در شهری که فضای سبز و پارک مناسبی برای شهروندان ندارد و سگهای ولگرد در اقصی نقاط آن پرسه میزنند و اضطراب شهری نیز دوچندان است، چگونه میتوان به ساخت و سازهای آن امید داشت؟ چگونه میتوان نگران تکرار حادثهای همچون پلاسکو در جمعه بازار یاسوج نبود؟ و چگونه میتوان ترس از فروریختن بنایی در یاسوج و تکرار غمانگیز متروپل را به خود راه نداد؟
در شهری که فضای سبز و پارک مناسبی برای شهروندان ندارد و سگهای ولگرد در اقصی نقاط آن پرسه میزنند و اضطراب شهری نیز دوچندان است، چگونه میتوان به ساخت و سازهای آن امید داشت؟ چگونه میتوان نگران تکرار حادثهای همچون پلاسکو در جمعه بازار یاسوج نبود؟ و چگونه میتوان ترس از فروریختن بنایی در یاسوج و تکرار غمانگیز متروپل را به خود راه نداد؟
به گزارش کبنا، شهرداری این روزها مورد نقد بسیاری از فعالان و کنشگران اجتماعی قرار گرفته است. بعد از حادثه متروپل آبادان، شهرداری و نظام مهندسی به عنوان متهمان ردیف اول این حادثه توسط مردم بازخواست شدند. اما در یاسوج نیز شهرداری وضعیت مطلوبتری نسبت به آبادان ندارد. در پایگاه خبری کبنانیوز طی چند شماره، عملکرد این نهاد مورد نقد قرار گرفته است [
اینجا و
اینجا کلیک کنید].
در مطالب آینده به نقش شهرداری یاسوج در ساخت و سازها اشاره میشود. اما مدیریت و نگهداری از فضای سبز نیز یکی از وظایف اصلی شهرداریها در کشور است؛ متناسب با فصل بهار که اوج ورود گردشگران به یاسوج است، اهمیت فضای سبز دوچندان میشود. روشن است که امروزه مفهوم شهرها بدون فضای سبز مؤثر، دیگر قابل تصور نیست. توسعه شهری و پیچیدگیهای معضلات زیست محیطی، وجود فضای سبز و گسترش آن را اجتنابناپذیر کرده است. این فضاها هم از دیدگاه تأمین نیازهای زیست محیطی شهرنشینان و هم از نظر تأمین فضاهای فراغتی و بستر ارتباط و تعامل اجتماعی آن جایگاهی در خور اهمیت دارد. به طور کلی میتوان گفت فضای سبز کارکردهای زیر را در شهرها دارد: یک) کارکرد تفریحی: بوستانها و پارکها بهترین محل برای آرامش و رفع خستگی هستند. امروزه کارکرد تفریحی پارکها و فضای سبز جایگزین بخشی از کارکردهای تفریحی خانواده روابط همسایگی و محلی، بازار و … شده است. دو) کارکرد بهداشتی: فضای سبز را میتوان در زمره مراکز تأمینکننده بهداشت و جان و روان افراد دانست. نقش گسترده فضای سبز در تمرکز اعصاب بر کسی پوشیده است. سه) کارکرد ارتباطی: فضای سبز در شهرها زمینهساز روابط نانوشته سازمانیافتهای هستند که با توجه به نیازهای اقشار مختلف اجتماعی شکل میگیرد و دوام مییابد. چهار) کارکرد آموزشی: بازی و سرگرمی در آموزش و پرورش جسم و ذهن کودکان سهم مؤثری دارد. پنج) کارکرد خرید و فروش: به رغم اینکه فضاهای سبز و پارکها جایگاه گردش و آرامش هستند به دلیل حضور گسترده مردم در آنها جای مناسب و پررونقی برای عرضه کالاهای مختلف مورد نیاز گردشگران هستند.
حال با توجه به کارکردهایی که فضای سبز دارد و میتواند باعث جلب گردشگر، تأمین آرامش روانی، بازی و سرگرمی و گسترش روابط اجتماعی و مواردی از این قبیل میشود، شهرداری یاسوج بیتوجه به این موارد، فضای سبز را به طور کامل رها کرده است. شهری که میتوانست قطب گردشگری باشد، در حال تبدیل شدن به شبهبیابان است. در اغلب بلوارهای یاسوج، خار مقیلان به وفور دیده میشود. این در حالی است که یاسوج میتواند تبدیل به قطب گردشگری شود. اما با این وجود، بلوارهای کاشانی، بویراحمد، باقرخان، ارم، ابوذر و اکثر بلوارهای وسط شهر پر از چمنهای خشک و خار مقیلان است.
مگر سر و سامان دادن به فضای سبز چقدر هزینه میبرد که شهرداری به طور کامل آن را رها کرده است؟ چرا هیچگونه شادابی و نشاطی در فضای سبز شهریاسوج به عنوان نماد طبیعت ایران وجود ندارد و فقط در حد حرف مانده است؟
با این وجود میتوان یاسوج را شهر بیشهردار نام گذاشت. در مکانهایی هم که فضای سبز دیده میشود، آنقدر بیبرنامه آبیاری میشود که بخشی از آن خشک و بخشی سبز است و چهره شهر را بر هم زده است. از سوی دیگر، عدم پرداخت به موقع مطالبات کارگران شهرداری، باعث بیانگیزگی در آنها برای توجه ویژه به فضای سبز شده است.
در مکانهایی هم که فضای سبز توسعه داده شده است، به نظر میرسد که بدون پشتوانه علمی و کار کارشناسی بوده است؛ گویی علم و پژوهش جایگاهی در این نهاد ندارد. در پارک جنگلی یاسوج با وجود اینکه هزینههای بسیاری برای چراغ نورافکنهای پارک جنگلی شده، اغلب آنها یا تخریب شده یا به سرقت رفتهاند. به همین سادگی بیتالمال به همین طریق هدر میرود.
باید پرسید آیا مسئولین بر اساس کار کارشناسی شده فضای سبز را میدهند که اگر چنین است چرا از آنها مراقبت و نگهداری نمیکنند؟ اگر بر اساس کار کارشناسی نیست و مردم از آن استقبال نمیکنند، چه کسی باید پاسخگوی این هزینهها باشد؟
اما مسأله دیگری که این روزها باعث نگرانیهای بسیاری برای شهروندان یاسوجی شده است، رها شدن سگهای بیصاحب در خیابانها و فضاهای سبز یاسوج است. گویی شهرداری هیچ وظیفهای در مورد نظارت بر شهر ندارد. بارها شهروندان یاسوجی دلهره حمله سگها را تجربه کردهاند.
شهری که نه فضای سبز و نه پارک مطلوبی برای شهروندان دارد و با رهایی سگها در اقصی نقاط شهر، اضطراب شهری دوچندان است، چگونه میتوان به ساخت و سازهای آن امید داشت؟ چگونه میتوان نگران تکرار حادثهای همچون پلاسکو در جمعه بازار یاسوج نبود؟ و چگونه میتوان ترس از فروریختن بنایی در یاسوج و تکرار غمانگیز متروپل را به خود راه نداد؟