کبنا ؛صادق پناهی عضو هیئت علمی دانشگاه یاسوج، قتل را میتوان یکی از جدیترین جرایم خشونت دانست که خسارات جبرانناپذیری را بر قاتل، خانواده قربانی و اعضای اجتماع محلی وارد میکند و در راستای آن احساس امنیت اجتماعی را خدشهدار میسازد.
روزانه دهها قتل در انواع مختلف را در جامعه شاهد هستیم، از قتلهای ناموسی، قتلهای مالی و.... هر کدام از این قتلها در بستر اجتماعی خود تولید و بازتولید میشوند، آیا میتوان منطقهای که قتل در آن اتفاق افتاده است را مورد هجوم قرار داد و رفتار یک فرد (قاتل) را به فرهنگ یک جامعه نسبت داد؟ اگر فرهنگ و مردم جامعه با قاتل همراهی کنند بیشک قابل تسری است؛ اما هرچند قاتل در این بستر فرهنگی اجتماعی رشد کرده است؛ اما این رفتار از نگاه فرهنگ غالب یک رفتار ضدفرهنگ و نفیکننده خردهفرهنگ حاکم بر این جامعه است (حجم تقابل با این رفتار دور از انسانیت در بدنه جامعه، بدنه نخبگی و مراسم باشکوه تشیع پیکر مرحوم دکتر مسعود داوودی منش خود گواه این موضوع است) که از قضا در همین فرهنگ قبیلهای مهماننوازی و حرمت مهمان در ردیف دو شاخص اصلی آن است (ناموسپرستی و مهماننوازی از شاخصهای اصلی فرهنگ قبیلهای هستند).
حال چگونه میتوان با قتل یک مهمان قتل این فرهنگ را هم اعلام کرد در حالی که اساس این بستر بر ضدیت با چنین رفتارهای دور از انسانیت و اخلاقمدارانهای است. فرهنگ استان من در طی چند روز چنان مورد هجمه قرار گرفت که گویی این فرهنگ فقط قاتل تربیت میکند، این فرهنگ ملکحسینیها، نیک اقبالها و هزاران پزشک حاذق دیگر تربیت کرد که امروز نجاتدهنده هستند. چگونه میشود که فرهنگ ما را تنها از عینک یک قاتل به دیگران معرفی میکنند؟
بخش اعظم آن به خودباختگی ما و عدم تکیه بر سرمایههای نمادین و فرهنگساز استان برمیگردد. ذات و ماهیت فرهنگ ما چنین رفتارهایی را با مهمان خود ترویج نمیدهد و شمایی که با چهارتا حرف و بالا و پایین کردن کلمات مدعای تبیین حقیقت داری، در ابتدا ماهیت و شاخصهای حاکم بر یک فرهنگ را خوب بشناس بعد در مورد آن قضاوت و داوری کن. ما همانگونه که قاتل را طرد میکنیم و بر این باوریم که در هر جامعهای و در هر بستری افرادی خارج از چارچوب و قاعده آن زیست میکنند و بر خلاف آن ساختار فرهنگی بهعنوان کنشگران اخلالگر دست به رفتارهای شنیع میزنند، از فرهنگ خود دفاع میکنیم و اجازه نخواهیم داد که با چنین رفتارهایی فرهنگ ما نیز به قتل برسد.
روزانه دهها قتل در انواع مختلف را در جامعه شاهد هستیم، از قتلهای ناموسی، قتلهای مالی و.... هر کدام از این قتلها در بستر اجتماعی خود تولید و بازتولید میشوند، آیا میتوان منطقهای که قتل در آن اتفاق افتاده است را مورد هجوم قرار داد و رفتار یک فرد (قاتل) را به فرهنگ یک جامعه نسبت داد؟ اگر فرهنگ و مردم جامعه با قاتل همراهی کنند بیشک قابل تسری است؛ اما هرچند قاتل در این بستر فرهنگی اجتماعی رشد کرده است؛ اما این رفتار از نگاه فرهنگ غالب یک رفتار ضدفرهنگ و نفیکننده خردهفرهنگ حاکم بر این جامعه است (حجم تقابل با این رفتار دور از انسانیت در بدنه جامعه، بدنه نخبگی و مراسم باشکوه تشیع پیکر مرحوم دکتر مسعود داوودی منش خود گواه این موضوع است) که از قضا در همین فرهنگ قبیلهای مهماننوازی و حرمت مهمان در ردیف دو شاخص اصلی آن است (ناموسپرستی و مهماننوازی از شاخصهای اصلی فرهنگ قبیلهای هستند).
حال چگونه میتوان با قتل یک مهمان قتل این فرهنگ را هم اعلام کرد در حالی که اساس این بستر بر ضدیت با چنین رفتارهای دور از انسانیت و اخلاقمدارانهای است. فرهنگ استان من در طی چند روز چنان مورد هجمه قرار گرفت که گویی این فرهنگ فقط قاتل تربیت میکند، این فرهنگ ملکحسینیها، نیک اقبالها و هزاران پزشک حاذق دیگر تربیت کرد که امروز نجاتدهنده هستند. چگونه میشود که فرهنگ ما را تنها از عینک یک قاتل به دیگران معرفی میکنند؟
بخش اعظم آن به خودباختگی ما و عدم تکیه بر سرمایههای نمادین و فرهنگساز استان برمیگردد. ذات و ماهیت فرهنگ ما چنین رفتارهایی را با مهمان خود ترویج نمیدهد و شمایی که با چهارتا حرف و بالا و پایین کردن کلمات مدعای تبیین حقیقت داری، در ابتدا ماهیت و شاخصهای حاکم بر یک فرهنگ را خوب بشناس بعد در مورد آن قضاوت و داوری کن. ما همانگونه که قاتل را طرد میکنیم و بر این باوریم که در هر جامعهای و در هر بستری افرادی خارج از چارچوب و قاعده آن زیست میکنند و بر خلاف آن ساختار فرهنگی بهعنوان کنشگران اخلالگر دست به رفتارهای شنیع میزنند، از فرهنگ خود دفاع میکنیم و اجازه نخواهیم داد که با چنین رفتارهایی فرهنگ ما نیز به قتل برسد.