تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ ساعت ۱۳:۴۲
کد مطلب : ۴۵۶۴۸۵
یادداشتی از عباس محمدی؛
این سدها در ایران نباید ساخته میشدند
۱
کبنا ؛عباس محمدی در یادداشتی برای خبرآنلاین نوشت: سد چمشیر ساخته شده و آمادهی آبگیری است، اما نظر بسیاری از کارشناسان و فعالان حوزهی محیط زیست و آب این است که اگر این سد آبگیری شود، افزایش سطح تماس آب با لایههای نمکی منطقه و تجمع شورابه در کف مخزن موجب شورتر شدن آب رودخانهی زهره و آسیب دیدن کشاورزی و زیستبوم منطقه خواهد شد. عقل سلیم حکم میکند که حتی اگر احتمال اندکی در این زمینه هست، آبگیری انجام نشود یا دستکم برای مطالعهی بیشتر، آبگیری به تعویق بیفتد.
یک دلیلتراشی متداول برای انجام آبگیری سدهایی که ایرادهای بسیار دارند، همیشه این بوده که برای این کار هزینهی زیادی صورت گرفته و نباید بینتیجه بماند. این شبهاستدلال که به «مغالطهی هزینهی تمامشده» معروف است، با توجه به مضمون حکیمانهی ضربالمثل یادشده، بهکلی نادرست است.
در مورد سد چمشیر، به جز اظهارات کارشناسان مرکز پژوهشهای مجلس، رییس سازمان حفاظت محیط زیست، دکتر حسین آخانی استاد زیستشناسی دانشگاه تهران، محمد درویش کارشناس ارشد منابع طبیعی، و پژوهشگران دیگر، بازدیدهای میدانی هم حاکی از وجود لایههای نمکی گسترده در منطقه است. یکی از این بازدیدهای میدانی را همین چند روز پیش اعضایی از «انجمن دیدهبان جلگهی سبز خوزستان» انجام دادهاند. ایشان در گزارش خود، از جمله آوردهاند: در نزدیکی محل اتصال رودخانهی بابامنیر (از سرشاخههای رود زهره) با رودخانهی اصلی زهره، یک تودهی نمکی عظیم و انحلالپذیر دیده میشود؛ منطقه پوشیده از لایههای رسوبی و کانیهای تبخیری با درجهی انحلال بالا است؛ منطقه بسیار بکر و با پوشش گیاهیِ منحصر بهفرد است؛ تکههای سفال در گوشه و کنار حکایت از آن دارد که منطقه دارای میراث فرهنگی در خور توجه است و باید در آن کاوش صورت گیرد.
در ایران سدهای زیادی ساخته شده که پرزیان بوده و بسیاریشان اگر ساخته یا آبگیری نمیشدند، بهتر بود. در زیر بهاختصار فقط به چند مورد از این دست اشاره میکنم:
* سدهایی که موجب شور شدن آب شیرین یا تجمع خطرناک شورابه در کفِ مخزن سد شدهاند، مانند سد گتوند و سد کوثر.
* سدهایی که آبی نبوده تا پشتشان جمع شود، مانند سد شورک در خراسان شمالی، یا سد مجی (فریم صحرا) در مازندران.
* سدهایی که هیچگاه حتی تا نصف میزان پیش بینی شده پر نشدند، مانند سد کرخه و سد پانزده خرداد.
* سدهایی که عمر مفیدشان به پایان رسیده، اما هنوز شبکهی آبیاری شان کامل نشده، مانند سد دز.
* سدهایی که زمینهای کشاورزی پاییندستشان پس از ساخت تا نصف کاهش یافته است، مانند سد آیدوغموش در شهرستان میانه.
* سدهایی که دهها روستا را به زیر آب برده و چندین روستا را به محاصرهی آب درآورده و هزاران تن را بیخانمان کرده، مانند سد کارون سه.
* سدهایی که حتی به گفتهی مدیران پیشین وزارت نیرو نباید ساخته میشدند (و به نظر ایشان به جایش میبایست چند سد کوچکتر ساخته میشد) مانند سد کرخه.
* سدهایی که سبب رانش زمین و خرابی روستاها یا جادهها شدهاند، مانند سد کارون سه، سد سیابیشه، و سد کالپوش.
* سدهایی که سطح زیادی از جنگلهای ارزشمند را نابود ساختهاند، مانند سد شفارود در گیلان و سد گلوورد در مازندران.
* سدهایی که کاروانسراها، محوطههای باستانی، گورسنگهای ارزشمند، پلهای تاریخی، و میراثهای ناملموسِ معنوی را به زیر آب بردند، مانند همهی سدهای کارون بهویژه سد کارون سه.
* سدهایی که در سیلها شکستند و موجب آسیبهای مرگبار و سنگین شدند، مانند سد دشت در استان گلستان، سد امند در شهرستان هریس، و دهها سد دیگر که در سیلهای ۱۳۹۸ و ۹۹ شکستند؛ همچنین صدها سد کوچک (با عنوان «سیلبند») که موجب تشدید خسارتهای مالی و جانی و زیستمحیطی شدهاند، مانند سیلبندهای درهی امامزاده داود در شمال غربی تهران در سیل مرداد ۱۴۰۱.
موافقان آبگیری سد چمشیر، به «مطالعات محیط زیستی» مفصلی که گویا به دست استادان چند دانشگاه انجام شده، اشاره میکنند. اما یادآور میشوم که همهی سدهای بالا و بسیاری از دیگر سدهای مخرب یا پر ایراد که در اینجا فرصت بررسیشان نیست، دارای چنین پیوستهای مغایر با واقعیتهای عینی یا آکنده از اطلاعات اضافه یا نامرتبط و گیجکننده (برای قطور کردن کتابچهی ارزیابی زیستمحیطی!) بودهاند.
سد چمشیر میتواند کلکسیونی از فاجعههای یادشده در بالا را برای کشور فراهم سازد؛ شورتر شدن آب رودخانهی زهره که بهطور طبیعی کموبیش شور است، بهعلت افزایش سطح تماسِ آب با لایههای نمکی؛ آسیب دیدن زمینهای کشاورزی و مختل شدن سامانهی دیرپای بهرهبرداری از آب در طول رودخانه؛ نابود شدن جنگل و بیشهزار ارزشمندِ کناررودخانهایِ این منطقهی خشک؛ رانش زمین بهخاطر انحلالپذیری شدید لایههای زمین و لرزهخیزی منطقه؛ و غرق شدن محوطههای تاریخی که بهصورت کامل شناسایی نشدهاند.
علاوه بر اینها، احتمالاً چمشیر نخستین سدی خواهد بود که دریاچهی آن بر بستری با ده دوازده چاه نفت قرار خواهد گرفت که علاوه بر ایجاد خطر آلوده شدن آب به نفت، موجب از بین رفتن حدود یازده میلیارد دلار درآمد بالقوهی نفتی هم خواهد شد! همچنین، سدی است که بسیار بعید است بتواند حجم آب عظیمی را که پیشبینی شده (دو میلیارد و سیصد میلیون مترمکعب) مهار کند، چرا که هم میزان بارندگیها کم شده و هم تبخیرها افزایش یافته و هم برنامههای انتقال آب و سدسازی در بالادست آن (مانند طرح انتقال آبِ «چشمهی شش پیر» به شیراز، و ساخت سد بزرگ پارسیان بر روی رود فهلیان از سرشاخههای اصلی رود زهره) در دست اجرا است.
یک دلیلتراشی متداول برای انجام آبگیری سدهایی که ایرادهای بسیار دارند، همیشه این بوده که برای این کار هزینهی زیادی صورت گرفته و نباید بینتیجه بماند. این شبهاستدلال که به «مغالطهی هزینهی تمامشده» معروف است، با توجه به مضمون حکیمانهی ضربالمثل یادشده، بهکلی نادرست است.
در مورد سد چمشیر، به جز اظهارات کارشناسان مرکز پژوهشهای مجلس، رییس سازمان حفاظت محیط زیست، دکتر حسین آخانی استاد زیستشناسی دانشگاه تهران، محمد درویش کارشناس ارشد منابع طبیعی، و پژوهشگران دیگر، بازدیدهای میدانی هم حاکی از وجود لایههای نمکی گسترده در منطقه است. یکی از این بازدیدهای میدانی را همین چند روز پیش اعضایی از «انجمن دیدهبان جلگهی سبز خوزستان» انجام دادهاند. ایشان در گزارش خود، از جمله آوردهاند: در نزدیکی محل اتصال رودخانهی بابامنیر (از سرشاخههای رود زهره) با رودخانهی اصلی زهره، یک تودهی نمکی عظیم و انحلالپذیر دیده میشود؛ منطقه پوشیده از لایههای رسوبی و کانیهای تبخیری با درجهی انحلال بالا است؛ منطقه بسیار بکر و با پوشش گیاهیِ منحصر بهفرد است؛ تکههای سفال در گوشه و کنار حکایت از آن دارد که منطقه دارای میراث فرهنگی در خور توجه است و باید در آن کاوش صورت گیرد.
در ایران سدهای زیادی ساخته شده که پرزیان بوده و بسیاریشان اگر ساخته یا آبگیری نمیشدند، بهتر بود. در زیر بهاختصار فقط به چند مورد از این دست اشاره میکنم:
* سدهایی که موجب شور شدن آب شیرین یا تجمع خطرناک شورابه در کفِ مخزن سد شدهاند، مانند سد گتوند و سد کوثر.
* سدهایی که آبی نبوده تا پشتشان جمع شود، مانند سد شورک در خراسان شمالی، یا سد مجی (فریم صحرا) در مازندران.
* سدهایی که هیچگاه حتی تا نصف میزان پیش بینی شده پر نشدند، مانند سد کرخه و سد پانزده خرداد.
* سدهایی که عمر مفیدشان به پایان رسیده، اما هنوز شبکهی آبیاری شان کامل نشده، مانند سد دز.
* سدهایی که زمینهای کشاورزی پاییندستشان پس از ساخت تا نصف کاهش یافته است، مانند سد آیدوغموش در شهرستان میانه.
* سدهایی که دهها روستا را به زیر آب برده و چندین روستا را به محاصرهی آب درآورده و هزاران تن را بیخانمان کرده، مانند سد کارون سه.
* سدهایی که حتی به گفتهی مدیران پیشین وزارت نیرو نباید ساخته میشدند (و به نظر ایشان به جایش میبایست چند سد کوچکتر ساخته میشد) مانند سد کرخه.
* سدهایی که سبب رانش زمین و خرابی روستاها یا جادهها شدهاند، مانند سد کارون سه، سد سیابیشه، و سد کالپوش.
* سدهایی که سطح زیادی از جنگلهای ارزشمند را نابود ساختهاند، مانند سد شفارود در گیلان و سد گلوورد در مازندران.
* سدهایی که کاروانسراها، محوطههای باستانی، گورسنگهای ارزشمند، پلهای تاریخی، و میراثهای ناملموسِ معنوی را به زیر آب بردند، مانند همهی سدهای کارون بهویژه سد کارون سه.
* سدهایی که در سیلها شکستند و موجب آسیبهای مرگبار و سنگین شدند، مانند سد دشت در استان گلستان، سد امند در شهرستان هریس، و دهها سد دیگر که در سیلهای ۱۳۹۸ و ۹۹ شکستند؛ همچنین صدها سد کوچک (با عنوان «سیلبند») که موجب تشدید خسارتهای مالی و جانی و زیستمحیطی شدهاند، مانند سیلبندهای درهی امامزاده داود در شمال غربی تهران در سیل مرداد ۱۴۰۱.
موافقان آبگیری سد چمشیر، به «مطالعات محیط زیستی» مفصلی که گویا به دست استادان چند دانشگاه انجام شده، اشاره میکنند. اما یادآور میشوم که همهی سدهای بالا و بسیاری از دیگر سدهای مخرب یا پر ایراد که در اینجا فرصت بررسیشان نیست، دارای چنین پیوستهای مغایر با واقعیتهای عینی یا آکنده از اطلاعات اضافه یا نامرتبط و گیجکننده (برای قطور کردن کتابچهی ارزیابی زیستمحیطی!) بودهاند.
سد چمشیر میتواند کلکسیونی از فاجعههای یادشده در بالا را برای کشور فراهم سازد؛ شورتر شدن آب رودخانهی زهره که بهطور طبیعی کموبیش شور است، بهعلت افزایش سطح تماسِ آب با لایههای نمکی؛ آسیب دیدن زمینهای کشاورزی و مختل شدن سامانهی دیرپای بهرهبرداری از آب در طول رودخانه؛ نابود شدن جنگل و بیشهزار ارزشمندِ کناررودخانهایِ این منطقهی خشک؛ رانش زمین بهخاطر انحلالپذیری شدید لایههای زمین و لرزهخیزی منطقه؛ و غرق شدن محوطههای تاریخی که بهصورت کامل شناسایی نشدهاند.
علاوه بر اینها، احتمالاً چمشیر نخستین سدی خواهد بود که دریاچهی آن بر بستری با ده دوازده چاه نفت قرار خواهد گرفت که علاوه بر ایجاد خطر آلوده شدن آب به نفت، موجب از بین رفتن حدود یازده میلیارد دلار درآمد بالقوهی نفتی هم خواهد شد! همچنین، سدی است که بسیار بعید است بتواند حجم آب عظیمی را که پیشبینی شده (دو میلیارد و سیصد میلیون مترمکعب) مهار کند، چرا که هم میزان بارندگیها کم شده و هم تبخیرها افزایش یافته و هم برنامههای انتقال آب و سدسازی در بالادست آن (مانند طرح انتقال آبِ «چشمهی شش پیر» به شیراز، و ساخت سد بزرگ پارسیان بر روی رود فهلیان از سرشاخههای اصلی رود زهره) در دست اجرا است.