تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۵۱
کد مطلب : ۴۵۴۴۳۶
دکتر مجید ابهری:
در خیابان هیچ مشکلی حل نمیشود
۱
کبنا ؛در شرایطی که اعتراضات اخیر در کشور در حال فروکش کردن است و اوضاع روبه آرامش میرود جامعه با این سوال مواجه است که تصمیم گیران جامعه باید چه رویکردی در پیش بگیرند که علاوه بر اینکه رضایت درونی در بین افراد جامعه افزایش پیدا کند دیگر چنین بحرانهایی در کشور به وجود نیاید. سوالی که از جنبههای مختلف باید مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد. ابهری معتقد است: «من معتقدم در خیابان هیچ مشکلی حل نمیشود و هرکس بگوید ما این مشکل را در خیابان حل میکنیم دشمن جوانان ما و امنیت و رفاه جامعه و کشور است. باید این مسائل در کرسیهای آزاداندیشی که قرار بود سالهای قبل گذاشته شود و در زمان تولد جوانمرگ شد بیان شود. قرار دادن کرسیهای آزاداندیشی و ایجاد گفتمان و آزادی بعد از گفتمان میتواند راهگشای حل این مشکلات باشد وگرنه هرکسی در خیابان به دنبال آزادی و یا تکامل و رشد فکری باشد یقیناً یا اشتباه میکند و یا غرض دارد. با این وجود امروز برخی از فرزندان مسئولان به شکلی زندگی میکنند که نسل جدید را نسبت به آن حساس کرده است.»
به گزارش کبنا، دکتر مجید ابهری، جامعهشناس و رفتارشناس اجتماعی در گفتوگو با آرمان ملی به این موضوعات پرداخته که در ادامه ماحصل آن را میخوانید.
در شرايطي که اعتراضات فروکش کرده و جامعه به سمت آرامش حرکت ميکند تصميم گيران جامعه بايد چه رويکردي را در دستور کار خود قرار بدهند که ديگر شاهد چنين بحرانهايي در جامعه نباشيم؟
در حوادث جاري که نسلهاي دهههاي هفتاد و هشتاد و نود اصليترين اجزاي اجرايي آن بودند نکتهاي که وجود داشت عدم شناخت نسلهاي يادشده از وقايع و حوادث تاريخي و ضعف تجربههاي آنها بود. از سوي ديگر حجم انبوه تبليغات رنگارنگ دشمنان در فضاي مجازي وشبکههاي ماهوارهاي مزيد بر علت شد و بحران را تشديد کرد. اين در حالي است که ضعف مديريتهاي گذشته و انباشت خطاهاي تلنبار شده روي هم و رانت خواريها و ويژه خواريها و سوءاستفاده از امضاهاي طلايي و تورم و گرانيهاي ناشي از 3 دهه تحريمهاي ظالمانه استکباري فشار زيادي را بر اقشار کم درآمد و ضعيف وارد کرده است. نکته مهم اين بود که در شعارهاي اين روزها حرفي از زخمهاي ناسور و دردهاي کهنه نيازمندان به ميان نميآيد و خواستههاي لاکچري بر خواستهاي مردم پيشي گرفتهاند. رياست قوه قضا در ميان حرفهايشان از تبديل تهديدها به فرصت سخن گفته بود و چه بجا و منطقي بود. اگر قرار باشد فرصتهاي موجود از دست رفته و به بهرهبرداري منطقي سوق نيابد حاصل اين همه اتلاف انرژي چيست؟ واقعيت اين است که اگر از حوادث اخير درس نگرفته و تجربه نياموزيم اين حرکات فقط اتلاف انرژي و فرصت قلمداد خواهند شد. و چه خوش سرود آن شاعر که: «اگر پند خردمندان به شيريني نياموزي/فلک آن پند را با تلخي دهد روزي.» به همين دليل اگر از تجارب تلخ اتفاقات اخير درس نگرفته و در خلق و بهره گيري از فرصتها غفلت کنيم؛ بايد منتظر آن روزهاي تلخ باشيم که نتايج اين فرصتسوزيها را همراه با سيلي تاريخ ياد گرفته و مرور کنيم. در همين روزها که کشور ما دربعضي از شهرها مواجه با ناآراميهاي مختلفي بود کشور همسايه ما ترکيه بعنوان يکي از قطبهاي گردشگري منطقه مواجه با يک حرکت تروريستي بود که به قيمت جان حداقل 7 نفر و جراحت دهها نفر تمام شد. ضمن همدردي با خانوادههاي قربانيان اين حادثه تلخ و غير انساني و طلب آمرزش براي شهداي حرم شاهچراغ بايد عرض کنم کشوري که در ظاهر از آرامش سياسي و اجتماعي برخوردار است ناگهان در کوران يک حادثه تروريستي قرار ميگيرد اما در کشور ما بهرغم تمامي مشکلات نهادهاي امنيتي و پليسي در اوج اقتدار و آرامش از حريم رفاه فکري جامعه پاسداري کرده و با دقت مراقب تحرکات تروريستي هستند.
تحليل شما از اتفاقي که اين روزها براي برخي روحانيون در معابر عمومي رخ ميداد و به«عمامه پراني» موسوم شده بود چيست؟
عمامهپراني بهعنوان مولود اين روزها ممکن است براي نسلهاي حاضر در خيابان جديد باشد اما براي ما که عمامه پراني عبدا... نوري (وزير کشور وقت اصلاحات را در نماز جمعه)و دهها مورد ديگر را در نقاط مختلف ديدهايم اين صحنهها دل آزار و ناپسند و تکراري است. يک روحاني که عمامهاش در کوچه و خيابان از سرش به زمين ميافتد فردي معمولي و از جنس مردم عادي است وگرنه خدم و حشم و اسکورت وي چنين اجازهاي به کسي نميداد. از نگاه رفتاري نسلهايي که امروز در خيابانها مشاهده ميشوند نسلهايي هستند که نه در پيروزي انقلاب و نه در جنگ حضور داشتهاند بلکه نسلهايي از دهههاي 70 و 80 و 90 هستند؛ کساني که پدر و مادر آنها وظيفه رنگين کردن سفرههايشان را برعهده دارند و آنها در سفره آماده حاضر شده و رفتهاند. ازاينجهت به آنها نسل Z ميگوييم که آنها نه در حال تحصيل هستند و در حال زحمت، 2 يا 3 سال بهصورت آنلاين محصل بودهاند و غيرحضوري درسخوانده و به کلاس بالاتر رفتهاند. از جهت ديگر نيز نه تخصص و نه اشتغالي دارند لباس و غذايشان آماده بوده و دچار انرژيهاي نهفته گشتهاند. از نگاه ديگر از لحاظ هيجانهاي رفتاري طيف سني يادشده نيازمند تخليه انرژي هستند، اگر به ورزشهاي موردعلاقه و توجه آنها نظري بيندازيم، ورزشهايي از جمله جامپينگ و غواصي و کايتسواري و امثال آنها همه و همه در زمينه هيجانآوري و تخليه آن به اجرا درميآيد. وقتي خانواده و نهادهاي مسئول و متصدي امکان تخليه انرژي را براي آنها فراهم نکنند آنها به دنبال تخليه انرژي خود ميروند و همچنين اگر ما به آنها الگوهاي رفتاري ارائه نکنيم خودشان بر اساس نيازهاي غريزي به دنبال پيدا کردن الگوهاي رفتاري رفته و سلبريتيها را به عنوان نمادهاي اخلاقي خود انتخاب ميکنند. با توجه به مجموعه نکات گفتهشده و از طرفي با توجه به فشار اقتصادي که به جامعه و اينگونه افراد وارد ميشود و ازيکطرف جوانان در اينستاگرام صفحه بچه پولدارها را ايجاد کرده و سبک زندگي لوکس و گرانقيمت خود را نشان ميدهند، درحاليکه اکثريت آنها حتي قادر به رفتن به يک سينما نيستند. اين فاصله طبقاتي که ناشي از برخي رانتخواري و کسب درآمدهاي نامشروع و نجومي هستند باعث ميشوند جوانان نسبت به نداشتههاي خود تحريکشده و اينگونه خلأها را در جامعه به نمايش بگذارند. در تمام دنيا گفتمان بهعنوان يک راهکار در دانشگاهها و مدارس وجود دارد.
چگونه ميتوان با رويکرد گفتماني از چالشهاي کنوني عبور کرد؟
من معتقدم در خيابان هيچ مشکلي حل نميشود و هرکس بگويد ما اين مشکل را در خيابان حل ميکنيم دشمن جوانان ما و امنيت و رفاه جامعه و کشور است. بايد اين مسائل در کرسيهاي آزادانديشي که قرار بود سالهاي قبل گذاشته شود و در زمان تولد جوانمرگ شد بيان شود. قرار دادن کرسيهاي آزادانديشي و ايجاد گفتمان و آزادي بعد از گفتمان ميتواند راهگشاي حل اين مشکلات باشد وگرنه هرکسي در خيابان به دنبال آزادي و يا تکامل و رشد فکري باشد يقيناً يا اشتباه ميکند و يا غرض دارد. با اين وجود امروز برخي از فرزندان مسئولان به شکلي زندگي ميکنند که نسل جديد را نسبت به آن حساس کرده است. در شرايط کنوني نزديک به5 هزار نفر از فرزندان مسئولان دولتهاي گذشته و فعلي در خارج از کشور زندگي ميکنند. برخي آقازادهها در خارج از کشور اتومبيلهايي را سوار ميشوند که حتي در ايران اغلب مردم نميتوانند آن را تصور کنند. اين گونه تبعيضها در وضعيت تحصيلي و زندگي وضعيتي را تداعي ميکند که باعث نارضايتي مردم شده است. دولت بايد در اين زمينه قوانيني را تصويب کند که کساني که داراي گذرنامه خارجي هستند و خانواده و فرزندان آنها در کشورهاي ديگر مشغول تحصيل هستند حق ندارند در صورت بازگشت به کشور در مشاغل کليدي مشغول به کار شوند. کسي که خود را به عنوان مسئول معرفي ميکند بايد اين نکته را در نظر داشته باشد که در مقابل مردم و کشور مسئوليت دارد. هنگامي که يک مسئول فرزندان خود را به کشورهاي خارجي ميفرستد باعث بدبيني مردم نسبت به وضعيت زندگي مسئولان ميشود. به هر حال مردم در چنين شرايطي فرزندان خارج رفته مسئولان را با کساني در داخل کشور مقايسه ميکنند که شرايط تحصيل در دانشگاههاي داخل کشور را ندارند. اگر قرار است اين روند اشتباه متوقف شود دولت دو راه در پيش دارد؛ نخست اينکه شرايطي را فراهم کند که فرزندان مسئولاني که در خارج از کشور زندگي ميکنند به کشور بازگردند يا اينکه مسئولاني که از فرزندان آنها به دلايل مختلف در خارج از کشور زندگي ميکنند در سمتهاي کليدي و مهم مورد استفاده قرار نگيرند. در چنين شرايطي حداقل مردم رضايت بيشتري پيدا ميکنند و از وضعيتي که امروز در آن قرار دارند خارج ميشوند و به هر حال در شرايط کنوني مطالبه مردم برخورد با مسئولاني است که به دلايل مختلف از پول بيتالمال فرزندان خود را به خارج از کشور فرستادهاند. اين برخورد بايد با سلب مسئوليت از آنها نيز همراه باشد. در چهل سال گذشته ملت ايران آزادي واستقلال و مفاهيم اصيل اسلامي را به عنوان چراغ راه اصلي خود انتخاب کرده و تمام هزينههاي جاني و مالي ممکن را در اين راه پرداخته و شديدترين مشکلات را تحمل کردهاند. با اين وجود در شرايط کنوني در مقابل کوهي از مشکلات قرار گرفته و منتظر گشايشها و حمايتهاي عملي و کاربردي هستند.
راهکار شما براي عبور از بحرانهاي کنوني جامعه چيست؟چگونه ميتوان سرمايه اجتماعي از دست رفته را بازگرداند؟
در شرايط کنوني کشور با بحرانهاي زيادي در زمينه محيط زيست و اقتصاد مواجه است که هر کدام از اين چالشها نيازمند نگاه ويژه و برنامهريزي دقيق دارد. از سوي ديگر در دنياي امروز اينترنت و شبکههاي اجتماعي ميتواند يکي از ابزارهاي افزايش سرمايههاي اجتماعي باشد و نه کاهش آن. بسياري از دولتها با ارائه خدمات در شبکههاي اجتماعي به شهروندان سرمايه و پشتوانه اجتماعي خود را تقويت ميکنند. ورود هر فناوري در يک جامعه بايد همراه با فرهنگسازي و آموزشهاي لازم در زمينه کاربرد آن باشد. در اين صورت تهديدات تبديل به فرصتها شده و کاربرد و استفاده منطقي و درست از آن فناوري در جامعه رشد و توسعه مييابد. اگر فرهنگسازي توسط رسانههاي ما صورت ميگرفت امروز فضاي مجازي بهجاي آنکه جولانگاه افراد ناهنجار باشد ميتوانست به فرصتي براي توسعه علم و فرهنگ، خلق آثار هنري و برقراري ارتباطات مفيد تبديل شود. اين وظيفه برعهده رسانهها به ويژه صداوسيما، نهادهاي آموزشي و خانوادهها است؛ تا شکل صحيح بهرهگيري از تکنولوژيهاي مدرن به جامعه و به ويژه جوانان آموخته شود. در شرايط کنوني بهخاطر پايين بودن سطح نشاط اجتماعي و کاستيها در زمينه تفريحات و امور رفاهي، سرگرمي اصلي بسياري از افراد حضور در فضاي مجازي و مطالعه اينگونه صفحات است. ايجاد نشاط اجتماعي، عرضه امکانات رفاهي، تفريحي و ورزشي ارزان قيمت يا رايگان ميتواند پوششي براي کاهش اينگونه ناهنجاريها شود. در حال حاضر فضاي مجازي به نوعي بخشي از زندگي افراد شده است. در روزگار نهچندان دور کودکان و نوجوانان بهدليل محدوديتهاي آن زمان به جاي اينکه از همان دوران کودکي با گوشيهاي موبايل و اينترنت آشنا باشند با دورهميهاي خانوادگي آشنا ميشدند؛ اين در حالي است که اين روزها زندگي بدونفضاي مجازي و اينترنت تقريبا براي کودکان و نوجوانان امکانپذير نيست و نسبت به اين فضا وابستگي دارند. به همين دليل نميتوان به صورت سلبي با اين موضوع برخورد کرد و بلکه نيازمند دقت نظر و آينده نگري است.
به گزارش کبنا، دکتر مجید ابهری، جامعهشناس و رفتارشناس اجتماعی در گفتوگو با آرمان ملی به این موضوعات پرداخته که در ادامه ماحصل آن را میخوانید.
در شرايطي که اعتراضات فروکش کرده و جامعه به سمت آرامش حرکت ميکند تصميم گيران جامعه بايد چه رويکردي را در دستور کار خود قرار بدهند که ديگر شاهد چنين بحرانهايي در جامعه نباشيم؟
در حوادث جاري که نسلهاي دهههاي هفتاد و هشتاد و نود اصليترين اجزاي اجرايي آن بودند نکتهاي که وجود داشت عدم شناخت نسلهاي يادشده از وقايع و حوادث تاريخي و ضعف تجربههاي آنها بود. از سوي ديگر حجم انبوه تبليغات رنگارنگ دشمنان در فضاي مجازي وشبکههاي ماهوارهاي مزيد بر علت شد و بحران را تشديد کرد. اين در حالي است که ضعف مديريتهاي گذشته و انباشت خطاهاي تلنبار شده روي هم و رانت خواريها و ويژه خواريها و سوءاستفاده از امضاهاي طلايي و تورم و گرانيهاي ناشي از 3 دهه تحريمهاي ظالمانه استکباري فشار زيادي را بر اقشار کم درآمد و ضعيف وارد کرده است. نکته مهم اين بود که در شعارهاي اين روزها حرفي از زخمهاي ناسور و دردهاي کهنه نيازمندان به ميان نميآيد و خواستههاي لاکچري بر خواستهاي مردم پيشي گرفتهاند. رياست قوه قضا در ميان حرفهايشان از تبديل تهديدها به فرصت سخن گفته بود و چه بجا و منطقي بود. اگر قرار باشد فرصتهاي موجود از دست رفته و به بهرهبرداري منطقي سوق نيابد حاصل اين همه اتلاف انرژي چيست؟ واقعيت اين است که اگر از حوادث اخير درس نگرفته و تجربه نياموزيم اين حرکات فقط اتلاف انرژي و فرصت قلمداد خواهند شد. و چه خوش سرود آن شاعر که: «اگر پند خردمندان به شيريني نياموزي/فلک آن پند را با تلخي دهد روزي.» به همين دليل اگر از تجارب تلخ اتفاقات اخير درس نگرفته و در خلق و بهره گيري از فرصتها غفلت کنيم؛ بايد منتظر آن روزهاي تلخ باشيم که نتايج اين فرصتسوزيها را همراه با سيلي تاريخ ياد گرفته و مرور کنيم. در همين روزها که کشور ما دربعضي از شهرها مواجه با ناآراميهاي مختلفي بود کشور همسايه ما ترکيه بعنوان يکي از قطبهاي گردشگري منطقه مواجه با يک حرکت تروريستي بود که به قيمت جان حداقل 7 نفر و جراحت دهها نفر تمام شد. ضمن همدردي با خانوادههاي قربانيان اين حادثه تلخ و غير انساني و طلب آمرزش براي شهداي حرم شاهچراغ بايد عرض کنم کشوري که در ظاهر از آرامش سياسي و اجتماعي برخوردار است ناگهان در کوران يک حادثه تروريستي قرار ميگيرد اما در کشور ما بهرغم تمامي مشکلات نهادهاي امنيتي و پليسي در اوج اقتدار و آرامش از حريم رفاه فکري جامعه پاسداري کرده و با دقت مراقب تحرکات تروريستي هستند.
تحليل شما از اتفاقي که اين روزها براي برخي روحانيون در معابر عمومي رخ ميداد و به«عمامه پراني» موسوم شده بود چيست؟
عمامهپراني بهعنوان مولود اين روزها ممکن است براي نسلهاي حاضر در خيابان جديد باشد اما براي ما که عمامه پراني عبدا... نوري (وزير کشور وقت اصلاحات را در نماز جمعه)و دهها مورد ديگر را در نقاط مختلف ديدهايم اين صحنهها دل آزار و ناپسند و تکراري است. يک روحاني که عمامهاش در کوچه و خيابان از سرش به زمين ميافتد فردي معمولي و از جنس مردم عادي است وگرنه خدم و حشم و اسکورت وي چنين اجازهاي به کسي نميداد. از نگاه رفتاري نسلهايي که امروز در خيابانها مشاهده ميشوند نسلهايي هستند که نه در پيروزي انقلاب و نه در جنگ حضور داشتهاند بلکه نسلهايي از دهههاي 70 و 80 و 90 هستند؛ کساني که پدر و مادر آنها وظيفه رنگين کردن سفرههايشان را برعهده دارند و آنها در سفره آماده حاضر شده و رفتهاند. ازاينجهت به آنها نسل Z ميگوييم که آنها نه در حال تحصيل هستند و در حال زحمت، 2 يا 3 سال بهصورت آنلاين محصل بودهاند و غيرحضوري درسخوانده و به کلاس بالاتر رفتهاند. از جهت ديگر نيز نه تخصص و نه اشتغالي دارند لباس و غذايشان آماده بوده و دچار انرژيهاي نهفته گشتهاند. از نگاه ديگر از لحاظ هيجانهاي رفتاري طيف سني يادشده نيازمند تخليه انرژي هستند، اگر به ورزشهاي موردعلاقه و توجه آنها نظري بيندازيم، ورزشهايي از جمله جامپينگ و غواصي و کايتسواري و امثال آنها همه و همه در زمينه هيجانآوري و تخليه آن به اجرا درميآيد. وقتي خانواده و نهادهاي مسئول و متصدي امکان تخليه انرژي را براي آنها فراهم نکنند آنها به دنبال تخليه انرژي خود ميروند و همچنين اگر ما به آنها الگوهاي رفتاري ارائه نکنيم خودشان بر اساس نيازهاي غريزي به دنبال پيدا کردن الگوهاي رفتاري رفته و سلبريتيها را به عنوان نمادهاي اخلاقي خود انتخاب ميکنند. با توجه به مجموعه نکات گفتهشده و از طرفي با توجه به فشار اقتصادي که به جامعه و اينگونه افراد وارد ميشود و ازيکطرف جوانان در اينستاگرام صفحه بچه پولدارها را ايجاد کرده و سبک زندگي لوکس و گرانقيمت خود را نشان ميدهند، درحاليکه اکثريت آنها حتي قادر به رفتن به يک سينما نيستند. اين فاصله طبقاتي که ناشي از برخي رانتخواري و کسب درآمدهاي نامشروع و نجومي هستند باعث ميشوند جوانان نسبت به نداشتههاي خود تحريکشده و اينگونه خلأها را در جامعه به نمايش بگذارند. در تمام دنيا گفتمان بهعنوان يک راهکار در دانشگاهها و مدارس وجود دارد.
چگونه ميتوان با رويکرد گفتماني از چالشهاي کنوني عبور کرد؟
من معتقدم در خيابان هيچ مشکلي حل نميشود و هرکس بگويد ما اين مشکل را در خيابان حل ميکنيم دشمن جوانان ما و امنيت و رفاه جامعه و کشور است. بايد اين مسائل در کرسيهاي آزادانديشي که قرار بود سالهاي قبل گذاشته شود و در زمان تولد جوانمرگ شد بيان شود. قرار دادن کرسيهاي آزادانديشي و ايجاد گفتمان و آزادي بعد از گفتمان ميتواند راهگشاي حل اين مشکلات باشد وگرنه هرکسي در خيابان به دنبال آزادي و يا تکامل و رشد فکري باشد يقيناً يا اشتباه ميکند و يا غرض دارد. با اين وجود امروز برخي از فرزندان مسئولان به شکلي زندگي ميکنند که نسل جديد را نسبت به آن حساس کرده است. در شرايط کنوني نزديک به5 هزار نفر از فرزندان مسئولان دولتهاي گذشته و فعلي در خارج از کشور زندگي ميکنند. برخي آقازادهها در خارج از کشور اتومبيلهايي را سوار ميشوند که حتي در ايران اغلب مردم نميتوانند آن را تصور کنند. اين گونه تبعيضها در وضعيت تحصيلي و زندگي وضعيتي را تداعي ميکند که باعث نارضايتي مردم شده است. دولت بايد در اين زمينه قوانيني را تصويب کند که کساني که داراي گذرنامه خارجي هستند و خانواده و فرزندان آنها در کشورهاي ديگر مشغول تحصيل هستند حق ندارند در صورت بازگشت به کشور در مشاغل کليدي مشغول به کار شوند. کسي که خود را به عنوان مسئول معرفي ميکند بايد اين نکته را در نظر داشته باشد که در مقابل مردم و کشور مسئوليت دارد. هنگامي که يک مسئول فرزندان خود را به کشورهاي خارجي ميفرستد باعث بدبيني مردم نسبت به وضعيت زندگي مسئولان ميشود. به هر حال مردم در چنين شرايطي فرزندان خارج رفته مسئولان را با کساني در داخل کشور مقايسه ميکنند که شرايط تحصيل در دانشگاههاي داخل کشور را ندارند. اگر قرار است اين روند اشتباه متوقف شود دولت دو راه در پيش دارد؛ نخست اينکه شرايطي را فراهم کند که فرزندان مسئولاني که در خارج از کشور زندگي ميکنند به کشور بازگردند يا اينکه مسئولاني که از فرزندان آنها به دلايل مختلف در خارج از کشور زندگي ميکنند در سمتهاي کليدي و مهم مورد استفاده قرار نگيرند. در چنين شرايطي حداقل مردم رضايت بيشتري پيدا ميکنند و از وضعيتي که امروز در آن قرار دارند خارج ميشوند و به هر حال در شرايط کنوني مطالبه مردم برخورد با مسئولاني است که به دلايل مختلف از پول بيتالمال فرزندان خود را به خارج از کشور فرستادهاند. اين برخورد بايد با سلب مسئوليت از آنها نيز همراه باشد. در چهل سال گذشته ملت ايران آزادي واستقلال و مفاهيم اصيل اسلامي را به عنوان چراغ راه اصلي خود انتخاب کرده و تمام هزينههاي جاني و مالي ممکن را در اين راه پرداخته و شديدترين مشکلات را تحمل کردهاند. با اين وجود در شرايط کنوني در مقابل کوهي از مشکلات قرار گرفته و منتظر گشايشها و حمايتهاي عملي و کاربردي هستند.
راهکار شما براي عبور از بحرانهاي کنوني جامعه چيست؟چگونه ميتوان سرمايه اجتماعي از دست رفته را بازگرداند؟
در شرايط کنوني کشور با بحرانهاي زيادي در زمينه محيط زيست و اقتصاد مواجه است که هر کدام از اين چالشها نيازمند نگاه ويژه و برنامهريزي دقيق دارد. از سوي ديگر در دنياي امروز اينترنت و شبکههاي اجتماعي ميتواند يکي از ابزارهاي افزايش سرمايههاي اجتماعي باشد و نه کاهش آن. بسياري از دولتها با ارائه خدمات در شبکههاي اجتماعي به شهروندان سرمايه و پشتوانه اجتماعي خود را تقويت ميکنند. ورود هر فناوري در يک جامعه بايد همراه با فرهنگسازي و آموزشهاي لازم در زمينه کاربرد آن باشد. در اين صورت تهديدات تبديل به فرصتها شده و کاربرد و استفاده منطقي و درست از آن فناوري در جامعه رشد و توسعه مييابد. اگر فرهنگسازي توسط رسانههاي ما صورت ميگرفت امروز فضاي مجازي بهجاي آنکه جولانگاه افراد ناهنجار باشد ميتوانست به فرصتي براي توسعه علم و فرهنگ، خلق آثار هنري و برقراري ارتباطات مفيد تبديل شود. اين وظيفه برعهده رسانهها به ويژه صداوسيما، نهادهاي آموزشي و خانوادهها است؛ تا شکل صحيح بهرهگيري از تکنولوژيهاي مدرن به جامعه و به ويژه جوانان آموخته شود. در شرايط کنوني بهخاطر پايين بودن سطح نشاط اجتماعي و کاستيها در زمينه تفريحات و امور رفاهي، سرگرمي اصلي بسياري از افراد حضور در فضاي مجازي و مطالعه اينگونه صفحات است. ايجاد نشاط اجتماعي، عرضه امکانات رفاهي، تفريحي و ورزشي ارزان قيمت يا رايگان ميتواند پوششي براي کاهش اينگونه ناهنجاريها شود. در حال حاضر فضاي مجازي به نوعي بخشي از زندگي افراد شده است. در روزگار نهچندان دور کودکان و نوجوانان بهدليل محدوديتهاي آن زمان به جاي اينکه از همان دوران کودکي با گوشيهاي موبايل و اينترنت آشنا باشند با دورهميهاي خانوادگي آشنا ميشدند؛ اين در حالي است که اين روزها زندگي بدونفضاي مجازي و اينترنت تقريبا براي کودکان و نوجوانان امکانپذير نيست و نسبت به اين فضا وابستگي دارند. به همين دليل نميتوان به صورت سلبي با اين موضوع برخورد کرد و بلکه نيازمند دقت نظر و آينده نگري است.