تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۴۶
کد مطلب : ۴۱۱۶۴۷
کبنا گزارش میدهد
کمبود امکانات درمانگاه دیشموک مردم را رنج میدهد / مسئولین لطفاً پیگیری کنند
۵
کبنا ؛بعضی از اهالی مردم دیشموک ضمن قدردانی از خدمات نظام اسلامی از برخی مسئولین ناراحتاند، چراکه به شهرهای کوچک که نیازمند توجه هستند هیچگونه توجهی نمیکنند.
بهخوبی یاد دارم یکی از بستگان نزدیکم که خانهی خود نزدیک کوه بود؛ براثر سیلاب گرفتگی بیشتر وسایل خانهشان را آببرد. «دل»، «دل»!!! این کلمهی بینقطه چقدر سخته حس کنی و آوارگی تمام عزیزانت را با چشم خودت ببینی. این مرد برای تکهتکه وسایل خانهاش عرق ریخت و زحمت کشید؛ برای تکبهتک آن وسایل عرق ریخت اما با دو چشم خود همهی آنها را در آب دید و چه سخته که آدم همهی زندگیاش رو آب با خودش جلوی چشمانش ببرد و نتونه هیچ کاری کنه.
اگر سیل بند بود جلوی این سیل را میگرفت که نبود!! که نبود!!
همیشه حرف ما همینه «که» «که» «که» «نبود» «نبود» «نبود»!
بهخوبی یاد دارم که یکی از بستگانم سخت مریض شد ما آن را به درمانگاه بردیم؛ وقتی رفتیم درمانگاه اصلاً دکتری نبود که ببیند حال بیمار ما چطور هست؛ دقیقاً شاهدم 2 ساعت منتظر دکتر ایستادیم تا آمد. موقعی هم که آمد بیمار ما داشت نفسهای آخرش را میکشید. دکتر نگاه کوتاهی به بیمار انداخت و گفت «نمیدانم، چیزی نفهمیدم» و بیمار را به دهدشت اعزام کرد آنهم با ماشین شخصی. وقتی به دکتر گفتیم چرا با آمبولانس اعزام نمیکنید! گفت «آمبولانس رفته جایی دیگر»، این کلمهی مسخره که ما نفهمیدیم این آمبولانس کجا فرار کرد. فاصلهی دهدشت تا دیشموک 2 ساعته و مطمئناً برای یک مریض که خیلی حالش بد بود در این دو ساعت میمیرد.
نیمهی راه بیمار دار فانی را وداع گفت. تنها به خاطر امکانات کم و بیتوجهی متولیان. دقیقاً چندین نفر اینگونه فوت کردند همهی مردم دیشموک شاهد مرگ دلسوزانه و دلخراش عزیزان خود شدهاند؛ تنها کمی امکانات جانی به این مریض میبخشید تنها اگر کمی دکتر زودتر میآمد شاید این مریض نمیمرد، اگر امکانات بود جانی به این مریض میبخشید که نبود!!! نخواست!! و نشد.
اما هنوز هم دلتنگ نگاه پرمهر مسئولین عزیز هستیم؛ لطفاً پیگیری کنید.
===================
خبرنگار: ریحانه وحیدیخواه
بهخوبی یاد دارم یکی از بستگان نزدیکم که خانهی خود نزدیک کوه بود؛ براثر سیلاب گرفتگی بیشتر وسایل خانهشان را آببرد. «دل»، «دل»!!! این کلمهی بینقطه چقدر سخته حس کنی و آوارگی تمام عزیزانت را با چشم خودت ببینی. این مرد برای تکهتکه وسایل خانهاش عرق ریخت و زحمت کشید؛ برای تکبهتک آن وسایل عرق ریخت اما با دو چشم خود همهی آنها را در آب دید و چه سخته که آدم همهی زندگیاش رو آب با خودش جلوی چشمانش ببرد و نتونه هیچ کاری کنه.
اگر سیل بند بود جلوی این سیل را میگرفت که نبود!! که نبود!!
همیشه حرف ما همینه «که» «که» «که» «نبود» «نبود» «نبود»!
بهخوبی یاد دارم که یکی از بستگانم سخت مریض شد ما آن را به درمانگاه بردیم؛ وقتی رفتیم درمانگاه اصلاً دکتری نبود که ببیند حال بیمار ما چطور هست؛ دقیقاً شاهدم 2 ساعت منتظر دکتر ایستادیم تا آمد. موقعی هم که آمد بیمار ما داشت نفسهای آخرش را میکشید. دکتر نگاه کوتاهی به بیمار انداخت و گفت «نمیدانم، چیزی نفهمیدم» و بیمار را به دهدشت اعزام کرد آنهم با ماشین شخصی. وقتی به دکتر گفتیم چرا با آمبولانس اعزام نمیکنید! گفت «آمبولانس رفته جایی دیگر»، این کلمهی مسخره که ما نفهمیدیم این آمبولانس کجا فرار کرد. فاصلهی دهدشت تا دیشموک 2 ساعته و مطمئناً برای یک مریض که خیلی حالش بد بود در این دو ساعت میمیرد.
نیمهی راه بیمار دار فانی را وداع گفت. تنها به خاطر امکانات کم و بیتوجهی متولیان. دقیقاً چندین نفر اینگونه فوت کردند همهی مردم دیشموک شاهد مرگ دلسوزانه و دلخراش عزیزان خود شدهاند؛ تنها کمی امکانات جانی به این مریض میبخشید تنها اگر کمی دکتر زودتر میآمد شاید این مریض نمیمرد، اگر امکانات بود جانی به این مریض میبخشید که نبود!!! نخواست!! و نشد.
اما هنوز هم دلتنگ نگاه پرمهر مسئولین عزیز هستیم؛ لطفاً پیگیری کنید.
===================
خبرنگار: ریحانه وحیدیخواه