تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۳۰
کد مطلب : ۹۳۰۷۹
مشک سوراخ مغرضان و اشک شوق وکیل مردم
۰
کبنا ؛
مشک دختران ایل به زیر آمد و همچنان مشک سوراخ حسدورزی بر دوش مغرضان سنگینی میکند.
مشکی به زیر آمد و بر هیچ کس پوشیده نیست بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی، دختران ایل را سایه وار همراهی نمیکند.
سنگلاخ هایی که زیر گام های استوارشان همواره در کوششی جهت زودتر رسیدن به سقف های برقرارشان به قعر درهها میلغزید، اینک بردیدگان مغرضانی نشسته که تاب دیدن اشکهای مردی از دیار مردپرور باشت وباوی را ندارد.
این اشک از سر شرمساری نبود که کاسهٔ چه کنمهای تکراری را خالی تر از گذشته پیشکش مسگرانی لاف زن نماید که از سر همتی بلند و خدمتی بیمنت است.
قلم را رسالتی دیگر بردوش است که همواره در خطبههای جاودانش بر آن پافشاری داشت آن سرسلسلهٔ خوبان، مولای متقیان حضرت علی (ع): نویسندگان آنچه به سود مسلمین است فراهم آورند.
و این یک نگرش و دوراندیشی جهت اتحادی در بینش اسلامی است.
پندی از هزاران اندرز نهج البلاغه را خطاب به آنان که میدانند و میگویند میآورم، برای خواندن از سوی آنان که نمیدانند و بر سر هیچ، خدمتی بیمنت را هیچ میانگارند: مولای متقیان در نامهای به مالک اشتر در زمان انتصاب فرمانداری مصر آورده است: «دوست داشتنی چیزها در نزد تو، در حق میانهترین، درعدل فراگیرترین، درجلب خوشنودی مردم گسترده ترین باشد. که همانا خشم مردم، خشنودی «خواص» را از بین میبرد، اما خشم «خواص» را خشنودی همگان بیاثر میکند.
«خواص جامعه»، همواره بار سنگینی را بر حکومت تحمیل میکنند، زیرا در روزگار سختی یاری شان کمتر، و در اجرای عدالت از همه ناراضیتر، و در خواستههای شان پافشارتر، ودر عطا و بخششها کم سپاس تر، و به هنگام منع خواستهها دیر عذر پذیرتر، و در برابر مشکلات کم استقامتتر میباشند. در صورتی که ستون های استوار دین، و اجتماعات پرشور مسلمین، و نیروی ذخیره دفاعی، عموم مردم میباشند، پس به آنان گرایش داشته و اشتیاقت به آنان بیشتر باشد.»
آری!!
این هشداری است از اولین روزهای والی شدن بر مردی که مردانه در برابر کفار ایستادگی میکرد. و هنوز هم چهرهٔ در همش، و مشت گره کردهاش که تنها هشدار فروبردن خشمش در درون پر تلاطمش بود درقلب تاریخ ثبت مانده است، در برابر آنان که زبالههای کوچه و بازار را برسرش میریختند و به سخرهاش میگرفتند صبر پیشه نمود آنقدر که خواص هم دلیل ثبات اسلام را صبر پیروان حضرت محمد (ص) میدانستند و بس.
مشکها از دوش دخترکان ایل یکی پس از دیگری به زیر خواهد آمد و برغونیها دیگرباره و دیگرباره گوشهای از رنجنامهٔ وکیلی دلسوز است و دستان پینه بستهٔ روستاییان محروم از دکتر و دارو، سرلوحهٔ تلاش بیوقفهٔ وکیل مان، جهت تعالی سلامت همگانی در منطقه خواهد بود. مرز و بومی که پارهای از پیکرهاش در آرزوی خنکای آب و نوازشی از سر مهر قدرشناس مهرورزی مدیرانش هستند و پارهٔ دیگرش در حسرت بیمهری آرزوی پیوند به استانی دیگر دارد.
تفاوتها را دریابیم و زحمت های دیگران پیشتر را هم ارج نهیم زیرا سعادت نردبانی است که پله پله جامعه را به سرمنزل مقصود میرساند و همواره یاد عزیزان و زحمت وکیلان پیشتر نیز مرحمتی است بر دل آنان که سختی راه را میدانند و همواره صبر پیشه میکنند.
مشک دختران ایل به زیر آمد و همچنان مشک سوراخ حسدورزی بر دوش مغرضان سنگینی میکند.
مشکی به زیر آمد و بر هیچ کس پوشیده نیست بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی، دختران ایل را سایه وار همراهی نمیکند.
سنگلاخ هایی که زیر گام های استوارشان همواره در کوششی جهت زودتر رسیدن به سقف های برقرارشان به قعر درهها میلغزید، اینک بردیدگان مغرضانی نشسته که تاب دیدن اشکهای مردی از دیار مردپرور باشت وباوی را ندارد.
این اشک از سر شرمساری نبود که کاسهٔ چه کنمهای تکراری را خالی تر از گذشته پیشکش مسگرانی لاف زن نماید که از سر همتی بلند و خدمتی بیمنت است.
قلم را رسالتی دیگر بردوش است که همواره در خطبههای جاودانش بر آن پافشاری داشت آن سرسلسلهٔ خوبان، مولای متقیان حضرت علی (ع): نویسندگان آنچه به سود مسلمین است فراهم آورند.
و این یک نگرش و دوراندیشی جهت اتحادی در بینش اسلامی است.
پندی از هزاران اندرز نهج البلاغه را خطاب به آنان که میدانند و میگویند میآورم، برای خواندن از سوی آنان که نمیدانند و بر سر هیچ، خدمتی بیمنت را هیچ میانگارند: مولای متقیان در نامهای به مالک اشتر در زمان انتصاب فرمانداری مصر آورده است: «دوست داشتنی چیزها در نزد تو، در حق میانهترین، درعدل فراگیرترین، درجلب خوشنودی مردم گسترده ترین باشد. که همانا خشم مردم، خشنودی «خواص» را از بین میبرد، اما خشم «خواص» را خشنودی همگان بیاثر میکند.
«خواص جامعه»، همواره بار سنگینی را بر حکومت تحمیل میکنند، زیرا در روزگار سختی یاری شان کمتر، و در اجرای عدالت از همه ناراضیتر، و در خواستههای شان پافشارتر، ودر عطا و بخششها کم سپاس تر، و به هنگام منع خواستهها دیر عذر پذیرتر، و در برابر مشکلات کم استقامتتر میباشند. در صورتی که ستون های استوار دین، و اجتماعات پرشور مسلمین، و نیروی ذخیره دفاعی، عموم مردم میباشند، پس به آنان گرایش داشته و اشتیاقت به آنان بیشتر باشد.»
آری!!
این هشداری است از اولین روزهای والی شدن بر مردی که مردانه در برابر کفار ایستادگی میکرد. و هنوز هم چهرهٔ در همش، و مشت گره کردهاش که تنها هشدار فروبردن خشمش در درون پر تلاطمش بود درقلب تاریخ ثبت مانده است، در برابر آنان که زبالههای کوچه و بازار را برسرش میریختند و به سخرهاش میگرفتند صبر پیشه نمود آنقدر که خواص هم دلیل ثبات اسلام را صبر پیروان حضرت محمد (ص) میدانستند و بس.
مشکها از دوش دخترکان ایل یکی پس از دیگری به زیر خواهد آمد و برغونیها دیگرباره و دیگرباره گوشهای از رنجنامهٔ وکیلی دلسوز است و دستان پینه بستهٔ روستاییان محروم از دکتر و دارو، سرلوحهٔ تلاش بیوقفهٔ وکیل مان، جهت تعالی سلامت همگانی در منطقه خواهد بود. مرز و بومی که پارهای از پیکرهاش در آرزوی خنکای آب و نوازشی از سر مهر قدرشناس مهرورزی مدیرانش هستند و پارهٔ دیگرش در حسرت بیمهری آرزوی پیوند به استانی دیگر دارد.
تفاوتها را دریابیم و زحمت های دیگران پیشتر را هم ارج نهیم زیرا سعادت نردبانی است که پله پله جامعه را به سرمنزل مقصود میرساند و همواره یاد عزیزان و زحمت وکیلان پیشتر نیز مرحمتی است بر دل آنان که سختی راه را میدانند و همواره صبر پیشه میکنند.
برای کسانی که برای مردم دل نسوزانده اند و کار نکرده اند اشک ریختن قابل درک نیست چون تجربه نکرده اند که وقتی قدمی بر میداری تا دلی را شاد کنی و وقتی که دلی شاد شد اشکت بی اختیار سرازیرخواهد شد .بی اختیار و بی دغدغه .خصمان تاجگردون هزار و یک کار او را نادیده گرفته و تنها بیکاری جوانان گچساران را پتکی کرده اند بر سر او .غافل از اینکه بی کاری جوانان گچساران معضلی است که نه مربوط به تاجگردون بلکه نتیجه عمل نابخردانه بی برنامگی امثال آقایان در دوره سی و اندی ساله پس از انقلاب است. آقایانی که به اسم رئیس جمعیت موءتلفه فتوائیه می دهید و مطمئنم که این کامنت را میخوانید شما تا به حال برای این مردم چه کرده اید . برای این جسم نیمه جان گچساران که درواپسین لحظه حیاتش ناجی به نام نماینده به یاری اش شتافت. دم فرو بندید که اگر حرف نزنید نمی گویند لالید.