تاریخ انتشار
شنبه ۲۸ تير ۱۴۰۴ ساعت ۲۰:۵۳
کد مطلب : ۵۰۲۰۳۶
نشریه «نشنال اینترست»:
تنشها بین ایران و امریکا-اسرائیل؛ این مسیر به کجا منتهی میشود؟ / آیا مذاکرات جدیدی در راه است؟ / در ذهن ترامپ چه میگذرد؟
۰
کبنا ؛نشنال اینترست در مطلبی به قلم الکساندر لنگلوا نوشت: بدون توافقی درباره برنامه هستهایاش با ایالات متحده، ایران احتمالاً بهسوی تسلیحاتیسازی خواهد شتافت.
به گزارش کبنا نیوز، در ادامه این مطلب آمده است: در منطقهای که به فراز و فرودهای غیرقابل پیشبینیاش مشهور است، احتمال ازسرگیری مذاکرات هستهای میان آمریکا و ایران جدیدترین فصل از رقابت این دو رقیب دیرینه به شمار میرود. تنها کمی بیش از دو هفته پیش، این دو کشور در جریان جنگی گستردهتر میان ایران و اسرائیل ضرباتی بیسابقه به یکدیگر وارد کردند که به کشته و زخمی شدن هزاران نفر انجامید. این تحولات سریع، پرسشی ساده اما بنیادین را پیش میکشد: آیا مقامات تهران و واشنگتن خواهان دستیابی به توافق هستند؟ و آیا اصلاً میتوانند به چنین توافقی برسند؟
در این میان، هم خوشبینی و هم بدبینی قابل درک است؛ چرا که دامنه سناریوهای ممکن بسیار گسترده است. همانطور که انتظار میرفت، آنچه به نام «جنگ دوازدهروزه» شناخته شد، مواضع تندروها را در اسرائیل، ایران و آمریکا تقویت کرد. با وجود آنکه ایالات متحده بار دیگر خواهان مذاکره شده، ایران همچنان با دیده تردید به آن مینگرد. اسرائیل راه تقابل و تغییر رژیم را ترجیح میدهد. بنابراین، پایان آن جنگ الزاماً بهمعنای پایان درگیری نیست و شاید صرفاً یک مکث موقتی باشد.
ساختار بازدارندگیای که پیش از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بر منطقه حکمفرما بود از میان رفته، و قواعدی که آن را شکل میداد نیز نابود شدهاند. این وضعیت، خطر محاسبههای اشتباه را بهشدت افزایش داده است.
در این چارچوب، تصمیم ایران در ۲ ژوئیه برای توقف همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) اهمیتی ویژه دارد. بهنظر میرسد تهران با این اقدام سیگنال خروج احتمالی خود از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) را ارسال کرده است. از منظر جمهوری اسلامی، همکاری با نهادهای جهانیِ کنترل تسلیحات، تضمینهایی که باید به یک کشور دارای حاکمیت داده شود را برایش به همراه نداشته است.
اما این منطق کمکی به جایگاه بینالمللی ایران نکرده است. رهبران اروپایی در واکنش به آن هشدار دادهاند که احتمال فعالسازی «مکانیسم ماشه» و بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل – طبق توافق هستهای ۲۰۱۵ موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) – وجود دارد. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، بلافاصله از این اقدام ایران بهعنوان نشانهای دیگر از رفتار سرکشانه تهران یاد کرده و خواستار دور جدیدی از حملات آمریکا به ایران شده است.
با این حال، گزارشها حاکی از آناند که ترامپ به توافق علاقهمند است. با وجود آنکه هر دو کشور ادعا میکنند در موضعی واحد هستند – و شاید واقعاً چنین باشد، بهویژه با در نظر گرفتن ترفندهای پشتپرده برای فریب تهران پیش از جنگ ژوئن – اما رهبران دو کشور چشمانداز نهایی را بهگونهای متفاوت میبینند. ترامپ مایل است از زور برای نمایش قدرت استفاده کند؛ آن هم در چارچوب نوعی «دیپلماسی اجباری». او و برخی از مقامهای محتاطتر دولت آمریکا احتمالاً جنگی جدید با ایران را مخاطرهآمیز و بیفایده میدانند.
اما این بدان معنا نیست که استفاده از زور منتفی است. بهنظر میرسد محاسبه دولت آمریکا این باشد که میتوان از یک جنگ گستردهتر و اهداف تغییر رژیم اسرائیل جلوگیری کرد و در عین حال، با تهدیدی واقعی از حمله نظامی – که البته در نهایت این واشنگتن است که تصمیم به اجرای آن میگیرد – فشار بیشتری وارد کرد. این همان رویکردی است که ترامپ و نتانیاهو در سخنرانیهایشان آن را «صلح از راه قدرت» مینامند.
بنابراین، وضعیت کنونی را میتوان استمرار وضع پیشین دانست؛ اما با تمایل بیشتر به خشونت و عدم قطعیت گسترده درباره واکنشها.
این شرایط میتواند دلیل اتخاذ استراتژی «ابهام هستهای» از سوی ایران باشد. با توقف همکاری با آژانس و در عین حال پیشنهاد ازسرگیری آن تحت شرایط مناسب، جمهوری اسلامی بهنوعی مسیر خروج از بحران را پیش میگذارد؛ مسیری که از رهگذر یک توافق قابل تحقق است. با پرهیز از خروج رسمی از NPT، تهران نردبانی از گزینههای تنشزا را در برابر هرگونه حمله جدید قرار میدهد. فراتر از شعارهای تند، رهبران ایران احتمالاً نسبت به موفقیت هیچیک از مسیرها اطمینان ندارند و در حال خریدن زماناند.
بیشک، این موضع برای ایران مطلوب نیست. ترامپ بار دیگر نشان داده که میتواند در لحظه دروغ بگوید و توافق را زیر پا بگذارد؛ او نسخهای دیگر از «استراتژی مرد دیوانه» اسرائیل است که پس از ۷ اکتبر اتخاذ شد. مذاکره مجدد با چنین فردی پرمخاطره است، زیرا تشخیص اینکه تهدیدهای او واقعیاند یا بلوف، بسیار دشوار است. تهران بیشک همان اشتباهات ساده گذشته را تکرار نخواهد کرد، اما همچنان در تنگناست.
تهدید به خروج از NPT ممکن است در نهایت بیاثر شود، اگر ایران همچنان رویکردی محتاطانه داشته باشد. اما این احتیاط در بلندمدت میتواند کارایی خود را از دست بدهد.
اما این وضعیت برای ایالات متحده نیز مطلوب نیست. ایرانِ تحت فشار، کشوری بسیار خطرناکتر است. همانطور که تهدیدهای آمریکا برای استفاده از زور نگرانکنندهاند، تهدیدهای تهران درباره جهش بهسوی ساخت بمب هستهای نیز چنیناند. با تردیدهای جدی درباره موفقیت حملات هوایی آمریکا به تاسیسات هستهای ایران در ماه ژوئن، خطرات جنگ مجدد افزایش یافتهاند.
در این میان، حملات آمریکا و اسرائیل در ژوئن باعث انسجام ملی در جمهوری اسلامی شد. در نتیجه، تهران وارد فاز جدیدی از تبلیغات عمومی شده که پیشتر مشابه آن را ندیده بودیم: تلفیقی از اسلامگرایی شیعی تئوکراتیک با ملیگرایی تاریخی ایرانی و فارسی. هرچند این رویکرد با سرکوب شدید مخالفان داخلی همراه شده، اما بسیاری از ایرانیان، این حملات را نه فقط حملهای به حکومت، بلکه حملهای به تمام ایران تلقی کردند. بنابراین، تکرار حملات برای فشار بیشتر بر تهران روشی غیرواقعبینانه خواهد بود.
اگر مذاکرات آمریکا و ایران به دلیل ادامه پافشاری تهران بر غنیسازی اورانیوم به شکست بیانجامد – سناریویی که با توجه به دینامیک داخلی ایران کاملاً محتمل است – نتانیاهو واشنگتن را برای حملات بیشتر تحت فشار خواهد گذاشت. با توجه به تمایل ترامپ به دیپلماسی اجباری و اینکه در حمله غافلگیرانه پیشین مانعی ایجاد نکرد، وقوع درگیری جدید محتمل است.
در واکنش، ایران نیز احتمالاً بیش از پیش بهسوی ساخت سلاح هستهای سوق داده خواهد شد. در حداقل حالت، ممکن است تهدید به خروج از NPT را عملی کند و با این کار شفافیت برنامه هستهای خود را بیش از پیش کاهش دهد. همچنین، ممکن است حملاتی شدیدتر علیه مواضع آمریکایی و اسرائیلی در منطقه صورت دهد.
تصور اینکه این حملات همچون ضربات هماهنگشده ایران علیه مقر سنتکام (CENTCOM) در دوحه قطر در پایان جنگ دوازدهروزه، دقیق و قابل کنترل باشند، اشتباهی خطرناک است. به همان اندازه، این باور که حملات آمریکا و اسرائیل میتواند رفتار ایران را تغییر دهد نیز بیپایه است. ورود به یک حمله نظامی گسترده علیه ایران و تلاش برای تغییر رژیم که در پی آن خواهد آمد – اگر ایران بهسوی بمب اتمی حرکت کند – سناریویی فاجعهبار است.
نام این روند مشخص است: یک جنگ بیپایان دیگر. جنگی که بهای آن جان بیشمار ایرانی، اسرائیلی و آمریکایی خواهد بود. هرچند این سناریو اجتنابناپذیر نیست، اما خطرات همراه با آن باید هرگونه فشار برای جنگی تازه را از اعتبار بیندازد. تهران و واشنگتن منافع مشترکی در دستیابی به توافق دارند و باید منافع متناقض اسرائیل در جهتگیری بهسوی خشونت بیشتر را رد کنند.
در نهایت، بهترین راه برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، رسیدن به یک توافق مذاکرهشده است. ترامپ اکنون پشت فرمان نشسته و فرصتی دارد تا مدارک صلحطلبیای را که ادعا میکند دارد، اثبات کند. در حال حاضر، این ادعاها هنوز تأیید نشدهاند.
-------------------
درباره نویسنده:
الکساندر لنگلوا تحلیلگر سیاست خارجی و عضو همکار در اندیشکده Defense Priorities است.
به گزارش کبنا نیوز، در ادامه این مطلب آمده است: در منطقهای که به فراز و فرودهای غیرقابل پیشبینیاش مشهور است، احتمال ازسرگیری مذاکرات هستهای میان آمریکا و ایران جدیدترین فصل از رقابت این دو رقیب دیرینه به شمار میرود. تنها کمی بیش از دو هفته پیش، این دو کشور در جریان جنگی گستردهتر میان ایران و اسرائیل ضرباتی بیسابقه به یکدیگر وارد کردند که به کشته و زخمی شدن هزاران نفر انجامید. این تحولات سریع، پرسشی ساده اما بنیادین را پیش میکشد: آیا مقامات تهران و واشنگتن خواهان دستیابی به توافق هستند؟ و آیا اصلاً میتوانند به چنین توافقی برسند؟
در این میان، هم خوشبینی و هم بدبینی قابل درک است؛ چرا که دامنه سناریوهای ممکن بسیار گسترده است. همانطور که انتظار میرفت، آنچه به نام «جنگ دوازدهروزه» شناخته شد، مواضع تندروها را در اسرائیل، ایران و آمریکا تقویت کرد. با وجود آنکه ایالات متحده بار دیگر خواهان مذاکره شده، ایران همچنان با دیده تردید به آن مینگرد. اسرائیل راه تقابل و تغییر رژیم را ترجیح میدهد. بنابراین، پایان آن جنگ الزاماً بهمعنای پایان درگیری نیست و شاید صرفاً یک مکث موقتی باشد.
ساختار بازدارندگیای که پیش از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بر منطقه حکمفرما بود از میان رفته، و قواعدی که آن را شکل میداد نیز نابود شدهاند. این وضعیت، خطر محاسبههای اشتباه را بهشدت افزایش داده است.
در این چارچوب، تصمیم ایران در ۲ ژوئیه برای توقف همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) اهمیتی ویژه دارد. بهنظر میرسد تهران با این اقدام سیگنال خروج احتمالی خود از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) را ارسال کرده است. از منظر جمهوری اسلامی، همکاری با نهادهای جهانیِ کنترل تسلیحات، تضمینهایی که باید به یک کشور دارای حاکمیت داده شود را برایش به همراه نداشته است.
اما این منطق کمکی به جایگاه بینالمللی ایران نکرده است. رهبران اروپایی در واکنش به آن هشدار دادهاند که احتمال فعالسازی «مکانیسم ماشه» و بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل – طبق توافق هستهای ۲۰۱۵ موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) – وجود دارد. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، بلافاصله از این اقدام ایران بهعنوان نشانهای دیگر از رفتار سرکشانه تهران یاد کرده و خواستار دور جدیدی از حملات آمریکا به ایران شده است.
با این حال، گزارشها حاکی از آناند که ترامپ به توافق علاقهمند است. با وجود آنکه هر دو کشور ادعا میکنند در موضعی واحد هستند – و شاید واقعاً چنین باشد، بهویژه با در نظر گرفتن ترفندهای پشتپرده برای فریب تهران پیش از جنگ ژوئن – اما رهبران دو کشور چشمانداز نهایی را بهگونهای متفاوت میبینند. ترامپ مایل است از زور برای نمایش قدرت استفاده کند؛ آن هم در چارچوب نوعی «دیپلماسی اجباری». او و برخی از مقامهای محتاطتر دولت آمریکا احتمالاً جنگی جدید با ایران را مخاطرهآمیز و بیفایده میدانند.
اما این بدان معنا نیست که استفاده از زور منتفی است. بهنظر میرسد محاسبه دولت آمریکا این باشد که میتوان از یک جنگ گستردهتر و اهداف تغییر رژیم اسرائیل جلوگیری کرد و در عین حال، با تهدیدی واقعی از حمله نظامی – که البته در نهایت این واشنگتن است که تصمیم به اجرای آن میگیرد – فشار بیشتری وارد کرد. این همان رویکردی است که ترامپ و نتانیاهو در سخنرانیهایشان آن را «صلح از راه قدرت» مینامند.
بنابراین، وضعیت کنونی را میتوان استمرار وضع پیشین دانست؛ اما با تمایل بیشتر به خشونت و عدم قطعیت گسترده درباره واکنشها.
این شرایط میتواند دلیل اتخاذ استراتژی «ابهام هستهای» از سوی ایران باشد. با توقف همکاری با آژانس و در عین حال پیشنهاد ازسرگیری آن تحت شرایط مناسب، جمهوری اسلامی بهنوعی مسیر خروج از بحران را پیش میگذارد؛ مسیری که از رهگذر یک توافق قابل تحقق است. با پرهیز از خروج رسمی از NPT، تهران نردبانی از گزینههای تنشزا را در برابر هرگونه حمله جدید قرار میدهد. فراتر از شعارهای تند، رهبران ایران احتمالاً نسبت به موفقیت هیچیک از مسیرها اطمینان ندارند و در حال خریدن زماناند.
بیشک، این موضع برای ایران مطلوب نیست. ترامپ بار دیگر نشان داده که میتواند در لحظه دروغ بگوید و توافق را زیر پا بگذارد؛ او نسخهای دیگر از «استراتژی مرد دیوانه» اسرائیل است که پس از ۷ اکتبر اتخاذ شد. مذاکره مجدد با چنین فردی پرمخاطره است، زیرا تشخیص اینکه تهدیدهای او واقعیاند یا بلوف، بسیار دشوار است. تهران بیشک همان اشتباهات ساده گذشته را تکرار نخواهد کرد، اما همچنان در تنگناست.
تهدید به خروج از NPT ممکن است در نهایت بیاثر شود، اگر ایران همچنان رویکردی محتاطانه داشته باشد. اما این احتیاط در بلندمدت میتواند کارایی خود را از دست بدهد.
اما این وضعیت برای ایالات متحده نیز مطلوب نیست. ایرانِ تحت فشار، کشوری بسیار خطرناکتر است. همانطور که تهدیدهای آمریکا برای استفاده از زور نگرانکنندهاند، تهدیدهای تهران درباره جهش بهسوی ساخت بمب هستهای نیز چنیناند. با تردیدهای جدی درباره موفقیت حملات هوایی آمریکا به تاسیسات هستهای ایران در ماه ژوئن، خطرات جنگ مجدد افزایش یافتهاند.
در این میان، حملات آمریکا و اسرائیل در ژوئن باعث انسجام ملی در جمهوری اسلامی شد. در نتیجه، تهران وارد فاز جدیدی از تبلیغات عمومی شده که پیشتر مشابه آن را ندیده بودیم: تلفیقی از اسلامگرایی شیعی تئوکراتیک با ملیگرایی تاریخی ایرانی و فارسی. هرچند این رویکرد با سرکوب شدید مخالفان داخلی همراه شده، اما بسیاری از ایرانیان، این حملات را نه فقط حملهای به حکومت، بلکه حملهای به تمام ایران تلقی کردند. بنابراین، تکرار حملات برای فشار بیشتر بر تهران روشی غیرواقعبینانه خواهد بود.
اگر مذاکرات آمریکا و ایران به دلیل ادامه پافشاری تهران بر غنیسازی اورانیوم به شکست بیانجامد – سناریویی که با توجه به دینامیک داخلی ایران کاملاً محتمل است – نتانیاهو واشنگتن را برای حملات بیشتر تحت فشار خواهد گذاشت. با توجه به تمایل ترامپ به دیپلماسی اجباری و اینکه در حمله غافلگیرانه پیشین مانعی ایجاد نکرد، وقوع درگیری جدید محتمل است.
در واکنش، ایران نیز احتمالاً بیش از پیش بهسوی ساخت سلاح هستهای سوق داده خواهد شد. در حداقل حالت، ممکن است تهدید به خروج از NPT را عملی کند و با این کار شفافیت برنامه هستهای خود را بیش از پیش کاهش دهد. همچنین، ممکن است حملاتی شدیدتر علیه مواضع آمریکایی و اسرائیلی در منطقه صورت دهد.
تصور اینکه این حملات همچون ضربات هماهنگشده ایران علیه مقر سنتکام (CENTCOM) در دوحه قطر در پایان جنگ دوازدهروزه، دقیق و قابل کنترل باشند، اشتباهی خطرناک است. به همان اندازه، این باور که حملات آمریکا و اسرائیل میتواند رفتار ایران را تغییر دهد نیز بیپایه است. ورود به یک حمله نظامی گسترده علیه ایران و تلاش برای تغییر رژیم که در پی آن خواهد آمد – اگر ایران بهسوی بمب اتمی حرکت کند – سناریویی فاجعهبار است.
نام این روند مشخص است: یک جنگ بیپایان دیگر. جنگی که بهای آن جان بیشمار ایرانی، اسرائیلی و آمریکایی خواهد بود. هرچند این سناریو اجتنابناپذیر نیست، اما خطرات همراه با آن باید هرگونه فشار برای جنگی تازه را از اعتبار بیندازد. تهران و واشنگتن منافع مشترکی در دستیابی به توافق دارند و باید منافع متناقض اسرائیل در جهتگیری بهسوی خشونت بیشتر را رد کنند.
در نهایت، بهترین راه برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، رسیدن به یک توافق مذاکرهشده است. ترامپ اکنون پشت فرمان نشسته و فرصتی دارد تا مدارک صلحطلبیای را که ادعا میکند دارد، اثبات کند. در حال حاضر، این ادعاها هنوز تأیید نشدهاند.
-------------------
درباره نویسنده:
الکساندر لنگلوا تحلیلگر سیاست خارجی و عضو همکار در اندیشکده Defense Priorities است.