تاریخ انتشار
چهارشنبه ۳ فروردين ۱۴۰۱ ساعت ۲۲:۰۸
کد مطلب : ۴۴۶۱۳۵
کبنا گزارش میدهد
از تبار جاودانگی؛ مردی که امتیاز تجاری و سیاسی نگرفت
۰
کبنا ؛تختی موفقترین ورزشکار یا حتی کشتیگیر ایران نبود، اما جوهر وجود او از گذشت و مردمداری تشکیل میشد. بنابراین عجیب نیست که هنوز اسمش حرمت دارد و رسمش یک مکتب است
انتخاب چهره قرن ورزش ایران ساده نیست. چه پرشمارند مفاخری که خوش درخشیدند، مدالها و عناوین قهرمانی پرتعداد داخلی و خارجی را به ارمغان آوردند و اعتبار بینالمللی برای این مرز و بوم آفریدند. با این حال و در عین احترام به تمام اختلاف سلیقهها، اگر از غلامرضا تختی به عنوان یکی از نامزدهای کسب این عنوان بزرگ یاد شود، بعید است کسی به مخالفت جدی برخیزد. محبوبالقلوب ایرانیان، کسی است که بیشمار ورزشگاه و میدان و خیابان در این سرزمین به نام او مزین شده است. صد البته تختی هم مثل هر انسان دیگری عیوب و کاستیهای خاص خودش را داشت، اما بیگمان از ویژگیهایی سود میبرد که اسمش را در تاریخ ورزش ایران ماندگار کرد.
شاید گزاف نباشد اگر راز جاودانگی تختی را خاکساری او نزد میهن و مردمش بدانیم. در مرام غلامرضا، هر چه زور بازو وجود داشت باید روی تشک صرف میشد، بیرون از آن اما او شهروندی متواضع، خجول و بیآزار بود؛ مردی که نهتنها چشم طمع به اموال عمومی نداشت، بلکه در بحرانها کنار مردم میایستاد و دست به دستشان میداد. حکایت خیابانگردی تختی و کمک جمع کردنش برای زلزلهزدگان بویینزهرا، داستانی ماندگار است که امروز اطفال این سرزمین هم آن را از بر هستند؛ الگویی درخشان و ممتاز که هنوز هم خیلی از ستارگان هنر و ورزش در موارد مشابه از آن تبعیت میکنند.
تختی موفقترین ورزشکار یا حتی کشتیگیر ایران نبود، اما جوهر وجود او از گذشت و مردمداری تشکیل میشد. بنابراین عجیب نیست که هنوز اسمش حرمت دارد و رسمش یک مکتب است. اغلب اوقات «گذر زمان» مایه فراموشی است، اما در مورد پهلوان غلامرضا اتفاقا اینطور نبود. هر چه جلوتر آمدیم قدر و قیمت او بیشتر شد. میدانید چرا؟ چون مردم به وفور ورزشکارانی را دیدند که لباس رقابت را نیاویخته، دنبال پست و منصب رفتند و شریک قدرت و نوکر ثروت شدند؛ از کرسیهای داغ مجلس و شورای شهر گرفته تا امتیازگیری برای صنعت و تجارت. مردم این زمانه کشتیگیر متوسطالحالی را میبینند که با رانت و امتیاز ویژه برج و باروی تجارتخانهاش را در کوه و جنگل برافراشته. در چنین شرایطی چرا تختی نباید منزلت پیدا کند؛ آدمی که زمینهای اهدایی دولت را نپذیرفت و گفت اینها مال ملت است؟ مردم با حب غلامرضا فریاد میزنند که مردانی از جنس خودشان را دوست میدارند و ای دریغ که هر روز نسل ستارههایی از این دست کمتر و کمتر میشود.
انتخاب چهره قرن ورزش ایران ساده نیست. چه پرشمارند مفاخری که خوش درخشیدند، مدالها و عناوین قهرمانی پرتعداد داخلی و خارجی را به ارمغان آوردند و اعتبار بینالمللی برای این مرز و بوم آفریدند. با این حال و در عین احترام به تمام اختلاف سلیقهها، اگر از غلامرضا تختی به عنوان یکی از نامزدهای کسب این عنوان بزرگ یاد شود، بعید است کسی به مخالفت جدی برخیزد. محبوبالقلوب ایرانیان، کسی است که بیشمار ورزشگاه و میدان و خیابان در این سرزمین به نام او مزین شده است. صد البته تختی هم مثل هر انسان دیگری عیوب و کاستیهای خاص خودش را داشت، اما بیگمان از ویژگیهایی سود میبرد که اسمش را در تاریخ ورزش ایران ماندگار کرد.
شاید گزاف نباشد اگر راز جاودانگی تختی را خاکساری او نزد میهن و مردمش بدانیم. در مرام غلامرضا، هر چه زور بازو وجود داشت باید روی تشک صرف میشد، بیرون از آن اما او شهروندی متواضع، خجول و بیآزار بود؛ مردی که نهتنها چشم طمع به اموال عمومی نداشت، بلکه در بحرانها کنار مردم میایستاد و دست به دستشان میداد. حکایت خیابانگردی تختی و کمک جمع کردنش برای زلزلهزدگان بویینزهرا، داستانی ماندگار است که امروز اطفال این سرزمین هم آن را از بر هستند؛ الگویی درخشان و ممتاز که هنوز هم خیلی از ستارگان هنر و ورزش در موارد مشابه از آن تبعیت میکنند.
تختی موفقترین ورزشکار یا حتی کشتیگیر ایران نبود، اما جوهر وجود او از گذشت و مردمداری تشکیل میشد. بنابراین عجیب نیست که هنوز اسمش حرمت دارد و رسمش یک مکتب است. اغلب اوقات «گذر زمان» مایه فراموشی است، اما در مورد پهلوان غلامرضا اتفاقا اینطور نبود. هر چه جلوتر آمدیم قدر و قیمت او بیشتر شد. میدانید چرا؟ چون مردم به وفور ورزشکارانی را دیدند که لباس رقابت را نیاویخته، دنبال پست و منصب رفتند و شریک قدرت و نوکر ثروت شدند؛ از کرسیهای داغ مجلس و شورای شهر گرفته تا امتیازگیری برای صنعت و تجارت. مردم این زمانه کشتیگیر متوسطالحالی را میبینند که با رانت و امتیاز ویژه برج و باروی تجارتخانهاش را در کوه و جنگل برافراشته. در چنین شرایطی چرا تختی نباید منزلت پیدا کند؛ آدمی که زمینهای اهدایی دولت را نپذیرفت و گفت اینها مال ملت است؟ مردم با حب غلامرضا فریاد میزنند که مردانی از جنس خودشان را دوست میدارند و ای دریغ که هر روز نسل ستارههایی از این دست کمتر و کمتر میشود.