تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۲۰
کد مطلب : ۴۴۰۷۹۴
سد چمشیر بدترین و خطرناکترین جایگزینی را دارد
سد چمشیر، فاجعهای بدتر از گتوند
۷
کبنا ؛حسین آخانی عضو هیئت علمی دانشکده زیست شناسی دانشگاه تهران در روزنامه شرق نوشت: یک سال و نیم پیش بود که مهندسی از یکی از شرکتهای مشاور سدسازی پشت اتاق کارم منتظر نشسته و خواستار گفتگو با من بود. او خودش را معرفی نکرد؛ به من گفت یک خواهش دارم، بروید جلوی ساخت سد چمشیر را بگیرید. من تا آن زمان حتی نام چمشیر را نشنیده بودم. او مدارکی به من نشان داد که این سد هم در یک بستر گچی-نمکی در حال احداث است و از این نظر با گتوند تفاوتی ندارد.
یک سال گذشت و باز سروکلهاش پیدا شد، مدارک بیشتری آورده بود، هرچه التماسش کردم مدارک و عکسها را به من نداد و نامش را نیز نگفت. او گفت همه این اسناد در وزارت نیرو موجود است. این بار جدیتر به آن فکر کردم و تصمیم گرفتم موضوع را با چند نفر از دوستانی که در صنعت آب میشناختم در میان بگذارم. برایم عجیب بود که بسیاری از آن خبر نداشتند. با مطالعات اولیهای که انجام دادم، مسئله را در رسانهها مطرح کردم.
به محض انتشار اولین یادداشت، درهای زیادی به روی من گشوده شد. بسیاری با من تماس گرفتند و مقالات و گزارشاتشان را برایم فرستادند. دانستم که چندین متخصص حرفهای، باتجربه و دلسوز پیگیر این سد بودهاند، ولی با وجود تلاشهایشان، حتی با نامهنگاری به ریاستجمهوری وقت نتوانستهاند کاری کنند.
کمکم سیل اسناد و مدارک علمی به سویم راه افتاد و عزم کردم ماجرا را پیگیری کنم. این اسناد را برای بعضی از مدیران وزارت نیرو فرستادم تا شاید قبل از آبگیری سد، عقلانیت بر پنهانکاری پیروز شود. تا آنجا که میدانم مکاتباتی در آخرین روزهای دولت روحانی انجام شد. تقریبا بخش عمده عمر کاری من مطالعه اکوسیستمهای شور، بیابانی و شبهبیابانی ایران بوده است.
چند سالی است که بر تحقیقات رویشگاههای گچی متمرکز هستم. رویشگاههای گچی ایران در جهان بینظیرند و تابهحال تحقیقات جدی درباره آنها انجام نشده است. بالاخره برای زدن یک تیر و دو نشان عازم مناطق گچی سازند گچساران و حوضه رودخانههای زهره و مارون شدم.
ابتدا در چهارم و پنجک آبانماه به منطقه لنده و برم الوان در استان کهگیلویهوبویراحمد رفتم. با وجود خشکسالی و اتمام فصل رویش، بهحدی از دیدن مناظر و عجایب گیاهی و زمینشناختی منطقه متعجب شدم که افسوس خوردم چرا تابهحال این بخش از سرزمین ایران را کمتر پژوهش کردهام.
در این منطقه بیشترین چاههای نفتی هم متمرکز است که معمولا سفرهای علمی با محدودیتهایی مواجه است. در تاریخ ششم و هفتم آبان در محدوده مخزن سد چمشیر و امتداد رودخانه زهره در قبل و بعد سد مشاهدات و مطالعات خود را انجام دادم. خوشبختانه حتی در محدوده سد کسی مزاحم ما نشد و من با آرامش توانستم آنچه میخواستم به دست بیاورم.
ما گیاهشناسها، گاهی خیلی بهتر از زمینشناسها و هیدرولوژیستها میتوانیم از جنس زمین و شرایط آبی اطلاعات کسب کنیم. رویش هر گیاه برای ما مانند یک آزمایشگاه تحقیقاتی است. به محض آنکه پایم به محدوده مخزن رسید مانند فیثاغورس فریادم به هوا شد؛ یافتم! یافتم! اولین گیاهی که دیدم برایم بسیار آشنا بود.
این گیاه گونهای از جنس پَرَند بود که سال گذشته از نزدیکی آن منطقه بهعنوان گونهای جدید برای علم گیاهشناسی به نام پَرَند زاگرس (Pteropyrum zagricum) نامگذاری کرده و در ژورنال معتبر Botanical Journal of the Linnean Society منتشر کرده بودیم. کمی جلوتر رفتم به یک فروچاله بزرگ برخوردم که زمین گچی توسط آبهای سطحی شسته و سوراخهای عمیقی در زمین ایجاد کرده بود. کمی آن طرفتر پر بود از گونههای گیاهی بومی و انحصاری و جنگل زیبایی از کنار.
به رودخانه زهره که رسیدم اشک در چشمانم جاری شد؛ مگر میشود کوچکترین علاقهای به این آب و خاک داشت و ارزیابی زیستمحیطی سدی را تأیید کرد که بدون شک میلیونها درخت گز و پده برای همیشه نابود خواهد کرد. با دستگاه هداستسنج شوری آب رودخانه را در فاصله دو کیلومتری از سازه اندازه گرفتم که عدد ۲۰۷۲ میکروزیمنس بر سانتیمتر را نشان میداد. این میزان شوری، در لبه آب لبشور و شیرین است.
دانش زیادی نیاز ندارد که با جمعشدن آب و تماس مستقیم با بسترهای بهشدت فرسایشپذیر و قابل انحلال سازند، شوری افزایش مییابد. اتفاقا یک روز قبل در تالاب برم الوان یک مورد کاملا طبیعی در بستری حتی صخرهایتر با قابلیت انحلال کمتر را با هدایت الکتریکی حدود هشت هزار میکروزیمنس اندازهگیری کرده بودم. اما اوج یافتههای این سفر در حدود ۵۰۰ متری پشت سد و محلهایی بود که قبلا کارشناسان آنها را دیده و در گزارشهایشان آورده بودند.
چشمه کاملا شوری را دیدم که شوری آب چشمه ۷۲ هزار میکروزیمنس (هدایت الکتریکی آب دریا ۵۰ هزار است)، یعنی ۳۵ برابر شوری روردخانه زهره در داخل مخزن بود و حتی در یک نقطه هدایت الکتریکی ۲۰۰ هزار میکروزیمنس یعنی صد برابر شوری رودخانه را اندازهگیری کردم. چندان تعجبآور نیست که شوری آب رودخانه زهره با عبور از این چشمه ۴۰۰ میکروزیمنس افزایش پیدا میکند.
ساخت سد چمشیر در سال ۱۳۹۳، در دوران ریاستجمهوری آقای روحانی، درست در زمانی کلید خورد که رسانهها پر بود از انتقاد به بزرگترین رسوایی تاریخ مهندسی ایران که به قولی موزه عبرت سدسازی است. تاج سد چمشیر در تراز ارتفاعی ۶۰۴ قرار دارد و ارتفاع آن ۱۵۵ متر است. قعر سد ۴۵۰ متر ارتفاع از سطح دریا دارد. ظرفیت سد در تراز نرمال دومیلیاردو ۳۰۰ میلیون متر معکب است.
صرفنظر از اثرات وحشتناک محیطزیستیای که با احداث این سد -مانند دیگر سدها- به وجود خواهد آمد، این سد بدترین و خطرناکترین جایگزینی را داشته است. ۷۰ درصد مخزن سد در سازند گچی-نمکی گچساران است. مخزن سد پر بود از گیاهان ژیپسوفیت و تعداد زیادی فروچالههای گچی که بعضی از آنها عمق زیادی داشتند.
در مخزن سد یک جنگل انبوه پده فراتی Populus euphratica و گونههای گز، بهویژه گونه شورپسند Tamarix pycnocaroa مشاهده شد. در محل مخزن شوری آب را با دستگاه هدایتسنج الکتریکی اندازه گرفتیم که عدد ۲۰۷۲ میکروزیمنس بر سانتیمتر را نشان میداد.
این شوری در حد آب شیرین و لبشور است؛ اما وقتی به سمت دیگر سد رفتیم عمق فاجعه عیان شد. درست در فاصله ۵۰۰ متری سد یک چشمه شور وجود دارد که حجم بالایی آب شور وارد رودخانه زهره میکند. در محل چشمه که به مواد نفتی هم آلوده بود، هدایت الکتریکی ۷۲ هزار میکروزیمنس بر سانتیمتر اندازهگیری شد. معنای این عدد این است که شوری این چشمه ۳۵ برابر شوری آب رودخانه است. حتی در یکی از فرورفتگیهای حاشیه رودخانه شوری ۲۰۰ هزار میکرو زیمنس -یعنی صد برابر شوری آب در رودخانه قبل از سد- را ثبت کردیم.
تعجبی نبود که شوری آب رودخانه بعد از این چشمه با افزایش ۴۰۰ میکروزیمنس به حدود دوهزارو ۵۰۰ رسیده بود. آنچه من با چشمان خود ثبت و اندازهگیری کردم چیز جدیدی نبود. قبلا هم کارشناسان این مشاهدات را داشتهاند و براساس نامه شماره ۱۲۰۰/۱۱۶۵۴۷ مورخ ۴ دی ۱۳۹۵ توسط مدیریت طرحهای مطالعاتی سد و نیروگاه آب و برق خوزستان به مدیرعامل سازمان منعکس شده است.
همچنین براساس گزارش مطالعاتی مفصلی که توسط دانشگاه تهران (آقایان دکتر منتظری و دکتر بهلولی) به سفارش شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران تهیه شده است به طور دقیق و با ادله علمی نتیجهگیری شده است که در صورت آبگیری سالانه ۵۰۰ هزار تن نمک در مخزن سد حل خواهد شد. برای آنکه درک درستی از این عدد نجومی داشته باشید، اگر بنا باشد با کامیونهایی ۱۰ تنی به داخل سد نمک بریزند هر سال به ۵۰ هزار کامیون نمک نیاز است.
اگر هر کامیون پنج متر طول داشته باشد باید ۵۰۰ کیلومتر کامیون منتظر باشند تا بار خود را خالی کنند. تنها جملهای که میتوان به کسانی که این سد را طراحی و ساختهاند بگوییم این است که: دستتان درد نکند، خسته نباشید که گتوند را از تنهایی نجات دادید.
امیدوارم دولت اصولگرایان نان خود را در شورابههای سد چمشیر ساختهشده توسط دولت قبل آلوده نکند و با اشتباه بزرگی که با آبگیری سد گتوند انجام شد -که شوربختانه آن هم میراث اصلاحطلبان بود- برای خود بدنامی بهجا نگذارد.
سدی که با بودجه ۲۳۰ میلیون یورویی یعنی نزدیک هفت هزار میلیارد تومان بهعلاوه فاینانس کشور چین (که از رقم دقیق آن اطلاعی نداریم) آخرین مراحل ساخت خود را میگذراند، اینقدر برای سازندگانش جذاب بوده است که چشمانشان را روی واقعیتهای زمینشناسی منطقه و گزارشهای علمی ببندند و با توجه به تجربههای قبلی که هیچوقت چنین ولخرجیهایی از صندوق دولت و آسیبهای جبرانناپذیر به محیط زیست و منابع آبی مورد بازخواست قرار نگرفته و کسی هم بهخاطر آن به دست عدالت سپرده نشده است، همچنان روش ویرانگر خود را با طراحی و ساخت سدهای مشابه یا انتقال آب ادامه دهند.
-----------------------------------
رویداد۲۴ در این زمینه نوشت: همه سد گتوند را با نام محمود احمدی نژاد میشناسند و وقوع فاجعه آن با دولت دهم برایشان تداعی میشود. در این گزارش بررسی کرده ایم، تمامی دولتها با سیاستهای توسعهای خود چگونه جزیی از پروژه سد گتوند بودهاند.
همزمان با اعتراضات مردم خوزستان، یکی از ریشههای کمآبی و بیآبی در آن سرزمین سد گتوند معرفی شد؛ برخی از محمود احمدی نژاد نام بردند که سد گتوند را عملیاتی کرد و برخی تمامی مشکلات را به بیتدبیری دولت حسن روحانی نسبت دادند. اما بررسی تاریخی نشان میدهد موضوع احداث سد گتوند بسیار قدیمیتر از این حرفهاست؛ در قبل از انقلاب مرحله شناخت و بررسی طرح اولیه آن کلید میخورد و بعد از انقلاب عملیاتی شدن و بهرهبرداری از آن توسط قرارگاه خاتم الانبیا در ۶ دولت پیگیری میشود؛ بنابراین تقلیل فاجعه سد گتوند به این دولت و آن دولت، تحریف تاریخ با هدف تامین منافع اقلیتی در قدرت است.
این گزارش سعی میکند با بازخوانی تاریخ، روایتهای مخدوش فعلی را کنار زده و نشان دهد تحت چه سیاستهایی فاجعهای به نام سد گتوند رقم خورد که حالا جز شوری آب و مرگ حیات آن زیست بوم چیزی به جای نگذاشته و تنها با فریاد اعتراض بومیان آن منطقه ناقوس مرگ آن زیست بوم به گوش همه رسید.
ارائه طرح اولیه گتوند در دوره پهلوی
اواخر دهه ۴۰ جلگه خوزستان درگیر سیل بود و ویرانی با موجهای سنگین سیل در خوزستان آغاز شده بود. بهمن ماه سال ۴۷ رودخانه کرخه طغیان کرد و ۱۸ کشته به جای گذاشت. همزمان با طغیان آب در خوزستان، برنامههای توسعه پهلوی دوم نیز در جریان بود و در ادامه همین برنامههای عمرانی به سراغ شرکتهای مشاور آمریکایی رفته شد تا علاجی برای بالا آمدن آب رودخانههای خوزستان پیدا شود. طرفداران سازههای بزرگ مدعی بودند که با ساخت سدهایی روی رودهای بزرگ، توسعه شهرسازی، کشاورزی و صنعت امکانپذیر خواهد شد و جلوی طغیان آب هم گرفته میشود.
آمریکا در آن زمان تجربه سدسازیهای زیادی داشت، اما این پروژهها با تبعات بسیار و ویرانی محیط زیست همراه بود، بعدتر کمیسیون مستقل جهانی Commision on Dams به این نتیجه رسید که سدها موجب جابجایی اجباری ٤٠ تا ٨٠ میلیون نفر شدهاند.
دامنه ویرانیها تا جایی ادامه پیدا کرد که آمریکا تصمیم به تخریب سدها گرفت و از دهه ۹۰ حدود ۱۳۰۰ سد تعطیل شد. این برنامه در کشورهای دیگری مانند ژاپن هم اجرا شد. اما زمانی که جهان مشغول به تخریب سدها بود، پروژههای سدسازی در ایران یک به یک پشت سر هم کلید خورد؛ از سد کارون در قبل از انقلاب و طرح اولیه سد گتوند در قبل از انقلاب آغاز شد و با بهره برادری سدگتوند و دهها سد دیگر در بعد از انقلاب ادامه پیدا کرد.
در دهه ۴۰ گروهی از مهندسان آمریکایی شرکت هارزا به ایران آمده و همراه شرکت ایرانی فرمانروایان امکانسنجی ساخت سد را در محدوده حوضه کارون آغاز کردند و همین همکاری به ساخت سد «رضاشاه کبیر» و کارون امروز منتهی شد.
هنگام مطالعه مسیر رود کارون در گذر از زاگرس به جلگه خوزستان هم بود که مهندسان هارزا به یک توده نمکی بزرگ که متعلق به «سازند گچساران» بود، برخوردند. مهندسان شرکت آمریکایی پیشنهاد کرده بودند که سدی قبل از این توده ساخته شود، وگرنه با زیر آب رفتن و انحلال این توده نمک در دریاچه مخزن، آب کارون شورتر خواهد شد؛ یعنی این مهندسان پیشنهاد تاسیس سد برای جلوگیری از شوری آب را دادند، در حالی که اکنون این سد ساخته شده و نه تنها از شوری آب جلوگیری نکرده بلکه خود عامل اصلی شوری آب شده است؛ بنابراین اگر این روزها در میان اخبار میشنویم که آمریکاییها درباره ساخت سد گتوند به عنوان یک فاجعه هشدار داده بودند، اما ورقهای تاریخ نشان میدهد این یک روایت تحریف شده است و سد گتوند از ابتدای اینکه پیشنهاد احداث آن مطرح شده با مشکل شناختی مواجه بوده است.
این اولین نقطهای است که فاجعه سد گتوند را رقم زد که میتوان آن را این طور خلاصه کرد: آشنایی مقام اول مملکت با سدسازیهای بزرگ آمریکا، علاقه مدیران وقت به کپیبرداری و هر تجربه آمریکا را بهعنوان دستاورد برداشت کردن.
طرح اولیه سد گتوند چطور به اجرا رسید؟
پیشنهاد هارزا آمریکا روی میز بود تا اینکه در اواسط دهه هفتاد میلادی، شرکت کانادایی موننکو که همکارانی ایرانی داشت، پیشنهادی جانمایی متفاوتی نسبت به پیشنهاد هارزای آمریکا ارائه و توصیه کرد محل ساخت سد بعد از توده شناسایی شده نمک درنظر گرفته شود. اما هر دوی این پیشنهادها چه پیشنهاد هارزا و چه موننکو یک وجه مشترک داشت و آن هم این بود که سد گتوند نباید روی توده نمکی احداث شود. در نهایت احداث سد گتوند در حد مطالعه باقی ماند و به مرحله عمل نرسید.
با وقوع انقلاب و در یک دهه اول جمهوری اسلامی، سرعت سدسازیها کاهش یافت، تا اینکه با آغاز دوران سازندگی و ریاست جمهوری آیت الله هاشمی رفسنجانی و فرمان شاغل کردن بخشی از نیروهای سپاه در پروژههای عمرانی توسط رئیس جمهور وقت، پرونده احداث سد گتوند از بایگانی خارج شد و دوباره به روی میز بازگشت.
اما این بار مطالعه امکان ساخت سد به شرکتهای مشانیر و لامایر چین واگذار شد؛ مطالعهای که در آن به قول بنیهاشمی رئیس موسسه آموزش عالی آب دانشگاه تهران «به مسأله وجود سازندهای نمک بیتوجهی شد.»
پیشنهادهای طرح اولیه برای جانمایی سد گتوند، احداث آن قبل یا بعد از توده نمکی بود، اما ناگهان از اساس توده نمکی از معادلات حذف شد. به گفته عبداللهی مدیرکل وقت آب و فاضلاب خوزستان، در آن سالها مدیران شرکت مدیریت منابع آب و نیروی ایران بر این باور بودند که آمریکاییها چون میخواستند مخزن سد کوچک باشد، این اختلاف مکانی را مطرح کردند!
احمد میدری در تحلیلی نوشته «سد گتوند پیشتر در محلی به فاصله ده کیلومتر از مکان فعلی و در نزدیکی شهرستان لالی در نظر گرفته شده بود، اما برخی رقابتهای محلی و حضور برخی مسئولان وزارت نیرو موجب شد محل فعلی به عنوان محل نهایی تایید شود تا به نوعی به شهرستان دزفول نزدیکتر باشد و بهره بیشتری از امکانات مدیریتی و فرصتهای شغلی قبل و بعد از بهره برداری به افرادی در این شهرستان برسد.». برخی از فعالان محیط زیست و بومیان خوزستان نیز معتقد بودند، در جانمایی سد گتوند تغییر بافت جمعیتی و کوچ اجباری روستاهای پاییندستی سد که عمدتا عربنشین بودند، مدنظر تصمیمگیران بوده است.
در مقابل برای مدیران و سازندگان سدگتوند، جانمایی آن یک «افتخار» بود. رضازاده مدیرعامل وقت آب وزارت نیرو در یکی از سخنرانیهایش در دفاع از مدیریت ایرانی گفته بود: «سد گتوند از آن دسته سدهایی است که در جانمایی شرکت فرانسوی که قبل از انقلاب، سدهای ایران را طراحی میکرد، وجود نداشت. افتخار جانمایی سد گتوند به ما باز میگردد.»
بالاخره سد گتوند در سال ۶۸ جانمایی شد و کلنگ آن در سال ۷۳ به دست هاشمی رفسنجانی سردار سازندگی بر زمین زده شد؛ دقیقا روی گنبدهای نمکی گچساران.
ادامه محرمانه پروژه سد گتوند در دولت خاتمی
به گزارش رویداد۲۴ بزرگ کردن پروژه سد گتوند با گذراندن مرحله شناخت و جانمایی ادامه داشت تا سال ۷۶ که وارد مرحله بعد شد. در اردیبهشت این سال، یعنی در ماههای پایانی دور دوم ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی عملیات انحراف آب با حفر تونلهای انحراف آغاز شد و شروع عملیات اجرایی آن را بیژن زنگنه وزیر نیرو و هادی منافی به عنوان رییس سازمان محیط زیست برعهده داشتند.
سال ۸۳ و در دولت خاتمی، عملیات خاکریزی بدنه آغاز و تا اجرای کامل طرح ۸۲/۵ میلیون متر مکعب خاکریزی انجام شد. در زمان ساخت قسمت اصلی سد (تونلها و گالریهای سد) حبیب الله بیطرف وزیر نیرو و معصومه ابتکار رییس سازمان محیط زیست بودند. حضور بیطرف در وزارت نیرو به سدسازان نیز قدرت بیشتری داده بود.
پیشرفت در پروژه سد گتوند ادامه داشت و همزمان نگرانیها از عوارض و عواقب آن نیز بیشتر میشد، اما ساخت سد گتوند و بحثهای مربوط به آن به یک موضوع «محرمانه» تبدیل شده و امکان راه یافتن انتقادات به رسانهها با محدودیت مواجه بود؛ آن هم در دولت خاتمی که معروف بود به دوره آزادی مطبوعات.
برخی از خبرنگاران هم که از گوشه و کنار چیزهایی شنیده بودند با این هشدار مواجه شدند که «پرونده سد گتوند محرمانه است» فاطمه کریمزاده گزارشگر روزنامه ایران در گزارشی تحت عنوان «به دلیل پا بر جا ماندن مشکل گنبدهای نمکی آبگیری سد گتوند به سال آینده موکول شد» در بهمن ۱۳۸۹ نوشت: «برای به دست آوردن اطلاعات درباره سد گتوند به سراغ کارشناسان سازمان محیط زیست استان میرویم، اما با این پاسخ مواجه میشویم که به دنبال این مسئله نباشید، پرونده سد گتوند محرمانه است و دلیلی وجود ندارد که اقدامات و مسائل مربوط به آن در اختیار جراید قرار گیرد.»
اما در میان بومیان خوزستان اعتراض به آنچه بر سر زیست بومشان میرود در جریان بود، گرچه گستره این اعتراضات بیشتر از سد گتوند بود و شامل اعتراض به پروژههای مختلفی میشد که شوری آب را به دنبال دارند. احمد میدری که آن زمان نماینده خوزستان بود، در مصاحبهای گفته «تابستان ۱۳۷۹ تازه نماینده مردم آبادان شده بودم که به دلیل شور شدن شبکه آب شهری مردم به خیابان ریختند. در آن اعتراض سه نفر کشته شدند و اولین خونها برای مشکلات محیط زیست در ایران به زمین ریخته شد.»
ایجاد حلبی آبادهای خوزستان پس از آب گیری سد گتوند
در نهایت با وجود تمامی انتقادات و اعتراضات، همراهی و همکاری دولتها با یکدیگر و قرارگاه خاتم، توان و زور بیشتری داشت. سد گتوند در دهه ۹۰ آبگیری شد و اولین تصویر از فاجعه رونمایی شد.
به ۴۱ روستا گفته شد، براساس قانون باید برای انجام این پروژه «ملی» با شرکت آب و نیرو به عنوان سازنده سد گتوند در خوزستان همکاری کنند و از محل زندگی خود خارج شوند تا آب سد، خانه آنها را پر کند. از این تعداد ۱۸ روستا در شهرستان مسجد سلیمان زیر آب رفت، ۹ روستای آن در حریم سد قرار داشت و باید تخلیه و در آب غرق میشد. ۱۴ روستا نیز در منطقه لالی قرار داشت و ۱۱ روستای آن در بخش آب ماهیک. بسیاری از آنها به زیر آب رفتند.
شرکت آب و نیرو به روستاییان گفته بود، «خانههایی که با سنگ و بدون ملات ساختهاید، متری ۶۰۰ تومان بیشتر نمیارزد و اگر زمینهای کشاورزی مرغوبی داشته باشید که کنار رودخانه قرار گرفته، میتوان برای آنها تا متری ۲۰ هزار تومان نیز قیمت گذاشت.»
زمین های روستائیان با ارزان ترین قیمت ممکن به تصاحب درآمد و بسیاری از این روستائیان به اجبار، به حاشیه شهرهای دزفول و شوشتر و اصفهان مهاجرت کردند و برخی نیز ساکن حلبی آبادهای اطراف اهواز شدند. آنها هم که ماندند، هرروز فقیرتر از دیروز شدند و مرگ بیخ گوش دام هایشان نشست. تغییر بافت جمعیتی و سیاست کوچ اجباری (به خصوص در روستاهای عرب نشین ) که سال ها پیش بومیان آن سرزمین با احداث سد گتوند پیش بینی می کردند، اتفاق افتاد.
افتتاح سد گتوند توسط احمدی نژاد و دیواری که فرو ریخت
فاجعه سد گتوند به آوارگی ساکنان آن منطقه محدود نبود. مردم سایر نواحی خوزستان نگران این بودند که سد گتوند باعث شوری آب بشود، چون روی توده نمک احداث شده، اما معاون اجرایی سد اعلام کرد که اصلا کارون به خودی خود شور هست. وزارت نیرو هم در توجیه ساخت گتوند از ابتکار عمل مهندسان ایرانی خبر داد که پتوی رسی ترتیب دادهاند که به واسطه آن نمک با آب دریاچه سد تماسی نداشته باشد.
در ۶ مرداد ماه سال ۹۱ سد گتوند توسط محمود احمدی نژاد افتتاح و اولین آب گیری آن انجام شد. مجید نامجو وزیر نیروی وقت در بازدید از سد گفته بود: «تمام مسائل مربوط به آبگیری با تدبیر مهندسان ایرانی حل و فصل شده است.»
اما ۳ روز بعد از آبگیری، پتوی رسی که قرار بود حائلی بین دریاچه با نمک باشد، فرو ریخت. هزینه ساخت پتوی رسی نزدیک به ۶۰۰ میلیارد تومان بود، اما این پتوی رسی تنها سه روز مقاومت کرد.
مصطفی پورمحمدی رییس سازمان بازرسی کل کشور بعد از این اتفاق اعلام کرد که با شرایط حاضر سد گتوند دیگر نمیتواند به فعالیت خود ادامه دهد. در مقابل رئیس جمهور وقت (احمدینژاد) در پاسخ به این هشدار در یک نامه نوشت: «یک آدم بیسوادی وارد کارهای تخصصی میشود و به ما نامه رسمی میزند که شما این سد را در این نقطه نسازید و در جای دیگری احداث کنید. به تو چه ارتباطی دارد؟»
بعد هم اعلام شد هزینه تخریب سد گتوند ۹ هزار میلیارد است؛ یعنی سه برابر هزینه ساخت آن و بنابراین نمیصرفد که این سد را تعطیل کنیم. سد گتوند تعطیل نشد و آبگیری آن هم فقط به شوری آب کارون و آوارگی ساکنان آن ناحیه ختم نشد. علاوه بر شوری آب مشکل دیگری نیز سرباز کرد؛ نشت چاههای نفت. پنج چاه نفت در مخزن سد گتوند وجود داشت که پیش از آب گیری پلمب یا جابجا شده بودند، اما به دلیل فشارهای ناشی از آب گیری حاشیه دریاچه سد آلوده به مواد نفتی شد.
مدیرعامل شرکت توسعه منابع آب ایران گرچه نشتی را تایید کرد، اما گفت نشت فوق العاده جزئی است و مشکل خاصی وجود ندارد. در ۱۷ دی ماه همان سال هم مدیرعامل شرکت بهره برداری نفت مسجد سلیمان اعلام کرد نشت نفت به درون دریاچه سد گتوند مهار شده است.
گنبدهای نمکی سد گتوند که به خاطر شوری آب ایجاد شده است
لاپوشانی ماجرا به جای حل مشکل سد گتوند
در ادامه همین مشکلات هم بود که مقرر شد دانشگاه شهید چمران اهواز طرحی برای حل مشکل سد گتوند پیدا کند. نتایج مطالعات این دانشگاه عملاً رأی به برچیدن سد داد و این توصیه مورد تأیید سازمان حفاظت محیط زیست و وزارت جهاد کشاورزی هم قرار گرفت.
نتایج این مطالعات در آستانه انتشار عمومی بود که ناگهان وزارت نیرو اعلام کرد که مطالعات علاج بخشی سد از دانشگاه شهید چمران گرفته شده و به دانشگاه تهران سپرده شده است. این تصمیم شگفتی کارشناسان مرتبط را به دنبال داشت و خلع ید از دانشگاهی که سالها در زمینه مدیریت محیطی جلگه خوزستان و هیدرولوژی آن فعالیت کرده و تمامی مستندات و منابع مطالعاتی مرتبط با این پروژه را هم در اختیار دارد، شبههناک بود.
بهنام کرمی متخصص و فعال محیط زیست همان زمان خواستار واگذاری اجرای طرح علاج بخشی سد گتوند به یک نهاد بی طرف شد و معتقد بود طرح علاج بخشی توسط وزارت نیرو اجرا میشود، در حالی که این وزارتخانه مجری سد و جزو ذینفعان است.
فعالان محیط زیست معتقد بودند، بهترین راهکار حذف سد و تبدیل آن به یک موزه عبرت و مرکز گردشگری و یا علمی آموزشی است. از آن سو تجمعات اعتراضی از سوی بومیان منطقه نیز برگزار میشد. ساکنان آن سرزمین همگی نسبت به خطرات محیط زیستی سد گتوند نگران بودند و مرگ حیات زیست بوم آن منطقه را با وجود سد گتوند در کنار دیگر سیاستهای ضد محیط زیستی پیش بینی میکردند. اما به گفته فعالان محیط زیست سد گتوند با انگیزههای تجاری و مهندسی ساخته شده بود و مسائل زیست محیطی آخرین گزینهای بود که دولتها در معادلات خود در احداث و پیشرفت سد گتوند لحاظ میکردند.
سدی که با اراده دولتهای مختلف و مشارکت وزارت نیرو، شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران، مهاب قدس و قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا ساخته شد، زخم باز کرده و به دولت حسن روحانی رسید. اما در این دولت هم رسانههای رسمی در کنار دولت، مقصر اصلی را دولت احمدی نژاد خواندند و البته دولت روحانی هم با فرافکنی از خود سلب مسئولیت کرد؛ در حالیکه ساخت این محصول چند دهه ناکارآمدی مدیریتی در ایران است.
رسانههای وابسته به نهادهای نظامی نیز تا حد ممکن در موقعیتهایی مجریان و پیمانکاران سد گتوند را تبرئه کردهاند. وقتی عبادالله عبداللهی فرمانده پیشین قرارگاه خاتم الانبیاء به خاطر نقش این مجموعه در ساخت سد گتوند به عنوان یک «تجربه ناموفق» زیر سوال رفت، تاکید کرد که «تجربه ناموفق به ما بر نمیگردد ضمن اینکه ما مسئولیت اجرا را به عهده داریم اگر در سد گتوند به گنبد نمکی برخوردیم این قضیه به طراحی مشاور بر میگردد.»
شرکت مهاب قدس به عنوان مشاور نیز در سالهای اخیر به توجیه کار خود پرداخته و ساخت سد را برای مهار سیلابهای بزرگ خوزستان واجب دانسته است. از سوی دیگر مطالعات دانشگاه تهران در دولت حسن روحانی و در سال ۹۴ برای علاج بخشی سد گتوند انجام شد و این دانشگاه تایید کرد که سد گتوند باعث شوری ۲۵ درصدی کارون شده، اما پیشنهاد آنها آن چیزی نبود که پیشتر دانشگاه شهید چمران در مطالعاتش ارائه کرده بودند.
مطالعات دانشگاه تهران تحت تولی وزارت نیروی دولت روحانی اعلام کرد دو راهکار مدیریت مخزن و انتقال آب شور برای نجات زیست بوم حوالی سد گتوند بهترین گزینه است. در مراحل پایانی مطالعات، اما یک گزینه را پس گرفته و این ایده مطرح شد که گزینه برتر همان مدیریت مخزن است. اما دولت دوازدهم حتی در اجرایی کردن همین راهکار هم با انفعال پیش رفت.
تاریخ چنددههای سد گتوند خط به خط سیاهه مرگ روزشمار گاومیشها و ماهیان، درد و آوارگی مردم و در مقابل تامین منافع اقتصادی برای دولتها و نهادهاست. حالا با فریاد بلند اعتراض مردم منطقه، تصویر این فاجعه آشکار شده، اما همان سیاستهایی که به محیط زیست آسیب زدهاند، هچنان درخدمت ساخت پروژههایی بزرگ به نام توسعه هستند؛ دیروز با سدسازیها و امروز با طرحهای بزرگ انتقال آب.
یک سال گذشت و باز سروکلهاش پیدا شد، مدارک بیشتری آورده بود، هرچه التماسش کردم مدارک و عکسها را به من نداد و نامش را نیز نگفت. او گفت همه این اسناد در وزارت نیرو موجود است. این بار جدیتر به آن فکر کردم و تصمیم گرفتم موضوع را با چند نفر از دوستانی که در صنعت آب میشناختم در میان بگذارم. برایم عجیب بود که بسیاری از آن خبر نداشتند. با مطالعات اولیهای که انجام دادم، مسئله را در رسانهها مطرح کردم.
به محض انتشار اولین یادداشت، درهای زیادی به روی من گشوده شد. بسیاری با من تماس گرفتند و مقالات و گزارشاتشان را برایم فرستادند. دانستم که چندین متخصص حرفهای، باتجربه و دلسوز پیگیر این سد بودهاند، ولی با وجود تلاشهایشان، حتی با نامهنگاری به ریاستجمهوری وقت نتوانستهاند کاری کنند.
کمکم سیل اسناد و مدارک علمی به سویم راه افتاد و عزم کردم ماجرا را پیگیری کنم. این اسناد را برای بعضی از مدیران وزارت نیرو فرستادم تا شاید قبل از آبگیری سد، عقلانیت بر پنهانکاری پیروز شود. تا آنجا که میدانم مکاتباتی در آخرین روزهای دولت روحانی انجام شد. تقریبا بخش عمده عمر کاری من مطالعه اکوسیستمهای شور، بیابانی و شبهبیابانی ایران بوده است.
چند سالی است که بر تحقیقات رویشگاههای گچی متمرکز هستم. رویشگاههای گچی ایران در جهان بینظیرند و تابهحال تحقیقات جدی درباره آنها انجام نشده است. بالاخره برای زدن یک تیر و دو نشان عازم مناطق گچی سازند گچساران و حوضه رودخانههای زهره و مارون شدم.
ابتدا در چهارم و پنجک آبانماه به منطقه لنده و برم الوان در استان کهگیلویهوبویراحمد رفتم. با وجود خشکسالی و اتمام فصل رویش، بهحدی از دیدن مناظر و عجایب گیاهی و زمینشناختی منطقه متعجب شدم که افسوس خوردم چرا تابهحال این بخش از سرزمین ایران را کمتر پژوهش کردهام.
در این منطقه بیشترین چاههای نفتی هم متمرکز است که معمولا سفرهای علمی با محدودیتهایی مواجه است. در تاریخ ششم و هفتم آبان در محدوده مخزن سد چمشیر و امتداد رودخانه زهره در قبل و بعد سد مشاهدات و مطالعات خود را انجام دادم. خوشبختانه حتی در محدوده سد کسی مزاحم ما نشد و من با آرامش توانستم آنچه میخواستم به دست بیاورم.
ما گیاهشناسها، گاهی خیلی بهتر از زمینشناسها و هیدرولوژیستها میتوانیم از جنس زمین و شرایط آبی اطلاعات کسب کنیم. رویش هر گیاه برای ما مانند یک آزمایشگاه تحقیقاتی است. به محض آنکه پایم به محدوده مخزن رسید مانند فیثاغورس فریادم به هوا شد؛ یافتم! یافتم! اولین گیاهی که دیدم برایم بسیار آشنا بود.
این گیاه گونهای از جنس پَرَند بود که سال گذشته از نزدیکی آن منطقه بهعنوان گونهای جدید برای علم گیاهشناسی به نام پَرَند زاگرس (Pteropyrum zagricum) نامگذاری کرده و در ژورنال معتبر Botanical Journal of the Linnean Society منتشر کرده بودیم. کمی جلوتر رفتم به یک فروچاله بزرگ برخوردم که زمین گچی توسط آبهای سطحی شسته و سوراخهای عمیقی در زمین ایجاد کرده بود. کمی آن طرفتر پر بود از گونههای گیاهی بومی و انحصاری و جنگل زیبایی از کنار.
به رودخانه زهره که رسیدم اشک در چشمانم جاری شد؛ مگر میشود کوچکترین علاقهای به این آب و خاک داشت و ارزیابی زیستمحیطی سدی را تأیید کرد که بدون شک میلیونها درخت گز و پده برای همیشه نابود خواهد کرد. با دستگاه هداستسنج شوری آب رودخانه را در فاصله دو کیلومتری از سازه اندازه گرفتم که عدد ۲۰۷۲ میکروزیمنس بر سانتیمتر را نشان میداد. این میزان شوری، در لبه آب لبشور و شیرین است.
دانش زیادی نیاز ندارد که با جمعشدن آب و تماس مستقیم با بسترهای بهشدت فرسایشپذیر و قابل انحلال سازند، شوری افزایش مییابد. اتفاقا یک روز قبل در تالاب برم الوان یک مورد کاملا طبیعی در بستری حتی صخرهایتر با قابلیت انحلال کمتر را با هدایت الکتریکی حدود هشت هزار میکروزیمنس اندازهگیری کرده بودم. اما اوج یافتههای این سفر در حدود ۵۰۰ متری پشت سد و محلهایی بود که قبلا کارشناسان آنها را دیده و در گزارشهایشان آورده بودند.
چشمه کاملا شوری را دیدم که شوری آب چشمه ۷۲ هزار میکروزیمنس (هدایت الکتریکی آب دریا ۵۰ هزار است)، یعنی ۳۵ برابر شوری روردخانه زهره در داخل مخزن بود و حتی در یک نقطه هدایت الکتریکی ۲۰۰ هزار میکروزیمنس یعنی صد برابر شوری رودخانه را اندازهگیری کردم. چندان تعجبآور نیست که شوری آب رودخانه زهره با عبور از این چشمه ۴۰۰ میکروزیمنس افزایش پیدا میکند.
ساخت سد چمشیر در سال ۱۳۹۳، در دوران ریاستجمهوری آقای روحانی، درست در زمانی کلید خورد که رسانهها پر بود از انتقاد به بزرگترین رسوایی تاریخ مهندسی ایران که به قولی موزه عبرت سدسازی است. تاج سد چمشیر در تراز ارتفاعی ۶۰۴ قرار دارد و ارتفاع آن ۱۵۵ متر است. قعر سد ۴۵۰ متر ارتفاع از سطح دریا دارد. ظرفیت سد در تراز نرمال دومیلیاردو ۳۰۰ میلیون متر معکب است.
صرفنظر از اثرات وحشتناک محیطزیستیای که با احداث این سد -مانند دیگر سدها- به وجود خواهد آمد، این سد بدترین و خطرناکترین جایگزینی را داشته است. ۷۰ درصد مخزن سد در سازند گچی-نمکی گچساران است. مخزن سد پر بود از گیاهان ژیپسوفیت و تعداد زیادی فروچالههای گچی که بعضی از آنها عمق زیادی داشتند.
در مخزن سد یک جنگل انبوه پده فراتی Populus euphratica و گونههای گز، بهویژه گونه شورپسند Tamarix pycnocaroa مشاهده شد. در محل مخزن شوری آب را با دستگاه هدایتسنج الکتریکی اندازه گرفتیم که عدد ۲۰۷۲ میکروزیمنس بر سانتیمتر را نشان میداد.
این شوری در حد آب شیرین و لبشور است؛ اما وقتی به سمت دیگر سد رفتیم عمق فاجعه عیان شد. درست در فاصله ۵۰۰ متری سد یک چشمه شور وجود دارد که حجم بالایی آب شور وارد رودخانه زهره میکند. در محل چشمه که به مواد نفتی هم آلوده بود، هدایت الکتریکی ۷۲ هزار میکروزیمنس بر سانتیمتر اندازهگیری شد. معنای این عدد این است که شوری این چشمه ۳۵ برابر شوری آب رودخانه است. حتی در یکی از فرورفتگیهای حاشیه رودخانه شوری ۲۰۰ هزار میکرو زیمنس -یعنی صد برابر شوری آب در رودخانه قبل از سد- را ثبت کردیم.
تعجبی نبود که شوری آب رودخانه بعد از این چشمه با افزایش ۴۰۰ میکروزیمنس به حدود دوهزارو ۵۰۰ رسیده بود. آنچه من با چشمان خود ثبت و اندازهگیری کردم چیز جدیدی نبود. قبلا هم کارشناسان این مشاهدات را داشتهاند و براساس نامه شماره ۱۲۰۰/۱۱۶۵۴۷ مورخ ۴ دی ۱۳۹۵ توسط مدیریت طرحهای مطالعاتی سد و نیروگاه آب و برق خوزستان به مدیرعامل سازمان منعکس شده است.
همچنین براساس گزارش مطالعاتی مفصلی که توسط دانشگاه تهران (آقایان دکتر منتظری و دکتر بهلولی) به سفارش شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران تهیه شده است به طور دقیق و با ادله علمی نتیجهگیری شده است که در صورت آبگیری سالانه ۵۰۰ هزار تن نمک در مخزن سد حل خواهد شد. برای آنکه درک درستی از این عدد نجومی داشته باشید، اگر بنا باشد با کامیونهایی ۱۰ تنی به داخل سد نمک بریزند هر سال به ۵۰ هزار کامیون نمک نیاز است.
اگر هر کامیون پنج متر طول داشته باشد باید ۵۰۰ کیلومتر کامیون منتظر باشند تا بار خود را خالی کنند. تنها جملهای که میتوان به کسانی که این سد را طراحی و ساختهاند بگوییم این است که: دستتان درد نکند، خسته نباشید که گتوند را از تنهایی نجات دادید.
امیدوارم دولت اصولگرایان نان خود را در شورابههای سد چمشیر ساختهشده توسط دولت قبل آلوده نکند و با اشتباه بزرگی که با آبگیری سد گتوند انجام شد -که شوربختانه آن هم میراث اصلاحطلبان بود- برای خود بدنامی بهجا نگذارد.
سدی که با بودجه ۲۳۰ میلیون یورویی یعنی نزدیک هفت هزار میلیارد تومان بهعلاوه فاینانس کشور چین (که از رقم دقیق آن اطلاعی نداریم) آخرین مراحل ساخت خود را میگذراند، اینقدر برای سازندگانش جذاب بوده است که چشمانشان را روی واقعیتهای زمینشناسی منطقه و گزارشهای علمی ببندند و با توجه به تجربههای قبلی که هیچوقت چنین ولخرجیهایی از صندوق دولت و آسیبهای جبرانناپذیر به محیط زیست و منابع آبی مورد بازخواست قرار نگرفته و کسی هم بهخاطر آن به دست عدالت سپرده نشده است، همچنان روش ویرانگر خود را با طراحی و ساخت سدهای مشابه یا انتقال آب ادامه دهند.
-----------------------------------
رویداد۲۴ در این زمینه نوشت: همه سد گتوند را با نام محمود احمدی نژاد میشناسند و وقوع فاجعه آن با دولت دهم برایشان تداعی میشود. در این گزارش بررسی کرده ایم، تمامی دولتها با سیاستهای توسعهای خود چگونه جزیی از پروژه سد گتوند بودهاند.
همزمان با اعتراضات مردم خوزستان، یکی از ریشههای کمآبی و بیآبی در آن سرزمین سد گتوند معرفی شد؛ برخی از محمود احمدی نژاد نام بردند که سد گتوند را عملیاتی کرد و برخی تمامی مشکلات را به بیتدبیری دولت حسن روحانی نسبت دادند. اما بررسی تاریخی نشان میدهد موضوع احداث سد گتوند بسیار قدیمیتر از این حرفهاست؛ در قبل از انقلاب مرحله شناخت و بررسی طرح اولیه آن کلید میخورد و بعد از انقلاب عملیاتی شدن و بهرهبرداری از آن توسط قرارگاه خاتم الانبیا در ۶ دولت پیگیری میشود؛ بنابراین تقلیل فاجعه سد گتوند به این دولت و آن دولت، تحریف تاریخ با هدف تامین منافع اقلیتی در قدرت است.
این گزارش سعی میکند با بازخوانی تاریخ، روایتهای مخدوش فعلی را کنار زده و نشان دهد تحت چه سیاستهایی فاجعهای به نام سد گتوند رقم خورد که حالا جز شوری آب و مرگ حیات آن زیست بوم چیزی به جای نگذاشته و تنها با فریاد اعتراض بومیان آن منطقه ناقوس مرگ آن زیست بوم به گوش همه رسید.
ارائه طرح اولیه گتوند در دوره پهلوی
اواخر دهه ۴۰ جلگه خوزستان درگیر سیل بود و ویرانی با موجهای سنگین سیل در خوزستان آغاز شده بود. بهمن ماه سال ۴۷ رودخانه کرخه طغیان کرد و ۱۸ کشته به جای گذاشت. همزمان با طغیان آب در خوزستان، برنامههای توسعه پهلوی دوم نیز در جریان بود و در ادامه همین برنامههای عمرانی به سراغ شرکتهای مشاور آمریکایی رفته شد تا علاجی برای بالا آمدن آب رودخانههای خوزستان پیدا شود. طرفداران سازههای بزرگ مدعی بودند که با ساخت سدهایی روی رودهای بزرگ، توسعه شهرسازی، کشاورزی و صنعت امکانپذیر خواهد شد و جلوی طغیان آب هم گرفته میشود.
آمریکا در آن زمان تجربه سدسازیهای زیادی داشت، اما این پروژهها با تبعات بسیار و ویرانی محیط زیست همراه بود، بعدتر کمیسیون مستقل جهانی Commision on Dams به این نتیجه رسید که سدها موجب جابجایی اجباری ٤٠ تا ٨٠ میلیون نفر شدهاند.
دامنه ویرانیها تا جایی ادامه پیدا کرد که آمریکا تصمیم به تخریب سدها گرفت و از دهه ۹۰ حدود ۱۳۰۰ سد تعطیل شد. این برنامه در کشورهای دیگری مانند ژاپن هم اجرا شد. اما زمانی که جهان مشغول به تخریب سدها بود، پروژههای سدسازی در ایران یک به یک پشت سر هم کلید خورد؛ از سد کارون در قبل از انقلاب و طرح اولیه سد گتوند در قبل از انقلاب آغاز شد و با بهره برادری سدگتوند و دهها سد دیگر در بعد از انقلاب ادامه پیدا کرد.
در دهه ۴۰ گروهی از مهندسان آمریکایی شرکت هارزا به ایران آمده و همراه شرکت ایرانی فرمانروایان امکانسنجی ساخت سد را در محدوده حوضه کارون آغاز کردند و همین همکاری به ساخت سد «رضاشاه کبیر» و کارون امروز منتهی شد.
هنگام مطالعه مسیر رود کارون در گذر از زاگرس به جلگه خوزستان هم بود که مهندسان هارزا به یک توده نمکی بزرگ که متعلق به «سازند گچساران» بود، برخوردند. مهندسان شرکت آمریکایی پیشنهاد کرده بودند که سدی قبل از این توده ساخته شود، وگرنه با زیر آب رفتن و انحلال این توده نمک در دریاچه مخزن، آب کارون شورتر خواهد شد؛ یعنی این مهندسان پیشنهاد تاسیس سد برای جلوگیری از شوری آب را دادند، در حالی که اکنون این سد ساخته شده و نه تنها از شوری آب جلوگیری نکرده بلکه خود عامل اصلی شوری آب شده است؛ بنابراین اگر این روزها در میان اخبار میشنویم که آمریکاییها درباره ساخت سد گتوند به عنوان یک فاجعه هشدار داده بودند، اما ورقهای تاریخ نشان میدهد این یک روایت تحریف شده است و سد گتوند از ابتدای اینکه پیشنهاد احداث آن مطرح شده با مشکل شناختی مواجه بوده است.
این اولین نقطهای است که فاجعه سد گتوند را رقم زد که میتوان آن را این طور خلاصه کرد: آشنایی مقام اول مملکت با سدسازیهای بزرگ آمریکا، علاقه مدیران وقت به کپیبرداری و هر تجربه آمریکا را بهعنوان دستاورد برداشت کردن.
طرح اولیه سد گتوند چطور به اجرا رسید؟
پیشنهاد هارزا آمریکا روی میز بود تا اینکه در اواسط دهه هفتاد میلادی، شرکت کانادایی موننکو که همکارانی ایرانی داشت، پیشنهادی جانمایی متفاوتی نسبت به پیشنهاد هارزای آمریکا ارائه و توصیه کرد محل ساخت سد بعد از توده شناسایی شده نمک درنظر گرفته شود. اما هر دوی این پیشنهادها چه پیشنهاد هارزا و چه موننکو یک وجه مشترک داشت و آن هم این بود که سد گتوند نباید روی توده نمکی احداث شود. در نهایت احداث سد گتوند در حد مطالعه باقی ماند و به مرحله عمل نرسید.
با وقوع انقلاب و در یک دهه اول جمهوری اسلامی، سرعت سدسازیها کاهش یافت، تا اینکه با آغاز دوران سازندگی و ریاست جمهوری آیت الله هاشمی رفسنجانی و فرمان شاغل کردن بخشی از نیروهای سپاه در پروژههای عمرانی توسط رئیس جمهور وقت، پرونده احداث سد گتوند از بایگانی خارج شد و دوباره به روی میز بازگشت.
اما این بار مطالعه امکان ساخت سد به شرکتهای مشانیر و لامایر چین واگذار شد؛ مطالعهای که در آن به قول بنیهاشمی رئیس موسسه آموزش عالی آب دانشگاه تهران «به مسأله وجود سازندهای نمک بیتوجهی شد.»
پیشنهادهای طرح اولیه برای جانمایی سد گتوند، احداث آن قبل یا بعد از توده نمکی بود، اما ناگهان از اساس توده نمکی از معادلات حذف شد. به گفته عبداللهی مدیرکل وقت آب و فاضلاب خوزستان، در آن سالها مدیران شرکت مدیریت منابع آب و نیروی ایران بر این باور بودند که آمریکاییها چون میخواستند مخزن سد کوچک باشد، این اختلاف مکانی را مطرح کردند!
احمد میدری در تحلیلی نوشته «سد گتوند پیشتر در محلی به فاصله ده کیلومتر از مکان فعلی و در نزدیکی شهرستان لالی در نظر گرفته شده بود، اما برخی رقابتهای محلی و حضور برخی مسئولان وزارت نیرو موجب شد محل فعلی به عنوان محل نهایی تایید شود تا به نوعی به شهرستان دزفول نزدیکتر باشد و بهره بیشتری از امکانات مدیریتی و فرصتهای شغلی قبل و بعد از بهره برداری به افرادی در این شهرستان برسد.». برخی از فعالان محیط زیست و بومیان خوزستان نیز معتقد بودند، در جانمایی سد گتوند تغییر بافت جمعیتی و کوچ اجباری روستاهای پاییندستی سد که عمدتا عربنشین بودند، مدنظر تصمیمگیران بوده است.
در مقابل برای مدیران و سازندگان سدگتوند، جانمایی آن یک «افتخار» بود. رضازاده مدیرعامل وقت آب وزارت نیرو در یکی از سخنرانیهایش در دفاع از مدیریت ایرانی گفته بود: «سد گتوند از آن دسته سدهایی است که در جانمایی شرکت فرانسوی که قبل از انقلاب، سدهای ایران را طراحی میکرد، وجود نداشت. افتخار جانمایی سد گتوند به ما باز میگردد.»
بالاخره سد گتوند در سال ۶۸ جانمایی شد و کلنگ آن در سال ۷۳ به دست هاشمی رفسنجانی سردار سازندگی بر زمین زده شد؛ دقیقا روی گنبدهای نمکی گچساران.
ادامه محرمانه پروژه سد گتوند در دولت خاتمی
به گزارش رویداد۲۴ بزرگ کردن پروژه سد گتوند با گذراندن مرحله شناخت و جانمایی ادامه داشت تا سال ۷۶ که وارد مرحله بعد شد. در اردیبهشت این سال، یعنی در ماههای پایانی دور دوم ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی عملیات انحراف آب با حفر تونلهای انحراف آغاز شد و شروع عملیات اجرایی آن را بیژن زنگنه وزیر نیرو و هادی منافی به عنوان رییس سازمان محیط زیست برعهده داشتند.
سال ۸۳ و در دولت خاتمی، عملیات خاکریزی بدنه آغاز و تا اجرای کامل طرح ۸۲/۵ میلیون متر مکعب خاکریزی انجام شد. در زمان ساخت قسمت اصلی سد (تونلها و گالریهای سد) حبیب الله بیطرف وزیر نیرو و معصومه ابتکار رییس سازمان محیط زیست بودند. حضور بیطرف در وزارت نیرو به سدسازان نیز قدرت بیشتری داده بود.
پیشرفت در پروژه سد گتوند ادامه داشت و همزمان نگرانیها از عوارض و عواقب آن نیز بیشتر میشد، اما ساخت سد گتوند و بحثهای مربوط به آن به یک موضوع «محرمانه» تبدیل شده و امکان راه یافتن انتقادات به رسانهها با محدودیت مواجه بود؛ آن هم در دولت خاتمی که معروف بود به دوره آزادی مطبوعات.
برخی از خبرنگاران هم که از گوشه و کنار چیزهایی شنیده بودند با این هشدار مواجه شدند که «پرونده سد گتوند محرمانه است» فاطمه کریمزاده گزارشگر روزنامه ایران در گزارشی تحت عنوان «به دلیل پا بر جا ماندن مشکل گنبدهای نمکی آبگیری سد گتوند به سال آینده موکول شد» در بهمن ۱۳۸۹ نوشت: «برای به دست آوردن اطلاعات درباره سد گتوند به سراغ کارشناسان سازمان محیط زیست استان میرویم، اما با این پاسخ مواجه میشویم که به دنبال این مسئله نباشید، پرونده سد گتوند محرمانه است و دلیلی وجود ندارد که اقدامات و مسائل مربوط به آن در اختیار جراید قرار گیرد.»
اما در میان بومیان خوزستان اعتراض به آنچه بر سر زیست بومشان میرود در جریان بود، گرچه گستره این اعتراضات بیشتر از سد گتوند بود و شامل اعتراض به پروژههای مختلفی میشد که شوری آب را به دنبال دارند. احمد میدری که آن زمان نماینده خوزستان بود، در مصاحبهای گفته «تابستان ۱۳۷۹ تازه نماینده مردم آبادان شده بودم که به دلیل شور شدن شبکه آب شهری مردم به خیابان ریختند. در آن اعتراض سه نفر کشته شدند و اولین خونها برای مشکلات محیط زیست در ایران به زمین ریخته شد.»
ایجاد حلبی آبادهای خوزستان پس از آب گیری سد گتوند
در نهایت با وجود تمامی انتقادات و اعتراضات، همراهی و همکاری دولتها با یکدیگر و قرارگاه خاتم، توان و زور بیشتری داشت. سد گتوند در دهه ۹۰ آبگیری شد و اولین تصویر از فاجعه رونمایی شد.
به ۴۱ روستا گفته شد، براساس قانون باید برای انجام این پروژه «ملی» با شرکت آب و نیرو به عنوان سازنده سد گتوند در خوزستان همکاری کنند و از محل زندگی خود خارج شوند تا آب سد، خانه آنها را پر کند. از این تعداد ۱۸ روستا در شهرستان مسجد سلیمان زیر آب رفت، ۹ روستای آن در حریم سد قرار داشت و باید تخلیه و در آب غرق میشد. ۱۴ روستا نیز در منطقه لالی قرار داشت و ۱۱ روستای آن در بخش آب ماهیک. بسیاری از آنها به زیر آب رفتند.
شرکت آب و نیرو به روستاییان گفته بود، «خانههایی که با سنگ و بدون ملات ساختهاید، متری ۶۰۰ تومان بیشتر نمیارزد و اگر زمینهای کشاورزی مرغوبی داشته باشید که کنار رودخانه قرار گرفته، میتوان برای آنها تا متری ۲۰ هزار تومان نیز قیمت گذاشت.»
زمین های روستائیان با ارزان ترین قیمت ممکن به تصاحب درآمد و بسیاری از این روستائیان به اجبار، به حاشیه شهرهای دزفول و شوشتر و اصفهان مهاجرت کردند و برخی نیز ساکن حلبی آبادهای اطراف اهواز شدند. آنها هم که ماندند، هرروز فقیرتر از دیروز شدند و مرگ بیخ گوش دام هایشان نشست. تغییر بافت جمعیتی و سیاست کوچ اجباری (به خصوص در روستاهای عرب نشین ) که سال ها پیش بومیان آن سرزمین با احداث سد گتوند پیش بینی می کردند، اتفاق افتاد.
افتتاح سد گتوند توسط احمدی نژاد و دیواری که فرو ریخت
فاجعه سد گتوند به آوارگی ساکنان آن منطقه محدود نبود. مردم سایر نواحی خوزستان نگران این بودند که سد گتوند باعث شوری آب بشود، چون روی توده نمک احداث شده، اما معاون اجرایی سد اعلام کرد که اصلا کارون به خودی خود شور هست. وزارت نیرو هم در توجیه ساخت گتوند از ابتکار عمل مهندسان ایرانی خبر داد که پتوی رسی ترتیب دادهاند که به واسطه آن نمک با آب دریاچه سد تماسی نداشته باشد.
در ۶ مرداد ماه سال ۹۱ سد گتوند توسط محمود احمدی نژاد افتتاح و اولین آب گیری آن انجام شد. مجید نامجو وزیر نیروی وقت در بازدید از سد گفته بود: «تمام مسائل مربوط به آبگیری با تدبیر مهندسان ایرانی حل و فصل شده است.»
اما ۳ روز بعد از آبگیری، پتوی رسی که قرار بود حائلی بین دریاچه با نمک باشد، فرو ریخت. هزینه ساخت پتوی رسی نزدیک به ۶۰۰ میلیارد تومان بود، اما این پتوی رسی تنها سه روز مقاومت کرد.
مصطفی پورمحمدی رییس سازمان بازرسی کل کشور بعد از این اتفاق اعلام کرد که با شرایط حاضر سد گتوند دیگر نمیتواند به فعالیت خود ادامه دهد. در مقابل رئیس جمهور وقت (احمدینژاد) در پاسخ به این هشدار در یک نامه نوشت: «یک آدم بیسوادی وارد کارهای تخصصی میشود و به ما نامه رسمی میزند که شما این سد را در این نقطه نسازید و در جای دیگری احداث کنید. به تو چه ارتباطی دارد؟»
بعد هم اعلام شد هزینه تخریب سد گتوند ۹ هزار میلیارد است؛ یعنی سه برابر هزینه ساخت آن و بنابراین نمیصرفد که این سد را تعطیل کنیم. سد گتوند تعطیل نشد و آبگیری آن هم فقط به شوری آب کارون و آوارگی ساکنان آن ناحیه ختم نشد. علاوه بر شوری آب مشکل دیگری نیز سرباز کرد؛ نشت چاههای نفت. پنج چاه نفت در مخزن سد گتوند وجود داشت که پیش از آب گیری پلمب یا جابجا شده بودند، اما به دلیل فشارهای ناشی از آب گیری حاشیه دریاچه سد آلوده به مواد نفتی شد.
مدیرعامل شرکت توسعه منابع آب ایران گرچه نشتی را تایید کرد، اما گفت نشت فوق العاده جزئی است و مشکل خاصی وجود ندارد. در ۱۷ دی ماه همان سال هم مدیرعامل شرکت بهره برداری نفت مسجد سلیمان اعلام کرد نشت نفت به درون دریاچه سد گتوند مهار شده است.
گنبدهای نمکی سد گتوند که به خاطر شوری آب ایجاد شده است
لاپوشانی ماجرا به جای حل مشکل سد گتوند
در ادامه همین مشکلات هم بود که مقرر شد دانشگاه شهید چمران اهواز طرحی برای حل مشکل سد گتوند پیدا کند. نتایج مطالعات این دانشگاه عملاً رأی به برچیدن سد داد و این توصیه مورد تأیید سازمان حفاظت محیط زیست و وزارت جهاد کشاورزی هم قرار گرفت.
نتایج این مطالعات در آستانه انتشار عمومی بود که ناگهان وزارت نیرو اعلام کرد که مطالعات علاج بخشی سد از دانشگاه شهید چمران گرفته شده و به دانشگاه تهران سپرده شده است. این تصمیم شگفتی کارشناسان مرتبط را به دنبال داشت و خلع ید از دانشگاهی که سالها در زمینه مدیریت محیطی جلگه خوزستان و هیدرولوژی آن فعالیت کرده و تمامی مستندات و منابع مطالعاتی مرتبط با این پروژه را هم در اختیار دارد، شبههناک بود.
بهنام کرمی متخصص و فعال محیط زیست همان زمان خواستار واگذاری اجرای طرح علاج بخشی سد گتوند به یک نهاد بی طرف شد و معتقد بود طرح علاج بخشی توسط وزارت نیرو اجرا میشود، در حالی که این وزارتخانه مجری سد و جزو ذینفعان است.
فعالان محیط زیست معتقد بودند، بهترین راهکار حذف سد و تبدیل آن به یک موزه عبرت و مرکز گردشگری و یا علمی آموزشی است. از آن سو تجمعات اعتراضی از سوی بومیان منطقه نیز برگزار میشد. ساکنان آن سرزمین همگی نسبت به خطرات محیط زیستی سد گتوند نگران بودند و مرگ حیات زیست بوم آن منطقه را با وجود سد گتوند در کنار دیگر سیاستهای ضد محیط زیستی پیش بینی میکردند. اما به گفته فعالان محیط زیست سد گتوند با انگیزههای تجاری و مهندسی ساخته شده بود و مسائل زیست محیطی آخرین گزینهای بود که دولتها در معادلات خود در احداث و پیشرفت سد گتوند لحاظ میکردند.
سدی که با اراده دولتهای مختلف و مشارکت وزارت نیرو، شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران، مهاب قدس و قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا ساخته شد، زخم باز کرده و به دولت حسن روحانی رسید. اما در این دولت هم رسانههای رسمی در کنار دولت، مقصر اصلی را دولت احمدی نژاد خواندند و البته دولت روحانی هم با فرافکنی از خود سلب مسئولیت کرد؛ در حالیکه ساخت این محصول چند دهه ناکارآمدی مدیریتی در ایران است.
رسانههای وابسته به نهادهای نظامی نیز تا حد ممکن در موقعیتهایی مجریان و پیمانکاران سد گتوند را تبرئه کردهاند. وقتی عبادالله عبداللهی فرمانده پیشین قرارگاه خاتم الانبیاء به خاطر نقش این مجموعه در ساخت سد گتوند به عنوان یک «تجربه ناموفق» زیر سوال رفت، تاکید کرد که «تجربه ناموفق به ما بر نمیگردد ضمن اینکه ما مسئولیت اجرا را به عهده داریم اگر در سد گتوند به گنبد نمکی برخوردیم این قضیه به طراحی مشاور بر میگردد.»
شرکت مهاب قدس به عنوان مشاور نیز در سالهای اخیر به توجیه کار خود پرداخته و ساخت سد را برای مهار سیلابهای بزرگ خوزستان واجب دانسته است. از سوی دیگر مطالعات دانشگاه تهران در دولت حسن روحانی و در سال ۹۴ برای علاج بخشی سد گتوند انجام شد و این دانشگاه تایید کرد که سد گتوند باعث شوری ۲۵ درصدی کارون شده، اما پیشنهاد آنها آن چیزی نبود که پیشتر دانشگاه شهید چمران در مطالعاتش ارائه کرده بودند.
مطالعات دانشگاه تهران تحت تولی وزارت نیروی دولت روحانی اعلام کرد دو راهکار مدیریت مخزن و انتقال آب شور برای نجات زیست بوم حوالی سد گتوند بهترین گزینه است. در مراحل پایانی مطالعات، اما یک گزینه را پس گرفته و این ایده مطرح شد که گزینه برتر همان مدیریت مخزن است. اما دولت دوازدهم حتی در اجرایی کردن همین راهکار هم با انفعال پیش رفت.
تاریخ چنددههای سد گتوند خط به خط سیاهه مرگ روزشمار گاومیشها و ماهیان، درد و آوارگی مردم و در مقابل تامین منافع اقتصادی برای دولتها و نهادهاست. حالا با فریاد بلند اعتراض مردم منطقه، تصویر این فاجعه آشکار شده، اما همان سیاستهایی که به محیط زیست آسیب زدهاند، هچنان درخدمت ساخت پروژههایی بزرگ به نام توسعه هستند؛ دیروز با سدسازیها و امروز با طرحهای بزرگ انتقال آب.
بدنه سد چم شیر بر روی لایههای آهک و آهک مارنی سازند میشان قرار دارد که بررسی گمانههای حفر شده در آن و احداث پرده آببند و تزریقات تحکیمی مربوطه (حدود 480 هزار متر طول حفاری در اعماق مختلف) در آن نشانی از حفرات کارستی مشاهده نشده است و از طرفی لیتولوژی سازند میشان (وجود بین لایههای مارنی و آهک مارنی) مستعد کارستزایی در زمانهای کوتاه نیست. بنابراین و بر اساس بررسی های انجام شده، جریان احتمالی نشت آب از زیر بدنه سد نیز به میزان بسیار اندک و در محدوده ایمن خواهد بود و بدلیل لیتولوژی سازند میشان بحث انحلال گچ در پی و تکیه گاههای سد منتفی میباشد.
در مخزن سد چم شیر هیچگونه برونزدی از توده نمک یا لایههای نمکی مانند سد گتوند وجود ندارد. علاوه بر این در مطالعات زیر سطحی که در چندین نقطه از طول مخزن و با حفر گمانههایی تا عمق حداکثر 130 متر انجام شده است نیز هیچگونه لایه یا توده نمکی مشاهده نگردیده است. از طرف دیگر نتایج حاصل از حفاری چاههای نفت در محدوده مخزن نیز در اغلب موارد عمق رسیدن به محدودههای نمک دار سازند گچساران را بیش از 700 متر نشان میدهد و تنها در یک مورد از این چاهها (چاه شماره 317) وجود نمک را در اعماق نزدیک به 400 متر گزارش نموده که این اعماق خارج از محدوده هیدروژئولوژی مخزن میباشد.
واحدهای گچ و مارن سازند گچساران در مخزن سد چم شیر در حدود 35 درصد از سطح مخزن را پوشش داده و در این سطح در تماس با آب قرار میگیرند. شایان ذکر است که سازند گچساران از تناوب لایههای گچی و مارن تشکیل شده و همه حجم آن را لایههای گچی در بر نمی گیرد. مابقی سطح مخزن نیز در مجاورت واحدهای مارن و آهک سازند میشان، ماسه سنگهای سازند آغاجاری و نهشتههای رودخانهای میباشند.
با توجه به توضیحات بند 2، مقایسه سد چم شیر با سد گتوند به دلیل تفاوتهای عمده و پارامترهای دیگر نمیتواند راهنمای مناسبی باشد، در حالیکه در سد کوثر که در نزدیکی سد چمشیر (30 کیلومتری شهر گچساران) قرار دارد و شباهتهای بیشتری با سد چم شیر دارد، پوشش بسیار وسیع سازند گچساران در مخزن آن، طی حدود 15 سال بهرهبرداری مشکلی از نظر کیفیت آب و ایمنی سد ایجاد نکرده است. علاوه بر این زمین شناسی زاگرس در ناحیه خوزستان و فارس شامل سازندهای آهکی و تبخیری بوده و مخازن بسیاری از سدهای بزرگ مانند سلمان فارسی، مارون، کارون 3، کارون 4، سیمره و... بر روی سازند گچساران و رازک قراردارند و طی سالهای بهرهبرداری، به لحاظ کیفیت آب با مشکلی مواجه نبودهاند.
به نظر می رسد مطالعات دانشگاه همدان مبنی بر انحلال سازندهای گچی سد چم شیر به میزان 76 تا 100 گرم در لیتر در شرایط خاص آزمایشگاهی بوده و مقادیر بسیار بالایی را نشان می دهد و قابل تعمیم به شرایط ساختگاه سد چم شیر نمی باشد. قابل ذکر است غلظت متوسط سولفات بر اساس دادههای دراز مدت در ایستگاههای باتون (ورودی سد چم شیر) و پل زهره (پایین دست سد) به ترتیب 176 و 294 میلی گرم در لیتر میباشد. این در حالی است که نرخ انحلال در آب ساکن (دریاچه سد) بسیار کمتر از آب جاری (رودخانه) می باشد.
علاوه بر توضیحات بند 4 و بر اساس مطالعات و مقالات بین المللی، حداکثر نرخ انحلال گچ برابر 00007/0 مول بر مترمربع بر ثانیه میباشد. لذا برآورد میزان یون سولفات در مخزن سد چم شیر با استفاده از مدل اختلاط کامل مخرن در محدوده 189 تا 373 (متوسط 287) میلی گرم بر لیتر خواهد بود.
در شرایط حاضر و با توجه به EC موجود، کیفیت آب رودخانه برای استفاده مناسب نمیباشد. براساس مطالعات موجود که طی 20 سال گذشته از طرف موسسات و دانشگاههای مختلف انجام گردیده (8 موسسه و دانشگاه مختلف)، مخزن سد نقش تعدیل کنندگی در کیفیت آب نسبت به رژیم طبیعی رودخانه خواهد داشت.
بنا بر موارد مذکور پیشنهاد می گردد با مراجعه به اطلاعات دقیق و به روز شده طرح سد چم شیر و کلیه مطالعات مبسوط انجام شده، موضوع مجدداً بررسی شده و به دور از فضای ژورنالیستی موجود، مورد اظهار نظر فنی و علمی دقیق قرار گیرد. بدیهی است دست اندرکاران صنعت آب کشور از هرگونه پیشنهاد کارشناسی در راستای بهبود اثرات طرحهای ملی استقبال می کنند.