تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۲۲:۱۷
کد مطلب : ۴۵۱۱۸۱
پژوهشگر تاریخ اسلام حوزه علمیه قم:
انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) بدون توکل حسینی ممکن نیست
۰
کبنا ؛ امشب شب عاشورا است. شبی که هر دلداده اباعبدالله الحسین آرزو میکند صبح نشود. بی جهت نیست که دهها سال است، این شعر، مهمان هیئات حسینی است: چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است / امشبی را شه دین در حرمش مهمان است.
به گزارش کبنا، تنها تکیه گاه امام حسین (ع) در طول سفر کربلا توکل به خداوند بود. توکّل به معنای اعتماد و تکیه بر خداست و این که انسان بر خود و نیروها و توانمندیهای خود یا دیگران اعتمادی نداشته باشد لذا باید به یک مبدأ خبیر و قادر تکیه کند و این همان توکّل بر خداست. چون هر کس در کاری که خُبره نیست و یا توان آن را ندارد وکیل میگیرد.
هر کس بر خدا توکّل کند خدا کفایت مهمات و مشکلات او را میکند. خدا کفایت مشکلات ما را میکند و او بهترین وکیل و تکیه گاه است، در بیان بلند حضرت جوادالائمه (ع) آمده است: تکیه بر خدا بهای هر متاع گران قیمت و نردبان هر مقام متعالی و متکاملی است: «ألثّقة بالله ثمنٌ لکلّ غالٍ وسُلّمٌ إلی کلّ عالٍ».توکّل مرزی جدا از بکارگیری اسباب مادی ندارد تا انسان بگوید: کاری که توانایی آن را دارم، خودم انجام میدهم و کاری که در انجام آن ناتوان هستم بر خدا توکل کرده و به او واگذار میکنم. بلکه انسان در ریز و درشت کارهای خود ضعیف و ناتوان است و احتیاج به وکیل دارد. نه تنها در قیام خود به حول و قوهٴ الهی نیاز دارد، در قعود و نشستن نیز محتاج به حول و قوه اوست لذا در نماز میگوئیم: «بحول الله وقوته أقوم وأقعد»، یعنی نه تنها در ایستادن بلکه در نشستن نیز به حول و قوه خدا اعتماد و تکیه میکنم.
امام حسین (ع) در طول سفر کربلا خدا را تنها تکیه گاه خودش میداند و همواره این مطلب توحیدی را اعلام میکند لذا در دومین سخنرانی خود در روز عاشورا، پس از آن که هر دو سپاه آمادهٴ نبرد شدند، خطاب به سربازان عمرسعد فرمود: «…إسمعوا قولی ولا تعجلوا… «فأجمعوا أمرکم وشرکائکم ثمّ لایکن أمرکم علیکم غُمّة ثمّ اقضوا إلیّ ولا تنظرون»؛ «إنّ ولیّی الله الذی نزل الکتاب وهو یتولّی الصالحین»»؛ دست در دست همفکرانتان دهید و با دوستانتان همداستان شوید تا کارها بر شما اشتباه نشود و آن گاه تصمیم نهایی خود را درباره من بگیرید و به من مهلت ندهید که سرپرست من خدایی است که قرآن را فرستاده و دوستدار و سرپرست صالحان است. پس از نفرینی که درباره ناکثان عهدشکن کرد به خداوند عرضه داشت: «أنت ربّنا علیک توکّلنا وإلیک أنبنا وإلیک المصیر»؛ خدایا! تو پروردگار ما هستی، بر تو توکّل میکنیم و صیرورت ما به سوی توست و در همان روز عاشورا دستش را به سوی آسمان بلند کرد و عرضه داشت: «أللّهمّ أنت ثقتی فی کلّ کرب»؛ خدایا در هر مصیبتی تکیه گاه من تو هستی.
در موقع وداع با اهل بیت خود به آنان فرمود: «واعلموا أنّ الله تعالی حامیکم وحافظکم وسینْجیکم منْ شرّ الأعداء ویجعل عاقبة أمرکم إلی خیر»؛ بدانید که خدا حامی و حافظ شماست و به زودی شما را از شرّ دشمنان حفظ میکند و عاقبت کار شما را خیر میگرداند.در واپسین لحظات عمر شریف خود هم وقتی که سر بر بالین شهادت گذاشت، در مناجات خود با قاضی الحاجات عرضه داشت: «أللّهمّ متعالی المکان عظیم الجبروت… أستعین بک ضعیفاً وأتوکّلُ علیک کافیاً…»؛ ای خدای بلندمرتبه و دارای قدرت و جبروت… در حالی که ضعیفم از تو کمک میخواهم و استعانت می جویم و بر تو توکّل میکنم و همین مرا کافی است.
به گزارش کبنا، خبرگزاری مهر به مناسبت شب عاشورای حسینی و برای واکاوی بیشتر جایگاه توکل در سیره امام حسین (ع) با حجت الاسلام امیر علی حسنلو استاد حوزه علمیه قم و مدیر گروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزههای علمیه به گفتوگویی انجام داده که حاصل آن را در ادامه میخوانید:
*مبانی اعتقاد به توکل در اندیشه حسینی چیست؟
توکل از ریشه واژه «وکل» است به معنای اتکال و اعتماد و تکیه و پشتیبان گیری از قدرتی که شکست ناپذیر است و سپردن نتیجه کار پس از تصمیم به انجام به او، در توکل به لحاظ وزن تفعّل، اختیار و انتخاب هست که انسان با اختیار خود فردی را وکیل بر میگزیند تا به کارهایش سامان بخشد. توکل در اصطلاح براساس آنچه از آیات قرآن برداشت میشود، واگذاری نتیجه امور به خداوند و تمسک به طاعت او و رضایت دادن به تدبیر او در همه شئون گفتاری و کرداری بر او تکیه کردن یا سپردن امور به او همراه انقطاع از اسباب و علل ظاهری و اعتماد به او به عنوان سبب حقیقی و مسبب الا سباب است. اعتقاد و باور به توکل از قرآن کریم نشأت گرفته است؛ در آیات قرآن توکل بسیار مهم ویکی از اصول اعتقاد انسان مؤمن معرفی شده است؛ از نظر عرفا توکل یکی از مراتب مهم عرفان و شناخت پروردگار ویکی از مراتب اعلای یقین است؛ بر این اساس خداوند به توکل بر خود پس از توحید تاکید فرموده است: «اَللّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ وعَلَی اللّهِ فَلیَتَوَکَّلِ المُؤمِنون» این رتبه معنوی توکل نشانه آن است که ایمان و شناخت صحیح مهمترین انگیزه برای توکل است، از این رو برخی گفتهاند برای ایجاد انگیزه آیهای بالاتر از این آیه نیست. «ذلِکُمُ اللّهُ رَبّی عَلَیهِ تَوَکَّلتُ واِلَیهِ اُنیب» بنابراین توکل از مراتب اعلی ایمان و تحصیل آن نیاز به یقین بسیار نیرومند و باور قوی است؛ توکل در پی خود مراتبی چون رضا و تسلیم و تفویض را در پی دارد، وقتی انسان به خداوند اعتماد میکند، از آنچه در سایه این اعتماد و اتکال برای انسان حاصل میشود مرتبه رضا است، هر چند مقام تسلیم شامخ تر و والاتر از رضاست، قضیه و حادثه عاشورا و معامله امام حسین (ع) با خداوند را باید با این مبانی عرفانی بلند مورد توجه و تحلیل قرار داد.
* توکل چه نتایج و دست آوردهای معرفتی دارد؟
بی گمان رسیدن به مقام اتکال علی الله نیاز به تمرین دارد و تحصیل آن به این آسانی نیست، رتبهای است که انبیای اولوالعزم به آن سفارش شدهاند از سوی پروردگار و مسیری است که خداوند خود در پیشروی ترقی معنوی و موفقیت در دعوت انبیا قرار داده است. دوری از وسوسه شیطان نتیجه توکل بر خداوند است قرآن کریم در این زمینه میفرماید «اِنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلطنٌ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وعَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلون» خلاصی از وسوسه شیطان به آسانی تحصیل نمیشود اما خداوند خود وعده داده است کسی که به او توکل کند از وساوس شیطان آسوده است. همچنین محبوبیت نزد پروردگار از دیگر ثمرات توکل است که قرآن در این زمینه میفرماید «اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَوَکِّلین» متوکل به مرتبه حب نائل میشود که در عرفا این مرتبه از شناخت را در راه سیر سلوک یکی از منازل مهم شمردهاند؛ حب دوقسم است حب از سوی محبوب به سوی طالب و عاشق مرتبه بسیار رفیع و مقصودی عزیز است.
صبر نیز یکی از ثمرات مراتب توکل است که قرآن کریم میفرماید «و ما لَنا اَلاّ نَتَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ وقَد هَدنا سُبُلَنا ولَنَصبِرَنَّ عَلی ما ءاذَیتُمونا» انسان متوکل صبور است و صبر منزلتی است که خداوند به بنده میدهد و سنگری است که در سایه پناه آن بنده به بسیاری از ناملایمات و شکستها غلبه میکند. همچنین کفایت بر خداوند از دیگر نتایج بوده و خداوند میفرماید «ومَن یَتَوَکَّل عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسبُه» یکی از آثار توکل در بنده این است که به یاری دیگران زیاد حساب باز نمیکند بلکه تنها حساب او به یاری خداوند است چنانکه ابراهیم در آتش به این نتیجه دست یافت و مستقیماً از سوی خداوند کمک دریافت ونیل به این میزان از معرفت رسید. باز شدن راه نعمتها به روی انسان، عزت و اقتدار و استواری از دیگر نتایج توکل هستند. لازم به ذکر است از نتایج مهم توکل استقامت و استواری و اطمینان به حقانیت راه است؛ همه انبیا در دعوت به این مرتبه از ایمان با توکل بر خداوند دست یافتند؛ چنانکه حضرت نوح علیه السلام در برابر انکار و حق ناپذیری کافران این بود «فَعَلَی اللّهِ تَوَکَّلتُ فَاَجمِعوا اَمرَکُم و شُرَکاءَکُم».
منطق حضرت هود علیه السلام نیز در برابر مخالفان خویش این بود که هرچه در توان دارید به کار گیرید: «ثُمَّ لا تُنظِرون اِنّی تَوَکَّلتُ عَلَی اللّهِ» در نگاه قرآن باید انسان مؤمن در همه کارها و امور زندگی ضمن تلاش و تدارک و اقدام شایسته بر خداوند تکیه نموده و بر او توکل کند، توکل پیوستگی یاد خداوند و دوری از شرک هست که در همه کارها از جمله جنگ با کافران: «اِذ هَمَّت طَائِفَتانِ مِنکُم اَن تَفشَلا واللّهُ ولِیُّهُما و عَلَی اللّهِ فَلیَتَوَکَّلِ المُؤمِنون» و پذیرش صلح از سوی دشمن «و اِن جَنَحوا لِلسَّلمِ فَاجنَح لَها وتَوَکَّل عَلَی اللّهِ» مراتب تبلیغ دین و احتمال عدم پذیرش حق از سوی گمراهان: «فَاِن تَوَلَّوا فَقُل حَسبِیَ اللّهُ… عَلَیهِ تَوَکَّلت»،هجرت: «والَّذینَ هاجَروا فِی اللّهِ… وعَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلون «همه این امور در قرآن از آغاز دعوت رسول خدا و دیگر پیامبران محقق شده است قرآن با بیان این حقایق به مؤمنین درس میدهد که در سایه توکل بر خداوند همه سختیها بر آنان سهل و آسان خواهد بود.
به پیامبر (ص) میفرماید ضمن اینکه با مردم مشورت میکنی در امور مهم به خداوند توکل کن: «و شاوِرهُم فِی الاَمرِ فَاِذا عَزَمتَ فَتَوَکَّل عَلَی اللّهِ» تمام امور اجتماعی و سیاسی باید رهبر و مدیران جامعه از قرآن درس بگیرند و بر خدا توکل کنند و با مردم نیز مشورت و همدلی و نظرخواهی نمایند.
قرآن کریم توکل و اتکال و اعتماد به یاری خداوند را برای مؤمنان همواره در امور ریز ودرشت سفارش فرموده است وپیامبر در ۲۳ سال رسالت که توانست بر جزیره العرب که جامعه جاهلی بود اینگونه وبا توکل بر خداوند فائق آمده واسلام را دراین جامعه بسط داد؛ از جمله امور دیگر در توکل در رویگردانی از منافقان: … فَاِذا بَرَزوا مِن عِندِکَ بَیَّتَ طَائِفَةٌ مِنهُم… فَاَعرِض عَنهُم و تَوَکَّل عَلَی اللّهِ و.»
برخورد با مستکبران و زور گویان و مستبدان تاریخ: «… و اِنَّ فِرعَونَ لَعالٍ فِی الاَرضِ واِنَّهُ لَمِنَ المُسرِفین… فَعَلَیهِ تَوَکَّلوا اِن کُنتُم مُسلِمین» مصداق مستکبران قدرتهای غربی ودر رأس آنها آمریکاست که در مبارزه با او بتاید به خداوند توکل نمود.
لازم به تاکید است توکل به معنی ترک تلاش نیست. بر همین اساس باید معنی درست توکل را نیز تبیین نمود؛ بی گمان خداوند راه رسیدن به کمال را برای انسان در پرتو تلاش او میداند: «واَن لَیسَ لِلاِنسنِ اِلاّ ما سَعی»، بنابراین توکل و اعتماد به خداوند نباید به گونهای تحریف شده معنا شود که با این سنت الهی منافات داشته باشد و انسان را از تلاش و کوشش باز دارد وبه تنبلی بکشد، بر این اساس، از یک سو بهکارگیری اسباب و و سایط برای رسیدن به نتیجه، خود نوعی از ایمان به خداوند است، زیرا او بندگانش را به این مسیر هدایت فرموده است و از سوی دیگر نباید این اسباب را منشأ اثر دانسته، نتیجه را به آنها مستند بدانیم، بلکه مؤمن، خداوند را مؤثر واقعی میداند؛ ولی هیچ گاه از تلاش برای رسیدن به نتیجه دست بر نمیدارد؛ چنانکه پیامبران همه تلاش و سخت کوشیدند و توکل هم نمودند؛ برای رسول خدا بیش از ۷۰ جنگ تحمیل شد و آن حضرت در همه آنها به دفاع پرداخت و توکل نمود.
لذا در آموزههای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز همین روش هست؛ مردی عرب با تمسک به توکل شترش را رها کرد و پیامبر میفرمود که او را ببند و سپس توکل کن، بر این اساس، گفته شده است که توکل حالت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و کسب و تلاش سنت اوست؛ تنبلی. دست کشیدن از کوشش و گوشه نشینی و بیکاری به معنی توکل بر خداوند نیست، بلکه این کار خلاف سنت و حکمت خداوند و رسول اوست، بنابراین انجام دادن اموری همچون برداشتن توشه سفر، مداوای بیمار، آمادگی و تهیه سلاح برای مقابله با دشمن و… هیچ گاه خلاف توکل نیست، بلکه مهم دل نبستن و غرور نداشتن به این موارد و اذعان به این حقیقت است که مؤثر واقعی در همه امور، خداوند متعال است. پس باید به مفهوم توکل نیز توجه نمود و آن را تفسیری وارونه نکرد تا جامعه را به بهانه توکل به خمودی و تنبلی سوق داد؛ معنای توکل تلاش است؛ چنانکه همه عبادات مصداقی از توکل است؛ توکل پیوستگی باور و ایمان به خداوند است.
*توکل داشتن در سیره امام حسین (ع) چه جلوههایی دارد؟
امام حسین (ع) در نشان دادن توکل واقعی بر خداوند با تمام وجود تلاش نمود؛ امام وصیت و نامهای که به برادرش محمد حنفیه نوشت درباره عزم و اراده و توکل بر خداوند چنین نوشت «این است آنچه حسین بن علی علیه السّلام به برادرش محمد بن حنفیه وصیت نموده است، حسین شهادت میدهد که پروردگاری جز خداوند یکتا نیست و شریکی ندارد و محمد بنده و فرستاده اوست که به حق از جانب او آمده است و بهشت حق است و آتش حق و روز قیامت بدون شک خواهد آمد و خداوند آنان را که در قبرها هستند بر میانگیزد. من از روی بیهودگی و خودسری حرکت نکردهام و نه برای تباهی و یا ستم، بلکه برای طلب اصلاح در امت جدم صلّی اللّه علیه و آله قیام نمودهام، میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و با روش جد و پدرم علی بن ابیطالب رفتار نمایم، هر کس مرا به حق بپذیرد، خداوند به حق سزاوارتر است و هر کس بر من اعتراض کند، صبر میکنم تا خداوند میان من این قوم حکم کند که او بهترین حاکمان است. این وصیت من برای تو است ای برادر!، من توفیقی جز از سوی خدا ندارم که بر او توکل کردهام و به سوی او بازمیگردم»
امام ضمن عمل به تکلیف در راه خداوند، تصریح فرموده است که توکلم بر خداوند است؛ یعنی عمل به تکلیف و تشخیص تکلیف مهم است و سپس عزم و اراده و توکل بر خداوند و ایمان به مشیت او بود که مکتب حسین (ع) را زنده داشته و تا قیامت این پرچم برافراشته خواهد بود.
جلوهها و تجلی زیبای توکل بر خداوند در تمام مراحل نهضت حسینی چه در لفظ و سخنان حضرت و چه در عمل پیوسته دیده میشود که شگفتانگیز است؛ وقتی حضرت را برای بیعت به دربار احضار نمودند، یکی از اصحاب گفت به دربار نرو دستگیرت میکنند، حسین بن علی (ع) فرمود: تنها به نزدیک او نروم، جماعتی از اصحاب خویش با خود ببرم و بفرمایم تا همگان سلاح با خود بردارند و در زیر جامه پنهان نمایند که اگر کسی قصد من کند، دمار از او برآرم. چنانکه تو میاندیشی آسان آسان بر من دست نیابند، لکن کار عظیم است و آنچه مقدّر است، دفع نشود لهذا از پیش بباید ساخت و توکّل بر فضل و عون باری تعالی نمود.»
روایت شده که امام حسین علیه السّلام درباره مقام و رتبه توکل و معرفی جایگاه آن اینگونه فرمود: «عزّت و بینیازی (از جایگاه خود) بیرون آمده به گردش پرداختند، چون با «توکّل» برخورد نمودند، (خود را جلوههایی از آن دیده و) در آن مقیم گشتند» یعنی عزت و بی نیازی و رضا و تسلیم همه در درون توکل جای دارند و توکل یک کانون بزرگ برای همه عبودیت و شرافت و بندگی و ملزومات دیگر آن هست.
* تسلیم در برابر خدا بودن بیانگر چه مرحلهای از توکل است و به صورت مصداقی جلوههای این توکل را در روز عاشورا بیان کنید.
مرحله رضا و تسلیم چنانکه عرض کردم تسلیم و رضا مرتبهای است از توکل و در واقع جلوه عینی توکل در رضا و تسلیم نمایان است؛ یکی از صحنههای زیبای تجلی توکل در قیام امام حسین علیه السلام روز عاشوراست که صحنههای عجیب و بی سابقه از توکل و تسلیم و رضا را در این روز شاهدیم که برای هیچ فردی روی نداده است؛ روز عاشورا جلوه گاه بزرگ تسلیم در تاریخ بشریت است؛ صبر و تسلیم به امر خداوند جلوههای بی نظیر دارد که برای هیچیک از انبیای الهی این تجلی توکل رخ و تسلیم و رضا ننموده است که روز عاشورا بر حسین و از سوی حسین علیه السلام درخشش نمود و توکل معنی واقعی خود را که تسلیم و رضا است در این روز نمایان نمود و امام حسین علیه السلام مقام تسلیم را عیناً بر همه عالمیان برای همیشه تاریخ در روز عاشورا نشان و درس داد؛ اگر امام حسین (ع) دراین روز تسلیم را جلوه نمیداد و عملاً نشان نمیداد، هرگز تسلیم اینگونه رخ ننموده بود برای بشریت و مفهوم تسلیم معنا نمیشد؛ همه یاران حضرت و عزیزترین کسانش از برادر و فرزندان و برادرزادگان همه تک به تک به میدان فرستاده میشود و پس از نبرد شهید شده و پیکر آنان قطعه قطعه میشود و حضرت به استقبال شهادت آنها میرود و جسدها را تک تک به سوی خیمه گاه میآورد، گفتن این سخنان آسان اما در عمل برای امام مصیبت سنگین تحمیل میشود و امام با صبر و توکل بی مانند بر خداوند درس رضا و خشنودی را به همگان میآموزد؛ وقتی نوزاد آن حضرت که شیر خوار است به شهادت میرسد که اوج سختی مصیبت است؛ با خداوند مناجات میکند و میفرماید خدایا چون تو گواهی بر این صحنهها برایم آسان هست نوشتهاند: پس از شهادت علی اصغر که خون جاری شد از گلوی پاک او حضرت کف مبارک خود را در زیر آن خون میداشت که پر میشد و به سوی آسمان میافکند و میفرمود: چون در راه خداست، این همه آزارها سهل است و نوشته اند در روز عاشورا هر چه بلا بیشتر میشد چهره حسین نورانیتر و نورش به همه افلاک درخشش مینمود و شعاع همین نور است که امروز بشریت را در حیرت فرو برده است؛ یکی از خاورشناسان مینویسد وقتی درباره حسین تحقیق مینویسم اشک از چشمانم بی اختیار فرو میریزد و تمام وجودم را نور حسین (ع) فرا میگیرد؛ این است مقام تسلیم و رضا.
*چرا امام حسین (ع) و یاران با وفای ایشان در روز عاشورا سرشار از آرامش بودند؛ چگونه توکل انسان را به این آرامش داشتن میرساند؟
این مرحله از ایمان که حضرت داشت مرتبط با معرفت عمیق و ژرفی است که از خداوند و توحید داشت؛ شهود حق به انسان چنان آرامش میدهد که به هر بلایی رضایت داشته و تسلیم باشد؛ مقام تسلیم و رضایی که امام در این صحنه تجلی داد در سخنان حضرت نیز به وضوح دیده میشود:
مقتل نویسان نوشتهاند: هنگامی که کار بر حسین (ع) بسیار سخت شد، سر را به آسمان بلند کرد و با خدای خویش به راز و نیاز پرداخت، و میگفت: «بار خدایا ای بلند جایگاه! بزرگ جبروت! سخت مکر و انتقام! بی نیاز از آفریدگان! گسترده کبریا! بر هر چیز توانا! نزدیک رحمت! راست پیمان سرشار نعمت! نیکو بلا! (ای آنکه) چون بخوانندت نزدیکی و به آنچه آفریدی محیطی! توبه کنان را توبه پذیری! به آنچه خواهی توانایی و به آنچه بجویی خواهی رسید! چون شکرت گویند، بسیار سپاس گویی و چون یادت کنند بسیار یاد کنی! نیازمندانه تو را میخوانم و بینوایانه به تو مشتاقم و هراسان به تو پناهندهام و اندوهمندانه به درگاه تو گریانم و با ناتوانی از تو کمک میجویم و بسنده کنان به تو توکل دارم. میان ما و این قوم، خود داوری کن؛ که ما را فریب داده به ما نیرنگ زدند و ما را تنها گذاردند و کشتند. ما خاندان پیامبر و فرزندان حبیب تو، محمد بن عبداللَّه هستیم که او را به رسالت برگزیدی و بر وحی خود امین دانستی. پس در کار ما گشایش و رهایی قرار ده، به مهربانیت ای مهربانترین مهربانان!
یکی از افراد دشمن که ناظر صحنه بود درباره توصیف حال امام در این لحظهها که ذرهای در خود انکسار و شکست راه نمیدهد و بر هدف و راه خود ایمان استوار دارد، چنین میگوید «فواللّه ما رأیت مکثوراً قطّ قد قُتل ولده وأهل بی ته وأصحابه أربط جاشاً، ولا أمضی جناناً منه، ولا أجرأ مقدماً! واللّه ما رأیت قبله ولابعده مثله! إنْ کانت الرجّالة لتنکشف من عن یمینه وشماله إنکشاف المعزی إذا شدّ فیها الذئب …»
به خدا سوگند هیچ محاصره شدهای در انبوه مردم و دشمنان را که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشد، همچون حسین بن علی ندیدهام که قویدل و استوار و شجاع باشد. مردان دشمن او را محاصره میکردند، او با شمشیر بر آنان حمله میآورد و همه از چپ و راست میگریختند.
این نبود مگر با نیروی توکل و صبر و نائل شدن به مقام تسلیم و رضا که خود حضرت به این موضوع در آخرین لحظههای حیاتش در مناجات زیبایش تصریح میکند:
اللّهمّ! متعالی المکان، عظیم الجبروت، شدید المحال، غنیّ عن الخلائق، عریض الکبریاء، قادر علی ما تشاء، قریب الرّحمة، صادق الوعد، سابغ النّعمة، حسن البلاء قریب اذا دعیت، محیط بما خلقت، قابل التّوبة لمن تاب إلیک، قادر علی ما أردت، و مدرک ما طلبت و شکور إذا شکرت، و ذکور إذا ذکرت، أدعوک محتاجا، و أرغب إلیک فقیرا، و أفزع إلیک خائفا، و أبکی إلیک مکروبا، و أستعین بک ضعیفا، و أتوکّل علیک کافیا، احکم بیننا و بین قومنا فإنّهم غرّونا و خدعونا و خذلونا و غدروا بنا و قتلونا، و نحن عترة نبیّک و ولد حبیبک محمّد بن عبد اللّه، الّذی اصطفیته بالرّسالة و ائتمنته علی وحیک، فاجعل لنا من أمرنا فرجا و مخرجا برحمتک یا أرحم الرّاحمین!. صبرا علی قضائک یا ربّ لا إله سواک، یا غیاث المستغیثین، مالی ربّ سواک و لا معبود غیرک، صبرا علی حکمک یا غیاث من لا غیاث له، یا دائماً لا نفاد له، یا محیی الموتی، یا قائما علی کلّ نفس بما کسبت احکم بینی و بی نهم و أنت خیر الحاکمین.»
در واپسین لحظات زندگی نیایش فرمود: «بار الها! ای فراز جایگاه! بزرگ جبروت! سخت مکر و انتقام! بینیاز از آفریدهها! گسترده کبریا! بر هر چیز توانا! نزدیک رحمت نزدیک! راست پیمان! سرشار نعمت! نیکو بلا! (ای آنکه) چون بخوانندت نزدیکی و به آنچه آفریدی محیطی! توبه کنان را توبه پذیری! و به آنچه خواهی توانایی و به آنچه جویی رسیدهای! چون شکرت گویند بسیار سپاس گویی و چون یادت کنند بسیار یاد کنی! نیازمندانه تو را میخوانم و بینوایانه به تو مشتاقم و هراسان به تو پناهندهام و اندوهمندانه به درگاه تو گریانم و ناتوان از تو کمک میجویم و بسنده کنان به تو توکل دارم. میان ما و این قوم داوری کن که ما را فریب داده و نیرنگ زدند و تنها گذاردند و کشتند.
ما خاندان پیامبر و فرزندان حبیب تو محمّد بن عبد اللّه هستیم که او را به رسالت گزیدی و بر وحی خود امین دانستی. پس در کار ما گشایش و رهایی قرار ده به مهربانیت، ای مهربانترین مهربانان! صبر بر تقدیراتت پروردگارا! ای که هیچ معبود به حقی جز تو نیست، ای فریاد رس فریاد خواهان، هیچ صاحب اختیار و معبودی جز تو ندارم صبر بر داوریات ای دادرس بیپناهان! ای پیوسته بیپایان! ای زنده کننده مردگان! ای نگهدارنده هر کس با آنچه دارد، میان ما و اینان داوری فرما که تو بهترین داوری»
این مناجات حسین بن علی در آخرین لحظات شهادت است که در خون خود دستوپا میزد چقدر زیبا و با شکوه است این نیایش حسین شبیه نیایش عرفه هست که به زیبایی وبا بهترین جملات در معرفت حق و خدا شناسی بیان فرموده است؛ اگر این سخنان تفسیر و تحلیل شود که در این لحظات امام فرموده است، بهترین درس معرفت خداوند و توحید است، در همین مناجات نیز امام از توکل به خداوند سخن میگوید و به رضایت خود از مشیت الهی تاکید مینماید و این جلوهای از شکوه توکل و مقام تسلیم حسین است که برای بشریت به نمایش میگذارد.
در اسارت نیز خاندان حضرت خواهرش و دخترانش از توکل و زیبایی تسلیم امر خداوند و از رضایت الهی سخنان با شکوهی دارند؛ در خطبه دخترش فاطمه و سکینه و خواهرانش زینب وام کلثوم و فرزندش امام سجاد از توکل بر خداوند سخن گفته شده است؛
از اینروی میتوان یکی از درسهای نهضت امام حسین (ع) را توکل به خداوند در تمام امورات و تصمیمات مهم دانست؛ امروز که ما با دشمنان بزرگی مواجه هستیم که انواع ظلمها را در حق ملت اسلام و ایران و مردم یمن و سوریه و افغانستان و عراق روا داشتهاند با توکل بر خداوند و استقامت و پایداری بر آنان پیروز خواهیم شد، توکل بر خداوند یکی از درسهای امام حسین (ع) از آغاز حرکت از مدینه تا آخرین لحظههای عمر خود در صحرای کربلا است.
مسئولین و ملت ایران در این روزهای عزاداری به این زیباییهای کربلا و به این معارف بلند نیز توجه داشته و در تحلیل درست از قیام امام حسین به این معانی زیبا و این جلوههای معرفتی نیز توجه کافی داشته باشند.
نهضت امام حسین (ع) نهضتی بی مانند و انقلابی است که دارای تمام اصول و آرمانها و آئین نامههای یک انقلاب کامل در آن نهفته است که میتواند الگوی انقلاب بزرگی در میان همه بشریت برای رسیدن به جامعه آرمانی مهدوی (ع) باشد.
الهام از عاشورا و انقلاب بزرگ جهانی حضرت مهدی بدون توکل و درس گرفتن از نهضت عاشورا ممکن نخواهد بود؛ پیوستگی انقلاب جهانی مهدی (عج) با عاشورا همین درسهای نهضت عاشورا است که باید از سخنان امام حسین (ع) استنباط و استخراج و به همه بشریت رسانده شود؛ این رسالت مهم و بزرگ همه مبلغان مکتب امام حسین (ع) در عصر حاضر است و مبلغان مکتب امام حسین (ع) منحصر به اهل منبر و مداحان نیست، بلکه مبلغان مکتب حسین (ع) از کودکان شیر خوار در گهواره تا زنان و مردان پیر سال و کهنسال و همه اهل دانش و بینش از زن و مرد و جوان را شامل میشود؛ در میان سپاه امام از وهب مسیحی و همسر و مادرش تا زهیر بن قین سنی مذهب و از همه مذاهب اسلامی اعم از اهل سنت و شیعه و از اقوام و ملل و نژادهای مختلف از روم (اروپا) و ایران و ترکستان و سیاه پوست و …حضور داشتند و همه آنها به نوعی در این انقلاب بزرگ به رهبری امام حسین (ع) نقش آفریدند و باید چنین اتفاقی در عالم روی دهد تا انقلاب بزرگ مهدوی محقق شود.
به گزارش کبنا، تنها تکیه گاه امام حسین (ع) در طول سفر کربلا توکل به خداوند بود. توکّل به معنای اعتماد و تکیه بر خداست و این که انسان بر خود و نیروها و توانمندیهای خود یا دیگران اعتمادی نداشته باشد لذا باید به یک مبدأ خبیر و قادر تکیه کند و این همان توکّل بر خداست. چون هر کس در کاری که خُبره نیست و یا توان آن را ندارد وکیل میگیرد.
هر کس بر خدا توکّل کند خدا کفایت مهمات و مشکلات او را میکند. خدا کفایت مشکلات ما را میکند و او بهترین وکیل و تکیه گاه است، در بیان بلند حضرت جوادالائمه (ع) آمده است: تکیه بر خدا بهای هر متاع گران قیمت و نردبان هر مقام متعالی و متکاملی است: «ألثّقة بالله ثمنٌ لکلّ غالٍ وسُلّمٌ إلی کلّ عالٍ».توکّل مرزی جدا از بکارگیری اسباب مادی ندارد تا انسان بگوید: کاری که توانایی آن را دارم، خودم انجام میدهم و کاری که در انجام آن ناتوان هستم بر خدا توکل کرده و به او واگذار میکنم. بلکه انسان در ریز و درشت کارهای خود ضعیف و ناتوان است و احتیاج به وکیل دارد. نه تنها در قیام خود به حول و قوهٴ الهی نیاز دارد، در قعود و نشستن نیز محتاج به حول و قوه اوست لذا در نماز میگوئیم: «بحول الله وقوته أقوم وأقعد»، یعنی نه تنها در ایستادن بلکه در نشستن نیز به حول و قوه خدا اعتماد و تکیه میکنم.
امام حسین (ع) در طول سفر کربلا خدا را تنها تکیه گاه خودش میداند و همواره این مطلب توحیدی را اعلام میکند لذا در دومین سخنرانی خود در روز عاشورا، پس از آن که هر دو سپاه آمادهٴ نبرد شدند، خطاب به سربازان عمرسعد فرمود: «…إسمعوا قولی ولا تعجلوا… «فأجمعوا أمرکم وشرکائکم ثمّ لایکن أمرکم علیکم غُمّة ثمّ اقضوا إلیّ ولا تنظرون»؛ «إنّ ولیّی الله الذی نزل الکتاب وهو یتولّی الصالحین»»؛ دست در دست همفکرانتان دهید و با دوستانتان همداستان شوید تا کارها بر شما اشتباه نشود و آن گاه تصمیم نهایی خود را درباره من بگیرید و به من مهلت ندهید که سرپرست من خدایی است که قرآن را فرستاده و دوستدار و سرپرست صالحان است. پس از نفرینی که درباره ناکثان عهدشکن کرد به خداوند عرضه داشت: «أنت ربّنا علیک توکّلنا وإلیک أنبنا وإلیک المصیر»؛ خدایا! تو پروردگار ما هستی، بر تو توکّل میکنیم و صیرورت ما به سوی توست و در همان روز عاشورا دستش را به سوی آسمان بلند کرد و عرضه داشت: «أللّهمّ أنت ثقتی فی کلّ کرب»؛ خدایا در هر مصیبتی تکیه گاه من تو هستی.
در موقع وداع با اهل بیت خود به آنان فرمود: «واعلموا أنّ الله تعالی حامیکم وحافظکم وسینْجیکم منْ شرّ الأعداء ویجعل عاقبة أمرکم إلی خیر»؛ بدانید که خدا حامی و حافظ شماست و به زودی شما را از شرّ دشمنان حفظ میکند و عاقبت کار شما را خیر میگرداند.در واپسین لحظات عمر شریف خود هم وقتی که سر بر بالین شهادت گذاشت، در مناجات خود با قاضی الحاجات عرضه داشت: «أللّهمّ متعالی المکان عظیم الجبروت… أستعین بک ضعیفاً وأتوکّلُ علیک کافیاً…»؛ ای خدای بلندمرتبه و دارای قدرت و جبروت… در حالی که ضعیفم از تو کمک میخواهم و استعانت می جویم و بر تو توکّل میکنم و همین مرا کافی است.
به گزارش کبنا، خبرگزاری مهر به مناسبت شب عاشورای حسینی و برای واکاوی بیشتر جایگاه توکل در سیره امام حسین (ع) با حجت الاسلام امیر علی حسنلو استاد حوزه علمیه قم و مدیر گروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزههای علمیه به گفتوگویی انجام داده که حاصل آن را در ادامه میخوانید:
*مبانی اعتقاد به توکل در اندیشه حسینی چیست؟
توکل از ریشه واژه «وکل» است به معنای اتکال و اعتماد و تکیه و پشتیبان گیری از قدرتی که شکست ناپذیر است و سپردن نتیجه کار پس از تصمیم به انجام به او، در توکل به لحاظ وزن تفعّل، اختیار و انتخاب هست که انسان با اختیار خود فردی را وکیل بر میگزیند تا به کارهایش سامان بخشد. توکل در اصطلاح براساس آنچه از آیات قرآن برداشت میشود، واگذاری نتیجه امور به خداوند و تمسک به طاعت او و رضایت دادن به تدبیر او در همه شئون گفتاری و کرداری بر او تکیه کردن یا سپردن امور به او همراه انقطاع از اسباب و علل ظاهری و اعتماد به او به عنوان سبب حقیقی و مسبب الا سباب است. اعتقاد و باور به توکل از قرآن کریم نشأت گرفته است؛ در آیات قرآن توکل بسیار مهم ویکی از اصول اعتقاد انسان مؤمن معرفی شده است؛ از نظر عرفا توکل یکی از مراتب مهم عرفان و شناخت پروردگار ویکی از مراتب اعلای یقین است؛ بر این اساس خداوند به توکل بر خود پس از توحید تاکید فرموده است: «اَللّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ وعَلَی اللّهِ فَلیَتَوَکَّلِ المُؤمِنون» این رتبه معنوی توکل نشانه آن است که ایمان و شناخت صحیح مهمترین انگیزه برای توکل است، از این رو برخی گفتهاند برای ایجاد انگیزه آیهای بالاتر از این آیه نیست. «ذلِکُمُ اللّهُ رَبّی عَلَیهِ تَوَکَّلتُ واِلَیهِ اُنیب» بنابراین توکل از مراتب اعلی ایمان و تحصیل آن نیاز به یقین بسیار نیرومند و باور قوی است؛ توکل در پی خود مراتبی چون رضا و تسلیم و تفویض را در پی دارد، وقتی انسان به خداوند اعتماد میکند، از آنچه در سایه این اعتماد و اتکال برای انسان حاصل میشود مرتبه رضا است، هر چند مقام تسلیم شامخ تر و والاتر از رضاست، قضیه و حادثه عاشورا و معامله امام حسین (ع) با خداوند را باید با این مبانی عرفانی بلند مورد توجه و تحلیل قرار داد.
* توکل چه نتایج و دست آوردهای معرفتی دارد؟
بی گمان رسیدن به مقام اتکال علی الله نیاز به تمرین دارد و تحصیل آن به این آسانی نیست، رتبهای است که انبیای اولوالعزم به آن سفارش شدهاند از سوی پروردگار و مسیری است که خداوند خود در پیشروی ترقی معنوی و موفقیت در دعوت انبیا قرار داده است. دوری از وسوسه شیطان نتیجه توکل بر خداوند است قرآن کریم در این زمینه میفرماید «اِنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلطنٌ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وعَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلون» خلاصی از وسوسه شیطان به آسانی تحصیل نمیشود اما خداوند خود وعده داده است کسی که به او توکل کند از وساوس شیطان آسوده است. همچنین محبوبیت نزد پروردگار از دیگر ثمرات توکل است که قرآن در این زمینه میفرماید «اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَوَکِّلین» متوکل به مرتبه حب نائل میشود که در عرفا این مرتبه از شناخت را در راه سیر سلوک یکی از منازل مهم شمردهاند؛ حب دوقسم است حب از سوی محبوب به سوی طالب و عاشق مرتبه بسیار رفیع و مقصودی عزیز است.
صبر نیز یکی از ثمرات مراتب توکل است که قرآن کریم میفرماید «و ما لَنا اَلاّ نَتَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ وقَد هَدنا سُبُلَنا ولَنَصبِرَنَّ عَلی ما ءاذَیتُمونا» انسان متوکل صبور است و صبر منزلتی است که خداوند به بنده میدهد و سنگری است که در سایه پناه آن بنده به بسیاری از ناملایمات و شکستها غلبه میکند. همچنین کفایت بر خداوند از دیگر نتایج بوده و خداوند میفرماید «ومَن یَتَوَکَّل عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسبُه» یکی از آثار توکل در بنده این است که به یاری دیگران زیاد حساب باز نمیکند بلکه تنها حساب او به یاری خداوند است چنانکه ابراهیم در آتش به این نتیجه دست یافت و مستقیماً از سوی خداوند کمک دریافت ونیل به این میزان از معرفت رسید. باز شدن راه نعمتها به روی انسان، عزت و اقتدار و استواری از دیگر نتایج توکل هستند. لازم به ذکر است از نتایج مهم توکل استقامت و استواری و اطمینان به حقانیت راه است؛ همه انبیا در دعوت به این مرتبه از ایمان با توکل بر خداوند دست یافتند؛ چنانکه حضرت نوح علیه السلام در برابر انکار و حق ناپذیری کافران این بود «فَعَلَی اللّهِ تَوَکَّلتُ فَاَجمِعوا اَمرَکُم و شُرَکاءَکُم».
منطق حضرت هود علیه السلام نیز در برابر مخالفان خویش این بود که هرچه در توان دارید به کار گیرید: «ثُمَّ لا تُنظِرون اِنّی تَوَکَّلتُ عَلَی اللّهِ» در نگاه قرآن باید انسان مؤمن در همه کارها و امور زندگی ضمن تلاش و تدارک و اقدام شایسته بر خداوند تکیه نموده و بر او توکل کند، توکل پیوستگی یاد خداوند و دوری از شرک هست که در همه کارها از جمله جنگ با کافران: «اِذ هَمَّت طَائِفَتانِ مِنکُم اَن تَفشَلا واللّهُ ولِیُّهُما و عَلَی اللّهِ فَلیَتَوَکَّلِ المُؤمِنون» و پذیرش صلح از سوی دشمن «و اِن جَنَحوا لِلسَّلمِ فَاجنَح لَها وتَوَکَّل عَلَی اللّهِ» مراتب تبلیغ دین و احتمال عدم پذیرش حق از سوی گمراهان: «فَاِن تَوَلَّوا فَقُل حَسبِیَ اللّهُ… عَلَیهِ تَوَکَّلت»،هجرت: «والَّذینَ هاجَروا فِی اللّهِ… وعَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلون «همه این امور در قرآن از آغاز دعوت رسول خدا و دیگر پیامبران محقق شده است قرآن با بیان این حقایق به مؤمنین درس میدهد که در سایه توکل بر خداوند همه سختیها بر آنان سهل و آسان خواهد بود.
به پیامبر (ص) میفرماید ضمن اینکه با مردم مشورت میکنی در امور مهم به خداوند توکل کن: «و شاوِرهُم فِی الاَمرِ فَاِذا عَزَمتَ فَتَوَکَّل عَلَی اللّهِ» تمام امور اجتماعی و سیاسی باید رهبر و مدیران جامعه از قرآن درس بگیرند و بر خدا توکل کنند و با مردم نیز مشورت و همدلی و نظرخواهی نمایند.
قرآن کریم توکل و اتکال و اعتماد به یاری خداوند را برای مؤمنان همواره در امور ریز ودرشت سفارش فرموده است وپیامبر در ۲۳ سال رسالت که توانست بر جزیره العرب که جامعه جاهلی بود اینگونه وبا توکل بر خداوند فائق آمده واسلام را دراین جامعه بسط داد؛ از جمله امور دیگر در توکل در رویگردانی از منافقان: … فَاِذا بَرَزوا مِن عِندِکَ بَیَّتَ طَائِفَةٌ مِنهُم… فَاَعرِض عَنهُم و تَوَکَّل عَلَی اللّهِ و.»
برخورد با مستکبران و زور گویان و مستبدان تاریخ: «… و اِنَّ فِرعَونَ لَعالٍ فِی الاَرضِ واِنَّهُ لَمِنَ المُسرِفین… فَعَلَیهِ تَوَکَّلوا اِن کُنتُم مُسلِمین» مصداق مستکبران قدرتهای غربی ودر رأس آنها آمریکاست که در مبارزه با او بتاید به خداوند توکل نمود.
لازم به تاکید است توکل به معنی ترک تلاش نیست. بر همین اساس باید معنی درست توکل را نیز تبیین نمود؛ بی گمان خداوند راه رسیدن به کمال را برای انسان در پرتو تلاش او میداند: «واَن لَیسَ لِلاِنسنِ اِلاّ ما سَعی»، بنابراین توکل و اعتماد به خداوند نباید به گونهای تحریف شده معنا شود که با این سنت الهی منافات داشته باشد و انسان را از تلاش و کوشش باز دارد وبه تنبلی بکشد، بر این اساس، از یک سو بهکارگیری اسباب و و سایط برای رسیدن به نتیجه، خود نوعی از ایمان به خداوند است، زیرا او بندگانش را به این مسیر هدایت فرموده است و از سوی دیگر نباید این اسباب را منشأ اثر دانسته، نتیجه را به آنها مستند بدانیم، بلکه مؤمن، خداوند را مؤثر واقعی میداند؛ ولی هیچ گاه از تلاش برای رسیدن به نتیجه دست بر نمیدارد؛ چنانکه پیامبران همه تلاش و سخت کوشیدند و توکل هم نمودند؛ برای رسول خدا بیش از ۷۰ جنگ تحمیل شد و آن حضرت در همه آنها به دفاع پرداخت و توکل نمود.
لذا در آموزههای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز همین روش هست؛ مردی عرب با تمسک به توکل شترش را رها کرد و پیامبر میفرمود که او را ببند و سپس توکل کن، بر این اساس، گفته شده است که توکل حالت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و کسب و تلاش سنت اوست؛ تنبلی. دست کشیدن از کوشش و گوشه نشینی و بیکاری به معنی توکل بر خداوند نیست، بلکه این کار خلاف سنت و حکمت خداوند و رسول اوست، بنابراین انجام دادن اموری همچون برداشتن توشه سفر، مداوای بیمار، آمادگی و تهیه سلاح برای مقابله با دشمن و… هیچ گاه خلاف توکل نیست، بلکه مهم دل نبستن و غرور نداشتن به این موارد و اذعان به این حقیقت است که مؤثر واقعی در همه امور، خداوند متعال است. پس باید به مفهوم توکل نیز توجه نمود و آن را تفسیری وارونه نکرد تا جامعه را به بهانه توکل به خمودی و تنبلی سوق داد؛ معنای توکل تلاش است؛ چنانکه همه عبادات مصداقی از توکل است؛ توکل پیوستگی باور و ایمان به خداوند است.
*توکل داشتن در سیره امام حسین (ع) چه جلوههایی دارد؟
امام حسین (ع) در نشان دادن توکل واقعی بر خداوند با تمام وجود تلاش نمود؛ امام وصیت و نامهای که به برادرش محمد حنفیه نوشت درباره عزم و اراده و توکل بر خداوند چنین نوشت «این است آنچه حسین بن علی علیه السّلام به برادرش محمد بن حنفیه وصیت نموده است، حسین شهادت میدهد که پروردگاری جز خداوند یکتا نیست و شریکی ندارد و محمد بنده و فرستاده اوست که به حق از جانب او آمده است و بهشت حق است و آتش حق و روز قیامت بدون شک خواهد آمد و خداوند آنان را که در قبرها هستند بر میانگیزد. من از روی بیهودگی و خودسری حرکت نکردهام و نه برای تباهی و یا ستم، بلکه برای طلب اصلاح در امت جدم صلّی اللّه علیه و آله قیام نمودهام، میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و با روش جد و پدرم علی بن ابیطالب رفتار نمایم، هر کس مرا به حق بپذیرد، خداوند به حق سزاوارتر است و هر کس بر من اعتراض کند، صبر میکنم تا خداوند میان من این قوم حکم کند که او بهترین حاکمان است. این وصیت من برای تو است ای برادر!، من توفیقی جز از سوی خدا ندارم که بر او توکل کردهام و به سوی او بازمیگردم»
امام ضمن عمل به تکلیف در راه خداوند، تصریح فرموده است که توکلم بر خداوند است؛ یعنی عمل به تکلیف و تشخیص تکلیف مهم است و سپس عزم و اراده و توکل بر خداوند و ایمان به مشیت او بود که مکتب حسین (ع) را زنده داشته و تا قیامت این پرچم برافراشته خواهد بود.
جلوهها و تجلی زیبای توکل بر خداوند در تمام مراحل نهضت حسینی چه در لفظ و سخنان حضرت و چه در عمل پیوسته دیده میشود که شگفتانگیز است؛ وقتی حضرت را برای بیعت به دربار احضار نمودند، یکی از اصحاب گفت به دربار نرو دستگیرت میکنند، حسین بن علی (ع) فرمود: تنها به نزدیک او نروم، جماعتی از اصحاب خویش با خود ببرم و بفرمایم تا همگان سلاح با خود بردارند و در زیر جامه پنهان نمایند که اگر کسی قصد من کند، دمار از او برآرم. چنانکه تو میاندیشی آسان آسان بر من دست نیابند، لکن کار عظیم است و آنچه مقدّر است، دفع نشود لهذا از پیش بباید ساخت و توکّل بر فضل و عون باری تعالی نمود.»
روایت شده که امام حسین علیه السّلام درباره مقام و رتبه توکل و معرفی جایگاه آن اینگونه فرمود: «عزّت و بینیازی (از جایگاه خود) بیرون آمده به گردش پرداختند، چون با «توکّل» برخورد نمودند، (خود را جلوههایی از آن دیده و) در آن مقیم گشتند» یعنی عزت و بی نیازی و رضا و تسلیم همه در درون توکل جای دارند و توکل یک کانون بزرگ برای همه عبودیت و شرافت و بندگی و ملزومات دیگر آن هست.
* تسلیم در برابر خدا بودن بیانگر چه مرحلهای از توکل است و به صورت مصداقی جلوههای این توکل را در روز عاشورا بیان کنید.
مرحله رضا و تسلیم چنانکه عرض کردم تسلیم و رضا مرتبهای است از توکل و در واقع جلوه عینی توکل در رضا و تسلیم نمایان است؛ یکی از صحنههای زیبای تجلی توکل در قیام امام حسین علیه السلام روز عاشوراست که صحنههای عجیب و بی سابقه از توکل و تسلیم و رضا را در این روز شاهدیم که برای هیچ فردی روی نداده است؛ روز عاشورا جلوه گاه بزرگ تسلیم در تاریخ بشریت است؛ صبر و تسلیم به امر خداوند جلوههای بی نظیر دارد که برای هیچیک از انبیای الهی این تجلی توکل رخ و تسلیم و رضا ننموده است که روز عاشورا بر حسین و از سوی حسین علیه السلام درخشش نمود و توکل معنی واقعی خود را که تسلیم و رضا است در این روز نمایان نمود و امام حسین علیه السلام مقام تسلیم را عیناً بر همه عالمیان برای همیشه تاریخ در روز عاشورا نشان و درس داد؛ اگر امام حسین (ع) دراین روز تسلیم را جلوه نمیداد و عملاً نشان نمیداد، هرگز تسلیم اینگونه رخ ننموده بود برای بشریت و مفهوم تسلیم معنا نمیشد؛ همه یاران حضرت و عزیزترین کسانش از برادر و فرزندان و برادرزادگان همه تک به تک به میدان فرستاده میشود و پس از نبرد شهید شده و پیکر آنان قطعه قطعه میشود و حضرت به استقبال شهادت آنها میرود و جسدها را تک تک به سوی خیمه گاه میآورد، گفتن این سخنان آسان اما در عمل برای امام مصیبت سنگین تحمیل میشود و امام با صبر و توکل بی مانند بر خداوند درس رضا و خشنودی را به همگان میآموزد؛ وقتی نوزاد آن حضرت که شیر خوار است به شهادت میرسد که اوج سختی مصیبت است؛ با خداوند مناجات میکند و میفرماید خدایا چون تو گواهی بر این صحنهها برایم آسان هست نوشتهاند: پس از شهادت علی اصغر که خون جاری شد از گلوی پاک او حضرت کف مبارک خود را در زیر آن خون میداشت که پر میشد و به سوی آسمان میافکند و میفرمود: چون در راه خداست، این همه آزارها سهل است و نوشته اند در روز عاشورا هر چه بلا بیشتر میشد چهره حسین نورانیتر و نورش به همه افلاک درخشش مینمود و شعاع همین نور است که امروز بشریت را در حیرت فرو برده است؛ یکی از خاورشناسان مینویسد وقتی درباره حسین تحقیق مینویسم اشک از چشمانم بی اختیار فرو میریزد و تمام وجودم را نور حسین (ع) فرا میگیرد؛ این است مقام تسلیم و رضا.
*چرا امام حسین (ع) و یاران با وفای ایشان در روز عاشورا سرشار از آرامش بودند؛ چگونه توکل انسان را به این آرامش داشتن میرساند؟
این مرحله از ایمان که حضرت داشت مرتبط با معرفت عمیق و ژرفی است که از خداوند و توحید داشت؛ شهود حق به انسان چنان آرامش میدهد که به هر بلایی رضایت داشته و تسلیم باشد؛ مقام تسلیم و رضایی که امام در این صحنه تجلی داد در سخنان حضرت نیز به وضوح دیده میشود:
مقتل نویسان نوشتهاند: هنگامی که کار بر حسین (ع) بسیار سخت شد، سر را به آسمان بلند کرد و با خدای خویش به راز و نیاز پرداخت، و میگفت: «بار خدایا ای بلند جایگاه! بزرگ جبروت! سخت مکر و انتقام! بی نیاز از آفریدگان! گسترده کبریا! بر هر چیز توانا! نزدیک رحمت! راست پیمان سرشار نعمت! نیکو بلا! (ای آنکه) چون بخوانندت نزدیکی و به آنچه آفریدی محیطی! توبه کنان را توبه پذیری! به آنچه خواهی توانایی و به آنچه بجویی خواهی رسید! چون شکرت گویند، بسیار سپاس گویی و چون یادت کنند بسیار یاد کنی! نیازمندانه تو را میخوانم و بینوایانه به تو مشتاقم و هراسان به تو پناهندهام و اندوهمندانه به درگاه تو گریانم و با ناتوانی از تو کمک میجویم و بسنده کنان به تو توکل دارم. میان ما و این قوم، خود داوری کن؛ که ما را فریب داده به ما نیرنگ زدند و ما را تنها گذاردند و کشتند. ما خاندان پیامبر و فرزندان حبیب تو، محمد بن عبداللَّه هستیم که او را به رسالت برگزیدی و بر وحی خود امین دانستی. پس در کار ما گشایش و رهایی قرار ده، به مهربانیت ای مهربانترین مهربانان!
یکی از افراد دشمن که ناظر صحنه بود درباره توصیف حال امام در این لحظهها که ذرهای در خود انکسار و شکست راه نمیدهد و بر هدف و راه خود ایمان استوار دارد، چنین میگوید «فواللّه ما رأیت مکثوراً قطّ قد قُتل ولده وأهل بی ته وأصحابه أربط جاشاً، ولا أمضی جناناً منه، ولا أجرأ مقدماً! واللّه ما رأیت قبله ولابعده مثله! إنْ کانت الرجّالة لتنکشف من عن یمینه وشماله إنکشاف المعزی إذا شدّ فیها الذئب …»
به خدا سوگند هیچ محاصره شدهای در انبوه مردم و دشمنان را که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشد، همچون حسین بن علی ندیدهام که قویدل و استوار و شجاع باشد. مردان دشمن او را محاصره میکردند، او با شمشیر بر آنان حمله میآورد و همه از چپ و راست میگریختند.
این نبود مگر با نیروی توکل و صبر و نائل شدن به مقام تسلیم و رضا که خود حضرت به این موضوع در آخرین لحظههای حیاتش در مناجات زیبایش تصریح میکند:
اللّهمّ! متعالی المکان، عظیم الجبروت، شدید المحال، غنیّ عن الخلائق، عریض الکبریاء، قادر علی ما تشاء، قریب الرّحمة، صادق الوعد، سابغ النّعمة، حسن البلاء قریب اذا دعیت، محیط بما خلقت، قابل التّوبة لمن تاب إلیک، قادر علی ما أردت، و مدرک ما طلبت و شکور إذا شکرت، و ذکور إذا ذکرت، أدعوک محتاجا، و أرغب إلیک فقیرا، و أفزع إلیک خائفا، و أبکی إلیک مکروبا، و أستعین بک ضعیفا، و أتوکّل علیک کافیا، احکم بیننا و بین قومنا فإنّهم غرّونا و خدعونا و خذلونا و غدروا بنا و قتلونا، و نحن عترة نبیّک و ولد حبیبک محمّد بن عبد اللّه، الّذی اصطفیته بالرّسالة و ائتمنته علی وحیک، فاجعل لنا من أمرنا فرجا و مخرجا برحمتک یا أرحم الرّاحمین!. صبرا علی قضائک یا ربّ لا إله سواک، یا غیاث المستغیثین، مالی ربّ سواک و لا معبود غیرک، صبرا علی حکمک یا غیاث من لا غیاث له، یا دائماً لا نفاد له، یا محیی الموتی، یا قائما علی کلّ نفس بما کسبت احکم بینی و بی نهم و أنت خیر الحاکمین.»
در واپسین لحظات زندگی نیایش فرمود: «بار الها! ای فراز جایگاه! بزرگ جبروت! سخت مکر و انتقام! بینیاز از آفریدهها! گسترده کبریا! بر هر چیز توانا! نزدیک رحمت نزدیک! راست پیمان! سرشار نعمت! نیکو بلا! (ای آنکه) چون بخوانندت نزدیکی و به آنچه آفریدی محیطی! توبه کنان را توبه پذیری! و به آنچه خواهی توانایی و به آنچه جویی رسیدهای! چون شکرت گویند بسیار سپاس گویی و چون یادت کنند بسیار یاد کنی! نیازمندانه تو را میخوانم و بینوایانه به تو مشتاقم و هراسان به تو پناهندهام و اندوهمندانه به درگاه تو گریانم و ناتوان از تو کمک میجویم و بسنده کنان به تو توکل دارم. میان ما و این قوم داوری کن که ما را فریب داده و نیرنگ زدند و تنها گذاردند و کشتند.
ما خاندان پیامبر و فرزندان حبیب تو محمّد بن عبد اللّه هستیم که او را به رسالت گزیدی و بر وحی خود امین دانستی. پس در کار ما گشایش و رهایی قرار ده به مهربانیت، ای مهربانترین مهربانان! صبر بر تقدیراتت پروردگارا! ای که هیچ معبود به حقی جز تو نیست، ای فریاد رس فریاد خواهان، هیچ صاحب اختیار و معبودی جز تو ندارم صبر بر داوریات ای دادرس بیپناهان! ای پیوسته بیپایان! ای زنده کننده مردگان! ای نگهدارنده هر کس با آنچه دارد، میان ما و اینان داوری فرما که تو بهترین داوری»
این مناجات حسین بن علی در آخرین لحظات شهادت است که در خون خود دستوپا میزد چقدر زیبا و با شکوه است این نیایش حسین شبیه نیایش عرفه هست که به زیبایی وبا بهترین جملات در معرفت حق و خدا شناسی بیان فرموده است؛ اگر این سخنان تفسیر و تحلیل شود که در این لحظات امام فرموده است، بهترین درس معرفت خداوند و توحید است، در همین مناجات نیز امام از توکل به خداوند سخن میگوید و به رضایت خود از مشیت الهی تاکید مینماید و این جلوهای از شکوه توکل و مقام تسلیم حسین است که برای بشریت به نمایش میگذارد.
در اسارت نیز خاندان حضرت خواهرش و دخترانش از توکل و زیبایی تسلیم امر خداوند و از رضایت الهی سخنان با شکوهی دارند؛ در خطبه دخترش فاطمه و سکینه و خواهرانش زینب وام کلثوم و فرزندش امام سجاد از توکل بر خداوند سخن گفته شده است؛
از اینروی میتوان یکی از درسهای نهضت امام حسین (ع) را توکل به خداوند در تمام امورات و تصمیمات مهم دانست؛ امروز که ما با دشمنان بزرگی مواجه هستیم که انواع ظلمها را در حق ملت اسلام و ایران و مردم یمن و سوریه و افغانستان و عراق روا داشتهاند با توکل بر خداوند و استقامت و پایداری بر آنان پیروز خواهیم شد، توکل بر خداوند یکی از درسهای امام حسین (ع) از آغاز حرکت از مدینه تا آخرین لحظههای عمر خود در صحرای کربلا است.
مسئولین و ملت ایران در این روزهای عزاداری به این زیباییهای کربلا و به این معارف بلند نیز توجه داشته و در تحلیل درست از قیام امام حسین به این معانی زیبا و این جلوههای معرفتی نیز توجه کافی داشته باشند.
نهضت امام حسین (ع) نهضتی بی مانند و انقلابی است که دارای تمام اصول و آرمانها و آئین نامههای یک انقلاب کامل در آن نهفته است که میتواند الگوی انقلاب بزرگی در میان همه بشریت برای رسیدن به جامعه آرمانی مهدوی (ع) باشد.
الهام از عاشورا و انقلاب بزرگ جهانی حضرت مهدی بدون توکل و درس گرفتن از نهضت عاشورا ممکن نخواهد بود؛ پیوستگی انقلاب جهانی مهدی (عج) با عاشورا همین درسهای نهضت عاشورا است که باید از سخنان امام حسین (ع) استنباط و استخراج و به همه بشریت رسانده شود؛ این رسالت مهم و بزرگ همه مبلغان مکتب امام حسین (ع) در عصر حاضر است و مبلغان مکتب امام حسین (ع) منحصر به اهل منبر و مداحان نیست، بلکه مبلغان مکتب حسین (ع) از کودکان شیر خوار در گهواره تا زنان و مردان پیر سال و کهنسال و همه اهل دانش و بینش از زن و مرد و جوان را شامل میشود؛ در میان سپاه امام از وهب مسیحی و همسر و مادرش تا زهیر بن قین سنی مذهب و از همه مذاهب اسلامی اعم از اهل سنت و شیعه و از اقوام و ملل و نژادهای مختلف از روم (اروپا) و ایران و ترکستان و سیاه پوست و …حضور داشتند و همه آنها به نوعی در این انقلاب بزرگ به رهبری امام حسین (ع) نقش آفریدند و باید چنین اتفاقی در عالم روی دهد تا انقلاب بزرگ مهدوی محقق شود.