تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۲۰:۱۱
کد مطلب : ۴۲۴۳۴۳
برداشتی از تذکره الاولیاء عطار در وصف آن عارف عامل، به بهانه نخستین سالگشت غرق شدن در رحمت الهی
ذکر آمیر احمد تقوی (رحمت الله علیه)
۲
کبنا ؛یادداشتی از سید اسفندیار صلاحت پور؛ آن بحر اندوه، آن سختتر از کوه،؟ آن آفتاب الهی، آن آسمان نامتناهی، آن عارف صدق و صفا، آن مرد میدان معنا، آن فرد ایوان تقوا، آن عامل صدیق، آن عالم تحقیق، آن میوه دل اولیا، آن جگرگوشه اولیا، آن تالی علی (ع)، آن وارث نبی (ص)، آن صاحب یقین بیگمان، آن خلوت نشین بی نشان، آن فقیر عدمی، آن برهان حجت نبوی، مرحوم آمیر احمد تقوی (قدس سره العزیز) صاحب صدق و صاحب همت بود.
اگرچه در ظاهر زیارت اولیاء نکرد و خواجه انبیاء (صلی الله علیه) را ندید، اما پرورش از او مییافت و با حقیقت هم نفس میبود و این عظیم عالی مقامی است تا که را بدانجا رسانند؟! و این دولت روی به که نماید؛ ذلک فضل الله یوتیه من یشاء و الله ذوالفضل العظیم
دائم به دل در حضور و مشاهده و به تن در خضوع و ریاضت و مجاهده بود و گفت: الهی چه بودی تا دوزخ و بهشت نبودی تا پدید آمدی تا که خدا پرست است؟!
نقل است از وی سؤال کردند که خدای را میشناسی؟! ساعت خاموش سر فرو افکنده، پس گفت: هر که او را بشناخت، سخنانش اندک شد و تحیرش دائم گشت!
و گفت: سزاوار است که کسی را که خدای به معرفت خویش عزیز گردانیده است، که هرگز از مشاهده او به غیر او باز نگردد و هیچ کس را بر او اختیار نکند که:
مَا رَأیتُ شَیئًا إلاَّ وَ رَأیتُ اللهَ مَعَهُ
و اگر پرسی که آن مخلص متقی، آن شمع سابقان و آن صبح صادقان، سیدنا احمد (رحمة الله علیه)، این سیادت از چه یافت؟ گویم بدان که دائم به خدمت خداوند مشغول بود و ما جمله به تنهایی خود مشغول و اینگونه بود که سخن او مقبول همه دلها و کلید همه مشکلها گشت و این سخن اوست که از اجداد طاهرینش نقل میکرد که:
بر شما باد که از دنیا احتراز کنید.
و گفت:
*آنکه عارفتر است به خدای، تحیر اودر خدای سختتر است و بیشتر از جهت آنکه هر که به آفتاب نزدیکتر بود، در آفتاب متحیرتر بود تا جایی رسد که او، او نبود و هرچه هست خدای باشد در دل و جان...
و حکایت همی کرد از حق تعالی که فرمود:
*چون بندهای دوست گیرم، من که خداوندم، گوش او باشم تا به من شنود، چشم او باشم تا بهمن ببیند، زفان او باشم تا به من گوید و دوست او باشم تا به من گیرد.*
و گفت:
علامت محبت حق آن است که ترک کند هرچه او را از خدای شاغل است تا او ماند و شغل خدای و بس.
و خود جمله این گونه بود به نام احمد و به خلق و خوی، محمود. زیرا که او را معرفت حق تعالی مؤدّب بود.
از علمای مشایخ بود و به علوم ظاهر و باطن مسلح و در معاملات و اشارات مقبول النفس و مرجع اولیای وقت بود در همه فن از حکمت و فلسفه، تاریخ اوصیا و اولیا (علیهم الصلاة و السلام) و تفسیر کلام الله مجید. سخت عالی همت بود و بزرگوار، به تجرید و توحید مخصوص بود و در طریقت مجتهد، یگانهی وقت بود و در ریاضتِ صعبْ شأنی نیکو داشت و در معرفت و حالات غیوب قلب و آفات عیوب نفس، حظّی وافر داشت. او را که کلماتی ست عالی و اشاراتی ست لطیف که جمله در محضر اولیا الله و به مدد کلام الله از بر کرده. روایت است که از وی پرسیدند که خدای را به چه شناختی، گفت:
خدا را به خدا شناختم و خلق را به رسول، یعنی الله است که خدای خالق است، خالق را به خالق توان شناخت و نور خدای خلق است و اصل خلق، نورِ محمد است (علیه السلام) پس خلق را به محمد توان شناخت...
ایشان متمکن هدایت بود و متوکل ولایت. لطیف روزگار بود و خلقی عجیب داشت. بسطی با قبضی آمیخته و رجایی غالب داشت. زبان طریقت و محبت بود و همتی عالی داشت. از عیار پیشگان طریقت بود. از مجردان راه بلا، از سیاحان بادیه فقر، از سیدان این طایفه. در مجاهده و تقوا، قدم راسخ داشت و در اشارات و کلمات، نفسی عالی. در تقوا آیتی بود عظیم لطفی و قربی تمام داشت و در مقام انس و شوق به غایت بود. در علم ربانی، یگانه وقت بود و در محل و در طریقت، بیانی عالی داشت. در حقایق معتبر بود و در روایات و احادیث مقتدا و رجوع اهل عهد در واقعیات بدو بود.
فیلم ) تشییع آمیر احمد تقوی (ره)
و نقل است که از بزرگان طریقت روایت کرد که: شریفترین تواضع آن است که خویشتن بر هیچکس فضل نبینی
و گفت:
طمع رسنی است در گردن و بندی به پای، بیانداز تا برهی.
و گفت:
هیچ معصیت عظیمتر از جهل نیست.
و گفت:
سوار دل باش و پیاده تن.
و گفت:
هر که خدا را داند، زبان به سخن دیگر، جز یاد حق نتواند گشاد.
و گفت:
ثواب عارفان از حق، حق باشد.
و گفت:
*عارف به هیچ چیز شاد نشود، جز وصال *
و گفت:
رضا، آرام گرفتن است در تحت مجاری احکام،
بلی،
آمیر احمد تقوی (علیه آلاف تحیه و السلام)، از سادات این طایفه بود و در موعظه کلماتی عالی داشت، چنانکه در وعظ بسیار نیکو سخن بود و بیانی شافی داشت. در اصول و فروع مفتی، در ریاضت و کرامات و کلمات لطیف و اشارات عالی، بر جمله سبقت داشت. از اول حال تا آخر روزگار، پسندیده بود و مقبول و محمود همه فرقت. سخن او بر عموم حجت و به همه زبان ستوده، در ورع و ریاضت به غایت بود و در حقایق و دقایق به کمال. در مرید پروریدن و عالِم ساختن از مریدان، آیتی بود کم نظیر، که بسیاری شاگردان از وی در بحر علم قرقه و در دهر پراکنده ....
کسی از وی وصیتی خواست، گفت:
خدای را یاد میدار و فراموش مکن و اگر این نتوانی، مرگ را یاد دار
----------------------------------------------------
خدایش رحمت کناد و رحمت الله علیه
الاحقر سید اسفندیار صلاحت پور
۲۴ مرداد ۱۳۹۹
(توضیح؛ در تنظیم این متن از تذکره الاولیا عطار نیشابوری به خصوص، ذکر امام صادق (ع)، ذکر مالک دینار، ذکر حبیب عجمی، ذکر اویس قرنی، ذکر یحیی معاذ رازی، ذکر ابوتراب نخشبی، ذکر حارث محاسبی، ذکر منصور عمار و ذکر جنید بغدادی استفاده شد. بسیار روایتها که در قالب نقل قول آورده شده، از علما به طور عامل و در جهت زیبایی متن به مرحوم آمیر احمد منتسب گردید. چه آنچه در روایت آمده، بر زبان و از زبان علما جاری زیباتر... به هر حال زبان تذکره الاولیا را برای عرض ارادت به محضر آن والا منزلت، مناسبتر یافتم. در این مکتوب، نگارنده ادعایی ندارد که هر چه هست از اوست. والعاقبه للمتقین)
اگرچه در ظاهر زیارت اولیاء نکرد و خواجه انبیاء (صلی الله علیه) را ندید، اما پرورش از او مییافت و با حقیقت هم نفس میبود و این عظیم عالی مقامی است تا که را بدانجا رسانند؟! و این دولت روی به که نماید؛ ذلک فضل الله یوتیه من یشاء و الله ذوالفضل العظیم
دائم به دل در حضور و مشاهده و به تن در خضوع و ریاضت و مجاهده بود و گفت: الهی چه بودی تا دوزخ و بهشت نبودی تا پدید آمدی تا که خدا پرست است؟!
نقل است از وی سؤال کردند که خدای را میشناسی؟! ساعت خاموش سر فرو افکنده، پس گفت: هر که او را بشناخت، سخنانش اندک شد و تحیرش دائم گشت!
و گفت: سزاوار است که کسی را که خدای به معرفت خویش عزیز گردانیده است، که هرگز از مشاهده او به غیر او باز نگردد و هیچ کس را بر او اختیار نکند که:
مَا رَأیتُ شَیئًا إلاَّ وَ رَأیتُ اللهَ مَعَهُ
و اگر پرسی که آن مخلص متقی، آن شمع سابقان و آن صبح صادقان، سیدنا احمد (رحمة الله علیه)، این سیادت از چه یافت؟ گویم بدان که دائم به خدمت خداوند مشغول بود و ما جمله به تنهایی خود مشغول و اینگونه بود که سخن او مقبول همه دلها و کلید همه مشکلها گشت و این سخن اوست که از اجداد طاهرینش نقل میکرد که:
بر شما باد که از دنیا احتراز کنید.
و گفت:
*آنکه عارفتر است به خدای، تحیر اودر خدای سختتر است و بیشتر از جهت آنکه هر که به آفتاب نزدیکتر بود، در آفتاب متحیرتر بود تا جایی رسد که او، او نبود و هرچه هست خدای باشد در دل و جان...
و حکایت همی کرد از حق تعالی که فرمود:
*چون بندهای دوست گیرم، من که خداوندم، گوش او باشم تا به من شنود، چشم او باشم تا بهمن ببیند، زفان او باشم تا به من گوید و دوست او باشم تا به من گیرد.*
و گفت:
علامت محبت حق آن است که ترک کند هرچه او را از خدای شاغل است تا او ماند و شغل خدای و بس.
و خود جمله این گونه بود به نام احمد و به خلق و خوی، محمود. زیرا که او را معرفت حق تعالی مؤدّب بود.
از علمای مشایخ بود و به علوم ظاهر و باطن مسلح و در معاملات و اشارات مقبول النفس و مرجع اولیای وقت بود در همه فن از حکمت و فلسفه، تاریخ اوصیا و اولیا (علیهم الصلاة و السلام) و تفسیر کلام الله مجید. سخت عالی همت بود و بزرگوار، به تجرید و توحید مخصوص بود و در طریقت مجتهد، یگانهی وقت بود و در ریاضتِ صعبْ شأنی نیکو داشت و در معرفت و حالات غیوب قلب و آفات عیوب نفس، حظّی وافر داشت. او را که کلماتی ست عالی و اشاراتی ست لطیف که جمله در محضر اولیا الله و به مدد کلام الله از بر کرده. روایت است که از وی پرسیدند که خدای را به چه شناختی، گفت:
خدا را به خدا شناختم و خلق را به رسول، یعنی الله است که خدای خالق است، خالق را به خالق توان شناخت و نور خدای خلق است و اصل خلق، نورِ محمد است (علیه السلام) پس خلق را به محمد توان شناخت...
ایشان متمکن هدایت بود و متوکل ولایت. لطیف روزگار بود و خلقی عجیب داشت. بسطی با قبضی آمیخته و رجایی غالب داشت. زبان طریقت و محبت بود و همتی عالی داشت. از عیار پیشگان طریقت بود. از مجردان راه بلا، از سیاحان بادیه فقر، از سیدان این طایفه. در مجاهده و تقوا، قدم راسخ داشت و در اشارات و کلمات، نفسی عالی. در تقوا آیتی بود عظیم لطفی و قربی تمام داشت و در مقام انس و شوق به غایت بود. در علم ربانی، یگانه وقت بود و در محل و در طریقت، بیانی عالی داشت. در حقایق معتبر بود و در روایات و احادیث مقتدا و رجوع اهل عهد در واقعیات بدو بود.
فیلم ) تشییع آمیر احمد تقوی (ره)
و نقل است که از بزرگان طریقت روایت کرد که: شریفترین تواضع آن است که خویشتن بر هیچکس فضل نبینی
و گفت:
طمع رسنی است در گردن و بندی به پای، بیانداز تا برهی.
و گفت:
هیچ معصیت عظیمتر از جهل نیست.
و گفت:
سوار دل باش و پیاده تن.
و گفت:
هر که خدا را داند، زبان به سخن دیگر، جز یاد حق نتواند گشاد.
و گفت:
ثواب عارفان از حق، حق باشد.
و گفت:
*عارف به هیچ چیز شاد نشود، جز وصال *
و گفت:
رضا، آرام گرفتن است در تحت مجاری احکام،
بلی،
آمیر احمد تقوی (علیه آلاف تحیه و السلام)، از سادات این طایفه بود و در موعظه کلماتی عالی داشت، چنانکه در وعظ بسیار نیکو سخن بود و بیانی شافی داشت. در اصول و فروع مفتی، در ریاضت و کرامات و کلمات لطیف و اشارات عالی، بر جمله سبقت داشت. از اول حال تا آخر روزگار، پسندیده بود و مقبول و محمود همه فرقت. سخن او بر عموم حجت و به همه زبان ستوده، در ورع و ریاضت به غایت بود و در حقایق و دقایق به کمال. در مرید پروریدن و عالِم ساختن از مریدان، آیتی بود کم نظیر، که بسیاری شاگردان از وی در بحر علم قرقه و در دهر پراکنده ....
کسی از وی وصیتی خواست، گفت:
خدای را یاد میدار و فراموش مکن و اگر این نتوانی، مرگ را یاد دار
----------------------------------------------------
خدایش رحمت کناد و رحمت الله علیه
الاحقر سید اسفندیار صلاحت پور
۲۴ مرداد ۱۳۹۹
(توضیح؛ در تنظیم این متن از تذکره الاولیا عطار نیشابوری به خصوص، ذکر امام صادق (ع)، ذکر مالک دینار، ذکر حبیب عجمی، ذکر اویس قرنی، ذکر یحیی معاذ رازی، ذکر ابوتراب نخشبی، ذکر حارث محاسبی، ذکر منصور عمار و ذکر جنید بغدادی استفاده شد. بسیار روایتها که در قالب نقل قول آورده شده، از علما به طور عامل و در جهت زیبایی متن به مرحوم آمیر احمد منتسب گردید. چه آنچه در روایت آمده، بر زبان و از زبان علما جاری زیباتر... به هر حال زبان تذکره الاولیا را برای عرض ارادت به محضر آن والا منزلت، مناسبتر یافتم. در این مکتوب، نگارنده ادعایی ندارد که هر چه هست از اوست. والعاقبه للمتقین)