تاریخ انتشار
شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۱۳
کد مطلب : ۴۴۳۸۰۷
علم الهدی، عدول از دستور رهبری و دعوت به نفرت پراکنی:

آتش روی بنزین نریزید آقای امام جمعه!

۱
آتش روی بنزین نریزید آقای امام جمعه!
کبنا ؛نفرت جاده ای دو طرفه است و وقتی نسبت به افرادی نفرت پراکنی می شود، آنها و اطرافیان شان نیز نفرت متقابل ایجاد می کنند. چند روز قبل، حجه الاسلام محمدرضا زائری فاش ساخت که به خاطر لباس روحانیتی که بر تن دارد، مدام به او در خیابان توهین می شود و اخیراً نیز فیلمی از آزار یک روحانی در فضای مجازی پخش شد. قطعا توهین به هر انسانی و از جمله روحانیون ناروا و محکوم است اما آیا دستکم بخشی از این رفتارها، ریشه در همین نفرت افکنی هایی ندارد که متاسفانه برخی خطیبان مرتکب اش می شوند؟
به گزارش کبنا نیوز به نقل از عصر ایران، حجه الاسلام سید احمد علم الهدی، امام جمعه مشهد گفته است: یک خانم بدحجاب باید احساس کند مردم از او متنفر هستند و ابراز نفرت از زن بدحجاب برای مردم یک تکلیف الهی است و برای این منظور به حرکت مردمی نیاز است.(ایرنا، خبرگزاری رسمی دولت)
"دعوت به تنفر" ، آن هم در جامعه ای که به دلایل متعدد، دچار چند پارگی و تشتت شده است، همانند ریختن بنزین بر روی آتش است، غافل از این که آتش شعله ور شده، خود بنزین پاش را نیز بی رحمانه خواهد بلعید! این، دقیقاً همان کاری است که حجه الاسلام علم الهدی می کند.
مشخص است که او به عنوان یک روحانی، دغدغه فریضه حجاب را دارد ولی مشخص نیست بر اساس کدام آموزه دینی، مردم را به نفرت افکنی دعوت می کند؟!
حتی شرط امر به معروف و نهی از منکر هم این است که فرد آمر یا ناهی، احتمال اثرگذاری دهد و الا نباید امر به معروف یا نهی از منکر کند. این یک حکم دینی است ولی با کمال تعجب می بینیم که یک خطیب جمعه، فراتر از احتمال تاثیر، به مردم می گوید که نسبت به زن بدحجاب، ابزار تنفر کنند! گو این که جناب ایشان تصور می کند با ابراز تنفر نسبت به یک زن بدحجاب، او محجبه خواهد شد!


چند روز قبل، سالروز شهادت سردار قاسم سلیمانی بود. بد نیست نوع نگاه آن شهید بزرگوار به همین موضوع را بررسی کنیم. این سخنان او را بخوانید:
"اینکه در جامعه مدام بگوییم او بی حجاب و این باحجاب است یا اصلاح طلب و اصولگراست، پس چه کسی می‌ماند؟ اینا همه مردم ما هستند. آیا همه بچه های شما متدین‌اند؟ آیا همه مثل هم هستند؟ نه. اما پدر، همه اینها را جذب می‌کند و جامعه هم خانواده شماست. اینکه بگوییم من هستم و بچه های حزب اللهی خودم، اینکه نمی‌شود حفظ انقلاب./ من اصلاً قبول ندارم در بین بچه‌حزب‌اللهی‌ها بگیم این آدم با اون شکل و قیافست...! همان دختر کم‌حجاب، دختر منه، دختر ما و شماست؛ نه دختر خاص من و شما، اما جامعه‌ ماست."
می بینید؟ یکی می گوید بین مردم خط نکشید، بی حجاب و باحجاب نکنید و تصریح می کند که دختر کم حجاب هم دختر همه ما و دختر همین جامعه است و دیگری با لباس روحانیت، مردم را دعوت به تنفر پراکنی می کند و می گوید: ابراز نفرت از زن بدحجاب برای مردم یک تکلیف الهی است!
وای که چقدر فاصله است بین آن نگاه پدرانه و این نگاه پر از تنفر!
نتیجه نگاه پدرانه و عاقلانه شهید سلیمانی این می شود که مردم او را "سردار دل ها" می نامند و بعد از شهادتش نیز تشییع میلیونی می شود و نتیجه دیدگاه علم الهدی، خلوت تر شدن مساجد و نمازهای جمعه.
ای کاش موضوع به همین خلوتی مساجد و مصلی ها ختم می شد. نفرت جاده ای دو طرفه است و وقتی نسبت به افرادی نفرت پراکنی می شود، آنها و اطرافیان شان نیز نفرت متقابل ایجاد می کنند. چند روز قبل، حجه الاسلام محمدرضا زائری فاش ساخت که به خاطر لباس روحانیتی که بر تن دارد، مدام به او در خیابان توهین می شود و اخیراً نیز فیلمی از آزار یک روحانی در فضای مجازی پخش شد.
قطعا توهین به هر انسانی و از جمله روحانیون ناروا و محکوم است اما آیا دستکم بخشی از این رفتارها، ریشه در همین نفرت افکنی هایی ندارد که متاسفانه برخی خطیبان مرتکب اش می شوند؟ و تاوانش را نیز در وهله اول، آن دسته از هم لباسان خودشان می دهند که در قدرت نیستند و در بین مردم تردد می کنند و بی حرمتی می بینند.
این که یک روحانی مردم را ملزم کند که نسبت به زنان بدحجاب ابزار تنفر کنند، دقیقاً خلاف سیره نبوی (ص) و علوی (ع) است که همواره با مردم و حتی مخالفان خود رفتاری انسانی و مهربانانه داشتند و اتفاقاً راز گسترش اسلام در همین حسن سلوک و رواداری با مردم و مهرآفرینی بود و الا اگر رسول خدا (ص) همانند علم الهدی می اندیشید؛ اسلام در همان شبه جزیره که نه، در همان مکه می ماند و از بین می رفت.
سخنان نماینده رهبری در خراسان رضوی درباره لزوم نفرت افکنی نسبت به زنان بدحجاب، دقیقاً مخالف بیانات رهبر انقلاب است که اتفاقاً در سفر سال 1391 شان به استان خراسان اظهار داشتند. بخوانید:
"بعضى از همین هائى که در استقبالِ امروز بودند و شما - هم جناب آقاى مهمان‌نواز، هم بقیه‌ى آقایان - الان در این تریبون از آنها تعریف کردید، خانم هائى بودند که در عرف معمولى به آنها میگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباخته‌ى به این اهداف و آرمانهاست.
او یک نقصى دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهاى این حقیر باطن است؛ نمى‌بینند. «گفتا شیخا هر آنچه گویى هستم / آیا تو چنان که مینمایى هستى؟». ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهى از منکر هم می کند؛ نهى از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت."
می بینید؟ رهبر انقلاب تصریح می دارند که نسبت به زنان بدحجاب ایجاد تنفر نکنید ولی حجه الاسلام علم الهدی نه تنها ابزار تنفر را تجویز می کند که پا فراتر می گذارد و آن را "تکلیف الهی" می داند! یا للعجب!
جا دارد جناب ایشان در اولین فرصت نسبت به اصلاح این خبط و خطای فاحش و نفرت پراکنی غیرمسؤولانه اقدام کند و به مسیر رهبری و مکتب شهید سلیمانی بازگردد.
بعد از تحریر:
همین دو روز قبل بود که خانم جمیله علم الهدی - دختر حجه الاسلام سید احمد علم الهدی و همسر سید ابراهیم رئیسی - از این که کتاب هایی با موضوع زن از دیدگاه اسلام به زبان های خارجی وجود ندارد تا به وسیله آنها مهمانان زن خارجی را با مقام زن از منظر اسلام آشنا کند، ابراز تاسف کرده و حتی گفته بود: صد روز دیگر همسر رئیس جمهور زیمباوه قرار است بیاید و کتابی که بتواند از زبان معصومان یا قرآن در این حوزه باشد نداریم.
خطاب به ایشان می گوییم کتاب زن از زبان معصومان(ع) و قران به زبان خارجی پیش کش! فعلاً مراقبت کنید تا مبادا ترجمه سخنان ابوی گرام به گوش مهمانان زن و از جمله همسر رئیس جمهور زیمباوه برسد که اگر برسد و فکر کنند ابراز نفرت به زن بدحجاب، بخشی از فرهنگ اسلامی و ایرانی است، هم ایران آسیب می بیند و هم اسلام.

 
نام شما

آدرس ايميل شما

حراج جان

حراج جان

روزنامه شهروند در گزارشی آورد: ١٠ نفس، ١٠ زندگی تسلیم مرگ شدند. دوباره برف و کولاک قربانی ...
‌تجمعات آزاد می‌شود؟

‌تجمعات آزاد می‌شود؟

تا زمانی که تجمعات در شرایط عادی باشد و مردم مطالبات خود را مطرح کنند، برخوردی صورت نمی‌گیرد....
ناگفته‌های جنایت‌های هولناک خرمدین از زبان همسرش

ناگفته‌های جنایت‌های هولناک خرمدین از زبان همسرش

«من همیشه از اکبر می‌ترسیدم. وحشت داشتم که با او مخالفت کنم. برای همین مجبور بودم که ...
1