تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۱۹:۱۲
کد مطلب : ۴۷۰۰۵۶
چرا اقتصاددانان بر سر نابرابری در جنگ هستند؟
شکافهای درآمدی به طور اجتناب ناپذیری در حال افزایش هستند
۱
کبنا ؛به قول یک ضرب المثل آشنا مناقشات آکادمیک دقیقا به این دلیل بسیار شرورانه هستند که خطرات آن بسیار کم است. با این وجود، در یک نبرد علمی بر سر نابرابری خطرات بسیار بیشتر هستند. تحقیقات سه اقتصاددانان فرانسوی توماس پیکتی، امانوئل سائز و گابریل زوکمن این مفهوم را متداول ساخته که نابرابری درآمدی در آمریکا در حال افزایش است. سایر اقتصاددانان بر اساس این یافتهها تحقیقات زیادی انجام داده اند در حالی که سیاستمداران متعهد شده اند که این روند را از طریق مالیاتها و هزینههای بالاتر خنثی کنند. برای اکثر مردم بدیهی است که عبارت "نابرابری در حال افزایش است" که گزاره درستی میباشد.
به گزارش کبنا، فرارو به نقل از اکونومیست، با این وجود، برخی دیگر درباره یافتههای این سه اقتصاددان تردید دارند به ویژه جرالد اوتن از وزارت خزانه داری و دیوید اسپلینتر از کمیته مشترک مالیات یک کارگروه غیرحزبی در کنگره. آنان اشاره کرده اند که نابرابری درآمد پس از مالیات در آمریکا از دهه ۱۹۶۰ میلادی به ندرت افزایش یافته است.
با این وجود، این استدلال بحث و جدل را به اتمام نرسانده است. در واقع، طرف مقابل در حال پاسخگویی است. پیکتی میگوید:" فکر نمیکنم انکار نابرابری درآمدی (پس از انکار تغییرات آب و هوا) راه بسیار امیدوارکنندهای باشد". جیمز هکمن برنده جایزه نوبل از دانشگاه شیکاگو میگوید:"کار پیکتی و سائز بی دقت و همراه با انگیزه سیاسی بوده است". ممکن است فکر کنید که تحلیل روند نابرابری درآمدی ساده است. آیا اظهارنامه مالیاتی افراد تمام آن چه را که باید بدانند به محققان نمیگوید؟ اگرچه اظهارنامههای مالیاتی مفید هستند، اما میتوانند گمراه کننده باشند. آمریکاییهایی که در یک شرکت شریک هستند یا سرمایه گذاری کرده اند اغلب در تخمین درآمد خود به اندازه کافی مشکل دارند. حال تصور نمایید که سعی میکنید درآمد میلیونها نفر را طی چندین دهه تخمین بزنید و تغییرات اساسی در معیارها و ضوابط مالیاتی را در نظر بگیرید. سپس محققان باید ۳۰ تا ۴۰ درصد از درآمد ملی را که حتی در اظهارنامههای مالیاتی گزارش نمیشود از جمله برخی از مزایای ارائه شده توسط کارفرما و مزایای رفاهی دولت را در نظر بگیرند. انتخابهای روش شناختی محققان تاثیرات زیادی بر نتایج به همراه خواهند داشت.
اوتن و اسپلینتر بخش عمده توجه خود را بر تاثیر تحریف کننده یک اصلاح مالیاتی مهم در سال ۱۹۸۶ میلادی متمرکز کردند. پیش از معرفی آن اصلاحیه بسیاری از افراد ثروتمند از پناهگاههای مالیاتی استفاده میکردند که به آنان امکان میداد درآمد کمتری را در اظهارنامه مالیاتی خود گزارش کنند و در نتیجه هزینه کمتری به خدمات درآمد داخلی پرداخت کنند. در مجموعه تلویزیونی "مدمِن" درباره مدیران تبلیغات در دهه ۱۹۶۰ میلادی دان دریپر و دوستان اش با صرف هزینههای فراوان سبک زندگی مجلل خود را تامین میکردند. پس از اصلاحات انگیزههای گزارش درآمد تا حدی با کاهش نرخها افزایش یافت.
ممکن است به نظر برسد که دراپر تنها با نگاهی به اظهارنامه مالیاتی خود پس از سال ۱۹۸۶ ثروتمندتر شده است حتی اگر درآمد واقعی او ثابت مانده باشد. هنگامی که این مورد اصلاح شود افزایش درآمدهای بالا کمتر از آن چه در ابتدا به نظر میرسد چشمگیر خواهد بود. در برخی مقالات یک سوم افزایش بلندمدت نابرابری در حدود سال ۱۹۸۶ رخ داده بود و اوتن و اسپلینتر تنظیمات دیگری را انجام دادند. پیکتی و سائز بر واحدهای مالیاتی تمرکز کردهاند که معمولا خانوادههایی هستند که مالیات را در یک اظهارنامه ثبت میکنند. این در حالیست که در دهههای اخیر ازدواج در میان آمریکاییهای فقیرتر کاهش یافته است.
در نتیجه، به نظر میرسد سهم درآمدی که افراد در سطح بالا از آن برخوردار هستند افزایش یافته است، زیرا درآمد افراد فقیرتر در میان خانوارهای بیش تری پراکنده میشود حتی اگر درآمد خانوادههای ثروتمندتر ادغام شوند. بنابراین، اوتن و اسپلینتر افراد را رتبه بندی میکنند. آنان همچنین مزایای ارائه شده توسط کارفرمایان از جمله بیمه درمانی را در نظر میگیرند که سهم یک درصد برتر را در سال ۲۰۱۹ حدود یک درصد کاهش میدهد. آنان فرضیات متفاوتی در مورد تخصیص هزینههای دولت و درآمدهای نادرست گزارش میکنند. در مجموع، آنان دریافتند که پس از کسر مالیات ۱ درصد برتر حدود ۹ درصد از درآمد ملی را در اختیار دارند در حالی که پیکتی، سائز و زوکمن این میزان را ۱۵ درصد یا بیشتر گزارش داده بودند. در حالی که آن سه اقتصاددان به این نتیجه رسیدند که سهم یک درصد برتر از دهه ۱۹۶۰ به شدت افزایش یافته اوتن و اسپلینتر عملا هیچ تغییری پیدا نکردند.
با این وجود، روش شناسی اوتن و اسپلینتر دشواریهای خاص خود را دارد. نکته قابل توجه این است که تقریبا تمام تغییرات آنها در یک جهت حرکت میکند این چیزی است که شما از قبل انتظار ندارید. اسپلینتر که در سمیناری در سال ۲۰۲۱ صحبت میکرد به نظر میرسید عمیقا در مورد تاثیرات مخرب بالقوه زوال اقتصاد غیررسمی آمریکا فکر نکرده باشد. تغییر تدریجی از پرداختهای نقدی به سپردههای مستقیم میتواند افراد فقیرتر مانند نظافتچیها و رانندگان تاکسی را مجبور کند که درآمد بیش تری را در اظهارنامه مالیاتی گزارش کنند و باعث شود آنها ثروتمندتر به نظر برسند در حالی که در واقع ثروتمند نبودند.
پیکتی، سائز و زوکمن نگرانیهایی نیز دارند. پیکتی استدلال میکند که اوتن-اسپلینتر برای به دست آوردن نتایج خود به طور ضمنی فرض میکند که درآمد غیرمالیاتی از کار، درآمد مستمری و درآمد سرمایه از سال ۱۹۸۰ میلادی بسیار بیشتر از درآمد مشمول مالیات توزیع شده است که به اعتقاد او غیر واقعی است. به نظر میرسد که سائز قدری از نبرد علمی خسته شده و میگوید:" تجربه ما این است که آنها پس از این تبادلات طولانی هیچ چیزی را تغییر نداده اند". در نتیجه، این ایده که نابرابری در حال افزایش است بسیار دور از یک حقیقت بدیهی میباشد.
به گزارش کبنا، فرارو به نقل از اکونومیست، با این وجود، برخی دیگر درباره یافتههای این سه اقتصاددان تردید دارند به ویژه جرالد اوتن از وزارت خزانه داری و دیوید اسپلینتر از کمیته مشترک مالیات یک کارگروه غیرحزبی در کنگره. آنان اشاره کرده اند که نابرابری درآمد پس از مالیات در آمریکا از دهه ۱۹۶۰ میلادی به ندرت افزایش یافته است.
با این وجود، این استدلال بحث و جدل را به اتمام نرسانده است. در واقع، طرف مقابل در حال پاسخگویی است. پیکتی میگوید:" فکر نمیکنم انکار نابرابری درآمدی (پس از انکار تغییرات آب و هوا) راه بسیار امیدوارکنندهای باشد". جیمز هکمن برنده جایزه نوبل از دانشگاه شیکاگو میگوید:"کار پیکتی و سائز بی دقت و همراه با انگیزه سیاسی بوده است". ممکن است فکر کنید که تحلیل روند نابرابری درآمدی ساده است. آیا اظهارنامه مالیاتی افراد تمام آن چه را که باید بدانند به محققان نمیگوید؟ اگرچه اظهارنامههای مالیاتی مفید هستند، اما میتوانند گمراه کننده باشند. آمریکاییهایی که در یک شرکت شریک هستند یا سرمایه گذاری کرده اند اغلب در تخمین درآمد خود به اندازه کافی مشکل دارند. حال تصور نمایید که سعی میکنید درآمد میلیونها نفر را طی چندین دهه تخمین بزنید و تغییرات اساسی در معیارها و ضوابط مالیاتی را در نظر بگیرید. سپس محققان باید ۳۰ تا ۴۰ درصد از درآمد ملی را که حتی در اظهارنامههای مالیاتی گزارش نمیشود از جمله برخی از مزایای ارائه شده توسط کارفرما و مزایای رفاهی دولت را در نظر بگیرند. انتخابهای روش شناختی محققان تاثیرات زیادی بر نتایج به همراه خواهند داشت.
اوتن و اسپلینتر بخش عمده توجه خود را بر تاثیر تحریف کننده یک اصلاح مالیاتی مهم در سال ۱۹۸۶ میلادی متمرکز کردند. پیش از معرفی آن اصلاحیه بسیاری از افراد ثروتمند از پناهگاههای مالیاتی استفاده میکردند که به آنان امکان میداد درآمد کمتری را در اظهارنامه مالیاتی خود گزارش کنند و در نتیجه هزینه کمتری به خدمات درآمد داخلی پرداخت کنند. در مجموعه تلویزیونی "مدمِن" درباره مدیران تبلیغات در دهه ۱۹۶۰ میلادی دان دریپر و دوستان اش با صرف هزینههای فراوان سبک زندگی مجلل خود را تامین میکردند. پس از اصلاحات انگیزههای گزارش درآمد تا حدی با کاهش نرخها افزایش یافت.
ممکن است به نظر برسد که دراپر تنها با نگاهی به اظهارنامه مالیاتی خود پس از سال ۱۹۸۶ ثروتمندتر شده است حتی اگر درآمد واقعی او ثابت مانده باشد. هنگامی که این مورد اصلاح شود افزایش درآمدهای بالا کمتر از آن چه در ابتدا به نظر میرسد چشمگیر خواهد بود. در برخی مقالات یک سوم افزایش بلندمدت نابرابری در حدود سال ۱۹۸۶ رخ داده بود و اوتن و اسپلینتر تنظیمات دیگری را انجام دادند. پیکتی و سائز بر واحدهای مالیاتی تمرکز کردهاند که معمولا خانوادههایی هستند که مالیات را در یک اظهارنامه ثبت میکنند. این در حالیست که در دهههای اخیر ازدواج در میان آمریکاییهای فقیرتر کاهش یافته است.
در نتیجه، به نظر میرسد سهم درآمدی که افراد در سطح بالا از آن برخوردار هستند افزایش یافته است، زیرا درآمد افراد فقیرتر در میان خانوارهای بیش تری پراکنده میشود حتی اگر درآمد خانوادههای ثروتمندتر ادغام شوند. بنابراین، اوتن و اسپلینتر افراد را رتبه بندی میکنند. آنان همچنین مزایای ارائه شده توسط کارفرمایان از جمله بیمه درمانی را در نظر میگیرند که سهم یک درصد برتر را در سال ۲۰۱۹ حدود یک درصد کاهش میدهد. آنان فرضیات متفاوتی در مورد تخصیص هزینههای دولت و درآمدهای نادرست گزارش میکنند. در مجموع، آنان دریافتند که پس از کسر مالیات ۱ درصد برتر حدود ۹ درصد از درآمد ملی را در اختیار دارند در حالی که پیکتی، سائز و زوکمن این میزان را ۱۵ درصد یا بیشتر گزارش داده بودند. در حالی که آن سه اقتصاددان به این نتیجه رسیدند که سهم یک درصد برتر از دهه ۱۹۶۰ به شدت افزایش یافته اوتن و اسپلینتر عملا هیچ تغییری پیدا نکردند.
با این وجود، روش شناسی اوتن و اسپلینتر دشواریهای خاص خود را دارد. نکته قابل توجه این است که تقریبا تمام تغییرات آنها در یک جهت حرکت میکند این چیزی است که شما از قبل انتظار ندارید. اسپلینتر که در سمیناری در سال ۲۰۲۱ صحبت میکرد به نظر میرسید عمیقا در مورد تاثیرات مخرب بالقوه زوال اقتصاد غیررسمی آمریکا فکر نکرده باشد. تغییر تدریجی از پرداختهای نقدی به سپردههای مستقیم میتواند افراد فقیرتر مانند نظافتچیها و رانندگان تاکسی را مجبور کند که درآمد بیش تری را در اظهارنامه مالیاتی گزارش کنند و باعث شود آنها ثروتمندتر به نظر برسند در حالی که در واقع ثروتمند نبودند.
پیکتی، سائز و زوکمن نگرانیهایی نیز دارند. پیکتی استدلال میکند که اوتن-اسپلینتر برای به دست آوردن نتایج خود به طور ضمنی فرض میکند که درآمد غیرمالیاتی از کار، درآمد مستمری و درآمد سرمایه از سال ۱۹۸۰ میلادی بسیار بیشتر از درآمد مشمول مالیات توزیع شده است که به اعتقاد او غیر واقعی است. به نظر میرسد که سائز قدری از نبرد علمی خسته شده و میگوید:" تجربه ما این است که آنها پس از این تبادلات طولانی هیچ چیزی را تغییر نداده اند". در نتیجه، این ایده که نابرابری در حال افزایش است بسیار دور از یک حقیقت بدیهی میباشد.