تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۵ تير ۱۴۰۲ ساعت ۱۳:۴۳
کد مطلب : ۴۶۴۷۸۰
یادداشت:
آقای رحیم پور ازغدی! تو جرئت فحش دادن هم نداری
سید عبدالجواد موسوی
۱
کبنا ؛در چند روز اخیر که فیلم فحاشی رحیم پور ازغدی به وزیر علوم منتشر شده است خیلی ها علیه او موضع گرفتند. او را به بی ادبی متهم کردند و فحاشی را کار زشتی دانستند و از منظر اخلاق او را محکوم کردند. من البته به حکمِ هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد، با نفس فحاشی مخالف نیستم و نه تنها با نفس فحاشی مشکلی ندارم که گاهی آن را ضروری و واجب می دانم اما با این شکل فحش دادن که به نظرم بسیار ناجوانمردانه است به شدت مخالفم.
به گزارش کبنا به نقل از خبرآنلاین، مولانا عبدالقادر بیدل دهلوی می فرماید: در مزاج بد رگان جز فحش کم دارد اثر. در قرآن هم به صراحت گفتار زشت منع شده مگر از سوی کسی که ظلمی به او رسیده باشد و او چاره ای نداشته باشد. به راستی هنگامی که بر فرودستان از سوی فرادستان ستمی میرود آنها جز دشنام چه میتوانند کرد؟ فحاشی یا دشنام اگر از سمت شخص ستمدیده ای باشد و هدف دشنام شخص ستمگری، به نظرم نه تنها هیچ ایرادی ندارد که قابل ستایش هم هست. به قول بزرگواری آن چه منع شده است ناسزاست و غالبا دردمندان آن چه درباره ستمگران به زبان می آورند سزاست و نه ناسزا. ناسزا اگر از سوی اهل درد باشد سزاوارترینِ سزا هاست. مشکل آقای رحیم پور ازغدی این است که اصلا دردی ندارد. می خواهد ادای اهل درد را دربیاورد اما کاملا اداست و ناگفته پیداست که دارد لاف در غربت می زند و جرئت دشنام دادن به اهل قدرت را ندارد. این جا هم می گوید من خیلی عصبانی هستم و اگر وزیر علوم را پیدا کنم ممکن است او را کتک هم بزنم اما معلوم است که دارد ادای آدم های عصبانی را در می آورد. این جمله نمایشی و فرمایشی را هم می گوید که بعدها بتواند رفتار و گفتارش را توجیه کند و بگوید عصبانی بودم و چیزی گفتم ببخشید! وگرنه آدم عصبانی نمی گوید من عصبانی هستم. عصبانیتش به وضوح بر همگان آشکار می شود. فحش می دهد و دیگران می فهمند که او این دشنام را از سر درد و یا عصبانیت گفته، نه این که خودش بگوید: من خیلی دردمندم و خیلی عصبانی ام، بنابراین می توانم به وزیر هم فحش بدهم.
کسی که این قدر زیرک است که وسط فحاشی هایش چندبار می گوید این ها در همه دولت ها بوده اند و همیشه هم بوده اند و آن وقت هی اسم دولت روحانی و خاتمی را می آورد و این وسط دولت فخیمه معجزه هزاره سوم را فاکتور می گیرد نمی تواند عصبانی باشد. فحش دادن چنین آدمی بیش از این که ریشه در عصبانیت و دردمندی داشته باشد از قضایای سیاسی ریشه می گیرد و کیست که نداند فحاشی سیاسی همیشه چیز چندش آوری بوده و هست.
رحیم پور ازغدی خوب می داند فحش دادن به چه کسی پاداش در پی دارد و فحش دادن به چه کسی مجازات. او خوب می داند دولت رئیسی با دولت روحانی فرق دارد و اگر قرار باشد برای دولت انقلابی لات بازی دربیاورد بعدا باید به خیلی ها پاسخ دهد. به همین دلیل بلافاصله بعد از خبط و خطای بزرگی که از او سر زده پشت سر رهبری پنهان می شود. یعنی زشت ترین کار ممکن.
مردِ حسابی! تو که دانشجویان ساده دل عدالتخواه را برمی انگیزی که بروید و عدالتخواهی را فریاد بزنید و یقه مسئولان را بگیرید و اگر در این راه کارتان به زندان هم کشید هیچ ایرادی ندارد، چرا جرئت یک فقره فحش دادن ساده را آن هم به یک وزیر نه چندان قدرتمند نداری؟ تو که دعوی ولایتمداری ات گوش فلک را کر کرده چرا حاضر نیستی یک لحظه پای حرف خودت بایستی و بلافاصله رهبر انقلاب را خرج به اصطلاح عصبانیتت می کنی؟ تو که نمی توانی در حالی که لَم داده ای بر آن صندلی گرم و نرم هزینه ای برای شعارهای خودت بدهی فردا روزی اگر بوزد باد مهرگان، باید در کدام پسله سراغت را بگیریم؟
مخلص کلام این که: فحش دادن به وزیر علوم هم جرئتی می خواهد که آقای رحیم پور ازغدی و امثال او به کلی از آن بی بهره اند. عمری به فرموده به این و آن فحش داده اند و ادای آدم های دلیر را در آورده اند اما مثل همیشه بالاخره دُمِ خروس از یک جایی بیرون زد.
به گزارش کبنا به نقل از خبرآنلاین، مولانا عبدالقادر بیدل دهلوی می فرماید: در مزاج بد رگان جز فحش کم دارد اثر. در قرآن هم به صراحت گفتار زشت منع شده مگر از سوی کسی که ظلمی به او رسیده باشد و او چاره ای نداشته باشد. به راستی هنگامی که بر فرودستان از سوی فرادستان ستمی میرود آنها جز دشنام چه میتوانند کرد؟ فحاشی یا دشنام اگر از سمت شخص ستمدیده ای باشد و هدف دشنام شخص ستمگری، به نظرم نه تنها هیچ ایرادی ندارد که قابل ستایش هم هست. به قول بزرگواری آن چه منع شده است ناسزاست و غالبا دردمندان آن چه درباره ستمگران به زبان می آورند سزاست و نه ناسزا. ناسزا اگر از سوی اهل درد باشد سزاوارترینِ سزا هاست. مشکل آقای رحیم پور ازغدی این است که اصلا دردی ندارد. می خواهد ادای اهل درد را دربیاورد اما کاملا اداست و ناگفته پیداست که دارد لاف در غربت می زند و جرئت دشنام دادن به اهل قدرت را ندارد. این جا هم می گوید من خیلی عصبانی هستم و اگر وزیر علوم را پیدا کنم ممکن است او را کتک هم بزنم اما معلوم است که دارد ادای آدم های عصبانی را در می آورد. این جمله نمایشی و فرمایشی را هم می گوید که بعدها بتواند رفتار و گفتارش را توجیه کند و بگوید عصبانی بودم و چیزی گفتم ببخشید! وگرنه آدم عصبانی نمی گوید من عصبانی هستم. عصبانیتش به وضوح بر همگان آشکار می شود. فحش می دهد و دیگران می فهمند که او این دشنام را از سر درد و یا عصبانیت گفته، نه این که خودش بگوید: من خیلی دردمندم و خیلی عصبانی ام، بنابراین می توانم به وزیر هم فحش بدهم.
کسی که این قدر زیرک است که وسط فحاشی هایش چندبار می گوید این ها در همه دولت ها بوده اند و همیشه هم بوده اند و آن وقت هی اسم دولت روحانی و خاتمی را می آورد و این وسط دولت فخیمه معجزه هزاره سوم را فاکتور می گیرد نمی تواند عصبانی باشد. فحش دادن چنین آدمی بیش از این که ریشه در عصبانیت و دردمندی داشته باشد از قضایای سیاسی ریشه می گیرد و کیست که نداند فحاشی سیاسی همیشه چیز چندش آوری بوده و هست.
رحیم پور ازغدی خوب می داند فحش دادن به چه کسی پاداش در پی دارد و فحش دادن به چه کسی مجازات. او خوب می داند دولت رئیسی با دولت روحانی فرق دارد و اگر قرار باشد برای دولت انقلابی لات بازی دربیاورد بعدا باید به خیلی ها پاسخ دهد. به همین دلیل بلافاصله بعد از خبط و خطای بزرگی که از او سر زده پشت سر رهبری پنهان می شود. یعنی زشت ترین کار ممکن.
مردِ حسابی! تو که دانشجویان ساده دل عدالتخواه را برمی انگیزی که بروید و عدالتخواهی را فریاد بزنید و یقه مسئولان را بگیرید و اگر در این راه کارتان به زندان هم کشید هیچ ایرادی ندارد، چرا جرئت یک فقره فحش دادن ساده را آن هم به یک وزیر نه چندان قدرتمند نداری؟ تو که دعوی ولایتمداری ات گوش فلک را کر کرده چرا حاضر نیستی یک لحظه پای حرف خودت بایستی و بلافاصله رهبر انقلاب را خرج به اصطلاح عصبانیتت می کنی؟ تو که نمی توانی در حالی که لَم داده ای بر آن صندلی گرم و نرم هزینه ای برای شعارهای خودت بدهی فردا روزی اگر بوزد باد مهرگان، باید در کدام پسله سراغت را بگیریم؟
مخلص کلام این که: فحش دادن به وزیر علوم هم جرئتی می خواهد که آقای رحیم پور ازغدی و امثال او به کلی از آن بی بهره اند. عمری به فرموده به این و آن فحش داده اند و ادای آدم های دلیر را در آورده اند اما مثل همیشه بالاخره دُمِ خروس از یک جایی بیرون زد.