تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۲ ساعت ۱۹:۱۹
کد مطلب : ۴۶۴۶۶۸
کبنا گزارش میدهد
انصاف مُرد؛ غم سیلابِ خانه به دوشان مسئولان را خواهد برد! / اجارههای فوق نجومی در یاسوج
۱
کبنا ؛آه و بیداد و فغان مردم در این وانفسای اقتصادی که همه میجنگند برای خرج خوراک و پوشاک خانواده، درد یخچالهای خالی و گزارشهای غیرواقعی یا بیتوجه تلویزیون به وضعیت بغرنج مالی و معیشتی خانوارها و رنجهای هزینههایی مثل بیماریها و بقیه مخارج روزانه و ماهیانه، روح خانوادهها را سرد و مایوس کرده است.
نه مسکن و سرپناه درخوری، نه ماشین حتی لنگ و فکستنی، نه توان خرید کامپیوتری برای آموزش و کارهای مهارتی و درسی فرزندان و... همه این موارد بر دل مردان و زنان و پدران و مادران مسئول فرزندان مانده است و روز به روز دست یافتن به کمترین امکانات زندگی سخت و سختتر میشود و دست یافتن به آنها محالتر میشود!
شاید یک دهه و دو دهه پیشتر خرید برخی از اینها مثل ماشین و کامپیوتر و لپتاپ و دوچرخه برای خانوادهها آسانتر بود ولی امروز رویایی شده است که گویی داشتن این امکانات ابتدایی و اولیه را فقط باید در عکسها جستجو کرد. خانوادهای که دو فرزند داشته باشد، بیچاره خواهد شد و شرمنده کمترین امکانات برای بچهها خود خواهد بود.
پدری که دو فرزند دانشآموز یا دانشجو دارد آیا میتواند برای آنها دوچرخهای بخرد؟ دوچرخه ساده که روزی در توان بسیاری بوده است، امروزه با قیمت پراید در سال ۹۲ برابری میکند و تا هشت و ده و پانزده میلیون رسیده است و لیپتاپی که برای فرزند دانشجویش ضروری است و حساب و کتابهای پدر هیچگونه جوابگوی آن نیست.
در کنار غم همه این موارد، غم خانه بدوشی و بیسرپناهی و بیمسکنی و رنج اجاره نشینی و فقدان کمترینامیدی به روزی که بتوانند سرپناهی محقر برای خود و فرزندان مهیا کنند، روز به روز شدت میگیرد. اجاره بها در شهر یاسوج به شتاب سرعت نور هم میرسد و روزانه صدها مورد از رنج و درد این مسأله به این پایگاه خبری میرسد و گریهها و آه از نداریهایی که دل آدمی را میسوزاند و ما فقط شنونده رنجهای مردم هستیم!
مغازه دار که مستأجر است و هم خانه و محل کسب را اجاره کرده است و به سختی میگذارند، نقل میکند که سال گذشته کرایه مغازهاش، با رهن ماهانه ۵۰ میلیون و اجاره ماهانه ۴ میلیون بوده که صاحب مغازه اخیراً آن را به ۵۰۰ میلیون تومان رهن و کرایه ماهیانه ۲۵ میلیون تومان افزایش داده است!
این دردها و بیانصافیها و بینظارتی های مسئولان آنقدر زیاد است که اگر مردم در دفتر کبنا نیوز باشند و گزارشهای رنجآور و دردآور مردم (اعم از کارمندان و مشاغل آزاد) را بخوانند و بشنوند، بیشک غرق در گریه و اشک خواهند شد و صدای بغض زنان و مردانی که این دردها را به این پایگاه منتقل میکنند و درددل میکنند، خواب از سرشان خواهد ربود.
در این دیار چه کسی به فکر مردم است؟
مسئولانی که خود همه در خانههای خوب خود نشستهاند و مالک خانههای خوب و گران قیمت هستند و بسیاری از آنها علاوه بر داشتن ملک مسکونی برای خود و خانواده، املاک مسکونی و حتی تجاری دارند که در نقش صاحب ملک، مستأجرانی نیز دارند، کجا درد مستأجران و بیخانمانها را درک میکنند؟
اگر ترکیب شورا و مجمعی از مسئولان دستگاههای ذیربط که برای مسکن ملی و مهر و این عناوین تصمیم میگیرند و جلسه میگذارند، مورد بررسی قرار گیرند، خواهیم دید که بیشتر این آقایان مسئول که مثلاً قرار است برای مردم بیسرپناه برای خانهسازی تصمیم بگیرند، خود دارای املاک متعدد هستند که ماهانه از آنها اجاره میستانند!!!
دیگر هیچ حرفی باقی نمیماند که سواره چه خبر از حال پیاده دارد؟
چه فایده که تا صبح قیامت برای این مردم از اخلاق و معنویت گفته شود که کاد الفقر ان یکون کفرا...
نه مسکن و سرپناه درخوری، نه ماشین حتی لنگ و فکستنی، نه توان خرید کامپیوتری برای آموزش و کارهای مهارتی و درسی فرزندان و... همه این موارد بر دل مردان و زنان و پدران و مادران مسئول فرزندان مانده است و روز به روز دست یافتن به کمترین امکانات زندگی سخت و سختتر میشود و دست یافتن به آنها محالتر میشود!
شاید یک دهه و دو دهه پیشتر خرید برخی از اینها مثل ماشین و کامپیوتر و لپتاپ و دوچرخه برای خانوادهها آسانتر بود ولی امروز رویایی شده است که گویی داشتن این امکانات ابتدایی و اولیه را فقط باید در عکسها جستجو کرد. خانوادهای که دو فرزند داشته باشد، بیچاره خواهد شد و شرمنده کمترین امکانات برای بچهها خود خواهد بود.
پدری که دو فرزند دانشآموز یا دانشجو دارد آیا میتواند برای آنها دوچرخهای بخرد؟ دوچرخه ساده که روزی در توان بسیاری بوده است، امروزه با قیمت پراید در سال ۹۲ برابری میکند و تا هشت و ده و پانزده میلیون رسیده است و لیپتاپی که برای فرزند دانشجویش ضروری است و حساب و کتابهای پدر هیچگونه جوابگوی آن نیست.
در کنار غم همه این موارد، غم خانه بدوشی و بیسرپناهی و بیمسکنی و رنج اجاره نشینی و فقدان کمترینامیدی به روزی که بتوانند سرپناهی محقر برای خود و فرزندان مهیا کنند، روز به روز شدت میگیرد. اجاره بها در شهر یاسوج به شتاب سرعت نور هم میرسد و روزانه صدها مورد از رنج و درد این مسأله به این پایگاه خبری میرسد و گریهها و آه از نداریهایی که دل آدمی را میسوزاند و ما فقط شنونده رنجهای مردم هستیم!
مغازه دار که مستأجر است و هم خانه و محل کسب را اجاره کرده است و به سختی میگذارند، نقل میکند که سال گذشته کرایه مغازهاش، با رهن ماهانه ۵۰ میلیون و اجاره ماهانه ۴ میلیون بوده که صاحب مغازه اخیراً آن را به ۵۰۰ میلیون تومان رهن و کرایه ماهیانه ۲۵ میلیون تومان افزایش داده است!
این دردها و بیانصافیها و بینظارتی های مسئولان آنقدر زیاد است که اگر مردم در دفتر کبنا نیوز باشند و گزارشهای رنجآور و دردآور مردم (اعم از کارمندان و مشاغل آزاد) را بخوانند و بشنوند، بیشک غرق در گریه و اشک خواهند شد و صدای بغض زنان و مردانی که این دردها را به این پایگاه منتقل میکنند و درددل میکنند، خواب از سرشان خواهد ربود.
در این دیار چه کسی به فکر مردم است؟
مسئولانی که خود همه در خانههای خوب خود نشستهاند و مالک خانههای خوب و گران قیمت هستند و بسیاری از آنها علاوه بر داشتن ملک مسکونی برای خود و خانواده، املاک مسکونی و حتی تجاری دارند که در نقش صاحب ملک، مستأجرانی نیز دارند، کجا درد مستأجران و بیخانمانها را درک میکنند؟
اگر ترکیب شورا و مجمعی از مسئولان دستگاههای ذیربط که برای مسکن ملی و مهر و این عناوین تصمیم میگیرند و جلسه میگذارند، مورد بررسی قرار گیرند، خواهیم دید که بیشتر این آقایان مسئول که مثلاً قرار است برای مردم بیسرپناه برای خانهسازی تصمیم بگیرند، خود دارای املاک متعدد هستند که ماهانه از آنها اجاره میستانند!!!
دیگر هیچ حرفی باقی نمیماند که سواره چه خبر از حال پیاده دارد؟
چه فایده که تا صبح قیامت برای این مردم از اخلاق و معنویت گفته شود که کاد الفقر ان یکون کفرا...