تاریخ انتشار
شنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۴۵
کد مطلب : ۴۰۵۱۶۳
گزارشی از یک بانوی گچسارانی؛ برنده مدال طلای پاورلیفتینگ کشور
سر سخن با مسوولان؛ «بهار» گچساران تنها میماند
۱
کبنا ؛«بهارآروند» ها را حمایت کنیم
کنار میدان نماز (سرباز قدیم) یک بنر کوچک از جلوی چشمم میگذرد، تا بر گردم ببینم چه بوده تاکسی رد میشود، اما برای کنجکاوی هم که شده دوباره مسیر را بر میگردم و میخوانمش. همینقدر دستگیرم میشود که «بهار آروند» نام برنده مدال طلای پاورلیفتیگ کشور است. داخل باشگاه خلیج فارس میشوم و پرس و جو میکنم. خوشبختانه «آروند» را صدا میزنند و مربی پرانرژی و قهرمان پاورلیفتینگ را میبینم که از بین کارآموزهایش با شوخی و خنده به سمت من و منشی باشگاه میآید.
با هم به گپ و گفت می نیشینیم و از چگونگی شرکت در مسابقه پاورلیفتینگ کشوری میگوید: من قبلاً یه سری کلاسهای بین المللی در تهران شرکت کردم، یک روز از طرف همین کلاسها از تهران با من تماس گرفتن و گفتن مسابقه پاورلیفتیگ قراره برگزار به شه میخوای شرکت کنی؟ مسابقات در سطح کشور و انتخابی مسابقات گرجستان بود. میخواستم شانسم رو امتحان کنم ببینم با خودم چندچندم، برای همین تمریناتم رو شروع کردم تا اشکالاتم رو متوجه به شم. در عرض 2 هفته باید هفت کیلو کم میکردم و با تمام سختیای که وجود داشت این کار رو کردم و تونستم رده وزنی 52 کیلوگرم شرکت کنم و خدا رو شکر 95 کیلو وزنه را بدون خطا بالا بردم.
وقتی اول شدم تعجب کردم
وقتی «بهار» میگوید از اول شدنش خیلی تعجب کرد کمی دلگیر میشوم، به استعدادهای دخترهای هم استانیام فکر میکنم که نیاز به حمایت برای شکوفا شدن دارند و شاید هیچگاه حمایتگری را نداشته باشند: رقیبهایم دست کم شش ماه تمرین کرده بودند، من فقط دو هفته تمرین کردم برای همین خیلی تعجب کردم. حتی موقعی که برای شرکت در مسابقه تصمیمم رو گرفتم خیلیها باورشون نمیشد که بتونم رتبه به یارم، خیلیها میگفتن نرو، ولی من میخواستم مقام به یارم، فکر میکردم زورم خیلی زیاده (با خنده)، من توی باشگاه وزنه بالای صد کیلو هم بلند کردم. میخواستم خودمو محک بزنم ببینم کجای گود ایستادم.
تنها شرکت کردن در مسابقه ورزشی یا هر مسابقه دیگری شبیه این است که یتیم باشی و بقیه بخواهند حقت را بخورند، شاید «زن» بودن نیز در این بی پناهی و عدم حمایت کم تأثیر نبوده است. بهار میگوید: من به عنوان ورزشکار آزاد و با هزینه شخصی در مسابقه شرکت کردم، ورزشهای جدید چون مورد اعتماد نیستن از طرف هیئتهای ورزشی خیلی حمایت نمیشن، من گلهای از کسی ندارم، ولی دلم میخواست لااقل بعد از مدال گرفتن از طرف هیئت ورزشی استان حمایت معنوی به شم، چون به هر حال من هزینه کردم و رفتم، الان هم سرپرست تیم ملی برای مسابقات گرجستان با من تماس گرفتن و گفتن اگر بخوای بیای باید پاسپورتت رو زودتر آماده کنی. ولی فقط هزینه ثبت نام توی مسابقه ده میلیون تومنه، به غیر از هزینه رفت و برگشت. به تنهایی از پسش برنمیام، به نظرم این جور موقع ها باید ورزشکارها حمایت بیشتری به شن.
حمایت کنند تا انگیزهمان از بین نرود
همه رقیبها با هیئتهای ورزشی استانشون اومده بودند. هیئت ورزشی حکم خانواده رو دارند و سر مسابقه اگر قرار باشه اتفاقی بیفته و کسی بخواد حق کسی رو به خوره هیئت میتونه از تیمش حمایت کنه. به هرحال من تنها بودم ولی خوشبختانه خودم مربیام و با خطاها آشنام، و همین برگ برنده من شد و مدال طلا رو گرفتم. انتظارم از مسئولان ورزش استان آینه که حمایت کنن تا انگیزه من و امثال من از بین نره، لااقل بدونیم کسی آزمون پشتیبانی می کنه و خستگی مسابقه از تن مون بیرون بره.
آروند میگوید تنها دو سال است که ورزش را شروع کرده است: به قصد لاغر شدن اومدم باشگاه چون خیلی چاق بودم، بدون کمک مربی ورزش رو شروع کردم دائماً مطالعه میکردم و کتاب می خوندم، ماه اول خیلی تغییر کردم و وزنم کم شد. بیشتر به ورزش علاقمند شدم، مربی م که از طریق فضای مجازی باهاش در ارتباط بودم پیشنهاد داد که کلاس مربی گری شرکت کنم، به مدت سه ماه تهران رفتم و در کلاسها و سمینارها شرکت کردم و چند تا مدرک مهم گرفتم، تهران که بودم 600 شاگرد را مربی گری میکردم. الان بیشتر توی همین باشگاه هستم و 23 شاگرد دارم. حدود 12 شاگرد مجازی دارم، باشگاههای دور و بر هم حدود 10 شاگرد دارم.
از اهمیت اخلاق حرفهای در ورزش میگوید: الان من میدونم با یه فردی که لاغره چطور کار کنم، یکی از شاگردهام وقتی اولین بار اومد باشگاه 32 کیلو بود، دمبل یک کیلویی بهش دادم دستش میلرزید، یک ماه بالای سرش بودم بدون اینکه یک ریال هزینه بیشتری ازش بگیرم، الان دمبل 20 کیلویی می گیره دستش و فوق العاده تغییر کرده. سعی میکنم با هر کسی جوری برخورد کنم که پیشرفت کنه و اعتماد به نفس پیدا کنن. با حرف زدن و شوخی و خنده به شاگردهام انرژی میدم. متاسفانه گاهی اوقات مربیها اونطور که باید و شاید برای شاگردهاشون وقت نمیگذارن و حرکت درست رو یادشون نمیدن. به نظر من ما در وهله اول باید انسانیت داشته باشیم و به افرادی که بلد نیستن یاد بدیم که چکار باید بکنن، بالاخره شاگرد هم اگر بدونه حرکت رو اشتباه میره اونطور نمیره.
بهار آروندها را حمایت کنیم
«بهار آروند» اگر حمایت نشود از مسابقه گرجستان که در دی ماه برگزار میشود جا میماند، با اینحال «بهار آروند»ها کم نیستند. سر سخنم با مسئولان است، اعم از ورزشی و غیرورزشی. «بهار آروند» تنها یکی از استعدادهای برتر استان کهگیلویه و بویراحمد است که نیاز به حمایت مالی و معنوی دارد. چطور میشود که حتی در سطح شهر یک بنر از طرف هیئت ورزش گچساران یا ادارهای دولتی برای او نمیبینیم، صرفاً برای آنکه همشهریهایش او را بشناسند و به وجودش افتخار کنند، یا برای آنکه تقدیر و تشکری از او صورت گرفته باشد. این انتظار وجود دارد که از طرف مسئولان مربوطه حمایتی فراتر از آنچه تاکنون بوده، صورت گیرد.
--------------------------------
سیده زهرا حسینیفر
کنار میدان نماز (سرباز قدیم) یک بنر کوچک از جلوی چشمم میگذرد، تا بر گردم ببینم چه بوده تاکسی رد میشود، اما برای کنجکاوی هم که شده دوباره مسیر را بر میگردم و میخوانمش. همینقدر دستگیرم میشود که «بهار آروند» نام برنده مدال طلای پاورلیفتیگ کشور است. داخل باشگاه خلیج فارس میشوم و پرس و جو میکنم. خوشبختانه «آروند» را صدا میزنند و مربی پرانرژی و قهرمان پاورلیفتینگ را میبینم که از بین کارآموزهایش با شوخی و خنده به سمت من و منشی باشگاه میآید.
با هم به گپ و گفت می نیشینیم و از چگونگی شرکت در مسابقه پاورلیفتینگ کشوری میگوید: من قبلاً یه سری کلاسهای بین المللی در تهران شرکت کردم، یک روز از طرف همین کلاسها از تهران با من تماس گرفتن و گفتن مسابقه پاورلیفتیگ قراره برگزار به شه میخوای شرکت کنی؟ مسابقات در سطح کشور و انتخابی مسابقات گرجستان بود. میخواستم شانسم رو امتحان کنم ببینم با خودم چندچندم، برای همین تمریناتم رو شروع کردم تا اشکالاتم رو متوجه به شم. در عرض 2 هفته باید هفت کیلو کم میکردم و با تمام سختیای که وجود داشت این کار رو کردم و تونستم رده وزنی 52 کیلوگرم شرکت کنم و خدا رو شکر 95 کیلو وزنه را بدون خطا بالا بردم.
وقتی اول شدم تعجب کردم
وقتی «بهار» میگوید از اول شدنش خیلی تعجب کرد کمی دلگیر میشوم، به استعدادهای دخترهای هم استانیام فکر میکنم که نیاز به حمایت برای شکوفا شدن دارند و شاید هیچگاه حمایتگری را نداشته باشند: رقیبهایم دست کم شش ماه تمرین کرده بودند، من فقط دو هفته تمرین کردم برای همین خیلی تعجب کردم. حتی موقعی که برای شرکت در مسابقه تصمیمم رو گرفتم خیلیها باورشون نمیشد که بتونم رتبه به یارم، خیلیها میگفتن نرو، ولی من میخواستم مقام به یارم، فکر میکردم زورم خیلی زیاده (با خنده)، من توی باشگاه وزنه بالای صد کیلو هم بلند کردم. میخواستم خودمو محک بزنم ببینم کجای گود ایستادم.
تنها شرکت کردن در مسابقه ورزشی یا هر مسابقه دیگری شبیه این است که یتیم باشی و بقیه بخواهند حقت را بخورند، شاید «زن» بودن نیز در این بی پناهی و عدم حمایت کم تأثیر نبوده است. بهار میگوید: من به عنوان ورزشکار آزاد و با هزینه شخصی در مسابقه شرکت کردم، ورزشهای جدید چون مورد اعتماد نیستن از طرف هیئتهای ورزشی خیلی حمایت نمیشن، من گلهای از کسی ندارم، ولی دلم میخواست لااقل بعد از مدال گرفتن از طرف هیئت ورزشی استان حمایت معنوی به شم، چون به هر حال من هزینه کردم و رفتم، الان هم سرپرست تیم ملی برای مسابقات گرجستان با من تماس گرفتن و گفتن اگر بخوای بیای باید پاسپورتت رو زودتر آماده کنی. ولی فقط هزینه ثبت نام توی مسابقه ده میلیون تومنه، به غیر از هزینه رفت و برگشت. به تنهایی از پسش برنمیام، به نظرم این جور موقع ها باید ورزشکارها حمایت بیشتری به شن.
حمایت کنند تا انگیزهمان از بین نرود
همه رقیبها با هیئتهای ورزشی استانشون اومده بودند. هیئت ورزشی حکم خانواده رو دارند و سر مسابقه اگر قرار باشه اتفاقی بیفته و کسی بخواد حق کسی رو به خوره هیئت میتونه از تیمش حمایت کنه. به هرحال من تنها بودم ولی خوشبختانه خودم مربیام و با خطاها آشنام، و همین برگ برنده من شد و مدال طلا رو گرفتم. انتظارم از مسئولان ورزش استان آینه که حمایت کنن تا انگیزه من و امثال من از بین نره، لااقل بدونیم کسی آزمون پشتیبانی می کنه و خستگی مسابقه از تن مون بیرون بره.
آروند میگوید تنها دو سال است که ورزش را شروع کرده است: به قصد لاغر شدن اومدم باشگاه چون خیلی چاق بودم، بدون کمک مربی ورزش رو شروع کردم دائماً مطالعه میکردم و کتاب می خوندم، ماه اول خیلی تغییر کردم و وزنم کم شد. بیشتر به ورزش علاقمند شدم، مربی م که از طریق فضای مجازی باهاش در ارتباط بودم پیشنهاد داد که کلاس مربی گری شرکت کنم، به مدت سه ماه تهران رفتم و در کلاسها و سمینارها شرکت کردم و چند تا مدرک مهم گرفتم، تهران که بودم 600 شاگرد را مربی گری میکردم. الان بیشتر توی همین باشگاه هستم و 23 شاگرد دارم. حدود 12 شاگرد مجازی دارم، باشگاههای دور و بر هم حدود 10 شاگرد دارم.
از اهمیت اخلاق حرفهای در ورزش میگوید: الان من میدونم با یه فردی که لاغره چطور کار کنم، یکی از شاگردهام وقتی اولین بار اومد باشگاه 32 کیلو بود، دمبل یک کیلویی بهش دادم دستش میلرزید، یک ماه بالای سرش بودم بدون اینکه یک ریال هزینه بیشتری ازش بگیرم، الان دمبل 20 کیلویی می گیره دستش و فوق العاده تغییر کرده. سعی میکنم با هر کسی جوری برخورد کنم که پیشرفت کنه و اعتماد به نفس پیدا کنن. با حرف زدن و شوخی و خنده به شاگردهام انرژی میدم. متاسفانه گاهی اوقات مربیها اونطور که باید و شاید برای شاگردهاشون وقت نمیگذارن و حرکت درست رو یادشون نمیدن. به نظر من ما در وهله اول باید انسانیت داشته باشیم و به افرادی که بلد نیستن یاد بدیم که چکار باید بکنن، بالاخره شاگرد هم اگر بدونه حرکت رو اشتباه میره اونطور نمیره.
بهار آروندها را حمایت کنیم
«بهار آروند» اگر حمایت نشود از مسابقه گرجستان که در دی ماه برگزار میشود جا میماند، با اینحال «بهار آروند»ها کم نیستند. سر سخنم با مسئولان است، اعم از ورزشی و غیرورزشی. «بهار آروند» تنها یکی از استعدادهای برتر استان کهگیلویه و بویراحمد است که نیاز به حمایت مالی و معنوی دارد. چطور میشود که حتی در سطح شهر یک بنر از طرف هیئت ورزش گچساران یا ادارهای دولتی برای او نمیبینیم، صرفاً برای آنکه همشهریهایش او را بشناسند و به وجودش افتخار کنند، یا برای آنکه تقدیر و تشکری از او صورت گرفته باشد. این انتظار وجود دارد که از طرف مسئولان مربوطه حمایتی فراتر از آنچه تاکنون بوده، صورت گیرد.
--------------------------------
سیده زهرا حسینیفر