تاریخ انتشار
سه شنبه ۸ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۰۶
کد مطلب : ۴۷۳۱۵۱
قسمت دوم گزارش آماری تحلیلی «شهروند» پیرامون بررسی پدیده طلاق و علل فروپاشی خانوادهها در سراسر جهان با استناد به مقاله تحلیلی آمار جهانی طلاق در سایت فورب ادوایزر
از رواج پدیده «طلاق خاکستری» تا فرزندانی بدون ازدواج
۰
کبنا ؛
هر ساله سازمانهای جهانی مانند سازمان ملل آمار طلاق جهانی را ثبت میکنند. بر اساس دادههای ثبتشده در سازمان ملل، شایعترین دلایل طلاق در کشورهای توسعه یافته عبارتند از ناسازگاری، خیانت، اعتیاد به موادمخدر یا الکل و سوءاستفاده جسمی-روانی. به بیان دیگر، بروز ناهنجاریهای اخلاقی و اجتماعی در کنار عدمتعهد به چارچوبهای خانواده به عنوان یک نهاد مقدس به اذعان منابع پژوهشی سازمان ملل، مولفههایی است که قدرت از هم پاشیدن زندگی را دارند. با این حال، عوامل اقتصادی هم در این میان مطرح میشود، چراکه در کشورهایی که بالاترین میزان طلاق را دارند، معمولا فرآیندهای طلاق سریع و کمهزینه است. اما حتی رسانههای مرجع غربی هم این دلایل را به عنوان ادله محکمی برای رسیدن به نقطه پایان زندگی مشترک قبول ندارند، بهطوری که طلاق در آمریکا نه سریع است و نه مقرونبهصرفه. با این حال، این پدیده در ایالات متحده آمار بالایی دارد، به طوری که در میان خود آمریکاییها این اصطلاح نهادینه شده که نیمی از ازدواجها به جدایی منجر میشود. بر اساس مقاله تحلیلی آمار جهانی طلاق در سایت فورب ادوایزر، طلاق در جامعه آمریکا در جمعیت تحصیلکرده و دارای برابری جنسیتی در زمینه فرصتهای شغلی زنان و مردان به مراتب بیشتر است.
آمار رسمی میگوید «عدمتعهد و خیانت» میتواند خانواده را متلاشی کند
تحلیل آماری میزان جهانی طلاق به نوشته پایگاه تحلیلی وورد دیوورس (world divorce) نشان میدهد شایعترین دلایل طلاق در کشورهای توسعهیافته غربی به ترتیب موارد زیر است: عدمتعهد ٧٥درصد، خیانت ٥٩,٦درصد، اختلافهای آشتیناپذیر ٥٧.٧درصد، ازدواج در سنین پایین ٤٥.١درصد، مشکلات مالی ٣٦.٧درصد، سوءمصرف مواد ٣٤.٦درصد و خشونت خانگی ٢٣.٥درصد. همانطور که مشخص است عدمپایبندی به مفهوم خانواده یکی از معضلات دهههای اخیر این کشورهاست. هویتزدایی از مفهوم خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی مستقل و موثر، در سالهای اخیر از سوی بسیاری از مراجع رسانهای غربی مطرح شده که بیشتر به دنبال شکلدادن به افکار عمومی در سراسر جهان است.
وقتی پروسه پایان مفهوم اخلاقی خانواده از سوی غولهای رسانهای کلید خورد
یکی از مهمترین نقلقولهایی که در همان جوامع غربی نیز با انتقادهای بسیاری مواجه شد، متعلق به روپرت مرداک، سرمایهگذار یهودی آمریکایی-استرالیایی، است که صاحب یکی از پرنفوذترین گروههای رسانهای غرب است. او پیشبینی کرده دنیا به سمتی حرکت میکند که دیگر مفهومی به اسم خانواده وجود نداشته باشد. این نقلقول بهواسطه تحرکی که هدایتشده از سوی همین گروههای رسانهای است، عنوان شده. ارزشزدایی از کانون خانواده و ترویج بیتفاوتی نسبت به حریم خانواده در کنار عادی نشاندادن مفهوم زندگی با دیگران بدون ازدواج، مفاهیمی است که در دستور کار محتوای رسانهای تحت نفوذ این تفکرات قرار گرفته تا فرآیند تاثیرگذاری بر اذهان عمومی و تغییر سبک زندگی مردم کشورهای مختلف جدیتر از دهههای قبل دنبال شود.
طلاق در آمریکای لاتین؛ هر چه کشورها به مرزهای آمریکا نزدیکتر باشند، طلاق در آنها بیشتر است
در ادامه سلسله گزارشهای آماری تحلیلی بررسی آمار و مهمترین علل طلاق در کشورهای مختلف دنیا، در قسمت دوم نگاهی داشتهایم به قاره آمریکا؛ جایی که در آن کشورهای آمریکا و کانادا میزان طلاق بالایی دارند و آمار میگوید در میان کشورهای آمریکای لاتین هم هر چه کشورها به مرزهای آمریکا نزدیکتر باشند، طلاق در آنها بیشتر میشود.
میزان طلاق در آمریکای لاتین کمتر از کشورهای غربی و شرقی است. ممکن است این روند به درآمد و سطح تحصیلات پایین زنان نسبت داده شود، چراکه پس از طلاق، این گروه از زنان نمیتوانند زندگی خود را تامین کنند. فورب ادوایزر میگوید که تنها ٦٥درصد از دختران ١١ تا ١٤ساله در کشورهای آمریکای لاتین دبیرستان را به پایان میرسانند. طبق یک نظرسنجی در سال٢٠٢٢، صورتگرفته در پایگاه بررسی جمعیت و نظرسنجیهای ملی، میزان طلاق در کشورهای آمریکای لاتین به این شکل است: مکزیک - ١,٣، جمهوری دومینیکن - ١.٢، کاستاریکا - ٢.٣، کوبا - ٢.٩، ترینیداد و توباگو - ٢.٠، برزیل – ١.٤، پرو - ٠.٥، اروگوئه - ٠.٧، گواتمالا - ٠.٥، ونزوئلا - ٠.٧، پاناما - ١.١ و جامائیکا - ١.٢. نتایج نشان میدهد که میزان طلاق در کشورهای واقع در آمریکای مرکزی و کارائیب در مقایسه با کشورهای جنوب بالاتر است. این تفاوتها را میتوان با عوامل زیادی توضیح داد، یکی از آنها محدودیت طلاق در منطقه جنوب لاتین تا اواخر قرن بیستم است. به عنوان مثال، قانونگذار در مکزیک از سال ١٩١٤ اجازه ثبت طلاق را داده است، اما برزیل طلاق را تا سال ١٩٧٧ ممنوع کرد. پژوهشهای دانشگاهی توضیح میدهد که میزان بالای طلاق در مکزیک نیز میتواند نتیجه معرفی اختیار قانون طلاق یکطرفه (بدون اعتراض) باشد که این روند را آسانتر و سریعتر میکند.
رابطه غربیشدن دیدگاهها با افزایش طلاق
با این حال، فورب ادوایزر در این مقاله که از منابع متعدد خبری غرب گردآوری شده است، نشان میدهد که هر چه کشورها به مرزهای آمریکا نزدیکتر باشند، طلاقهای آنها بیشتر میشود. بر اساس اطلاعات مرکز ملی ازدواج سالم، این افزایش ناشی از «غربیشدن» دیدگاهها در مورد روابط و نقش زنان در جامعه و بازار کار است. آمریکای جنوبی میزان ازدواج پایینی دارد که به طور غیرمستقیم بر میزان طلاق در این منطقه تاثیر میگذارد. علاوه بر این، همخانگیهای غیررسمی و زندگی مشترک بدون ازدواج در اینجا نسبتا بیشتر از دیگر نقاط آمریکای لاتین است. با این حال، یکی دیگر از دلایل پایینبودن میزان طلاق در آمریکای لاتین این است که وحدت خانواده از نظر فرهنگی ارزشمند است که منجر به ماندن زوجها در کنار هم میشود، حتی زمانی که رابطه چندان خوشایند نباشد.
کانادا؛ از رواج پدیدهای به اسم طلاق خاکستری تا تولد نوزادانی حاصل از زندگی مشترک بدون ازدواج
به گزارش گلوب و اند میل، در سال ٢٠٢٢ حدود ٢,٧٨میلیون نفر در کانادا طلاق قانونی گرفتند و دیگر ازدواج نکردند. این رقم از سال ٢٠٠٠، زمانی که حدود ١.٨٨میلیون طلاق در کانادا ثبت شد، به طور پیوسته افزایش یافته است. در کنار آمار ٢.٨درصدی میزان خام طلاق (در هر هزار نفر) پدیده طلاق خاکستری در کانادا در سالهای اخیر نگرانکننده شده است. بر اساس اطلاعات آژانس آمار کانادا، میانگین سن ازدواج در سال ٢٠١٩، ٣٥سال بوده است، به این معنی که افراد در سنین بالاتر نسبت به دهههای قبل ازدواج میکنند. به طور مشابه، دادههای بیشتر نشان میدهد که طلاق نیز در این کشور در سنین بالاتر رخ میدهد. در سال ٢٠٢٠، میانگین سن طلاق در کانادا ٤٦ سال بود. طلاق خاکستری به پدیده طلاق در میان زوجهای بالای ٥٠ سال اشاره دارد. این طلاقها اغلب پس از چند دهه زندگی مشترک رخ میدهد و میتواند چالشهای منحصربهفردی در رابطه با امنیت مالی، برنامهریزی بازنشستگی و سازگاری عاطفی ایجاد کند. به طور کلی، به نوشته گلوبال نیوز، ساختار سنتی خانوادهها در کانادا در حال تغییر و تحول است، بهطوریکه از هر ۱۰ ازدواج اول، چهار مورد به طلاق ختم میشود. یک مطالعه جدید که توسط «موسسه ونی یر» انجام شده، نشان میدهد که برمبنای سرشماری عمومی سال ۲۰۰۶ برای اولینبار در تاریخ کانادا، تعداد افراد مجرد یا بیوه بالای ۱۵ سال، بیشتر از افراد متاهل بوده است. اداره آمار کانادا پیشبینی کرده که ۳۸درصد ازدواجهایی که در سال ۲۰۰۴ بهوقوع پیوسته تا سال ۲۰۳۵ به طلاق خواهد انجامید.
نیمی از زوجهای کانادایی بدون ازدواج با هم زندگی میکنند
پراکندگی درصد طلاق در ایالتهای مختلف کانادا متفاوت است، بهصورتی که کبک بالاترین میزان طلاق را دارد، با نزدیک به ٥٠درصد، درحالیکه نیوفانلند و لابرادور با درصد تقریبی ٢٢درصد پایینترین میزان طلاق را دارند. در عین حال، زندگی با شریک زندگی بدون ازدواج افزایش قابل توجهی پیدا کرده، به اینصورت که از هر دو زوج در کانادا تقریبا یک زوج بدون ازدواج با هم زیر یک سقف زندگی میکنند و ١٥درصد کودکانی که به دنیا میآیند، حاصل زندگی این زوجهاست. در همین حال، طبق آمار به دست آمده همجنسگراهایی که با هم زندگی میکنند، ١٦,٥درصدشان ازدواج ثبت کردهاند.
میزان طلاق در آمریکا ؛ ثبت یک طلاق بهازای هر ٢,٢٦ ازدواج
میزان طلاق بهخودیخود نمیتواند تصویر روشنی از فراوانی طلاق در یک کشور خاص بدهد، چراکه میزان طلاق، معیاری برای طلاق بهعنوان درصدی از کل جمعیت است، نه نسبت به تعداد کل ازدواجها، از همینرو مهم است که میزان طلاق در کنار میزان کلی ازدواج یک کشور در نظر گرفته شود. به گزارش یورو نیوز، ۲.۷ طلاق در ایالات متحده در برابر ۶.۱ ازدواج این کشور به این معنی است که بهازای هر ۲.۲۶ ازدواج جدید، یک طلاق جدید حاصل میشود و این امر نشان میدهد درصد طلاق در ایالاتمتحده بیش از ۴۴درصد است؛ چنین درصدی، این کشور را در فهرست کشورهایی با بیشترین میزان طلاق قرار میدهد. عدمتعهد به خانواده متداولترین دلیل ذکرشده برای طلاق در ایالات متحده است. فورب ادوایزر درباره آمریکا نوشته است که برخی حقایق کوتاه براساس بررسی آمارهای رسمی درباره آمریکا نشان میدهد که ٦٠درصد از کسانی که در سنین ٢٠ تا ٢٥سالگی ازدواج کردهاند، طلاق خواهند گرفت؛ میانگین سن اولین طلاق در آمریکا ٣٠ سال است؛ ازدواج دوم در آمریکا ٦٠درصد طلاق دارد. براساس گزارشهای اداره سرشماری آمریکا، میزان ازدواج در این کشور در حال کاهش است و آمریکا از نظر میزان طلاق در رتبه دهم قرار دارد. گفته میشود که در ایالاتمتحده در هر ٦ ثانیه یک طلاق اتفاق میافتد. بر اساس مطالعه انجمن ازدواج و خانوادهدرمانی آمریکا، خیانت، آزار خانگی، مشکلات مالی، عدمصمیمیت عاطفی، اعتیاد و ناسازگاری از علل شایع طلاق در آمریکاست.
بر چه اساسی گفته میشود نیمی از ازدواجهای آمریکا به طلاق میکشد؟
در آمریکا این مفهوم نهادینه شده و برای مردم دنیا هم جا افتاده است که میگویند نیمی از ازدواجها به طلاق میانجامد. اما آیا داستان، سندیت آماری هم دارد؟ به نوشته فورب ادوایزر آخرین آماری که درباره طلاق در آمریکا منتشر شده، نشان میدهد که در سال ٢٠٢١، در مجموع ٦٨٩٣٠٨ طلاق در ٤٥ ایالت آمریکا به ثبت رسیده، در همان سال، ١،٩٨٥،٠٧٢ ازدواج رخ داده است. به عبارت دیگر، در سال ٢٠٢١ بهازای هر ١٠٠٠ نفر، ٦درصد ازدواج و ٢,٥درصد طلاق ثبت شده است. اما چرا در آمریکا این اصطلاح معروف است که نیمی از ازدواجها به طلاق ختم میشود؟ فورب ادوایزر در گزارشی آماری این ادعا را تایید کرده، با این توضیح که این اصطلاح در مورد ازدواجهای اول صادق است که نیمی از آنها منحل میشود. در آمریکا ازدواج دوم و سوم درواقع با درصد بسیار بالاتری شکست میخورد، بهطوریکه آمارها میگوید ازدواجهای سوم با ثبت رکورد ٧٣درصد بیشترین میزان طلاق را دارند. آنهایی که چندین بار ازدواج میکنند، با درصد بسیار بالاتری از احتمال جدایی روبهرو میشوند. در واقع ۶۷درصد ازدواجهای دوم در ایالتهای آمریکا پایان مییابد و همینطور ۷۳درصد ازدواجهای سوم.
احتمال طلاق زوجهایی که قبل از ازدواج با هم زندگی میکردند، بیشتر است
در حالی که آزادیهای اجتماعی زاییده لیبرالسم فرهنگی در کشورهای غربی، به انسانها در دنیای مدرن مجوز ارتباطهای آزادانه و خارج از چارچوب خانواده را میدهد، نکته جالب توجه این گزارش آماری فورب ادوایزر این است که احتمال طلاق زوجهایی که قبل از ازدواج با هم زندگی میکنند، بیشتر است. زندگی مشترک قبل از ازدواج یکی از عوامل پیشبینیکننده احتمال طلاق است. درمجموع ٥٧درصد از زوجهایی که قبل از ازدواج با هم زندگی نمیکردند، پیوندی داشتند که ٢٠ سال یا بیشتر به طول انجامیده، در حالی که ٤٦درصد از ازدواجهای منجر به طلاق، قبل از ازدواج با هم زندگی میکردند. بر اساس این تحلیل، عوامل زیادی میتواند منطق این آمار را توضیح دهد، از جمله این واقعیت که زوجهایی با اعتقادات مذهبی قویتر ممکن است کمتر پیش از ازدواج با هم زندگی کنند و بر اساس همان اعتقادات مذهبی و توجه به ارکان اخلاقی خانواده، احتمال طلاق کمتری دارند.
عدمتعهد جلوتر از خیانت؛ چرا؟
زوجهای آمریکایی دلایل مختلفی را برای پایاندادن به یک رابطه زناشویی گزارش میکنند. با این حال، آنچه در ادامه میآید رایجترین توضیحاتی است که توسط زوجهای مطلقه ذکر شده است. عدمتعهد رایجترین دلیل طلاق است؛ ازدواج همیشه آسان نیست، بنابراین موفقیت مستلزم آن است که هر دو نفر، زن و مرد به پیوند خود متعهد و برای ماندگاری آن جدی باشند، به همین دلیل جای تعجب نیست که فقدان تعهد میتواند برای یک زوج فاجعه ایجاد کند. در واقع ٧٥درصد از افراد و زوجین عدمتعهد را دلیل طلاق خود عنوان کردهاند. این شایعترین علت پایان ازدواج بود، حتی بیش از خیانت. ٦٠درصد از زوجهای طلاق، خیانت را دلیل طلاق خود عنوان کردهاند. ازدواج تکهمسری است و زمانی که یکی از طرفین این تعهد را انجام ندهد، اعتماد از بین میرود و ممکن است ازدواج به طور جبرانناپذیری از بین برود.
آزار خانگی در ٢٤درصد موارد باعث طلاق میشود
آزار خانگی، جرمی جدی در جامعه آمریکا محسوب میشود که بین زوجهایی که طلاق میگیرند نیز رایج است. نزدیک به یکچهارم از طلاقها –٢٤درصد در کل- خشونت خانگی را به عنوان علت طلاق ذکر میکنند. این توضیح لازم است؛ هنگامی که یک زوج به این دلیل به ازدواج خود پایان میدهند، روند طلاق میتواند متفاوت به نظر برسد. در مواردی که پای آزار خانگی در میان باشد، طلاق بدون مناقشه که از طریق میانجی ترتیب داده میشود، قطعا بهترین رویکرد نیست. علیرغم مزایایی که میانجیگری در موقعیتهای معمولی دارد، به دلیل دشواریها و پیچیدگیهای رابطهای که یک سوی آن یک نفر قربانی آزار و احتمالا سوی دیگر یک شریک زورگو و متجاوز است، این رویکرد نمیتواند جواب بدهد.
از ناسازگاری با همسر و مسائل مالی تا رسیدن به نقطه پایان
ناسازگاری و مسائل مالی نیز در آمریکا از مهمترین دلایل طلاق است. زوجها به دلایل دیگری نیز طلاق میگیرند، به غیر از عدمتعهد یا خیانت، در اینجا سه مورد از مهمترین دلایل طلاق آورده شده است. ٥٨درصد از زوجها مشاجره و درگیری بیشازحد را گزارش میکنند، ٤٥درصد از زوجهای طلاق عنوان کردهاند که خیلی زود ازدواج کردهاند و ٣٨درصد مشکلات مالی را دلیل طلاق بیان میکنند. با این حال، اغلب تنها یک عامل منجر به پایان ازدواج نمیشود. همانطور که آمار طلاق نشان میدهد ممکن است زوجها با مشکلات زیادی روبهرو شوند. «نقطه پایان» معمولا بهواسطه خیانت، خشونت خانگی و سوءمصرف مواد است.
آمار رسمی میگوید «عدمتعهد و خیانت» میتواند خانواده را متلاشی کند
تحلیل آماری میزان جهانی طلاق به نوشته پایگاه تحلیلی وورد دیوورس (world divorce) نشان میدهد شایعترین دلایل طلاق در کشورهای توسعهیافته غربی به ترتیب موارد زیر است: عدمتعهد ٧٥درصد، خیانت ٥٩,٦درصد، اختلافهای آشتیناپذیر ٥٧.٧درصد، ازدواج در سنین پایین ٤٥.١درصد، مشکلات مالی ٣٦.٧درصد، سوءمصرف مواد ٣٤.٦درصد و خشونت خانگی ٢٣.٥درصد. همانطور که مشخص است عدمپایبندی به مفهوم خانواده یکی از معضلات دهههای اخیر این کشورهاست. هویتزدایی از مفهوم خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی مستقل و موثر، در سالهای اخیر از سوی بسیاری از مراجع رسانهای غربی مطرح شده که بیشتر به دنبال شکلدادن به افکار عمومی در سراسر جهان است.
وقتی پروسه پایان مفهوم اخلاقی خانواده از سوی غولهای رسانهای کلید خورد
یکی از مهمترین نقلقولهایی که در همان جوامع غربی نیز با انتقادهای بسیاری مواجه شد، متعلق به روپرت مرداک، سرمایهگذار یهودی آمریکایی-استرالیایی، است که صاحب یکی از پرنفوذترین گروههای رسانهای غرب است. او پیشبینی کرده دنیا به سمتی حرکت میکند که دیگر مفهومی به اسم خانواده وجود نداشته باشد. این نقلقول بهواسطه تحرکی که هدایتشده از سوی همین گروههای رسانهای است، عنوان شده. ارزشزدایی از کانون خانواده و ترویج بیتفاوتی نسبت به حریم خانواده در کنار عادی نشاندادن مفهوم زندگی با دیگران بدون ازدواج، مفاهیمی است که در دستور کار محتوای رسانهای تحت نفوذ این تفکرات قرار گرفته تا فرآیند تاثیرگذاری بر اذهان عمومی و تغییر سبک زندگی مردم کشورهای مختلف جدیتر از دهههای قبل دنبال شود.
طلاق در آمریکای لاتین؛ هر چه کشورها به مرزهای آمریکا نزدیکتر باشند، طلاق در آنها بیشتر است
در ادامه سلسله گزارشهای آماری تحلیلی بررسی آمار و مهمترین علل طلاق در کشورهای مختلف دنیا، در قسمت دوم نگاهی داشتهایم به قاره آمریکا؛ جایی که در آن کشورهای آمریکا و کانادا میزان طلاق بالایی دارند و آمار میگوید در میان کشورهای آمریکای لاتین هم هر چه کشورها به مرزهای آمریکا نزدیکتر باشند، طلاق در آنها بیشتر میشود.
میزان طلاق در آمریکای لاتین کمتر از کشورهای غربی و شرقی است. ممکن است این روند به درآمد و سطح تحصیلات پایین زنان نسبت داده شود، چراکه پس از طلاق، این گروه از زنان نمیتوانند زندگی خود را تامین کنند. فورب ادوایزر میگوید که تنها ٦٥درصد از دختران ١١ تا ١٤ساله در کشورهای آمریکای لاتین دبیرستان را به پایان میرسانند. طبق یک نظرسنجی در سال٢٠٢٢، صورتگرفته در پایگاه بررسی جمعیت و نظرسنجیهای ملی، میزان طلاق در کشورهای آمریکای لاتین به این شکل است: مکزیک - ١,٣، جمهوری دومینیکن - ١.٢، کاستاریکا - ٢.٣، کوبا - ٢.٩، ترینیداد و توباگو - ٢.٠، برزیل – ١.٤، پرو - ٠.٥، اروگوئه - ٠.٧، گواتمالا - ٠.٥، ونزوئلا - ٠.٧، پاناما - ١.١ و جامائیکا - ١.٢. نتایج نشان میدهد که میزان طلاق در کشورهای واقع در آمریکای مرکزی و کارائیب در مقایسه با کشورهای جنوب بالاتر است. این تفاوتها را میتوان با عوامل زیادی توضیح داد، یکی از آنها محدودیت طلاق در منطقه جنوب لاتین تا اواخر قرن بیستم است. به عنوان مثال، قانونگذار در مکزیک از سال ١٩١٤ اجازه ثبت طلاق را داده است، اما برزیل طلاق را تا سال ١٩٧٧ ممنوع کرد. پژوهشهای دانشگاهی توضیح میدهد که میزان بالای طلاق در مکزیک نیز میتواند نتیجه معرفی اختیار قانون طلاق یکطرفه (بدون اعتراض) باشد که این روند را آسانتر و سریعتر میکند.
رابطه غربیشدن دیدگاهها با افزایش طلاق
با این حال، فورب ادوایزر در این مقاله که از منابع متعدد خبری غرب گردآوری شده است، نشان میدهد که هر چه کشورها به مرزهای آمریکا نزدیکتر باشند، طلاقهای آنها بیشتر میشود. بر اساس اطلاعات مرکز ملی ازدواج سالم، این افزایش ناشی از «غربیشدن» دیدگاهها در مورد روابط و نقش زنان در جامعه و بازار کار است. آمریکای جنوبی میزان ازدواج پایینی دارد که به طور غیرمستقیم بر میزان طلاق در این منطقه تاثیر میگذارد. علاوه بر این، همخانگیهای غیررسمی و زندگی مشترک بدون ازدواج در اینجا نسبتا بیشتر از دیگر نقاط آمریکای لاتین است. با این حال، یکی دیگر از دلایل پایینبودن میزان طلاق در آمریکای لاتین این است که وحدت خانواده از نظر فرهنگی ارزشمند است که منجر به ماندن زوجها در کنار هم میشود، حتی زمانی که رابطه چندان خوشایند نباشد.
کانادا؛ از رواج پدیدهای به اسم طلاق خاکستری تا تولد نوزادانی حاصل از زندگی مشترک بدون ازدواج
به گزارش گلوب و اند میل، در سال ٢٠٢٢ حدود ٢,٧٨میلیون نفر در کانادا طلاق قانونی گرفتند و دیگر ازدواج نکردند. این رقم از سال ٢٠٠٠، زمانی که حدود ١.٨٨میلیون طلاق در کانادا ثبت شد، به طور پیوسته افزایش یافته است. در کنار آمار ٢.٨درصدی میزان خام طلاق (در هر هزار نفر) پدیده طلاق خاکستری در کانادا در سالهای اخیر نگرانکننده شده است. بر اساس اطلاعات آژانس آمار کانادا، میانگین سن ازدواج در سال ٢٠١٩، ٣٥سال بوده است، به این معنی که افراد در سنین بالاتر نسبت به دهههای قبل ازدواج میکنند. به طور مشابه، دادههای بیشتر نشان میدهد که طلاق نیز در این کشور در سنین بالاتر رخ میدهد. در سال ٢٠٢٠، میانگین سن طلاق در کانادا ٤٦ سال بود. طلاق خاکستری به پدیده طلاق در میان زوجهای بالای ٥٠ سال اشاره دارد. این طلاقها اغلب پس از چند دهه زندگی مشترک رخ میدهد و میتواند چالشهای منحصربهفردی در رابطه با امنیت مالی، برنامهریزی بازنشستگی و سازگاری عاطفی ایجاد کند. به طور کلی، به نوشته گلوبال نیوز، ساختار سنتی خانوادهها در کانادا در حال تغییر و تحول است، بهطوریکه از هر ۱۰ ازدواج اول، چهار مورد به طلاق ختم میشود. یک مطالعه جدید که توسط «موسسه ونی یر» انجام شده، نشان میدهد که برمبنای سرشماری عمومی سال ۲۰۰۶ برای اولینبار در تاریخ کانادا، تعداد افراد مجرد یا بیوه بالای ۱۵ سال، بیشتر از افراد متاهل بوده است. اداره آمار کانادا پیشبینی کرده که ۳۸درصد ازدواجهایی که در سال ۲۰۰۴ بهوقوع پیوسته تا سال ۲۰۳۵ به طلاق خواهد انجامید.
نیمی از زوجهای کانادایی بدون ازدواج با هم زندگی میکنند
پراکندگی درصد طلاق در ایالتهای مختلف کانادا متفاوت است، بهصورتی که کبک بالاترین میزان طلاق را دارد، با نزدیک به ٥٠درصد، درحالیکه نیوفانلند و لابرادور با درصد تقریبی ٢٢درصد پایینترین میزان طلاق را دارند. در عین حال، زندگی با شریک زندگی بدون ازدواج افزایش قابل توجهی پیدا کرده، به اینصورت که از هر دو زوج در کانادا تقریبا یک زوج بدون ازدواج با هم زیر یک سقف زندگی میکنند و ١٥درصد کودکانی که به دنیا میآیند، حاصل زندگی این زوجهاست. در همین حال، طبق آمار به دست آمده همجنسگراهایی که با هم زندگی میکنند، ١٦,٥درصدشان ازدواج ثبت کردهاند.
میزان طلاق در آمریکا ؛ ثبت یک طلاق بهازای هر ٢,٢٦ ازدواج
میزان طلاق بهخودیخود نمیتواند تصویر روشنی از فراوانی طلاق در یک کشور خاص بدهد، چراکه میزان طلاق، معیاری برای طلاق بهعنوان درصدی از کل جمعیت است، نه نسبت به تعداد کل ازدواجها، از همینرو مهم است که میزان طلاق در کنار میزان کلی ازدواج یک کشور در نظر گرفته شود. به گزارش یورو نیوز، ۲.۷ طلاق در ایالات متحده در برابر ۶.۱ ازدواج این کشور به این معنی است که بهازای هر ۲.۲۶ ازدواج جدید، یک طلاق جدید حاصل میشود و این امر نشان میدهد درصد طلاق در ایالاتمتحده بیش از ۴۴درصد است؛ چنین درصدی، این کشور را در فهرست کشورهایی با بیشترین میزان طلاق قرار میدهد. عدمتعهد به خانواده متداولترین دلیل ذکرشده برای طلاق در ایالات متحده است. فورب ادوایزر درباره آمریکا نوشته است که برخی حقایق کوتاه براساس بررسی آمارهای رسمی درباره آمریکا نشان میدهد که ٦٠درصد از کسانی که در سنین ٢٠ تا ٢٥سالگی ازدواج کردهاند، طلاق خواهند گرفت؛ میانگین سن اولین طلاق در آمریکا ٣٠ سال است؛ ازدواج دوم در آمریکا ٦٠درصد طلاق دارد. براساس گزارشهای اداره سرشماری آمریکا، میزان ازدواج در این کشور در حال کاهش است و آمریکا از نظر میزان طلاق در رتبه دهم قرار دارد. گفته میشود که در ایالاتمتحده در هر ٦ ثانیه یک طلاق اتفاق میافتد. بر اساس مطالعه انجمن ازدواج و خانوادهدرمانی آمریکا، خیانت، آزار خانگی، مشکلات مالی، عدمصمیمیت عاطفی، اعتیاد و ناسازگاری از علل شایع طلاق در آمریکاست.
بر چه اساسی گفته میشود نیمی از ازدواجهای آمریکا به طلاق میکشد؟
در آمریکا این مفهوم نهادینه شده و برای مردم دنیا هم جا افتاده است که میگویند نیمی از ازدواجها به طلاق میانجامد. اما آیا داستان، سندیت آماری هم دارد؟ به نوشته فورب ادوایزر آخرین آماری که درباره طلاق در آمریکا منتشر شده، نشان میدهد که در سال ٢٠٢١، در مجموع ٦٨٩٣٠٨ طلاق در ٤٥ ایالت آمریکا به ثبت رسیده، در همان سال، ١،٩٨٥،٠٧٢ ازدواج رخ داده است. به عبارت دیگر، در سال ٢٠٢١ بهازای هر ١٠٠٠ نفر، ٦درصد ازدواج و ٢,٥درصد طلاق ثبت شده است. اما چرا در آمریکا این اصطلاح معروف است که نیمی از ازدواجها به طلاق ختم میشود؟ فورب ادوایزر در گزارشی آماری این ادعا را تایید کرده، با این توضیح که این اصطلاح در مورد ازدواجهای اول صادق است که نیمی از آنها منحل میشود. در آمریکا ازدواج دوم و سوم درواقع با درصد بسیار بالاتری شکست میخورد، بهطوریکه آمارها میگوید ازدواجهای سوم با ثبت رکورد ٧٣درصد بیشترین میزان طلاق را دارند. آنهایی که چندین بار ازدواج میکنند، با درصد بسیار بالاتری از احتمال جدایی روبهرو میشوند. در واقع ۶۷درصد ازدواجهای دوم در ایالتهای آمریکا پایان مییابد و همینطور ۷۳درصد ازدواجهای سوم.
احتمال طلاق زوجهایی که قبل از ازدواج با هم زندگی میکردند، بیشتر است
در حالی که آزادیهای اجتماعی زاییده لیبرالسم فرهنگی در کشورهای غربی، به انسانها در دنیای مدرن مجوز ارتباطهای آزادانه و خارج از چارچوب خانواده را میدهد، نکته جالب توجه این گزارش آماری فورب ادوایزر این است که احتمال طلاق زوجهایی که قبل از ازدواج با هم زندگی میکنند، بیشتر است. زندگی مشترک قبل از ازدواج یکی از عوامل پیشبینیکننده احتمال طلاق است. درمجموع ٥٧درصد از زوجهایی که قبل از ازدواج با هم زندگی نمیکردند، پیوندی داشتند که ٢٠ سال یا بیشتر به طول انجامیده، در حالی که ٤٦درصد از ازدواجهای منجر به طلاق، قبل از ازدواج با هم زندگی میکردند. بر اساس این تحلیل، عوامل زیادی میتواند منطق این آمار را توضیح دهد، از جمله این واقعیت که زوجهایی با اعتقادات مذهبی قویتر ممکن است کمتر پیش از ازدواج با هم زندگی کنند و بر اساس همان اعتقادات مذهبی و توجه به ارکان اخلاقی خانواده، احتمال طلاق کمتری دارند.
عدمتعهد جلوتر از خیانت؛ چرا؟
زوجهای آمریکایی دلایل مختلفی را برای پایاندادن به یک رابطه زناشویی گزارش میکنند. با این حال، آنچه در ادامه میآید رایجترین توضیحاتی است که توسط زوجهای مطلقه ذکر شده است. عدمتعهد رایجترین دلیل طلاق است؛ ازدواج همیشه آسان نیست، بنابراین موفقیت مستلزم آن است که هر دو نفر، زن و مرد به پیوند خود متعهد و برای ماندگاری آن جدی باشند، به همین دلیل جای تعجب نیست که فقدان تعهد میتواند برای یک زوج فاجعه ایجاد کند. در واقع ٧٥درصد از افراد و زوجین عدمتعهد را دلیل طلاق خود عنوان کردهاند. این شایعترین علت پایان ازدواج بود، حتی بیش از خیانت. ٦٠درصد از زوجهای طلاق، خیانت را دلیل طلاق خود عنوان کردهاند. ازدواج تکهمسری است و زمانی که یکی از طرفین این تعهد را انجام ندهد، اعتماد از بین میرود و ممکن است ازدواج به طور جبرانناپذیری از بین برود.
آزار خانگی در ٢٤درصد موارد باعث طلاق میشود
آزار خانگی، جرمی جدی در جامعه آمریکا محسوب میشود که بین زوجهایی که طلاق میگیرند نیز رایج است. نزدیک به یکچهارم از طلاقها –٢٤درصد در کل- خشونت خانگی را به عنوان علت طلاق ذکر میکنند. این توضیح لازم است؛ هنگامی که یک زوج به این دلیل به ازدواج خود پایان میدهند، روند طلاق میتواند متفاوت به نظر برسد. در مواردی که پای آزار خانگی در میان باشد، طلاق بدون مناقشه که از طریق میانجی ترتیب داده میشود، قطعا بهترین رویکرد نیست. علیرغم مزایایی که میانجیگری در موقعیتهای معمولی دارد، به دلیل دشواریها و پیچیدگیهای رابطهای که یک سوی آن یک نفر قربانی آزار و احتمالا سوی دیگر یک شریک زورگو و متجاوز است، این رویکرد نمیتواند جواب بدهد.
از ناسازگاری با همسر و مسائل مالی تا رسیدن به نقطه پایان
ناسازگاری و مسائل مالی نیز در آمریکا از مهمترین دلایل طلاق است. زوجها به دلایل دیگری نیز طلاق میگیرند، به غیر از عدمتعهد یا خیانت، در اینجا سه مورد از مهمترین دلایل طلاق آورده شده است. ٥٨درصد از زوجها مشاجره و درگیری بیشازحد را گزارش میکنند، ٤٥درصد از زوجهای طلاق عنوان کردهاند که خیلی زود ازدواج کردهاند و ٣٨درصد مشکلات مالی را دلیل طلاق بیان میکنند. با این حال، اغلب تنها یک عامل منجر به پایان ازدواج نمیشود. همانطور که آمار طلاق نشان میدهد ممکن است زوجها با مشکلات زیادی روبهرو شوند. «نقطه پایان» معمولا بهواسطه خیانت، خشونت خانگی و سوءمصرف مواد است.