تاریخ انتشار
سه شنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۴۸
کد مطلب : ۴۲۰۳۱۷
اظهارات متفاوت صادق زیباکلام:
اصلاحطلبان تمام شدهاند/ دوم اسفند نقطه پايان رسمی اصلاحطلبان بود/ فراکسیون امید و عمکلرد روحانی به فروپاشی اصلاحات سرعت داد/ با شعار وقت میگذرانند
۰
کبنا ؛مشکل اصلي اصلاحطلبان آن بود که بيش از دو سال ميشد بدنه اجتماعيشان را از دست داده بودند، اما نميخواستند اين واقعيت تلخ را بپذيرند.
به گزارش کبنا به نقل از جهان نیوز، علی رغم آنکه بسیاری از تریبون داران جریان اصلاحات می خواهند شکست بزرگشان در ناامیدی مردم از این جریان و «نه بزرگ» به آنها در انتخابات دوم اسفند را با بهانه های مضحک و نخ نما شده ای نظیر ردصلاحیت های شورای نگهبان بپوشانند، صادق زیباکلام، تئوریسین اصلاح طلب و از چهره های برجسته این جریان طی یادداشتی، انتخابات مجلس در اسفندماه سال گذشته را نقطه پايان رسمي اصلاحطلبان دانسته و گفته است: «حتي اگر نامزدهاي اين جريان تاييدصلاحيت هم شده بودند، آنان بخت و اقبالي در آن انتخابات نداشتند».
بخش های مهم یادداشت زیباکلام را خواهید خواند:
*انتخابات دوم اسفند 98 نقطه پايان رسمي اصلاحطلبان بود. نهبهواسطه آن که بخش قابلتوجهي از نامزدهاي اصلاحطلب تاييد صلاحيت نشدند، بلکه بيشتر بهواسطه آنکه حتي اگر نامزدهاي اين جريان تاييدصلاحيت هم شده بودند، آنان بخت و اقبالي در آن انتخابات نداشتند.
*مشکل اصلي اصلاحطلبان آن بود که بيش از دو سال ميشد بدنه اجتماعيشان را از دست داده بودند، اما نميخواستند اين واقعيت تلخ را بپذيرند.
*افول جريان اصلاحطلب از بعد از مجلس دهم و تشکيل فراکسيون اميد آغاز شد. انتخابات 29 ارديبهشت 96 و نحوه عملکرد آقاي روحاني در دولت دومش، روند فروپاشي جريان اصلاحات را سرعت بخشيد. از اسباب و علل و دلايل ديگر که بگذريم اصلاحطلبان از بعد از انتخابات مجلس دهم و دور دوم انتخاب آقاي روحاني، بايد به يک پرسش اساسي و بنيادي پاسخ ميدادند که در ميان بدنه اجتماعي و حاميانشان بهوجود آمده بود. پرسش آن بود که اگر جريان اصلاحطلب بعد از کسب راي نتواند بهمطالبات رايدهندگان پاسخ شايسته بدهد، فايده شرکت در انتخابات چيست؟
*متاسفانه ليدر اصلاحات نيز نتوانست و يا نخواست به اين سوال پاسخ دهد و همچنان اميدوار بود که در انتخابات اسفند 98 بازهم طرفدارانشان بهپاي صندوق بروند. اين اميد در حالي وجود داشت که بسياري شواهد و قرائن حکايت از آن ميکرد که اصلاحطلبان بدنه اجتماعي خود را از دست دادهاند و نميتوانند بهآساني بدنه اجتماعي يا بخشهايي از آن براي شرکت در انتخابات تشويق کنند.
*اشکال و ضعف اساسي بعدي اصلاحطلبان در آن بود که نتوانستند استراتژي اصلي و محوري را براي اين جريان تعريف کنند. بعد از گذشت دو دهه از ايجاد جريان اصلاحات، اصلاحطلبان ديگر نميتوانند به اين سوال پاسخ دهند که اصلاحطلبي چيست و اصلاحطلب کيست؟ بهرغم اينکه بارها و بارها راقم اين ياداشت در نامههاي سرگشاده بهليدر اصلاحات و ديگر چهرههاي موثر نوشت که استراتژي اصلاحات بايد آزاديخواهي و دموکراسي تعريف شود، اما همچنان اصلاحطلبان با گفتن الفاظ و شعارهاي هميشگي، سعي کردند که وقت را بگذرانند.
*بخشهايي از اين جريان که اميدوارانه وارد انتخابات اسفندماه گذشته شدند، تتمه حيثيت اجتماعي اين جريان را از ميان بردند. بهعبارت ديگر اصلاحطلبان دير بهفکر چه بايد کرد افتادند. درست است که اصلاحطلبان تمام شدهاند اما لزوم و ضرورت اصلاحات همچنان باقي است.
به گزارش کبنا به نقل از جهان نیوز، علی رغم آنکه بسیاری از تریبون داران جریان اصلاحات می خواهند شکست بزرگشان در ناامیدی مردم از این جریان و «نه بزرگ» به آنها در انتخابات دوم اسفند را با بهانه های مضحک و نخ نما شده ای نظیر ردصلاحیت های شورای نگهبان بپوشانند، صادق زیباکلام، تئوریسین اصلاح طلب و از چهره های برجسته این جریان طی یادداشتی، انتخابات مجلس در اسفندماه سال گذشته را نقطه پايان رسمي اصلاحطلبان دانسته و گفته است: «حتي اگر نامزدهاي اين جريان تاييدصلاحيت هم شده بودند، آنان بخت و اقبالي در آن انتخابات نداشتند».
بخش های مهم یادداشت زیباکلام را خواهید خواند:
*انتخابات دوم اسفند 98 نقطه پايان رسمي اصلاحطلبان بود. نهبهواسطه آن که بخش قابلتوجهي از نامزدهاي اصلاحطلب تاييد صلاحيت نشدند، بلکه بيشتر بهواسطه آنکه حتي اگر نامزدهاي اين جريان تاييدصلاحيت هم شده بودند، آنان بخت و اقبالي در آن انتخابات نداشتند.
*مشکل اصلي اصلاحطلبان آن بود که بيش از دو سال ميشد بدنه اجتماعيشان را از دست داده بودند، اما نميخواستند اين واقعيت تلخ را بپذيرند.
*افول جريان اصلاحطلب از بعد از مجلس دهم و تشکيل فراکسيون اميد آغاز شد. انتخابات 29 ارديبهشت 96 و نحوه عملکرد آقاي روحاني در دولت دومش، روند فروپاشي جريان اصلاحات را سرعت بخشيد. از اسباب و علل و دلايل ديگر که بگذريم اصلاحطلبان از بعد از انتخابات مجلس دهم و دور دوم انتخاب آقاي روحاني، بايد به يک پرسش اساسي و بنيادي پاسخ ميدادند که در ميان بدنه اجتماعي و حاميانشان بهوجود آمده بود. پرسش آن بود که اگر جريان اصلاحطلب بعد از کسب راي نتواند بهمطالبات رايدهندگان پاسخ شايسته بدهد، فايده شرکت در انتخابات چيست؟
*متاسفانه ليدر اصلاحات نيز نتوانست و يا نخواست به اين سوال پاسخ دهد و همچنان اميدوار بود که در انتخابات اسفند 98 بازهم طرفدارانشان بهپاي صندوق بروند. اين اميد در حالي وجود داشت که بسياري شواهد و قرائن حکايت از آن ميکرد که اصلاحطلبان بدنه اجتماعي خود را از دست دادهاند و نميتوانند بهآساني بدنه اجتماعي يا بخشهايي از آن براي شرکت در انتخابات تشويق کنند.
*اشکال و ضعف اساسي بعدي اصلاحطلبان در آن بود که نتوانستند استراتژي اصلي و محوري را براي اين جريان تعريف کنند. بعد از گذشت دو دهه از ايجاد جريان اصلاحات، اصلاحطلبان ديگر نميتوانند به اين سوال پاسخ دهند که اصلاحطلبي چيست و اصلاحطلب کيست؟ بهرغم اينکه بارها و بارها راقم اين ياداشت در نامههاي سرگشاده بهليدر اصلاحات و ديگر چهرههاي موثر نوشت که استراتژي اصلاحات بايد آزاديخواهي و دموکراسي تعريف شود، اما همچنان اصلاحطلبان با گفتن الفاظ و شعارهاي هميشگي، سعي کردند که وقت را بگذرانند.
*بخشهايي از اين جريان که اميدوارانه وارد انتخابات اسفندماه گذشته شدند، تتمه حيثيت اجتماعي اين جريان را از ميان بردند. بهعبارت ديگر اصلاحطلبان دير بهفکر چه بايد کرد افتادند. درست است که اصلاحطلبان تمام شدهاند اما لزوم و ضرورت اصلاحات همچنان باقي است.