تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۰ ساعت ۱۵:۲۶
کد مطلب : ۴۳۶۹۹۱
آیا اصلاحطلبان به اصل خود بر میگردند
عزیمت از اصلاحطلبی قدرتمحور به جامعهمحور
۰
کبنا ؛اصلاحطلبان حداقل چهار سال از عرصه قدرت اجرایی و عملیاتی کشور به دور هستند و بهنظر بسیاری از کارشناسان این بهترین فرصت برای نوعی آسیبشناسی در جریان اصلاحات است که از سویی یک بازنگری در خود و نقد درونجریانی داشته باشد تا بتوانند گفتمانی بالنده، پویا و این زمانی داشته باشند و از سوی دیگر با بازگشت به جامعه و شیفتکردن از اصلاحطلبی قدرتمحور به اصلاحطلبی جامعهمحور اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی از دست رفته را بازگردانند. نکته مهم اینکه اصلاحطلبان محتوم به این سرنوشت هستند و اگر چنین نکنند پس از چندی بهطور کامل از عرصه سیاست فعال و عمل ایران کنار گذاشته شده و به فراموشی سپرده خواهند شد. لذا برای تغییر، امروز بهتر از فرداست.
بازگشت به سوی مردم
برخی بر این عقیدهاند که انتخابات 1400 میخ آخری بود که بر تابوت اصلاحات نشست و کلا آنها را از صحنه سیاسی کشور کنار گذاشت. نکتهای که چهرههایی همچون صادق زیباکلام یا در قالب دیگری سعید حجاریان مطرح میکنند. با اینحال آنچه مسلم است اینکه شکاف ایجاد شده میان اصلاحطلبان و جامعه امر انکارپذیری نیست و نمیتوان آن را به مسائل دیگر ارتباط داد؛ چراکه اساسا این اصلاحطلبان بودند که طی هشت سال گذشته نتوانستند آن طور که باید و شاید خود را به مردم نشان دهند، ثابت کنند و برای فرآیندهای پیشرو با خود همراه سازند. مسائلی چون عملکرد نهچندان موفق فراکسیون امید در مجلس دهم، عملکرد انتقادآمیز دولت حسن روحانی و نوع سمتگیریهای اصلاحطلبان درخصوص اتفاقات و مسائل رخ داده طی چند سال اخیر باعث شد تا مردم دیگر مثل سابق اصلاحطلبان را باور نداشته و صدای خود ندانند. بهقول عدهای مردم دیگر اصلاحطلبان را جریانی برای استیفای حقوق ملت که درصدد تلاش برای حفظ و باقی خود میدانند. لذا از همین روست که بر خلاف دفعات گذشته در انتخابات 1400 دعوت آنها را نپذیرفته و پای صندوق رای نیامدند. البته برخی بر این باورند که این بیاعتمادی و ناامیدی مردم نهتنها نسبت به اصلاحطلبان بلکه بیشتر نسبت به روندهای موجود در جامعه و سیاستهاست و راهحل آن نیز نوعی بازنگری در این سیاستها و نگرشها است. قدر مسلم اصلاحطلبان اگر میخواهند همچنان گفتمان غالب و جریان سیاسی برتر جامعه باشند و به بیان دیگر حرفشان تاثیرگذار باشد، باید به هر نحوی که شده اعتماد عمومی و سرمایهاجتماعی از دست رفته را بازگردانند؛ چراکه اگر نتوانند در اجرای این مهم موفق شوند پس از چند سال به حاشیه سیاست عملی ایران رفته و کمکم حذف خواهند شد؛ چنانکه برخی احزاب همچون نهضت آزادی یا... به مرور زمان در نگاه مردم حذف شدند. آنچه که مسلم است اصلاحطلبان باید در نوع رویکردهای خود تغییرات بسیاری حاصل کرده و برای مدتی از اصلاحطلبی قدرتمحور به اصلاحطلبی جامعهمحور عزیمت کنند تا جامعه به این باور برسد که جریان اصلاحات جامعهمحور است و خود را با مردم تعریف میکند. اگر اینگونه باشد اصلاحطلبان باید نو به نو درخصوص اتفاقات جامعه و مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مواضعشان را با نگاه جامعهمحور و مردممدارانه مطرح کنند و اصل و پایه را مردم قرار دهند. در نتیجه اینگونه میتوانند در درازمدت اعتماد جامعه را بازیابی کرده و در عرصه قدرت نیز حضور یافته و موفقیت حاصل کنند.
آلترناتیوی برای اصلاحات نمیشناسم
یک چهره سیاسی اصلاحطلب در خصوص آلترناتیو اصلاحطلبی و جایگزین آن برای تکیه ملت اظهار داشت: مادام که یک گفتمان قادر به پاسخگویی به مبرمترین نیازهای جامعه باشد و در حل مشکلات و رفع موانع کارآمد و راهگشا باشد، به حیات خود ادامه میدهد.
محسن آرمین گفت: حال اگر گفتمان رقیبی پا به عرصه بگذارد و به نیازهای اساسیتر و مبناییتر بپردازد و در راهگشایی و ارائه طریق، توانمندتر و کارآمدتر عمل کند، خواه ناخواه گفتمان اول را از میدان به در و طرفداران بیشتری جذب خواهد کرد. در حال حاضر من گفتمان رقیبی و آلترناتیوی که دارای چنین توانمندی و کارآمدی باشد برای اصلاحات نمیشناسم.
وی افزود: البته گفتمان اصلاحطلبی به تعریفی که تاکنون محور فعالیت اصلاحطلبان بوده است نیز نشان داده که توان حل مشکلات را ندارد و نمیتواند پاسخگوی نیازها و ضرورتهای این مرحله از مبارزات سیاسی و اجتماعی ملت ایران باشد؛ بنابراین این گفتمان باید مورد تجدیدنظر و بازنگری قرار گیرد و متناسب با نیازها، این مرحله از تحولات اجتماعی و سیاسی کشور به روز شود. عضو حزب توسعه ملی بیان کرد: کف خیابان راهحل نیست، بلکه معضلات و مشکلات را پیچیدهتر، آزادیها را محدودتر میکند و هزینههایی فراتر از ظرفیتهای جامعه به جامعه تحمیل میکند.
وی افزود: درباره چند و چون بازنگری در گفتمان اصلاحات به مثابه کمهزینهترین و کارآمدترین گفتمانها نسبت به گفتمانهای رقیب نیازمند این هستیم که کاملا مسئولانه و از موضع التزام به مصالح ملی و منافع جامعه به تفکر و گفتوگو بپردازیم.
آرمین درخصوص نسخه اصلاحطلبان برای بازگشت به جامعه گفت: اصلاحطلبان از جامعه عبور نکردهاند که به آن بازگردند. آنچه رخ داده است بیاعتمادی جامعه به اصلاحطلبان است. این بیاعتمادی البته بیش از آن که ناشی از بدبینی و قضاوتهای منفی درباره اصلاحطلبان باشد، نتیجه ناامیدی و بیاعتمادی نسبت به نظام است.
بازتولید گفتمان متناسب با نیاز امروز
محسن آرمین بیان کرد: فراموشی صندوق رای با ماهیت اصلاحطلبی ناسازگار است، اما اصلاحطلبان قدرت و اهرمی جز جامعه و افکار عمومی ندارند؛ لذا نقطه عزیمت اصلاحطلبان باید جامعه باشد و از جامعه به صندوق رای بنگرند نه برعکس. معنای این سخن آن است که اصلاحطلبان باید با بازنگری در گفتمان خود و نوسازی آن و ارتباط عمیقتر و وسیعتر با جامعه بکوشند و اعتماد از دست رفته جامعه را نسبت به کارآمدی و توانمندی خود در بهبود شرایط قانع کنند.
نماینده مجلس ششم در خصوص اصلاح اصلاحات اذعان کرد: مادام که اصلاح طلبان نتوانند رای و حمایت اجتماعی خود را به قدرت تبدیل کنند، قادر به اصلاح امور و تحقق اهداف اصلاحطلبانه نخواهند بود؛ بنابراین نخستین و مبرمترین اقدام اصلاحطلبان در شرایط کنونی بازنگری و بازتولید گفتمان اصلاحطلبی براساس تجارب گذشته و متناسب با شرایط کنونی است.
وی افزود: آنها برای جلب اعتماد از دست رفته مردم نسبت به خود باید به جامعه ثابت کنند که هم از توان لازم برای اصلاح و تحقق اهداف اصلاحی خود برخوردارند و هم اراده لازم برای این کار را دارند. گرچه جامعه بیشتر در توان اصلاحطلبان در تحقق اهداف خود بیاعتماد است تا به عزم و اراده آنها.
عضو حزب توسعه ملی ابراز داشت: ارتباط قویتر احزاب اصلاحطلب با اقشار مختلف جامعه، سازماندهی قویتر حزبی و تشکیلاتی، دفاع و حمایت صریح از مطالبات و حقوق قانونی اقشار مختلف جامعه، نقد صریح و شفاف قدرت و آگاهیبخشی جامعه، تدوین برنامههای عملی و کارآمد برای حل مشکلات و معضلات کشور و توجیه افکار عمومی نسبت به آنها از جمله اقداماتی است که افکار عمومی برای بازسازی پایگاه اجتماعی خود و قانعکردن حاکمیت به پذیرش اصلاحطلبان بهعنوان نماینده واقعی بخش مهمی از جامعه لازم و ضروری است.
بازگشت به سوی مردم
برخی بر این عقیدهاند که انتخابات 1400 میخ آخری بود که بر تابوت اصلاحات نشست و کلا آنها را از صحنه سیاسی کشور کنار گذاشت. نکتهای که چهرههایی همچون صادق زیباکلام یا در قالب دیگری سعید حجاریان مطرح میکنند. با اینحال آنچه مسلم است اینکه شکاف ایجاد شده میان اصلاحطلبان و جامعه امر انکارپذیری نیست و نمیتوان آن را به مسائل دیگر ارتباط داد؛ چراکه اساسا این اصلاحطلبان بودند که طی هشت سال گذشته نتوانستند آن طور که باید و شاید خود را به مردم نشان دهند، ثابت کنند و برای فرآیندهای پیشرو با خود همراه سازند. مسائلی چون عملکرد نهچندان موفق فراکسیون امید در مجلس دهم، عملکرد انتقادآمیز دولت حسن روحانی و نوع سمتگیریهای اصلاحطلبان درخصوص اتفاقات و مسائل رخ داده طی چند سال اخیر باعث شد تا مردم دیگر مثل سابق اصلاحطلبان را باور نداشته و صدای خود ندانند. بهقول عدهای مردم دیگر اصلاحطلبان را جریانی برای استیفای حقوق ملت که درصدد تلاش برای حفظ و باقی خود میدانند. لذا از همین روست که بر خلاف دفعات گذشته در انتخابات 1400 دعوت آنها را نپذیرفته و پای صندوق رای نیامدند. البته برخی بر این باورند که این بیاعتمادی و ناامیدی مردم نهتنها نسبت به اصلاحطلبان بلکه بیشتر نسبت به روندهای موجود در جامعه و سیاستهاست و راهحل آن نیز نوعی بازنگری در این سیاستها و نگرشها است. قدر مسلم اصلاحطلبان اگر میخواهند همچنان گفتمان غالب و جریان سیاسی برتر جامعه باشند و به بیان دیگر حرفشان تاثیرگذار باشد، باید به هر نحوی که شده اعتماد عمومی و سرمایهاجتماعی از دست رفته را بازگردانند؛ چراکه اگر نتوانند در اجرای این مهم موفق شوند پس از چند سال به حاشیه سیاست عملی ایران رفته و کمکم حذف خواهند شد؛ چنانکه برخی احزاب همچون نهضت آزادی یا... به مرور زمان در نگاه مردم حذف شدند. آنچه که مسلم است اصلاحطلبان باید در نوع رویکردهای خود تغییرات بسیاری حاصل کرده و برای مدتی از اصلاحطلبی قدرتمحور به اصلاحطلبی جامعهمحور عزیمت کنند تا جامعه به این باور برسد که جریان اصلاحات جامعهمحور است و خود را با مردم تعریف میکند. اگر اینگونه باشد اصلاحطلبان باید نو به نو درخصوص اتفاقات جامعه و مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مواضعشان را با نگاه جامعهمحور و مردممدارانه مطرح کنند و اصل و پایه را مردم قرار دهند. در نتیجه اینگونه میتوانند در درازمدت اعتماد جامعه را بازیابی کرده و در عرصه قدرت نیز حضور یافته و موفقیت حاصل کنند.
آلترناتیوی برای اصلاحات نمیشناسم
یک چهره سیاسی اصلاحطلب در خصوص آلترناتیو اصلاحطلبی و جایگزین آن برای تکیه ملت اظهار داشت: مادام که یک گفتمان قادر به پاسخگویی به مبرمترین نیازهای جامعه باشد و در حل مشکلات و رفع موانع کارآمد و راهگشا باشد، به حیات خود ادامه میدهد.
محسن آرمین گفت: حال اگر گفتمان رقیبی پا به عرصه بگذارد و به نیازهای اساسیتر و مبناییتر بپردازد و در راهگشایی و ارائه طریق، توانمندتر و کارآمدتر عمل کند، خواه ناخواه گفتمان اول را از میدان به در و طرفداران بیشتری جذب خواهد کرد. در حال حاضر من گفتمان رقیبی و آلترناتیوی که دارای چنین توانمندی و کارآمدی باشد برای اصلاحات نمیشناسم.
وی افزود: البته گفتمان اصلاحطلبی به تعریفی که تاکنون محور فعالیت اصلاحطلبان بوده است نیز نشان داده که توان حل مشکلات را ندارد و نمیتواند پاسخگوی نیازها و ضرورتهای این مرحله از مبارزات سیاسی و اجتماعی ملت ایران باشد؛ بنابراین این گفتمان باید مورد تجدیدنظر و بازنگری قرار گیرد و متناسب با نیازها، این مرحله از تحولات اجتماعی و سیاسی کشور به روز شود. عضو حزب توسعه ملی بیان کرد: کف خیابان راهحل نیست، بلکه معضلات و مشکلات را پیچیدهتر، آزادیها را محدودتر میکند و هزینههایی فراتر از ظرفیتهای جامعه به جامعه تحمیل میکند.
وی افزود: درباره چند و چون بازنگری در گفتمان اصلاحات به مثابه کمهزینهترین و کارآمدترین گفتمانها نسبت به گفتمانهای رقیب نیازمند این هستیم که کاملا مسئولانه و از موضع التزام به مصالح ملی و منافع جامعه به تفکر و گفتوگو بپردازیم.
آرمین درخصوص نسخه اصلاحطلبان برای بازگشت به جامعه گفت: اصلاحطلبان از جامعه عبور نکردهاند که به آن بازگردند. آنچه رخ داده است بیاعتمادی جامعه به اصلاحطلبان است. این بیاعتمادی البته بیش از آن که ناشی از بدبینی و قضاوتهای منفی درباره اصلاحطلبان باشد، نتیجه ناامیدی و بیاعتمادی نسبت به نظام است.
بازتولید گفتمان متناسب با نیاز امروز
محسن آرمین بیان کرد: فراموشی صندوق رای با ماهیت اصلاحطلبی ناسازگار است، اما اصلاحطلبان قدرت و اهرمی جز جامعه و افکار عمومی ندارند؛ لذا نقطه عزیمت اصلاحطلبان باید جامعه باشد و از جامعه به صندوق رای بنگرند نه برعکس. معنای این سخن آن است که اصلاحطلبان باید با بازنگری در گفتمان خود و نوسازی آن و ارتباط عمیقتر و وسیعتر با جامعه بکوشند و اعتماد از دست رفته جامعه را نسبت به کارآمدی و توانمندی خود در بهبود شرایط قانع کنند.
نماینده مجلس ششم در خصوص اصلاح اصلاحات اذعان کرد: مادام که اصلاح طلبان نتوانند رای و حمایت اجتماعی خود را به قدرت تبدیل کنند، قادر به اصلاح امور و تحقق اهداف اصلاحطلبانه نخواهند بود؛ بنابراین نخستین و مبرمترین اقدام اصلاحطلبان در شرایط کنونی بازنگری و بازتولید گفتمان اصلاحطلبی براساس تجارب گذشته و متناسب با شرایط کنونی است.
وی افزود: آنها برای جلب اعتماد از دست رفته مردم نسبت به خود باید به جامعه ثابت کنند که هم از توان لازم برای اصلاح و تحقق اهداف اصلاحی خود برخوردارند و هم اراده لازم برای این کار را دارند. گرچه جامعه بیشتر در توان اصلاحطلبان در تحقق اهداف خود بیاعتماد است تا به عزم و اراده آنها.
عضو حزب توسعه ملی ابراز داشت: ارتباط قویتر احزاب اصلاحطلب با اقشار مختلف جامعه، سازماندهی قویتر حزبی و تشکیلاتی، دفاع و حمایت صریح از مطالبات و حقوق قانونی اقشار مختلف جامعه، نقد صریح و شفاف قدرت و آگاهیبخشی جامعه، تدوین برنامههای عملی و کارآمد برای حل مشکلات و معضلات کشور و توجیه افکار عمومی نسبت به آنها از جمله اقداماتی است که افکار عمومی برای بازسازی پایگاه اجتماعی خود و قانعکردن حاکمیت به پذیرش اصلاحطلبان بهعنوان نماینده واقعی بخش مهمی از جامعه لازم و ضروری است.