تاریخ انتشار
جمعه ۱۴ خرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۰۴
کد مطلب : ۴۳۵۰۱۶
در سمینار بین المللی امام خمینی و دنیای معاصر؛
سید حسن خمینی: میراث امام «جمهوری اسلامی» است، نه «حکومت اسلامی»/ مردم باید حاکمان خود را انتخاب کنند/ پشت درهای بسته برای مردم تصمیم نگیرید/ تعبیر «مستضعف» را فراموش کردیم
۰
کبنا ؛یادگار امام در سمینار بین المللی امام خمینی و دنیای معاصر گفت: دینی که امام برای روزگار ما آورد دینی بود که بر اندیشه «مردم محور» استوار بود. آنچه میراث امام است، جمهوری اسلامی است نه حکومت اسلامی. و جمهوری اسلامی یعنی مردم باید حاکمان خود را انتخاب کنند.
به گزارش کبنا، سیدحسن خمینی در سمینار بین المللی امام خمینی و دنیای معاصر که عصر امروز در حرم مطهر امام خمینی (س) گفت: انقلاب اسلامی با رهبری امام در ۴۳ سال پیش به پیروزی رسید. مانند هر حرکت ملی و هر حرکت بزرگ پیامها و آرمانهایی برای این انقلاب متصور بود و رهبران آن به خصوص امام بزرگوارمان حاملان آن پیام بودند. پیامی که از مرزهای ایران فراتر رفت در کشورهای اسلامی و حتی در غیر کشورهای اسلامی شنیده شد و دلهایی را به خود معطوف و جانهایی را به خود متوجه کرد.
وی افزود: این پیامها چه بود و چه است و امروز ما چگونه میتوانیم از آن پیامها استفاده کنیم؟ چه نقشی به حال زندگی امروز ما دارد؟ به بیان دیگر سؤال اساسی این است که أیا آن اتفاق، اتفاقی بود که در تاریخ گم شد یا باقی ماند؟ و یا اتفاقی است که زنده و بالنده است و تا امروز جریان دارد و ما میتوانیم از آن مطابق زندگی و نیازهای خودمان، مطابق مشکلات امروز خودمان بهره برداری کنیم؟
یادگار امام ادامه داد: اگر بتوانیم این سؤال را به درستی تبیین کنیم و به درستی پاسخ بگوییم، به نظرم کار بزرگی کردهایم. و میتوانیم این همایش را در یافتن یک دستاورد موفق بدانیم. در افق ملی، انقلاب کار بسیار بزرگی کرد و آن اینکه، میخی بر تابوت سلطنت زد. یک تفکر باطل که از نظامهای پوسیدهای باقی مانده بود، توسط امام و مردم ایران به پایان رسید. اگر انقلاب مشروطه سعی داشت سلطنت را مهار بزند و مشروط کند، انقلاب اسلامی ایران و شخص امام، سلطنت را در افق ملی ایران برای همیشه از بین برد.
او بیان کرد: این کم دستاوردی نبود در روزگاری که شاه را سایه خدا میدانستند، بیان پیش از انقلاب، شاه، میهن و خدا در ادامه هم قرار میگرفتند. پایان عصر نظام ستم شاهی یک استبداد یک استبداد مبتنی بر وراثت، اولین پیام بزرگی است که انقلاب اسلامی ایران برای مردم به ودیعه آورد. در دومین گام، انقلاب به تعبیر امیرالمؤمنین علی (ع)، جامعه را غربال کرد.
سیدحسن خمینی ادامه داد: حضرت علی (ع) وقتی آمد گفت فکر نکنید خلافت یا حکومت من استمرار یک نظم باطلی است که در جامعه شکل گرفته، من غربالتان میکنم و همه را تغییر میدهم. نهادهای اجتماعی که بر اساس ظلم شکل گرفته بود، از بین رفت. قراردادهای نانوشتهای که به باطل تنظیم شده بود، شکست. این کم کاری نبود که مدیران این جامعه از نسلهایی برآمدند که امکان اینکه، تصور اینکه بخواهند در هرم منزلت اجتماعی رشد کنند را نداشتند. روستازادگان دانشمند رشد و تعالی پیدا کردند. آن نسل جوانی که با امام آمدند، بعضی از زندانیها، تبعیدیها از بیغولههایی که در آنها ساکن بودند آمدند و نسلها را عوض کردند.
پیام انقلاب برای دنیای معاصر، بازگشت به معنویت و اخلاق بود
او گفت: تعبیر عمیقی که از اول انقلاب بود و آرام آرام نقش خود را باخت و به فراموشی سپرده شد، نقش مستضعفان بود. این آیه شریفه، آیهای است که در تمام آنچه که در دهه اول انقلاب وجود داشت قابل رویت است. «ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الورثین» اگر بخواهیم نامگذاری کنیم اولین انقلاب سیاسی در مرزهای ایران بود دومینش یک انقلاب اجتماعی در قالب جامعه ما بود. اما برای دنیای معاصر چه پیامی داشت؟ پیام انقلاب برای دنیای معاصر، بازگشت به معنویت و اخلاق بود.
یادگار امام گفت: بیاییم کمی باهم روزگار قبل از انقلاب را مرور کنیم. در تمام آن سالها، پرچمداران عدالت خواهی در دنیا مارکسیستها بودند. از آفریقای جنوبی گرفته که آن جریان کنگره ملیاش ماتریالیستی بود. در سرزمینهای اشغالی، مبارزات رنگ و بوی دینی نداشت. نهایت پان عربیست بود. قهرمان اعراب مرحوم جمال عبدالناصر شعارهای دینی و اسلامی نداشت. هر حرکتی که قرار بود که به ستیز با استعمار و استکبار برخیزد، لاجرم آبشخوری در جناح اندیشه چپ گرایانه آن روزگار داشت. چین مائو، در خود اندونزی کشور مسلمان قوی با اکثریت، حزب کمونیسم مبارزه میکرد. در الجزایر همین گونه بود. در قلب اروپا از آلبانی تا احزابی که قرار بود با جریان لیبرالیستی مبارزه کنند، حزب کمونیست فرانسه و ایتالیا پرچمدارانش بودند. در خود آمریکا وقتی قرار شد مقابل این جریان بایستند، مک کارتیسم آمده که در حقیقت جلوگیری از جریان ماتریالیستی کمونیستی مارکسیستی بود. در کوبا ساندینیست ها، در ویتنام آن قهرمانی هوشی مینها در کنارش خمرهای سرخ کامبوج، بروید به شمال آفریقا جبهه پولیساریا، تمام جریاناتی که ایستادگی میکردند رگههای قوی از اندیشههای غیر دینی داشتند.
وی گفت: پیش از انقلاب افراد یا باید جذب اندیشه ماتریالیستی روزگار خود میشدند و به مبارزه میپرداختند یا تسلیم وضع موجودی میشدند که فضای لیبرالیستی و سرمایه داری داشت. فضای دوگانهای بود. یا عدالت بورزید و چپ باشید یا تسلیم باشید و به سرمایه داری تن دهید. عراق در کنار گوشمان، افغانستان در طرف شرقمان، هر دو انقلابهایی که درش وجود دارد انقلابهای ماتریالیستی بوده است.
او اظهار داشت: در بهترین شرایط نهضتها نهضتهای ناسیونالیستی است. یک حرکت بر مدار دینی حتی بسیار محدود هم پیدا نمیکنید. البته مسلمانان میجنگیدند، ما در فلسطین داشتیم که کسانی با اندیشه اسلامی مبارزه میکردند، در لیبی عمر مختار و دیگرانی بودند که در مقابل استبداد میایستادند ولی قاطبه تفکری که جذب میشد، تفکر چپ بود. حتی قیام دینی شیخ عبدالقاهر بعداً رگههای چپی پیدا کرد. در تونس و مصر هم این گونه است.
امام فریادگر رجوع به دینی بود که از درون جامعه بر میخیزد
وی ادامه داد: در خود ایران، یا تسلیم بودند یا چپ بودند. آغاز حرکت از ۴۲ فریادی است که یک منبر رسول الله حضرت محمد مصطفی (ص) در قم بلند میشود و فریادگر این میشود که ما عدالت، اخلاق و مبارزه را با زبان دین فریاد میکنیم. اما اینجا چند نکته وجود دارد. نکته اول، اینکه بدانیم دینی که امام برای ما برای روزگارما آورد دینی بود که بر اندیشه «مردم محور» استوار بود. آنچه میراث امام است، جمهوری اسلامی است نه حکومت اسلامی. و جمهوری اسلامی یعنی مردم باید حاکمان خود را انتخاب کنند.
سیدحسن خمینی گفت: امام فریادگر رجوع به دینی بود که از درون جامعه برمی خیزد. به همین جهت نه ترور را تشویق کرد نه به تروریستها بها داد و نه به کودتا تن داد. و همواره میگفت مشروعیت یک حکومت در قالب پذیرش و همراهی و همدوشی مردم است. نکته دوم اینکه دین قرار است برای جامعه بشری چه بیاورد؟ چه یافتهای است که از منظر دینی برای جامعه بشری بهتر پیدا میشود که دیگران نمیتوانند یا اگر میتوانند سختتر، کمتر یا نازلتر آن را میتوانند تأمین کنند؟ از منظر پیام انقلاب اسلامی، دین بازگشت به اخلاق، زندگی بهتر و بازگشت به یک پیوند بین زمین و آسمان را برای جامعه بشری به ودیعه میآورد. اینکه ما چه اندازه در این راه موفق بودهایم ربطی به این ندارد که پیام انقلاب این بوده است.
او افزود: بازگشت به اخلاق چیست؟ اولین آن صداقت است. حاکمان و مردمان باید صادقانه هر آنچه دارند در طبق اخلاص بگذارند. رهبر معظم انقلاب یک تعبیری داشتند و میگفتند یکی از نکاتی که امام همیشه در جلسات خصوصی به ما میگفتند این بود که «هر کاری میکنید مراقب باشید بتوانید صادقانه با مردم در میان بگذارید و پشت درهای بسته برای مردم تصمیم نگیرید. هرچه هست را باید بتوانید به مردم بگویید.» این یک بیان الهی از یکسری یافتههای بشری است. یافتههای بشری هم می گویند تمام اسناد بعد از مدتی از طبقه بندی خارج میشوند. این یعنی اگر شما مسئول اداره یک جا هستید بدانید که چنانچه فردا، شما را به صداوسیما بردند و پرسیدند این چه کاری بود کردید، بتوانید بگویید.
حاکمیت دینی «حاکمیت صادق» است
یادگار امام گفت: اگر اصل صداقت باشد طبیعی است که دنبالهاش پاکدستی و توجه به حقوق همه است. از منظر دینی، حاکمیت دینی «حاکمیت صادق» است و جامعه دینی شرط اولیهاش جامعه راستگو و صداقت محور است. دومین شرطی که در هر جامعه دین محوری است، امانت است. در داستان حضرت موسی (َع) ُ، یک وقتی میرسد به شعیب، دختران شعیب به پدرشان می گویند این را اجیر کن. «إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الأمِینُ» کسی که اجیر میشود، کسی که اجیر میشود اول باید بتواند و دوم اینکه امانت داشته باشد. حاکم اجیر مردم است.
وی بیان کرد: اگر بخواهیم تعریفی حکومتی از امانت ارائه دهیم یعنی اینکه فرد تحت هیچ شرایطی، منافع شخصی، جناحی و گروهی خود را بر منافع ملی و منافع مردم ترجیح ندهد. ما در تاریخمان کم نداریم حاکمانی که به شدت برخلاف امانت رفتار کردهاند. چرا به این دلیل که میخواستند بمانند. قرارداد ۱۹۱۹ در تاریخ ایران یکی از ننگینترین قراردادهاست. چرا؟ به این دلیل که شاه وقت (آخرین شاه قاجار) و نخست وزیر وقت و دیگران گفتهاند ما باشیم این کار را میکنیم و برای اینکه باشند، تضمینهایی دادهاند.
سیدحسن خمینی ادامه داد: اولین شرط در امانت این است که شما هروقت به یک دوراهی رسیدید و دیدید این کار را کنید که منافع ملی را تأمین کند یا کاری را انجام دهید که منافع فردی، قومی یا جناحی و... را تأمین میکند، باید منافع ملی را ترجیح دهید. اگر این گونه بودید امین هستید. البته این آیه شریفه که القوی الامین است را باید به یاد بیاوریم. قوی یعنی اینکه توانش را هم داشته باشید. خدا رحمت کند مرحوم آقای بهشتی جمله معروفی دارند و می گویند متعهدی که تخصص ندارد و کاری را قبول میکند که بلد نیست، تعهد ندارد او یک دزد است. کسی که میداند از او بهتر وجود دارد و خودش را در معرض قرار میدهد، همان خلاف امانت رفتار کرده همان خلاف قوت.
وی افزود: خاطرهای را مرحوم ابوی ما نقل میکردند؛ میگفتند امام در زمان جنگ یک سخنرانی داشتند که اگر می دانید کسی از شما بهتر است و بهتر میتواند اداره کند و شما با این حال آن مسند را گرفتهاید، این کار اشتباهی است. سخنرانی امام در این باره هست. تقوا یعنی همین، فردایش یکی از وزرا میرود دفتر نخست وزیر وقت و میگوید بنده می دانم از من بهتر هم هستند، خداحافظ. این نشان دهنده امانت است.
یادگار امام در ادامه گفت: اگراین را بخواهیم یک گام عمیقتر معنا کنیم، میشود گفت نفس را بُکشید. خود را نبینید. اینکه این وسط من مهم نباشم. «منیت» وجود نداشته باشد. امام در یکی از کتابهای اخلاقیشان نوشتهاند «طرف میگوید میخواهد کاری را انجام دهد تا ثوابی کرده باشد که امام می گویند آیا اگر دیگری هم این کار را بکند همین قدر خوشحال میشوی یا اینکه نه، میخواهی فقط خودت این کار را انجام دهی، آیا میخواهی این شهرت و محبوبیت عندالناس تنها بر تو باشد؟» آن وقت اینجاست که باید گفت «اولیایی تحت قبابی لا یعرفهم غیری» چرا چون آنها برایشان مهم نیست که من باشم یا دیگری.
او بیان کرد: سومین شرط عدالت است. عدالت الزاماً به معنای عدالت اقتصادی آنهم به تساوی نیست که مارکسیستها معنا میکردند. عدالت، عدالت سیاسی هم است. عدالت فرهنگی و عدالت فرصتها هم است. هیچ کسی بر دیگری ترجیح ندارد. به تعبیر عامیانهاش این گونه نیست که کسی از دیگری مساویتر باشد. در تعریف عدالت بحثها بسیار زیاد است. اما بزرگترین دستاورد بشری از کنفوسیوس تا بودا تا حضرت مسیح که سلام و درود خدا بر او باد تا در کلمات امیرمومنان (ع) تا امام صادق (ع) تا تعبیری که این روزها همه دارند یک کلام است و آن اینکه «آنی که برخود میپسندی بر دیگران هم بپسند و آنچه برخود نمیپسندی بر دیگران نپسند.» به آن قانون طلایی اخلاق هم میگویند.
آسایش جهان از گلوی تفنگها بیرون نمیآید
سیدحسن خمینی افزود: حکومتها همانند مردم همه باید این را به عنوان قانون الهی پیش روی خود بگذارند. اگر این اتفاق برای من بیفتد باید همانقدر ناراحت شوم که بر شما بیفتد. بعضیها این را به عدالت به مثابه انصاف تعبیر میکنند. هرکدام از اینها به بیانهای متعدد و متکثر و طولانیتری قابل ارائه است. انقلاب اسلامی یک پیام برای روزگار ما دارد و بنده عرض میکنم که این پیام فراتر از زمان ماست. فراتر از مکانهاست و به همین جهت امام حجمی فراتر از ۱۳۵۷ در افق ملی کشور ایران دارد. خدا رحمت کند معلمی داشتم که میگفت حجم انسانها عبارت است از میزان تأثیر ضربدر زمان تأثیر ضربدر وسعت تأثیر. این پیام چیست؟ این است که انسانها و جامعه انسانی برگردیم به اخلاق. برگردیم به انصاف. برگردیم به صداقت. برگردیم به امانت. این چارچوب را در زندگی خود امروز و بعدها اجرا کنیم.
وی ادامه داد: آسایش جهان از گلوی تفنگها بیرون نمیآید، بلکه از این اصول برمی آید. شدنی است اما نه به راحتی، هیچ وقت این آرمانشهر واقع نمیشود ولی این نه به این معناست که نباید به سوی او حرکت کنیم. گر چه وصالش نه به کوشش دهند. هر قدر ای دل که توانی بکوش. تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن که خواجه خود صفت بنده پروری داند. این مسیر را حرکت کنیم و به سوی آن رویم و این نه دنیای معاصر که دنیای آینده ما را نیز تأمین میکند.
به گزارش کبنا، سیدحسن خمینی در سمینار بین المللی امام خمینی و دنیای معاصر که عصر امروز در حرم مطهر امام خمینی (س) گفت: انقلاب اسلامی با رهبری امام در ۴۳ سال پیش به پیروزی رسید. مانند هر حرکت ملی و هر حرکت بزرگ پیامها و آرمانهایی برای این انقلاب متصور بود و رهبران آن به خصوص امام بزرگوارمان حاملان آن پیام بودند. پیامی که از مرزهای ایران فراتر رفت در کشورهای اسلامی و حتی در غیر کشورهای اسلامی شنیده شد و دلهایی را به خود معطوف و جانهایی را به خود متوجه کرد.
وی افزود: این پیامها چه بود و چه است و امروز ما چگونه میتوانیم از آن پیامها استفاده کنیم؟ چه نقشی به حال زندگی امروز ما دارد؟ به بیان دیگر سؤال اساسی این است که أیا آن اتفاق، اتفاقی بود که در تاریخ گم شد یا باقی ماند؟ و یا اتفاقی است که زنده و بالنده است و تا امروز جریان دارد و ما میتوانیم از آن مطابق زندگی و نیازهای خودمان، مطابق مشکلات امروز خودمان بهره برداری کنیم؟
یادگار امام ادامه داد: اگر بتوانیم این سؤال را به درستی تبیین کنیم و به درستی پاسخ بگوییم، به نظرم کار بزرگی کردهایم. و میتوانیم این همایش را در یافتن یک دستاورد موفق بدانیم. در افق ملی، انقلاب کار بسیار بزرگی کرد و آن اینکه، میخی بر تابوت سلطنت زد. یک تفکر باطل که از نظامهای پوسیدهای باقی مانده بود، توسط امام و مردم ایران به پایان رسید. اگر انقلاب مشروطه سعی داشت سلطنت را مهار بزند و مشروط کند، انقلاب اسلامی ایران و شخص امام، سلطنت را در افق ملی ایران برای همیشه از بین برد.
او بیان کرد: این کم دستاوردی نبود در روزگاری که شاه را سایه خدا میدانستند، بیان پیش از انقلاب، شاه، میهن و خدا در ادامه هم قرار میگرفتند. پایان عصر نظام ستم شاهی یک استبداد یک استبداد مبتنی بر وراثت، اولین پیام بزرگی است که انقلاب اسلامی ایران برای مردم به ودیعه آورد. در دومین گام، انقلاب به تعبیر امیرالمؤمنین علی (ع)، جامعه را غربال کرد.
سیدحسن خمینی ادامه داد: حضرت علی (ع) وقتی آمد گفت فکر نکنید خلافت یا حکومت من استمرار یک نظم باطلی است که در جامعه شکل گرفته، من غربالتان میکنم و همه را تغییر میدهم. نهادهای اجتماعی که بر اساس ظلم شکل گرفته بود، از بین رفت. قراردادهای نانوشتهای که به باطل تنظیم شده بود، شکست. این کم کاری نبود که مدیران این جامعه از نسلهایی برآمدند که امکان اینکه، تصور اینکه بخواهند در هرم منزلت اجتماعی رشد کنند را نداشتند. روستازادگان دانشمند رشد و تعالی پیدا کردند. آن نسل جوانی که با امام آمدند، بعضی از زندانیها، تبعیدیها از بیغولههایی که در آنها ساکن بودند آمدند و نسلها را عوض کردند.
پیام انقلاب برای دنیای معاصر، بازگشت به معنویت و اخلاق بود
او گفت: تعبیر عمیقی که از اول انقلاب بود و آرام آرام نقش خود را باخت و به فراموشی سپرده شد، نقش مستضعفان بود. این آیه شریفه، آیهای است که در تمام آنچه که در دهه اول انقلاب وجود داشت قابل رویت است. «ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الورثین» اگر بخواهیم نامگذاری کنیم اولین انقلاب سیاسی در مرزهای ایران بود دومینش یک انقلاب اجتماعی در قالب جامعه ما بود. اما برای دنیای معاصر چه پیامی داشت؟ پیام انقلاب برای دنیای معاصر، بازگشت به معنویت و اخلاق بود.
یادگار امام گفت: بیاییم کمی باهم روزگار قبل از انقلاب را مرور کنیم. در تمام آن سالها، پرچمداران عدالت خواهی در دنیا مارکسیستها بودند. از آفریقای جنوبی گرفته که آن جریان کنگره ملیاش ماتریالیستی بود. در سرزمینهای اشغالی، مبارزات رنگ و بوی دینی نداشت. نهایت پان عربیست بود. قهرمان اعراب مرحوم جمال عبدالناصر شعارهای دینی و اسلامی نداشت. هر حرکتی که قرار بود که به ستیز با استعمار و استکبار برخیزد، لاجرم آبشخوری در جناح اندیشه چپ گرایانه آن روزگار داشت. چین مائو، در خود اندونزی کشور مسلمان قوی با اکثریت، حزب کمونیسم مبارزه میکرد. در الجزایر همین گونه بود. در قلب اروپا از آلبانی تا احزابی که قرار بود با جریان لیبرالیستی مبارزه کنند، حزب کمونیست فرانسه و ایتالیا پرچمدارانش بودند. در خود آمریکا وقتی قرار شد مقابل این جریان بایستند، مک کارتیسم آمده که در حقیقت جلوگیری از جریان ماتریالیستی کمونیستی مارکسیستی بود. در کوبا ساندینیست ها، در ویتنام آن قهرمانی هوشی مینها در کنارش خمرهای سرخ کامبوج، بروید به شمال آفریقا جبهه پولیساریا، تمام جریاناتی که ایستادگی میکردند رگههای قوی از اندیشههای غیر دینی داشتند.
وی گفت: پیش از انقلاب افراد یا باید جذب اندیشه ماتریالیستی روزگار خود میشدند و به مبارزه میپرداختند یا تسلیم وضع موجودی میشدند که فضای لیبرالیستی و سرمایه داری داشت. فضای دوگانهای بود. یا عدالت بورزید و چپ باشید یا تسلیم باشید و به سرمایه داری تن دهید. عراق در کنار گوشمان، افغانستان در طرف شرقمان، هر دو انقلابهایی که درش وجود دارد انقلابهای ماتریالیستی بوده است.
او اظهار داشت: در بهترین شرایط نهضتها نهضتهای ناسیونالیستی است. یک حرکت بر مدار دینی حتی بسیار محدود هم پیدا نمیکنید. البته مسلمانان میجنگیدند، ما در فلسطین داشتیم که کسانی با اندیشه اسلامی مبارزه میکردند، در لیبی عمر مختار و دیگرانی بودند که در مقابل استبداد میایستادند ولی قاطبه تفکری که جذب میشد، تفکر چپ بود. حتی قیام دینی شیخ عبدالقاهر بعداً رگههای چپی پیدا کرد. در تونس و مصر هم این گونه است.
امام فریادگر رجوع به دینی بود که از درون جامعه بر میخیزد
وی ادامه داد: در خود ایران، یا تسلیم بودند یا چپ بودند. آغاز حرکت از ۴۲ فریادی است که یک منبر رسول الله حضرت محمد مصطفی (ص) در قم بلند میشود و فریادگر این میشود که ما عدالت، اخلاق و مبارزه را با زبان دین فریاد میکنیم. اما اینجا چند نکته وجود دارد. نکته اول، اینکه بدانیم دینی که امام برای ما برای روزگارما آورد دینی بود که بر اندیشه «مردم محور» استوار بود. آنچه میراث امام است، جمهوری اسلامی است نه حکومت اسلامی. و جمهوری اسلامی یعنی مردم باید حاکمان خود را انتخاب کنند.
سیدحسن خمینی گفت: امام فریادگر رجوع به دینی بود که از درون جامعه برمی خیزد. به همین جهت نه ترور را تشویق کرد نه به تروریستها بها داد و نه به کودتا تن داد. و همواره میگفت مشروعیت یک حکومت در قالب پذیرش و همراهی و همدوشی مردم است. نکته دوم اینکه دین قرار است برای جامعه بشری چه بیاورد؟ چه یافتهای است که از منظر دینی برای جامعه بشری بهتر پیدا میشود که دیگران نمیتوانند یا اگر میتوانند سختتر، کمتر یا نازلتر آن را میتوانند تأمین کنند؟ از منظر پیام انقلاب اسلامی، دین بازگشت به اخلاق، زندگی بهتر و بازگشت به یک پیوند بین زمین و آسمان را برای جامعه بشری به ودیعه میآورد. اینکه ما چه اندازه در این راه موفق بودهایم ربطی به این ندارد که پیام انقلاب این بوده است.
او افزود: بازگشت به اخلاق چیست؟ اولین آن صداقت است. حاکمان و مردمان باید صادقانه هر آنچه دارند در طبق اخلاص بگذارند. رهبر معظم انقلاب یک تعبیری داشتند و میگفتند یکی از نکاتی که امام همیشه در جلسات خصوصی به ما میگفتند این بود که «هر کاری میکنید مراقب باشید بتوانید صادقانه با مردم در میان بگذارید و پشت درهای بسته برای مردم تصمیم نگیرید. هرچه هست را باید بتوانید به مردم بگویید.» این یک بیان الهی از یکسری یافتههای بشری است. یافتههای بشری هم می گویند تمام اسناد بعد از مدتی از طبقه بندی خارج میشوند. این یعنی اگر شما مسئول اداره یک جا هستید بدانید که چنانچه فردا، شما را به صداوسیما بردند و پرسیدند این چه کاری بود کردید، بتوانید بگویید.
حاکمیت دینی «حاکمیت صادق» است
یادگار امام گفت: اگر اصل صداقت باشد طبیعی است که دنبالهاش پاکدستی و توجه به حقوق همه است. از منظر دینی، حاکمیت دینی «حاکمیت صادق» است و جامعه دینی شرط اولیهاش جامعه راستگو و صداقت محور است. دومین شرطی که در هر جامعه دین محوری است، امانت است. در داستان حضرت موسی (َع) ُ، یک وقتی میرسد به شعیب، دختران شعیب به پدرشان می گویند این را اجیر کن. «إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الأمِینُ» کسی که اجیر میشود، کسی که اجیر میشود اول باید بتواند و دوم اینکه امانت داشته باشد. حاکم اجیر مردم است.
وی بیان کرد: اگر بخواهیم تعریفی حکومتی از امانت ارائه دهیم یعنی اینکه فرد تحت هیچ شرایطی، منافع شخصی، جناحی و گروهی خود را بر منافع ملی و منافع مردم ترجیح ندهد. ما در تاریخمان کم نداریم حاکمانی که به شدت برخلاف امانت رفتار کردهاند. چرا به این دلیل که میخواستند بمانند. قرارداد ۱۹۱۹ در تاریخ ایران یکی از ننگینترین قراردادهاست. چرا؟ به این دلیل که شاه وقت (آخرین شاه قاجار) و نخست وزیر وقت و دیگران گفتهاند ما باشیم این کار را میکنیم و برای اینکه باشند، تضمینهایی دادهاند.
سیدحسن خمینی ادامه داد: اولین شرط در امانت این است که شما هروقت به یک دوراهی رسیدید و دیدید این کار را کنید که منافع ملی را تأمین کند یا کاری را انجام دهید که منافع فردی، قومی یا جناحی و... را تأمین میکند، باید منافع ملی را ترجیح دهید. اگر این گونه بودید امین هستید. البته این آیه شریفه که القوی الامین است را باید به یاد بیاوریم. قوی یعنی اینکه توانش را هم داشته باشید. خدا رحمت کند مرحوم آقای بهشتی جمله معروفی دارند و می گویند متعهدی که تخصص ندارد و کاری را قبول میکند که بلد نیست، تعهد ندارد او یک دزد است. کسی که میداند از او بهتر وجود دارد و خودش را در معرض قرار میدهد، همان خلاف امانت رفتار کرده همان خلاف قوت.
وی افزود: خاطرهای را مرحوم ابوی ما نقل میکردند؛ میگفتند امام در زمان جنگ یک سخنرانی داشتند که اگر می دانید کسی از شما بهتر است و بهتر میتواند اداره کند و شما با این حال آن مسند را گرفتهاید، این کار اشتباهی است. سخنرانی امام در این باره هست. تقوا یعنی همین، فردایش یکی از وزرا میرود دفتر نخست وزیر وقت و میگوید بنده می دانم از من بهتر هم هستند، خداحافظ. این نشان دهنده امانت است.
یادگار امام در ادامه گفت: اگراین را بخواهیم یک گام عمیقتر معنا کنیم، میشود گفت نفس را بُکشید. خود را نبینید. اینکه این وسط من مهم نباشم. «منیت» وجود نداشته باشد. امام در یکی از کتابهای اخلاقیشان نوشتهاند «طرف میگوید میخواهد کاری را انجام دهد تا ثوابی کرده باشد که امام می گویند آیا اگر دیگری هم این کار را بکند همین قدر خوشحال میشوی یا اینکه نه، میخواهی فقط خودت این کار را انجام دهی، آیا میخواهی این شهرت و محبوبیت عندالناس تنها بر تو باشد؟» آن وقت اینجاست که باید گفت «اولیایی تحت قبابی لا یعرفهم غیری» چرا چون آنها برایشان مهم نیست که من باشم یا دیگری.
او بیان کرد: سومین شرط عدالت است. عدالت الزاماً به معنای عدالت اقتصادی آنهم به تساوی نیست که مارکسیستها معنا میکردند. عدالت، عدالت سیاسی هم است. عدالت فرهنگی و عدالت فرصتها هم است. هیچ کسی بر دیگری ترجیح ندارد. به تعبیر عامیانهاش این گونه نیست که کسی از دیگری مساویتر باشد. در تعریف عدالت بحثها بسیار زیاد است. اما بزرگترین دستاورد بشری از کنفوسیوس تا بودا تا حضرت مسیح که سلام و درود خدا بر او باد تا در کلمات امیرمومنان (ع) تا امام صادق (ع) تا تعبیری که این روزها همه دارند یک کلام است و آن اینکه «آنی که برخود میپسندی بر دیگران هم بپسند و آنچه برخود نمیپسندی بر دیگران نپسند.» به آن قانون طلایی اخلاق هم میگویند.
آسایش جهان از گلوی تفنگها بیرون نمیآید
سیدحسن خمینی افزود: حکومتها همانند مردم همه باید این را به عنوان قانون الهی پیش روی خود بگذارند. اگر این اتفاق برای من بیفتد باید همانقدر ناراحت شوم که بر شما بیفتد. بعضیها این را به عدالت به مثابه انصاف تعبیر میکنند. هرکدام از اینها به بیانهای متعدد و متکثر و طولانیتری قابل ارائه است. انقلاب اسلامی یک پیام برای روزگار ما دارد و بنده عرض میکنم که این پیام فراتر از زمان ماست. فراتر از مکانهاست و به همین جهت امام حجمی فراتر از ۱۳۵۷ در افق ملی کشور ایران دارد. خدا رحمت کند معلمی داشتم که میگفت حجم انسانها عبارت است از میزان تأثیر ضربدر زمان تأثیر ضربدر وسعت تأثیر. این پیام چیست؟ این است که انسانها و جامعه انسانی برگردیم به اخلاق. برگردیم به انصاف. برگردیم به صداقت. برگردیم به امانت. این چارچوب را در زندگی خود امروز و بعدها اجرا کنیم.
وی ادامه داد: آسایش جهان از گلوی تفنگها بیرون نمیآید، بلکه از این اصول برمی آید. شدنی است اما نه به راحتی، هیچ وقت این آرمانشهر واقع نمیشود ولی این نه به این معناست که نباید به سوی او حرکت کنیم. گر چه وصالش نه به کوشش دهند. هر قدر ای دل که توانی بکوش. تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن که خواجه خود صفت بنده پروری داند. این مسیر را حرکت کنیم و به سوی آن رویم و این نه دنیای معاصر که دنیای آینده ما را نیز تأمین میکند.