تاریخ انتشار
شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۴۲
کد مطلب : ۴۳۳۳۵۳
عبدالرضا داوري، مشاور رسانهاي جدا شده از تيم رييس دولت نهم و دهم:
سرنوشت سياسي احمدينژاد احتمالا مشابه «مظفر بقايي» است
۰
کبنا ؛
محمود احمدينژاد، رييس دولت نهم و دهم مصداق بياعتبار كردن اين ضربالمثل است كه «چاقو دستهاش را نميبرد!» او يكتنه با نامهنگاريها، طعنه و كنايهها، بگمبگمها، سخنرانيها و سفرهايش نشان داده كه اتفاقا در اين مورد كه او با حمايت اصولگرايان به رياست دولت نهم رسيد و بعد با حمايتهاي فراوان سكاندار دولت دهم شد، چاقويي است كه دسته خوش را هم بريده! محمود احمدينژاد در آخرين سفر به اردبيل در خلال سخنرانياش شرايط را اينگونه تحليل كرد و گفت:«يك طرف دنبال اين است كه به بهانه تشديد كرونا، انتخابات را عقب بيندازد تا فرصت پيدا كند و شرايط را به نفع خود تغيير دهد. طرف ديگر هم دنبال اين است كه در سايه كرونا و مشاركت پايين مردم، نامزد خود را از صندوق دربياورد.» بعد از آن هم مدعي شد كه هر دو جريان دنبال كنار گذاشتن مردم از عرصه تصميمگيري هستند و برخي حتي «جزيره خريدهاند تا در صورت جوشيدن خشم ملت به آنجا فرار كنند!»
در ۸ سال گذشته كم از اين دست سخنرانيهاي احمدينژاد شنيده نشده؛ سخنرانيهاي مردي كه پرچم عبور از جريانهاي سياسي كشور را برافراشته و بيمحابا به سمت تبديل شدن به اپوزيسيون ميدود و در اين ميان اين و آن را متهم ميكند. عبدالرضا داوري، مشاور رسانهاي پيشين احمدينژاد كه حالا از تيم او جدا شده و به تازگي عليه او و همراهانش دست به افشاگري ميزند، در مورد اين رفتارها و البته همين جدايي خودش، با اعتماد گفتوگو كرده است.
اخيرا محمود احمدينژاد با كنايه از مسوولاني گفته كه «جزيره خريدهاند تا در صورت جوشيدن خشم ملت به آنجا فرار كنند» با توجه به شناختي كه از او و دادهها و اطلاعاتش داريد از صحبتهاي اخير او چه برداشتي ميكنيد؟ آيا احمدينژاد تلاش دارد خود را بخشي از جريان اپوزيسيون نظام جلوه دهد؟
حدود يك سال است كه آقاي احمدينژاد به طور جدي به فروپاشي نظام فكر ميكند. جمعبندي او اين است كه جمهوري اسلامي دچار فروپاشي خواهد شد. اين موضوع البته از انتهاي سال ۹۶ در خلال صحبتهايش مطرح ميشد اما در يك سال گذشته خيلي جديتر شد. مدل ذهني احمدينژاد كه اتفاقا حميد بقايي نيز در شكلگيري آن نقش داشته، شبيهسازي سرنوشت اتحاد جماهير شوروي با سرنوشت جمهوري اسلامي است. آنها معتقدند مسير جمهوري اسلامي دقيقا بر همان ريلي قرار دارد كه اتحاد جماهير شوري قرار داشت. با مشابهسازي كه در بحثهاي داخليشان مطرح ميكنند- كه نشانههايي از آن را در بحثهاي عمومي نيز ديده ميشود- معتقدند جمهوري اسلامي در حال فروپاشي است. ۳ شيوه را هم براي رسيدن به اين فروپاشي در ذهن دارند. مسير اول درگذشت رهبري است. معتقدند درگذشت رهبري منجر به فروپاشي خواهد شد. موضوع بعدي حمله خارجي- بهطور مشخص حمله امريكا به ايران- است كه معتقدند اگر يك حمله برقآسا به زيرساختهاي خدماتي ايران مثل آب، برق، اينترنت و... انجام شود، در عرض چند روز جمهوري اسلامي از هم خواهد پاشيد. بحث ديگر هم آشوبهاي اجتماعي است.
فكر ميكنيد احمدينژاد نگاهي به انقلاب مخملي هم دارد؟
به نظرم نوع اتفاقي كه در اتحاد جماهير شوروي رخ داد، انقلاب مخملي نيست. آنچه احمدينژاد به آن فكر ميكند، اين است كه تعارضي در رئوس حاكميت بين جريان آقاي روحاني با جريان سپاه و رهبري اتفاق ميافتد و اين تعارض در راس باعث فروپاشي ميشود. از سويي معتقد است چون نارضايتي اجتماعي وجود دارد اين اتفاق نارضايتيها را تشديد ميكند. البته اين تحليل غلط است. من نقد اين تحليل را هم نوشتهام و يكي از دلايل اختلافنظرم با احمدينژاد در همين حوزه بود.
شما دقيقا از چه زماني تصميم گرفتيد كه فاصلهتان را با جريان احمدينژاد حفظ كنيد و بعد به افشاگري روي آورديد؟ اختلافات داخلي شما از كجا و كي شروع شد؟
به طور خاص به زمان انتخابات امريكا بازميگردد. من اعتقاد دارم كه يكي از مشكلات جدي جهان امروز و كشور ما فشار جهاني است كه جريانهاي گلوباليستي اعمال ميكنند. راجع به اين موضوع هم مفصل گفته و نوشتهام. نوع رويكردهاي آقاي احمدينژاد هم در ۷، ۸ ماه اخير خيلي به جريانهاي گلوباليستي نزديك شده است. اختلاف من با احمدينژاد از همين جا شروع شد. بحث اعتراض ايشان به قرارداد ايران و چين، نامه او به پوتين و... از جمله اختلافاتي بود كه من داخل مجموعه نيز با ايشان داشتم. به علاوه نوع نسبتگذاري كه ايشان با نظام و رهبري ميكردند. من اعتقاد داشتم مدل سياستورزي احمدينژاد نتيجهاي جز حذف و كمرنگ شدن در فضاي سياسي كشور نخواهد داشت.
اختلافات شما در جلسات خصوصي خيلي بالا گرفت؟
بله. الان هم برخي دوستان در حال روايت اين اختلافات هستند. ما بحثها و مشكلات جدي داشتيم. اواخر بهمن ماه گذشته وقتي اين اختلافات از سوي نزديكان ايشان علني شد، من هم ترجيح دادم موضوعات را در فضاي عمومي مطرح كنم.
يعني تصميم شما براي افشاگري صرفا به خاطر روايت اين اختلافات از سوي برخي نزديكان احمدينژاد بود؟
خير. بعضي از اين نزديكان اختلافات را علني كردند و به فضاي عمومي كشاندند. بعد از آن من هم تصميم گرفتم كه اختلافات را عيان كنم. آنها علني انتقاد كردند، من هم مجبور شدن علني پاسخ دهم و سر اين رشته باز شد. من هم انتقاداتم را بهطور آشكار مطرح كردم. برخي از اين انتقادات در حوزه راهبردي آقاي احمدينژاد است و بخشي هم به عملكرد اطرافيان او مثل آقاي بقايي، پروندهها و مسائل مالي كه دارد و... بازميگردد. اين بحثها هميشه در مجالس خصوصي نيز مطرح و گفته ميشد كه بايد نسبتمان را با اين اتفاقات مشخص كنيم اما تسلطي كه آقاي بقايي بر آقاي احمدينژاد دارد و هژموني كه در مجموعه دارد، باعث ميشود احمدينژاد حرفهاي امثال بنده را نشود.
چرا تصميم گرفتيد كه هم از اين جريان جدا شويد و هم شروع به افشاگري به اين روش كنيد؟
نوع نسبت من با احمدينژاد و جريان او با خيلي افراد ديگر متفاوت است. من به نوعي بازي رسانهاي و پروپاگانداي احمدينژاد بودم و ايشان را تبليغ و ترويج ميكردم. بسياري از افراد و نخبگان در همين فرآيند تبليغ و پروپاگانداي من با احمدينژاد در ارتباط قرار گرفتند. جلسههاي متعددي را با چهرههاي سياسي از آقاي تاجزاده تا اعضاي جبهه ملي، باقي دوستان اصلاحطلب، اعضاي دفتر تحكيم و ... داشتم و حوزه ارتباطي وسيعي را براي احمدينژاد ايجاد كردم. طبيعي بود كه بهخاطر همين پر سر و صدا بودن در حوزه دفاع از او نميتوانستم خيلي بيسر و صدا از كنار او بروم. طبعا مورد پرسش قرار ميگرفتم و من در فضاي رسانه حضور دارم.
من پل ارتباطي احمدينژاد با ساير جريانها به خصوص با اصلاحطلبان بودم. حتي با طيفهاي راديكالتر مثل جبهه ملي، خيلي از دوستاني كه در سال ۸۸ بازداشت شده بودند مثل عبدالله مومني، اسدي زيدآبادي، آقاي قاسم شعلهسعدي و آقاي كوروش زعيم گفتوگو ميكردم.
از اين گفتوگوها چه هدفي را دنبال ميكرديد؟ ميخواستيد يك جريان اپوزيسيون تازه خلق كنيد؟
خواسته آقاي احمدينژاد بود. آقاي احمدينژاد از سال ۹۷ كه متوجه شده بود پايگاهي درون ساخت قدرت ندارد، تلاش كرد پايگاه سياسياش را به نيروهايي منتقل كند كه به نوعي منتقد نظام هستند يا زاويه دارند.
هيچوقت از اين گروهها و افراد جواب مثبتي دريافت كرديد؟
نه، اصلا. جلسهام با آقاي تاجزاده را روايت كردم. مشغول نوشتن كتاب خاطراتم هستم. از آن مدلي كه بولتون از ترامپ جدا شد.
برخي معتقدند شما از طرف همين جرياني كه از آن جدا شديد، ماموريتي داريد كه شانتاژ و پروپاگانداي رسانهاي را به شكلي ديگر دنبال كنيد تا شايد وجهه اپوزيسيون محمود احمدينژاد را تقويت كنيد. پاسخ شما به اين تحليل چيست؟
در مورد كنش بنده تحليلهاي مختلفي بيان شده است. برخي معتقدند دستگاههاي امنيتي كه مخالف احمدينژاد هستند، محرك بودند. برخي معتقدند احمدينژاد محرك بوده و خواسته از خود اپوزيسيون بسازد. تحليلهاي اينچنيني گفته ميشود. من فكت و سندي هم در رد يا تاييد آن ندارم چون اينها تحليلهاي خاص و پيچيده و مبتني بر ديتاهاي پنهان است. يعني آن كسي كه چنين ادعاهايي مطرح ميكند بايد دلايل لازم را ارايه كند. كساني كه درون مجموعه آقاي احمدينژاد يا خارج از آن با من در ارتباط بودند شاهد اين روند بودهاند. انتقادات من از احمدينژاد حداقل در يك سال اخير به صورت تلويحي مطرح ميشد و از طرف اطرافيان ايشان هم پاسخ داده ميشد.
پس شما هيچ دفاعي در پاسخ به اين تحليلها و ادعاها نداريد؟
نه. بالاخره بر اساس قاعده «البينه علي المدعي» يعني كسي كه اين نوع ادعاها را مطرح ميكند بايد دلايلش را بگويد. فرض كنيد هدف من اپوزيسيوننمايي از احمدينژاد باشد. وقتي من مسائل مالي در مورد جريان احمدينژاد مطرح ميكنم، ميتواند ريزش جدي در بدنه آن ايجاد كند كه كرده است.
در مورد اينكه يك نهاد امنيتي شما را جلو انداخته تا دست به افشاگري بزنيد، چطور؟ پاسخ شما به اين ادعا چيست؟
اگر همه آنچه كه من در اين مدت در مورد جريان احمدينژاد منتشر كردهام را آناليز كنيد، متوجه ميشويد كه دادهها هيچ كدام ديتاي امنيتي نيست. افشاگريهاي امنيتي كه قبلا در مورد افراد مختلف مطرح شده نوعا ديتاهاي امنيتي و دادههايي بوده كه دستگاههاي امنيتي در اختيار افراد قرار ميدهند و آنها هم مطرح ميكنند. اما همه آنچه من در اين مدت مطرح كردهام، مستندات خودم و تجربيات شخصي من و آنچه در جلسات ديدهام است. برخي اطلاعات همچون مورد زمين تنكابن را كه ديروز مطرح كردم عينا متني است كه در حكم دادگاه آقاي بقايي آمده است. اگر به حكم دادگاه مراجعه كنيد در صفحه ۲۴ يا ۲۵ روند تبديل ارزهاي سپاه قدس به ريال را توضيح داده، دستور احمدينژاد و بقايي و نحوه خريد زمين در تنكابن را توضيح داده است. بنابراين فكتهايي كه مطرح ميكنم، پنهان نيست كه دستگاه امنيتي به من ارايه كند؛ بلكه مشاهدات و جمعبنديهاي اخير خودم است. الان شما همين جمعبنديها را با مواضع احمدينژاد تطابق دهيد، متوجه ميشويد كه جمعبنديهاي من درست است. آنچه در مورد فروپاشي گفتم همان نكتهاي است كه احمدينژاد در آخرين سخنرانياش به آن اشاره كرده است. وقتي ايشان ميگويد مسوولان جزيره ميخرند و از خشم مردم ميخواهند به آنجا فرار كنند به اين معناست كه ايشان جمهوري اسلامي را رو به فروپاشي ميبيند و مسوولان را در حال غارت.
در جلسات خصوصي در مورد همين موضوع يعني خريد جزيره و مسائلي از اين دست صحبت شده است؟
گاهي وقتها. آقاي احمدينژاد يك ويژگي دارد و آن اين است كه يكسري اطلاعات به اصطلاح متلكگونه و به زبان كنايه و بعضا دروغ را با ادبياتي عامهپسند عرضه ميكند. نمونهاش هم كار غيراخلاقي كه ايشان با آقاي حدادعادل كرد. من به آقاي حداد در بسياري زمينهها انتقاد دارم اما اينكه ما در مواجهه با او اطلاعات دروغ بدهيم و بگوييم ايشان دست فرح پهلوي را بوسيده و عكسش در اختيار من است، غيراخلاقي است. من از نزديكان احمدينژاد بودهام. ايشان نه عكسي در اختيار دارد و نه چنين چيزي ديده است. چيزي شنيده و آن را در فضاي عمومي مطرح كرده است. سياستورزي آقاي احمدينژاد مبتني بر عناصر غيراخلاقي است. او زخمهايي به افراد ميزند تا در فضاي افكار عمومي مطرح شود اما در نهايت مثل يك بومرنگ به خودش بازميگردد.
بر اساس همين اطلاعات غيرواقعي كه به احمدينژاد داده شده، شما نميدانيد منظور از مسوولاني كه جزيره خريدند چه كساني است؟
اصلا چنين چيزي وجود ندارد اما كنايه آقاي احمدينژاد به شخص آقاي روحاني است اما كذب است. من منتقد جدي دولت روحاني هستم ولي معتقدم احمدينژاد با اين شيوه انتقاد، انتقاد از دولت را مبتذل ميكند. موضوعات مهمتري وجود دارد كه به واسطه آن از دولت آقاي روحاني انتقاد كنيم. مجموعه احمدينژاد آلوده به فساد اقتصادي است. حكم آقاي بقايي را ببينيد. مداخلات آقاي بقايي و دهها هزار سكهاي كه در دوره آقاي احمدينژاد گرفته شده و سرنوشت نزديك به ۲ هزار سكه معلوم نيست.
شما به جز مواردي كه از حكم حميد بقايي استخراج كرديد، اطلاعات ديگري در دست داريد؟ اساسا چرا به جاي افشاگري اين اطلاعات را به نهادهاي امنيتي يا حتي دستگاه قضايي ارايه نميكنيد؟
من يك عنصر رسانهاي هستم و هدفم افكار عمومي است. نكته بعدي اين است كه سيستم قضايي و امنيتي ما به بخش زيادي از اين مسائل اشراف دارند. مخاطب من دفتر رهبري، قوه قضاييه يا شوراي نگهبان نيست. آنها قاطبه اين موارد را ميدانند.
اگر ميدانند چرا هيچ اقدامي انجام نميدهد؟
سيستم مراعات آقاي احمدينژاد را ميكنند كه ۸ سال رييسجمهوري بوده است. نميخواهند كار به شرايط بدي كشيده شود.
حتي اگر بحث فساد مالي باشد؟
به آنها تا حد زيادي رسيدگي شده است. پرونده آقاي بقايي يكي از همين نمونههاست.
فكر ميكنيد در مورد شخص آقاي احمدينژاد موضوع اتهام فساد مالي صادق است؟
در موضوع اختلاس 3.7 ميلياردي(نزديك به 4 ميليارد) آقاي بقايي عامل اصلي آقاي احمدينژاد است چون پول به احمدينژاد داده شده و او اين پول را به آقاي بقايي داده است.
ارتباط احمدينژاد و بقايي را ميتوان مشابه نمونه قاليباف و عيسي شريفي دانست و برخورد قضايي با آن را نيز در همين راستا ديد؟
خير. عيسي شريفي در يك مجموعه ديگري خارج از شهرداري و در هلدينگي كه وابسته به نيروهاي نظامي كشور بوده، تخلف كرده است ضمن اينكه من به رابطه شخصي قاليباف و شريفي اشراف ندارم. اما بحث ارزهاي نيروي قدس در سيستم كاري احمدينژاد اتفاق افتاده است. نكته بعدي اين است كه من از نزديك شاهد ارتباط احمدينژاد و بقايي بودهام و ميگويم كه رابطه بقايي با احمدينژاد مثل رييس و مرئوس است؛ بقايي به احمدينژاد تحكم ميكند.
شما چندمين نفري هستيد كه رابطه احمدينژاد با بقايي و مشايي را اينگونه توصيف ميكنيد. اما سوال اين است كه چرا بايد افكار عمومي با شناختي كه از احمدينژاد دارد، باور كند احمدينژاد با دو نيروي خود چنين رابطهاي دارد؟
من بر اساس مشاهداتم ميگويم. شما ميتوانيد از ديگران هم بپرسيد. آقاي احمدينژاد دو شخصيت دارد. دكتر جباري به جنبههاي روانشناختي احمدينژاد پرداخته و در تحليل روانشناختي كه دارد، اختلال سايكوتيك را راجع به احمدينژاد مطرح كردند. دكتر جباري نيز از نزديكان ايشان بوده است. احمدينژاد يك شخصيت بيروني دارد كه بخشي از هواداران ايشان همان شخصيت را ميبينند. او يك شخصيت پشت صحنه و كمتر ديده شده دارد. كساني هم كه ديدهاند معمولا آن را روايت نكردهاند. معدود افرادي چون من، آقاي جباري، آقاي اميريفر و احمدزادهكرماني اين صحنه را ديدهايم كه آقاي احمدينژاد مقابل آقاي بقايي مثل يك مرئوس است. بقايي به احمدينژاد مسلط است. تحكم ميكند. احمدينژاد بدون اجازه بقايي آب نميخورد. تمام موضوعات در سيستم حتي موضوعات سياسي احمدينژاد در دست بقايي است. همين الان جلساتي و تجمعاتي كه برگزار ميشود، طرحهاي آقاي بقايي است كه من شخصا ديدهام. اين يك رويه است.
زماني كه حميد بقايي زندان بود هم چنين رويهاي وجود داشت؟
آقاي بقايي 2 سال است كه بيرون از زندان است.
گفته ميشد زماني در زندان بوده و بعد هم كه گفته ميشد به بيمارستان روانپزشكي منتقل شده است.
من مشخصا از سال ۹۵ در دفتر احمدينژاد كنار او مستقر شدم و آنقدر كه اوقاتم را در دفتر و منزل ايشان و آقاي بقايي گذراندم، كنار خانوادهام نبودهام. آنچه من در اين ۵ سال ديدم، اين بوده است. آقاي بقايي اواخر سال ۹۶ به زندان رفت. آنچه من ديدهام، مناسبات باورنكردني بود كه توصيف كردم.
شما كه سالها شاهد اين روابط و اتفاقات بوديد؛ چرا زودتر از اين تيم جدا نشديد؟
آقاي احمدينژاد امروز يك فرقه تشكيل داده است. ما هم عملا در دورهاي در مناسبات درونفرقهاي بودهايم. شما وقتي در فرقه قرار ميگيريد، انتقادات را نميشنويد. ما ميگفتيم تمام كساني كه به احمدينژاد انتقاد ميكنند، عوامل صهيونيستها در ايران هستند. خود من حكم محكوميت بقايي را يك ماه است كه خواندم. همان زمان ايشان مدام ميگفت كه حكم و برخورد سياسي صورت گرفته است. اين اختلافات كه در يك سال اخير پيش آمد به خصوص در جريان انتخابات امريكا و تحليل احمدينژاد به تدريج ساختار ذهني من نسبت به اين آقايان ترك خورد.
شما همپاي احمدينژاد مخالف سرسخت آيتالله هاشمي بوديد و اساسا حضور او در سياست نيز با ايجاد دو قطبي هاشمي- احمدينژاد آغاز شد. رويكرد شما پس از جدايي از احمدينژاد نسبت به اين موضوع تغييري كرده است؟
خير، جدا شدن من از احمدينژاد به اين دليل است كه او از موضع فرصتطلبي و به اين دليل كه از طرف نظام و حاكميت ترد شده، خودش را به اصلاحطلبان و جريان آقاي هاشمي نزديك كرده است. پيغامي كه او به فائزه هاشمي در مورد معاون اولي داد يا جلساتي كه پيگيري است با اصلاحطلبان داشته باشد، نوعي فرصتطلبي است كه يكي از دلايل زاويه پيدا كردن من با اوست. احمدينژاد مسير اصولي خود را كنار گذاشته و مواضع فرصتطلبانهاي را دنبال كرده است. مواضع من بعد از جدايي از احمدينژاد هيچ تغييري نكرده و منتقد هاشمي و روحاني هستم. البته بگويم كه من آقاي هاشمي و جريان او و اصلاحطلبان جريان اصيلي است و پرنسيبي در كار سياسي دارند. من حدود ۲ ساعت با آقاي تاجزاده صحبت كردم اما او حاضر به همكاري نشد و نكات مهمي را گفت كه من به احمدينژاد منتقل كردم. در عين اينكه به آقاي تاجزاده يا ساير دوستان اصلاحطلب انتقاد دارم، براي من به دليل پرنسيب سياسي كه دارند، قابل احترام هستند. احمدينژاد پرنسيب سياسي ندارد، مفهوم قدرت را در ذهن خود قرار داده و براي رسيدن به آن امروز حاضر است حتي با علي لاريجاني هم ائتلاف كند كما اينكه سال ۹۲ و ۹۶ ايشان از پيروزي آقاي روحاني استقبال ميكرد.
اخيرا احمدينژاد در مورد مسائل امنيتي سال ۸۸ اظهاراتي داشته كه روزنامه جمهوري اسلامي هم در يادداشت سرمقاله خود به آن پرداخت. اين ادعاها را چطور توضيح ميدهيد؟
احمدينژاد بسيار فرصتطلبانه به موضوعات نگاه ميكند. او گفت همان عوامل قتلهاي زنجيرهاي آشوب به پا كردند و من به آنها خس و خاشاك گفتم. درحالي كه اگر تيم امنيتي آقاي احمدينژاد و عملكرد آنها و سوابق آنها را ببينيد، تيم قتلهاي زنجيرهاي در وزارت اطلاعات نزديكترين مناسبات را با شخص احمدينژاد داشتند. آقاي بقايي براي همسر سعيد امامي كفيل شد تا آزاد شود يا آقاي مصطفي كاظمي رفاقت خوبي با اين تيم داشت و در دوره احمدينژاد در بخشهايي از دولت استخدام شد. احمدينژاد ميخواهد خطاي خس و خاشاك را توجيه كند؛ بنابراين آن را به يك گروه امنيتي منتسب ميكند.
فكر ميكنيد احمدينژاد براي انتخابات پيشرو پيشگام شود؟ پيشبينياي از سرنوشت سياسي او داريد؟ مشابه يا نمونه تاريخي به ذهنتان ميرسد كه شايد سرنوشت احمدينژاد مشابه او باشد؟
او حتما نامنويسي ميكند. ترديد نكنيد. از يك سال تا دو سال پيش روي انتخابات كار كرده است. ما برنامه براي ايشان تنظيم كرديم. جلساتي داشتيم. اما به اعتقاد من مساله ايشان روشن است و احراز صلاحيت نميشود. احمدينژاد خارج از پارادايم قدرت هيچ وزني ندارد. او بدون پوزيشنهاي سياسي هيچ تاثيرگذاري ندارد و به مردم نگاه ابزاري دارد. گفتمان ريشهداري در حوزه مردم ندارد. پيشبيني من اين است كه او در تندباد انتخابات خاموش شده و در نهايت به فراموشي سپرده ميشود مثل بسياري چهرههاي قدرتطلبي كه در تاريخ بودهاند. نمونهاي كه پس از فرآيند قدرتطلبي افول كرد، مظفر بقايي ميدانم كه در دوران ملي شدن نفت اين فرآيند را طي كرد اما در ساختار پهلوي پاسخي نگرفت و به عنوان نيرويي در حاشيه اسم خود را ثبت كرد. احمدينژاد ۶۵ ساله است و فرصت بازتوليد خود را ندارد. اصولا به دليل شخصيت فردمحوري كه دارد امكان اينكه خودش را تكثير و بازتوليد كند، ندارد. تيم سياسي قوي هم ندارد و مشتي كارچاقكنها او را دوره كردند كه پس از عدم احراز صلاحيت آنها هم از دور او ميروند.
اخيرا محمود احمدينژاد با كنايه از مسوولاني گفته كه «جزيره خريدهاند تا در صورت جوشيدن خشم ملت به آنجا فرار كنند» با توجه به شناختي كه از او و دادهها و اطلاعاتش داريد از صحبتهاي اخير او چه برداشتي ميكنيد؟ آيا احمدينژاد تلاش دارد خود را بخشي از جريان اپوزيسيون نظام جلوه دهد؟
حدود يك سال است كه آقاي احمدينژاد به طور جدي به فروپاشي نظام فكر ميكند. جمعبندي او اين است كه جمهوري اسلامي دچار فروپاشي خواهد شد. اين موضوع البته از انتهاي سال ۹۶ در خلال صحبتهايش مطرح ميشد اما در يك سال گذشته خيلي جديتر شد. مدل ذهني احمدينژاد كه اتفاقا حميد بقايي نيز در شكلگيري آن نقش داشته، شبيهسازي سرنوشت اتحاد جماهير شوروي با سرنوشت جمهوري اسلامي است. آنها معتقدند مسير جمهوري اسلامي دقيقا بر همان ريلي قرار دارد كه اتحاد جماهير شوري قرار داشت. با مشابهسازي كه در بحثهاي داخليشان مطرح ميكنند- كه نشانههايي از آن را در بحثهاي عمومي نيز ديده ميشود- معتقدند جمهوري اسلامي در حال فروپاشي است. ۳ شيوه را هم براي رسيدن به اين فروپاشي در ذهن دارند. مسير اول درگذشت رهبري است. معتقدند درگذشت رهبري منجر به فروپاشي خواهد شد. موضوع بعدي حمله خارجي- بهطور مشخص حمله امريكا به ايران- است كه معتقدند اگر يك حمله برقآسا به زيرساختهاي خدماتي ايران مثل آب، برق، اينترنت و... انجام شود، در عرض چند روز جمهوري اسلامي از هم خواهد پاشيد. بحث ديگر هم آشوبهاي اجتماعي است.
فكر ميكنيد احمدينژاد نگاهي به انقلاب مخملي هم دارد؟
به نظرم نوع اتفاقي كه در اتحاد جماهير شوروي رخ داد، انقلاب مخملي نيست. آنچه احمدينژاد به آن فكر ميكند، اين است كه تعارضي در رئوس حاكميت بين جريان آقاي روحاني با جريان سپاه و رهبري اتفاق ميافتد و اين تعارض در راس باعث فروپاشي ميشود. از سويي معتقد است چون نارضايتي اجتماعي وجود دارد اين اتفاق نارضايتيها را تشديد ميكند. البته اين تحليل غلط است. من نقد اين تحليل را هم نوشتهام و يكي از دلايل اختلافنظرم با احمدينژاد در همين حوزه بود.
شما دقيقا از چه زماني تصميم گرفتيد كه فاصلهتان را با جريان احمدينژاد حفظ كنيد و بعد به افشاگري روي آورديد؟ اختلافات داخلي شما از كجا و كي شروع شد؟
به طور خاص به زمان انتخابات امريكا بازميگردد. من اعتقاد دارم كه يكي از مشكلات جدي جهان امروز و كشور ما فشار جهاني است كه جريانهاي گلوباليستي اعمال ميكنند. راجع به اين موضوع هم مفصل گفته و نوشتهام. نوع رويكردهاي آقاي احمدينژاد هم در ۷، ۸ ماه اخير خيلي به جريانهاي گلوباليستي نزديك شده است. اختلاف من با احمدينژاد از همين جا شروع شد. بحث اعتراض ايشان به قرارداد ايران و چين، نامه او به پوتين و... از جمله اختلافاتي بود كه من داخل مجموعه نيز با ايشان داشتم. به علاوه نوع نسبتگذاري كه ايشان با نظام و رهبري ميكردند. من اعتقاد داشتم مدل سياستورزي احمدينژاد نتيجهاي جز حذف و كمرنگ شدن در فضاي سياسي كشور نخواهد داشت.
اختلافات شما در جلسات خصوصي خيلي بالا گرفت؟
بله. الان هم برخي دوستان در حال روايت اين اختلافات هستند. ما بحثها و مشكلات جدي داشتيم. اواخر بهمن ماه گذشته وقتي اين اختلافات از سوي نزديكان ايشان علني شد، من هم ترجيح دادم موضوعات را در فضاي عمومي مطرح كنم.
يعني تصميم شما براي افشاگري صرفا به خاطر روايت اين اختلافات از سوي برخي نزديكان احمدينژاد بود؟
خير. بعضي از اين نزديكان اختلافات را علني كردند و به فضاي عمومي كشاندند. بعد از آن من هم تصميم گرفتم كه اختلافات را عيان كنم. آنها علني انتقاد كردند، من هم مجبور شدن علني پاسخ دهم و سر اين رشته باز شد. من هم انتقاداتم را بهطور آشكار مطرح كردم. برخي از اين انتقادات در حوزه راهبردي آقاي احمدينژاد است و بخشي هم به عملكرد اطرافيان او مثل آقاي بقايي، پروندهها و مسائل مالي كه دارد و... بازميگردد. اين بحثها هميشه در مجالس خصوصي نيز مطرح و گفته ميشد كه بايد نسبتمان را با اين اتفاقات مشخص كنيم اما تسلطي كه آقاي بقايي بر آقاي احمدينژاد دارد و هژموني كه در مجموعه دارد، باعث ميشود احمدينژاد حرفهاي امثال بنده را نشود.
چرا تصميم گرفتيد كه هم از اين جريان جدا شويد و هم شروع به افشاگري به اين روش كنيد؟
نوع نسبت من با احمدينژاد و جريان او با خيلي افراد ديگر متفاوت است. من به نوعي بازي رسانهاي و پروپاگانداي احمدينژاد بودم و ايشان را تبليغ و ترويج ميكردم. بسياري از افراد و نخبگان در همين فرآيند تبليغ و پروپاگانداي من با احمدينژاد در ارتباط قرار گرفتند. جلسههاي متعددي را با چهرههاي سياسي از آقاي تاجزاده تا اعضاي جبهه ملي، باقي دوستان اصلاحطلب، اعضاي دفتر تحكيم و ... داشتم و حوزه ارتباطي وسيعي را براي احمدينژاد ايجاد كردم. طبيعي بود كه بهخاطر همين پر سر و صدا بودن در حوزه دفاع از او نميتوانستم خيلي بيسر و صدا از كنار او بروم. طبعا مورد پرسش قرار ميگرفتم و من در فضاي رسانه حضور دارم.
من پل ارتباطي احمدينژاد با ساير جريانها به خصوص با اصلاحطلبان بودم. حتي با طيفهاي راديكالتر مثل جبهه ملي، خيلي از دوستاني كه در سال ۸۸ بازداشت شده بودند مثل عبدالله مومني، اسدي زيدآبادي، آقاي قاسم شعلهسعدي و آقاي كوروش زعيم گفتوگو ميكردم.
از اين گفتوگوها چه هدفي را دنبال ميكرديد؟ ميخواستيد يك جريان اپوزيسيون تازه خلق كنيد؟
خواسته آقاي احمدينژاد بود. آقاي احمدينژاد از سال ۹۷ كه متوجه شده بود پايگاهي درون ساخت قدرت ندارد، تلاش كرد پايگاه سياسياش را به نيروهايي منتقل كند كه به نوعي منتقد نظام هستند يا زاويه دارند.
هيچوقت از اين گروهها و افراد جواب مثبتي دريافت كرديد؟
نه، اصلا. جلسهام با آقاي تاجزاده را روايت كردم. مشغول نوشتن كتاب خاطراتم هستم. از آن مدلي كه بولتون از ترامپ جدا شد.
برخي معتقدند شما از طرف همين جرياني كه از آن جدا شديد، ماموريتي داريد كه شانتاژ و پروپاگانداي رسانهاي را به شكلي ديگر دنبال كنيد تا شايد وجهه اپوزيسيون محمود احمدينژاد را تقويت كنيد. پاسخ شما به اين تحليل چيست؟
در مورد كنش بنده تحليلهاي مختلفي بيان شده است. برخي معتقدند دستگاههاي امنيتي كه مخالف احمدينژاد هستند، محرك بودند. برخي معتقدند احمدينژاد محرك بوده و خواسته از خود اپوزيسيون بسازد. تحليلهاي اينچنيني گفته ميشود. من فكت و سندي هم در رد يا تاييد آن ندارم چون اينها تحليلهاي خاص و پيچيده و مبتني بر ديتاهاي پنهان است. يعني آن كسي كه چنين ادعاهايي مطرح ميكند بايد دلايل لازم را ارايه كند. كساني كه درون مجموعه آقاي احمدينژاد يا خارج از آن با من در ارتباط بودند شاهد اين روند بودهاند. انتقادات من از احمدينژاد حداقل در يك سال اخير به صورت تلويحي مطرح ميشد و از طرف اطرافيان ايشان هم پاسخ داده ميشد.
پس شما هيچ دفاعي در پاسخ به اين تحليلها و ادعاها نداريد؟
نه. بالاخره بر اساس قاعده «البينه علي المدعي» يعني كسي كه اين نوع ادعاها را مطرح ميكند بايد دلايلش را بگويد. فرض كنيد هدف من اپوزيسيوننمايي از احمدينژاد باشد. وقتي من مسائل مالي در مورد جريان احمدينژاد مطرح ميكنم، ميتواند ريزش جدي در بدنه آن ايجاد كند كه كرده است.
در مورد اينكه يك نهاد امنيتي شما را جلو انداخته تا دست به افشاگري بزنيد، چطور؟ پاسخ شما به اين ادعا چيست؟
اگر همه آنچه كه من در اين مدت در مورد جريان احمدينژاد منتشر كردهام را آناليز كنيد، متوجه ميشويد كه دادهها هيچ كدام ديتاي امنيتي نيست. افشاگريهاي امنيتي كه قبلا در مورد افراد مختلف مطرح شده نوعا ديتاهاي امنيتي و دادههايي بوده كه دستگاههاي امنيتي در اختيار افراد قرار ميدهند و آنها هم مطرح ميكنند. اما همه آنچه من در اين مدت مطرح كردهام، مستندات خودم و تجربيات شخصي من و آنچه در جلسات ديدهام است. برخي اطلاعات همچون مورد زمين تنكابن را كه ديروز مطرح كردم عينا متني است كه در حكم دادگاه آقاي بقايي آمده است. اگر به حكم دادگاه مراجعه كنيد در صفحه ۲۴ يا ۲۵ روند تبديل ارزهاي سپاه قدس به ريال را توضيح داده، دستور احمدينژاد و بقايي و نحوه خريد زمين در تنكابن را توضيح داده است. بنابراين فكتهايي كه مطرح ميكنم، پنهان نيست كه دستگاه امنيتي به من ارايه كند؛ بلكه مشاهدات و جمعبنديهاي اخير خودم است. الان شما همين جمعبنديها را با مواضع احمدينژاد تطابق دهيد، متوجه ميشويد كه جمعبنديهاي من درست است. آنچه در مورد فروپاشي گفتم همان نكتهاي است كه احمدينژاد در آخرين سخنرانياش به آن اشاره كرده است. وقتي ايشان ميگويد مسوولان جزيره ميخرند و از خشم مردم ميخواهند به آنجا فرار كنند به اين معناست كه ايشان جمهوري اسلامي را رو به فروپاشي ميبيند و مسوولان را در حال غارت.
در جلسات خصوصي در مورد همين موضوع يعني خريد جزيره و مسائلي از اين دست صحبت شده است؟
گاهي وقتها. آقاي احمدينژاد يك ويژگي دارد و آن اين است كه يكسري اطلاعات به اصطلاح متلكگونه و به زبان كنايه و بعضا دروغ را با ادبياتي عامهپسند عرضه ميكند. نمونهاش هم كار غيراخلاقي كه ايشان با آقاي حدادعادل كرد. من به آقاي حداد در بسياري زمينهها انتقاد دارم اما اينكه ما در مواجهه با او اطلاعات دروغ بدهيم و بگوييم ايشان دست فرح پهلوي را بوسيده و عكسش در اختيار من است، غيراخلاقي است. من از نزديكان احمدينژاد بودهام. ايشان نه عكسي در اختيار دارد و نه چنين چيزي ديده است. چيزي شنيده و آن را در فضاي عمومي مطرح كرده است. سياستورزي آقاي احمدينژاد مبتني بر عناصر غيراخلاقي است. او زخمهايي به افراد ميزند تا در فضاي افكار عمومي مطرح شود اما در نهايت مثل يك بومرنگ به خودش بازميگردد.
بر اساس همين اطلاعات غيرواقعي كه به احمدينژاد داده شده، شما نميدانيد منظور از مسوولاني كه جزيره خريدند چه كساني است؟
اصلا چنين چيزي وجود ندارد اما كنايه آقاي احمدينژاد به شخص آقاي روحاني است اما كذب است. من منتقد جدي دولت روحاني هستم ولي معتقدم احمدينژاد با اين شيوه انتقاد، انتقاد از دولت را مبتذل ميكند. موضوعات مهمتري وجود دارد كه به واسطه آن از دولت آقاي روحاني انتقاد كنيم. مجموعه احمدينژاد آلوده به فساد اقتصادي است. حكم آقاي بقايي را ببينيد. مداخلات آقاي بقايي و دهها هزار سكهاي كه در دوره آقاي احمدينژاد گرفته شده و سرنوشت نزديك به ۲ هزار سكه معلوم نيست.
شما به جز مواردي كه از حكم حميد بقايي استخراج كرديد، اطلاعات ديگري در دست داريد؟ اساسا چرا به جاي افشاگري اين اطلاعات را به نهادهاي امنيتي يا حتي دستگاه قضايي ارايه نميكنيد؟
من يك عنصر رسانهاي هستم و هدفم افكار عمومي است. نكته بعدي اين است كه سيستم قضايي و امنيتي ما به بخش زيادي از اين مسائل اشراف دارند. مخاطب من دفتر رهبري، قوه قضاييه يا شوراي نگهبان نيست. آنها قاطبه اين موارد را ميدانند.
اگر ميدانند چرا هيچ اقدامي انجام نميدهد؟
سيستم مراعات آقاي احمدينژاد را ميكنند كه ۸ سال رييسجمهوري بوده است. نميخواهند كار به شرايط بدي كشيده شود.
حتي اگر بحث فساد مالي باشد؟
به آنها تا حد زيادي رسيدگي شده است. پرونده آقاي بقايي يكي از همين نمونههاست.
فكر ميكنيد در مورد شخص آقاي احمدينژاد موضوع اتهام فساد مالي صادق است؟
در موضوع اختلاس 3.7 ميلياردي(نزديك به 4 ميليارد) آقاي بقايي عامل اصلي آقاي احمدينژاد است چون پول به احمدينژاد داده شده و او اين پول را به آقاي بقايي داده است.
ارتباط احمدينژاد و بقايي را ميتوان مشابه نمونه قاليباف و عيسي شريفي دانست و برخورد قضايي با آن را نيز در همين راستا ديد؟
خير. عيسي شريفي در يك مجموعه ديگري خارج از شهرداري و در هلدينگي كه وابسته به نيروهاي نظامي كشور بوده، تخلف كرده است ضمن اينكه من به رابطه شخصي قاليباف و شريفي اشراف ندارم. اما بحث ارزهاي نيروي قدس در سيستم كاري احمدينژاد اتفاق افتاده است. نكته بعدي اين است كه من از نزديك شاهد ارتباط احمدينژاد و بقايي بودهام و ميگويم كه رابطه بقايي با احمدينژاد مثل رييس و مرئوس است؛ بقايي به احمدينژاد تحكم ميكند.
شما چندمين نفري هستيد كه رابطه احمدينژاد با بقايي و مشايي را اينگونه توصيف ميكنيد. اما سوال اين است كه چرا بايد افكار عمومي با شناختي كه از احمدينژاد دارد، باور كند احمدينژاد با دو نيروي خود چنين رابطهاي دارد؟
من بر اساس مشاهداتم ميگويم. شما ميتوانيد از ديگران هم بپرسيد. آقاي احمدينژاد دو شخصيت دارد. دكتر جباري به جنبههاي روانشناختي احمدينژاد پرداخته و در تحليل روانشناختي كه دارد، اختلال سايكوتيك را راجع به احمدينژاد مطرح كردند. دكتر جباري نيز از نزديكان ايشان بوده است. احمدينژاد يك شخصيت بيروني دارد كه بخشي از هواداران ايشان همان شخصيت را ميبينند. او يك شخصيت پشت صحنه و كمتر ديده شده دارد. كساني هم كه ديدهاند معمولا آن را روايت نكردهاند. معدود افرادي چون من، آقاي جباري، آقاي اميريفر و احمدزادهكرماني اين صحنه را ديدهايم كه آقاي احمدينژاد مقابل آقاي بقايي مثل يك مرئوس است. بقايي به احمدينژاد مسلط است. تحكم ميكند. احمدينژاد بدون اجازه بقايي آب نميخورد. تمام موضوعات در سيستم حتي موضوعات سياسي احمدينژاد در دست بقايي است. همين الان جلساتي و تجمعاتي كه برگزار ميشود، طرحهاي آقاي بقايي است كه من شخصا ديدهام. اين يك رويه است.
زماني كه حميد بقايي زندان بود هم چنين رويهاي وجود داشت؟
آقاي بقايي 2 سال است كه بيرون از زندان است.
گفته ميشد زماني در زندان بوده و بعد هم كه گفته ميشد به بيمارستان روانپزشكي منتقل شده است.
من مشخصا از سال ۹۵ در دفتر احمدينژاد كنار او مستقر شدم و آنقدر كه اوقاتم را در دفتر و منزل ايشان و آقاي بقايي گذراندم، كنار خانوادهام نبودهام. آنچه من در اين ۵ سال ديدم، اين بوده است. آقاي بقايي اواخر سال ۹۶ به زندان رفت. آنچه من ديدهام، مناسبات باورنكردني بود كه توصيف كردم.
شما كه سالها شاهد اين روابط و اتفاقات بوديد؛ چرا زودتر از اين تيم جدا نشديد؟
آقاي احمدينژاد امروز يك فرقه تشكيل داده است. ما هم عملا در دورهاي در مناسبات درونفرقهاي بودهايم. شما وقتي در فرقه قرار ميگيريد، انتقادات را نميشنويد. ما ميگفتيم تمام كساني كه به احمدينژاد انتقاد ميكنند، عوامل صهيونيستها در ايران هستند. خود من حكم محكوميت بقايي را يك ماه است كه خواندم. همان زمان ايشان مدام ميگفت كه حكم و برخورد سياسي صورت گرفته است. اين اختلافات كه در يك سال اخير پيش آمد به خصوص در جريان انتخابات امريكا و تحليل احمدينژاد به تدريج ساختار ذهني من نسبت به اين آقايان ترك خورد.
شما همپاي احمدينژاد مخالف سرسخت آيتالله هاشمي بوديد و اساسا حضور او در سياست نيز با ايجاد دو قطبي هاشمي- احمدينژاد آغاز شد. رويكرد شما پس از جدايي از احمدينژاد نسبت به اين موضوع تغييري كرده است؟
خير، جدا شدن من از احمدينژاد به اين دليل است كه او از موضع فرصتطلبي و به اين دليل كه از طرف نظام و حاكميت ترد شده، خودش را به اصلاحطلبان و جريان آقاي هاشمي نزديك كرده است. پيغامي كه او به فائزه هاشمي در مورد معاون اولي داد يا جلساتي كه پيگيري است با اصلاحطلبان داشته باشد، نوعي فرصتطلبي است كه يكي از دلايل زاويه پيدا كردن من با اوست. احمدينژاد مسير اصولي خود را كنار گذاشته و مواضع فرصتطلبانهاي را دنبال كرده است. مواضع من بعد از جدايي از احمدينژاد هيچ تغييري نكرده و منتقد هاشمي و روحاني هستم. البته بگويم كه من آقاي هاشمي و جريان او و اصلاحطلبان جريان اصيلي است و پرنسيبي در كار سياسي دارند. من حدود ۲ ساعت با آقاي تاجزاده صحبت كردم اما او حاضر به همكاري نشد و نكات مهمي را گفت كه من به احمدينژاد منتقل كردم. در عين اينكه به آقاي تاجزاده يا ساير دوستان اصلاحطلب انتقاد دارم، براي من به دليل پرنسيب سياسي كه دارند، قابل احترام هستند. احمدينژاد پرنسيب سياسي ندارد، مفهوم قدرت را در ذهن خود قرار داده و براي رسيدن به آن امروز حاضر است حتي با علي لاريجاني هم ائتلاف كند كما اينكه سال ۹۲ و ۹۶ ايشان از پيروزي آقاي روحاني استقبال ميكرد.
اخيرا احمدينژاد در مورد مسائل امنيتي سال ۸۸ اظهاراتي داشته كه روزنامه جمهوري اسلامي هم در يادداشت سرمقاله خود به آن پرداخت. اين ادعاها را چطور توضيح ميدهيد؟
احمدينژاد بسيار فرصتطلبانه به موضوعات نگاه ميكند. او گفت همان عوامل قتلهاي زنجيرهاي آشوب به پا كردند و من به آنها خس و خاشاك گفتم. درحالي كه اگر تيم امنيتي آقاي احمدينژاد و عملكرد آنها و سوابق آنها را ببينيد، تيم قتلهاي زنجيرهاي در وزارت اطلاعات نزديكترين مناسبات را با شخص احمدينژاد داشتند. آقاي بقايي براي همسر سعيد امامي كفيل شد تا آزاد شود يا آقاي مصطفي كاظمي رفاقت خوبي با اين تيم داشت و در دوره احمدينژاد در بخشهايي از دولت استخدام شد. احمدينژاد ميخواهد خطاي خس و خاشاك را توجيه كند؛ بنابراين آن را به يك گروه امنيتي منتسب ميكند.
فكر ميكنيد احمدينژاد براي انتخابات پيشرو پيشگام شود؟ پيشبينياي از سرنوشت سياسي او داريد؟ مشابه يا نمونه تاريخي به ذهنتان ميرسد كه شايد سرنوشت احمدينژاد مشابه او باشد؟
او حتما نامنويسي ميكند. ترديد نكنيد. از يك سال تا دو سال پيش روي انتخابات كار كرده است. ما برنامه براي ايشان تنظيم كرديم. جلساتي داشتيم. اما به اعتقاد من مساله ايشان روشن است و احراز صلاحيت نميشود. احمدينژاد خارج از پارادايم قدرت هيچ وزني ندارد. او بدون پوزيشنهاي سياسي هيچ تاثيرگذاري ندارد و به مردم نگاه ابزاري دارد. گفتمان ريشهداري در حوزه مردم ندارد. پيشبيني من اين است كه او در تندباد انتخابات خاموش شده و در نهايت به فراموشي سپرده ميشود مثل بسياري چهرههاي قدرتطلبي كه در تاريخ بودهاند. نمونهاي كه پس از فرآيند قدرتطلبي افول كرد، مظفر بقايي ميدانم كه در دوران ملي شدن نفت اين فرآيند را طي كرد اما در ساختار پهلوي پاسخي نگرفت و به عنوان نيرويي در حاشيه اسم خود را ثبت كرد. احمدينژاد ۶۵ ساله است و فرصت بازتوليد خود را ندارد. اصولا به دليل شخصيت فردمحوري كه دارد امكان اينكه خودش را تكثير و بازتوليد كند، ندارد. تيم سياسي قوي هم ندارد و مشتي كارچاقكنها او را دوره كردند كه پس از عدم احراز صلاحيت آنها هم از دور او ميروند.