تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۸:۲۲
کد مطلب : ۴۳۴۳۶۳
یادداشت؛
وکیلی: آیتالله رئیسی اصلاح طلب واقعیست
۱
کبنا ؛پویا وکیلی مدیر مسئول روزنامه اتحاد ملت، در سرمقاله این روزنامه نوشت: سالهاست دو جناح به اسمهای اصولگرا و اصلاح طلب در سپهر سیاسی کشور خودنمایی میکنند.
اینکه با چه شاخصهای عملی میتوان فهمید که چه کسی اصولگراست و چه کسی اصلاح طلب است سوالی است که شاید کمتر به آن پرداخته شده است.
آیا به صرف اینکه فردی بیان کند من اصولگرا هستم و یا اصلاح طلب کافی میباشد و یا اینکه این میزان باورهای افراد به مبانی این دو گفتمان، نشان دهنده اصلاح طلب بودن و یا اصولگرایی بودن است.
در طول این سالیان چه بسیار کسانی که با تابلوی اصلاح طلبی وارد قدرت شدند ولی عملکردشان نشان از نگاهی بسته و محدود داشت. خود را همیشه در مسند قضاوت کننده میدیدند و در مقابل تاب و توان اینکه در معرض قضاوت قرار گیرند را نداشتند. پایبندی این گروه از افراد به اصلاحات فقط در شعارهای زیبا و فریبنده خلاصه شده بود. شعارهایی که خودشان ذرهای به آنها باور ندارند و باور آنان تا جایی است که منافعشان تأمین شود و فراتر از آن را بر نمیتابند. اگر کسی آنان را مورد نقد قرار دهد با گاردهای روشنفکری هزاران وصله ناجور به منتقد میچسپانند و فضای نقد را از منتقد میگیرند.
اساساً در این برهه تنها دستگاهی که در آن بوی اصلاحات به مشام رسید دستگاه قضا بود. هر چند در رأس آن آیتالله رئیسی که با نماد اصولگرایی شناخته شده است ولی در عمل نشان داد او اصلاح طلب واقعیست. اصلاح طلبی که، در بدو ورود به قوه قضاییه اصلاحات را در درون این قوه شروع کرد. اساساً میتوان گفت رئیسی توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی و همینطور عدالت را با هم در عمل به اجرا درآورد.
همانطور که رئیسی اصولگرا، عملکردش اصلاح طلبانهتر از گروهی است که شعار اصلاح سر میدهند، در مقابل نیز اصلاح طلبانی هستند که بدون سر دادن شعارهای اصولگرایی ولی در عمل از برخی دیگر که ندای ولایتمداریشان گوش فلک را کر کرده است به مراتب ولایتپذیرتر هستند.
تا زمانی که جامعه دچار صورت بینی و ظاهر بینی است و معنا هیچ جایگاهی ندارد، همه اندیشه اصلاح طلبی در پیراهن سبز پوشیدن خلاصه میشود و سنجش اصولگرایی در ریش و تسبیح و همینطور نام بردن از عناوینی همچون رهبری، نظام، دین و… خواهد بود. حاجت به گفتن نیست که نتیجه صورت بینی، تمایل افراد به ریاکاری در جامعه خواهد بود.
هر چند که در هر دوطیف کسانی هم هستند که به آنچه که میگویند پایبند هستند ولی چند صباحی است که تشنگان قدرت حاضرند نقشهای متنوعی را برای خود انتخاب کنند تا به مطامع شخصی خویش دست پیدا کنند.
اگر خاطرمان باشد قبل از اینکه آذری جهرمی در کسوت وزارت قرار گیرد طیف زیادی از اصلاح طلبان هر وصله ناجوری را به ایشان نسبت میدادند ولی در نهایت مشخص شد جهرمی از آنان که بر ایشان میشوریدند اصلاح طلبتر و شجاعتر بوده است.
اینک نیز رئیسی در این مدت کوتاه در قوه قضاییه نشان داد فرقش با برخی از مدعیان اصلاح طلب در این است که شعارهای اصلاح طلبانه نداد ولی در عمل نشان داد که از آنان اصلاح طلب تر است.
رئیسی شعار توسعه اقتصادی نداد ولی گویا قوه قضاییه در حوزه صنعت موفقتر از خودِ دولت عمل کرده است و در به حرکت آوردن چرخههای صنعت بسیار تلاش میکند. در نهایت رئیسی دیوار بزرگ قوه قضاییه را شکست تا کسی نتواند در پشت این دیوار مصونیت برای خود ایجاد کند و این هم نشان از تفکر اصلاح طلبانه ایشان دارد و هم از عدالت او.
امید است چنین تفکر نه در قوه قضاییه بلکه در تمامی قوا و در نهادهای دیگر نیز رشد نمو داشته باشد.
اینکه با چه شاخصهای عملی میتوان فهمید که چه کسی اصولگراست و چه کسی اصلاح طلب است سوالی است که شاید کمتر به آن پرداخته شده است.
آیا به صرف اینکه فردی بیان کند من اصولگرا هستم و یا اصلاح طلب کافی میباشد و یا اینکه این میزان باورهای افراد به مبانی این دو گفتمان، نشان دهنده اصلاح طلب بودن و یا اصولگرایی بودن است.
در طول این سالیان چه بسیار کسانی که با تابلوی اصلاح طلبی وارد قدرت شدند ولی عملکردشان نشان از نگاهی بسته و محدود داشت. خود را همیشه در مسند قضاوت کننده میدیدند و در مقابل تاب و توان اینکه در معرض قضاوت قرار گیرند را نداشتند. پایبندی این گروه از افراد به اصلاحات فقط در شعارهای زیبا و فریبنده خلاصه شده بود. شعارهایی که خودشان ذرهای به آنها باور ندارند و باور آنان تا جایی است که منافعشان تأمین شود و فراتر از آن را بر نمیتابند. اگر کسی آنان را مورد نقد قرار دهد با گاردهای روشنفکری هزاران وصله ناجور به منتقد میچسپانند و فضای نقد را از منتقد میگیرند.
اساساً در این برهه تنها دستگاهی که در آن بوی اصلاحات به مشام رسید دستگاه قضا بود. هر چند در رأس آن آیتالله رئیسی که با نماد اصولگرایی شناخته شده است ولی در عمل نشان داد او اصلاح طلب واقعیست. اصلاح طلبی که، در بدو ورود به قوه قضاییه اصلاحات را در درون این قوه شروع کرد. اساساً میتوان گفت رئیسی توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی و همینطور عدالت را با هم در عمل به اجرا درآورد.
همانطور که رئیسی اصولگرا، عملکردش اصلاح طلبانهتر از گروهی است که شعار اصلاح سر میدهند، در مقابل نیز اصلاح طلبانی هستند که بدون سر دادن شعارهای اصولگرایی ولی در عمل از برخی دیگر که ندای ولایتمداریشان گوش فلک را کر کرده است به مراتب ولایتپذیرتر هستند.
تا زمانی که جامعه دچار صورت بینی و ظاهر بینی است و معنا هیچ جایگاهی ندارد، همه اندیشه اصلاح طلبی در پیراهن سبز پوشیدن خلاصه میشود و سنجش اصولگرایی در ریش و تسبیح و همینطور نام بردن از عناوینی همچون رهبری، نظام، دین و… خواهد بود. حاجت به گفتن نیست که نتیجه صورت بینی، تمایل افراد به ریاکاری در جامعه خواهد بود.
هر چند که در هر دوطیف کسانی هم هستند که به آنچه که میگویند پایبند هستند ولی چند صباحی است که تشنگان قدرت حاضرند نقشهای متنوعی را برای خود انتخاب کنند تا به مطامع شخصی خویش دست پیدا کنند.
اگر خاطرمان باشد قبل از اینکه آذری جهرمی در کسوت وزارت قرار گیرد طیف زیادی از اصلاح طلبان هر وصله ناجوری را به ایشان نسبت میدادند ولی در نهایت مشخص شد جهرمی از آنان که بر ایشان میشوریدند اصلاح طلبتر و شجاعتر بوده است.
اینک نیز رئیسی در این مدت کوتاه در قوه قضاییه نشان داد فرقش با برخی از مدعیان اصلاح طلب در این است که شعارهای اصلاح طلبانه نداد ولی در عمل نشان داد که از آنان اصلاح طلب تر است.
رئیسی شعار توسعه اقتصادی نداد ولی گویا قوه قضاییه در حوزه صنعت موفقتر از خودِ دولت عمل کرده است و در به حرکت آوردن چرخههای صنعت بسیار تلاش میکند. در نهایت رئیسی دیوار بزرگ قوه قضاییه را شکست تا کسی نتواند در پشت این دیوار مصونیت برای خود ایجاد کند و این هم نشان از تفکر اصلاح طلبانه ایشان دارد و هم از عدالت او.
امید است چنین تفکر نه در قوه قضاییه بلکه در تمامی قوا و در نهادهای دیگر نیز رشد نمو داشته باشد.