تاریخ انتشار
پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۹:۴۰
کد مطلب : ۴۳۴۳۷۹
تحلیلی جامعه شناسانه و روانشناسانه از قتل بابک خرم دین
خشونتهای جامعه گریبانگیر نهاد خانواده
۱
کبنا ؛
آفتاب یزد در گفتگو با دو جامعه شناس و یک روانشناس به بررسی ریشه این خشونت پرداخته است
آفتاب یزد _ یگانه شوق الشعرا: ارتکاب قتل از گذشته در جوامع و فرهنگهای مختلف وجود داشته است اما در سیر تحولات جوامع بشری شکل آن دچار تغییرات و دگرگونیهایی شده است به نحوی که در حال حاضر با اشکالی به مراتب عجیبتر از این دست جنایات و فجایع مواجه هستیم. یکی از چالش برانگیزترین مسائل جوامع پیچیده امروز بررسی دلایل و انگیزههای ارتکاب چنین جنایاتی است. به نحوی که در بسیاری از کشورها با قاتلان زنجیرهای روبه رو میشویم که در بسیاری از موارد جرم شناسان از ارائه یک تحلیل منطقی و قابل قبول برای آنها عاجز هستند. اما آنچه که همیشه مورد توجه قرار گرفته مجموعهای از عواملی است که بخشی از آن جنبه روانی و شخصیتی پیدا میکنند و بخش دیگر آن نیز در ارتباط بین فرد و جامعه مورد بررسی قرار میگیرند. شاید بتوان جنایت اخیر پدر و مادر سالخوردهای را که اقدام به کشتن فرزند میانسال خود نمودهاند را مصداق چنین جنایاتی به شمار آورد که هنوز برای عده زیادی غیر قابل باور و غیر منطقی مینماید. اینکه چطور پدر و مادری حاضر به انجام چنین اعمالی شدهاند و بنا بر اطلاعات منتشر شده سه بار اقدام به کشتن افراد خانواده خود کردهاند بسیار تکاندهنده و توضیح عقلانی آن با دشواری فراوان همراه است. با در نظر داشتن اینکه برای تحلیل و واکاوی این اتفاق باید منتظر جزئیات بیشتر این جنایت باشیم اما اصل وقوع آن به قدری هولناک است که ارائه تحلیلی ابتدایی را ایجاب میکند. فرزندکشی علاوه بر اینکه از منظر گرفتن جان یک انسان عملی مذموم است از مناظر دیگر به مراتب هولناکتر است.یکی از جزئیات این جنایت این است که پدر مقتول چندین سال پیش دختر و دامادش را نیز به قتل رسانده است. همچنین نحوه قتل بسیار هولناک است: بیهوش کردن، به وسیله ضربات چاقو به قتل رساندن، مثله کردن جسد توسط پدر و مادر و در کمال آرامش خارج کردن اعضای بدن از منزل و رها کردن آنها در سطل زباله. ما تلاش کردیم این موضوع را از منظر جامعه شناسان و روانشناسان مورد بررسی قرار دهیم و به این سوال پاسخ دهیم که آیا این نوع جنایات زنگ خطری برای آینده جامعه ما محسوب میشوند یا خیر؟
جزئیات بیشتر از اعترافات جدید والدین بابک خرمدین
فرمانده انتظامی تهران بزرگ جزئیاتی بیشتر از ماجرای پرونده والدین بابک خرمدین و اعتراف آنان به قتل داماد و دخترشان را تشریح کرد.به گزارش ایسنا، سردار حسین رحیمی در حاشیه اجرای طرح ظفر با حضور در جمع خبرنگاران درباره آخرین وضعیت پرونده والدین بابک خرمدین که اقدام به قتل و مثله کردن جسد او کرده بودند، گفت: این دو نفر، پس از اعتراف به قتل این کارگردان سینما، شب گذشته اعتراف دیگری هم داشته و به قتل داماد و دخترشان به همان شیوه فجیع معترف شدند. وی با اشاره به اعترافات پدر بابک خرمدین گفت: این فرد اعتراف کرد که اولین قتل مربوط به داماد خانواده بوده است، آنها در سال ۹۰ به همین شیوه دامادشان را به قتل رسانده و پس از مثله کردن جسد آن را در چند نقطه رها کردند که محلهای رهاسازی جسد نیز مشخص شده و ماموران ما در این محلها حاضر شدند. رئیس پلیس پایتخت درباره انگیزه این قتل نیز اظهارکرد: این زن و شوهر آزار و اذیت دخترشان را دلیل این اقدام اعلام کردند. وی با اشاره به قتل دیگر این زوج خاطرنشان کرد: هفت سال بعد، یعنی در سال ۱۳۹۷ این زن و شوهر دست به جنایت هولناک دیگری زدند و دخترشان را که قبلا شوهرش را به قتل رسانده بودند، با همان شیوه بیهوشی و مثله مثله کردن به قتل رسانده و تکههای جسدش را در نقاط مختلف شهر رها کردند. رحیمی با بیان اینکه این زوج دلیل این اقدام را نیز انحرافات دخترشان پس از جدایی از همسرش اعلام کردند، گفت: بنابر ادعای این افراد دخترشان پس از جدایی به مصرف موادمخدر و انحرافات رویآورده بود و به همین دلیل او را نیز به قتل رسانده و جسدش را مثله مثله کردند. وی با بیان اینکه این زوج تاکنون علاوه بر قتل بابک خرمدین به قتل دختر ۴۹ ساله و داماد ۵۵ سالهشان نیز اعتراف کردهاند، گفت: البته دلایل ارتکاب قتل ادعایی است که از سوی والدین مطرح شده و ماموران پلیس آگاهی در حال بررسی موضوع هستند. به گفته فرمانده انتظامی تهران بزرگ تحقیقات در خصوص این پرونده از افراد مطلع و دیگر فرزندان این زوج نیز ادامه دارد و ماموران پلیس در محلهای ادعا شده از سوی این افراد نیز حضور پیدا کردهاند. لازم به ذکر است چندی پیش اعضای بدن بابک خرمدین کارگردان سینما در سطلهای زباله منطقه اکباتان پیدا شد که در اولین بررسیها پدر و مادر مقتول به قتل فرزند خود اعتراف کردند.
مشت نمونه خروار
احمد بخارایی جامعه شناس و استاد دانشگاه در این باره گفت: « این موضوع از جهت مشت نمونه خروار نمونه بسیار مهمی است. ما قرار نیست دچار یک تقلیل روانشناختی شویم و این موضوع را به بحثهایی مانند جنون، کنترل خشم و... ارجاع دهیم. زیرا این نوع راهکارها و توصیههای روانشناسانه هیچ گاه درباره جامعه ما که دچار مسائل ریشهای و کلان است نتیجه بخش نیستند. آنچه که اتفاق افتاد در وهله اول باعث نشد که در ذهن من جنون و دیگر مسائل این چنینی شکل بگیرد. این نوع حوادث در ظاهر ممکن است با یکدیگر متفاوت باشند اما دارای خمیر مایه مشترک هستند. در اینجا والدین فرزندانشان را کشتهاند در جاهای دیگر برادر خواهرش را میکشد یا قتلهای ناموسی رخ میدهد. من به دنبال ریسمانی هستم که این اتفافات در بستر آنها رخ داده است وگرنه دانههای تسبیح یا حوادث میتوانند اشکال مختلف داشته باشند اما دارای یک ماهیت مشترک هستند. این ماهیت مشترک را باید از سه زاویه مورد بررسی قرار داد: در سطح پایین بحث خانواده است. زمانی که در بستر خانواده دیالوگ شکل نمیگیرد و گفتگو وجود ندارد، پیام فرزندان به والدین و بالعکس منتقل نمیشود و در راستای آن تفاهم برقرار نمیشود و سوء تفاهمها وارد صحنه میشوند. در این مورد خاص سناریوهای مختلفی وجود دارد. عوامل متعددی مانند اعتیاد فرزند و... میتوانند در رخ دادن این قتل نقش داشته باشند.»
عدم تفاهم ناشی از عدم گفتگو
این پژوهشگر در ادامه گفت: « اما همه این سناریوها در یک چیز به نام عدم تفاهم و عدم فهم متقابل برای من مشترک هستند. عدم فهم متقابل ناشی از عدم گفتگو و دیالوگ است و همچنین عدم گفتگو ناشی از عدم گفتمانسازی در جامعه است. در خانواده دیده میشود که عدم گفتگوها چقدر به انواع مختلف به شکل خشونت بار خودشان را در سطح وسیع نشان میدهند و آنقدر زیاد شدهاند که برای ما به امر عادی تبدیل شده اند. خانواده یک واحد مستقل در جامعه نیست و هیچ جامعهای مجمع الجزایر نیست. این یکی از خطای روانشناسان و جامعه شناسان خرد نگر است که خانواده را یک جزیره مستقل در جامعه میدانند و تحلیلشان را محدود به سطح خرد میکنند.خانواده تابع نهادها و سایر سازمانهای جامعه است.روند جامعه پذیری یک دانشآموز از 5 الی 6 سالگی در اختیار یک نهاد دیگری است و اگر این نهاد وظیفه خودش را به صورت ناقص انجام بدهد تربیت پذیری ناقص شکل میگیرد. نگاه جامعه شناسی باید یک نگاه کلان نگر باشد. سازمانهای کلان ما در حال دامن زدن به خشونت هستند. بازتولید چنین ساختارهایی یک روز قتل بابک خرمدین است و روز دیگر قتل خواهر و داماد خانواده است. زمانی که دیالوگ شکل نمیگیرد و صورت مسئله توسط نظام سیاسی پاک میشود من مطمئن هستم این گونه مسائل بیشتر خواهد شد.»
این پدیدهها غیر منتظره نیستند
وی در ادامه گفت: « من پیشبینی کرده بودم که خشونتهای جامعه گریبانگیر نهاد خانواده هم خواهد شد. به نظر من پدیدهها پدیدههای تاسف باری هستند اما غیر منتظره نیستند. حتی اگر از نگاه روانشناسی هم به این موضوع نگاه کنیم هرم مازلو و سلسله نیازها میگوید مگر میشود آدمی که در معیشتش با مشکل مواجه میشود مملو از خشم نباشد؟ 70 درصد از جمعیت در سه دهک پایین و فقیر قرار گرفتهاند و اکثرا تحت پوشش هیچ سازمان و نهادی نیستند و رها شده اند. بسیاری از سیاستمداران و مسئولان درکی از این سوال ندارند. بیعدالتی، اختلاف طبقاتی شدید، احساس تبعیض و... آدمها را به خشونت وادار میسازد. خشونت، اشکال مختلفی دارد که در جامعه ما چاشنی هر امری شده است. جامعه ما دوقطبی است و معیشت مردم به صورت ساختاری با مشکل مواجه است. با در نظر گرفتن تمام سناریوهای این قتل بازهم ما به این خمیر مایه مشترک میرسیم که دیالوگ و گفتگوی درست در جامعه ما صورت نمیگیرد. جامعهای که در آن گفتگو صورت نپذیرد جامعه هیجانی است. جامعه ما اتمیزه شده است و هر فرد تنها به فردیتش اتکا دارد. جامعه ما به جامعه سنتی ناکارآمد تبدیل شده است. این مهمترین مسئله است که باید مورد بررسی قرار بگیرد. »
>سلامت روان این والدین باید باز مورد ارزیابی قرار گیرد
سید جواد میری جامعه شناس و عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نیز در این باره گفت: « باید جوانب این موضوع به صورت جدی مشخص و تعریف شود و براساس اطلاعات دقیق میتوان در سطح کلان تحلیل ارائه داد و از تغییر روندها صحبت کرد. ما باید با احتیاط کامل درباره این پدیده و اتفاق صحبت کنیم زیرا هنوز بخشی از جزئیات این واقعه پنهان است. دو نکته در این جا مطرح است که آیا واقعا این پدر هیچ سابقه کیفری نداشته است؟ و این موردی است که باید مورد بررسی بزه شناسان و جرم شناسان قرار بگیرد. همچنین سلامت روان را باید به درستی تعریف کرد زیرا سلامت روان یک موضوع چند مولفهای و پیچیده است. بسیاری از قاتلان حرفهای به گونهای رفتار میکردند که هیچ خدشهای به وجهه موجه اجتماعی شان وارد نشود.به همین خاطر خود سلامت روان این والدین باید باز مورد ارزیابی قرار گیرد. »
شرایط اجتماعی وسیلهای برای شکل دهی به امر خشونت آفرین
وی در پاسخ به این سوال که آیا پدیدهای به نام خشونت در جامعه ایران در حال ازدیاد است گفت: «این سوال میتواند به ما یک سرنخی را بدهد که براساس آن سرنخ آرام آرام به محیط اطراف خودمان و جامعه پیرامون خود یک نگاهی بیاندازیم و یک نیم نگاهی به منطقه و جهان هم داشته باشیم. نکته دیگر این است که از نظر مفهومی آیا ما میتوانیم قتل را به مثابه خشونت بینیم و آن را یک امر خشن تلقی کنیم. در ادامه اگر این پیشفرض درست باشد این را مطرح میکنیم که خشونت را چگونه میتوان صورتبندی مفهومی کرد؟ اگر یک تعریف سادهای بخواهیم از خشونت ارائه دهیم این است؛ عکس العمل غیرمنطقی و غیرعقلانی فرد در مقابل کسی یا شرایطی که به از دست رفتن کنترل فرد منجر میشود و محاسبه گری او را از بین میبرد و فرد از لحاظ عاطفی دست به رفتارهای پرخاشگرایانه میزند. اگر قائل به این بشویم که قتل یک نوع بروز امر خشن است و بعد بگوییم که خشونت یک نوع عکس العملی در برابر فرد و شرایط دیگر است، در اینجا میتوانیم از منظر جامعه شناخی موضوع را فراتر از پدر بابک خرمدین ببینیم و بگوییم آیا شرایط اجتماعی میتواند وسیلهای باشد برای اینکه امر خشونت آفرین در درجات مختلف به وجود بیاید؟ این وضعیت را فقط افراد خلق نکردهاند بلکه نظامهای ارزشی مادر و پدر از یک سو و نظام ارزشی فرزندان از یک سوی دیگر در به وجود آمدن این وضعیت نقش دارند. بابک خرمدین در دورهای از زندگیاش به اروپا مهاجرت میکند و در آن جا با یک شرایط دیگری روبه رو میشود. این فرد 47 ساله تقریبا 4 سال از زندگی خودش را در دوران پیش از انقلاب سپری کرده است و 43 سال دیگر که نظام ارزشیاش شکل گرفته است در دوران بعد از انقلاب بوده است. در اروپا با یک نظام ارزشی دیگری هم مواجه شده است و قبح برخی از امور و ارزشها برای او از بین
رفته است. »
ناهم زبانی پارادایمی
این جامعه شناس در ادامه گفت: « نکته دیگری که در بیوگرافی این فرد برای فهم شرایط میتواند کمککننده باشد، این است که این فرد در حوزه سینما و هنر بوده است. در حوزه سینما و هنر روابط بین زن و مرد و افراد آنگونه که در تبلیغات رسمی جامعه ما جاری و ساری است، نیست. ما در اینجا از مفهوم خرده فرهنگی که در جامعه نمایان نمیشود استفاده میکنیم. این پسر با این نظامهای ارزشی در کنار والدینی با نظام ارزشی دیگر قرار گرفته است. این نظامهای ارزشی متناقض وضعی را ایجاد کردهاند که مفاهمه و گفتگو در این شرایط نمیتواند صورت بگیرد و نوعی ناهمزبانی پارادایمی به وجود آمده است. این عکس العمل درست است در یک فرد بروز پیدا کرده است ولی شرایط بروز و لوازم آن کاملا فردی و ذهنی قابل تجزیه نیست زیرا ما داریم درباره نظامهای ارزشیای حرف میزنیم که بخشی از امر اجتماعی هستند. این پدیده برآمده از یک شرایط اجتماعی است. نکته مهم دیگر مفهوم کنترل است. به نظر میآید این پدر به عنوان یک نمونه فرد پدرسالاری است که معتقد است امر امر او است و احساس کرده است که کنترل امور از دستش خارج شده است. بحث خارج شدن کنترل از دست فرد از دو منظر فردی و اجتماعی قابل تحلیل است. به نظر میآید در جوامع کنونی یک تمایلی شدیدی وجود دارد که دوست دارد از ساختار انضباط بخش و کنترلکننده خارج شود و فضای جدیدی را ایجاد کند. وضعیت کنونی ما در سطح فردی، بینافردی و بینالمللی به گونه است که هرکسی تلاش میکند که این وضع موجود از کنترلش خارج نشود. به نظر میآید این پدر یک سمبلی است که میخواهد نظم قدیمی که در ذهنش داشته است را جاری کند اما نظم دیگری که در حال ظهور است از منظر او نه تنها نظم نیست بلکه عین فاجعه است و برای جلوگیری از فاجعه باید دست به هرکاری زد. ما این را در سطوح دیگر جامعه مثل آموزش و پرورش، حوزه سیاست و... هم میتوانیم ببینیم.ما با یک وضعیتی رو به رو هستیم که فرد تلاش میکند ساختارها را به مثابه یک ساختار ازلی و ابدی ببیند و اگر تخطیای از آن صورت بگیرد با تمام قوا در پی نابودی آن برمی آید.به نظر میرسدیک اتفاقاتی زیرپوست جوامع بشری به صورت روندهایی در حال شکلگیری است شاید این نمونه واقعاً یک پدیده منحصر به فردی باشد که روانکاوان درباره آن به صورت جدی باید مطالعه کنند..»
*جامعه در حالگذار
در ادامه محمد صالح نشان روانشناس و استاد دانشگاه در این باره گفت: « درباره این مسئله هنوز نمیتوان یک حکم نهایی صادر کرد و گفت اختلال روانی وجود ندارد. زیرا اختلالات روانی یک طیف دارد یعنی شخص امکان دارد لب مرز یک اختلال باشد و تشخیص آن بسیار سخت باشد و با اندک محرکی ممکن است اختلالات خودشان را نشان دهند و یا فرد به صورت گذرا رفتارهایی را نشان دهد که رفتارهای اختلالی محسوب میشود ولی در کلیت شخصیت فرد اختلالی تشخیص داده نشود.واقعیت این است که این یک پدیده جدید نیست و موارد متعدد آن قبلا هم وجود داشته است. اما آن چیزی که بیشتر دیده شده است قتل کودک بوده است. اما والدینی که فرزند بزرگسال خود را بکشند کمتر دیده شده است یا در اخبار کمتر بازتاب داده میشدند.تحلیل من از این موضوع این است که ابتدا باید یک ریشه یابی داشته باشیم درباره اینکه چه میشود که ما به این نقطه میرسیم. درجامعهای که در حالگذار از یک وضعیت سنتی به وضعیت مدرن است، ما چند مسئله را میبینیم یکی اینکه ارزشهای قبلی میل به از بین رفتن ندارند و ارزشهای جدید هم اصرار به ثبات پیدا کردن دارند وگذار از این مراحل میتواند بسیار تنش آفرین باشد. در بسیاری از حالتهای سنتی جامعه همیشه یک حس تملک فرزندان از جانب والدین دیده میشود و این حس در جامعه سنتی در حالگذار بسیار تنش آفرین
میشود. »
هیمنه والدینی
وی در ادامه گفت: « والدین در نگاه سنتی معمولا فرزندان را مایملک خودشان میدانند و با این توجیه هم به مسئله نگاه میکند که من تمام زندگیام را برای فرزندم خرج کردهام و حالا باید من برای سبک زندگی تو تصمیم بگیرم. در سوی دیگر والد میخواهد درباره هر رفتار فرزند خود چارچوب تعریف کند و اگر چارچوب رعایت نشود هیمنه ی والدینی زیر سوال میرود پس والد اجازه نمیدهد فرزندش هر گونه که دوست دارد زندگی بکند. در پرونده اخیر ما میبینیم که از رفتارهای خاص بابک خرمدین صحبت شده است و از سوءرفتارهای داماد و دخترشان حرف میزنند و میخواهند این رفتارهای نادرست را درست بکنند. در انتخاب شیوه درست کردن است که اختلالات فرد بروز پیدا میکند و فرد دست به رفتار بهتآور و شکآور برای جامعه میزند. در نگاه وسیعتر نیز باید به این نکته اشاره بکنیم که چقدر آستانه تحمل جامعه پایین آمده است برای اینکه اضطرابها در آن اثر بگذارد. عوامل مختلف اجتماعی، اقتصادی و شرایط عمومیای که جامعه را بیثبات میکند تماما برای جامعه اضطرابآور است و ما در کار با مراجعین به صورت عینی شاهد آن هستیم. روح و روان مردم جامعه ما واقعا بیقرار و ناآرام است و این روند میتواند جامعه را به دره سقوط اخلاقی هل بدهد. در یکسری از اختلالات روانی این حالت دیده میشود که فرد دست به جنایت میزند و نسبت به آن هیچ عذاب وجدانی هم ندارد. زیرا ارتباط فرد با واقعیت به دلیل هذیانهای فکریاش قطع میشود. اما نکته مهم این است که فرد نسبت به خطرناک بودن رفتارش هیچ گونه توجیهی ندارد زیرا فرد در وضعیتی قرار میگیرد که افکارش کاملا همسان با خویشتن خودش است و هیچگونه رفتار غلطی را از سمت خودش احساس نمیکند پس رفتارهایش کاملا برایش توجیه شده هستند. همچنین معیارهای عمل فرد به شدت در درون خودش بیش بها شده داده است. به این معنا که اگر فرزند من اعتیاد دارد در جنگ با من قرار گرفته است و من در این جنگ پیروز شده ام. »
در گفتگو با یک حقوقدان مطرح شد؛ چه مجازاتی در انتظار مادر بابک خرمدین است؟
منصور مظفری: چون در اینجا پدر قصاص نمیشود و به حبس تعزیری درجه ۴ یعنی به حبس بیش از ۳ سال تا ۱۰ سال محکوم خواهد شد؛ بند ت ماده ۱۲۷ قانون مجازات اسلامی اصلاحی ۲۳/۲/۱۳۹۹ صراحت دارد مجازات معاون در قتل عمد یک تا دو درجه پائینتر از مجازات مباشر یا قاتل اصلی است. در این جا برای مادر به عنوان معاون، حبس تعزیری درجه ۵ یا ۶ در نظر گرفته میشود. چه مجازاتی در انتظار مادر بابک خرمدین است؟ منصور مظفری حقوقدان و کارآموز وکالت در خصوص قتل بابک خرمدین توسط والدین به عصر قانون گفت:«در باره چرایی این مسئله و دلایل اصلی قتلهای خانوادگی باید گفت از این نوع قتلها در تمامی جوامع وجود داشته و حتی در جوامع غربی بیشتر است، در حال حاضر به موجب وجود فضای مجازی و امکانات الکترونیکی این نوع قتلها بیشتر رسانهای میشود. البته فشارهای اقتصادی را نمیتوان در این گونه حوادث منکر شد. علتهای این موضوع باید توسط جامعه شناسان و روان شناسان آسیب شناسی و بررسی شود. این گونه حوادث البته نگرانیهایی را در جامعه ایجاد کرده است و اظهار نظرهای مختلفی هم صورت میگیرد و حتی گاهی در خصوص مجازاتها تفاسیر مختلفی شاهد هستیم. تا اینجای کار چون تحقیقات کامل صورت نگرفته و هر روز اطلاعات جدیدی ارائه میشود و شاید در چند روز آینده و یا ماههای آینده اطلاعات جدید دیگری به دست آید که صورت مسئله را کلا تغییر دهد. نمیتوان به طور قطع اظهار نظر کرد.» منصور مظفری در خصوص مجازات عاملین قتل گفت:« تا اینجایی کار پدر بابک خرمدین فاعل جرم است و مادر وی حکم معاونت را دارد. بر اساس ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی پدر بابک خرمدین قصاص نمیشود؛ این ماده به صراحت میگوید:( قصاص در صورتی ثابت میشود که مرتکب، پدر یا از اجداد پدری مجنیٌ علیه نباشد…) ولی برای حفظ نظم عمومی و اینکه هر جرمی مجازاتی را باید به همراه داشته باشد، قانونگذار مجازاتهای تعزیری را در این خصوص در نظر گرفته است و ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی در بخش تعزیرات تصریح دارد:( هر کس مرتکب قتل عمد شود و شاکی نداشته یا شاکی داشته ولی از قصاص گذشت کرده باشد و یا به هر علت قصاص نشود( ماننده همین موضوع قتل بابک خرمدین توسط پدر مطابق ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی) در صورتی که اقدام وی موجب اخلال در نظم، صیانت و امنیت جامعه گردد و یا بیم تجری مرتکب یا دیگران وجود داشته باشد، مرتکب را به حبس از ۳ تا ۱۰ سال محکوم مینماید؛ البته همزمانی این حادثه با روز جهانی پسر سبب شد تا هیئت دولت حبس ۳ سال تا ۱۰ سال را به حبس ۵ تا ۱۰ سال تغییر دهد که در حال طی مراحل قانونی و تصویب در مجلس شورای اسلامی است که در صورت تائید شورای نگهبان عملیاتی خواهد شد.»وی تصریح کرد:« حالا به تصور عدهای که فکر میکنند مجازات قاتل در قتل عمد قصاص و سلب حیات است و مجازات معاون مطابق بند الف ماده ۱۲۷ حبس تعزیری درجه ۲ یا ۳ میباشد،گفته میشود مادر بابک خرمدین که تا اینجای کار نقش معاونت را داشته است به ۱۰ سال تا ۲۵ سال حبس محکوم میشود که این اشتباه است. قانونگذار صراحت دارد برای در نظر گرفتن مجازات معاونت در قتل عمد نگاه باید به مجازات قانونی مباشر باشد و چون در اینجا پدر قصاص نمیشود و به حبس تعزیری درجه ۴ یعنی به حبس ۳ سال تا ۱۰ سال محکوم خواهد شد؛ بند ت ماده ۱۲۷ قانون مجازات اسلامی اصلاحی ۲۳/۲/۱۳۹۹ صراحت دارد مجازات معاون در قتل عمد یک تا دو درجه پائینتر از مجازات مباشر یا قاتل اصلی است. در این جا برای مادر به عنوان معاون، حبس تعزیری درجه ۵ یا ۶ در نظر گرفته میشود که مجازات درجه ۶ حبس تعزیری بیش از ۶ ماه تا ۲ سال و مجازات درجه ۵ حبس تعزیری بیش از ۲ سال تا ۵ سال است، با این اوصاف و شرایط دادگاه میتواند از ۲ سال تا ۵ سال حبس تعزیری برای مادر مقتول تحت عنوان معاون در نظر بگیرد. البته تا اینجای کار پدر به عنوان قاتل و مادر به عنوان معاون تصور میشود و هر لحظه با توجه به تحقیقات امکان تغییر عناوین وجود دارد؛ در خصوص مثله نمودن میت هم مجازات دیگری در قانون در نظر گرفته شده است.»
آفتاب یزد در گفتگو با دو جامعه شناس و یک روانشناس به بررسی ریشه این خشونت پرداخته است
آفتاب یزد _ یگانه شوق الشعرا: ارتکاب قتل از گذشته در جوامع و فرهنگهای مختلف وجود داشته است اما در سیر تحولات جوامع بشری شکل آن دچار تغییرات و دگرگونیهایی شده است به نحوی که در حال حاضر با اشکالی به مراتب عجیبتر از این دست جنایات و فجایع مواجه هستیم. یکی از چالش برانگیزترین مسائل جوامع پیچیده امروز بررسی دلایل و انگیزههای ارتکاب چنین جنایاتی است. به نحوی که در بسیاری از کشورها با قاتلان زنجیرهای روبه رو میشویم که در بسیاری از موارد جرم شناسان از ارائه یک تحلیل منطقی و قابل قبول برای آنها عاجز هستند. اما آنچه که همیشه مورد توجه قرار گرفته مجموعهای از عواملی است که بخشی از آن جنبه روانی و شخصیتی پیدا میکنند و بخش دیگر آن نیز در ارتباط بین فرد و جامعه مورد بررسی قرار میگیرند. شاید بتوان جنایت اخیر پدر و مادر سالخوردهای را که اقدام به کشتن فرزند میانسال خود نمودهاند را مصداق چنین جنایاتی به شمار آورد که هنوز برای عده زیادی غیر قابل باور و غیر منطقی مینماید. اینکه چطور پدر و مادری حاضر به انجام چنین اعمالی شدهاند و بنا بر اطلاعات منتشر شده سه بار اقدام به کشتن افراد خانواده خود کردهاند بسیار تکاندهنده و توضیح عقلانی آن با دشواری فراوان همراه است. با در نظر داشتن اینکه برای تحلیل و واکاوی این اتفاق باید منتظر جزئیات بیشتر این جنایت باشیم اما اصل وقوع آن به قدری هولناک است که ارائه تحلیلی ابتدایی را ایجاب میکند. فرزندکشی علاوه بر اینکه از منظر گرفتن جان یک انسان عملی مذموم است از مناظر دیگر به مراتب هولناکتر است.یکی از جزئیات این جنایت این است که پدر مقتول چندین سال پیش دختر و دامادش را نیز به قتل رسانده است. همچنین نحوه قتل بسیار هولناک است: بیهوش کردن، به وسیله ضربات چاقو به قتل رساندن، مثله کردن جسد توسط پدر و مادر و در کمال آرامش خارج کردن اعضای بدن از منزل و رها کردن آنها در سطل زباله. ما تلاش کردیم این موضوع را از منظر جامعه شناسان و روانشناسان مورد بررسی قرار دهیم و به این سوال پاسخ دهیم که آیا این نوع جنایات زنگ خطری برای آینده جامعه ما محسوب میشوند یا خیر؟
جزئیات بیشتر از اعترافات جدید والدین بابک خرمدین
فرمانده انتظامی تهران بزرگ جزئیاتی بیشتر از ماجرای پرونده والدین بابک خرمدین و اعتراف آنان به قتل داماد و دخترشان را تشریح کرد.به گزارش ایسنا، سردار حسین رحیمی در حاشیه اجرای طرح ظفر با حضور در جمع خبرنگاران درباره آخرین وضعیت پرونده والدین بابک خرمدین که اقدام به قتل و مثله کردن جسد او کرده بودند، گفت: این دو نفر، پس از اعتراف به قتل این کارگردان سینما، شب گذشته اعتراف دیگری هم داشته و به قتل داماد و دخترشان به همان شیوه فجیع معترف شدند. وی با اشاره به اعترافات پدر بابک خرمدین گفت: این فرد اعتراف کرد که اولین قتل مربوط به داماد خانواده بوده است، آنها در سال ۹۰ به همین شیوه دامادشان را به قتل رسانده و پس از مثله کردن جسد آن را در چند نقطه رها کردند که محلهای رهاسازی جسد نیز مشخص شده و ماموران ما در این محلها حاضر شدند. رئیس پلیس پایتخت درباره انگیزه این قتل نیز اظهارکرد: این زن و شوهر آزار و اذیت دخترشان را دلیل این اقدام اعلام کردند. وی با اشاره به قتل دیگر این زوج خاطرنشان کرد: هفت سال بعد، یعنی در سال ۱۳۹۷ این زن و شوهر دست به جنایت هولناک دیگری زدند و دخترشان را که قبلا شوهرش را به قتل رسانده بودند، با همان شیوه بیهوشی و مثله مثله کردن به قتل رسانده و تکههای جسدش را در نقاط مختلف شهر رها کردند. رحیمی با بیان اینکه این زوج دلیل این اقدام را نیز انحرافات دخترشان پس از جدایی از همسرش اعلام کردند، گفت: بنابر ادعای این افراد دخترشان پس از جدایی به مصرف موادمخدر و انحرافات رویآورده بود و به همین دلیل او را نیز به قتل رسانده و جسدش را مثله مثله کردند. وی با بیان اینکه این زوج تاکنون علاوه بر قتل بابک خرمدین به قتل دختر ۴۹ ساله و داماد ۵۵ سالهشان نیز اعتراف کردهاند، گفت: البته دلایل ارتکاب قتل ادعایی است که از سوی والدین مطرح شده و ماموران پلیس آگاهی در حال بررسی موضوع هستند. به گفته فرمانده انتظامی تهران بزرگ تحقیقات در خصوص این پرونده از افراد مطلع و دیگر فرزندان این زوج نیز ادامه دارد و ماموران پلیس در محلهای ادعا شده از سوی این افراد نیز حضور پیدا کردهاند. لازم به ذکر است چندی پیش اعضای بدن بابک خرمدین کارگردان سینما در سطلهای زباله منطقه اکباتان پیدا شد که در اولین بررسیها پدر و مادر مقتول به قتل فرزند خود اعتراف کردند.
مشت نمونه خروار
احمد بخارایی جامعه شناس و استاد دانشگاه در این باره گفت: « این موضوع از جهت مشت نمونه خروار نمونه بسیار مهمی است. ما قرار نیست دچار یک تقلیل روانشناختی شویم و این موضوع را به بحثهایی مانند جنون، کنترل خشم و... ارجاع دهیم. زیرا این نوع راهکارها و توصیههای روانشناسانه هیچ گاه درباره جامعه ما که دچار مسائل ریشهای و کلان است نتیجه بخش نیستند. آنچه که اتفاق افتاد در وهله اول باعث نشد که در ذهن من جنون و دیگر مسائل این چنینی شکل بگیرد. این نوع حوادث در ظاهر ممکن است با یکدیگر متفاوت باشند اما دارای خمیر مایه مشترک هستند. در اینجا والدین فرزندانشان را کشتهاند در جاهای دیگر برادر خواهرش را میکشد یا قتلهای ناموسی رخ میدهد. من به دنبال ریسمانی هستم که این اتفافات در بستر آنها رخ داده است وگرنه دانههای تسبیح یا حوادث میتوانند اشکال مختلف داشته باشند اما دارای یک ماهیت مشترک هستند. این ماهیت مشترک را باید از سه زاویه مورد بررسی قرار داد: در سطح پایین بحث خانواده است. زمانی که در بستر خانواده دیالوگ شکل نمیگیرد و گفتگو وجود ندارد، پیام فرزندان به والدین و بالعکس منتقل نمیشود و در راستای آن تفاهم برقرار نمیشود و سوء تفاهمها وارد صحنه میشوند. در این مورد خاص سناریوهای مختلفی وجود دارد. عوامل متعددی مانند اعتیاد فرزند و... میتوانند در رخ دادن این قتل نقش داشته باشند.»
عدم تفاهم ناشی از عدم گفتگو
این پژوهشگر در ادامه گفت: « اما همه این سناریوها در یک چیز به نام عدم تفاهم و عدم فهم متقابل برای من مشترک هستند. عدم فهم متقابل ناشی از عدم گفتگو و دیالوگ است و همچنین عدم گفتگو ناشی از عدم گفتمانسازی در جامعه است. در خانواده دیده میشود که عدم گفتگوها چقدر به انواع مختلف به شکل خشونت بار خودشان را در سطح وسیع نشان میدهند و آنقدر زیاد شدهاند که برای ما به امر عادی تبدیل شده اند. خانواده یک واحد مستقل در جامعه نیست و هیچ جامعهای مجمع الجزایر نیست. این یکی از خطای روانشناسان و جامعه شناسان خرد نگر است که خانواده را یک جزیره مستقل در جامعه میدانند و تحلیلشان را محدود به سطح خرد میکنند.خانواده تابع نهادها و سایر سازمانهای جامعه است.روند جامعه پذیری یک دانشآموز از 5 الی 6 سالگی در اختیار یک نهاد دیگری است و اگر این نهاد وظیفه خودش را به صورت ناقص انجام بدهد تربیت پذیری ناقص شکل میگیرد. نگاه جامعه شناسی باید یک نگاه کلان نگر باشد. سازمانهای کلان ما در حال دامن زدن به خشونت هستند. بازتولید چنین ساختارهایی یک روز قتل بابک خرمدین است و روز دیگر قتل خواهر و داماد خانواده است. زمانی که دیالوگ شکل نمیگیرد و صورت مسئله توسط نظام سیاسی پاک میشود من مطمئن هستم این گونه مسائل بیشتر خواهد شد.»
این پدیدهها غیر منتظره نیستند
وی در ادامه گفت: « من پیشبینی کرده بودم که خشونتهای جامعه گریبانگیر نهاد خانواده هم خواهد شد. به نظر من پدیدهها پدیدههای تاسف باری هستند اما غیر منتظره نیستند. حتی اگر از نگاه روانشناسی هم به این موضوع نگاه کنیم هرم مازلو و سلسله نیازها میگوید مگر میشود آدمی که در معیشتش با مشکل مواجه میشود مملو از خشم نباشد؟ 70 درصد از جمعیت در سه دهک پایین و فقیر قرار گرفتهاند و اکثرا تحت پوشش هیچ سازمان و نهادی نیستند و رها شده اند. بسیاری از سیاستمداران و مسئولان درکی از این سوال ندارند. بیعدالتی، اختلاف طبقاتی شدید، احساس تبعیض و... آدمها را به خشونت وادار میسازد. خشونت، اشکال مختلفی دارد که در جامعه ما چاشنی هر امری شده است. جامعه ما دوقطبی است و معیشت مردم به صورت ساختاری با مشکل مواجه است. با در نظر گرفتن تمام سناریوهای این قتل بازهم ما به این خمیر مایه مشترک میرسیم که دیالوگ و گفتگوی درست در جامعه ما صورت نمیگیرد. جامعهای که در آن گفتگو صورت نپذیرد جامعه هیجانی است. جامعه ما اتمیزه شده است و هر فرد تنها به فردیتش اتکا دارد. جامعه ما به جامعه سنتی ناکارآمد تبدیل شده است. این مهمترین مسئله است که باید مورد بررسی قرار بگیرد. »
>سلامت روان این والدین باید باز مورد ارزیابی قرار گیرد
سید جواد میری جامعه شناس و عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نیز در این باره گفت: « باید جوانب این موضوع به صورت جدی مشخص و تعریف شود و براساس اطلاعات دقیق میتوان در سطح کلان تحلیل ارائه داد و از تغییر روندها صحبت کرد. ما باید با احتیاط کامل درباره این پدیده و اتفاق صحبت کنیم زیرا هنوز بخشی از جزئیات این واقعه پنهان است. دو نکته در این جا مطرح است که آیا واقعا این پدر هیچ سابقه کیفری نداشته است؟ و این موردی است که باید مورد بررسی بزه شناسان و جرم شناسان قرار بگیرد. همچنین سلامت روان را باید به درستی تعریف کرد زیرا سلامت روان یک موضوع چند مولفهای و پیچیده است. بسیاری از قاتلان حرفهای به گونهای رفتار میکردند که هیچ خدشهای به وجهه موجه اجتماعی شان وارد نشود.به همین خاطر خود سلامت روان این والدین باید باز مورد ارزیابی قرار گیرد. »
شرایط اجتماعی وسیلهای برای شکل دهی به امر خشونت آفرین
وی در پاسخ به این سوال که آیا پدیدهای به نام خشونت در جامعه ایران در حال ازدیاد است گفت: «این سوال میتواند به ما یک سرنخی را بدهد که براساس آن سرنخ آرام آرام به محیط اطراف خودمان و جامعه پیرامون خود یک نگاهی بیاندازیم و یک نیم نگاهی به منطقه و جهان هم داشته باشیم. نکته دیگر این است که از نظر مفهومی آیا ما میتوانیم قتل را به مثابه خشونت بینیم و آن را یک امر خشن تلقی کنیم. در ادامه اگر این پیشفرض درست باشد این را مطرح میکنیم که خشونت را چگونه میتوان صورتبندی مفهومی کرد؟ اگر یک تعریف سادهای بخواهیم از خشونت ارائه دهیم این است؛ عکس العمل غیرمنطقی و غیرعقلانی فرد در مقابل کسی یا شرایطی که به از دست رفتن کنترل فرد منجر میشود و محاسبه گری او را از بین میبرد و فرد از لحاظ عاطفی دست به رفتارهای پرخاشگرایانه میزند. اگر قائل به این بشویم که قتل یک نوع بروز امر خشن است و بعد بگوییم که خشونت یک نوع عکس العملی در برابر فرد و شرایط دیگر است، در اینجا میتوانیم از منظر جامعه شناخی موضوع را فراتر از پدر بابک خرمدین ببینیم و بگوییم آیا شرایط اجتماعی میتواند وسیلهای باشد برای اینکه امر خشونت آفرین در درجات مختلف به وجود بیاید؟ این وضعیت را فقط افراد خلق نکردهاند بلکه نظامهای ارزشی مادر و پدر از یک سو و نظام ارزشی فرزندان از یک سوی دیگر در به وجود آمدن این وضعیت نقش دارند. بابک خرمدین در دورهای از زندگیاش به اروپا مهاجرت میکند و در آن جا با یک شرایط دیگری روبه رو میشود. این فرد 47 ساله تقریبا 4 سال از زندگی خودش را در دوران پیش از انقلاب سپری کرده است و 43 سال دیگر که نظام ارزشیاش شکل گرفته است در دوران بعد از انقلاب بوده است. در اروپا با یک نظام ارزشی دیگری هم مواجه شده است و قبح برخی از امور و ارزشها برای او از بین
رفته است. »
ناهم زبانی پارادایمی
این جامعه شناس در ادامه گفت: « نکته دیگری که در بیوگرافی این فرد برای فهم شرایط میتواند کمککننده باشد، این است که این فرد در حوزه سینما و هنر بوده است. در حوزه سینما و هنر روابط بین زن و مرد و افراد آنگونه که در تبلیغات رسمی جامعه ما جاری و ساری است، نیست. ما در اینجا از مفهوم خرده فرهنگی که در جامعه نمایان نمیشود استفاده میکنیم. این پسر با این نظامهای ارزشی در کنار والدینی با نظام ارزشی دیگر قرار گرفته است. این نظامهای ارزشی متناقض وضعی را ایجاد کردهاند که مفاهمه و گفتگو در این شرایط نمیتواند صورت بگیرد و نوعی ناهمزبانی پارادایمی به وجود آمده است. این عکس العمل درست است در یک فرد بروز پیدا کرده است ولی شرایط بروز و لوازم آن کاملا فردی و ذهنی قابل تجزیه نیست زیرا ما داریم درباره نظامهای ارزشیای حرف میزنیم که بخشی از امر اجتماعی هستند. این پدیده برآمده از یک شرایط اجتماعی است. نکته مهم دیگر مفهوم کنترل است. به نظر میآید این پدر به عنوان یک نمونه فرد پدرسالاری است که معتقد است امر امر او است و احساس کرده است که کنترل امور از دستش خارج شده است. بحث خارج شدن کنترل از دست فرد از دو منظر فردی و اجتماعی قابل تحلیل است. به نظر میآید در جوامع کنونی یک تمایلی شدیدی وجود دارد که دوست دارد از ساختار انضباط بخش و کنترلکننده خارج شود و فضای جدیدی را ایجاد کند. وضعیت کنونی ما در سطح فردی، بینافردی و بینالمللی به گونه است که هرکسی تلاش میکند که این وضع موجود از کنترلش خارج نشود. به نظر میآید این پدر یک سمبلی است که میخواهد نظم قدیمی که در ذهنش داشته است را جاری کند اما نظم دیگری که در حال ظهور است از منظر او نه تنها نظم نیست بلکه عین فاجعه است و برای جلوگیری از فاجعه باید دست به هرکاری زد. ما این را در سطوح دیگر جامعه مثل آموزش و پرورش، حوزه سیاست و... هم میتوانیم ببینیم.ما با یک وضعیتی رو به رو هستیم که فرد تلاش میکند ساختارها را به مثابه یک ساختار ازلی و ابدی ببیند و اگر تخطیای از آن صورت بگیرد با تمام قوا در پی نابودی آن برمی آید.به نظر میرسدیک اتفاقاتی زیرپوست جوامع بشری به صورت روندهایی در حال شکلگیری است شاید این نمونه واقعاً یک پدیده منحصر به فردی باشد که روانکاوان درباره آن به صورت جدی باید مطالعه کنند..»
*جامعه در حالگذار
در ادامه محمد صالح نشان روانشناس و استاد دانشگاه در این باره گفت: « درباره این مسئله هنوز نمیتوان یک حکم نهایی صادر کرد و گفت اختلال روانی وجود ندارد. زیرا اختلالات روانی یک طیف دارد یعنی شخص امکان دارد لب مرز یک اختلال باشد و تشخیص آن بسیار سخت باشد و با اندک محرکی ممکن است اختلالات خودشان را نشان دهند و یا فرد به صورت گذرا رفتارهایی را نشان دهد که رفتارهای اختلالی محسوب میشود ولی در کلیت شخصیت فرد اختلالی تشخیص داده نشود.واقعیت این است که این یک پدیده جدید نیست و موارد متعدد آن قبلا هم وجود داشته است. اما آن چیزی که بیشتر دیده شده است قتل کودک بوده است. اما والدینی که فرزند بزرگسال خود را بکشند کمتر دیده شده است یا در اخبار کمتر بازتاب داده میشدند.تحلیل من از این موضوع این است که ابتدا باید یک ریشه یابی داشته باشیم درباره اینکه چه میشود که ما به این نقطه میرسیم. درجامعهای که در حالگذار از یک وضعیت سنتی به وضعیت مدرن است، ما چند مسئله را میبینیم یکی اینکه ارزشهای قبلی میل به از بین رفتن ندارند و ارزشهای جدید هم اصرار به ثبات پیدا کردن دارند وگذار از این مراحل میتواند بسیار تنش آفرین باشد. در بسیاری از حالتهای سنتی جامعه همیشه یک حس تملک فرزندان از جانب والدین دیده میشود و این حس در جامعه سنتی در حالگذار بسیار تنش آفرین
میشود. »
هیمنه والدینی
وی در ادامه گفت: « والدین در نگاه سنتی معمولا فرزندان را مایملک خودشان میدانند و با این توجیه هم به مسئله نگاه میکند که من تمام زندگیام را برای فرزندم خرج کردهام و حالا باید من برای سبک زندگی تو تصمیم بگیرم. در سوی دیگر والد میخواهد درباره هر رفتار فرزند خود چارچوب تعریف کند و اگر چارچوب رعایت نشود هیمنه ی والدینی زیر سوال میرود پس والد اجازه نمیدهد فرزندش هر گونه که دوست دارد زندگی بکند. در پرونده اخیر ما میبینیم که از رفتارهای خاص بابک خرمدین صحبت شده است و از سوءرفتارهای داماد و دخترشان حرف میزنند و میخواهند این رفتارهای نادرست را درست بکنند. در انتخاب شیوه درست کردن است که اختلالات فرد بروز پیدا میکند و فرد دست به رفتار بهتآور و شکآور برای جامعه میزند. در نگاه وسیعتر نیز باید به این نکته اشاره بکنیم که چقدر آستانه تحمل جامعه پایین آمده است برای اینکه اضطرابها در آن اثر بگذارد. عوامل مختلف اجتماعی، اقتصادی و شرایط عمومیای که جامعه را بیثبات میکند تماما برای جامعه اضطرابآور است و ما در کار با مراجعین به صورت عینی شاهد آن هستیم. روح و روان مردم جامعه ما واقعا بیقرار و ناآرام است و این روند میتواند جامعه را به دره سقوط اخلاقی هل بدهد. در یکسری از اختلالات روانی این حالت دیده میشود که فرد دست به جنایت میزند و نسبت به آن هیچ عذاب وجدانی هم ندارد. زیرا ارتباط فرد با واقعیت به دلیل هذیانهای فکریاش قطع میشود. اما نکته مهم این است که فرد نسبت به خطرناک بودن رفتارش هیچ گونه توجیهی ندارد زیرا فرد در وضعیتی قرار میگیرد که افکارش کاملا همسان با خویشتن خودش است و هیچگونه رفتار غلطی را از سمت خودش احساس نمیکند پس رفتارهایش کاملا برایش توجیه شده هستند. همچنین معیارهای عمل فرد به شدت در درون خودش بیش بها شده داده است. به این معنا که اگر فرزند من اعتیاد دارد در جنگ با من قرار گرفته است و من در این جنگ پیروز شده ام. »
در گفتگو با یک حقوقدان مطرح شد؛ چه مجازاتی در انتظار مادر بابک خرمدین است؟
منصور مظفری: چون در اینجا پدر قصاص نمیشود و به حبس تعزیری درجه ۴ یعنی به حبس بیش از ۳ سال تا ۱۰ سال محکوم خواهد شد؛ بند ت ماده ۱۲۷ قانون مجازات اسلامی اصلاحی ۲۳/۲/۱۳۹۹ صراحت دارد مجازات معاون در قتل عمد یک تا دو درجه پائینتر از مجازات مباشر یا قاتل اصلی است. در این جا برای مادر به عنوان معاون، حبس تعزیری درجه ۵ یا ۶ در نظر گرفته میشود. چه مجازاتی در انتظار مادر بابک خرمدین است؟ منصور مظفری حقوقدان و کارآموز وکالت در خصوص قتل بابک خرمدین توسط والدین به عصر قانون گفت:«در باره چرایی این مسئله و دلایل اصلی قتلهای خانوادگی باید گفت از این نوع قتلها در تمامی جوامع وجود داشته و حتی در جوامع غربی بیشتر است، در حال حاضر به موجب وجود فضای مجازی و امکانات الکترونیکی این نوع قتلها بیشتر رسانهای میشود. البته فشارهای اقتصادی را نمیتوان در این گونه حوادث منکر شد. علتهای این موضوع باید توسط جامعه شناسان و روان شناسان آسیب شناسی و بررسی شود. این گونه حوادث البته نگرانیهایی را در جامعه ایجاد کرده است و اظهار نظرهای مختلفی هم صورت میگیرد و حتی گاهی در خصوص مجازاتها تفاسیر مختلفی شاهد هستیم. تا اینجای کار چون تحقیقات کامل صورت نگرفته و هر روز اطلاعات جدیدی ارائه میشود و شاید در چند روز آینده و یا ماههای آینده اطلاعات جدید دیگری به دست آید که صورت مسئله را کلا تغییر دهد. نمیتوان به طور قطع اظهار نظر کرد.» منصور مظفری در خصوص مجازات عاملین قتل گفت:« تا اینجایی کار پدر بابک خرمدین فاعل جرم است و مادر وی حکم معاونت را دارد. بر اساس ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی پدر بابک خرمدین قصاص نمیشود؛ این ماده به صراحت میگوید:( قصاص در صورتی ثابت میشود که مرتکب، پدر یا از اجداد پدری مجنیٌ علیه نباشد…) ولی برای حفظ نظم عمومی و اینکه هر جرمی مجازاتی را باید به همراه داشته باشد، قانونگذار مجازاتهای تعزیری را در این خصوص در نظر گرفته است و ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی در بخش تعزیرات تصریح دارد:( هر کس مرتکب قتل عمد شود و شاکی نداشته یا شاکی داشته ولی از قصاص گذشت کرده باشد و یا به هر علت قصاص نشود( ماننده همین موضوع قتل بابک خرمدین توسط پدر مطابق ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی) در صورتی که اقدام وی موجب اخلال در نظم، صیانت و امنیت جامعه گردد و یا بیم تجری مرتکب یا دیگران وجود داشته باشد، مرتکب را به حبس از ۳ تا ۱۰ سال محکوم مینماید؛ البته همزمانی این حادثه با روز جهانی پسر سبب شد تا هیئت دولت حبس ۳ سال تا ۱۰ سال را به حبس ۵ تا ۱۰ سال تغییر دهد که در حال طی مراحل قانونی و تصویب در مجلس شورای اسلامی است که در صورت تائید شورای نگهبان عملیاتی خواهد شد.»وی تصریح کرد:« حالا به تصور عدهای که فکر میکنند مجازات قاتل در قتل عمد قصاص و سلب حیات است و مجازات معاون مطابق بند الف ماده ۱۲۷ حبس تعزیری درجه ۲ یا ۳ میباشد،گفته میشود مادر بابک خرمدین که تا اینجای کار نقش معاونت را داشته است به ۱۰ سال تا ۲۵ سال حبس محکوم میشود که این اشتباه است. قانونگذار صراحت دارد برای در نظر گرفتن مجازات معاونت در قتل عمد نگاه باید به مجازات قانونی مباشر باشد و چون در اینجا پدر قصاص نمیشود و به حبس تعزیری درجه ۴ یعنی به حبس ۳ سال تا ۱۰ سال محکوم خواهد شد؛ بند ت ماده ۱۲۷ قانون مجازات اسلامی اصلاحی ۲۳/۲/۱۳۹۹ صراحت دارد مجازات معاون در قتل عمد یک تا دو درجه پائینتر از مجازات مباشر یا قاتل اصلی است. در این جا برای مادر به عنوان معاون، حبس تعزیری درجه ۵ یا ۶ در نظر گرفته میشود که مجازات درجه ۶ حبس تعزیری بیش از ۶ ماه تا ۲ سال و مجازات درجه ۵ حبس تعزیری بیش از ۲ سال تا ۵ سال است، با این اوصاف و شرایط دادگاه میتواند از ۲ سال تا ۵ سال حبس تعزیری برای مادر مقتول تحت عنوان معاون در نظر بگیرد. البته تا اینجای کار پدر به عنوان قاتل و مادر به عنوان معاون تصور میشود و هر لحظه با توجه به تحقیقات امکان تغییر عناوین وجود دارد؛ در خصوص مثله نمودن میت هم مجازات دیگری در قانون در نظر گرفته شده است.»