کبنا ؛انسان های بزرگ را به راحتی از دست ندهیم !
خودکشی رهایی از زندگی فلاکت بار یا به معنای اعتراض است ؟
آیا کسی که خودکشی می کند از زندگی می ترسد یا کسی که زندگی می کند از مرگ ؟
و خیلی سوالات متداول دیگر که این روزها بیشتر از هر زمانی به ذهن ما خطور می کند.
در جامعه البته بصورت عامیانه شخصی که خودکشی می کند با عنوان های سخیفی همچون انسان ضعیف، بیایمان و یا کسی که به پوچی رسیده یاد می شود در صورتیکه اینطور نیست.
در علم روانشناسی علاوه بر تصمیم، انگیزه و شهامت بسیار بالا لازمه خودکشی می باشد، پس این افراد در کارهای خود با انگیزه با جسارت و مصمم هستند و در نتیجه انسان های بزرگی میباشند، نگذاریم این انسانهای بزرگ به راحتی جان بدهند که علاوه بر جای خالی ایشان و ایجاد حفره های عمیق عاطفی و شوک روحی بزرگ به خانواده و هم سن و سالهای خویش، این فعل منجر به ناهنجاری های عظیمی در اجتماع می شود و شاید به نوعی گاهی برای رسیدن به خواستههای غیر معقول نزد سایرین مرسوم شود و خود آگاه یا نا خود آگاه انسان های درگیر این موضوع یکی پس از دیگری از بین بروند.
طبق آمار بیشترین رده سنی خودکشی در ایران بین ۱۵-۲۵ سال میباشد، رده سنی که شخص به صورت نیمی از خانواده و نیمی از جامعه تحت تاثیر است.
گاهی برخوردهای نا مناسب خانواده ها و یا اولویت بندی های اشتباه برای خوشبختی فرزندان، ناخواسته باعث جرقه ای در جهت افسردگی و ایجاد وضعیت نابسامان فرزندانمان شود.
از طرفی توجه کرده اید بعضی مسئولین و شخصیت های سیاسی بیشترین حضور خود را بین مردم صرفا در مراسمات خاکسپاری، عزا و فاتحه خوانی و ازاین قبیل سپری می کنند که این هم به نوعی کاری پسندیده است اما حد و حدودی دارد و کمتر اتفاق میافتد در جشنوارهها، سینما، جشن های عروسی و تولد که دیگر نگو شرکت کنند. خود به خود این روابط باعث عادی شدن مرگ در ذهن ایشان می شود و با جمله مرگ حق است خود را راضی می کنند. همه انسانها مطمئن هستند که روزی از دنیا خواهند رفت و هیچ شکی نیست و بقول معروف دیر و زودی دارد و سوخت و سوزی ندارد.
بله مسئولین محترم مرگ حق است اما خودکشی عرش پروردگار را به لرزه در میآورد چرا ما عادت کردیم که به این راحتی از کنار این قضایا بگذریم و خود را به ساده ترین شکل قانع کنیم.
ما همیشه فکر می کنیم که اتفاقات برای همسایه، همشهری و یا افراد دیگر جامعه رخ میدهد و نمی خواهیم قبول کنیم که این اتفاقات ممکن است گریبان خود و خانواده مان را بگیرد پس به هوش باشیم !
متاسفانه رفتن افراد پیش روانپزشک این روزها بسیار عملی ناپسند در جامعه تلقی می شود! کما اینکه به واقع تمام افراد جامعه به نوعی هر از چند گاهی نیاز به مراجعه به روانپزشک دارند و امتحان کنید گاهی یک جلسه مشاوره خیلی از مشکلات روحی و روانی ما را سهل میکند. پس نیاز به فرهنگ سازی در این زمینه به نوعی می تواند کمکی عظیم به بهبود شرایط داشته باشد.
ارتباط های صمیمی پدر و مادر با خود و فرزندان و همچنین ارتباط صمیمی خواهر و برادر و توجه به خواسته های معقولشان و توجیح منطقی برای فراهم یا عدم فراهم این خواسته ها از دیگر موارد مورد توجه است.
مسئولین با ایجاد کارگروهایی جهت تغییر نوع نگاه و انتظارات این افراد از اجتماع برای مقابله با این پدیده شوم گاهی میتواند حداقل جلوی خیلی از علتهای معلوم خودکش را بگیرد.
در ضمن لطفا مراسمات این قربانیان را به چشم جلسات تبلیغاتی انتخاباتی نگاه نکنیم.
ما روزی باید در محضر پروردگار متعال پاسخگو باشیم.
مجید پریچهر
خودکشی رهایی از زندگی فلاکت بار یا به معنای اعتراض است ؟
آیا کسی که خودکشی می کند از زندگی می ترسد یا کسی که زندگی می کند از مرگ ؟
و خیلی سوالات متداول دیگر که این روزها بیشتر از هر زمانی به ذهن ما خطور می کند.
در جامعه البته بصورت عامیانه شخصی که خودکشی می کند با عنوان های سخیفی همچون انسان ضعیف، بیایمان و یا کسی که به پوچی رسیده یاد می شود در صورتیکه اینطور نیست.
در علم روانشناسی علاوه بر تصمیم، انگیزه و شهامت بسیار بالا لازمه خودکشی می باشد، پس این افراد در کارهای خود با انگیزه با جسارت و مصمم هستند و در نتیجه انسان های بزرگی میباشند، نگذاریم این انسانهای بزرگ به راحتی جان بدهند که علاوه بر جای خالی ایشان و ایجاد حفره های عمیق عاطفی و شوک روحی بزرگ به خانواده و هم سن و سالهای خویش، این فعل منجر به ناهنجاری های عظیمی در اجتماع می شود و شاید به نوعی گاهی برای رسیدن به خواستههای غیر معقول نزد سایرین مرسوم شود و خود آگاه یا نا خود آگاه انسان های درگیر این موضوع یکی پس از دیگری از بین بروند.
طبق آمار بیشترین رده سنی خودکشی در ایران بین ۱۵-۲۵ سال میباشد، رده سنی که شخص به صورت نیمی از خانواده و نیمی از جامعه تحت تاثیر است.
گاهی برخوردهای نا مناسب خانواده ها و یا اولویت بندی های اشتباه برای خوشبختی فرزندان، ناخواسته باعث جرقه ای در جهت افسردگی و ایجاد وضعیت نابسامان فرزندانمان شود.
از طرفی توجه کرده اید بعضی مسئولین و شخصیت های سیاسی بیشترین حضور خود را بین مردم صرفا در مراسمات خاکسپاری، عزا و فاتحه خوانی و ازاین قبیل سپری می کنند که این هم به نوعی کاری پسندیده است اما حد و حدودی دارد و کمتر اتفاق میافتد در جشنوارهها، سینما، جشن های عروسی و تولد که دیگر نگو شرکت کنند. خود به خود این روابط باعث عادی شدن مرگ در ذهن ایشان می شود و با جمله مرگ حق است خود را راضی می کنند. همه انسانها مطمئن هستند که روزی از دنیا خواهند رفت و هیچ شکی نیست و بقول معروف دیر و زودی دارد و سوخت و سوزی ندارد.
بله مسئولین محترم مرگ حق است اما خودکشی عرش پروردگار را به لرزه در میآورد چرا ما عادت کردیم که به این راحتی از کنار این قضایا بگذریم و خود را به ساده ترین شکل قانع کنیم.
ما همیشه فکر می کنیم که اتفاقات برای همسایه، همشهری و یا افراد دیگر جامعه رخ میدهد و نمی خواهیم قبول کنیم که این اتفاقات ممکن است گریبان خود و خانواده مان را بگیرد پس به هوش باشیم !
متاسفانه رفتن افراد پیش روانپزشک این روزها بسیار عملی ناپسند در جامعه تلقی می شود! کما اینکه به واقع تمام افراد جامعه به نوعی هر از چند گاهی نیاز به مراجعه به روانپزشک دارند و امتحان کنید گاهی یک جلسه مشاوره خیلی از مشکلات روحی و روانی ما را سهل میکند. پس نیاز به فرهنگ سازی در این زمینه به نوعی می تواند کمکی عظیم به بهبود شرایط داشته باشد.
ارتباط های صمیمی پدر و مادر با خود و فرزندان و همچنین ارتباط صمیمی خواهر و برادر و توجه به خواسته های معقولشان و توجیح منطقی برای فراهم یا عدم فراهم این خواسته ها از دیگر موارد مورد توجه است.
مسئولین با ایجاد کارگروهایی جهت تغییر نوع نگاه و انتظارات این افراد از اجتماع برای مقابله با این پدیده شوم گاهی میتواند حداقل جلوی خیلی از علتهای معلوم خودکش را بگیرد.
در ضمن لطفا مراسمات این قربانیان را به چشم جلسات تبلیغاتی انتخاباتی نگاه نکنیم.
ما روزی باید در محضر پروردگار متعال پاسخگو باشیم.
مجید پریچهر
چرا عکس مهندس را نذاشته اید