تاریخ انتشار
شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۵۲
کد مطلب : ۴۲۷۵۲۳
با اعلام پیروزی جو بایدن؛
مخلصان ترامپ، چاکران بایدن
۰
کبنا ؛با شکست ترامپ این واقعیت مشهود شده است که محاسبات جریان غربگرای داخلی درباره مناسبات ایران و آمریکا خلاف امنیت و منافع ملی است و هزینههای جبرانناپذیری به کشور تحمیل میکند.
با اعلام پیروزی جو بایدن، نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، جریان اصلاحات بر مبنای الگویی که پیش از این نیز قابل پیشبینی بود، تمام تلاش خود را معطوف به آن کرد از دل این نتیجه برای موقعیت داخلی خود مطلوبیت و برای تکرار ایده قدیمی پذیرش هر گونه عقبنشینی در برابر آمریکا بهانهای جدید بیابد؛ ایدهای که برخلاف تئوریپردازیهای چهرههای اصلاحطلب تقریبا در تمام برهههای زمانی تکرار شده و تنها چگونگی بیان آن به حسب شرایط بینالمللی تغییر کرده است.
اگر اصلاحطلبان روزگاری با انتخاب باراک اوباما مدعی رسیدن یک امکان تاریخی برای برطرف کردن نزاع تهران- واشنگتن بودند، در دوره ترامپ غیرقابل پیشبینی بودن او را به عنوان عاملی تهدیدآمیز که لزوم عقبنشینی در برابر آمریکا را ایجاب میکرد برجسته میکردند و حالا با انتخاب جو بایدن بار دیگر مدعی آن شدند باید از فرصت تاریخی این انتخاب بهره حداکثری را برد و بدون هیچگونه پیششرطی (حتی بازگشت آمریکا به برجام) سراغ مذاکره با ساکنان جدید کاخ سفید رفت. گو آنکه اصل تثبیت شده در منظومه فکری اصلاحطلبان، حتمیت عقبنشینی در برابر زورگوییهای آمریکاست و تنها در سر و شکل دادن به استدلالها پیرامون چرایی این پذیرش سراغ ادبیات نرم دموکراتها یا تهدیدهای خشن جمهوریخواهان میروند.
نکتهای که در این میان جلب توجه میکرد، تلاش تمامقد اصلاحطلبان برای پیوند زدن نتیجه انتخابات ریاستجمهوری به موقعیت و سرمایه اجتماعیشان در فضای داخلی ایران بود. آنها در شرایطی که کشور در بدترین موقعیت اقتصادی پس از انقلاب به سر میبرد و افکار عمومی شاهد سقوط تکتک تضمینهای انتخاباتی اصلاحطلبان بود، تنها راه نجات خود را در «غیرمتعارف» توصیف کردن ترامپ یافته بودند. آنها در پاسخ به این سوالات که چرا نهایت وعدههای اقتصادی دولت به رشد ۱۰برابری نرخ ارز منتهی شد؟ چرا برجامی که به عنوان یک سند بینالمللی بلندمدت به امضای تیم مذاکرهکننده رسیده بود به این راحتی قابل نقض شدن بود؟ چرا سیاست چرخش به غرب دولت حتی اروپاییها را در کنار ایران نگه نداشت؟ و دهها سوال دیگر تنها یک پاسخ داشتند و آن هم این بود که ترامپ بازیگری غیرمتعارف و دیوانه است که باعث نقش بر آب شدن تمام برنامهریزیهای برجامی شده است. این مساله تا جایی پیش رفت که رئیسجمهور حتی چندی پیش از مردم خواست لعن و نفرینهای خود را به کاخ سفید ارسال کنند.
الگوی تک متغیری سیاست خارجی دولت که از سال۹۲ پیگیری شده بود و همه معادلات را بر مبنای آغاز تعامل با آمریکا طراحی کرده بود، در نقطهای که منتقدان سیاست خارجی دولت بارها نسبت به آن هشدار داده بودند با بنبست روبهرو شد. همه تخممرغها در سبد برجامی گذاشته شده بود که حالا به نقطه پایانی خود رسیده بود. دولت و اصلاحطلبان حامیان او در یک دوراهی گریزناپذیر قرار گرفته بودند؛ یا باید سیاستگذاری خود را در ۳ سال باقیمانده از دولت تغییر میدادند یا بر مبنای همان سیاستهای پیشین نسبت به زورگوییهای دولت قلدرمآب ترامپ تساهل نشان میدادند. در چنین موقعیتی آنها انتخاب خود را بر مبنای انتظار و رصد هر گونه امکان نرمش از سوی طرف آمریکایی تنظیم کردند.
تقدیم شاخه زیتون به ترامپ
پیگیری مجموعه مواضع مقامات دولتی و در رأس آنها حسن روحانی و محمدجواد ظریف در کنار مواضع اصلاحطلبانی که به شکلی صریحتر خواستههای جریان حامی دولت را به زبان میآوردند، گویای واقعیتی انکارناپذیر است. هر قدر با گذر زمان، شکست آرزوهای برجامی دولت بیشتر رنگ واقعیت به خود میگرفت، جریان غربگرا بیش از پیش به سوی لزوم عقبنشینی در برابر زیادهخواهیها و زورگوییهای ترامپ راغب میشد؛ مسالهای که از اوایل سال گذشته به وفور به گوش میرسید و رئیسجمهور و وزیر امور خارجه نیز از طرح علنی آن چندان دوری نمیجستند.
مهرماه سال گذشته بود که ظریف پس از گفتوگو با CNN و اعلام آمادگی برای آغاز گفتوگوها با ترامپ در توئیتی نوشت: «شاخه زیتون همیشه روی میز قرار داشته است ولی ما یک بار دیگر نیز این شاخه زیتون را نشان میدهیم».
بعد از آن نیز روحانی در جریان سفر به یزد مجددا گرای مذاکراتی خود را به طرف غربی رساند و گفت: هر جا بتوانیم از طریق مذاکره مشکل شما مردم را حل کنیم یا آن را کاهش دهیم، من به عنوان رئیسجمهور منتخب شما یک ثانیه صبر نخواهم کرد با اینکه میدانم کار بسیار سختی است.
این پایان کار نبود و با سفر آبه شینزو به تهران که همه او را حامل پیام ترامپ میدانستند، جریان رسانهای نزدیک به دولت با برجسته کردن این سفر آن را به مثابه آغاز عقبنشینی در برابر فشارهای آمریکا به حساب آوردند. با این حال در جریان این سفر نیز در نهایت رهبر انقلاب با پیام ترامپ مخالفت کردند و در جواب مشهور خود به نخستوزیر ژاپن اذعان داشتند: ما در حسن نیت و جدی بودن شما تردیدی نداریم اما درباره آنچه از رئیسجمهور آمریکا نقل کردید، من شخص ترامپ را شایسته مبادله هیچ پیامی نمیدانم و هیچ پاسخی هم به او ندارم و نخواهم داد.
موضع قاطع مقام معظم رهبری در برابر سناریوی ترامپ که با عصبانیت طرف آمریکایی نیز روبهرو شد، نشان از یک سیاست تغییرناپذیر در برابر زیادهخواهیهای ترامپ بود. در این میان جریان غربگرا که از سویی «غیرمتعارف» بودن ترامپ را به عنوان سندی برای حقانیت سیاستهای خود مطرح میکرد، تمام تلاش خود را معطوف به چراغ سبز نشان دادن به این پیشنهاد کرده بود اما تنها کسی که پیام مخالفت ایران برای تعامل با ترامپ را به علت برخورد عهدشکنانهاش در مواجهه با برجام به طرف آمریکایی رساند، رهبر انقلاب بود.
گذر ۶ ماه از دیدار آبه شینزو از تهران با سیاهترین صفحه کارنامه ترامپ یعنی ترور شهید قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس در فرودگاه بغداد روبهرو شد؛ اقدام دیوانهواری که عملا حکایت از به پایان رسیدن هر گونه گزینه مذاکراتی میان ۲ کشور داشت و فراتر از آن علنا پیام یک جنگ نیز به شمار میرفت. اما تنها چند هفته زمان لازم بود تا بار دیگر ظریف از به پایان نرسیدن احتمال گفتوگو با ترامپ به رغم شهادت سردار سلیمانی سخن بگوید.
او در گفتوگو با نشریه اشپیگل آلمان در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا مذاکره با آمریکا پس از ترور سردار سلیمانی را غیرمحتمل میدانید؟ اظهار داشت: «خیر! من هرگز چنین امکانی را رد نمیکنم به شرط آنکه آنها رویکرد خود را تغییر دهند و واقعیات را به رسمیت بشناسند. از نظر ما مهم نیست چه کسی در کاخ سفید مینشیند؛ چیزی که اهمیت دارد نحوه رفتار آنهاست. دولت ترامپ میتواند گذشتهاش را جبران کند، تحریمها را بردارد و به میز مذاکره بازگردد. ما کماکان بر سر میز مذاکره هستیم».
پیام مصاحبه ظریف در کوتاهترین زمان ممکن به گوش طرف آمریکایی رسید تا ترامپ مجددا با ادبیاتی تحقیرآمیز گامی جلوتر بیاید و در توئیتی بنویسند: «وزیر امور خارجه ایران میگوید ایران خواستار مذاکره با ایالات متحده است اما میخواهد تحریمها برداشته شود. نه! مرسی!» با این حال ادبیات توهینآمیز ترامپ نیز مانعی بر سر راه پیشنهاد عقبنشینی جریان غربگرا در یک سال باقیمانده از دولت ترامپ نشد.
بازی وابستگان
فرارسیدن زمان رقابتهای انتخاباتی آمریکا بار دیگر شکاف تحلیلی جریان انقلابی از جریان غربگرا در مواجهه با آمریکا را پررنگ کرد؛ شکافی که در یک سوی آن، انقلابیون معتقدند آنچه باید مورد توجه قرار گیرد قدرت داخلی ایران به عنوان ابزار مهار فشار آمریکاست و در سوی دیگر غربگرایانی که هر تغییر سیاسی در آمریکا را به عنوان نشانهای جدید برای لزوم عقبنشینی ملی در برابر این کشور مطرح میکنند. این بار اما شرایط تغییر دیگری هم کرده بود؛ غربگرایانی که سابقا تجربه همسرنوشت اعلام کردن خود با اوباما را داشتند، سراغ بایدن رفتند و برای آنکه از سنگینی انگ این وابستگی به طرف خارجی بکاهند، دور جدیدی از تبلیغات منفی را علیه رقبای خود آغاز کردند.
«ترامپیست» نامیدن جریان انقلابی، به بهانه اینکه همانند غربگرایان به شکلی سادهلوحانه از تغییر دولت آمریکا مشعوف نشده بودند، از نخستین ساعات اعلام پیروزی بایدن پیگیری شد. آنها در شرایطی تلاش میکردند جبهه منتقدان دولت را که صحت گزارههای واقعبینانهاش در سالهای گذشته ثابت شده بود، حامی ترامپ توصیف کنند که از قضا زمانی که آنها با تمام توان به دنبال نشان دادن چراغ سبزی به ترامپ بودند، این جریان در برابر تمامیتخواهی و زورگویی ترامپ ایستادگی کرده بود. از سوی دیگر حتی اگر فرضا در موقعیت فعلی نیز ایران موضعی قاطع برای پذیرش پیشنهادهای مذاکراتی دولت جدید آمریکا داشته باشد و در این جایگاه قرار گرفته باشد که هر گونه تعاملی را مشروط به بازگشت دولت این کشور به برجام کند، ثمره نپذیرفتن ایده «مذاکره بدون پیششرط» غربگرایان با ترامپ است.
بر این اساس ترامپیست خواندن جریان و تفکری که از قضا با واقعبینی خود مانع از افتادن کشور در دام پیشنهادهای ترامپ شده بود، تنها گواهی بر این است که غربگرایان برای اعاده حیثیت سیاسی خود مجبور به تخریب آنها شدهاند. در همین زمینه در ادامه این گزارش به بررسی موردی واکنشهای جریان اصلاحات در ۴ سال گذشته پیرامون فشار به نظام برای پذیرفتن فشارهای ترامپ میپردازیم.
پیگیری روحانی تا دقیقه۹۰
دیدار سال گذشته آبه شینزو، نخستوزیر سابق ژاپن با رهبر حکیم انقلاب در شرایطی که حامل پیام آمریکا برای طرف ایرانی نیز بود، اهمیت فراوانی در معادلات میان ۲ کشور داشت. جریان غربگرا در تلاش بود این ارسال پیام از سوی آمریکا را تحت هر شرایطی مبدل به یک فرصت مذاکراتی کند اما در نهایت با واکنش رهبرانقلاب در جریان دیدار با آبه شینزو روبهرو شد. در این میان جان بولتون در کتاب «اتاقی که در آن اتفاق افتاد» که اخیرا منتشر کرده است، به روایتی از آن ماجرا میپردازد که گویای تلاش برخی در دولت برای راضی نگه داشتن حامل پیام آمریکاست.
او در بخشی از این کتاب با یادآوری آن دیدار نوشته است: «نتیجه واضح بود: مأموریت آبه شکست خورده بود. ایران عملا به صورت آبه سیلی زده بود. با این وجود، ژاپنیها این مساله را تکذیب میکردند؛ شاید سعی داشتند از آبه در مقابل تحقیری دفاع کنند که به اصرار ترامپ با آن مواجه شده بود. من و پمپئو ساعت ۱۲:۱۵ با ترامپ دیدار کردیم و من توئیتهای [آیتالله] خامنهای را به او نشان دادم. سپس دوباره یک سخنرانی طولانی درباره اینکه کری مانع از مذاکره او با ایران میشود، ایراد کرد... صبح جمعه، آبه گزارشی شخصی از سفرش به ترامپ داد؛ گفت هیچ تمایلی در روحانی یا [آیتالله] خامنهای برای گفتوگو با آمریکا پیش از برداشته شدن تحریمهای اقتصادی مشاهده نکرده است. آبه دستکم از اینکه ایران فورا این ملاقات را علنی کرده گلایه داشت اما باز هم معتقد بود روحانی واقعاً خواهان گفتوگو با آمریکاست و درباره اینکه روحانی چگونه پس از ملاقات آبه با [آیتالله] خامنهای، در راهرو دنبال آبه دویده تا به او بگوید برداشتن تحریمها میتواند به گشایش باب گفتوگو کمک کند، سخنسرایی کرد».
کاریکاتور عقلانیت و شجاعت
حزب اتحاد ملت ایران در کنار حزب کارگزاران سازندگی به عنوان مهمترین احزاب اصلاحطلب کشور شناخته میشوند. فارغ از مواضع آشکار اعضای این حزب در سالهای گذشته که بارها از لزوم عقبنشینی در برابر زیادهخواهی و زورگوییهای ترامپ سخن به میان آورده بود، بررسی مواضع رسمی این حزب و ارگان مکتوبشان گویای تناقض آشکاری است. اعضای حزب اتحاد ملت در شرایطی این روزها تمام اهتمام خود را بر این امر استوار کردهاند که منتقدان دولت را به عنوان جبهههای «ترامپیستها» تعریف کنند که هفتهنامه «صدا» ید طولایی در تکمیل کردن پروژه فشار به افکارعمومی ایرانیان با نیت وادار کردن آنها به عقبنشینی در برابر ترامپ دارد. طراحی مشهور «دوراهی جنگ و صلح» با تصویر نیروی دریایی و نیروی هوایی آمریکا در شماره اردیبهشت ۹۸ این جریده از مشهورترین فعالیتهای این رسانه در جهت منافع آمریکا شناخته میشود.
اما کارنامه ارگان مکتوب حزب اتحاد ملت به طرح مذکور محدود نمیشود و چندی پیش پس از آنکه تصویر برخورد تحقیرآمیز ترامپ با رئیسجمهور صربستان در رسانههای جهان خبرساز شد و فعالان شبکههای اجتماعی، آن را تصویری نمادین از مناسبات آمریکا در برابر دیگر کشورها به حساب آوردند، این هفتهنامه با درج مطلبی با عنوان «ناسیونالیسم وارونه» در ذیل عکس مورد بحث نوشت: «اما آیا واقعا اقداماتی از جنس نشستن رئیسجمهور صربستان را باید مایه شرمساری او و ملتش دانست؟ حتی فرض کنیم ادعای روسیه و راستگرایان درست باشد و سیاستمدار صرب همچون متهمی در اتاق بازجویی و حتی یک بره مقابل همتای آمریکایی خود نشسته است. آیا اگر منافع صربستان چنین اقتضا کند باید اقدام رئیسجمهور این کشور را تمسخر کرد؟ یا باید آن را شجاعتی اخلاقی و عقلانیتی سیاسی خواند که در جهت بهبود موقعیت بینالمللی و کسب منافع اقتصادی اتخاذ شده است؟»
بیان صریح چنین مطالبی، تئوریزه کردن استعمار خارجی و توصیف آن به نشانی از «شجاعت» و «عقلانیت» سیاسی بخوبی گواهی بر این امر است که این جریان اساسا تسلیم در برابر ترامپ را به عنوان ایده معقول سیاسی پذیرفته بود و حالا در شعف پس از پیروزی بایدن سعی میکند با ترامپیست خواندن منتقدان جریان غربگرا برای خود وجههای مشروع دست و پا کنند.
ترامپ، شخصیت مطلوب مذاکره!
سعید حجاریان از جمله چهرههای اصلاحطلبی به شمار میرود که همواره در بزنگاههای مختلف و هنگامی که این جریان از موقعیت معترض به جایگاه پاسخگوی وضعیت موجود رسیده است، تمام اهتمام خود را بر تغییر جو عمومی با نیت خارج کردن جریان اصلاحات میگذارد. بررسی سیر مواضع وی پیرامون دولت روحانی در ۲ سال اخیر کاملا موید این پیشفرض است. سعید حجاریان آذرماه سال گذشته و در جریان مصاحبه با روزنامه ایران به شکل علنی راهبرد مسؤولیتزدایی از دولت را با پیش کشیدن این فرض که عدم مذاکره با ترامپ مسبب وضعیت موجود شده است، آغاز کرد.
وی در بخشی از مصاحبه مذکور گفته بود: «فرض کنیم آقای روحانی تصمیم بگیرد با رئیسجمهوری آمریکا دیدار کند و ترامپ را به آرزوی دیرینهاش یعنی عکس یادگاری برساند. اگر روحانی این تصمیم را بر اساس برداشت و تحلیل شخصیاش بگیرد، عملی نادرست مرتکب شده، چون صرفا خود را قربانی کرده است اما همین عمل ممکن است در حالتی دیگر درست و دقیق باشد. اگر عقل جمعی کابینه و نظرهای کارشناسی، مذاکره را توصیه کند و مذاکره را مثلا به استعفا گره بزند و حتی رضایت جمعی از نمایندگان مجلس را هم جلب کند، همان عمل نادرست، موجه میشود، زیرا پس از مذاکره احتمالی روحانی-حتی بدون استجازه- که ممکن است هر عاقبتی را در پی داشته باشد، هزینهها سرشکن شده است».
با این حال این پایان کار نبود تا تئوریسین اصلاحات مردادماه سال جاری با انتشار یادداشتی با عنوان «خشمگین از امپریالیسم؛ ترسان از انقلاب» در روزنامه شرق با بیان مواضع چهارگانه میان «مذاکره»، «جنگ»، «داخل» و «خارج» و استنتاج این نکته که اصلاحات در نقطه بنبست خود قرار گرفته است، به بیان راهکارهایی در زمینه برونرفت از این بنبست اشاره کند و بنویسد: «بخشی در داخل معتقد است نباید از سطح اصلاحات نمایشی فراتر رفت. غافل از آنکه چنانکه گفته شد، زمان به ضرر کشور در حال سپریشدن است و چنانچه اصلاحات ساختاری کلید نخورد، شاید خیلی زود دیر شود! در این شرایط به گمان من باید به طور عاجل در ۲ جبهه مذاکراتی شکل بگیرد».
اما تشویق همهجانبه حجاریان نسبت به مذاکره با دولت ترامپ را نمیتوان مسالهای در بستر شرایط اضطراری دانست، چرا که او اساسا در نظام تحلیلی خود ترامپ را شخصیت مناسبی برای هرگونه مذاکره میدانست، تا جایی که مهرماه سال گذشته نیز در گفتوگو با روزنامه شرق گفته بود: «من معتقدم ترامپ بهدلیل ویژگیهای شخصی و شکستهایی که در سیاست خارجیاش خورده است، نیازمند یک برد ولو کوچک است تا از پیچ انتخابات ۲۰۲۰ بگذرد، لذا مسؤولان ما میتوانند از این فرصت استفاده کرده و با ترتیبات دیپلماتیک از آخرین فرصتها استفاده کنند تا مشکل تحریمها را ولو به صورت ناقص و موقت حل کنند!»
کرباسچی و مذاکره بدون پیششرط با ترامپ
خرداد سال۹۷ تنها یک ماه پس از خروج دولت آمریکا از توافق هستهای بود که خبر انتشار نامه ۱۰۰ فعال اصلاحطلب با موضوع پذیرش «مذاکره بدون پیششرط» با ترامپ خبرساز شد؛ نامهای که در میان اسامی امضاکنندگان آن نامهای آشنایی از برخی فعالان خارجنشین فتنه ۸۸ نیز به چشم میآمد اما نامی که بیش از همه جلب توجه میکرد نام «غلامحسین کرباسچی» دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی بود؛ حزبی که ارگان رسمیاش این روزها تمام تلاش خود را میکند تا با نشاندن بایدن در جایگاه یک منجی خارجی، مجددا دوگانههای انتخاباتی پیرامون حامیان و مخالفان تعامل با آمریکا ایجاد کند اما دبیرکل آن تنها یک ماه پس از خروج غیرقانونی ترامپ از برجام، مذاکره بدون پیششرط با او را به عنوان نسخه نجاتبخش تضمین میکرد.
در حالی در بخشی از نامه مذکور از رهبر انقلاب درخواست شده بود «فارغ از جنگهای روانی کاخ سفید با یک تصمیم ملی اعلام کند حاضر به انجام مذاکرات بدون قید و شرط با آمریکاست تا قدمی در راهحل مشکلات و اختلافات برداشته شود» که فتحالفتوح سیاسی آنان در برجام، پس از انجام تمام تعهدات ایران از سمت طرف آمریکایی نقض آشکار شده بود. در همین زمینه مهمترین پرسشی که این روزها باید از جریان اصلاحات و حزب کارگزاران به طور اخص پرسید، این است که آنها اساسا چه مخالفتی با عقبنشینی در برابر زورگوییهای ترامپ داشتهاند که حالا پیروزی بایدن را به مثابه یک موقعیت طلایی تصویر میکنند؟
چراغ سبز مرد خاکستری
محمد موسویخوئینیها که به مرد خاکستری اصلاحطلبان نیز مشهور است، از چهرههای سنتی و پرنفوذ این جریان به شمار میآید. بررسی مواضع سیاسی او نشان از آن دارد علاقه چندانی به اظهارات عمومی نداشته و عمده تلاش خود را معطوف به مسائل درونجناحی اصلاحطلبان میکند. با این حال تیرماه سال جاری بود که خوئینیها در نامهای سرگشاده به رهبر انقلاب که با استقبال گسترده رسانههای ضدانقلاب نیز مواجه شد، مدعی لزوم تغییر گسترده در شیوه حکمرانی جمهوری اسلامی ایران شد.
خوئینیها در حالی در بخشی از نامه سرگشاده خود نوشته بود «اگر شیوهای که تاکنون به کار رفته است نتیجه محاسبات متعارف و بر اساس آرا و تحلیلهای شناختهشده در حکمرانی است، پس هستند پرشمار صاحبنظرانی که حق دارند و باید مجاز باشند زبان و قلم به نقد بگشایند و درست و نادرست این روش را تذکر دهند و اصلاح آن را با تأکید درخواست کنند و نگران پیامدهای ناگوار بهرهمندی از این حق طبیعی و الهی نباشند» که او و دیگر همقطارانش هنوز بابت نتایج دولت مورد حمایت خود هیچ مسؤولیتی را نپذیرفتهاند.
با این حال هر چند خوئینیها در نامه خود مستقیما به عقبنشینی در برابر زورگوییهای ترامپ اشارهای نکرده بود اما عمده تحلیلگران و جریانات رسانهای ضدانقلاب نیز منظور وی از تغییر محاسبات را پذیرش این عقبنشینی تفسیر کردند؛ تفسیری که البته نه شخص خوئینیها و نه دیگر اصلاحطلبان نیز آن را تکذیب نکردند!
تسلیم، سناریوی تک خطی تاجزاده
مصطفی تاجزاده از چهرههای تندرو جریان اصلاحات از دیگر چهرههایی بود که در طول عمر دولت ترامپ همواره خواهان مذاکره با وی تحت هر شرایطی بوده است. تاجزاده این روزها در حالی سعی میکند با مانور دادن روی انتخاب بایدن به عنوان فرصتی استثنایی، مجددا رو به دوگانهسازیهای کاذب بیاورد که یک جستوجوی کوتاه در حساب توئیتری وی ما را با مجموعهای از مواضع گوناگون پیرامون مذاکره با دولت ترامپ و کوتاه آمدن در برابر زیادهخواهیهای او مواجه میکند.
او پس از خروج ترامپ از برجام در توئیتی نوشت: «اگر جای روحانی بودم اعلام میکردم به رغم بیاعتمادی به ترامپ که به تعهدات کشورش پایبند نبوده، حاضرم برای نیل به صلح پایدار درباره همه مسائل بویژه لزوم تغییر رفتار بیثباتساز آمریکا در خاورمیانه و مداخلات گذشتهاش در ایران در حاشیه اجلاس سران سازمان ملل با او صریح و شفاف گفتوگو کنم».
تاجزاده البته تنها به این قانع نشد و مرتبط ساختن هر حادثهای برای نسبت دادن آن به لزوم مذاکره با ترامپ را دستور کار خود قرار داد؛ برای نمونه پس از انهدام پهپاد گلوبال هاوک بود که در موضعی دیگر نوشت: «با سرنگونی پهپاد آمریکایی، فرصتی مناسب برای ورود به فاز دیپلماتیک فراهم شده است. جمهوری اسلامی میتواند آمادگی خود را برای مذاکره با آمریکا به منظور کاهش تنش و عنداللزوم حلوفصل مسائل دوجانبه، به شرط آمادگی ایالات متحده برای بازگشت به برجام اعلام کند!» چنگ انداختن به موضوعات مختلف و مرتبط کردن آنها به لزوم عقبنشینی مقابل زیادهخواهیهای ترامپ تا جایی ادامه یافت که او اخیرا با استناد به خبر مجعول توقیف بار نفتکش ایرانی توسط آمریکا، مخالفان خود را مسببان غارت و تحقیر ایرانیان شمرده بود. در نهایت بررسی الگوی مواضع مصطفی تاجزاده و عطش او برای کوتاه آمدن مقابل زیادهخواهیهای ترامپ در تمام مقاطع زمانی ۴ سال گذشته نمایانگر این اصل است که او تنها سناریو برای ایران را «تسلیم» میداند.
با برجام تا بینهایت!
صادق زیباکلام از دیگر چهرههای جریان اصلاحات به شمار میرود که در تمام ۴ سال گذشته از لزوم عقبنشینی در برابر زیادهخواهیهای ترامپ سخن گفته و بدون توجه به این نکته بدیهی که دولت ترامپ به همان حداقلیترین تعهدات برجامی نیز پایبند نبوده است، مدعی لزوم پیگیری برجامهای بعدی در رابطه با آمریکا شد(!) فاحشترین تفاوتی که زیباکلام در قیاس با دیگر همقطاران اصلاحطلب خود نشان داده است، صراحت او در بیان این گزاره است که اساسا راهکاری جز تمکین به زورگوییهای آمریکا ندارد!
در همین زمینه او ماه گذشته در یادداشتی در روزنامه آرمان ملی نوشت: «چه دونالد ترامپ رئیسجمهور شود یا جو بایدن به پیروزی برسد، دولت ظاهرا چارهای جز تغییر برخی ایدهها ندارد. اگر دونالد ترامپ در انتخابات پیروز شود، قصد دارد هزینه بیشتری بر ما تحمیل کند، البته ما هم میتوانیم مشکلاتی برای آنها ایجاد کنیم. اگر جو بایدن برنده شود با هزینه کمتری حرکت میکنیم. اینکه باید جمهوری اسلامی به سمتی حرکت کند و تغییراتی به وجود آورد تا از این مرحله عبور کنیم، هیچ تردیدی وجود ندارد». مواضع اینچنینی این فعال سیاسی جریان اصلاحات در شرایطی است که او بارها مدعی عدم دشمنی آمریکا و رژیم صهیونیستی با کشورمان شده بود و ایران را عامل این نزاعها خوانده بود.
زیباکلام که به عنوان یکی از فعالترین حامیان برجام شناخته میشود، در حالی در تمام سالهای دولت ترامپ، ایران را به علت عدم عقبنشینی مقابل دولت او مورد مواخذه قرار میداد که سابق بر این در واکنش به محقق نشدن وعدههای برجامی دولت گفته بود: «با تحریم، بیتحریم، با برجام بیبرجام و با فعالیت هستهای و بدون فعالیت هستهای هیچ نور امیدی بر اقتصاد ما نخواهد تابید؛ هر که گفت با انرژی هستهای ایران گلستان میشود، دروغ گفت ولی با توافق هستهای هم ایران گلستان نخواهد شد!» زیباکلام پیش از این نیز و در جریان رقابتهای انتخاباتی ۴ سال قبل آمریکا، در واکنش به این سوال که با رای آوردن جمهوریخواهان احتمال خروج آمریکا از برجام قوت میگیرد، گفته بود: «مردم آمریکا اجازه خروج دولتشان از برجام را نمیدهند!»
با اعلام پیروزی جو بایدن، نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، جریان اصلاحات بر مبنای الگویی که پیش از این نیز قابل پیشبینی بود، تمام تلاش خود را معطوف به آن کرد از دل این نتیجه برای موقعیت داخلی خود مطلوبیت و برای تکرار ایده قدیمی پذیرش هر گونه عقبنشینی در برابر آمریکا بهانهای جدید بیابد؛ ایدهای که برخلاف تئوریپردازیهای چهرههای اصلاحطلب تقریبا در تمام برهههای زمانی تکرار شده و تنها چگونگی بیان آن به حسب شرایط بینالمللی تغییر کرده است.
اگر اصلاحطلبان روزگاری با انتخاب باراک اوباما مدعی رسیدن یک امکان تاریخی برای برطرف کردن نزاع تهران- واشنگتن بودند، در دوره ترامپ غیرقابل پیشبینی بودن او را به عنوان عاملی تهدیدآمیز که لزوم عقبنشینی در برابر آمریکا را ایجاب میکرد برجسته میکردند و حالا با انتخاب جو بایدن بار دیگر مدعی آن شدند باید از فرصت تاریخی این انتخاب بهره حداکثری را برد و بدون هیچگونه پیششرطی (حتی بازگشت آمریکا به برجام) سراغ مذاکره با ساکنان جدید کاخ سفید رفت. گو آنکه اصل تثبیت شده در منظومه فکری اصلاحطلبان، حتمیت عقبنشینی در برابر زورگوییهای آمریکاست و تنها در سر و شکل دادن به استدلالها پیرامون چرایی این پذیرش سراغ ادبیات نرم دموکراتها یا تهدیدهای خشن جمهوریخواهان میروند.
نکتهای که در این میان جلب توجه میکرد، تلاش تمامقد اصلاحطلبان برای پیوند زدن نتیجه انتخابات ریاستجمهوری به موقعیت و سرمایه اجتماعیشان در فضای داخلی ایران بود. آنها در شرایطی که کشور در بدترین موقعیت اقتصادی پس از انقلاب به سر میبرد و افکار عمومی شاهد سقوط تکتک تضمینهای انتخاباتی اصلاحطلبان بود، تنها راه نجات خود را در «غیرمتعارف» توصیف کردن ترامپ یافته بودند. آنها در پاسخ به این سوالات که چرا نهایت وعدههای اقتصادی دولت به رشد ۱۰برابری نرخ ارز منتهی شد؟ چرا برجامی که به عنوان یک سند بینالمللی بلندمدت به امضای تیم مذاکرهکننده رسیده بود به این راحتی قابل نقض شدن بود؟ چرا سیاست چرخش به غرب دولت حتی اروپاییها را در کنار ایران نگه نداشت؟ و دهها سوال دیگر تنها یک پاسخ داشتند و آن هم این بود که ترامپ بازیگری غیرمتعارف و دیوانه است که باعث نقش بر آب شدن تمام برنامهریزیهای برجامی شده است. این مساله تا جایی پیش رفت که رئیسجمهور حتی چندی پیش از مردم خواست لعن و نفرینهای خود را به کاخ سفید ارسال کنند.
الگوی تک متغیری سیاست خارجی دولت که از سال۹۲ پیگیری شده بود و همه معادلات را بر مبنای آغاز تعامل با آمریکا طراحی کرده بود، در نقطهای که منتقدان سیاست خارجی دولت بارها نسبت به آن هشدار داده بودند با بنبست روبهرو شد. همه تخممرغها در سبد برجامی گذاشته شده بود که حالا به نقطه پایانی خود رسیده بود. دولت و اصلاحطلبان حامیان او در یک دوراهی گریزناپذیر قرار گرفته بودند؛ یا باید سیاستگذاری خود را در ۳ سال باقیمانده از دولت تغییر میدادند یا بر مبنای همان سیاستهای پیشین نسبت به زورگوییهای دولت قلدرمآب ترامپ تساهل نشان میدادند. در چنین موقعیتی آنها انتخاب خود را بر مبنای انتظار و رصد هر گونه امکان نرمش از سوی طرف آمریکایی تنظیم کردند.
تقدیم شاخه زیتون به ترامپ
پیگیری مجموعه مواضع مقامات دولتی و در رأس آنها حسن روحانی و محمدجواد ظریف در کنار مواضع اصلاحطلبانی که به شکلی صریحتر خواستههای جریان حامی دولت را به زبان میآوردند، گویای واقعیتی انکارناپذیر است. هر قدر با گذر زمان، شکست آرزوهای برجامی دولت بیشتر رنگ واقعیت به خود میگرفت، جریان غربگرا بیش از پیش به سوی لزوم عقبنشینی در برابر زیادهخواهیها و زورگوییهای ترامپ راغب میشد؛ مسالهای که از اوایل سال گذشته به وفور به گوش میرسید و رئیسجمهور و وزیر امور خارجه نیز از طرح علنی آن چندان دوری نمیجستند.
مهرماه سال گذشته بود که ظریف پس از گفتوگو با CNN و اعلام آمادگی برای آغاز گفتوگوها با ترامپ در توئیتی نوشت: «شاخه زیتون همیشه روی میز قرار داشته است ولی ما یک بار دیگر نیز این شاخه زیتون را نشان میدهیم».
بعد از آن نیز روحانی در جریان سفر به یزد مجددا گرای مذاکراتی خود را به طرف غربی رساند و گفت: هر جا بتوانیم از طریق مذاکره مشکل شما مردم را حل کنیم یا آن را کاهش دهیم، من به عنوان رئیسجمهور منتخب شما یک ثانیه صبر نخواهم کرد با اینکه میدانم کار بسیار سختی است.
این پایان کار نبود و با سفر آبه شینزو به تهران که همه او را حامل پیام ترامپ میدانستند، جریان رسانهای نزدیک به دولت با برجسته کردن این سفر آن را به مثابه آغاز عقبنشینی در برابر فشارهای آمریکا به حساب آوردند. با این حال در جریان این سفر نیز در نهایت رهبر انقلاب با پیام ترامپ مخالفت کردند و در جواب مشهور خود به نخستوزیر ژاپن اذعان داشتند: ما در حسن نیت و جدی بودن شما تردیدی نداریم اما درباره آنچه از رئیسجمهور آمریکا نقل کردید، من شخص ترامپ را شایسته مبادله هیچ پیامی نمیدانم و هیچ پاسخی هم به او ندارم و نخواهم داد.
موضع قاطع مقام معظم رهبری در برابر سناریوی ترامپ که با عصبانیت طرف آمریکایی نیز روبهرو شد، نشان از یک سیاست تغییرناپذیر در برابر زیادهخواهیهای ترامپ بود. در این میان جریان غربگرا که از سویی «غیرمتعارف» بودن ترامپ را به عنوان سندی برای حقانیت سیاستهای خود مطرح میکرد، تمام تلاش خود را معطوف به چراغ سبز نشان دادن به این پیشنهاد کرده بود اما تنها کسی که پیام مخالفت ایران برای تعامل با ترامپ را به علت برخورد عهدشکنانهاش در مواجهه با برجام به طرف آمریکایی رساند، رهبر انقلاب بود.
گذر ۶ ماه از دیدار آبه شینزو از تهران با سیاهترین صفحه کارنامه ترامپ یعنی ترور شهید قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس در فرودگاه بغداد روبهرو شد؛ اقدام دیوانهواری که عملا حکایت از به پایان رسیدن هر گونه گزینه مذاکراتی میان ۲ کشور داشت و فراتر از آن علنا پیام یک جنگ نیز به شمار میرفت. اما تنها چند هفته زمان لازم بود تا بار دیگر ظریف از به پایان نرسیدن احتمال گفتوگو با ترامپ به رغم شهادت سردار سلیمانی سخن بگوید.
او در گفتوگو با نشریه اشپیگل آلمان در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا مذاکره با آمریکا پس از ترور سردار سلیمانی را غیرمحتمل میدانید؟ اظهار داشت: «خیر! من هرگز چنین امکانی را رد نمیکنم به شرط آنکه آنها رویکرد خود را تغییر دهند و واقعیات را به رسمیت بشناسند. از نظر ما مهم نیست چه کسی در کاخ سفید مینشیند؛ چیزی که اهمیت دارد نحوه رفتار آنهاست. دولت ترامپ میتواند گذشتهاش را جبران کند، تحریمها را بردارد و به میز مذاکره بازگردد. ما کماکان بر سر میز مذاکره هستیم».
پیام مصاحبه ظریف در کوتاهترین زمان ممکن به گوش طرف آمریکایی رسید تا ترامپ مجددا با ادبیاتی تحقیرآمیز گامی جلوتر بیاید و در توئیتی بنویسند: «وزیر امور خارجه ایران میگوید ایران خواستار مذاکره با ایالات متحده است اما میخواهد تحریمها برداشته شود. نه! مرسی!» با این حال ادبیات توهینآمیز ترامپ نیز مانعی بر سر راه پیشنهاد عقبنشینی جریان غربگرا در یک سال باقیمانده از دولت ترامپ نشد.
بازی وابستگان
فرارسیدن زمان رقابتهای انتخاباتی آمریکا بار دیگر شکاف تحلیلی جریان انقلابی از جریان غربگرا در مواجهه با آمریکا را پررنگ کرد؛ شکافی که در یک سوی آن، انقلابیون معتقدند آنچه باید مورد توجه قرار گیرد قدرت داخلی ایران به عنوان ابزار مهار فشار آمریکاست و در سوی دیگر غربگرایانی که هر تغییر سیاسی در آمریکا را به عنوان نشانهای جدید برای لزوم عقبنشینی ملی در برابر این کشور مطرح میکنند. این بار اما شرایط تغییر دیگری هم کرده بود؛ غربگرایانی که سابقا تجربه همسرنوشت اعلام کردن خود با اوباما را داشتند، سراغ بایدن رفتند و برای آنکه از سنگینی انگ این وابستگی به طرف خارجی بکاهند، دور جدیدی از تبلیغات منفی را علیه رقبای خود آغاز کردند.
«ترامپیست» نامیدن جریان انقلابی، به بهانه اینکه همانند غربگرایان به شکلی سادهلوحانه از تغییر دولت آمریکا مشعوف نشده بودند، از نخستین ساعات اعلام پیروزی بایدن پیگیری شد. آنها در شرایطی تلاش میکردند جبهه منتقدان دولت را که صحت گزارههای واقعبینانهاش در سالهای گذشته ثابت شده بود، حامی ترامپ توصیف کنند که از قضا زمانی که آنها با تمام توان به دنبال نشان دادن چراغ سبزی به ترامپ بودند، این جریان در برابر تمامیتخواهی و زورگویی ترامپ ایستادگی کرده بود. از سوی دیگر حتی اگر فرضا در موقعیت فعلی نیز ایران موضعی قاطع برای پذیرش پیشنهادهای مذاکراتی دولت جدید آمریکا داشته باشد و در این جایگاه قرار گرفته باشد که هر گونه تعاملی را مشروط به بازگشت دولت این کشور به برجام کند، ثمره نپذیرفتن ایده «مذاکره بدون پیششرط» غربگرایان با ترامپ است.
بر این اساس ترامپیست خواندن جریان و تفکری که از قضا با واقعبینی خود مانع از افتادن کشور در دام پیشنهادهای ترامپ شده بود، تنها گواهی بر این است که غربگرایان برای اعاده حیثیت سیاسی خود مجبور به تخریب آنها شدهاند. در همین زمینه در ادامه این گزارش به بررسی موردی واکنشهای جریان اصلاحات در ۴ سال گذشته پیرامون فشار به نظام برای پذیرفتن فشارهای ترامپ میپردازیم.
پیگیری روحانی تا دقیقه۹۰
دیدار سال گذشته آبه شینزو، نخستوزیر سابق ژاپن با رهبر حکیم انقلاب در شرایطی که حامل پیام آمریکا برای طرف ایرانی نیز بود، اهمیت فراوانی در معادلات میان ۲ کشور داشت. جریان غربگرا در تلاش بود این ارسال پیام از سوی آمریکا را تحت هر شرایطی مبدل به یک فرصت مذاکراتی کند اما در نهایت با واکنش رهبرانقلاب در جریان دیدار با آبه شینزو روبهرو شد. در این میان جان بولتون در کتاب «اتاقی که در آن اتفاق افتاد» که اخیرا منتشر کرده است، به روایتی از آن ماجرا میپردازد که گویای تلاش برخی در دولت برای راضی نگه داشتن حامل پیام آمریکاست.
او در بخشی از این کتاب با یادآوری آن دیدار نوشته است: «نتیجه واضح بود: مأموریت آبه شکست خورده بود. ایران عملا به صورت آبه سیلی زده بود. با این وجود، ژاپنیها این مساله را تکذیب میکردند؛ شاید سعی داشتند از آبه در مقابل تحقیری دفاع کنند که به اصرار ترامپ با آن مواجه شده بود. من و پمپئو ساعت ۱۲:۱۵ با ترامپ دیدار کردیم و من توئیتهای [آیتالله] خامنهای را به او نشان دادم. سپس دوباره یک سخنرانی طولانی درباره اینکه کری مانع از مذاکره او با ایران میشود، ایراد کرد... صبح جمعه، آبه گزارشی شخصی از سفرش به ترامپ داد؛ گفت هیچ تمایلی در روحانی یا [آیتالله] خامنهای برای گفتوگو با آمریکا پیش از برداشته شدن تحریمهای اقتصادی مشاهده نکرده است. آبه دستکم از اینکه ایران فورا این ملاقات را علنی کرده گلایه داشت اما باز هم معتقد بود روحانی واقعاً خواهان گفتوگو با آمریکاست و درباره اینکه روحانی چگونه پس از ملاقات آبه با [آیتالله] خامنهای، در راهرو دنبال آبه دویده تا به او بگوید برداشتن تحریمها میتواند به گشایش باب گفتوگو کمک کند، سخنسرایی کرد».
کاریکاتور عقلانیت و شجاعت
حزب اتحاد ملت ایران در کنار حزب کارگزاران سازندگی به عنوان مهمترین احزاب اصلاحطلب کشور شناخته میشوند. فارغ از مواضع آشکار اعضای این حزب در سالهای گذشته که بارها از لزوم عقبنشینی در برابر زیادهخواهی و زورگوییهای ترامپ سخن به میان آورده بود، بررسی مواضع رسمی این حزب و ارگان مکتوبشان گویای تناقض آشکاری است. اعضای حزب اتحاد ملت در شرایطی این روزها تمام اهتمام خود را بر این امر استوار کردهاند که منتقدان دولت را به عنوان جبهههای «ترامپیستها» تعریف کنند که هفتهنامه «صدا» ید طولایی در تکمیل کردن پروژه فشار به افکارعمومی ایرانیان با نیت وادار کردن آنها به عقبنشینی در برابر ترامپ دارد. طراحی مشهور «دوراهی جنگ و صلح» با تصویر نیروی دریایی و نیروی هوایی آمریکا در شماره اردیبهشت ۹۸ این جریده از مشهورترین فعالیتهای این رسانه در جهت منافع آمریکا شناخته میشود.
اما کارنامه ارگان مکتوب حزب اتحاد ملت به طرح مذکور محدود نمیشود و چندی پیش پس از آنکه تصویر برخورد تحقیرآمیز ترامپ با رئیسجمهور صربستان در رسانههای جهان خبرساز شد و فعالان شبکههای اجتماعی، آن را تصویری نمادین از مناسبات آمریکا در برابر دیگر کشورها به حساب آوردند، این هفتهنامه با درج مطلبی با عنوان «ناسیونالیسم وارونه» در ذیل عکس مورد بحث نوشت: «اما آیا واقعا اقداماتی از جنس نشستن رئیسجمهور صربستان را باید مایه شرمساری او و ملتش دانست؟ حتی فرض کنیم ادعای روسیه و راستگرایان درست باشد و سیاستمدار صرب همچون متهمی در اتاق بازجویی و حتی یک بره مقابل همتای آمریکایی خود نشسته است. آیا اگر منافع صربستان چنین اقتضا کند باید اقدام رئیسجمهور این کشور را تمسخر کرد؟ یا باید آن را شجاعتی اخلاقی و عقلانیتی سیاسی خواند که در جهت بهبود موقعیت بینالمللی و کسب منافع اقتصادی اتخاذ شده است؟»
بیان صریح چنین مطالبی، تئوریزه کردن استعمار خارجی و توصیف آن به نشانی از «شجاعت» و «عقلانیت» سیاسی بخوبی گواهی بر این امر است که این جریان اساسا تسلیم در برابر ترامپ را به عنوان ایده معقول سیاسی پذیرفته بود و حالا در شعف پس از پیروزی بایدن سعی میکند با ترامپیست خواندن منتقدان جریان غربگرا برای خود وجههای مشروع دست و پا کنند.
ترامپ، شخصیت مطلوب مذاکره!
سعید حجاریان از جمله چهرههای اصلاحطلبی به شمار میرود که همواره در بزنگاههای مختلف و هنگامی که این جریان از موقعیت معترض به جایگاه پاسخگوی وضعیت موجود رسیده است، تمام اهتمام خود را بر تغییر جو عمومی با نیت خارج کردن جریان اصلاحات میگذارد. بررسی سیر مواضع وی پیرامون دولت روحانی در ۲ سال اخیر کاملا موید این پیشفرض است. سعید حجاریان آذرماه سال گذشته و در جریان مصاحبه با روزنامه ایران به شکل علنی راهبرد مسؤولیتزدایی از دولت را با پیش کشیدن این فرض که عدم مذاکره با ترامپ مسبب وضعیت موجود شده است، آغاز کرد.
وی در بخشی از مصاحبه مذکور گفته بود: «فرض کنیم آقای روحانی تصمیم بگیرد با رئیسجمهوری آمریکا دیدار کند و ترامپ را به آرزوی دیرینهاش یعنی عکس یادگاری برساند. اگر روحانی این تصمیم را بر اساس برداشت و تحلیل شخصیاش بگیرد، عملی نادرست مرتکب شده، چون صرفا خود را قربانی کرده است اما همین عمل ممکن است در حالتی دیگر درست و دقیق باشد. اگر عقل جمعی کابینه و نظرهای کارشناسی، مذاکره را توصیه کند و مذاکره را مثلا به استعفا گره بزند و حتی رضایت جمعی از نمایندگان مجلس را هم جلب کند، همان عمل نادرست، موجه میشود، زیرا پس از مذاکره احتمالی روحانی-حتی بدون استجازه- که ممکن است هر عاقبتی را در پی داشته باشد، هزینهها سرشکن شده است».
با این حال این پایان کار نبود تا تئوریسین اصلاحات مردادماه سال جاری با انتشار یادداشتی با عنوان «خشمگین از امپریالیسم؛ ترسان از انقلاب» در روزنامه شرق با بیان مواضع چهارگانه میان «مذاکره»، «جنگ»، «داخل» و «خارج» و استنتاج این نکته که اصلاحات در نقطه بنبست خود قرار گرفته است، به بیان راهکارهایی در زمینه برونرفت از این بنبست اشاره کند و بنویسد: «بخشی در داخل معتقد است نباید از سطح اصلاحات نمایشی فراتر رفت. غافل از آنکه چنانکه گفته شد، زمان به ضرر کشور در حال سپریشدن است و چنانچه اصلاحات ساختاری کلید نخورد، شاید خیلی زود دیر شود! در این شرایط به گمان من باید به طور عاجل در ۲ جبهه مذاکراتی شکل بگیرد».
اما تشویق همهجانبه حجاریان نسبت به مذاکره با دولت ترامپ را نمیتوان مسالهای در بستر شرایط اضطراری دانست، چرا که او اساسا در نظام تحلیلی خود ترامپ را شخصیت مناسبی برای هرگونه مذاکره میدانست، تا جایی که مهرماه سال گذشته نیز در گفتوگو با روزنامه شرق گفته بود: «من معتقدم ترامپ بهدلیل ویژگیهای شخصی و شکستهایی که در سیاست خارجیاش خورده است، نیازمند یک برد ولو کوچک است تا از پیچ انتخابات ۲۰۲۰ بگذرد، لذا مسؤولان ما میتوانند از این فرصت استفاده کرده و با ترتیبات دیپلماتیک از آخرین فرصتها استفاده کنند تا مشکل تحریمها را ولو به صورت ناقص و موقت حل کنند!»
کرباسچی و مذاکره بدون پیششرط با ترامپ
خرداد سال۹۷ تنها یک ماه پس از خروج دولت آمریکا از توافق هستهای بود که خبر انتشار نامه ۱۰۰ فعال اصلاحطلب با موضوع پذیرش «مذاکره بدون پیششرط» با ترامپ خبرساز شد؛ نامهای که در میان اسامی امضاکنندگان آن نامهای آشنایی از برخی فعالان خارجنشین فتنه ۸۸ نیز به چشم میآمد اما نامی که بیش از همه جلب توجه میکرد نام «غلامحسین کرباسچی» دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی بود؛ حزبی که ارگان رسمیاش این روزها تمام تلاش خود را میکند تا با نشاندن بایدن در جایگاه یک منجی خارجی، مجددا دوگانههای انتخاباتی پیرامون حامیان و مخالفان تعامل با آمریکا ایجاد کند اما دبیرکل آن تنها یک ماه پس از خروج غیرقانونی ترامپ از برجام، مذاکره بدون پیششرط با او را به عنوان نسخه نجاتبخش تضمین میکرد.
در حالی در بخشی از نامه مذکور از رهبر انقلاب درخواست شده بود «فارغ از جنگهای روانی کاخ سفید با یک تصمیم ملی اعلام کند حاضر به انجام مذاکرات بدون قید و شرط با آمریکاست تا قدمی در راهحل مشکلات و اختلافات برداشته شود» که فتحالفتوح سیاسی آنان در برجام، پس از انجام تمام تعهدات ایران از سمت طرف آمریکایی نقض آشکار شده بود. در همین زمینه مهمترین پرسشی که این روزها باید از جریان اصلاحات و حزب کارگزاران به طور اخص پرسید، این است که آنها اساسا چه مخالفتی با عقبنشینی در برابر زورگوییهای ترامپ داشتهاند که حالا پیروزی بایدن را به مثابه یک موقعیت طلایی تصویر میکنند؟
چراغ سبز مرد خاکستری
محمد موسویخوئینیها که به مرد خاکستری اصلاحطلبان نیز مشهور است، از چهرههای سنتی و پرنفوذ این جریان به شمار میآید. بررسی مواضع سیاسی او نشان از آن دارد علاقه چندانی به اظهارات عمومی نداشته و عمده تلاش خود را معطوف به مسائل درونجناحی اصلاحطلبان میکند. با این حال تیرماه سال جاری بود که خوئینیها در نامهای سرگشاده به رهبر انقلاب که با استقبال گسترده رسانههای ضدانقلاب نیز مواجه شد، مدعی لزوم تغییر گسترده در شیوه حکمرانی جمهوری اسلامی ایران شد.
خوئینیها در حالی در بخشی از نامه سرگشاده خود نوشته بود «اگر شیوهای که تاکنون به کار رفته است نتیجه محاسبات متعارف و بر اساس آرا و تحلیلهای شناختهشده در حکمرانی است، پس هستند پرشمار صاحبنظرانی که حق دارند و باید مجاز باشند زبان و قلم به نقد بگشایند و درست و نادرست این روش را تذکر دهند و اصلاح آن را با تأکید درخواست کنند و نگران پیامدهای ناگوار بهرهمندی از این حق طبیعی و الهی نباشند» که او و دیگر همقطارانش هنوز بابت نتایج دولت مورد حمایت خود هیچ مسؤولیتی را نپذیرفتهاند.
با این حال هر چند خوئینیها در نامه خود مستقیما به عقبنشینی در برابر زورگوییهای ترامپ اشارهای نکرده بود اما عمده تحلیلگران و جریانات رسانهای ضدانقلاب نیز منظور وی از تغییر محاسبات را پذیرش این عقبنشینی تفسیر کردند؛ تفسیری که البته نه شخص خوئینیها و نه دیگر اصلاحطلبان نیز آن را تکذیب نکردند!
تسلیم، سناریوی تک خطی تاجزاده
مصطفی تاجزاده از چهرههای تندرو جریان اصلاحات از دیگر چهرههایی بود که در طول عمر دولت ترامپ همواره خواهان مذاکره با وی تحت هر شرایطی بوده است. تاجزاده این روزها در حالی سعی میکند با مانور دادن روی انتخاب بایدن به عنوان فرصتی استثنایی، مجددا رو به دوگانهسازیهای کاذب بیاورد که یک جستوجوی کوتاه در حساب توئیتری وی ما را با مجموعهای از مواضع گوناگون پیرامون مذاکره با دولت ترامپ و کوتاه آمدن در برابر زیادهخواهیهای او مواجه میکند.
او پس از خروج ترامپ از برجام در توئیتی نوشت: «اگر جای روحانی بودم اعلام میکردم به رغم بیاعتمادی به ترامپ که به تعهدات کشورش پایبند نبوده، حاضرم برای نیل به صلح پایدار درباره همه مسائل بویژه لزوم تغییر رفتار بیثباتساز آمریکا در خاورمیانه و مداخلات گذشتهاش در ایران در حاشیه اجلاس سران سازمان ملل با او صریح و شفاف گفتوگو کنم».
تاجزاده البته تنها به این قانع نشد و مرتبط ساختن هر حادثهای برای نسبت دادن آن به لزوم مذاکره با ترامپ را دستور کار خود قرار داد؛ برای نمونه پس از انهدام پهپاد گلوبال هاوک بود که در موضعی دیگر نوشت: «با سرنگونی پهپاد آمریکایی، فرصتی مناسب برای ورود به فاز دیپلماتیک فراهم شده است. جمهوری اسلامی میتواند آمادگی خود را برای مذاکره با آمریکا به منظور کاهش تنش و عنداللزوم حلوفصل مسائل دوجانبه، به شرط آمادگی ایالات متحده برای بازگشت به برجام اعلام کند!» چنگ انداختن به موضوعات مختلف و مرتبط کردن آنها به لزوم عقبنشینی مقابل زیادهخواهیهای ترامپ تا جایی ادامه یافت که او اخیرا با استناد به خبر مجعول توقیف بار نفتکش ایرانی توسط آمریکا، مخالفان خود را مسببان غارت و تحقیر ایرانیان شمرده بود. در نهایت بررسی الگوی مواضع مصطفی تاجزاده و عطش او برای کوتاه آمدن مقابل زیادهخواهیهای ترامپ در تمام مقاطع زمانی ۴ سال گذشته نمایانگر این اصل است که او تنها سناریو برای ایران را «تسلیم» میداند.
با برجام تا بینهایت!
صادق زیباکلام از دیگر چهرههای جریان اصلاحات به شمار میرود که در تمام ۴ سال گذشته از لزوم عقبنشینی در برابر زیادهخواهیهای ترامپ سخن گفته و بدون توجه به این نکته بدیهی که دولت ترامپ به همان حداقلیترین تعهدات برجامی نیز پایبند نبوده است، مدعی لزوم پیگیری برجامهای بعدی در رابطه با آمریکا شد(!) فاحشترین تفاوتی که زیباکلام در قیاس با دیگر همقطاران اصلاحطلب خود نشان داده است، صراحت او در بیان این گزاره است که اساسا راهکاری جز تمکین به زورگوییهای آمریکا ندارد!
در همین زمینه او ماه گذشته در یادداشتی در روزنامه آرمان ملی نوشت: «چه دونالد ترامپ رئیسجمهور شود یا جو بایدن به پیروزی برسد، دولت ظاهرا چارهای جز تغییر برخی ایدهها ندارد. اگر دونالد ترامپ در انتخابات پیروز شود، قصد دارد هزینه بیشتری بر ما تحمیل کند، البته ما هم میتوانیم مشکلاتی برای آنها ایجاد کنیم. اگر جو بایدن برنده شود با هزینه کمتری حرکت میکنیم. اینکه باید جمهوری اسلامی به سمتی حرکت کند و تغییراتی به وجود آورد تا از این مرحله عبور کنیم، هیچ تردیدی وجود ندارد». مواضع اینچنینی این فعال سیاسی جریان اصلاحات در شرایطی است که او بارها مدعی عدم دشمنی آمریکا و رژیم صهیونیستی با کشورمان شده بود و ایران را عامل این نزاعها خوانده بود.
زیباکلام که به عنوان یکی از فعالترین حامیان برجام شناخته میشود، در حالی در تمام سالهای دولت ترامپ، ایران را به علت عدم عقبنشینی مقابل دولت او مورد مواخذه قرار میداد که سابق بر این در واکنش به محقق نشدن وعدههای برجامی دولت گفته بود: «با تحریم، بیتحریم، با برجام بیبرجام و با فعالیت هستهای و بدون فعالیت هستهای هیچ نور امیدی بر اقتصاد ما نخواهد تابید؛ هر که گفت با انرژی هستهای ایران گلستان میشود، دروغ گفت ولی با توافق هستهای هم ایران گلستان نخواهد شد!» زیباکلام پیش از این نیز و در جریان رقابتهای انتخاباتی ۴ سال قبل آمریکا، در واکنش به این سوال که با رای آوردن جمهوریخواهان احتمال خروج آمریکا از برجام قوت میگیرد، گفته بود: «مردم آمریکا اجازه خروج دولتشان از برجام را نمیدهند!»
مرجع : روزنامه وطن امروز