مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛محمدعلی وکیلی*
چیزی به پایان عمر این دولت باقی نمانده و تا چند روز دیگر باید دولت جدید کار خود را شروع کند. به نظر میآید دهه پیش رو، سختترین دوران جمهوری اسلامی باشد. اقتصاد ایران گرفتار رکود است.
دخلِ این اقتصاد، خرجش را نمیزند. به نظر میرسد این اقتصاد استعداد اداره هشتاد میلیون ایرانی را نداشته باشد. لذا نیازمند جراحی و تغییرلت بنیادین است. این در حالی است که اقتصاد ایران، تازه آوار برداری شده است و هر چند در این چهار سال بر مدار قاعده افتاده اما، سفره مردم و گرده این اقتصاد، اکنون تاب تحمل عوارضِ اصلاحاتِ بنیادین را ندارد. در واقع، از یک طرف ضرورت اصلاحات جدی حس میشود و از طرف دیگر آمادگیِ التهابِ دورانِ گذار هم وجود ندارد. سقف این اقتصاد بر ستونِ منابعِ محدود طبیعی بنا شده است. این یعنی اقتصاد ایران، هنوز درآمد پایدار ندارد. از طرف دیگر این نظام اقتصادی، استعداد درآمد دیگری را هم ندارد و برای درمان آسیبهایش، بدون استفاده از نفت چشم انداز دیگری ندارد.
از دیگر سوی، این دولت دوران بسیار سختی را در عرصه بین الملل خواهد داشت. ترامپ و سعودیها هر لحظه بر خصومت خود میافزایند و شمشیر از رو بستهاند. هیچ گاه سطح تنش میان ایران و آمریکا و عربستان در این طراز نبوده است. آرایش آنان در منطقه، کاملاً ضدِ ایرانی است. هیچ گاه، غلظت مواضعِ ضدِ ایرانیِ آمریکا، این چنین نبوده است. چندان سخن میگوید و موضع میگیرد گو اینکه عزمش برای جنگ با ایران جزم است. خاورمیانه نیز تبدیل به یک سرزمین سوخته شده است. بدیهی است که امنیت ما به امنیت منطقه گره خورده است. نمیتوان در خاورمیانه ناامن، به امنیت پایدار در ایران رسید.
اجرای برجام نیز به مرحله پیچیده ای رسیده است.
تمام این مسائل، حکایت از آن میکند که دوران سختی را در عرصه بین الملل در پیش رو داریم.
در داخل مسائل حل نشده کهنه بر دوشمان سنگینی میکند.
در سیاست هنوز گرفتار پس لرزهها و عارضههای اتفاقات ۸۸ هستیم و از مسائل آن رها نشدهایم. بارِ مطالبات آن نیز بر دوش دولت است و حل مسائل به جای مانده ۸۸، درست یا غلط بر ذمهٔ روحانی گذاشته شده است.
در مسائل اجتماعی نیز بغرنجترین حکایت را داریم. در این سالیان نهادهای اجتماعی هم پای تغییرات اجتماعی، بازسازی نشدهاند؛ به همین سبب به راحتی در این حوزه، «مسائل»تبدیل به «بحران» میشوند. تنها در این بزنگاه، وقتی بیمِ تبدیل بحرانها به پدیدههای اجتماعی میرود، آن را غالباً با راه حلهای غیر اجتماعی، رفع میکنیم. درمانهای غیر اجتماعی، درمانهای پایداری نیستند؛ لذا در این شرایط، سایه بحرانهای اجتماعی رفع نمیشود بلکه تنها به تعویق می افتند.
دولت در عرصه اجتماعی نیز نیازمند یک بازسازی جدی برای کارآمد کردن نهادهای اجتماعی است.
مردم میدانند که دولت روحانی، در چهار سال گذشته توانست قطار کشور را به ریل بیاورد و مدیریت کشور را بهقاعده و بهسامان کند. لذا اکنون سطح توقعات بالا رفته است و از دولت جدید، انتظار اصلاحات بنیادین شکل گرفته شده است. مردم انتظار دارند که قطارِ به ریل برگشتهٔ کشور، اکنون شتاب بگیرد. میتوان رد و نشانی از این انتظار را در مطالبه کابینه کارآمد تر از قبل جُست. به نظر میرسد روحانی با وجود همه ملاحظاتِ پیدا و پنهان چاره ای ندارد جز اینکه کابینه ای از بهترینها تشکیل دهد.
چیزی به پایان عمر این دولت باقی نمانده و تا چند روز دیگر باید دولت جدید کار خود را شروع کند. به نظر میآید دهه پیش رو، سختترین دوران جمهوری اسلامی باشد. اقتصاد ایران گرفتار رکود است.
دخلِ این اقتصاد، خرجش را نمیزند. به نظر میرسد این اقتصاد استعداد اداره هشتاد میلیون ایرانی را نداشته باشد. لذا نیازمند جراحی و تغییرلت بنیادین است. این در حالی است که اقتصاد ایران، تازه آوار برداری شده است و هر چند در این چهار سال بر مدار قاعده افتاده اما، سفره مردم و گرده این اقتصاد، اکنون تاب تحمل عوارضِ اصلاحاتِ بنیادین را ندارد. در واقع، از یک طرف ضرورت اصلاحات جدی حس میشود و از طرف دیگر آمادگیِ التهابِ دورانِ گذار هم وجود ندارد. سقف این اقتصاد بر ستونِ منابعِ محدود طبیعی بنا شده است. این یعنی اقتصاد ایران، هنوز درآمد پایدار ندارد. از طرف دیگر این نظام اقتصادی، استعداد درآمد دیگری را هم ندارد و برای درمان آسیبهایش، بدون استفاده از نفت چشم انداز دیگری ندارد.
از دیگر سوی، این دولت دوران بسیار سختی را در عرصه بین الملل خواهد داشت. ترامپ و سعودیها هر لحظه بر خصومت خود میافزایند و شمشیر از رو بستهاند. هیچ گاه سطح تنش میان ایران و آمریکا و عربستان در این طراز نبوده است. آرایش آنان در منطقه، کاملاً ضدِ ایرانی است. هیچ گاه، غلظت مواضعِ ضدِ ایرانیِ آمریکا، این چنین نبوده است. چندان سخن میگوید و موضع میگیرد گو اینکه عزمش برای جنگ با ایران جزم است. خاورمیانه نیز تبدیل به یک سرزمین سوخته شده است. بدیهی است که امنیت ما به امنیت منطقه گره خورده است. نمیتوان در خاورمیانه ناامن، به امنیت پایدار در ایران رسید.
اجرای برجام نیز به مرحله پیچیده ای رسیده است.
تمام این مسائل، حکایت از آن میکند که دوران سختی را در عرصه بین الملل در پیش رو داریم.
در داخل مسائل حل نشده کهنه بر دوشمان سنگینی میکند.
در سیاست هنوز گرفتار پس لرزهها و عارضههای اتفاقات ۸۸ هستیم و از مسائل آن رها نشدهایم. بارِ مطالبات آن نیز بر دوش دولت است و حل مسائل به جای مانده ۸۸، درست یا غلط بر ذمهٔ روحانی گذاشته شده است.
در مسائل اجتماعی نیز بغرنجترین حکایت را داریم. در این سالیان نهادهای اجتماعی هم پای تغییرات اجتماعی، بازسازی نشدهاند؛ به همین سبب به راحتی در این حوزه، «مسائل»تبدیل به «بحران» میشوند. تنها در این بزنگاه، وقتی بیمِ تبدیل بحرانها به پدیدههای اجتماعی میرود، آن را غالباً با راه حلهای غیر اجتماعی، رفع میکنیم. درمانهای غیر اجتماعی، درمانهای پایداری نیستند؛ لذا در این شرایط، سایه بحرانهای اجتماعی رفع نمیشود بلکه تنها به تعویق می افتند.
دولت در عرصه اجتماعی نیز نیازمند یک بازسازی جدی برای کارآمد کردن نهادهای اجتماعی است.
مردم میدانند که دولت روحانی، در چهار سال گذشته توانست قطار کشور را به ریل بیاورد و مدیریت کشور را بهقاعده و بهسامان کند. لذا اکنون سطح توقعات بالا رفته است و از دولت جدید، انتظار اصلاحات بنیادین شکل گرفته شده است. مردم انتظار دارند که قطارِ به ریل برگشتهٔ کشور، اکنون شتاب بگیرد. میتوان رد و نشانی از این انتظار را در مطالبه کابینه کارآمد تر از قبل جُست. به نظر میرسد روحانی با وجود همه ملاحظاتِ پیدا و پنهان چاره ای ندارد جز اینکه کابینه ای از بهترینها تشکیل دهد.
رکود،سیاست بین الملل و ارتباط با جهان و برجام و الی ماشالله..
البته شرمنده یادم رفت که مسبب این همه مشکلات احمدی نژاد بوده..