تاریخ انتشار
سه شنبه ۴ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۱۶
کد مطلب : ۴۲۴۷۸۹
روایتی از اولین خبرنگار استان در دوران دفاع مقدس؛
دفاع مقدس با معرفت عاشورائیان پیوند خورده بود!
۱
کبنا ؛
مرور خاطرات هشت سال دفاع مقدس، که در چهلمین سالگرد آن با ایام سوگواری سیدالشهدا (ع) متقارن شده، این روزها عزم و اراده ما را در استمرار فرهنگ شهادت طلبی، دو چندان کرده است!
مقر ابوالفضل العباس گچساران، وعدگاه عشاقی بود که سراسیمه برای لبیک به ندای حسین ؟(ع) در آنجا اجتماع، سازماندهی و به جبههها اعزام میشدند.
از دستکاری شناسنامههای بر و بچههای بسیجی گرفته تا پیشتازی حبیب بن مظاهرهایی که با قدرت و غیرت در عزیمت به میادین نبرد و عملیاتها، موجب تقویت روحیه میشدند.
شکسته نفسی نیست، حقیقتاً قلمها در توصیف آن روزهای عاشورائی عاجزند، کدام خاطره را به رشته تحریر در آوریم که از زیبایی دیگری نگذشته باشیم!
از پیرزن کهنسالی که هیچ کس را نداشت، و تنها دارایی خود که نصفی بسته خرمای خوراکیش بود، تا آن دیگری که چند تخم مرغ، نان تیری، آذوقه شان بود، تا مادرانی که فرزندان خود را به مقتلها میفرستادند، تا در مقابل حضرت زهرا (س)و زینب(س) و حسین بن علی(ع) رو سفید باشند.
هر گز فراموش نمیکنیم، رشادتهای شیرزنان و شیر مردان استان قهرمان پرورمان را که تا آخرین لحظهها، در سنگرهای دفاع مقدس ماندند و خندقها سند عزتشان شد، آنگاه که فرماندهی قرارگاه خاتم دستور به جابجایی داد، و برای اولین و آخرین بار تمکین نکردند، و گفتند امر و فرمان از فرماندهی کل قواست که تا آخرین نفس و آخرین نفر باید مقاومت کرد و اینگونه هم شد.
والفجرها و بیت المقدسها، و کربلاها و نصرها، و همه فتوحات که جای خود دارند، همه روزها و شبهای دفاع مقدس کارنامهای درخشان و سندی پر افتخار از حضور مقتدرشان بود.
از کدامیک از آن شیرمردان و شیر زنان، نام ببریم که از دیگری نگفته باشیم، به همین توصیف زیبای آنان که هر وقت از نامشان میپرسیدیم میگفتند، عبدالله، بسنده میکنیم!
محرم و عاشورا و رمضان، در جبههها، شور و حالی دیگر داشت، اگر چه همه روزهایش عاشورایی بود، اما خلوص و پاکی و عشق درجایگاه واقعی خود قرار داشت و رزمندگان برای رفتن به پیشواز شهادت از یکدیگر سبقت میگرفتند.
آنجا، خرازیها و باکریها، آنجا سردار دلها حاج قاسمها، با دیگر همرزمانشان یکی بودند، تفاوتها احساس نمیشد، چون عشق بود و منفعت طلبیها فقط و فقط در سبقت از شهادت بود.
درود خدا بر آن رادمردان بی باک بی ادعا، و سلام و درود بر پدران و مادرانی که آنان را در دامان پرمهرشان پرورش دادند!
و اینک ما که روزهای خوبی در معیت آنان بودیم و جامانده از قافله هستیم، رسالتی بس بزرگ داریم.
نکند روز حساب، شهدا در کنار مقربان الهی با قامتی بلند ما را سر بزیر ببینند، یادمان باشد، با آنان هم پیمانیم. یادمان باشد بارها گفتیم رسالت پیام حضرت زینب کبری (س) در عاشورا بر دوش ماست، آنان که رفتند کاری حسینی کردند و آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند.
پا به رکاب بودن، در مسیر انقلاب و راه شهیدان در معیت ولی امر بودن و پاسداری از آرمان امام و شهیدان یک تکلیف است که عمل به آن بر ما فرض است.
با درود به روح بلند امام و شهیدان.
ارادتمند و پیک رزمندگان دفاع مقدس. بنده خدا روانبخش صادقی.
مقر ابوالفضل العباس گچساران، وعدگاه عشاقی بود که سراسیمه برای لبیک به ندای حسین ؟(ع) در آنجا اجتماع، سازماندهی و به جبههها اعزام میشدند.
از دستکاری شناسنامههای بر و بچههای بسیجی گرفته تا پیشتازی حبیب بن مظاهرهایی که با قدرت و غیرت در عزیمت به میادین نبرد و عملیاتها، موجب تقویت روحیه میشدند.
شکسته نفسی نیست، حقیقتاً قلمها در توصیف آن روزهای عاشورائی عاجزند، کدام خاطره را به رشته تحریر در آوریم که از زیبایی دیگری نگذشته باشیم!
از پیرزن کهنسالی که هیچ کس را نداشت، و تنها دارایی خود که نصفی بسته خرمای خوراکیش بود، تا آن دیگری که چند تخم مرغ، نان تیری، آذوقه شان بود، تا مادرانی که فرزندان خود را به مقتلها میفرستادند، تا در مقابل حضرت زهرا (س)و زینب(س) و حسین بن علی(ع) رو سفید باشند.
هر گز فراموش نمیکنیم، رشادتهای شیرزنان و شیر مردان استان قهرمان پرورمان را که تا آخرین لحظهها، در سنگرهای دفاع مقدس ماندند و خندقها سند عزتشان شد، آنگاه که فرماندهی قرارگاه خاتم دستور به جابجایی داد، و برای اولین و آخرین بار تمکین نکردند، و گفتند امر و فرمان از فرماندهی کل قواست که تا آخرین نفس و آخرین نفر باید مقاومت کرد و اینگونه هم شد.
والفجرها و بیت المقدسها، و کربلاها و نصرها، و همه فتوحات که جای خود دارند، همه روزها و شبهای دفاع مقدس کارنامهای درخشان و سندی پر افتخار از حضور مقتدرشان بود.
از کدامیک از آن شیرمردان و شیر زنان، نام ببریم که از دیگری نگفته باشیم، به همین توصیف زیبای آنان که هر وقت از نامشان میپرسیدیم میگفتند، عبدالله، بسنده میکنیم!
محرم و عاشورا و رمضان، در جبههها، شور و حالی دیگر داشت، اگر چه همه روزهایش عاشورایی بود، اما خلوص و پاکی و عشق درجایگاه واقعی خود قرار داشت و رزمندگان برای رفتن به پیشواز شهادت از یکدیگر سبقت میگرفتند.
آنجا، خرازیها و باکریها، آنجا سردار دلها حاج قاسمها، با دیگر همرزمانشان یکی بودند، تفاوتها احساس نمیشد، چون عشق بود و منفعت طلبیها فقط و فقط در سبقت از شهادت بود.
درود خدا بر آن رادمردان بی باک بی ادعا، و سلام و درود بر پدران و مادرانی که آنان را در دامان پرمهرشان پرورش دادند!
و اینک ما که روزهای خوبی در معیت آنان بودیم و جامانده از قافله هستیم، رسالتی بس بزرگ داریم.
نکند روز حساب، شهدا در کنار مقربان الهی با قامتی بلند ما را سر بزیر ببینند، یادمان باشد، با آنان هم پیمانیم. یادمان باشد بارها گفتیم رسالت پیام حضرت زینب کبری (س) در عاشورا بر دوش ماست، آنان که رفتند کاری حسینی کردند و آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند.
پا به رکاب بودن، در مسیر انقلاب و راه شهیدان در معیت ولی امر بودن و پاسداری از آرمان امام و شهیدان یک تکلیف است که عمل به آن بر ما فرض است.
با درود به روح بلند امام و شهیدان.
ارادتمند و پیک رزمندگان دفاع مقدس. بنده خدا روانبخش صادقی.