تاریخ انتشار
دوشنبه ۷ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۲۰:۵۰
کد مطلب : ۴۵۴۹۸۵
یادداشت ارسالی؛
از ماست که بر ماست/ مدیر و مسوول شدنهای جهشی و یکشبه
۲
کبنا ؛یادداشت ارسالی: به قول سعدی شیرازی به «عادت مالوف و طریق معروف» امروز سری به سایت خبری کبنا زدم،ِ خبر نشست معاون وزیر آموزشو پرورش با مسوولین استانی نگاهم را جلب کرد با حدت و شدت چند بار خبر را خواندم تا ببینم از رهاورد این سفر(خانم نجفی؛ معاون وزیر) جز سخنرانی، دیدوبازدیدها و به قولی تکلیف شب چه عاید استانمان شده؟ استانی که حاضرم در دور دسترسترین نقاط آن با کمترین امکانات تدریس کنم ولی از استان خارج نشوم.
از بین صحبتها و عرض اندام مسوولین حاضر در جلسه، یکی از روسا دلم را رنجاند! باید مرثیهها خواند به حال چنین آموزش و پرورشی که جای نخبگان در آن خالی است؛ ولی مسوولیت به همین افرادی سپرده شده است که به قول آقای رئیس... نباید حتی به عنوان معلم در این وزارتخانه استخدام شوند و ناحقتر اینکه الان بر کرسی یکی از مهمترین معاونت اداره کل استان ما تکیه زده است. فارغ از حب و بغض و هر نوع تعصب به عنوان یک شهروند نه یک معلم؛ چگونه باید به چنین آموزش و پرورشی اعتماد کرد؟ وقتی فلان معاون یکشبه از آموزشیاری به معاونت میرسد. باید بر جنازه نحیف چنین آموزشی شیون کرد،شروه خواند، گیسو برید و جامه سیاه بر تن کرد. مثل مادر جوان از دست دادهای که کمر امیدش خم شده و هیچ چیز این کمر شکسته را مرهم نباشد.
اینها را گفتم تا یک سوال از استاندار جهادی بپرسم. نمایندگانی که نقشی در اینچنین انتصابی داشته و دارند و از وحدت و پرهیز از قومیت گرایی دم میزنند، خود وزیر محترم آموزش و پروش و شورای معاونین باید پرسید حالا که این باب به این بهانه باز شده این انتخاب با کدام معیار عقلی تطابق دارد؟ آیا نخبگان استان که مرتب از استان مهاجرت میکنند و فرار را بر قرار ترجیح میدهند حاضرند در چنین محیط غمباری و زیرنظر چنین افرادی که از بد حادثه و با بندهای مختلف بر چنین کرسیهای مهمی لم دادهاند و کباده میکشند کار کنند؟ آیا این مسوولین عصاره نخبگان ما هستند؟ تا ما هم به شما و ایشان امیدوار باشیم و اگر نیست فردای قیامت چه جواب مردم مظلوم این استان کمر خمیده از ستم و سیاه پوشیده از فقر خواهید داد؟ و در آخر می دانید و اگر نمی دانید بپرسید تا بدانید که جنابها چقدر از اقارب را و با چه لطایف الحیلی و در کجاها به کار گرفته است؟ چنانچه خواستید نگاهی به نامه حضرت علی(ع) خطاب به مالک اشتر در مورد مناصب دادن به افراد لایق و اهل بیندازید و ببینید هنگام نمازتان میتوانید شهادت به امامت ولایت حضرت علی بدهید و خود را را شیعه آن امام بدانید به قوق حضرت حافظ «گر مسلمانی از این است که حافظ دارد/ آه اگر از پی امروز بود فردایی....
از بین صحبتها و عرض اندام مسوولین حاضر در جلسه، یکی از روسا دلم را رنجاند! باید مرثیهها خواند به حال چنین آموزش و پرورشی که جای نخبگان در آن خالی است؛ ولی مسوولیت به همین افرادی سپرده شده است که به قول آقای رئیس... نباید حتی به عنوان معلم در این وزارتخانه استخدام شوند و ناحقتر اینکه الان بر کرسی یکی از مهمترین معاونت اداره کل استان ما تکیه زده است. فارغ از حب و بغض و هر نوع تعصب به عنوان یک شهروند نه یک معلم؛ چگونه باید به چنین آموزش و پرورشی اعتماد کرد؟ وقتی فلان معاون یکشبه از آموزشیاری به معاونت میرسد. باید بر جنازه نحیف چنین آموزشی شیون کرد،شروه خواند، گیسو برید و جامه سیاه بر تن کرد. مثل مادر جوان از دست دادهای که کمر امیدش خم شده و هیچ چیز این کمر شکسته را مرهم نباشد.
اینها را گفتم تا یک سوال از استاندار جهادی بپرسم. نمایندگانی که نقشی در اینچنین انتصابی داشته و دارند و از وحدت و پرهیز از قومیت گرایی دم میزنند، خود وزیر محترم آموزش و پروش و شورای معاونین باید پرسید حالا که این باب به این بهانه باز شده این انتخاب با کدام معیار عقلی تطابق دارد؟ آیا نخبگان استان که مرتب از استان مهاجرت میکنند و فرار را بر قرار ترجیح میدهند حاضرند در چنین محیط غمباری و زیرنظر چنین افرادی که از بد حادثه و با بندهای مختلف بر چنین کرسیهای مهمی لم دادهاند و کباده میکشند کار کنند؟ آیا این مسوولین عصاره نخبگان ما هستند؟ تا ما هم به شما و ایشان امیدوار باشیم و اگر نیست فردای قیامت چه جواب مردم مظلوم این استان کمر خمیده از ستم و سیاه پوشیده از فقر خواهید داد؟ و در آخر می دانید و اگر نمی دانید بپرسید تا بدانید که جنابها چقدر از اقارب را و با چه لطایف الحیلی و در کجاها به کار گرفته است؟ چنانچه خواستید نگاهی به نامه حضرت علی(ع) خطاب به مالک اشتر در مورد مناصب دادن به افراد لایق و اهل بیندازید و ببینید هنگام نمازتان میتوانید شهادت به امامت ولایت حضرت علی بدهید و خود را را شیعه آن امام بدانید به قوق حضرت حافظ «گر مسلمانی از این است که حافظ دارد/ آه اگر از پی امروز بود فردایی....