشد.
موقعیت گچساران به گونهای است که برای توسعه به مدیران با برنامه و تحول گرائی مثل پور الحسینی نیاز دارد. جناب اقای دکتر تاجگردون بارها در جلسات شورای اداری به این موضوع اشاره داشتهاند و فریاد ایشان از دست مدیران ضعیف بلند شهری و استانی بلند شده است اما به تعبیر زیبای ایشان، مدیران ضعف خود را پشت حصار طایفه گرائی و شرایط خاص منطقه و برخی رودربایستیهای معمول و مرسوم پنهان کردهاند.
با توجه به انچه بیان شد چنانچه پورالحسینی را سنمار آموزش و پرروش گچساران بدانیم سخنی به گزاف نگفتهایم. متاسفانه شرایط مدیریتی در کشور ما به گونهای است که معمولاً در ادارات، کارکنان و مراجعین از مدیریت ناراضی هستند و در هر فرصت ممکن نارضایتی خود را بروز میدهند. شاهدان برخی تجمعات و اعتراضات به بی عدالتی و عملکرد ضعیف مدیران در شهرستان و استان بوده است.
کمتر روزی است که در سایتهای خبری استانی شاهدان نباشیم. اما در خصوص مدیریت اموزش و پرروش گچساران واقعاً بر عکس روال معمول بوده است. حجم انبوهی از مطالب در حمایت از این مدیریت در فضای مجازی و سایر رسانههای محلی نشان از رضایت از عملکرد مدیریت اموزش و پرورش است.
یا روز گذشته فرماندار محترم گچساران و دفتر نماینده ضمن بی اطلاعی از تغییر مدیر اموزش و پرروش ایشان را از مدیران موفق منطقه دانستند. در حالی عدهای دنبال تغییر چنین مدیرانی هستند که با کمال تاسف این ایام شاهدیم در استان مدیرانی ابقا میشوند که دستگاه تحت مدیریت انها در کشور از اخر اول شدهاند.
البته در این خصوص در اینده بیشتر خواهیم نوشت. واقعاً این تغییرات با چه توجیهی انجام میشود. کسانی که دست به چنین اقداماتی میزنند باید در قبال جامعه فرهنگی و ایندگان پاسخگو باشند. کاری که در گچساران در حال انجام است مصداق دقیق ایه قرانی به ای دنب قتلت میباشد. واقعاً باید پرسید به کدامین گناه امروز اموزش و پرروش و مدیر موفقان به قربانگاه میرود. مطمنم پاسخ این سوال مطالبه عموم فرهنگیان و مردم گچساران است. چرا باید یک مدیر موفق به این صورت کودتا گونه عزل گردد. اینها بدعتهایی است که در تاریخ منطقه نهادینه خواهد شد. در این خصوص به خاطره از مرحوم ایت الله هاشمی رفسنجانی اشاره میشود.
در دوره ریاست جمهوری ایشان مجلس وزیر وقت معدن و فلزات یعنی اقای محلوجی را استیضاح کرد. در نطق دفاع از ایشان در مجلس اقای هاشمی تعبیر سنمار را به کار برد به این معنی که اقای فلانی شاگرد اول اقتصادی این دولت است و مجلس با استیضاح ایشان داستان کشتن سنمار را تکرار میکند. جدیدم متوجه شدم مجموعه اتفاقات ان استیضاح تحت عنوان “جزای سنمار” به چاپ هم رسیده است. انشا اله امید وارم شرایط به گونهای پیش رود که داستان تلخ سنمار بعد از قرنها در گچساران تکرار نشود و شاهد نگارش جزای پورالحسینی نیز نباشیم.
---------------------------
دکتر روح الله قابضی