تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۲۴
کد مطلب : ۴۳۳۷۵۴
تکثر نامزدها به نفع اصلاحطلبان یا به ضرر آنها؟
مخاطره اصلاحطلبان
۰
کبنا ؛انتخابات 1400 و موقعیت اصلاحطلبان نسبتبه شرایط فعلی، بحث روز میان این جریان سیاسی است که هر روز شرایط جدیدی را نیز تجربه میکند؛ ازجمله کاندیداتوری تاجزاده و انتشار فایل صوتی ظریف که بحثهای جدیدی را به جریان انداخته است که بههرحال بر روند انتخابات حتی کم، تأثیر خواهد داشت. یکیدیگر از مشکلاتی که اصلاحطلبان با آن دستبهگریبان خواهند شد، اعلام نامزدی چهرههای اصلاحطلب فارغ از نهاد اجماعساز است که در صورت تأیید صلاحیت آنها، شاید تجربه 84 و تعدد کاندیدا برای اصلاحطلبان دوباره پیش آید.
وقتی گزینه دیگری نیست!
حسین حقگو کارشناس اقتصادی در روزنامه شرق به سرگردانی جامعه در وانفسای مشکلات اقتصادی اشاره میکند و گره انتخابات 1400 را به زلف همین مشکلات گره میزند و مینویسد: کمتر از دو ماه به انتخابات ریاستجمهوری و شوراها و میاندورهای مجلس و مجلس خبرگان باقی مانده و مردم سرگرداناند. نه بین گزینههای مختلف و انتخاب بین خوب و بد یا خوب و خوبتر یا بد و بدتر یا...؛ سرگرداناند در اینکه چگونه در این فشار طاقتفرسای هزینهها، شکم خود و خانوادهشان را سیر و اجارهخانه سر ماه را تأمین کنند و البته جانشان را از شر ویروس کشنده کووید مصون دارند. جامعه سخت سرگردان است و نسبتی بین آنچه در آن انتخابها قرار است تعیین شود و زندگی واقعی خود احساس نمیکند. اگر چهار یا هشت یا 24 سال قبل در دوم خرداد، چنین نسبتی وجود داشت، امروز اما سرخورده از این انتخابها، سرگردان در پی نگهداشتن کلاه خود است از تندباد ناملایمات و سختیها و انبوه فشارهای زندگی. چرا نباشد؟ با یک حساب دودوتا چهارتا، نتیجه انتخابهایش، سبب افزایش ناتوانی در تأمین حداقلهای معیشتی و شاید بیکاری و کاهش شدید ارزش داراییها و به حاشیه راندهشدنش بوده است؛ به گواهی آمار و ارقام دولتی و نرخهای تورم بانک مرکزی و... این زخمها، مرهمی و علاجی جز افزایش کارآمدی ساختار قدرت و سپس جلب اعتماد ازدسترفته همین مردم ندارد. کاری بسیار سخت و دشوار و شاید ناممکن.
چراکه با وضعیتی مواجهیم که هیچگاه سابقه نداشته و برای اولینبار در تاریخ پس از انقلاب رخ نشان میدهد. نمایشی که پردهای از آن را در انتخابات سال گذشته مجلس و نزول 42 درصدی مشارکت شاهد بودیم. «اقتصاد» در این بادهای تند بنیانکن، بیشک در رتبه اول ناکارآمدی و مطالبه اجتماعی برای بهبود آن قرار دارد؛ همانگونه که در هرم مازلو و در روایات و احادیث دینی بر اهمیت رفع نیازهای اساسی انسان تأکید شده و اینکه شکم گرسنه دین و ایمان ندارد و وقتی فقر از دری وارد میشود، ایمان از پنجره خارج میشود؛ اما راهکار به نظر سهل و ممتنع است. اما میتوان به قول معروف پیه این ناکامی را به تن مالید و از آن فرصتی برای آینده ساخت. به این معنا که همه جریانهای سیاسی درون قدرت یا بهاصطلاح ائتلاف گروههای مسلط بر سر کاندیدای مشترکی که علیالقاعده یک کاندیدای اصولگراست به تفاهم برسند و کابینهای ائتلافی تشکیل دهند. سپس بر سر راهکار خروج از بنبستها و گرههای چنددهساله توافق شود. به نوعی همان کاری که چینیها کردند، همان کشوری که پیمان 25 ساله را با آن امضا کردهاند و ظاهراً الگوی مورد توافق بخشی از جریانها و جناحهای درون قدرت است. در این کشور اصولی مانند «استخراج حقیقت از واقعیت»، «ثروتاندوزی کار مثبتی است»، «مهم نیست گربه سیاه یا سفید باشد، مهم آن است که بتواند موش بگیرد» مورد توافق و تفاهم نخبگان قدرت و تا حدی مورد اجماع ملی قرار گرفت و راه افزایش کارآمدی و نوسازی ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و نیز بازسازی اعتماد دولت و مردم فراهم شد. در این مدل و گذر از وضعیت جامعه با «دسترسی محدود» به «دسترسی باز» آنچنانکه داگلاس نورث عنوان میکند، لازم است مناسبات نهادی جهت غیرشخصیشدن مبادله میان نخبگان قدرت توسعه یابد و دیگر آنکه اعضای ائتلاف مسلط گسترش مبادلات غیرشخصی را به نفع خود بدانند. به عبارتی دامنه حاکمیت قانون و اعتماد به دولت افزایش یابد و از حیات دائمی سازمانهای نخبگان قدرت پشتیبانی شود. (در سایه خشونت-داگلاس نورث) به نظر راهی جز این وجود ندارد و خروج از این جزیره سرگردانی در شرایط ضعف جریانهای سیاسی برای غلبه بر دیگری و افزایش شکاف دولت-ملت و تبدیل مشکلات اقتصادی به ابرچالشهایی که سویههای اجتماعی و برهمزننده امنیت ملی در آنها بسیار بالاست و تصور آلترناتیو هم جز توهمی عمیق و برهمزننده ثبات و آرامش این سرزمین نیست. بهترین راهکار همین است؛ ائتلاف درون ساختار قدرت (ائتلاف گروههای مسلط) حول یک برنامه نوسازی و بازسازی ملی و تبدیل کشورمان به قدرتی منطقهای و بلکه جهانی؛ چنانکه چندین دهه از قبل و بعد از انقلاب در رؤیای آن بودهایم؛ رؤیایی که توهم و تصوری کاذب نبوده و بر پتانسیلهای عظیم و باورنکردنی این سرزمین ابتنا داشته است: منابع غنی انرژی، موقعیت فوق استراتژیک، سابقه و قدرت درخشان تمدنی، جمعیت جوان و بسیار تحصیلکرده و وجود زیرساختهای نسبتاً مناسب و سابقه چند دهه تجربه صنعتی و... هنوز امید بسیاری هست و سرگردانی این مردم را راه علاجی؛ اگر بجنبیم و به خود آییم، اگر به خود آیند!
پیشگیری از مخاطره 84
آذر منصوری، سخنگوی نهاد اجماعساز اصلاحطلبان (جبهه اصلاحات ایران)، روز گذشته از 14 نامزدی که در این تشکیلات مورد بحث هستند، خبر داد. او دراینباره گفت: «افرادی از سوی حداقل ۱۰ عضو مجمع عمومی جبهه اصلاحات ایران برای ارزیابی نامزدی ریاستجمهوریشان در جبهه اصلاحات ایران به دبیرخانه مجمع پیشنهاد شدهاند». افرادی که منصوری از آنها نام برده است، با درنظرداشتن میزان پیشنهادهای موجود در نهاد اجماعساز از این قرار است:
۱- جواد ظریف (۳۷ پیشنهاد)، ۲- اسحاق جهانگیری (۳۵ پیشنهاد)، ۳- مصطفی تاجزاده (۳۲ پیشنهاد)، ۴- مسعود پزشکیان (۲۵ پیشنهاد)، ۵- محمدرضا عارف (۲۱ پیشنهاد)، ۶- محسن هاشمی (۲۰ پیشنهاد)، ۷- محمد شریعتمداری (۱۹ پیشنهاد)، ۸- مصطفی کواکبیان (۱۵ پیشنهاد)، ۹- محمد صدر (۱۳ پیشنهاد)، ۱۰- محمود صادقی (۱۲ پیشنهاد)، ۱۱-شهیندخت مولاوردی (۱۱ پیشنهاد)، ۱۲- زهرا شجاعی (۱۱ پیشنهاد)، 13- عباس آخوندی (۱۱ پیشنهاد) و ۱۴-صادق خرازی (۱۰ پیشنهاد).
با نگاهکردن به این اسامی و جمع اعلام مواضع اعضای احزاب میتوان تا این لحظه گفت نامزدهای حزب کارگزاران ظریف، محسن هاشمی و جهانگیری هستند؛ چنان که علیمحمد نمازی هم گفته است: «تاکنون حزب روی معرفی محسن هاشمی و محمدجواد ظریف اجماع داشته است و حتی اگر اسحاق جهانگیری بخواهد به این جمع اضافه شود، این موضوع را حزب بررسی میکند و جوانب را میسنجد». ظریف در عین حال از سوی حزب ندا هم معرفی شده است که در مجموع باید گفت ظریف و خرازی نامزدهای مدنظر این حزب قلمداد میشوند. سعید نورمحمدی، از اعضای حزب ندا، درباره این موضوع گفته است: «جلسه شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان شنبه برگزار شد و در این جلسه گزینههای حزب برای معرفی به ائتلاف جبهه اصلاحطلبان ایران انتخاب شدند. حزب ندای ایرانیان دو گزینه اصلی برای انتخابات ریاستجمهوری دارد که آقایان دکتر محمدجواد ظریف و دکتر محمدصادق خرازی هستند. علاوه بر این دو گزینه، معرفی چند چهره ملی دیگر هم به تصویب شورای مرکزی رسید. اعضای شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان معتقدند رقابت درونجریانی جریان اصلاحات فرصت مناسبی است تا دیدگاههای مختلف درون جریان اصلاحات بتوانند در قالب این جبهه ایدهها، نظرات و برنامههای خود را برای اداره کشور مطرح کنند و در نهایت در درون این فرایند بهترین دیدگاهها و برنامهها توسط اعضا انتخاب شود». خبرهایی هم حاکی از آن است که حزب اتحاد ملت نیز بر شخصیتهایی مانند مصطفی تاجزاده، اسحاق جهانگیری، محمدجواد ظریف، محمد صدر و شهیندخت مولاوردی نظر دارند. البته علاوه بر نامهایی که آذر منصوری بهعنوان سخنگوی نهاد اجماعساز مطرح کرده و سخنانی که فعالان حزبی گفتهاند، نام دو شخصیت دیگر، یعنی محسن رهامی و علی مطهری که اولی کاملاً اصلاحطلب و دومی نزدیک به اصلاحطلبان شناخته میشود نیز مطرح است که گویا تا این لحظه وضعیت این دو شخصیت در نهاد اجماعساز بررسی نشده و ظاهراً گزینه پیشنهادی اعضای حقوقی (احزاب) و حقیقی این تشکل انتخاباتی نبودهاند. مطهری عضو هیچیک از احزاب اصلاحطلب نیست و حتی خودش را بهطورکامل اصلاحطلب نمیداند و همواره بین اصلاحطلبی و اصولگرایی رفتوآمد داشته است؛ بهنحویکه بارها گفته نظرات سیاسیام به اصلاحطلبان و دیدگاههای فرهنگیام به اصولگرایان نزدیک است. او البته بهتازگی شانس این را که از اصلاحطلبان رأی بگیرد، بیشتر دانسته و گفته است: «اصولگرایان که هیچوقت من را بهعنوان کاندیدای خود معرفی نمیکنند، ولی از طرف اصلاحطلبان این احتمال وجود دارد. در سالهای اخیر شرایط کشور بهگونهای بوده که خودبهخود من مواضعی را اتخاذ کردهام که به اصلاحطلبان نزدیکتر بوده است. بهطور طبیعی در موارد مربوط به آزادی بیان و حقوق شهروندی که در چهار، پنج سال اخیر مطرح شده، خود اصلاحطلبان هم به اندازه من ورود نکردهاند. درباره نقض حقوق بشر که گاهی از سوی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی انجام میشود یا درمورد مسئله حصر خانگی و بازداشت خبرنگاران و از این قبیل موضوعات و مسائلی که برای محیطزیستیها پیدا شد، من ورود کردم ولی گاهی خود اصلاحطلبان جرئت نمیکردند در این بخشها وارد شوند. بنابراین خودبهخود در این سالهای اخیر وضعیت به صورتی بود که من به اصلاحطلبان نزدیکتر شدهام و اگر قرار باشد یکی از این دو گروه از من حمایت کند، احتمال حمایت اصلاحطلبان بیشتر است. به هر حال هرکدام از اینها حمایت کنند، من استقبال میکنم و مشکلی ندارم».
با این سخنان میتوان دریافت که خود مطهری هم انتظار ندارد بهعنوان نامزد نهایی جناح اصلاحطلب معرفی شود و او چشم به همه جناحها و طیفهای سیاسی دوخته است، البته چشم امیدش بیشتر به اصلاحطلبان است؛ اما ماجرا برای رهامی فرق میکند؛ او یک نیروی اصلاحطلب است که گویا قصد دارد جدای از تشکیلات جبهه اصلاحات در انتخابات وارد شود؛ چنان که بهتازگی رسماً اعلام کرده نامش میان گزینههای مورد بررسی نهاد اجماعساز مطرح نشود. او بهتازگی در بیانیهای نوشته است: «ضمن تشکر از احزاب و شخصیتهای اصلاحطلب که از اینجانب برای نامزدی انتخابات دعوت کرده و اکنون نام مرا بهعنوان داوطلب انتخابات ریاستجمهوری به نهاد اجماعساز اصلاحطلبان پیشنهاد کرده یا قصد دارند مطرح کنند، تقاضا دارم که از معرفی اینجانب به نهاد مذکور خودداری کنند. بهعنوان فرزند جامعه بزرگ ایران، برنامههای خود را جهت اداره کشور و حل مشکلات و معضلات آن به اطلاع مردم میرسانم و داوری را بر عهده آنها خواهم گذاشت و چون گذشته دست تمامی نخبگان، احزاب و شخصیتهای کشور از هر حزب، جریان و جناح را برای مشاوره و همکاری میفشارم. ضمناً دلایل تفصیلی خود را درمورد علل اتخاذ این خطمشی در روزهای آینده با مردم در میان خواهم گذاشت».
بر اساس آنچه پیشبینی میشد که ممکن است اصلاحطلبان در این دوره از انتخابات ریاستجمهوری با خطر مستقل واردشدن برخی نیروهایشان مواجه شوند، نخستین مصداق این حالت محسن رهامی است که ورود مستقلش -به هر علتی که باشد- باعث میشود جبهه اصلاحات با یک نیروی واحد وارد عرصه انتخابات نشود. البته برخی فعالان سیاسی باور دارند آنچه از سوی تشکیلات رسمی انتخاباتی اصلاحطلبان معرفی میشود، حجیت دارد؛ اما به نظر میرسد عموم مردم اصلاحطلبان را به صفت شخصی میشناسند نه لزوماً به تأیید تشکلاتی؛ به این معنا که جامعه میان یک اصلاحطلب با جریان متبوعش فرق زیادی قائل نیست؛ بنابراین به نظر میرسد ورود مستقل اصلاحطلبان فارغ از هر تصمیمی که نهاد اجماعساز میگیرد، میتواند به اجماع سراسری لطمه بزند؛ موضوعی که تا همین اواخر درباره محمدرضا عارف گفته میشد که او آمده است بماند و دیگر نمیخواهد مانند سال 92 به نفع کسی کنار برود؛ گزارهای که البته تا این لحظه نشانهای از آن نیست و اکنون نام عارف هم در میان گزینههای مطرح در نهاد اجماعساز به چشم میخورد.
علاوه بر این، مخاطره دیگری که شاید اصلاحطلبان را تهدید کند، نامزدهای متکثر است. در پی تعدد طرح این تعداد نام، ممکن است همان مخاطره پیشین یعنی عدم اقناع همه نامزدها به کنارهگیری از انتخابات به نفع نامزد واحد به وجود آید؛ شرایطی که شبیه آن را در سال 84 شاهد بودیم؛ بهنحویکه گفته شد اصلاحطلبان در یک وزنکشی به نفع مهدی کروبی کنار نرفتند تا در عین حال که مجموع آرای آنها بیشتر از اصولگرایان بود، رقابت را واگذار کردند. حتی با رجوع به آمار میتوان دریافت که اصلاحطلبان فارغ از وجود هاشمیرفسنجانی در انتخابات، اگر با یک نامزد میآمدند، باز هم پیروز انتخابات میشدند که چنین نشد و محمود احمدینژاد هشت سال قوه مجریه را در اختیار داشت. با این وصف، به نظر میرسد اگر اصلاحطلبان نتوانند به یک نامزد واحد برسند، شرایطی مانند آن سال و بلکه بدتر از آن را رقم میزنند؛ زیرا در آن زمان اصلاحطلبان پایگاه اجتماعی بسیار وسیعتری نسبت به امروز داشتند و عملاً آرای خاکستری را نمایندگی میکردند؛ حال آنکه امروز به دلیل حمایتشان از دولت روحانی و البته نوع عملکرد دولت، در معرض تندترین انتقادها از سوی جناح رقیب و جامعه قرار دارند.
هرچند فردی مانند محمود صادقی باور دارد تعدد نامزدها به نفع اصلاحطلبان خواهد بود؛ بهنحویکه گفته است: «شرایط اصلاحطلبان را مثبت ارزیابی میکنم و شخصیتهای بسیاری از اصلاحطلبان برای انتخابات کاندیدا شدهاند و همین تعدد هم میتواند به نوعی نشاندهنده میل به مشارکت باشد. با وجود همه مخاطرات و محدودیتها، اصلاحطلبان میخواهند در صحنه حضور داشته باشند و این اتفاق مثبتی است و باید دید در نهایت اصلاحات به چه جمعبندیای میرسد و شورای نگهبان نیز چه عملکردی را در قبال این جریان خواهد داشت. اما تا به این لحظه آن چیزی که میبینم، تحرک خوبی است. با اینکه بدنه مردمی جریان اصلاحات هنوز آن تحرک و انگیزه لازم را پیدا نکرده، ولی در سطح نخبگانی و تشکیلاتی اصلاحطلبان تحرک چشمگیر و خوبی ایجاد شده است». البته این سخن صادقی در شرایطی میتواند درست باشد که اصلاحطلبان بتوانند به نامزد واحد برسند و در غیر این صورت، نهتنها تعدد نامزدها هیچ کمکی به اصلاحطلبان نمیکند، بلکه باعث شکست قطعی آنها در انتخابات میشود و زمینه پیروزی رقیب را حتی با رأی حداقلی فراهم میکند.
ورود تاجزاده به انتخابات یک تاکتیک است
غلامعلی رجایی، فعال سیاسی اصلاحطلب، مشاور مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی و مشاور رسانهای شهردار تهران نیز در گفتوگو با شرق به زوایای دیگری از انتخابات ریاست جمهوری 1400 میپردازد که در ادامه میآید.
انتشار فایل صوتی ظریف را چگونه تحلیل میکنید؟
من فکر میکنم برای قضاوت این فایل صوتی زود است؛ اما قطعاً آگاهانه منتشر شده است و گمان نمیکنم از سوی یک حفره امنیتی درز پیدا کرده باشد. درباره کاندیداتوری نیز طبیعتاً تأثیراتی مثبت و منفی روی انتخابات نسبت به ایشان خواهد گذاشت. تأثیرات مثبت این است که حرفهایی که از ایشان درباره ایستادگیها و دلسوزیها شنیدیم، امتیاز او را نزد افکار عمومی بالا میبرد؛ اما در عین حال به خاطر برخی از حرفهای رک و عریانی که زده است، به برخی از افراد که در روند انتخابات تأثیرگذار هستند این فرصت را میدهد که مسیر سختی پیش پای او قرار دهند.
به نظر شما این اتفاقها روی مذاکرات وین تأثیری خواهد گذاشت؟
این اتفاقات روی مذاکرات تأثیری نخواهد گذاشت، چون چیزی نیست که آمریکا از آن بیاطلاع بوده باشد؛ اما قطعاً اگر مذاکرات وین به نقاط مثبتی برسد، حتماً روی انتخابات تأثیر خواهد گذاشت، ولی نه آن تأثیری که باعث حضور پرشور باشد، چون بخشی از مشکلات معیشتی حل میشود و در این دو ماه نتیجه مذاکرات وین را در سفرهها نمیبینند.
تحلیل شما از میزان مشارکت در این دوره چیست؟
من میزان مشارکت را خوب نمیبینم؛ به دلیل اینکه اولین انتخاباتی است در 42 سال اخیر که ارتباط تنگاتنگی با معیشت مردم دارد، من تأثیر معیشت را بر انتخابات بسیار بالا و تعیینکننده میدانم و انتخابات فرارو را کمرمق میبینم.
آقای تاجزاده اعلام کاندیداتوری کردهاند، به نظر شما اصلاحطلبان از ایشان حمایت خواهند کرد؟
من فکر میکنم این یک تاکتیک است که آقای تاجزاده انجام داده است، چون ایشان حتماً آمده حرفهایش را بزند و تاکتیکی است که به نتیجه هم میرسد. در شرایطی که خیلیها صحبتهای او را جدی گرفتهاند و نظرات مثبت و منفی دراینباره شنیده میشود، برای ایشان دستاوردی است که توانسته حرفهایش را در بیانیهاش بزند؛ اما این را که اصلاحطلبان روی ایشان اجماع کنند، منتفی میدانم برای اینکه اولاً ایشان باید ازسوی یک حزب معرفی میشد و بعد درصدی طبق قوانین نهاد اجماعساز به خودش اختصاص میداد، بعد در گزینههای نهایی رأیگیری میشد؛ اما تاکنون هیچکدام از این مراحل طی نشده و ایشان یکباره اعلام نامزدی کرده که از یک چهره سیاسی بعید است و من فکر میکنم این نامزدی جدی نیست و نباید جدی گرفته شود. به هر حال این حضور به مردم کمک میکند نگاه متفاوتتری به انتخابات داشته باشند.
کاندیداهای احتمالی جبهه اصلاحات به نظر شما چه کسانی خواهند بود؟
عارف، پزشکیان، محسن هاشمی، جهانگیری و ظریف شانس دارند. احتمال ضعیفی هم وجود دارد که اگر اصلاحطلبان به یک گزینه مشخص نرسند، به سمت لاریجانی بروند که احتمال آن خیلی کم است.
برخی از چهرههای اصلاحطلب مانند آقایان رهامی و کواکبیان، فارغ از نهاد اجماعساز اعلام نامزدی در انتخابات کردهاند؛ به نظر شما احتمال تعدد کاندیدا و تکرار تجربه 84 وجود دارد؟
خیر؛ اما ممکن است برخی از این افراد گوش نکنند و بهصورت منفرد کاندیدا شوند، ولی شانس آنها مثل برخی از سوی اصولگرایان است و تأثیری نخواهد داشت و آقای خاتمی قدرت این را دارد که جلوی حرکتهای انفرادی را بگیرد.
ردصلاحیتها را در این دوره چگونه ارزیابی میکنید؟ اگر کاندیدای اصلاحطلبان در این دوره ردصلاحیت شد، این طیف سیاسی چه برخوردی خواهد داشت؟
من فکر میکنم تغییری با گذشته پیدا نکند؛ مگر اینکه توصیهای بیاید که کسی تأیید صلاحیت شود و فکر میکنم چینش گزینههای فرارو به سمتی است که تعداد کمتری ممکن است به ویترین مناظرات بیایند و گزینههایی از اصلاحطلبان تأیید صلاحیت شوند که برای باختن گزینه خوبی باشند و ممکن است سه اصولگرا و دو اصلاحطلب تأیید صلاحیت شوند. مردم هم در صورتی که به بازار بروند و جنس مورد پسند آنها وجود نداشته باشد، ترجیح میدهند خرید نکنند.
نظامیها هم در این دوره ابراز تمایل کردهاند در انتخابات نامزد شوند؛ این اتفاق را ناشی از چه میدانید؟
نظامیها هیچ شانسی در انتخابات ندارند. آقای قالیباف و رضایی چهار دوره از انتخاباتها را شرکت کردهاند و مردم دست رد به سینه آنها زدهاند و جامعه به آنها رأی نخواهد داد. نه اینکه نظامیها بد باشند؛ اما هرکسی باید کار خودش را بکند. من معتقدم حوزه سیاسی عقیم نیست. حوزه سیاست به اندازه کافی مردان پخته دارد و احزاب در این میان نباید بدون کارکرد شوند و حضور نظامیها یعنی کارکرد احزاب در 40 سال اخیر بدون نتیجه بوده است که ناچار به قرضگرفتن از حوزه نظامی بودهاند. به هر جهت، این مسئله را منتفی میدانم.
بحثی که الان هم اشاره کردید، بحث احزاب است؛ به نظر شما در 40 سال اخیر تا چه حد انتخاباتهای حزبی داشتهایم؟
به هر حال جامعه ایران هم متأثر است. جوامع دیگر دوقطبی است و جریان اعتدال نتوانسته خود را میان دو جریان دیگر مطرح کند. آقای روحانی اگرچه نماینده جریان اعتدال بود، ولی حزب ایشان با خودش از قدرت تضعیف خواهد شد. البته احزاب به دلایلی که جای گفتنش در اینجا نیست، نتوانستهاند در ایران بهصورت جدی فعالیت کنند؛ چراکه احزابی که نتیجه کارهایشان را شورای نگهبان در یک لحظه از بین ببرد، فایدهای ندارند.
در میان اصلاحطلبان تا چه حد حزبگرایی جدی گرفته میشود؟ و تا چه حد خاتمیمحوری در مقابل احزاب قرار دارد؟
من فکر میکنم آقای خاتمی کماکان محور اصلاحطلبان است. به هر حال جریان اصلاحطلبی بهدلیل عملکرد خودش و عملکرد ضعیف دولت در مسائل اقتصادی ضربههای خودش را به مردم زده است؛ اما من خاتمی را یک فرد آبرومند میدانم و در میان اصلاحطلبان رأی آخر خواهد بود. در این شرایط، اصلاحطلبان فقط در صورت مذاکرات وین میتوانند وضعیت بهتری پیدا کنند؛ اما با گزینههای متوسط و معرفیشده از سر تکلیف، شانسی برای پاستور ندارند.
آیا از موضع محسن هاشمی در انتخابات اطلاع دارید؟
در همین حد که کارگزاران ایشان را بهعنوان نامزد در کنار جهانگیری مطرح کرده است. ایشان در حال ارزیابی هستند که اول روی ایشان اجماع شود و سپس تأیید صلاحیت شود.
وقتی گزینه دیگری نیست!
حسین حقگو کارشناس اقتصادی در روزنامه شرق به سرگردانی جامعه در وانفسای مشکلات اقتصادی اشاره میکند و گره انتخابات 1400 را به زلف همین مشکلات گره میزند و مینویسد: کمتر از دو ماه به انتخابات ریاستجمهوری و شوراها و میاندورهای مجلس و مجلس خبرگان باقی مانده و مردم سرگرداناند. نه بین گزینههای مختلف و انتخاب بین خوب و بد یا خوب و خوبتر یا بد و بدتر یا...؛ سرگرداناند در اینکه چگونه در این فشار طاقتفرسای هزینهها، شکم خود و خانوادهشان را سیر و اجارهخانه سر ماه را تأمین کنند و البته جانشان را از شر ویروس کشنده کووید مصون دارند. جامعه سخت سرگردان است و نسبتی بین آنچه در آن انتخابها قرار است تعیین شود و زندگی واقعی خود احساس نمیکند. اگر چهار یا هشت یا 24 سال قبل در دوم خرداد، چنین نسبتی وجود داشت، امروز اما سرخورده از این انتخابها، سرگردان در پی نگهداشتن کلاه خود است از تندباد ناملایمات و سختیها و انبوه فشارهای زندگی. چرا نباشد؟ با یک حساب دودوتا چهارتا، نتیجه انتخابهایش، سبب افزایش ناتوانی در تأمین حداقلهای معیشتی و شاید بیکاری و کاهش شدید ارزش داراییها و به حاشیه راندهشدنش بوده است؛ به گواهی آمار و ارقام دولتی و نرخهای تورم بانک مرکزی و... این زخمها، مرهمی و علاجی جز افزایش کارآمدی ساختار قدرت و سپس جلب اعتماد ازدسترفته همین مردم ندارد. کاری بسیار سخت و دشوار و شاید ناممکن.
چراکه با وضعیتی مواجهیم که هیچگاه سابقه نداشته و برای اولینبار در تاریخ پس از انقلاب رخ نشان میدهد. نمایشی که پردهای از آن را در انتخابات سال گذشته مجلس و نزول 42 درصدی مشارکت شاهد بودیم. «اقتصاد» در این بادهای تند بنیانکن، بیشک در رتبه اول ناکارآمدی و مطالبه اجتماعی برای بهبود آن قرار دارد؛ همانگونه که در هرم مازلو و در روایات و احادیث دینی بر اهمیت رفع نیازهای اساسی انسان تأکید شده و اینکه شکم گرسنه دین و ایمان ندارد و وقتی فقر از دری وارد میشود، ایمان از پنجره خارج میشود؛ اما راهکار به نظر سهل و ممتنع است. اما میتوان به قول معروف پیه این ناکامی را به تن مالید و از آن فرصتی برای آینده ساخت. به این معنا که همه جریانهای سیاسی درون قدرت یا بهاصطلاح ائتلاف گروههای مسلط بر سر کاندیدای مشترکی که علیالقاعده یک کاندیدای اصولگراست به تفاهم برسند و کابینهای ائتلافی تشکیل دهند. سپس بر سر راهکار خروج از بنبستها و گرههای چنددهساله توافق شود. به نوعی همان کاری که چینیها کردند، همان کشوری که پیمان 25 ساله را با آن امضا کردهاند و ظاهراً الگوی مورد توافق بخشی از جریانها و جناحهای درون قدرت است. در این کشور اصولی مانند «استخراج حقیقت از واقعیت»، «ثروتاندوزی کار مثبتی است»، «مهم نیست گربه سیاه یا سفید باشد، مهم آن است که بتواند موش بگیرد» مورد توافق و تفاهم نخبگان قدرت و تا حدی مورد اجماع ملی قرار گرفت و راه افزایش کارآمدی و نوسازی ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و نیز بازسازی اعتماد دولت و مردم فراهم شد. در این مدل و گذر از وضعیت جامعه با «دسترسی محدود» به «دسترسی باز» آنچنانکه داگلاس نورث عنوان میکند، لازم است مناسبات نهادی جهت غیرشخصیشدن مبادله میان نخبگان قدرت توسعه یابد و دیگر آنکه اعضای ائتلاف مسلط گسترش مبادلات غیرشخصی را به نفع خود بدانند. به عبارتی دامنه حاکمیت قانون و اعتماد به دولت افزایش یابد و از حیات دائمی سازمانهای نخبگان قدرت پشتیبانی شود. (در سایه خشونت-داگلاس نورث) به نظر راهی جز این وجود ندارد و خروج از این جزیره سرگردانی در شرایط ضعف جریانهای سیاسی برای غلبه بر دیگری و افزایش شکاف دولت-ملت و تبدیل مشکلات اقتصادی به ابرچالشهایی که سویههای اجتماعی و برهمزننده امنیت ملی در آنها بسیار بالاست و تصور آلترناتیو هم جز توهمی عمیق و برهمزننده ثبات و آرامش این سرزمین نیست. بهترین راهکار همین است؛ ائتلاف درون ساختار قدرت (ائتلاف گروههای مسلط) حول یک برنامه نوسازی و بازسازی ملی و تبدیل کشورمان به قدرتی منطقهای و بلکه جهانی؛ چنانکه چندین دهه از قبل و بعد از انقلاب در رؤیای آن بودهایم؛ رؤیایی که توهم و تصوری کاذب نبوده و بر پتانسیلهای عظیم و باورنکردنی این سرزمین ابتنا داشته است: منابع غنی انرژی، موقعیت فوق استراتژیک، سابقه و قدرت درخشان تمدنی، جمعیت جوان و بسیار تحصیلکرده و وجود زیرساختهای نسبتاً مناسب و سابقه چند دهه تجربه صنعتی و... هنوز امید بسیاری هست و سرگردانی این مردم را راه علاجی؛ اگر بجنبیم و به خود آییم، اگر به خود آیند!
پیشگیری از مخاطره 84
آذر منصوری، سخنگوی نهاد اجماعساز اصلاحطلبان (جبهه اصلاحات ایران)، روز گذشته از 14 نامزدی که در این تشکیلات مورد بحث هستند، خبر داد. او دراینباره گفت: «افرادی از سوی حداقل ۱۰ عضو مجمع عمومی جبهه اصلاحات ایران برای ارزیابی نامزدی ریاستجمهوریشان در جبهه اصلاحات ایران به دبیرخانه مجمع پیشنهاد شدهاند». افرادی که منصوری از آنها نام برده است، با درنظرداشتن میزان پیشنهادهای موجود در نهاد اجماعساز از این قرار است:
۱- جواد ظریف (۳۷ پیشنهاد)، ۲- اسحاق جهانگیری (۳۵ پیشنهاد)، ۳- مصطفی تاجزاده (۳۲ پیشنهاد)، ۴- مسعود پزشکیان (۲۵ پیشنهاد)، ۵- محمدرضا عارف (۲۱ پیشنهاد)، ۶- محسن هاشمی (۲۰ پیشنهاد)، ۷- محمد شریعتمداری (۱۹ پیشنهاد)، ۸- مصطفی کواکبیان (۱۵ پیشنهاد)، ۹- محمد صدر (۱۳ پیشنهاد)، ۱۰- محمود صادقی (۱۲ پیشنهاد)، ۱۱-شهیندخت مولاوردی (۱۱ پیشنهاد)، ۱۲- زهرا شجاعی (۱۱ پیشنهاد)، 13- عباس آخوندی (۱۱ پیشنهاد) و ۱۴-صادق خرازی (۱۰ پیشنهاد).
با نگاهکردن به این اسامی و جمع اعلام مواضع اعضای احزاب میتوان تا این لحظه گفت نامزدهای حزب کارگزاران ظریف، محسن هاشمی و جهانگیری هستند؛ چنان که علیمحمد نمازی هم گفته است: «تاکنون حزب روی معرفی محسن هاشمی و محمدجواد ظریف اجماع داشته است و حتی اگر اسحاق جهانگیری بخواهد به این جمع اضافه شود، این موضوع را حزب بررسی میکند و جوانب را میسنجد». ظریف در عین حال از سوی حزب ندا هم معرفی شده است که در مجموع باید گفت ظریف و خرازی نامزدهای مدنظر این حزب قلمداد میشوند. سعید نورمحمدی، از اعضای حزب ندا، درباره این موضوع گفته است: «جلسه شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان شنبه برگزار شد و در این جلسه گزینههای حزب برای معرفی به ائتلاف جبهه اصلاحطلبان ایران انتخاب شدند. حزب ندای ایرانیان دو گزینه اصلی برای انتخابات ریاستجمهوری دارد که آقایان دکتر محمدجواد ظریف و دکتر محمدصادق خرازی هستند. علاوه بر این دو گزینه، معرفی چند چهره ملی دیگر هم به تصویب شورای مرکزی رسید. اعضای شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان معتقدند رقابت درونجریانی جریان اصلاحات فرصت مناسبی است تا دیدگاههای مختلف درون جریان اصلاحات بتوانند در قالب این جبهه ایدهها، نظرات و برنامههای خود را برای اداره کشور مطرح کنند و در نهایت در درون این فرایند بهترین دیدگاهها و برنامهها توسط اعضا انتخاب شود». خبرهایی هم حاکی از آن است که حزب اتحاد ملت نیز بر شخصیتهایی مانند مصطفی تاجزاده، اسحاق جهانگیری، محمدجواد ظریف، محمد صدر و شهیندخت مولاوردی نظر دارند. البته علاوه بر نامهایی که آذر منصوری بهعنوان سخنگوی نهاد اجماعساز مطرح کرده و سخنانی که فعالان حزبی گفتهاند، نام دو شخصیت دیگر، یعنی محسن رهامی و علی مطهری که اولی کاملاً اصلاحطلب و دومی نزدیک به اصلاحطلبان شناخته میشود نیز مطرح است که گویا تا این لحظه وضعیت این دو شخصیت در نهاد اجماعساز بررسی نشده و ظاهراً گزینه پیشنهادی اعضای حقوقی (احزاب) و حقیقی این تشکل انتخاباتی نبودهاند. مطهری عضو هیچیک از احزاب اصلاحطلب نیست و حتی خودش را بهطورکامل اصلاحطلب نمیداند و همواره بین اصلاحطلبی و اصولگرایی رفتوآمد داشته است؛ بهنحویکه بارها گفته نظرات سیاسیام به اصلاحطلبان و دیدگاههای فرهنگیام به اصولگرایان نزدیک است. او البته بهتازگی شانس این را که از اصلاحطلبان رأی بگیرد، بیشتر دانسته و گفته است: «اصولگرایان که هیچوقت من را بهعنوان کاندیدای خود معرفی نمیکنند، ولی از طرف اصلاحطلبان این احتمال وجود دارد. در سالهای اخیر شرایط کشور بهگونهای بوده که خودبهخود من مواضعی را اتخاذ کردهام که به اصلاحطلبان نزدیکتر بوده است. بهطور طبیعی در موارد مربوط به آزادی بیان و حقوق شهروندی که در چهار، پنج سال اخیر مطرح شده، خود اصلاحطلبان هم به اندازه من ورود نکردهاند. درباره نقض حقوق بشر که گاهی از سوی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی انجام میشود یا درمورد مسئله حصر خانگی و بازداشت خبرنگاران و از این قبیل موضوعات و مسائلی که برای محیطزیستیها پیدا شد، من ورود کردم ولی گاهی خود اصلاحطلبان جرئت نمیکردند در این بخشها وارد شوند. بنابراین خودبهخود در این سالهای اخیر وضعیت به صورتی بود که من به اصلاحطلبان نزدیکتر شدهام و اگر قرار باشد یکی از این دو گروه از من حمایت کند، احتمال حمایت اصلاحطلبان بیشتر است. به هر حال هرکدام از اینها حمایت کنند، من استقبال میکنم و مشکلی ندارم».
با این سخنان میتوان دریافت که خود مطهری هم انتظار ندارد بهعنوان نامزد نهایی جناح اصلاحطلب معرفی شود و او چشم به همه جناحها و طیفهای سیاسی دوخته است، البته چشم امیدش بیشتر به اصلاحطلبان است؛ اما ماجرا برای رهامی فرق میکند؛ او یک نیروی اصلاحطلب است که گویا قصد دارد جدای از تشکیلات جبهه اصلاحات در انتخابات وارد شود؛ چنان که بهتازگی رسماً اعلام کرده نامش میان گزینههای مورد بررسی نهاد اجماعساز مطرح نشود. او بهتازگی در بیانیهای نوشته است: «ضمن تشکر از احزاب و شخصیتهای اصلاحطلب که از اینجانب برای نامزدی انتخابات دعوت کرده و اکنون نام مرا بهعنوان داوطلب انتخابات ریاستجمهوری به نهاد اجماعساز اصلاحطلبان پیشنهاد کرده یا قصد دارند مطرح کنند، تقاضا دارم که از معرفی اینجانب به نهاد مذکور خودداری کنند. بهعنوان فرزند جامعه بزرگ ایران، برنامههای خود را جهت اداره کشور و حل مشکلات و معضلات آن به اطلاع مردم میرسانم و داوری را بر عهده آنها خواهم گذاشت و چون گذشته دست تمامی نخبگان، احزاب و شخصیتهای کشور از هر حزب، جریان و جناح را برای مشاوره و همکاری میفشارم. ضمناً دلایل تفصیلی خود را درمورد علل اتخاذ این خطمشی در روزهای آینده با مردم در میان خواهم گذاشت».
بر اساس آنچه پیشبینی میشد که ممکن است اصلاحطلبان در این دوره از انتخابات ریاستجمهوری با خطر مستقل واردشدن برخی نیروهایشان مواجه شوند، نخستین مصداق این حالت محسن رهامی است که ورود مستقلش -به هر علتی که باشد- باعث میشود جبهه اصلاحات با یک نیروی واحد وارد عرصه انتخابات نشود. البته برخی فعالان سیاسی باور دارند آنچه از سوی تشکیلات رسمی انتخاباتی اصلاحطلبان معرفی میشود، حجیت دارد؛ اما به نظر میرسد عموم مردم اصلاحطلبان را به صفت شخصی میشناسند نه لزوماً به تأیید تشکلاتی؛ به این معنا که جامعه میان یک اصلاحطلب با جریان متبوعش فرق زیادی قائل نیست؛ بنابراین به نظر میرسد ورود مستقل اصلاحطلبان فارغ از هر تصمیمی که نهاد اجماعساز میگیرد، میتواند به اجماع سراسری لطمه بزند؛ موضوعی که تا همین اواخر درباره محمدرضا عارف گفته میشد که او آمده است بماند و دیگر نمیخواهد مانند سال 92 به نفع کسی کنار برود؛ گزارهای که البته تا این لحظه نشانهای از آن نیست و اکنون نام عارف هم در میان گزینههای مطرح در نهاد اجماعساز به چشم میخورد.
علاوه بر این، مخاطره دیگری که شاید اصلاحطلبان را تهدید کند، نامزدهای متکثر است. در پی تعدد طرح این تعداد نام، ممکن است همان مخاطره پیشین یعنی عدم اقناع همه نامزدها به کنارهگیری از انتخابات به نفع نامزد واحد به وجود آید؛ شرایطی که شبیه آن را در سال 84 شاهد بودیم؛ بهنحویکه گفته شد اصلاحطلبان در یک وزنکشی به نفع مهدی کروبی کنار نرفتند تا در عین حال که مجموع آرای آنها بیشتر از اصولگرایان بود، رقابت را واگذار کردند. حتی با رجوع به آمار میتوان دریافت که اصلاحطلبان فارغ از وجود هاشمیرفسنجانی در انتخابات، اگر با یک نامزد میآمدند، باز هم پیروز انتخابات میشدند که چنین نشد و محمود احمدینژاد هشت سال قوه مجریه را در اختیار داشت. با این وصف، به نظر میرسد اگر اصلاحطلبان نتوانند به یک نامزد واحد برسند، شرایطی مانند آن سال و بلکه بدتر از آن را رقم میزنند؛ زیرا در آن زمان اصلاحطلبان پایگاه اجتماعی بسیار وسیعتری نسبت به امروز داشتند و عملاً آرای خاکستری را نمایندگی میکردند؛ حال آنکه امروز به دلیل حمایتشان از دولت روحانی و البته نوع عملکرد دولت، در معرض تندترین انتقادها از سوی جناح رقیب و جامعه قرار دارند.
هرچند فردی مانند محمود صادقی باور دارد تعدد نامزدها به نفع اصلاحطلبان خواهد بود؛ بهنحویکه گفته است: «شرایط اصلاحطلبان را مثبت ارزیابی میکنم و شخصیتهای بسیاری از اصلاحطلبان برای انتخابات کاندیدا شدهاند و همین تعدد هم میتواند به نوعی نشاندهنده میل به مشارکت باشد. با وجود همه مخاطرات و محدودیتها، اصلاحطلبان میخواهند در صحنه حضور داشته باشند و این اتفاق مثبتی است و باید دید در نهایت اصلاحات به چه جمعبندیای میرسد و شورای نگهبان نیز چه عملکردی را در قبال این جریان خواهد داشت. اما تا به این لحظه آن چیزی که میبینم، تحرک خوبی است. با اینکه بدنه مردمی جریان اصلاحات هنوز آن تحرک و انگیزه لازم را پیدا نکرده، ولی در سطح نخبگانی و تشکیلاتی اصلاحطلبان تحرک چشمگیر و خوبی ایجاد شده است». البته این سخن صادقی در شرایطی میتواند درست باشد که اصلاحطلبان بتوانند به نامزد واحد برسند و در غیر این صورت، نهتنها تعدد نامزدها هیچ کمکی به اصلاحطلبان نمیکند، بلکه باعث شکست قطعی آنها در انتخابات میشود و زمینه پیروزی رقیب را حتی با رأی حداقلی فراهم میکند.
ورود تاجزاده به انتخابات یک تاکتیک است
غلامعلی رجایی، فعال سیاسی اصلاحطلب، مشاور مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی و مشاور رسانهای شهردار تهران نیز در گفتوگو با شرق به زوایای دیگری از انتخابات ریاست جمهوری 1400 میپردازد که در ادامه میآید.
انتشار فایل صوتی ظریف را چگونه تحلیل میکنید؟
من فکر میکنم برای قضاوت این فایل صوتی زود است؛ اما قطعاً آگاهانه منتشر شده است و گمان نمیکنم از سوی یک حفره امنیتی درز پیدا کرده باشد. درباره کاندیداتوری نیز طبیعتاً تأثیراتی مثبت و منفی روی انتخابات نسبت به ایشان خواهد گذاشت. تأثیرات مثبت این است که حرفهایی که از ایشان درباره ایستادگیها و دلسوزیها شنیدیم، امتیاز او را نزد افکار عمومی بالا میبرد؛ اما در عین حال به خاطر برخی از حرفهای رک و عریانی که زده است، به برخی از افراد که در روند انتخابات تأثیرگذار هستند این فرصت را میدهد که مسیر سختی پیش پای او قرار دهند.
به نظر شما این اتفاقها روی مذاکرات وین تأثیری خواهد گذاشت؟
این اتفاقات روی مذاکرات تأثیری نخواهد گذاشت، چون چیزی نیست که آمریکا از آن بیاطلاع بوده باشد؛ اما قطعاً اگر مذاکرات وین به نقاط مثبتی برسد، حتماً روی انتخابات تأثیر خواهد گذاشت، ولی نه آن تأثیری که باعث حضور پرشور باشد، چون بخشی از مشکلات معیشتی حل میشود و در این دو ماه نتیجه مذاکرات وین را در سفرهها نمیبینند.
تحلیل شما از میزان مشارکت در این دوره چیست؟
من میزان مشارکت را خوب نمیبینم؛ به دلیل اینکه اولین انتخاباتی است در 42 سال اخیر که ارتباط تنگاتنگی با معیشت مردم دارد، من تأثیر معیشت را بر انتخابات بسیار بالا و تعیینکننده میدانم و انتخابات فرارو را کمرمق میبینم.
آقای تاجزاده اعلام کاندیداتوری کردهاند، به نظر شما اصلاحطلبان از ایشان حمایت خواهند کرد؟
من فکر میکنم این یک تاکتیک است که آقای تاجزاده انجام داده است، چون ایشان حتماً آمده حرفهایش را بزند و تاکتیکی است که به نتیجه هم میرسد. در شرایطی که خیلیها صحبتهای او را جدی گرفتهاند و نظرات مثبت و منفی دراینباره شنیده میشود، برای ایشان دستاوردی است که توانسته حرفهایش را در بیانیهاش بزند؛ اما این را که اصلاحطلبان روی ایشان اجماع کنند، منتفی میدانم برای اینکه اولاً ایشان باید ازسوی یک حزب معرفی میشد و بعد درصدی طبق قوانین نهاد اجماعساز به خودش اختصاص میداد، بعد در گزینههای نهایی رأیگیری میشد؛ اما تاکنون هیچکدام از این مراحل طی نشده و ایشان یکباره اعلام نامزدی کرده که از یک چهره سیاسی بعید است و من فکر میکنم این نامزدی جدی نیست و نباید جدی گرفته شود. به هر حال این حضور به مردم کمک میکند نگاه متفاوتتری به انتخابات داشته باشند.
کاندیداهای احتمالی جبهه اصلاحات به نظر شما چه کسانی خواهند بود؟
عارف، پزشکیان، محسن هاشمی، جهانگیری و ظریف شانس دارند. احتمال ضعیفی هم وجود دارد که اگر اصلاحطلبان به یک گزینه مشخص نرسند، به سمت لاریجانی بروند که احتمال آن خیلی کم است.
برخی از چهرههای اصلاحطلب مانند آقایان رهامی و کواکبیان، فارغ از نهاد اجماعساز اعلام نامزدی در انتخابات کردهاند؛ به نظر شما احتمال تعدد کاندیدا و تکرار تجربه 84 وجود دارد؟
خیر؛ اما ممکن است برخی از این افراد گوش نکنند و بهصورت منفرد کاندیدا شوند، ولی شانس آنها مثل برخی از سوی اصولگرایان است و تأثیری نخواهد داشت و آقای خاتمی قدرت این را دارد که جلوی حرکتهای انفرادی را بگیرد.
ردصلاحیتها را در این دوره چگونه ارزیابی میکنید؟ اگر کاندیدای اصلاحطلبان در این دوره ردصلاحیت شد، این طیف سیاسی چه برخوردی خواهد داشت؟
من فکر میکنم تغییری با گذشته پیدا نکند؛ مگر اینکه توصیهای بیاید که کسی تأیید صلاحیت شود و فکر میکنم چینش گزینههای فرارو به سمتی است که تعداد کمتری ممکن است به ویترین مناظرات بیایند و گزینههایی از اصلاحطلبان تأیید صلاحیت شوند که برای باختن گزینه خوبی باشند و ممکن است سه اصولگرا و دو اصلاحطلب تأیید صلاحیت شوند. مردم هم در صورتی که به بازار بروند و جنس مورد پسند آنها وجود نداشته باشد، ترجیح میدهند خرید نکنند.
نظامیها هم در این دوره ابراز تمایل کردهاند در انتخابات نامزد شوند؛ این اتفاق را ناشی از چه میدانید؟
نظامیها هیچ شانسی در انتخابات ندارند. آقای قالیباف و رضایی چهار دوره از انتخاباتها را شرکت کردهاند و مردم دست رد به سینه آنها زدهاند و جامعه به آنها رأی نخواهد داد. نه اینکه نظامیها بد باشند؛ اما هرکسی باید کار خودش را بکند. من معتقدم حوزه سیاسی عقیم نیست. حوزه سیاست به اندازه کافی مردان پخته دارد و احزاب در این میان نباید بدون کارکرد شوند و حضور نظامیها یعنی کارکرد احزاب در 40 سال اخیر بدون نتیجه بوده است که ناچار به قرضگرفتن از حوزه نظامی بودهاند. به هر جهت، این مسئله را منتفی میدانم.
بحثی که الان هم اشاره کردید، بحث احزاب است؛ به نظر شما در 40 سال اخیر تا چه حد انتخاباتهای حزبی داشتهایم؟
به هر حال جامعه ایران هم متأثر است. جوامع دیگر دوقطبی است و جریان اعتدال نتوانسته خود را میان دو جریان دیگر مطرح کند. آقای روحانی اگرچه نماینده جریان اعتدال بود، ولی حزب ایشان با خودش از قدرت تضعیف خواهد شد. البته احزاب به دلایلی که جای گفتنش در اینجا نیست، نتوانستهاند در ایران بهصورت جدی فعالیت کنند؛ چراکه احزابی که نتیجه کارهایشان را شورای نگهبان در یک لحظه از بین ببرد، فایدهای ندارند.
در میان اصلاحطلبان تا چه حد حزبگرایی جدی گرفته میشود؟ و تا چه حد خاتمیمحوری در مقابل احزاب قرار دارد؟
من فکر میکنم آقای خاتمی کماکان محور اصلاحطلبان است. به هر حال جریان اصلاحطلبی بهدلیل عملکرد خودش و عملکرد ضعیف دولت در مسائل اقتصادی ضربههای خودش را به مردم زده است؛ اما من خاتمی را یک فرد آبرومند میدانم و در میان اصلاحطلبان رأی آخر خواهد بود. در این شرایط، اصلاحطلبان فقط در صورت مذاکرات وین میتوانند وضعیت بهتری پیدا کنند؛ اما با گزینههای متوسط و معرفیشده از سر تکلیف، شانسی برای پاستور ندارند.
آیا از موضع محسن هاشمی در انتخابات اطلاع دارید؟
در همین حد که کارگزاران ایشان را بهعنوان نامزد در کنار جهانگیری مطرح کرده است. ایشان در حال ارزیابی هستند که اول روی ایشان اجماع شود و سپس تأیید صلاحیت شود.