تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۲۱:۱۳
کد مطلب : ۴۵۵۵۴۳
روابط ایران در فضای بینالملل کنونی وارد فاز جدیدی شده است
رئیسی، پاسخ نقض موازنه قدرت را بدهد
۰
کبنا ؛روابط ایران در فضای بینالملل کنونی وارد فاز جدیدی شده است و به نظر میآید همانطور که روابط با غرب را رها کردهاند حالا با نزدیکتر شدن «چین» به «عربستان سعودی» بهنظر میآید در آینده روابط بینالملل دولت سیزدهم که با شعار نگاه به شرق شکل گرفته است در همین حد کنونی باقی بماند و یا اینکه کاهش پیدا کند. هنگامی دولت سیزدهم نگاه به شرق را در دستور کار خود قرارداد نگاه به غرب را کاملاً فراموش کرد و نهتنها تلاشی فعال در احیای برجام نداشت بلکه حالا دیگر بهنظر میآید آن را کاملاً رها کرده است. هرچند که روزنههایی برای آنچه احیای برجام خوانده میشود وجود دارد ولیامیدی به توافقنامه جدید بین ایران و غرب وجود ندارد. در سوی دیگر بهنظر میآید نگاه به شرق هم نمیتواند برای ایران راهگشا باشد. تعامل در روابط بینالملل از جمله شعارهایی است که ساختار انقلاب ۵۷ بر روی آن شکل گرفته است ولی اکنون دولت سیزدهم نه غربی و نه شرقی را در معنایی دنبال میکند که نه به شرق نیاز دارد و نه به غرب نگاهی خواهد کرد.
اصولگرایان بهعنوان حزب حاکم در حاکمیت جمهوری اسلامی که دل به شرق بسته بودند و موازنه با غرب را برهم زدند، حالا باید پاسخگو باشند و اپوزیسون جمهوری اسلامی که گردش به شرق را برای ایران قبیح میدانستند حالا به استقبال امپرئالیسم چین میروند. راهبرد ملی ایران اما همان است که سیاستمداران ملیاش از «امیرکبیر» تا «دکتر مصدق» در پیش گرفته بودند و آن «موازنه منفی میان شرق و غرب» است. یعنی نه به چین و روسیه و نه به اروپا و آمریکا باج نخواهیم داد. راهبرد عربستان البته موازنه مثبت است، یعنی هم به چین و هم به آمریکا، هم به روس و هم به اروپا امتیاز میدهد. اما هر چه هست از این همراهی ما با شرق و خیانت چین و روس بهتر است. ما با روسها تا جایی رفتهایم که به غرب بهانه دهیم که ما را شریک روسیه در جنگ اوکراین بخواند و یکی هم از اپوزیسون به این بهانه از ناتو دعوت کند به ایران حمله کند.
و در رابطه با چینیها آن قدر از عضویت در پیمان شانگهای ذوقزده شدیم که فراموش کردیم از همان لحظه که چینیها در شورای امنیت در پرونده هستهای به ایران پشت کردند تا امروز که در تلویزیون دولتیشان با مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی مصاحبه میکنند، آنها همواره نشان دادهاند که دوست ابدی ایران نیستند و البته در سیاست دوست و دشمن ابدی وجود ندارد. از وقتی به چین و روس اطمینان دادیم که با اروپا و آمریکا رابطه گرم نداریم، قدرت چانه زنی ما با چین و روس هم از دست رفت. فقط در توازن قدرت میان غرب و شرق است که ایران میتواند مستقل و مقتدر بماند. این راهبردی است که دولت رئیسی آن را نقض کرده است و حال باید پاسخگو باشد.
«جلال ساداتیان»، دیپلمات و تحلیلگر مسائل بینالملل در پاسخ به این سؤال که چرا دولت سیزدهم تاکنون نتوانسته در تعامل با کشورهای غربی و شرقی تعادل ایجاد کند و در این مسیر هنوز به وعدههای انتخاباتی خود که ایجاد روابط با شرق و غرب بود دست نیافته است، به آرمان امروز میگوید: «پیش از هرچیز باید به این موضوع اشارهای داشته باشیم که روابط بینالملل در عصر کنونی بر پایه منافع ملی بنا شده است و هر کشور تلاش میکند تا بتواند با ابزارهای دیپلماسی به نفع شهروندان خود در عرصه بینالملل نقش آفرینی کند. بهعنوان مثال در مورد دولتهای منطقه باید به سیاستهای برخی کشورها اشارهای داشته باشیم. سیاستهایی که در حال حاضر اردوغان در دستور کار قرار داده است نشان میدهد که در راستای منافع ملی ترکیه حرکت میکند. ارتش ترکیه از سویی هواپیمای روسی را ساقط میکند ولی در ادامه میبینیم که قدرت دیپلماسی ترکیه باعث میشود روابط این دو کشور نه تنها قطع نشود بلکه اردوغان بارها به مسکو سفر میکند و با پوتین گفتوگو میکند. این بدان معنا نیست که ایران هم باید در دیپلماسی خود از چنین سیاستهایی پیروی کند ولی منظور این است که دیپلماسی باید در مدار تعامل و گفتوگو شکل بگیرد و نگوییم که بهعنوان مثال هرگز به روابط با غرب نیازی نداریم و میخواهیم در هر شرایطی نگاه به شرق را همچنان حفظ کنیم. »
او در همین مورد و با اشاره به رفتار عربستان سعودی که توانسته در هر شرایطی تعادلی بین شرق و غرب ایجاد کند، ادامه میدهد: «در مورد عربستان باید به این نکته اشاره کنیم، در حالی که ما آنها را تماماً آمریکایی میخوانیم در حال حاضر هم با روسیه و هم با چین توانستهاند روابط نزدیکی ایجاد کنند و در این مورد توانستهاند خودشان را در مورد پرونده «جمال قاشقچی»، روزنامهنگاری که در ترکیه به قتل رسید، از لیست سیاه آمریکا خارج کنند. ولی ایران با رویکردی آرمانی و انقلابی نتوانسته به خواستههای خود دست یابد. ایجاد تعامل بین شرق و غرب از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در دستور کار قرار گرفته است ولی در سالهای اخیر نهتنها به این شعار توجهی نشده است بلکه شاهد آن هستیم که ایران رفته رفته از سوی کشورهای شرقی به ویژه چین به حاشیه رانده میشود. این نشان دهنده آن است که نه در آرمانگراییهایی که مد نظر دولت سیزدهم است به موفقیت دست پیدا کردهایم و نه در روابط بینالملل به نتجهای به دست آمده است. اگر ما بحث آرمانگرایی را مقدم میدانیم چرا واکنشی به وضعیت «شیعیان هزاره افغانستان» که در اقلیت مذهبی و زیر فشار طالبان حضور دارند اقدامی نکردهایم. در اینجا سؤالی پیش میآید که آیا شیعیان هزاره، مقدمتر هستند یا شهروندان کشورهای آمریکای جنوبی؟ با این سؤال میتوانیم به روشنی سیاستهای آرمانگرایی دولت سیزدهم را نقد کنیم. »
این دیپلمات ایرانی با اشاره به نادیدهگیری منافع ملی از سوی دولت ادامه میدهد: «در مورد وضعیت داخلی ایران بحثهای بسیاری شده است و باید بگوییم که نه تنها در منافع ملی حوزه سیاستخارجه، موفق عمل نکردهایم بلکه در داخل کشور هم دستاوردی برای بیان وجود ندارد. متأسفانه باید بگوییم که نه در حوزه منافع ملی موفق بودهایم و نه توانستهایم در پایبندی به آرمانگراییهایی که مدنظر دولت است نتیجهای به دست بیاوریم. »
اصولگرایان بهعنوان حزب حاکم در حاکمیت جمهوری اسلامی که دل به شرق بسته بودند و موازنه با غرب را برهم زدند، حالا باید پاسخگو باشند و اپوزیسون جمهوری اسلامی که گردش به شرق را برای ایران قبیح میدانستند حالا به استقبال امپرئالیسم چین میروند. راهبرد ملی ایران اما همان است که سیاستمداران ملیاش از «امیرکبیر» تا «دکتر مصدق» در پیش گرفته بودند و آن «موازنه منفی میان شرق و غرب» است. یعنی نه به چین و روسیه و نه به اروپا و آمریکا باج نخواهیم داد. راهبرد عربستان البته موازنه مثبت است، یعنی هم به چین و هم به آمریکا، هم به روس و هم به اروپا امتیاز میدهد. اما هر چه هست از این همراهی ما با شرق و خیانت چین و روس بهتر است. ما با روسها تا جایی رفتهایم که به غرب بهانه دهیم که ما را شریک روسیه در جنگ اوکراین بخواند و یکی هم از اپوزیسون به این بهانه از ناتو دعوت کند به ایران حمله کند.
و در رابطه با چینیها آن قدر از عضویت در پیمان شانگهای ذوقزده شدیم که فراموش کردیم از همان لحظه که چینیها در شورای امنیت در پرونده هستهای به ایران پشت کردند تا امروز که در تلویزیون دولتیشان با مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی مصاحبه میکنند، آنها همواره نشان دادهاند که دوست ابدی ایران نیستند و البته در سیاست دوست و دشمن ابدی وجود ندارد. از وقتی به چین و روس اطمینان دادیم که با اروپا و آمریکا رابطه گرم نداریم، قدرت چانه زنی ما با چین و روس هم از دست رفت. فقط در توازن قدرت میان غرب و شرق است که ایران میتواند مستقل و مقتدر بماند. این راهبردی است که دولت رئیسی آن را نقض کرده است و حال باید پاسخگو باشد.
«جلال ساداتیان»، دیپلمات و تحلیلگر مسائل بینالملل در پاسخ به این سؤال که چرا دولت سیزدهم تاکنون نتوانسته در تعامل با کشورهای غربی و شرقی تعادل ایجاد کند و در این مسیر هنوز به وعدههای انتخاباتی خود که ایجاد روابط با شرق و غرب بود دست نیافته است، به آرمان امروز میگوید: «پیش از هرچیز باید به این موضوع اشارهای داشته باشیم که روابط بینالملل در عصر کنونی بر پایه منافع ملی بنا شده است و هر کشور تلاش میکند تا بتواند با ابزارهای دیپلماسی به نفع شهروندان خود در عرصه بینالملل نقش آفرینی کند. بهعنوان مثال در مورد دولتهای منطقه باید به سیاستهای برخی کشورها اشارهای داشته باشیم. سیاستهایی که در حال حاضر اردوغان در دستور کار قرار داده است نشان میدهد که در راستای منافع ملی ترکیه حرکت میکند. ارتش ترکیه از سویی هواپیمای روسی را ساقط میکند ولی در ادامه میبینیم که قدرت دیپلماسی ترکیه باعث میشود روابط این دو کشور نه تنها قطع نشود بلکه اردوغان بارها به مسکو سفر میکند و با پوتین گفتوگو میکند. این بدان معنا نیست که ایران هم باید در دیپلماسی خود از چنین سیاستهایی پیروی کند ولی منظور این است که دیپلماسی باید در مدار تعامل و گفتوگو شکل بگیرد و نگوییم که بهعنوان مثال هرگز به روابط با غرب نیازی نداریم و میخواهیم در هر شرایطی نگاه به شرق را همچنان حفظ کنیم. »
او در همین مورد و با اشاره به رفتار عربستان سعودی که توانسته در هر شرایطی تعادلی بین شرق و غرب ایجاد کند، ادامه میدهد: «در مورد عربستان باید به این نکته اشاره کنیم، در حالی که ما آنها را تماماً آمریکایی میخوانیم در حال حاضر هم با روسیه و هم با چین توانستهاند روابط نزدیکی ایجاد کنند و در این مورد توانستهاند خودشان را در مورد پرونده «جمال قاشقچی»، روزنامهنگاری که در ترکیه به قتل رسید، از لیست سیاه آمریکا خارج کنند. ولی ایران با رویکردی آرمانی و انقلابی نتوانسته به خواستههای خود دست یابد. ایجاد تعامل بین شرق و غرب از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در دستور کار قرار گرفته است ولی در سالهای اخیر نهتنها به این شعار توجهی نشده است بلکه شاهد آن هستیم که ایران رفته رفته از سوی کشورهای شرقی به ویژه چین به حاشیه رانده میشود. این نشان دهنده آن است که نه در آرمانگراییهایی که مد نظر دولت سیزدهم است به موفقیت دست پیدا کردهایم و نه در روابط بینالملل به نتجهای به دست آمده است. اگر ما بحث آرمانگرایی را مقدم میدانیم چرا واکنشی به وضعیت «شیعیان هزاره افغانستان» که در اقلیت مذهبی و زیر فشار طالبان حضور دارند اقدامی نکردهایم. در اینجا سؤالی پیش میآید که آیا شیعیان هزاره، مقدمتر هستند یا شهروندان کشورهای آمریکای جنوبی؟ با این سؤال میتوانیم به روشنی سیاستهای آرمانگرایی دولت سیزدهم را نقد کنیم. »
این دیپلمات ایرانی با اشاره به نادیدهگیری منافع ملی از سوی دولت ادامه میدهد: «در مورد وضعیت داخلی ایران بحثهای بسیاری شده است و باید بگوییم که نه تنها در منافع ملی حوزه سیاستخارجه، موفق عمل نکردهایم بلکه در داخل کشور هم دستاوردی برای بیان وجود ندارد. متأسفانه باید بگوییم که نه در حوزه منافع ملی موفق بودهایم و نه توانستهایم در پایبندی به آرمانگراییهایی که مدنظر دولت است نتیجهای به دست بیاوریم. »