تاریخ انتشار
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۲۳
کد مطلب : ۴۲۸۶۸۶
چرا آيتالله منتظري از قائم مقامی خلع شد
جاي خالي مرجع منتقد
۰
کبنا ؛
اندكي بيش از ۶ ماه از انتخابات ۸۸ ميگذشت، جامعه هنوز آرام نگرفته و چالشهاي پس از انتخابات پايان نيافته بود كه ساعت يك بامداد روز يكشنبه ۲۹ آذرماه، چشم از جهان فروبست.
به گزارش کبنا، روزنامه اعتماد در یادداشتی نوشت: آيتالله حسينعلي منتظري كه از السابقون حصر بود، ۴ هزار و ۱۷ روز پيش درگذشت.در بسياري ديگر از حوادث و بزنگاههاي ۱۱ سال گذشته جاي خالي او به وضوح در فضاي سياسي و اجتماعي احساس ميشود.
قائممقام منتقد
كشاورززاده نجفآبادي پس از طي دوران تحصيل به همان شيوه مكتبخانهاي و خانگي به حوزه علميه اصفهان رفت اما خيلي زود همچون بسياري از هملباسانش به مركز اصلي آموزش طلبگي و روحانيت يعني قم رفت و در حوزه علميه قم مشغول به تحصيل شد. آيات بروجردي، محقق داماد و علامه طباطبايي، شريعتمداري و بسياري ديگر از علماي بنام آن زمان از اساتيد او بودند اما او مانند برخي ديگر از روحانيون آن زمان براي حضرت آيتالله روحالله خميني در استادي اعلميت قائل بود. اين علقه قلبي به امام خميني(ره) و البته پذيرش زعامت او باعث شد آيتالله منتظري هم خيلي زود به جمع انقلابيون بپيوندد.
اگر سال ۱۳۴۲ را به عنوان مبدايي براي نهضت انقلاب اسلامي در نظر بگيريم، در تمام سالهاي پس از آن و تا زمان پيروزي انقلاب سابقه بارها و بارها دستگيري و زنداني شدن دارد. نوروز سال ۴۵ موقع پخش اعلاميه و سال ۴۶ پس از بازگشت از عراق و ديدار با آيتالله خميني بازداشت و پس از آن به مسجد سليمان تبعيد شد. هنوز زمان زيادي از پايان تبعيد نگذشته بود كه ساواك دوباره او را بازداشت كرد. مجازات تبعيد سال ۵۲ و ۵۳ بار ديگر براي او در نظر گرفته و سال ۵۴ به اوين منتقل و در نهايت آبان ۵۷ با اوجگيري مبارزات انقلابي از زندان آزاد شد. فعاليت مبارزاتي آيتالله منتظري ارتباطي تنگاتنگ ميان او و امام خميني ايجاد كرد تا جايي كه پس از آزادي، آيتالله خميني براي او پيامي فرستاد. ميزان مقبوليت و محبوبيت او ميان انقلابيون مذهبي آنقدر بود كه در زمان تبعيد امام، او را به عنوان نماينده آيتالله خميني در ايران تلقي ميكردند. اين نزديكي منجر به قائممقامي آيتالله منتظري پس از انقلاب به رهبري آيتالله خميني شد؛ مقامي كه البته ديري نپاييد. اگرچه جايگاه قائممقامي تا مدتها بهصورت رسمي و قانوني مطرح نبود، سال ۶۴ مجلس خبرگان رهبري آيتالله منتظري را در اين جايگاه قرار داد؛ كما اينكه پيش از آن نيز ايشان به عنوان نفر دوم حكومت در بسياري از عزل و نصبها تاثيرگذار بود و امام ارجاعات فقهي بسياري به آيتالله منتظري ميداد. اين جايگاه اما باعث نشد ايشان سكوتي مصلحتي پيش گيرد و او سالها از درون نظام يكي از منتقدان برخي رفتارها بود.
محصور حامي محصوران
نقش تعيينكننده آيتالله منتظري در شكلگيري زيربناهاي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و همچنين «اصل ولايت فقيه» دو نقطه تاريخي و مهم زندگي سياسي او در اوان انقلاب است. در واقع او را از تئوريپردازان اصل ولايت فقيه ميدانند اما سير تفكر او در دوران حيات متحول شد. همين هم باعث شد كه نتواند در چارچوب حاكميت به عنوان كارگزار نظام فعاليت كند.
درنهايت حوادثي كه رقم خورد و مباحثي كه مطرح شد، منجر به خلع او از قائممقامي در سال ۶۸ شد. البته ارتباط آيتالله منتظري با سيدمهدي هاشمي و حمايتهاي او از هاشمي نيز در كنارگذاشتهشدنش بيتاثير نبود. اما اينهم پايان انتقادهاي آيتالله منتظري نبود. اگرچه ايشان در سياست به حاشيه رانده شد اما همچنان سخنرانيهايي تند و تيز داشت و هزينه آن حمله به بيتش، پايين كشيدن تابلوي دفترش و تشكيك به مرجعيتش بود. سال ۷۶ هم پس از سخنراني در مورد مرجعيت شيعه به منزل مسكوني و دفترش حمله و درنهايت به بهانه حفظ جان او به حصر رانده شد. ممنوعيتها براي ملاقات و تحتالحفظ بودن اگرچه تا سال ۸۱ تداوم داشت، بعد از آن از شدت سختگيريها كاسته شد.
به گزارش کبنا، روزنامه اعتماد در یادداشتی نوشت: آيتالله حسينعلي منتظري كه از السابقون حصر بود، ۴ هزار و ۱۷ روز پيش درگذشت.در بسياري ديگر از حوادث و بزنگاههاي ۱۱ سال گذشته جاي خالي او به وضوح در فضاي سياسي و اجتماعي احساس ميشود.
قائممقام منتقد
كشاورززاده نجفآبادي پس از طي دوران تحصيل به همان شيوه مكتبخانهاي و خانگي به حوزه علميه اصفهان رفت اما خيلي زود همچون بسياري از هملباسانش به مركز اصلي آموزش طلبگي و روحانيت يعني قم رفت و در حوزه علميه قم مشغول به تحصيل شد. آيات بروجردي، محقق داماد و علامه طباطبايي، شريعتمداري و بسياري ديگر از علماي بنام آن زمان از اساتيد او بودند اما او مانند برخي ديگر از روحانيون آن زمان براي حضرت آيتالله روحالله خميني در استادي اعلميت قائل بود. اين علقه قلبي به امام خميني(ره) و البته پذيرش زعامت او باعث شد آيتالله منتظري هم خيلي زود به جمع انقلابيون بپيوندد.
اگر سال ۱۳۴۲ را به عنوان مبدايي براي نهضت انقلاب اسلامي در نظر بگيريم، در تمام سالهاي پس از آن و تا زمان پيروزي انقلاب سابقه بارها و بارها دستگيري و زنداني شدن دارد. نوروز سال ۴۵ موقع پخش اعلاميه و سال ۴۶ پس از بازگشت از عراق و ديدار با آيتالله خميني بازداشت و پس از آن به مسجد سليمان تبعيد شد. هنوز زمان زيادي از پايان تبعيد نگذشته بود كه ساواك دوباره او را بازداشت كرد. مجازات تبعيد سال ۵۲ و ۵۳ بار ديگر براي او در نظر گرفته و سال ۵۴ به اوين منتقل و در نهايت آبان ۵۷ با اوجگيري مبارزات انقلابي از زندان آزاد شد. فعاليت مبارزاتي آيتالله منتظري ارتباطي تنگاتنگ ميان او و امام خميني ايجاد كرد تا جايي كه پس از آزادي، آيتالله خميني براي او پيامي فرستاد. ميزان مقبوليت و محبوبيت او ميان انقلابيون مذهبي آنقدر بود كه در زمان تبعيد امام، او را به عنوان نماينده آيتالله خميني در ايران تلقي ميكردند. اين نزديكي منجر به قائممقامي آيتالله منتظري پس از انقلاب به رهبري آيتالله خميني شد؛ مقامي كه البته ديري نپاييد. اگرچه جايگاه قائممقامي تا مدتها بهصورت رسمي و قانوني مطرح نبود، سال ۶۴ مجلس خبرگان رهبري آيتالله منتظري را در اين جايگاه قرار داد؛ كما اينكه پيش از آن نيز ايشان به عنوان نفر دوم حكومت در بسياري از عزل و نصبها تاثيرگذار بود و امام ارجاعات فقهي بسياري به آيتالله منتظري ميداد. اين جايگاه اما باعث نشد ايشان سكوتي مصلحتي پيش گيرد و او سالها از درون نظام يكي از منتقدان برخي رفتارها بود.
محصور حامي محصوران
نقش تعيينكننده آيتالله منتظري در شكلگيري زيربناهاي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و همچنين «اصل ولايت فقيه» دو نقطه تاريخي و مهم زندگي سياسي او در اوان انقلاب است. در واقع او را از تئوريپردازان اصل ولايت فقيه ميدانند اما سير تفكر او در دوران حيات متحول شد. همين هم باعث شد كه نتواند در چارچوب حاكميت به عنوان كارگزار نظام فعاليت كند.
درنهايت حوادثي كه رقم خورد و مباحثي كه مطرح شد، منجر به خلع او از قائممقامي در سال ۶۸ شد. البته ارتباط آيتالله منتظري با سيدمهدي هاشمي و حمايتهاي او از هاشمي نيز در كنارگذاشتهشدنش بيتاثير نبود. اما اينهم پايان انتقادهاي آيتالله منتظري نبود. اگرچه ايشان در سياست به حاشيه رانده شد اما همچنان سخنرانيهايي تند و تيز داشت و هزينه آن حمله به بيتش، پايين كشيدن تابلوي دفترش و تشكيك به مرجعيتش بود. سال ۷۶ هم پس از سخنراني در مورد مرجعيت شيعه به منزل مسكوني و دفترش حمله و درنهايت به بهانه حفظ جان او به حصر رانده شد. ممنوعيتها براي ملاقات و تحتالحفظ بودن اگرچه تا سال ۸۱ تداوم داشت، بعد از آن از شدت سختگيريها كاسته شد.