تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۳۵
کد مطلب : ۴۹۲۸۲۹
در دومین اجلاسیه علمی جهان فکری و سلوک حضرت آیتالله سید کرامتالله ملکحسینی (ره) مطرح شد؛
آیت الله ملک حسینی: ایشان میایستاد و فحش میخورد، لذت میبرد و میدانست در دفاع از دین به او توهین میشود
۰
کبنا ؛
دومین اجلاسیه علمی جهان فکری و سلوک حضرت آیتالله سید کرامتالله ملکحسینی (ره) در یاسوج مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد برگزار شد.
به گزارش کبنا از یاسوج، شامگاه (چهارشنبه ۲۳ آبان ماه ۱۴۰۳) دومین اجلاسیه علمی جهان فکری و سلوک حضرت آیتالله سید کرامتالله ملکحسینی (ره) در سالن ادارهکل کتابخانههای عمومی استان کهگیلویه و بویراحمد با حضور جمعی از مسئولان کشوری و استانی برگزار شد.
آیت الله سید شرف الدین ملک حسینی به سخنرانی پرداخت و اظهار کرد: درود بر شما که به احترام مردی بزرگ آمدهاید، شایسته احترام هستید. ۱۵ سالم بود که انقلاب شد، نوجوانی بودیم ولی گرایشها را میدیدیم، گفت و گوهای مردم باایشان را به یاد دارم، سخنرانیهای مرحوم آقا را به یاد دارم، ولی چون گرایشم نقل وقایع و تاریخ نیست حساس نبودم که کتب نگارش شده را مطالعه کنم و مطالبی که آقای روشنفکر فرمودند بدانم و ببینم ولی این تقسیمبندی را توضیح خواهم داد، ولی این تقسیمبندی بین خان زادهها و کدخدایان تقسیمبندی دقیقی نیست. باید دقت داشت که کلمه انقلابی در آن روز و امروز متفاوت ادا میشود و گستره معنایی متفاوتی داشت.
به گزارش کبنا از یاسوج، شامگاه (چهارشنبه ۲۳ آبان ماه ۱۴۰۳) دومین اجلاسیه علمی جهان فکری و سلوک حضرت آیتالله سید کرامتالله ملکحسینی (ره) در سالن ادارهکل کتابخانههای عمومی استان کهگیلویه و بویراحمد با حضور جمعی از مسئولان کشوری و استانی برگزار شد.
آیت الله سید شرف الدین ملک حسینی به سخنرانی پرداخت و اظهار کرد: درود بر شما که به احترام مردی بزرگ آمدهاید، شایسته احترام هستید. ۱۵ سالم بود که انقلاب شد، نوجوانی بودیم ولی گرایشها را میدیدیم، گفت و گوهای مردم باایشان را به یاد دارم، سخنرانیهای مرحوم آقا را به یاد دارم، ولی چون گرایشم نقل وقایع و تاریخ نیست حساس نبودم که کتب نگارش شده را مطالعه کنم و مطالبی که آقای روشنفکر فرمودند بدانم و ببینم ولی این تقسیمبندی را توضیح خواهم داد، ولی این تقسیمبندی بین خان زادهها و کدخدایان تقسیمبندی دقیقی نیست. باید دقت داشت که کلمه انقلابی در آن روز و امروز متفاوت ادا میشود و گستره معنایی متفاوتی داشت.
وی گفت: اکثریت و اقلیت، مجاهدین خلق، جنبش مسالمان مبارز خود را انقلابی میشمردند، کسانی که خود را مذهبی میدیدیدند و متأثر از تفکر شریعتی بودند، گاه برای دشمنی با روحانیت در یک جبهه قرار میگرفتند، اما چرا حضرت آقا در مقابل کسانیایستادند که ادعای انقلابیگری داشتند، و نگذاشت این افراد صحبتها و هیجانات اجتماعی خود را ادامه دهند، یک بار این موضوع را توضیح خواهم داد، هر چند که گرایشم بازگویی و بازخوانی تاریخ نیست.
وی گفت: فتنههایی در فارس، گنبد کاووس، ککردستان، آذربایجان غربی رخ داد، و مرحوم آقا پیشبینی میکرد که اینها به ادعای دینداری میخواهند فتنهای در منطقه ایجاد کنند که انقلاب نتواند به اهدافش برسد.
یادم هست میفرمود قصه لر با قصه غیر لر فرق دارد، این را هم دولت شاهی میدانست، و هم دیگران. که اگر فتنهای در قلب مناطق لر نشین رخ دهد، این فتنه مثل فتنههای دیگر قابل جمع کردن نیست، به همین دلیل همایشان تلاش میکرد به نام دین و انقلاب مبادا کسانی جبهه بگیرند و فتنه کنند.
نظام خان خانی تمام شده بود و خان زادهها نیز خانزاده و کدخداسالارانه فکر نمیکردند. هر چند نه خان هستم و نه تاریخدان، اما در تاریخ زندگی کردهام، نیاز به بازبینی هست، اما کسانی را به یاد دارم که به نام خدا و خلق سخنرانی میکردند، روزی در دفتر رئیس جمهور بنی صدر بودند و روزی هم به نام حزب جمهوری اسلامی سخن میگفتند. چرا مرحوم آقا یک روز از حزب جمهوری دعوت کرد و یک روز در برابر حزب جمهوریایستاد. و این جمله را گفت نایستادم مگر یک نماینده غیر را به مجلس بفرستند. نمیدانم در کتابها این مطالب نوشته شده یا خیر. ضرورت دیدم به دلیل افت و خیزی که در جلسه ایجاد شد، با اندک حوصلهای به این مسأله بپردازم. چه کسانی بودند که عبور از نگرش منافقین تا نگرش طرفداری از بنی صدر و داعیه انقلابی دشتند و میخواستند جبهه انقلاب را مدیریت و رهبری کنند؟ نقش شهرستانهای مختلف در ایجاد این جریان چه بود؟ آیا افرادی برخی از خان زادهها را تهدید کرده بودند و آنها فرزندانشان را میان فضولات گاو میخواباندند که کسی سراغ آنها نرود و نها را نکشد و به ناموس آنها تعرض نکند، اینها را یاد دارم. به نام دین حرکاتی اتفاق افتاد که مرحوم آقاایستاد و نگذاشت یک تنش پایان ناپذیر و جبران ناپذیر اتفاق بیفتد. ایشان در حوزه فقه، اصول و کلام چگونه فکر میکرد؟ آیا فلسفه را یک زبان میدانست؟ اینها را در جلساتی توضیح خواهم داد.
یک روز از مرحوم آقا سؤال کردم که شجاعت شما ارث است یا چیز دیگری است؟ انتظارم این بود که بگویند مرحوم پدرم هم شجاع بود، ولی پاسخ دیگری داد. گفت آدم از خدا بترسد، نون از کسی نخواهد، در برابر هر قدرت و انحرافی میتواند بایستد، خوف از خدا. و میفرمود که پدرم میگفت « بو، جز از خدا نترسید و حواستان جمع باشد آنچه که خدا راضی نیست نکنید ». اگر قرار است انسان در منصههای اجتماعی بایستد و گاه فحش بخورد که حامی خان است، گاه فحش بخورد که او ضد ولایت فقیه است.
عبور کسانی که در ائتلاف منافقین بودند و ابزاری در دست مهدی هاشمی بودند و بر سر روحانیت چه آوردند و بر این انقلاب مظلوم چه گذشت، بیان خواهم کرد. چه خون دلها خورده شده تا اوضاع به چنین آرامشی رسیده و دست کم خطوطی مشخص است؛ خوب یا بد.
حدیث داریم، اگر کسی از خدا ترسید از هیچ کس نمیترسد، ولی کسی که از خدا نترسید، خدا او را از همه میترساند، دلهرههای اجتماعی ناشی از این است که مدار خدای متعال نیست، محبوبیت و حفظ قدرت و ثروت من است. آخوند مثل مرحوم آقا وجاهت داشت، ولی اگر انسان این موارد را در نظر داشت بسیار فرد لرزان و شکنندهای خواهد شد.
در جلسه قبل عزیزی سق لسان بود و در مورد مرحوم آقا تعبیر کرد که مرحوم آقا انسانی مردم گرا بود، گفتم نه خیر. ایشان اصلاً مردم مدار نبود، مردم دار بودند.
عین تعبیرایشان این بود « این سگهای خبیث میخواهند تعدادی مسلمان را بکشند تا علیه انقلاب فتنه شود، و به من هم میگویند تو هم بکش. لعنت بر اینها، که چه بشود؟ نمیخواهم. من باید به خدا پاسخ دهم، نه به تاریخ و نه به مردم و نه هیچ کس قرار است پاسخ دهم. شاهدان حساب اهل بیت هستند. آدم از خدا بترسد، نونش را از خدا بخواهد. برای چه بترسد؟
وی بیان کرد: پدرم اگر میدید رفتار بدی کردهایم برخورد میکرد. چه باید بکنیم که کوچکهای امروز بزرگ شوند؟ در حدیث آمده که فرزندانتان را برای خودتان تربیت نکنید، اینها برای زمانی خلق شدهاند که زمان شما نیست، بعد میگویند که چرا سخت میگیرید؟ بگذارید بازی کنند، بگذارید بچگی کنند. امروز شرایط سیاست و اجتماع و اقتصاد و معیشت سختتر است یا دیروز؟ اگر ما را دیروز برای امروز تربیت نمیکردند چه میشد؟ شرایط فردا سختتر است، باید فرزندان برای فردا آمادهتر شوند. پدرم به ما نهیب میزد، چون میخواست برای آیندهای تربیت شویم که سختتر از زمان کودکیمان بود.
وی گفت: یاد ندارید که بسیاری از روحانیون گرایش به تفکر شریعتی پیدا کرده بودند، ایشان و تعدادی از روحانیونایستادند و حکم به کفر و قسط و انحراف کردند، برای ایجاد یک خلوص تفکر دینی در برابر التقاطی که رخ داده بود، شرایط سختی بود.
آقای دکتر سروش در تلویزیون صحبت میکردند، و کتاب تفسیر خطبه متقینایشان چاپ شد، و من به مرحوم آقا عرض کردم آقای دکتر سروش بحثهای خوبی مطرح میکند، گوش میکنید؟ایشان گفتند که بیسوادید درس بخوانید. خدا عذاب کند مسئولان صدا و سیما را که دست بچهها را در دست چنین فردی میگذارند که کفر را به نامایمان و در پوششی دینی نشان میدهند.
به یاد میآورم که سال ۷۱ قبض و بسط تئوری شریعت را خلاصه کردم و برایشان خواندم، ایشان گفتند روزی را خواهی دید که دست بچههای مظلوم در دست این بیسوادها میگذارند، اما میخواهند دستشان را در بیاورند، سخت است، روزی هم در میآورند که در برابر سیاستشان نزنند. تا زمانی که کاری با سیاست و دنیایشان نداشته باشند کاری باایشان ندارند.
ایشان حرف میزد، میایستاد و فحش میخورد، لذت میبرد و میدانست در دفاع از دین به او توهین میشود. در برابر بعضی افراد که انحراف صوفیانه داشتند، ایستاده بود، به او مرگ بر ضد ولایت فقیه میگفتند.
وی گفت: فتنههایی در فارس، گنبد کاووس، ککردستان، آذربایجان غربی رخ داد، و مرحوم آقا پیشبینی میکرد که اینها به ادعای دینداری میخواهند فتنهای در منطقه ایجاد کنند که انقلاب نتواند به اهدافش برسد.
یادم هست میفرمود قصه لر با قصه غیر لر فرق دارد، این را هم دولت شاهی میدانست، و هم دیگران. که اگر فتنهای در قلب مناطق لر نشین رخ دهد، این فتنه مثل فتنههای دیگر قابل جمع کردن نیست، به همین دلیل همایشان تلاش میکرد به نام دین و انقلاب مبادا کسانی جبهه بگیرند و فتنه کنند.
نظام خان خانی تمام شده بود و خان زادهها نیز خانزاده و کدخداسالارانه فکر نمیکردند. هر چند نه خان هستم و نه تاریخدان، اما در تاریخ زندگی کردهام، نیاز به بازبینی هست، اما کسانی را به یاد دارم که به نام خدا و خلق سخنرانی میکردند، روزی در دفتر رئیس جمهور بنی صدر بودند و روزی هم به نام حزب جمهوری اسلامی سخن میگفتند. چرا مرحوم آقا یک روز از حزب جمهوری دعوت کرد و یک روز در برابر حزب جمهوریایستاد. و این جمله را گفت نایستادم مگر یک نماینده غیر را به مجلس بفرستند. نمیدانم در کتابها این مطالب نوشته شده یا خیر. ضرورت دیدم به دلیل افت و خیزی که در جلسه ایجاد شد، با اندک حوصلهای به این مسأله بپردازم. چه کسانی بودند که عبور از نگرش منافقین تا نگرش طرفداری از بنی صدر و داعیه انقلابی دشتند و میخواستند جبهه انقلاب را مدیریت و رهبری کنند؟ نقش شهرستانهای مختلف در ایجاد این جریان چه بود؟ آیا افرادی برخی از خان زادهها را تهدید کرده بودند و آنها فرزندانشان را میان فضولات گاو میخواباندند که کسی سراغ آنها نرود و نها را نکشد و به ناموس آنها تعرض نکند، اینها را یاد دارم. به نام دین حرکاتی اتفاق افتاد که مرحوم آقاایستاد و نگذاشت یک تنش پایان ناپذیر و جبران ناپذیر اتفاق بیفتد. ایشان در حوزه فقه، اصول و کلام چگونه فکر میکرد؟ آیا فلسفه را یک زبان میدانست؟ اینها را در جلساتی توضیح خواهم داد.
یک روز از مرحوم آقا سؤال کردم که شجاعت شما ارث است یا چیز دیگری است؟ انتظارم این بود که بگویند مرحوم پدرم هم شجاع بود، ولی پاسخ دیگری داد. گفت آدم از خدا بترسد، نون از کسی نخواهد، در برابر هر قدرت و انحرافی میتواند بایستد، خوف از خدا. و میفرمود که پدرم میگفت « بو، جز از خدا نترسید و حواستان جمع باشد آنچه که خدا راضی نیست نکنید ». اگر قرار است انسان در منصههای اجتماعی بایستد و گاه فحش بخورد که حامی خان است، گاه فحش بخورد که او ضد ولایت فقیه است.
عبور کسانی که در ائتلاف منافقین بودند و ابزاری در دست مهدی هاشمی بودند و بر سر روحانیت چه آوردند و بر این انقلاب مظلوم چه گذشت، بیان خواهم کرد. چه خون دلها خورده شده تا اوضاع به چنین آرامشی رسیده و دست کم خطوطی مشخص است؛ خوب یا بد.
حدیث داریم، اگر کسی از خدا ترسید از هیچ کس نمیترسد، ولی کسی که از خدا نترسید، خدا او را از همه میترساند، دلهرههای اجتماعی ناشی از این است که مدار خدای متعال نیست، محبوبیت و حفظ قدرت و ثروت من است. آخوند مثل مرحوم آقا وجاهت داشت، ولی اگر انسان این موارد را در نظر داشت بسیار فرد لرزان و شکنندهای خواهد شد.
در جلسه قبل عزیزی سق لسان بود و در مورد مرحوم آقا تعبیر کرد که مرحوم آقا انسانی مردم گرا بود، گفتم نه خیر. ایشان اصلاً مردم مدار نبود، مردم دار بودند.
عین تعبیرایشان این بود « این سگهای خبیث میخواهند تعدادی مسلمان را بکشند تا علیه انقلاب فتنه شود، و به من هم میگویند تو هم بکش. لعنت بر اینها، که چه بشود؟ نمیخواهم. من باید به خدا پاسخ دهم، نه به تاریخ و نه به مردم و نه هیچ کس قرار است پاسخ دهم. شاهدان حساب اهل بیت هستند. آدم از خدا بترسد، نونش را از خدا بخواهد. برای چه بترسد؟
وی بیان کرد: پدرم اگر میدید رفتار بدی کردهایم برخورد میکرد. چه باید بکنیم که کوچکهای امروز بزرگ شوند؟ در حدیث آمده که فرزندانتان را برای خودتان تربیت نکنید، اینها برای زمانی خلق شدهاند که زمان شما نیست، بعد میگویند که چرا سخت میگیرید؟ بگذارید بازی کنند، بگذارید بچگی کنند. امروز شرایط سیاست و اجتماع و اقتصاد و معیشت سختتر است یا دیروز؟ اگر ما را دیروز برای امروز تربیت نمیکردند چه میشد؟ شرایط فردا سختتر است، باید فرزندان برای فردا آمادهتر شوند. پدرم به ما نهیب میزد، چون میخواست برای آیندهای تربیت شویم که سختتر از زمان کودکیمان بود.
وی گفت: یاد ندارید که بسیاری از روحانیون گرایش به تفکر شریعتی پیدا کرده بودند، ایشان و تعدادی از روحانیونایستادند و حکم به کفر و قسط و انحراف کردند، برای ایجاد یک خلوص تفکر دینی در برابر التقاطی که رخ داده بود، شرایط سختی بود.
آقای دکتر سروش در تلویزیون صحبت میکردند، و کتاب تفسیر خطبه متقینایشان چاپ شد، و من به مرحوم آقا عرض کردم آقای دکتر سروش بحثهای خوبی مطرح میکند، گوش میکنید؟ایشان گفتند که بیسوادید درس بخوانید. خدا عذاب کند مسئولان صدا و سیما را که دست بچهها را در دست چنین فردی میگذارند که کفر را به نامایمان و در پوششی دینی نشان میدهند.
به یاد میآورم که سال ۷۱ قبض و بسط تئوری شریعت را خلاصه کردم و برایشان خواندم، ایشان گفتند روزی را خواهی دید که دست بچههای مظلوم در دست این بیسوادها میگذارند، اما میخواهند دستشان را در بیاورند، سخت است، روزی هم در میآورند که در برابر سیاستشان نزنند. تا زمانی که کاری با سیاست و دنیایشان نداشته باشند کاری باایشان ندارند.
ایشان حرف میزد، میایستاد و فحش میخورد، لذت میبرد و میدانست در دفاع از دین به او توهین میشود. در برابر بعضی افراد که انحراف صوفیانه داشتند، ایستاده بود، به او مرگ بر ضد ولایت فقیه میگفتند.