تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۰۶:۴۹
کد مطلب : ۴۶۱۹۰۰
گفت و گو با علی مطهری:
شهید مطهری در دعوت به اسلام دغدغه حجاب دانشجویان را هم داشت
۰
کبنا ؛رهبر انقلاب در دیدار دو روز پیش خود با معلمان، بار دیگر بر مطالعه آثار شهید مطهری تأکید و او را نمونه یک «معلم حقیقی و کامل» خطاب کردند. بخشی از ویژگیهای برجسته شهید مطهری در آثار او نمود پیدا کردهاست. رفتار و منش شهید مطهری هم خصایصی دارد که به کار معلمان حقیقی میآید. اسلام شناسی شهید مطهری در جامعه شناسی او تبلور پیدا میکرد.
به گزارش کبنا نیوز، برای شناخت بیش از پیش ابعاد آثار و زندگی شهید مطهری، با علی مطهری، فرزند شهید مطهری و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی گفتگو کردهایم.
اساتید شهید مطهری چه کسانی بودند و چه تأثیراتی از این اساتید گرفتهبودند؟
شهید مطهری بعد از اینکه چند سالی در حوزه علمیه مشهد بودند، بعد از حادثه مسجد گوهرشاد به زادگاهشان در فریمان باز میگردند و بعد از دو، سه سالی که حدود ۱۵ یا ۱۶ ساله میشوند، تصمیم میگیرند بروند قم و طلبه شوند. خب آن موقع زمان رضاشاه خیلی خطرناک بوده که کسی بخواهد طلبه شود، چون لباس روحانیون را در میآوردند و اذیت میکردند، ولی در چنین شرایطی این نوجوان ۱۵ ساله تصمیم میگیرد و میگوید من حتماً باید بروم طلبه شوم که این خودش عجیب است. هر چند پدر ایشان روحانی بودند، ولی بسیاری از اقوام در مخالفت میگفتند ایشان بچه با استعدادی است و حیف است طلبه شود. بهتر است شغل اداری انجام دهد، چون در آن زمان اداری شدن جزو مشاغل خیلی خوب بوده ولی ایشان اصرار کردند باید بروم و میرود. در قم هم بااستادان خوبی برخورد میکردند، البته ایشان خودشان اساتید خوب را کشف میکردند، حتی به نظر میآید اولین کسی که امام خمینی (ره) را کشف کرده خود شهید مطهری بود. آقای منتظری میگوید آن موقعها که ما درس امام میرفتیم، امام برای حوزههای علمیه شناخته شدهنبود، ولی آقای مطهری میگفت این حاج آقا روح الله به اصطلاح در حوزه گل خواهد کرد و بعداً طلاب خواهند فهمید چه شخصیتی است.
شهید مطهری کدام درس امام را میرفتند؟
درس اسفار، فلسفه و اصول فقه امام را میرفتند که درس خصوص داشتند.
پس در دوران درس خارج با امام آشنا شدند؟
قاعدتاً اینگونه بوده البته شروع درس اصول فقه امام آن گونه که در نقل آقای منتظری دیدم، ابتکارش توسط همین دو نفر بودهاست. اینها دیدهاند امام که خودش قدمی برای مرجعیت برنمی دارد، گفتهاند بهتر است ما یک درس اصول فقه برای امام قرار بدهیم که مقدمهای برای مرجعیت امام بشود. شهید مطهری ابتدا هشت سال خدمت آیت الله بروجردی در درس فقه و اصول فقه بودند، بعد ۱۲ سال خدمت امام درس خواندند و چند سالی هم خدمت علامه طباطبایی بودند. علامه طباطبایی هم از کسانی است که ایشان کشف میکند چه شخصیت بزرگی است و توصیه میکردند که درس ایشان را بروید. البته اساتید دیگری مانند مرحوم آیت الله سیدمحمد محقق داماد یا مرحوم آیت الله حجت هم داشتهاند.
بیشترین تأثیر را شهید مطهری از کدام اساتید گرفته بودند؟
به نظر من تحتتأثیر این سه بزرگوار یعنی حضرت امام خمینی (ره)، آیت الله بروجردی و علامه طباطبایی بودهاند. در روش فقهی خیلی متأثر از آیت الله بروجردی بودند و در فلسفه و اخلاق هم از امام خیلی تأثیر پذیرفتند البته در فلسفه از علامه طباطبایی هم تأثیر بسیاری پذیرفتند، البته ایشان یک استاد اخلاق دیگر نیز داشتند که حاج میرزا علی شیرازی بوده که ساکن اصفهان بودند. یک تابستان رفتند اصفهان در کلاس ایشان شرکت کردند و خیلی شیفته ایشان میشوند. آقای حاج میرزا علی آقای شیرازی در قم به حجره شهید مطهری میرفتند و در مقدمه کتاب سیری در نهج البلاغه شهید مطهری تأثیرپذیری خود را از ایشان توضیح میدهد و میگوید شاید اولینبار ایشان من را با دنیای نهج البلاغه آشنا کرد و در چندجا نشان میدهد که خیلی تحتتأثیر اخلاقی آن مرحوم بودهاست.
شهید مطهری از نظر علمی به جایگاه مرجعیت هم رسیدهبودند؟
ایشان در سال ۱۳۳۱ که از قم به تهران مهاجرت میکنند، یک مدرس برجسته حوزه علمیه قم بودهاند و آن طوری که نقل میکنند میگویند وقتی طلاب سؤالی داشتند به ایشان مراجعه میکردند و به عنوان شیخ خراسانی مشهور بودهاست. خیلی از بزرگان میگویند ما در آن سالها پای درس آقای مطهری میرفتیم، مثلاً آیت الله جنتی میگفتند من پای درس ایشان بودم، مرحوم آیت الله یزدی، مرحوم آیت الله مهدوی کنی و حتی مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی که خود مرجع تقلید بودند، میگفتند ما پای درس شهید مطهری بودیم. یعنی در حالی که ایشان یک مدرس برجسته بود و اگر ادامه میداد به مرجعیت میرسید، به راحتی حوزه علمیه را رها میکند و به تهران میآید و مانند یک طلبه ناشناس شروع میکند منتها، چون شخصیت و روحیه قوی داشت و از نظر علمی قوی بود، در تهران هم گل میکند.
از همان اول وارد دانشگاه تهران میشوند؟
از ابتدا نه، در سال ۱۳۳۱ وارد تهران شدند و در سال ۱۳۳۴ وارد دانشگاه تهران میشوند. ابتدا در مدرسه مروی و مدرسه سپهسالار که امروز به نام خود ایشان است، همین بحثهای فلسفه، اسفار و الهیات شفا و مانند اینها را تدریس داشتند و البته اهل منبری هم بودهاند که کم کم بین توده مردم شناخته میشوند. ارتباطی هم با قشر تحصیلکرده به آرامی پیدا میشود مثلاً با مرحوم مهندس بازرگان، مرحوم آیت الله طالقانی و با این تیپ افراد ارتباطات برقرار میشود و انجمن اسلامی مهندسین و پزشکان تشکیل میشود که شهید مطهری سخنران اصلی این انجمنها بودند.
دلیل مهاجرت شهید مطهری به تهران چه بود؟
ممکن است عوامل مختلفی بوده و حتی برخی میگویند ایشان از نظر مالی در مضیقه بودهاند و برای اینکه یک گشایشی ایجاد شود، این کار را کردهاند. یکی از عواملی که گفته میشود، این است که با فضاهای جدید آشنا شوند و حالت روزمرگی در حوزه علمیه پیدا نکنند که حداکثر کتابهای مختلف را تدریس کنند. ایشان دنبال محیطی برای تفکر و کارهای جدید و آشنایی با نسل جدید و قشر دارای تحصیلات دانشگاهی بودهاند.
چطور به سمت دانشگاه تهران کشیده میشوند؟
مثل مرحوم حسینعلی راشد میگویند دانشگاه تهران یک امتحان مدرسی برای دانشکده الهیات گذاشته که ظاهراً شهید مطهری هم خیلی متمایل نبوده ولی به اصرار آقای راشد شرکت میکنند و اتفاقاً آن آزمون خیلی نتیجه خوبی داشته به شکلی که کسانی که آزمون میگرفتند در آزمون شفاهی مثلاً میگویند این مقدار از کتاب الهیات شفای ابنسینا را توضیح بده یا اشارات ابنسینا را شرح دهید و ایشان چنان توضیح میداده که آن اساتید میگفتند ما نمرهای بالاتر از ۲۰ نداریم، ولی شما ادامه بده داریم از صحبتهای شما استفاده میکنیم. ایشان از وقتی که وارد دانشگاه تهران میشوند مقداری گشایش مالی برایشان ایجاد میشود، چون وقتی وارد تهران شدند خیلی در مضیقه مالی بودند و مادر ما نقل میکردند زمان ورود به تهران ظرف شش ماه، هفت منزل عوض کردیم، خانه اجاره میکردیم بعد میدیدیم صاحبخانه مشروب خور است، میرفتیم جای دیگر میدیدیم صاحبخانه بهایی است دوباره میرفتیم جای دیگر. در کل خیلی در سختی بودند تا بعد کم کم میتوانند منزلی در خیابان ری بخرند و بعداً منزلی در کوچه آبشار اجاره کردند و بعد که دیگر حسینیه ارشاد را در سال ۴۶ با دوستانشان تأسیس کردند به اصرار دوستان برای اینکه نزدیک حسینیه باشند، آمدند در قلهک خیابان دولت یک منزلی که الان هم خانه موزه شده را گرفتند و در این دورهها دیگر وضع مالی ایشان خوب بود.
عواملی که موجب شد شهید مطهری به این فکر بیفتند که باید یک حسینیه ارشادی ایجاد شود، چه بود؟
ایشان دنبال فضایی بود که مناسب تحقیق و تعلیم و تربیت باشد؛ یعنی دنبال یک پایگاهی بود که بتواند آن را مرکز قرار بدهد و فعالیتهای علمی و اجتماعی خود را در آنجا صورت بدهد و در جامعه هم مؤثر باشد، لذا فکر میکردند که باید یک چنین جایی ایجاد کنند به شکلی که قشر جوان، روشنفکر و تحصیلکرده هم جذب شوند. حسینیه ارشاد هم یک جای خاصی است و مانند حسینیههای معمولی نیست. در آن مبل و صندلی گذاشتند و حالت آمفی تئاتر دارد که عملاً هم توانست خیلی از نسل جوان و فارغ التحصیلان را جذب کند. هر چند فعالیتهای علمی، سخنرانی ها، درسها و کتابها موجب شدهبود که ایشان طی این سالها خیلی شناخته شوند، ولی از دهه ۵۰ یک نگرانی به دلیل پیدایش سازمان مجاهدین خلق که گرایشات مارکسیستی داشتند و در سال ۵۴ هم تغییر ایدئولوژی دادند، ایجاد شدهبود و شهید مطهری هم در این خصوص نگران بود، چون اینها در دانشگاهها و بین برخی از افراد انقلابی نفوذ داشتند و حتی برخی از روحانیون به اینها گرایش پیدا کردهبودند. شهید مطهری خیلی نگران بود که زحمات امام و قیام ۱۵ خرداد از بین برود و یک وقتی اینها و کمونیستها بهره برداری کنند. ظاهر قضیه هم این بود که امام ۷۸ سال سن داشتند و در نجف بودند و خیلی از مردم هم ایشان را نمیشناختند. میگفتند شاید چند سال دیگر امام از دنیا بروند و معلوم نیست که بعد از آن چه میشود، لذا ایشان خیلی نگران بودند و به همین دلیل به صراحت اعلام کرد ما با اینها همکاری نخواهیم کرد.
آن زمان شهید مطهری به عنوان یک انقلابی شناخته شده هم معروف بود؟
بله بالاخره در ۱۵ خرداد ایشان بازداشت شدهبود و در دانشگاه هم به عنوان یک شخص مخالف نظام، مصلح و عدالتخواه شناخته میشدند، ولی بعد از مخالفتی که با مجاهدین خلق داشتند، خیلی به ایشان حمله شد، چون هرکسی که با اینها مخالفت میکرد، متهم به همکاری با رژیم شاه، سرمایه داری، انقلابینبودن و مانند اینها میشد.
فضای اجتماعی در دانشگاه چگونه بود و یک فرد روحانی چگونه توانست روی قشر دانشجو تأثیرگذار باشد؟
بالاخره سخنرانیهای متوالی که ایشان در دانشگاههای مختلف داشت، مؤثر بود یعنی خیلی از دانشجویان را به خود جذب میکرد به طوری که در سال ۵۵ و ۵۶ کم کم یک قشری از دانشجویان دختر با حجاب در دانشگاهها پیدا شدند که ناشی از فعالیتهای افراد مختلفی بود که در رأس آنها شهید مطهری بود و با سخنرانی ها و کتابها تأثیر خود را گذاشتهبودند.
شهید مطهری چگونه توانسته بودند این تفکر را بین دانشجویان اشاعه دهند؟
وقتی که دانشجویان و جوانان به اسلام به عنوان یک مکتب گرایش پیدا میکردند و میپذیرفتند که تنها راه نجات ما اسلام است، در نتیجه احکام اسلام را هم اجرا میکردند و خود به خود به سمت نماز، روزه و حجاب میرفتند. حالا ممکن بود که حتی خیلی هم بحثی درباره حجاب نمیشد، ولی خود به خود به سمت حجاب میرفتند.
یعنی میفرمایید که شهید مطهری در ابتدا تعریفی از اسلام داشتند و خودش موجب میشد دانشجویان به سمت حجاب کشیده شوند؟
بله خود آنها گرایش پیدا میکردند و رژیم شاه هم در سالهای آخر خیلی نگران شده و حتی در سال ۵۶ تصمیم گرفتهبودند که خانمهای با حجاب را به دانشگاه راه ندهند؛ یعنی تصمیم اشرف خواهرشاه بود ولی دانشجویان مقاومت کردند و اینها نتوانستند این کار را انجام دهند. حتی دنبال این بودند که دبیرستانهای مختلط دختر و پسر تأسیس شود که باز هم موفق نشدند؛ البته کم کم نهضت اسلامی هم اوج گرفتهبود و نتوانستند این کار را انجام دهند ولی دنبال این کارها بودند که محیط دانشگاهها فاسد باشد. دانشگاه ملی که آن زمان پولی بود و امروز به اسم دانشگاه شهید بهشتی است، جزو دانشگاههای فاسد بود یا دانشگاه شیراز محیط بی بند و باری داشت، ولی کم کم دانشجویان متدین و با حجاب پیدا شدند و این فضا شکسته شد.
با شدت گرفتن انقلاب در سالهای آخر، شهید مطهری چه فعالیتهایی داشتند؟
از آن زمانی که فرزند امام مرحوم حاج آقا مصطفی رحلت کردند، خود شهید مطهری به عنوان صاحب عزا همراه با دوستانشان مجلس ترحیم در مسجد ارک گرفتند که خیلی مراسم باشکوهی بود و رژیم خیلی از آن ناراحت شد که اسم امام مطرح شد و بعد از آن مقالهای در روزنامه اطلاعات چاپ کردند که حمله و توهین به امام کردند. بعد هم طلاب حوزه علمیه قم تظاهرات کردند و پنج نفر از طلاب از جمله فرزند مرحوم آیت الله خزعلی شهید شدند و بعد چهلم حادثه قم تبدیل به قیام مردم تبریز شد و دیگر نهضت اوج گرفت. در این دوره، چون خیال شهید مطهری راحت شدهبود که نظام در مسیر اصلاح افتاده و رهبری امام مطرح شده نگرانی شان از کمونیستها و مجاهدین خلق خیلی کم شدهبود و از این زمان ایشان کاملاً در جهت انقلاب فعال بود و سال ۵۵ هم در سفر به نجف با امام ملاقات کردند که امام در این سفر در مورد تقویت حوزههای علمیه و مسائل انقلاب فرمودهبودند. بعد که امام به نوفل لوشاتو تبعید شد، شهید مطهری به فرانسه سفری داشتند و به نظر میرسد بحث شورای انقلاب همان جا مطرح شد و امام ایشان را مأمور میکند که شما اعضای شورای انقلاب را تعیین و به من اعلام کنید و بعد امام تشکیل شورای انقلاب را اعلام میکند. وقتی که شهید مطهری از پاریس به تهران باز میگردد، هسته اولیه شورای انقلاب را که با امام مطرح کرده بودند، مانند آقای بهشتی، هاشمی، موسوی اردبیلی و باهنر را میخواهد و در ضمن بیان کردن جریان ملاقات با امام به آنها میگوید که من مأمور هستم شورای انقلاب را تشکیل دهم که هسته اولیه آن همین پنج نفر بودند و بعد افرادی اضافه شدند
طی سالهای قبل از انقلاب شهید مطهری با رهبر انقلاب نیز دیدار و ارتباطی داشتند؟
آقای خامنهای مشهد بودند، ولی گاهی که تهران میآمدند منزل ما میآمدند و من به یاد دارم وقتی مشهد میرفتیم، ایشان به دیدار شهید مطهری میآمدند، البته در قم با هم همدوره نبودند و بالاخره ۲۰ سال اختلاف سنی داشتند، ولی با وجود این دوستی آنها همیشه برقرار بود و ملاقاتهایی در تهران و مشهد با هم داشتند.
چه شد که بعد از انقلاب گروهکی مثل فرقان تصمیم میگیرد علامه مطهری را شهید کند؟
گروهک فرقان سال ۵۶ تشکیل شدهبود و تفکر آنها نیز مخلوطی از افکار مجاهدین خلق به اضافه افکار دکتر شریعتی بود و پشت جزوههایی که منتشر میکردند، جملاتی از کشتهشدگان مجاهدین خلق و دکتر شریعتی را میآوردند و قرآن را هم تفسیر مادی و مارکسیستی میکردند. همه چیز را به صورت مادی توجیه میکردند، مثلاً اگر در قرآن اسمی از ملائکه آمده میگفتند ملائکه یعنی باد و باران و مانند اینها و نه یکسری موجودات مجرد غیرمادی.
کلاً تفاسیر مارکسیستی و براساس نگرش اختلافات طبقاتی بود، همینطور از تعبیرات دکتر شریعتی هم استفاده میکردند که زر و زور و تزویر، ملک و مالک و ملا، تیغ و طلا و تسبیح همیشه دستشان در یک کاسه برای استثمار توده مردم است، حرفهایی از این دست و همان تعبیری را که مارکس دارد؛ دین و دولت و سرمایه همیشه دستشان در یک کاسه است را میگفتند. شهید مطهری نگران بود و میگفت این تفاسیر مادی میتواند جوانان را گمراه کند و به اینها پیغام داد که بیایید صحبت کنیم و این حرفها درست نیست و در مقدمه علل گرایش مادی گرایی هم نمونههایی از اشتباهات آنها را نقل کردند و خیلی آرام میگفتند عزیزان من بیایید با هم صحبت کنیم، ولی اینها پیغام دادند که اگر شما بخواهید به مخالفت خود با ما ادامه بدهید، ما با شما برخورد فیزیکی میکنیم. ایشان هم گفته بود که من وظیفه دارم و نمیتوانم ساکت باشم. بعد اینها دیدند که شهید مطهری شخص دوم انقلاب است، بعد از امام بیشترین تأثیر را دارد، در رأس شورای انقلاب است، دولت موقت را ایشان تعیین میکند و اعتمادی که امام به ایشان داشت، واقعاً به هیچکس ندارد، چون هم از نظر فکری ایشان را میشناخت و میدانست که با انحراف به شدت مبارزه میکند و هم از نظر تذهیب نفس و تقوا میدانست اگر حرفی میزند برای خودش نیست و برای مردم و خداست، نمیتوانستند تحمل کنند که شهید مطهری ادامه داشتهباشد. به علاوه اینکه میدیدند که شهید مطهری نمیگذارد اینها وارد دستگاه رهبری نهضت شوند، مثلاً روز ورود امام میخواستند تریبون را در اختیار بگیرند که شهید مطهری به شدت مخالفت کرد و حتی پیغام به حاج احمدآقا در پاریس داد که به امام بگویید اگر شما این برنامه را پذیرفتید، از این تاریخ من دیگر همراه شما نیستم که بعد امام پیغام دادند همانطور که آقای مطهری میگویند، عمل کنید یا مثلاً امام میخواستند مرحوم لاهوتی را رئیس کمیتههای انقلاب کنند که باز شهید مطهری وارد شد و گفت ایشان گرایش به مجاهدین پیدا کرده و دو پسرش هم در کادر مرکزی مجاهدین است و در حالی که ظاهراً امام حکم را هم نوشته بود که پیش امام میروند. قبل از آن آقای مهدوی کنی میگفتند ما در مدرسه علوی نشسته بودیم به همراه آقای خامنهای، هاشمی، بهشتی، مفتح و محلاتی که آقای مطهری وارد شد و گفت چه نشستهاید که انقلاب در خطر است و اگر امام آقای لاهوتی را رئیس کمیتههای انقلاب کنند، کمیتهها به دست مجاهدین میافتد و کدامیک از شما آمادگی دارید این پست را بپذیرید تا من بروم با امام صحبت کنم، آقای مهدوی میگوید من. گفتم میپذیریم و ایشان رفت با امام صحبت کرد و آقای مهدوی میگوید من حکم خودم به ریاست کمیتههای انقلاب را به خط شهید مطهری و امضای امام دارم. ایشان اینطور محکم مقابل مجاهدین ایستاده بودند، ولی دیگران اینگونه محکم نبودند و فقط ایشان و امام بودند که محکم ایستادهبودند مجاهدین وارد رهبری نظام نشود. در حالی که دیگران میگفتند با اینها کمی راه بیایید، یک پستی به آن بدهید ساکت میشوند، ولی ایشان میگفتند که اینها مارکسیست هستند و مارکسیست با اسلام جور در نمیآید. در نتیجه اینها میدیدند تا زمانی که ایشان هست نمیتوانند وارد شوند و من فکر میکنم یکی از عوامل آن همین بود که به عنوان اولین هدف ایشان را انتخاب کردند و تقریباً ۸۰ روز بعد از انقلاب، ایشان را شهید کردند.
بعد از شهادت شهید مطهری، چطور آثار ایشان را جمع آوری کردید. برخی هم گفته بودند نیاز است آثار تخلیص یا دسته بندی جدید انجام شود، نظر شما در این خصوص چیست؟
ما حق مخلوط کردن، تخلیص و مانند اینها را نداریم. ما باید آن چیزی که از ایشان باقیمانده را با حفظ امانت منتشر کنیم. زمانی که ایشان شهید شدند ۲۹ کتاب داشتند، ولی الان شاید حدود ۱۵۰ کتاب دارند که اکثر اینها کار خود ماهاست و از ابتدا هم اصرار داشتیم که مطالب ایشان باید عیناً، دقیق و با حفظ امانت منتقل شود و اینکه کسی سخنرانی ایشان را به قلم خودش در بیاورد، اصلاً اجازه ندادیم. درس ها، سخنرانیها و یادداشتها را به طور دقیق منتشر کردیم، به شکلی که الان شاید دو، سه کتاب فقط باقیمانده باشد و کار بزرگی انجام شد.
موضوعات کتابهایی که باقیمانده چیست؟
مثلاً در خصوص حقوق زن مطالبی هست، همچنین درباره فرهنگ و تمدن اسلامی نیز مطالبی وجود دارد ولی اکثر آثار ایشان به شکل دقیق چاپ شدهاست و کاری که ما انجام دادیم موجب شد خیلی از بزرگان به سراغ ما بیایند و بگویند ما میخواهیم یک چنین کاری را درباره آثار خودمان انجام دهیم یا فرزندان آنها آمدند. در مورد مرحوم استاد محمدعلی جعفری خود ایشان من را دعوت کرد و گفت این کاری را که شما در خصوص آثار شهید مطهری کردید، میخواهیم در مورد آثار خودمان انجام دهیم که من هم تجربیات خودم را به ایشان گفتم. الان الگویی شده که خیلیها به دنبال این هستند که آثار یک شخصیت را به شکل متمرکز جمع آوری کنند تا پراکنده نباشد و مردم بدانند باید به کجا مراجعه کنند و اصلاً اجازه نداریم که مثلاً به آنها دست بزنیم، ترتیب آنها به هم بخورد یا از خودمان یک ویرایش جدیدی داشته باشیم. حتی مؤسسهای پیدا شدهبود به نام بینش مطهر که کتابها را مثله میکرد، میچسباند به هم و با نام جدیدی منتشر میکرد که ما شکایت کردیم و جلوی آن را گرفتیم.
چقدر آثار شهید مطهری در زمان حاضر قابل استفاده است؟
همه آثار ایشان در زمان حاضر و همیشه قابل استفاده است برای اینکه موضوعاتی که ایشان انتخاب کردهبودند، موضوعاتی است که در همه زمانها مطرح است، مثلاً نظام حقوق زن در اسلام، خدمات متقابل ایران و اسلام، عدل الهی، اسلام و نیازهای زمان، مسئله حجاب و مواردی از این دست همیشه مطرح است و کهنگی ندارد و زمانی که فرد آنها را میخواند احساس میکند برای همین امروز نوشته شدهاست.
شهید مطهری از قصد به شکلی مطلب میگفتند که در همه زمانها قابل استفاده باشد؟
احتمالاً توجه به این موضوع داشتند، ولی موضوع روز هم در آن زمان مطرح بودهاست، مثلاً نظام حقوق زن پاسخهایی است که ایشان به حقوقدانی میدادند که در مجله زن روز آن موقع علیه احکام اسلام درباره زنان مینوشت که عدهای از علما از ایشان میخواهند پاسخ بدهند و جواب دادند و در همان مجله چاپ شد و اتفاقاً خیلی تیراژ مجله را هم بالا برد و آن حقوقدان هم بعداً سکته کرد که برخی میگویند از فشار همین مقالات بودهاست. همین مطلب بعداً کامل و تبدیل به کتاب نظام حقوق زن در اسلام شد.
به گزارش کبنا نیوز، برای شناخت بیش از پیش ابعاد آثار و زندگی شهید مطهری، با علی مطهری، فرزند شهید مطهری و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی گفتگو کردهایم.
اساتید شهید مطهری چه کسانی بودند و چه تأثیراتی از این اساتید گرفتهبودند؟
شهید مطهری بعد از اینکه چند سالی در حوزه علمیه مشهد بودند، بعد از حادثه مسجد گوهرشاد به زادگاهشان در فریمان باز میگردند و بعد از دو، سه سالی که حدود ۱۵ یا ۱۶ ساله میشوند، تصمیم میگیرند بروند قم و طلبه شوند. خب آن موقع زمان رضاشاه خیلی خطرناک بوده که کسی بخواهد طلبه شود، چون لباس روحانیون را در میآوردند و اذیت میکردند، ولی در چنین شرایطی این نوجوان ۱۵ ساله تصمیم میگیرد و میگوید من حتماً باید بروم طلبه شوم که این خودش عجیب است. هر چند پدر ایشان روحانی بودند، ولی بسیاری از اقوام در مخالفت میگفتند ایشان بچه با استعدادی است و حیف است طلبه شود. بهتر است شغل اداری انجام دهد، چون در آن زمان اداری شدن جزو مشاغل خیلی خوب بوده ولی ایشان اصرار کردند باید بروم و میرود. در قم هم بااستادان خوبی برخورد میکردند، البته ایشان خودشان اساتید خوب را کشف میکردند، حتی به نظر میآید اولین کسی که امام خمینی (ره) را کشف کرده خود شهید مطهری بود. آقای منتظری میگوید آن موقعها که ما درس امام میرفتیم، امام برای حوزههای علمیه شناخته شدهنبود، ولی آقای مطهری میگفت این حاج آقا روح الله به اصطلاح در حوزه گل خواهد کرد و بعداً طلاب خواهند فهمید چه شخصیتی است.
شهید مطهری کدام درس امام را میرفتند؟
درس اسفار، فلسفه و اصول فقه امام را میرفتند که درس خصوص داشتند.
پس در دوران درس خارج با امام آشنا شدند؟
قاعدتاً اینگونه بوده البته شروع درس اصول فقه امام آن گونه که در نقل آقای منتظری دیدم، ابتکارش توسط همین دو نفر بودهاست. اینها دیدهاند امام که خودش قدمی برای مرجعیت برنمی دارد، گفتهاند بهتر است ما یک درس اصول فقه برای امام قرار بدهیم که مقدمهای برای مرجعیت امام بشود. شهید مطهری ابتدا هشت سال خدمت آیت الله بروجردی در درس فقه و اصول فقه بودند، بعد ۱۲ سال خدمت امام درس خواندند و چند سالی هم خدمت علامه طباطبایی بودند. علامه طباطبایی هم از کسانی است که ایشان کشف میکند چه شخصیت بزرگی است و توصیه میکردند که درس ایشان را بروید. البته اساتید دیگری مانند مرحوم آیت الله سیدمحمد محقق داماد یا مرحوم آیت الله حجت هم داشتهاند.
بیشترین تأثیر را شهید مطهری از کدام اساتید گرفته بودند؟
به نظر من تحتتأثیر این سه بزرگوار یعنی حضرت امام خمینی (ره)، آیت الله بروجردی و علامه طباطبایی بودهاند. در روش فقهی خیلی متأثر از آیت الله بروجردی بودند و در فلسفه و اخلاق هم از امام خیلی تأثیر پذیرفتند البته در فلسفه از علامه طباطبایی هم تأثیر بسیاری پذیرفتند، البته ایشان یک استاد اخلاق دیگر نیز داشتند که حاج میرزا علی شیرازی بوده که ساکن اصفهان بودند. یک تابستان رفتند اصفهان در کلاس ایشان شرکت کردند و خیلی شیفته ایشان میشوند. آقای حاج میرزا علی آقای شیرازی در قم به حجره شهید مطهری میرفتند و در مقدمه کتاب سیری در نهج البلاغه شهید مطهری تأثیرپذیری خود را از ایشان توضیح میدهد و میگوید شاید اولینبار ایشان من را با دنیای نهج البلاغه آشنا کرد و در چندجا نشان میدهد که خیلی تحتتأثیر اخلاقی آن مرحوم بودهاست.
شهید مطهری از نظر علمی به جایگاه مرجعیت هم رسیدهبودند؟
ایشان در سال ۱۳۳۱ که از قم به تهران مهاجرت میکنند، یک مدرس برجسته حوزه علمیه قم بودهاند و آن طوری که نقل میکنند میگویند وقتی طلاب سؤالی داشتند به ایشان مراجعه میکردند و به عنوان شیخ خراسانی مشهور بودهاست. خیلی از بزرگان میگویند ما در آن سالها پای درس آقای مطهری میرفتیم، مثلاً آیت الله جنتی میگفتند من پای درس ایشان بودم، مرحوم آیت الله یزدی، مرحوم آیت الله مهدوی کنی و حتی مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی که خود مرجع تقلید بودند، میگفتند ما پای درس شهید مطهری بودیم. یعنی در حالی که ایشان یک مدرس برجسته بود و اگر ادامه میداد به مرجعیت میرسید، به راحتی حوزه علمیه را رها میکند و به تهران میآید و مانند یک طلبه ناشناس شروع میکند منتها، چون شخصیت و روحیه قوی داشت و از نظر علمی قوی بود، در تهران هم گل میکند.
از همان اول وارد دانشگاه تهران میشوند؟
از ابتدا نه، در سال ۱۳۳۱ وارد تهران شدند و در سال ۱۳۳۴ وارد دانشگاه تهران میشوند. ابتدا در مدرسه مروی و مدرسه سپهسالار که امروز به نام خود ایشان است، همین بحثهای فلسفه، اسفار و الهیات شفا و مانند اینها را تدریس داشتند و البته اهل منبری هم بودهاند که کم کم بین توده مردم شناخته میشوند. ارتباطی هم با قشر تحصیلکرده به آرامی پیدا میشود مثلاً با مرحوم مهندس بازرگان، مرحوم آیت الله طالقانی و با این تیپ افراد ارتباطات برقرار میشود و انجمن اسلامی مهندسین و پزشکان تشکیل میشود که شهید مطهری سخنران اصلی این انجمنها بودند.
دلیل مهاجرت شهید مطهری به تهران چه بود؟
ممکن است عوامل مختلفی بوده و حتی برخی میگویند ایشان از نظر مالی در مضیقه بودهاند و برای اینکه یک گشایشی ایجاد شود، این کار را کردهاند. یکی از عواملی که گفته میشود، این است که با فضاهای جدید آشنا شوند و حالت روزمرگی در حوزه علمیه پیدا نکنند که حداکثر کتابهای مختلف را تدریس کنند. ایشان دنبال محیطی برای تفکر و کارهای جدید و آشنایی با نسل جدید و قشر دارای تحصیلات دانشگاهی بودهاند.
چطور به سمت دانشگاه تهران کشیده میشوند؟
مثل مرحوم حسینعلی راشد میگویند دانشگاه تهران یک امتحان مدرسی برای دانشکده الهیات گذاشته که ظاهراً شهید مطهری هم خیلی متمایل نبوده ولی به اصرار آقای راشد شرکت میکنند و اتفاقاً آن آزمون خیلی نتیجه خوبی داشته به شکلی که کسانی که آزمون میگرفتند در آزمون شفاهی مثلاً میگویند این مقدار از کتاب الهیات شفای ابنسینا را توضیح بده یا اشارات ابنسینا را شرح دهید و ایشان چنان توضیح میداده که آن اساتید میگفتند ما نمرهای بالاتر از ۲۰ نداریم، ولی شما ادامه بده داریم از صحبتهای شما استفاده میکنیم. ایشان از وقتی که وارد دانشگاه تهران میشوند مقداری گشایش مالی برایشان ایجاد میشود، چون وقتی وارد تهران شدند خیلی در مضیقه مالی بودند و مادر ما نقل میکردند زمان ورود به تهران ظرف شش ماه، هفت منزل عوض کردیم، خانه اجاره میکردیم بعد میدیدیم صاحبخانه مشروب خور است، میرفتیم جای دیگر میدیدیم صاحبخانه بهایی است دوباره میرفتیم جای دیگر. در کل خیلی در سختی بودند تا بعد کم کم میتوانند منزلی در خیابان ری بخرند و بعداً منزلی در کوچه آبشار اجاره کردند و بعد که دیگر حسینیه ارشاد را در سال ۴۶ با دوستانشان تأسیس کردند به اصرار دوستان برای اینکه نزدیک حسینیه باشند، آمدند در قلهک خیابان دولت یک منزلی که الان هم خانه موزه شده را گرفتند و در این دورهها دیگر وضع مالی ایشان خوب بود.
عواملی که موجب شد شهید مطهری به این فکر بیفتند که باید یک حسینیه ارشادی ایجاد شود، چه بود؟
ایشان دنبال فضایی بود که مناسب تحقیق و تعلیم و تربیت باشد؛ یعنی دنبال یک پایگاهی بود که بتواند آن را مرکز قرار بدهد و فعالیتهای علمی و اجتماعی خود را در آنجا صورت بدهد و در جامعه هم مؤثر باشد، لذا فکر میکردند که باید یک چنین جایی ایجاد کنند به شکلی که قشر جوان، روشنفکر و تحصیلکرده هم جذب شوند. حسینیه ارشاد هم یک جای خاصی است و مانند حسینیههای معمولی نیست. در آن مبل و صندلی گذاشتند و حالت آمفی تئاتر دارد که عملاً هم توانست خیلی از نسل جوان و فارغ التحصیلان را جذب کند. هر چند فعالیتهای علمی، سخنرانی ها، درسها و کتابها موجب شدهبود که ایشان طی این سالها خیلی شناخته شوند، ولی از دهه ۵۰ یک نگرانی به دلیل پیدایش سازمان مجاهدین خلق که گرایشات مارکسیستی داشتند و در سال ۵۴ هم تغییر ایدئولوژی دادند، ایجاد شدهبود و شهید مطهری هم در این خصوص نگران بود، چون اینها در دانشگاهها و بین برخی از افراد انقلابی نفوذ داشتند و حتی برخی از روحانیون به اینها گرایش پیدا کردهبودند. شهید مطهری خیلی نگران بود که زحمات امام و قیام ۱۵ خرداد از بین برود و یک وقتی اینها و کمونیستها بهره برداری کنند. ظاهر قضیه هم این بود که امام ۷۸ سال سن داشتند و در نجف بودند و خیلی از مردم هم ایشان را نمیشناختند. میگفتند شاید چند سال دیگر امام از دنیا بروند و معلوم نیست که بعد از آن چه میشود، لذا ایشان خیلی نگران بودند و به همین دلیل به صراحت اعلام کرد ما با اینها همکاری نخواهیم کرد.
آن زمان شهید مطهری به عنوان یک انقلابی شناخته شده هم معروف بود؟
بله بالاخره در ۱۵ خرداد ایشان بازداشت شدهبود و در دانشگاه هم به عنوان یک شخص مخالف نظام، مصلح و عدالتخواه شناخته میشدند، ولی بعد از مخالفتی که با مجاهدین خلق داشتند، خیلی به ایشان حمله شد، چون هرکسی که با اینها مخالفت میکرد، متهم به همکاری با رژیم شاه، سرمایه داری، انقلابینبودن و مانند اینها میشد.
فضای اجتماعی در دانشگاه چگونه بود و یک فرد روحانی چگونه توانست روی قشر دانشجو تأثیرگذار باشد؟
بالاخره سخنرانیهای متوالی که ایشان در دانشگاههای مختلف داشت، مؤثر بود یعنی خیلی از دانشجویان را به خود جذب میکرد به طوری که در سال ۵۵ و ۵۶ کم کم یک قشری از دانشجویان دختر با حجاب در دانشگاهها پیدا شدند که ناشی از فعالیتهای افراد مختلفی بود که در رأس آنها شهید مطهری بود و با سخنرانی ها و کتابها تأثیر خود را گذاشتهبودند.
شهید مطهری چگونه توانسته بودند این تفکر را بین دانشجویان اشاعه دهند؟
وقتی که دانشجویان و جوانان به اسلام به عنوان یک مکتب گرایش پیدا میکردند و میپذیرفتند که تنها راه نجات ما اسلام است، در نتیجه احکام اسلام را هم اجرا میکردند و خود به خود به سمت نماز، روزه و حجاب میرفتند. حالا ممکن بود که حتی خیلی هم بحثی درباره حجاب نمیشد، ولی خود به خود به سمت حجاب میرفتند.
یعنی میفرمایید که شهید مطهری در ابتدا تعریفی از اسلام داشتند و خودش موجب میشد دانشجویان به سمت حجاب کشیده شوند؟
بله خود آنها گرایش پیدا میکردند و رژیم شاه هم در سالهای آخر خیلی نگران شده و حتی در سال ۵۶ تصمیم گرفتهبودند که خانمهای با حجاب را به دانشگاه راه ندهند؛ یعنی تصمیم اشرف خواهرشاه بود ولی دانشجویان مقاومت کردند و اینها نتوانستند این کار را انجام دهند. حتی دنبال این بودند که دبیرستانهای مختلط دختر و پسر تأسیس شود که باز هم موفق نشدند؛ البته کم کم نهضت اسلامی هم اوج گرفتهبود و نتوانستند این کار را انجام دهند ولی دنبال این کارها بودند که محیط دانشگاهها فاسد باشد. دانشگاه ملی که آن زمان پولی بود و امروز به اسم دانشگاه شهید بهشتی است، جزو دانشگاههای فاسد بود یا دانشگاه شیراز محیط بی بند و باری داشت، ولی کم کم دانشجویان متدین و با حجاب پیدا شدند و این فضا شکسته شد.
با شدت گرفتن انقلاب در سالهای آخر، شهید مطهری چه فعالیتهایی داشتند؟
از آن زمانی که فرزند امام مرحوم حاج آقا مصطفی رحلت کردند، خود شهید مطهری به عنوان صاحب عزا همراه با دوستانشان مجلس ترحیم در مسجد ارک گرفتند که خیلی مراسم باشکوهی بود و رژیم خیلی از آن ناراحت شد که اسم امام مطرح شد و بعد از آن مقالهای در روزنامه اطلاعات چاپ کردند که حمله و توهین به امام کردند. بعد هم طلاب حوزه علمیه قم تظاهرات کردند و پنج نفر از طلاب از جمله فرزند مرحوم آیت الله خزعلی شهید شدند و بعد چهلم حادثه قم تبدیل به قیام مردم تبریز شد و دیگر نهضت اوج گرفت. در این دوره، چون خیال شهید مطهری راحت شدهبود که نظام در مسیر اصلاح افتاده و رهبری امام مطرح شده نگرانی شان از کمونیستها و مجاهدین خلق خیلی کم شدهبود و از این زمان ایشان کاملاً در جهت انقلاب فعال بود و سال ۵۵ هم در سفر به نجف با امام ملاقات کردند که امام در این سفر در مورد تقویت حوزههای علمیه و مسائل انقلاب فرمودهبودند. بعد که امام به نوفل لوشاتو تبعید شد، شهید مطهری به فرانسه سفری داشتند و به نظر میرسد بحث شورای انقلاب همان جا مطرح شد و امام ایشان را مأمور میکند که شما اعضای شورای انقلاب را تعیین و به من اعلام کنید و بعد امام تشکیل شورای انقلاب را اعلام میکند. وقتی که شهید مطهری از پاریس به تهران باز میگردد، هسته اولیه شورای انقلاب را که با امام مطرح کرده بودند، مانند آقای بهشتی، هاشمی، موسوی اردبیلی و باهنر را میخواهد و در ضمن بیان کردن جریان ملاقات با امام به آنها میگوید که من مأمور هستم شورای انقلاب را تشکیل دهم که هسته اولیه آن همین پنج نفر بودند و بعد افرادی اضافه شدند
طی سالهای قبل از انقلاب شهید مطهری با رهبر انقلاب نیز دیدار و ارتباطی داشتند؟
آقای خامنهای مشهد بودند، ولی گاهی که تهران میآمدند منزل ما میآمدند و من به یاد دارم وقتی مشهد میرفتیم، ایشان به دیدار شهید مطهری میآمدند، البته در قم با هم همدوره نبودند و بالاخره ۲۰ سال اختلاف سنی داشتند، ولی با وجود این دوستی آنها همیشه برقرار بود و ملاقاتهایی در تهران و مشهد با هم داشتند.
چه شد که بعد از انقلاب گروهکی مثل فرقان تصمیم میگیرد علامه مطهری را شهید کند؟
گروهک فرقان سال ۵۶ تشکیل شدهبود و تفکر آنها نیز مخلوطی از افکار مجاهدین خلق به اضافه افکار دکتر شریعتی بود و پشت جزوههایی که منتشر میکردند، جملاتی از کشتهشدگان مجاهدین خلق و دکتر شریعتی را میآوردند و قرآن را هم تفسیر مادی و مارکسیستی میکردند. همه چیز را به صورت مادی توجیه میکردند، مثلاً اگر در قرآن اسمی از ملائکه آمده میگفتند ملائکه یعنی باد و باران و مانند اینها و نه یکسری موجودات مجرد غیرمادی.
کلاً تفاسیر مارکسیستی و براساس نگرش اختلافات طبقاتی بود، همینطور از تعبیرات دکتر شریعتی هم استفاده میکردند که زر و زور و تزویر، ملک و مالک و ملا، تیغ و طلا و تسبیح همیشه دستشان در یک کاسه برای استثمار توده مردم است، حرفهایی از این دست و همان تعبیری را که مارکس دارد؛ دین و دولت و سرمایه همیشه دستشان در یک کاسه است را میگفتند. شهید مطهری نگران بود و میگفت این تفاسیر مادی میتواند جوانان را گمراه کند و به اینها پیغام داد که بیایید صحبت کنیم و این حرفها درست نیست و در مقدمه علل گرایش مادی گرایی هم نمونههایی از اشتباهات آنها را نقل کردند و خیلی آرام میگفتند عزیزان من بیایید با هم صحبت کنیم، ولی اینها پیغام دادند که اگر شما بخواهید به مخالفت خود با ما ادامه بدهید، ما با شما برخورد فیزیکی میکنیم. ایشان هم گفته بود که من وظیفه دارم و نمیتوانم ساکت باشم. بعد اینها دیدند که شهید مطهری شخص دوم انقلاب است، بعد از امام بیشترین تأثیر را دارد، در رأس شورای انقلاب است، دولت موقت را ایشان تعیین میکند و اعتمادی که امام به ایشان داشت، واقعاً به هیچکس ندارد، چون هم از نظر فکری ایشان را میشناخت و میدانست که با انحراف به شدت مبارزه میکند و هم از نظر تذهیب نفس و تقوا میدانست اگر حرفی میزند برای خودش نیست و برای مردم و خداست، نمیتوانستند تحمل کنند که شهید مطهری ادامه داشتهباشد. به علاوه اینکه میدیدند که شهید مطهری نمیگذارد اینها وارد دستگاه رهبری نهضت شوند، مثلاً روز ورود امام میخواستند تریبون را در اختیار بگیرند که شهید مطهری به شدت مخالفت کرد و حتی پیغام به حاج احمدآقا در پاریس داد که به امام بگویید اگر شما این برنامه را پذیرفتید، از این تاریخ من دیگر همراه شما نیستم که بعد امام پیغام دادند همانطور که آقای مطهری میگویند، عمل کنید یا مثلاً امام میخواستند مرحوم لاهوتی را رئیس کمیتههای انقلاب کنند که باز شهید مطهری وارد شد و گفت ایشان گرایش به مجاهدین پیدا کرده و دو پسرش هم در کادر مرکزی مجاهدین است و در حالی که ظاهراً امام حکم را هم نوشته بود که پیش امام میروند. قبل از آن آقای مهدوی کنی میگفتند ما در مدرسه علوی نشسته بودیم به همراه آقای خامنهای، هاشمی، بهشتی، مفتح و محلاتی که آقای مطهری وارد شد و گفت چه نشستهاید که انقلاب در خطر است و اگر امام آقای لاهوتی را رئیس کمیتههای انقلاب کنند، کمیتهها به دست مجاهدین میافتد و کدامیک از شما آمادگی دارید این پست را بپذیرید تا من بروم با امام صحبت کنم، آقای مهدوی میگوید من. گفتم میپذیریم و ایشان رفت با امام صحبت کرد و آقای مهدوی میگوید من حکم خودم به ریاست کمیتههای انقلاب را به خط شهید مطهری و امضای امام دارم. ایشان اینطور محکم مقابل مجاهدین ایستاده بودند، ولی دیگران اینگونه محکم نبودند و فقط ایشان و امام بودند که محکم ایستادهبودند مجاهدین وارد رهبری نظام نشود. در حالی که دیگران میگفتند با اینها کمی راه بیایید، یک پستی به آن بدهید ساکت میشوند، ولی ایشان میگفتند که اینها مارکسیست هستند و مارکسیست با اسلام جور در نمیآید. در نتیجه اینها میدیدند تا زمانی که ایشان هست نمیتوانند وارد شوند و من فکر میکنم یکی از عوامل آن همین بود که به عنوان اولین هدف ایشان را انتخاب کردند و تقریباً ۸۰ روز بعد از انقلاب، ایشان را شهید کردند.
بعد از شهادت شهید مطهری، چطور آثار ایشان را جمع آوری کردید. برخی هم گفته بودند نیاز است آثار تخلیص یا دسته بندی جدید انجام شود، نظر شما در این خصوص چیست؟
ما حق مخلوط کردن، تخلیص و مانند اینها را نداریم. ما باید آن چیزی که از ایشان باقیمانده را با حفظ امانت منتشر کنیم. زمانی که ایشان شهید شدند ۲۹ کتاب داشتند، ولی الان شاید حدود ۱۵۰ کتاب دارند که اکثر اینها کار خود ماهاست و از ابتدا هم اصرار داشتیم که مطالب ایشان باید عیناً، دقیق و با حفظ امانت منتقل شود و اینکه کسی سخنرانی ایشان را به قلم خودش در بیاورد، اصلاً اجازه ندادیم. درس ها، سخنرانیها و یادداشتها را به طور دقیق منتشر کردیم، به شکلی که الان شاید دو، سه کتاب فقط باقیمانده باشد و کار بزرگی انجام شد.
موضوعات کتابهایی که باقیمانده چیست؟
مثلاً در خصوص حقوق زن مطالبی هست، همچنین درباره فرهنگ و تمدن اسلامی نیز مطالبی وجود دارد ولی اکثر آثار ایشان به شکل دقیق چاپ شدهاست و کاری که ما انجام دادیم موجب شد خیلی از بزرگان به سراغ ما بیایند و بگویند ما میخواهیم یک چنین کاری را درباره آثار خودمان انجام دهیم یا فرزندان آنها آمدند. در مورد مرحوم استاد محمدعلی جعفری خود ایشان من را دعوت کرد و گفت این کاری را که شما در خصوص آثار شهید مطهری کردید، میخواهیم در مورد آثار خودمان انجام دهیم که من هم تجربیات خودم را به ایشان گفتم. الان الگویی شده که خیلیها به دنبال این هستند که آثار یک شخصیت را به شکل متمرکز جمع آوری کنند تا پراکنده نباشد و مردم بدانند باید به کجا مراجعه کنند و اصلاً اجازه نداریم که مثلاً به آنها دست بزنیم، ترتیب آنها به هم بخورد یا از خودمان یک ویرایش جدیدی داشته باشیم. حتی مؤسسهای پیدا شدهبود به نام بینش مطهر که کتابها را مثله میکرد، میچسباند به هم و با نام جدیدی منتشر میکرد که ما شکایت کردیم و جلوی آن را گرفتیم.
چقدر آثار شهید مطهری در زمان حاضر قابل استفاده است؟
همه آثار ایشان در زمان حاضر و همیشه قابل استفاده است برای اینکه موضوعاتی که ایشان انتخاب کردهبودند، موضوعاتی است که در همه زمانها مطرح است، مثلاً نظام حقوق زن در اسلام، خدمات متقابل ایران و اسلام، عدل الهی، اسلام و نیازهای زمان، مسئله حجاب و مواردی از این دست همیشه مطرح است و کهنگی ندارد و زمانی که فرد آنها را میخواند احساس میکند برای همین امروز نوشته شدهاست.
شهید مطهری از قصد به شکلی مطلب میگفتند که در همه زمانها قابل استفاده باشد؟
احتمالاً توجه به این موضوع داشتند، ولی موضوع روز هم در آن زمان مطرح بودهاست، مثلاً نظام حقوق زن پاسخهایی است که ایشان به حقوقدانی میدادند که در مجله زن روز آن موقع علیه احکام اسلام درباره زنان مینوشت که عدهای از علما از ایشان میخواهند پاسخ بدهند و جواب دادند و در همان مجله چاپ شد و اتفاقاً خیلی تیراژ مجله را هم بالا برد و آن حقوقدان هم بعداً سکته کرد که برخی میگویند از فشار همین مقالات بودهاست. همین مطلب بعداً کامل و تبدیل به کتاب نظام حقوق زن در اسلام شد.