تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۳:۴۷
کد مطلب : ۴۶۵۸۶۲
فرهنگ و هنر/
اولین جملات شهید صدرزاده بعد از مجروحیت
۰
کبنا ؛گلولهای به مصطفی صدرزاده اصابت کرده بود. سر بر بالین همرزمش داشت. گهگاه سرش را بلند میکرد و به جای اصابت گلوله نگاه میکرد و میگفت: الحمدلله.
به گزارش کبنا به نقل از جهان نيوز، مصطفی صدرزاده سه سال و نیم بیشتر نداشت. مادرش در مراسم روضه روز تاسوعا بود که مصطفی به کوچه رفت و با یک موتورسوار تصادف کرد. به مادر خبر دادند که مصطفی کشته شده است. مادرِ او مقابل کتیبههای حضرت ابوالفضل (ع) نشست و گفت: یا ابوالفضل (ع) پسرم نذر خودتان است. از او نگهداری کنید و من او را تربیت میکنم برای سربازی شما.
مصطفی، خوب میشود و سالها بعد در جوانی، مدافع حرم میشود و در تاسوعای سال ۹۴ به شهادت میرسد؛ شهادتی که خود آقامصطفی قبل از شهادتش از چگونگی آن خبر میدهد و به دوستانش میگوید: من با یک گلوله شهید میشوم.
مدافع حرم ایرانی با شناسنامه افغانستانی
نکته جالب از زندگی شهید صدرزاده این است که وی افغانستانی نبود، اما با ابوحامد (فرمانده لشکر فاطمیون) آشنا شد و برای اینکه بتواند از طریق لشکر فاطمیون به سوریه برود، خیلی سریع و کمتر از دو ماه لهجه افغانستانی را یاد گرفت. او با ترفندی شناسنامه افغانستانی به نام «سیدابراهیم احمدی» تهیه کرد و عازم سوریه شد. آقامصطفی بعد از مدتی با نشان دادن شجاعت و تواناییاش در جنگ توانست فرماندهی گردان عمار لشکر فاطمیون را بر عهده بگیرد.
همه عزیزانم فدای یک کاشی حرم بیبی زینب (س)
شهید صدرزاده عاشقانه به سوریه میرفت و هیچ کسی و هیچ چیزی نمیتوانست مانع رفتنش شود. حتی وقتی که از وی میپرسند: شما خانم و فرزندانت را میگذاری و به سوریه میروی! سخت نیست؟ شهید صدرزاده پاسخ میدهد: همسرم و بچهام و همه هفت جد و آبائم، فدای یک کاشی حرم بیبی زینب (س).
حال و هوای شهید صدرزاده بعد از مجروحیت
یکی از فیلمهای ماندگار از شهید صدرزاده مربوط به ۷ ماه قبل از شهادت اوست. او حدود ۳۱ فروردین ۹۴ در منطقه قصرالحیر سوریه زخمی شده بود. شهید «محمدجعفر حسینی» معروف به ابوزینب آقامصطفی را بعد از مجروحیت بر بالین گرفته و میگفت: «سیدابراهیم یک وقت نروی و ما را تنها بگذاری!»
شهید صدرزاده بعد از این مجروحیت گاهی سرش را بلند میکرد و به جای اصابت گلوله نگاهی میکرد و میگفت: «الحمدلله، خدا روشکر، هر چی دادیم برای خدا کمه».
هفت ماه از جریان مجروحیتش میگذرد و بالاخره لحظهای که مصطفی آرزویش را میکشید، فرا میرسد. لحظهای که بتواند جانش را برای معبودش فدا کند. او روز تاسوعا و در جریان مبارزه با تروریستهای تکفیری در حومه حلب بر اثر اصابت یک گلوله مجروح میشود و با توجه به اینکه گلوله به سینه وی اصابت کرده بود، دقایقی بعد به شهادت میرسد.
درباره شهید
شهید مدافع حرم «مصطفی صدرزاده» ۱۹ شهریور سال ۶۵ در شهرستان شوشتر استان خوزستان به دنیا آمد. در ۱۱ سالگی به همراه خانواده به استان مازندران و پس از دو سال به شهرستان شهریار استان تهران نقل مکان و در آنجا ساکن شدند. وی سال ۸۷ وارد حوزه شد و حدود ۴ سال درحوزه علمیه امام جعفرصادق (ع) تهران و سپس رشته ادیان و عرفان در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز تحصیل کرد. مصطفی از سال ۹۲ راهی سوریه شد و سرانجام اول آبان سال ۹۴ مصادف با روز تاسوعا، در جریان عملیات محرم به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار به خاک سپرده شد.
به گزارش کبنا به نقل از جهان نيوز، مصطفی صدرزاده سه سال و نیم بیشتر نداشت. مادرش در مراسم روضه روز تاسوعا بود که مصطفی به کوچه رفت و با یک موتورسوار تصادف کرد. به مادر خبر دادند که مصطفی کشته شده است. مادرِ او مقابل کتیبههای حضرت ابوالفضل (ع) نشست و گفت: یا ابوالفضل (ع) پسرم نذر خودتان است. از او نگهداری کنید و من او را تربیت میکنم برای سربازی شما.
مصطفی، خوب میشود و سالها بعد در جوانی، مدافع حرم میشود و در تاسوعای سال ۹۴ به شهادت میرسد؛ شهادتی که خود آقامصطفی قبل از شهادتش از چگونگی آن خبر میدهد و به دوستانش میگوید: من با یک گلوله شهید میشوم.
مدافع حرم ایرانی با شناسنامه افغانستانی
نکته جالب از زندگی شهید صدرزاده این است که وی افغانستانی نبود، اما با ابوحامد (فرمانده لشکر فاطمیون) آشنا شد و برای اینکه بتواند از طریق لشکر فاطمیون به سوریه برود، خیلی سریع و کمتر از دو ماه لهجه افغانستانی را یاد گرفت. او با ترفندی شناسنامه افغانستانی به نام «سیدابراهیم احمدی» تهیه کرد و عازم سوریه شد. آقامصطفی بعد از مدتی با نشان دادن شجاعت و تواناییاش در جنگ توانست فرماندهی گردان عمار لشکر فاطمیون را بر عهده بگیرد.
همه عزیزانم فدای یک کاشی حرم بیبی زینب (س)
شهید صدرزاده عاشقانه به سوریه میرفت و هیچ کسی و هیچ چیزی نمیتوانست مانع رفتنش شود. حتی وقتی که از وی میپرسند: شما خانم و فرزندانت را میگذاری و به سوریه میروی! سخت نیست؟ شهید صدرزاده پاسخ میدهد: همسرم و بچهام و همه هفت جد و آبائم، فدای یک کاشی حرم بیبی زینب (س).
حال و هوای شهید صدرزاده بعد از مجروحیت
یکی از فیلمهای ماندگار از شهید صدرزاده مربوط به ۷ ماه قبل از شهادت اوست. او حدود ۳۱ فروردین ۹۴ در منطقه قصرالحیر سوریه زخمی شده بود. شهید «محمدجعفر حسینی» معروف به ابوزینب آقامصطفی را بعد از مجروحیت بر بالین گرفته و میگفت: «سیدابراهیم یک وقت نروی و ما را تنها بگذاری!»
شهید صدرزاده بعد از این مجروحیت گاهی سرش را بلند میکرد و به جای اصابت گلوله نگاهی میکرد و میگفت: «الحمدلله، خدا روشکر، هر چی دادیم برای خدا کمه».
هفت ماه از جریان مجروحیتش میگذرد و بالاخره لحظهای که مصطفی آرزویش را میکشید، فرا میرسد. لحظهای که بتواند جانش را برای معبودش فدا کند. او روز تاسوعا و در جریان مبارزه با تروریستهای تکفیری در حومه حلب بر اثر اصابت یک گلوله مجروح میشود و با توجه به اینکه گلوله به سینه وی اصابت کرده بود، دقایقی بعد به شهادت میرسد.
درباره شهید
شهید مدافع حرم «مصطفی صدرزاده» ۱۹ شهریور سال ۶۵ در شهرستان شوشتر استان خوزستان به دنیا آمد. در ۱۱ سالگی به همراه خانواده به استان مازندران و پس از دو سال به شهرستان شهریار استان تهران نقل مکان و در آنجا ساکن شدند. وی سال ۸۷ وارد حوزه شد و حدود ۴ سال درحوزه علمیه امام جعفرصادق (ع) تهران و سپس رشته ادیان و عرفان در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز تحصیل کرد. مصطفی از سال ۹۲ راهی سوریه شد و سرانجام اول آبان سال ۹۴ مصادف با روز تاسوعا، در جریان عملیات محرم به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار به خاک سپرده شد.