تاریخ انتشار
يکشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۰۹:۰۵
کد مطلب : ۴۶۸۳۹۳
پاسخ به شبههای که عدهای ناآگاه یا مغرض تلاش دارند به مردم القا کنند
ماجرای فروش زمینهای فلسطینیها به صهیونیستها چیست؟
۰
کبنا ؛
در سالهای اخیر بعضی رسانهها به انتشار اخباری دامن میزنند تا شبهات مختلفی در افکار عمومی ایجاد کنند. این شبههها در سالهای اخیر، موضوعات مختلفی را هدف گرفته که یکی از آنها ماجرای غصب فلسطین است. عدهای شروع کردند به گفتن این جمله که فلسطینیها زمینهایشان را به یهودیها فروخته بودند و حالا ادعای باز پس گرفتنش را دارند! در واقع با این جمله میخواهند اینطور القا کنند که مردم فلسطین نباید بابت زمینی که قبلا فروختهاند، ادعای مالکیت داشته باشند!
این جمله و مباحث جعلی بعد از آن، در حالی مطرح میشود که مرور تاریخ و محاسبه دقیق زمینهای خریداریشده توسط یهودیان در فاصله سالهای ١٩١٧ به بعد، پاسخی قطعی به این شبهه خواهد داد. به همین دلیل، در این مطلب به همین موضوع پرداختهایم تا حقیقت بهوضوح روشن شود.
بخشیدن زمین از جیب فلسطینیها!
شبههای که معاندان طرح و عدهای ناآگاه هم آن را تکرار کردند این بود که فلسطینیها خودشان سرزمینهایشان را به یهودیها فروختند، بعد پشیمان شدند و دبه کردند! در پاسخ هم میگویند خب میخواستند نفروشند که حالا ادعای مالکیت کنند! اما واقعیت چیست؟ برای بررسی این موضوع باید برگردیم به سال ١٩١٧؛ زمانی که بریتانیا طبق بیانیه معروف «بالفور» داشتن «خانهای ملی» برای یهودیان را در سرزمینهای امروز فلسطین مجاز دانست. آن زمان فلسطین هنوز جزء قلمرو امپراتوری عثمانی بود، اما مهاجرات یهودیان به فلسطین آغاز شد، چون اولین بار بود که یک ابرقدرت جهانی چنین مجوزی را برای اقوامی دیگر صادر کرد! اینکه بروند و در جایی که هیچ ارتباطی هم به کشور مربوطه (بریتانیا) ندارد، سکونت کنند! هرچند بیانیه بالفور حتی انتقاد بعضی یهودیان دنیا را هم به دنبال داشت، اما برخی تندروها که به صهیونیست معروف بودند، از آن استقبال کردند. آنها فلسطین را در رویایی خیالی، سرزمین موعود خود میدانستند و به همین بهانه شروع به مهاجرات به آن کردند. یک سال بعد هم که امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول شکست خورد و قیمومیت فلسطین به بریتانیا واگذار شد، این مهاجرت در ابعادی گستردهتر ادامه یافت. اینجا بود که ماجرای خرید زمینهای فلسطینیان از سوی صهیونیستها آغاز شد.
فروش زمین توسط فلسطینیان
بریتانیا که حالا قیمومیت فلسطین را هم به عهده داشت، اولین گامها در جهت غصب سرزمینهای فلسطین را برداشت، در سال ١٩٢٠، حدود ٦٠٠کیلومترمربع را در اختیار آژانس یهود قرار داد. در همین سالها حدود ۶۷۸ کیلومترمربع هم توسط خانوادههای عرب غیرفلسطینی به یهودیان فروخته شد. در سالهای بعدتر هم این متراژ مربع به حدود ١٦٢٠ کیلومتر رسید. حالا جالب است بدانید که مساحت کل فلسطین در آن زمان ٢٧هزار کیلومتر بود، یعنی کل زمینهایی که مردم فلسطین به یهودیان فروختند، حدود ٦درصد بود! جالبتر اینکه در فاصله سالهای ١٩١٠ تا ١٩٤٤، قیمت زمینهای فلسطین حدود ٥هزار برابر شده بود! با این حال، اما مردم فلسطین فقط حدود ٦درصد از زمینهایشان را فروختند. چرا؟ چون عدهای از ملیگرایان و مسلمانان فلسطینی این ترفند را دریافته بودند. به این ترتیب، روحانیون مسلمان فتوا صادر کردند مبنیبر اینکه فروش زمین به یهودیان حرام است. مردم مسلمان فلسطین نیز این فتوا را مراعات کردند و دست از فروش زمین کشیدند. البته بسیاری از مردم فلسطین هم اصلا قصد فروش زمینهایشان را نداشتند، چراکه حتی در زمان امپراتوری عثمانی نیز سودای استقلال داشتند. این آمار، آمار فلسطینیها نیست و خود اسرائیلیها آن را عنوان کردهاند؛ به عنوان مثال میشود به بنی موریس (مورخ اسرائیلی و استاد سابق تاریخ در گروه مطالعات خاورمیانه از دانشگاه بن گوریون) و ایلان پاپه (مورخ و فعال اجتماعی اهل اسرائیل) اشاره کرد که هر دو بر همین ٦ درصد تاکید کردهاند، هر دو هم اسرائیلی هستند. منابع دیگر هم همین آمار را اعلام کردهاند.
فلسطینیهایی که آواره شدند
در سال ۱۹۴۷، سازمان ملل متحد، طرح تقسیم فلسطین را تصویب کرد و پیشنهاد تقسیم فلسطین به کشورهای جداگانه یهودی و عربی را داد. براساس این طرح، مردم فلسطین باید حدود ۴۸درصد از زمینها را در اختیار میگرفتند. عدمتوافق برای اجرای این طرح، در سال ۱۹۴۸ باعث آغاز نخستین جنگ میان اعراب و اسرائیل شد که اسرائیلیها آن را با عنوان «جنگ استقلال» میشناسند و فلسطینیها با عنوان «نکبه» به معنای فاجعه از آن یاد میکنند و آن را «یومالنکبه» میخوانند. ایلان پاپه در کتاب پاکسازی قومی مینویسد: «واکنش صهیونیستها، اعتراض اعراب فلسطین نسبت به طرح سازمان ملل آغاز عملیاتی برای پاکسازی قومی بود که به موجب آن نیمی از جمعیت فلسطینی به بیرون رانده و نیمی از شهرها و روستاها تخریب شدند. پاسخ دیرهنگام و ناکافی ملیگرایان عرب نتوانست مانع این شود که صهیونیستها ۷۸درصد قلمرو فلسطین را در اختیار بگیرند.» در واقع اسرائیلیها باقی زمینهای فلسطین را که امروز در اشغال خود دارند، از زمان همین جنگ و توسط کشتار و ترور به دست آوردند.
شروع ترور توسط گروههای تندروی اسرائیلی
این جنگ بهانه خوبی برای اسرائیلیها بود و در ایام جنگ میتوانستند زمین اعراب فلسطینی را غصب کنند. یکی از این گروهها «لحی» نام داشت که بعدها بدل به بدنه اصلی ارتش اسرائیل شد. اقدامات «لحی» به قدری موحش بود که حتی دولت بریتانیا آن را گروهی تروریستی اعلام کرد. گروه لحی در ۱۳ می ۱۹۴۸ سیاست خود را اینگونه اعلام کرد: «حمله شدید به مراکز جمعیتی اعرب باعث تشدید مهاجرت آوارگان میشود و تمام راهها به سمت ماورای اردن و کشورهای همسایه مملو از تودههای وحشتزده میشود و حرکت نظامی [دشمن] را با مشکل مواجه میکند. همانطور که در زمان فروپاشی فرانسه [در جنگ جهانی دوم] اتفاق افتاد... فرصت بزرگی به ما داده شده است... تمام این سرزمین مال ماست!» همچنین «شلومو لاوی» از پیشکسوتان جنبش کیبوتص میگوید: «انتقال اعراب به خارج از کشور از نظر من یکی از عادلانهترین، اخلاقیترین و صحیحترین کارهایی است که میتوان انجام داد. من سالهاست که به این امر فکر میکنم.» به این ترتیب، در طول جنگ ۱۹۴۸، بیش از یکمیلیون فلسطینی آواره شدند و بسیاری از آنها نتوانستند به خانهها و سرزمینهای خود بازگردند. نیروهای یهودی نیز سرزمینی فراتر از مرزهای اختصاص داده شده توسط سازمان ملل را تصرف کردند. این تصاحب سرزمینی منجر به از دست دادن بخشهای قابل توجهی از سرزمین اجدادی فلسطین شد.
قتلعام دیریاسین
قتلعام «دیریاسین» در ۹ آوریل ۱۹۴۸ رخ داد و فضای ارعاب را به اوج خود رساند. صهیونیستها پس از این قتلعام، کنترل شهرهای اصلی را در دست گرفتند. تروریستهای هاگانا، حیفا را اشغال کردند و آنطور که موریس میگوید: «هدف نبرد بریگادهای جولان هاگانا، کشتن هر عرب بزرگسالی بود که در حیفا دیده میشد. پس از تصرف حیفا تنها ۳هزار تا ۴هزار نفر از ۷۰هزار ساکن عرب شهر باقی ماندند. بقیه اخراج یا کشته شدند. جفه، صعفاد و اکره نیز به چنین سرنوشتهایی دچار شدند.» این پاکسازی قومی حتی در میان خود صهیونیستها نیز مخالفانی داشت. رهبر حزب کارگر اسرائیل در مصاحبهای گفت: «در حقیقت، هزاران فلسطینی آواره شدند و مهاجرت کردند، اما نه به میل خودشان. اتفاقات شرمآور بسیاری رخ داد. هیچ ضرورتی وجود نداشت تمام روستاها خالی شود.» گزارش خود ارتش اسرائیل نیز چنین مدعی میشود که «میتوان گفت حداقل ۵۵درصد از کل مهاجرتها ناشی از عملیات نیروهای نظامی ما بوده است، همچنین اثرات عملیات سازمانهای یهودی مسلح، ۲۰درصد از مهاجرت اعراب را رقم زد.»
اشغال زمینهای فلسطینیان از دهه ٧٠
صهیونیستها تا اواسط دهه ٧٠ بیشتر زمینهای فلسطین را اشغال کردند. پس از این اتفاقات، اقلیت فلسطینی که در سرزمینهای تحت اشغال اسرائیل بودند، بدل به شهروندان درجه دو شدند و تحت سرکوب قرار گرفتند. به تعبیر «ایلان پاپه»، جهان نیز تنها به نظاره نشست و ادعای متظاهرانه اسرائیل را که تنها دموکراسی خاورمیانه است، هرگز به چالش نکشید. مرحله بعد در روند غصب فلسطین، دوران جنگ ٦ روزه اعراب و اسرائیل بود. جنگ ٦ روزه در ۱۹۶۷ رخ داد و به اسرائیل اجازه داد باقیمانده سرزمین فلسطین را به نوعی در اختیار خود بگیرد. اسرائیل پس از جنگ ٦روزه مناطقی شامل «کرانه باختری، نوار غزه، بیتالمقدس شرقی و بلندیهای جولان» را اشغال کرد. بنابرین همانطور که دیدیم اسرائیل از زمان تشکیل تا به امروز بخش عظیمی از خاک فلسطین را غصب کرده است و تسلط بر فلسطین، نه با خرید زمین اعراب بومی، بلکه با ترور و کشتار و آوارهسازی آنها میسر شده است. شورای امنیت سازمان ملل متحد در قطعنامههای متعددی، از جمله قطعنامههای ۲۴۲ و ۳۳۸ خواستار خروج اسرائیل از سرزمینهای اشغالی شده، ولی اسرائیل توجهی به این قطعنامهها نکرده است.
این جمله و مباحث جعلی بعد از آن، در حالی مطرح میشود که مرور تاریخ و محاسبه دقیق زمینهای خریداریشده توسط یهودیان در فاصله سالهای ١٩١٧ به بعد، پاسخی قطعی به این شبهه خواهد داد. به همین دلیل، در این مطلب به همین موضوع پرداختهایم تا حقیقت بهوضوح روشن شود.
بخشیدن زمین از جیب فلسطینیها!
شبههای که معاندان طرح و عدهای ناآگاه هم آن را تکرار کردند این بود که فلسطینیها خودشان سرزمینهایشان را به یهودیها فروختند، بعد پشیمان شدند و دبه کردند! در پاسخ هم میگویند خب میخواستند نفروشند که حالا ادعای مالکیت کنند! اما واقعیت چیست؟ برای بررسی این موضوع باید برگردیم به سال ١٩١٧؛ زمانی که بریتانیا طبق بیانیه معروف «بالفور» داشتن «خانهای ملی» برای یهودیان را در سرزمینهای امروز فلسطین مجاز دانست. آن زمان فلسطین هنوز جزء قلمرو امپراتوری عثمانی بود، اما مهاجرات یهودیان به فلسطین آغاز شد، چون اولین بار بود که یک ابرقدرت جهانی چنین مجوزی را برای اقوامی دیگر صادر کرد! اینکه بروند و در جایی که هیچ ارتباطی هم به کشور مربوطه (بریتانیا) ندارد، سکونت کنند! هرچند بیانیه بالفور حتی انتقاد بعضی یهودیان دنیا را هم به دنبال داشت، اما برخی تندروها که به صهیونیست معروف بودند، از آن استقبال کردند. آنها فلسطین را در رویایی خیالی، سرزمین موعود خود میدانستند و به همین بهانه شروع به مهاجرات به آن کردند. یک سال بعد هم که امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول شکست خورد و قیمومیت فلسطین به بریتانیا واگذار شد، این مهاجرت در ابعادی گستردهتر ادامه یافت. اینجا بود که ماجرای خرید زمینهای فلسطینیان از سوی صهیونیستها آغاز شد.
فروش زمین توسط فلسطینیان
بریتانیا که حالا قیمومیت فلسطین را هم به عهده داشت، اولین گامها در جهت غصب سرزمینهای فلسطین را برداشت، در سال ١٩٢٠، حدود ٦٠٠کیلومترمربع را در اختیار آژانس یهود قرار داد. در همین سالها حدود ۶۷۸ کیلومترمربع هم توسط خانوادههای عرب غیرفلسطینی به یهودیان فروخته شد. در سالهای بعدتر هم این متراژ مربع به حدود ١٦٢٠ کیلومتر رسید. حالا جالب است بدانید که مساحت کل فلسطین در آن زمان ٢٧هزار کیلومتر بود، یعنی کل زمینهایی که مردم فلسطین به یهودیان فروختند، حدود ٦درصد بود! جالبتر اینکه در فاصله سالهای ١٩١٠ تا ١٩٤٤، قیمت زمینهای فلسطین حدود ٥هزار برابر شده بود! با این حال، اما مردم فلسطین فقط حدود ٦درصد از زمینهایشان را فروختند. چرا؟ چون عدهای از ملیگرایان و مسلمانان فلسطینی این ترفند را دریافته بودند. به این ترتیب، روحانیون مسلمان فتوا صادر کردند مبنیبر اینکه فروش زمین به یهودیان حرام است. مردم مسلمان فلسطین نیز این فتوا را مراعات کردند و دست از فروش زمین کشیدند. البته بسیاری از مردم فلسطین هم اصلا قصد فروش زمینهایشان را نداشتند، چراکه حتی در زمان امپراتوری عثمانی نیز سودای استقلال داشتند. این آمار، آمار فلسطینیها نیست و خود اسرائیلیها آن را عنوان کردهاند؛ به عنوان مثال میشود به بنی موریس (مورخ اسرائیلی و استاد سابق تاریخ در گروه مطالعات خاورمیانه از دانشگاه بن گوریون) و ایلان پاپه (مورخ و فعال اجتماعی اهل اسرائیل) اشاره کرد که هر دو بر همین ٦ درصد تاکید کردهاند، هر دو هم اسرائیلی هستند. منابع دیگر هم همین آمار را اعلام کردهاند.
فلسطینیهایی که آواره شدند
در سال ۱۹۴۷، سازمان ملل متحد، طرح تقسیم فلسطین را تصویب کرد و پیشنهاد تقسیم فلسطین به کشورهای جداگانه یهودی و عربی را داد. براساس این طرح، مردم فلسطین باید حدود ۴۸درصد از زمینها را در اختیار میگرفتند. عدمتوافق برای اجرای این طرح، در سال ۱۹۴۸ باعث آغاز نخستین جنگ میان اعراب و اسرائیل شد که اسرائیلیها آن را با عنوان «جنگ استقلال» میشناسند و فلسطینیها با عنوان «نکبه» به معنای فاجعه از آن یاد میکنند و آن را «یومالنکبه» میخوانند. ایلان پاپه در کتاب پاکسازی قومی مینویسد: «واکنش صهیونیستها، اعتراض اعراب فلسطین نسبت به طرح سازمان ملل آغاز عملیاتی برای پاکسازی قومی بود که به موجب آن نیمی از جمعیت فلسطینی به بیرون رانده و نیمی از شهرها و روستاها تخریب شدند. پاسخ دیرهنگام و ناکافی ملیگرایان عرب نتوانست مانع این شود که صهیونیستها ۷۸درصد قلمرو فلسطین را در اختیار بگیرند.» در واقع اسرائیلیها باقی زمینهای فلسطین را که امروز در اشغال خود دارند، از زمان همین جنگ و توسط کشتار و ترور به دست آوردند.
شروع ترور توسط گروههای تندروی اسرائیلی
این جنگ بهانه خوبی برای اسرائیلیها بود و در ایام جنگ میتوانستند زمین اعراب فلسطینی را غصب کنند. یکی از این گروهها «لحی» نام داشت که بعدها بدل به بدنه اصلی ارتش اسرائیل شد. اقدامات «لحی» به قدری موحش بود که حتی دولت بریتانیا آن را گروهی تروریستی اعلام کرد. گروه لحی در ۱۳ می ۱۹۴۸ سیاست خود را اینگونه اعلام کرد: «حمله شدید به مراکز جمعیتی اعرب باعث تشدید مهاجرت آوارگان میشود و تمام راهها به سمت ماورای اردن و کشورهای همسایه مملو از تودههای وحشتزده میشود و حرکت نظامی [دشمن] را با مشکل مواجه میکند. همانطور که در زمان فروپاشی فرانسه [در جنگ جهانی دوم] اتفاق افتاد... فرصت بزرگی به ما داده شده است... تمام این سرزمین مال ماست!» همچنین «شلومو لاوی» از پیشکسوتان جنبش کیبوتص میگوید: «انتقال اعراب به خارج از کشور از نظر من یکی از عادلانهترین، اخلاقیترین و صحیحترین کارهایی است که میتوان انجام داد. من سالهاست که به این امر فکر میکنم.» به این ترتیب، در طول جنگ ۱۹۴۸، بیش از یکمیلیون فلسطینی آواره شدند و بسیاری از آنها نتوانستند به خانهها و سرزمینهای خود بازگردند. نیروهای یهودی نیز سرزمینی فراتر از مرزهای اختصاص داده شده توسط سازمان ملل را تصرف کردند. این تصاحب سرزمینی منجر به از دست دادن بخشهای قابل توجهی از سرزمین اجدادی فلسطین شد.
قتلعام دیریاسین
قتلعام «دیریاسین» در ۹ آوریل ۱۹۴۸ رخ داد و فضای ارعاب را به اوج خود رساند. صهیونیستها پس از این قتلعام، کنترل شهرهای اصلی را در دست گرفتند. تروریستهای هاگانا، حیفا را اشغال کردند و آنطور که موریس میگوید: «هدف نبرد بریگادهای جولان هاگانا، کشتن هر عرب بزرگسالی بود که در حیفا دیده میشد. پس از تصرف حیفا تنها ۳هزار تا ۴هزار نفر از ۷۰هزار ساکن عرب شهر باقی ماندند. بقیه اخراج یا کشته شدند. جفه، صعفاد و اکره نیز به چنین سرنوشتهایی دچار شدند.» این پاکسازی قومی حتی در میان خود صهیونیستها نیز مخالفانی داشت. رهبر حزب کارگر اسرائیل در مصاحبهای گفت: «در حقیقت، هزاران فلسطینی آواره شدند و مهاجرت کردند، اما نه به میل خودشان. اتفاقات شرمآور بسیاری رخ داد. هیچ ضرورتی وجود نداشت تمام روستاها خالی شود.» گزارش خود ارتش اسرائیل نیز چنین مدعی میشود که «میتوان گفت حداقل ۵۵درصد از کل مهاجرتها ناشی از عملیات نیروهای نظامی ما بوده است، همچنین اثرات عملیات سازمانهای یهودی مسلح، ۲۰درصد از مهاجرت اعراب را رقم زد.»
اشغال زمینهای فلسطینیان از دهه ٧٠
صهیونیستها تا اواسط دهه ٧٠ بیشتر زمینهای فلسطین را اشغال کردند. پس از این اتفاقات، اقلیت فلسطینی که در سرزمینهای تحت اشغال اسرائیل بودند، بدل به شهروندان درجه دو شدند و تحت سرکوب قرار گرفتند. به تعبیر «ایلان پاپه»، جهان نیز تنها به نظاره نشست و ادعای متظاهرانه اسرائیل را که تنها دموکراسی خاورمیانه است، هرگز به چالش نکشید. مرحله بعد در روند غصب فلسطین، دوران جنگ ٦ روزه اعراب و اسرائیل بود. جنگ ٦ روزه در ۱۹۶۷ رخ داد و به اسرائیل اجازه داد باقیمانده سرزمین فلسطین را به نوعی در اختیار خود بگیرد. اسرائیل پس از جنگ ٦روزه مناطقی شامل «کرانه باختری، نوار غزه، بیتالمقدس شرقی و بلندیهای جولان» را اشغال کرد. بنابرین همانطور که دیدیم اسرائیل از زمان تشکیل تا به امروز بخش عظیمی از خاک فلسطین را غصب کرده است و تسلط بر فلسطین، نه با خرید زمین اعراب بومی، بلکه با ترور و کشتار و آوارهسازی آنها میسر شده است. شورای امنیت سازمان ملل متحد در قطعنامههای متعددی، از جمله قطعنامههای ۲۴۲ و ۳۳۸ خواستار خروج اسرائیل از سرزمینهای اشغالی شده، ولی اسرائیل توجهی به این قطعنامهها نکرده است.