تاریخ انتشار
سه شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۱۰
کد مطلب : ۴۹۵۱۵۴
کبنا بررسی کرد؛
واکاوی ابعاد «مدیریتهای بادآورده» در کهگیلویه و بویراحمد در گفتوگو با صاحبنظران / مرادی: در غیاب کارآمدی و پاسخگویی، احراز موقعیتهای مدیریتی، عرصه چانهزنی سیاسی میشود / عمدهترین عامل را باید در ضعف جامعه مدنی جستوجو کرد
۰
کبنا ؛مدیریتهای بادآورده اصطلاحی است که ما در پایگاه خبری کبنا نیوز به دنبال واکاوی ابعاد گوناگون آن هستیم. ازاینرو این مفهوم را با صاحبنظران در میان گذاشتیم؛ نخستین بخش از این گفتوگوها با یکی از اعضای هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه یاسوج انجام شد.
به گزارش کبنا، کهگیلویه و بویراحمد بهعنوان یکی از استانهای کمبرخوردار کشور، سالهاست که از مسائل «مدیریتی» رنج میبرد. گاهی موقعیتهای مدیریتی، نه فعالیتی برای «تصمیمگیری برای چگونگی رفع نیازهای جامعه»، بلکه موقعیتی سیاسی برای رشد و ارتقاء در نظر گرفته میشود و راه دستیابی به آن نیز نه شایستگی، بلکه نزدیکی به قدرت است؛ در واقع مدیریت در کهگیلویه و بویراحمد گاهی به صورت بادآورده به اشخاص میرسد. «مدیریتهای بادآورده»، اصطلاحی است که ما در پایگاه خبری کبنا نیوز در پی واکاوی ابعاد آن هستیم. مقدمهای در توضیح این اصطلاح در این پایگاه خبری منتشر شده است؛ [برای مطالعه آن اینجا کلیک کنید]. ما این اصطلاح را با صاحبنظران استان کهگیلویه و بویراحمد در میان گذاشتیم. نخستین بخش از این سلسلهگزارشها را با دکتر رامین مرادی از اعضای هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه یاسوج شروع کردهایم. در ادامه میتوانید اظهارات این جامعهشناس را بخوانید:
به گزارش کبنا، کهگیلویه و بویراحمد بهعنوان یکی از استانهای کمبرخوردار کشور، سالهاست که از مسائل «مدیریتی» رنج میبرد. گاهی موقعیتهای مدیریتی، نه فعالیتی برای «تصمیمگیری برای چگونگی رفع نیازهای جامعه»، بلکه موقعیتی سیاسی برای رشد و ارتقاء در نظر گرفته میشود و راه دستیابی به آن نیز نه شایستگی، بلکه نزدیکی به قدرت است؛ در واقع مدیریت در کهگیلویه و بویراحمد گاهی به صورت بادآورده به اشخاص میرسد. «مدیریتهای بادآورده»، اصطلاحی است که ما در پایگاه خبری کبنا نیوز در پی واکاوی ابعاد آن هستیم. مقدمهای در توضیح این اصطلاح در این پایگاه خبری منتشر شده است؛ [برای مطالعه آن اینجا کلیک کنید]. ما این اصطلاح را با صاحبنظران استان کهگیلویه و بویراحمد در میان گذاشتیم. نخستین بخش از این سلسلهگزارشها را با دکتر رامین مرادی از اعضای هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه یاسوج شروع کردهایم. در ادامه میتوانید اظهارات این جامعهشناس را بخوانید:
در جوامع توسعهیافته، احراز موقعیتهای مدیریتی مبتنی بر دو شرط نهادی و پذیرفتهشده، به نامهای «کارآمدی» و «پاسخگویی» است. در این جوامع، وقتی یک موقعیت مدیریتی به فردی واگذار میشود، آن فرد باید شاخصهایی داشته باشد؛ اگر فرد فاقد آن شاخصها باشد، از نظر کارآمدی و پاسخگویی به مشکل برمیخورد.
فرض کنید شما به عنوان یک مدیر کلان انتخاب شدهاید؛ حالا چه به صورت انتصابی و چه به صورت انتخابی مثلاً در یک انتخابات؛ اگر بخواهید دوباره در این جایگاه بمانید و در جریان رقابتهای سیاسی دوام بیاورید و باز هم انتخاب شوید، باید بتوانید کارآمدی خود را به اثبات برسانید. از سوی دیگر، شما باید پاسخگوی عملکردتان نیز باشید.
دو اصل کارآمدی و پاسخگویی در جوامع توسعهیافته نهادینه شدهاند. اما در جوامعی که این دو اصل غایب باشد، به قول شما این «مدیریتهای بادآورده» (یا هر عنوان دیگری) موضوعیت پیدا میکند. در واقع، در غیاب کارآمدی و پاسخگویی، احراز موقعیتهای مدیریتی، عرصه چانهزنی سیاسی میشود.
یعنی مبتنی بر چانهزنی و فاصله از قدرت (دوری و نزدیکی به آن) میتوانید به یک موقعیت مدیریتی دست یابید؛ چرا؟ چون شاخصهای نهادینهشدهای وجود ندارد که بر اساس آن، افرادی که قرار است در موقعیتی مدیریتی قرار گیرند، ضرورتاً آنها را کسب کنند. این اصطلاحی که شما استفاده کردید (مدیریتهای بادآورده) در غیاب این دو اصل به وجود میآید.
اما در غیاب جامعه مدنی است که چنین اتفاقاتی رخ میدهد؛ در بستری که جامعه مدنی یا وجود ندارد و یا به رشد کافی نرسیده و هنوز قدرتمند نیست، این پروبلماتیک و مسأله بغرنج به وجود میآید.
یک مدیر در سطح کلان، چنانچه از سوی جامعه مدنی مورد نظارت قرار نگیرد، اگر رسانهها و افکار عمومی از او مطالبهای نداشته باشند، و امانتی که به او واگذار شده مورد چون و چرا قرار نگیرد، قاعدتاً نه کارآمدی دارد و نه پاسخگو میشود. در واقع مدیر، زمانی خود را ملزم به پاسخگویی میبیند که خود را تحت نظارت عمومی ببیند.
بنابراین، عمدهترین عامل در عدم رصد عملکرد مدیران کلان، ضعف در ابزارهای نظارتی جامعه مدنی است.
به طور کلی، در جوامع توسعهیافته، احراز مدیریتها مبتنی بر یک سری ویژگیهاست که مجموعاً به آنها شایستهسالاری گفته میشود. چنانچه فردی بخواهد موقعیتی مدیریتی را به دست بیاورد، باید بتواند به آن قالب مدیریتی درآید؛ یعنی ویژگیهای لازم برای آن موقعیت را داشته باشد و بتواند خود را با آن شرایط همسان کند. اما در جوامع توسعهنیافته، بهجای آنکه فرد خود را به سطح موقعیت مدیریتی برساند، موقعیت مدیریتی را به شکل خود درمیآورد.
در واقع باید موقعیت مدیریتی، یک قالب از پیش موجود باشد که افراد بتوانند با احراز شرایط به آن دست یابند، نه اینکه معیار اصلی دوری و نزدیکی به مراکز قدرت باشد.
فرض کنید شما به عنوان یک مدیر کلان انتخاب شدهاید؛ حالا چه به صورت انتصابی و چه به صورت انتخابی مثلاً در یک انتخابات؛ اگر بخواهید دوباره در این جایگاه بمانید و در جریان رقابتهای سیاسی دوام بیاورید و باز هم انتخاب شوید، باید بتوانید کارآمدی خود را به اثبات برسانید. از سوی دیگر، شما باید پاسخگوی عملکردتان نیز باشید.
دو اصل کارآمدی و پاسخگویی در جوامع توسعهیافته نهادینه شدهاند. اما در جوامعی که این دو اصل غایب باشد، به قول شما این «مدیریتهای بادآورده» (یا هر عنوان دیگری) موضوعیت پیدا میکند. در واقع، در غیاب کارآمدی و پاسخگویی، احراز موقعیتهای مدیریتی، عرصه چانهزنی سیاسی میشود.
یعنی مبتنی بر چانهزنی و فاصله از قدرت (دوری و نزدیکی به آن) میتوانید به یک موقعیت مدیریتی دست یابید؛ چرا؟ چون شاخصهای نهادینهشدهای وجود ندارد که بر اساس آن، افرادی که قرار است در موقعیتی مدیریتی قرار گیرند، ضرورتاً آنها را کسب کنند. این اصطلاحی که شما استفاده کردید (مدیریتهای بادآورده) در غیاب این دو اصل به وجود میآید.
اما در غیاب جامعه مدنی است که چنین اتفاقاتی رخ میدهد؛ در بستری که جامعه مدنی یا وجود ندارد و یا به رشد کافی نرسیده و هنوز قدرتمند نیست، این پروبلماتیک و مسأله بغرنج به وجود میآید.
یک مدیر در سطح کلان، چنانچه از سوی جامعه مدنی مورد نظارت قرار نگیرد، اگر رسانهها و افکار عمومی از او مطالبهای نداشته باشند، و امانتی که به او واگذار شده مورد چون و چرا قرار نگیرد، قاعدتاً نه کارآمدی دارد و نه پاسخگو میشود. در واقع مدیر، زمانی خود را ملزم به پاسخگویی میبیند که خود را تحت نظارت عمومی ببیند.
بنابراین، عمدهترین عامل در عدم رصد عملکرد مدیران کلان، ضعف در ابزارهای نظارتی جامعه مدنی است.
به طور کلی، در جوامع توسعهیافته، احراز مدیریتها مبتنی بر یک سری ویژگیهاست که مجموعاً به آنها شایستهسالاری گفته میشود. چنانچه فردی بخواهد موقعیتی مدیریتی را به دست بیاورد، باید بتواند به آن قالب مدیریتی درآید؛ یعنی ویژگیهای لازم برای آن موقعیت را داشته باشد و بتواند خود را با آن شرایط همسان کند. اما در جوامع توسعهنیافته، بهجای آنکه فرد خود را به سطح موقعیت مدیریتی برساند، موقعیت مدیریتی را به شکل خود درمیآورد.
در واقع باید موقعیت مدیریتی، یک قالب از پیش موجود باشد که افراد بتوانند با احراز شرایط به آن دست یابند، نه اینکه معیار اصلی دوری و نزدیکی به مراکز قدرت باشد.