تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۳:۱۰
کد مطلب : ۷۵۹۳۰
پیاده سازی استراتژی «پوتین-مدودف» به سبک تاجگردون
۰
کبنا ؛سید رضا محمدی ده‌بزرگ*
روسیه پس از فروپاشی شوروی و کنار رفتن گورباچف، تحولاتی چند را تجربه کرد. نخست بر آمدن یلتسین و سپس بر سر کار آمدن پوتین. بعد از دوره نخست زمامداری پوتین، شاهد یک دوره واسطه هستیم که در آن مدودف بر سر کار می آید و سپس بار دیگر پوتین است که ریاست جمهوری روسیه را به عهده می گیرد. در مطبوعات ایران و بین سیاسیون معمولا از این دوران اخیر یعنی بر سر کار آمدن مدودف و نخست وزیر شدن پوتین و جابجا شدن آن ها در دوره بعدی به عنوان مدلی تحت عنوان «پوتین-مدودف» یاد می کنند.
هنوز از یادها نرفته است که ۲سال گذشته، اظهارات محمود احمدی نژاد در یک گفت‌وگوی زنده تلویزیونی دستمایه گمانه‌زنی‌های رسانه‌ای درخصوص احتمال اجرای مدل روسی پوتین – مدودف در کشور شد. هنگامی که مرتضی حیدری از احمدی نژاد پرسید سال ۸۴ قول دادید اسامی را که در جیبتان دارید اعلام کنید و حالا که یک سال مانده به پایان دولتتان نمی خواهید این افراد را معرفی کنید؟ رئیس جمهور در پاسخ پس از آنکه گفت «من یک سری از اسامی را دادم» سپس با لبخندی معنادار افزود: «از کجا می دانید امسال سال آخر دولت باشد؟ دولت متعلق به ملت است.» موضوعی که البته واکنش‌های متعددی را از سوی چهره‌های سیاسی به دنبال داشت. البته بعد از رد صلاحیت مشایی توسط شورای نگهبان، عملی شدن این مدل در ایران عقیم و ناکام ماند. این مدل و سیستم البته در کشورهایی مانند ترکیه بین رجیب طیب اردوغان نخست وزیر و وعبدالله گل رئیس جمهور ونیز توسط چاوزومادورو در ونزوئلا پیاده شد. در این نوشتار سعی بر ارائه یک الگو و شاهدی بر اجرای این مدل در شهرستان باشت استان کهگیلویه و بویراحمد داریم.البته نویسنده قبول دارد که تفاوت های زیاد و اساسی بین موارد بالا و مورد این نوشته وجود دارد که مهمترین آنها این است که در ۴مثال فوق یعنی انتخابات ریاست جمهوری روسیه، ترکیه، ونزوئلا و احمدی نژاد- مشایی، این اسراتژی بین و توسط دونفر صورت گرفته در حالیکه درمثال این مقاله،تاجگردون به عنوان عنصر بالادستی و اجرا کننده این مدل بین دونفر از حامیانش وارد عمل می شود.
با اینکه بیش از یکسال به زمان برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی دور بعد زمان باقی است اما کش و قوس های سیاسی، گمانه زنی ها، برگزاری جلسات مختلف و پنهانی به اصطلاح وحدت اصولگرایان و حتی اصلاح طلبان در نقاط مختلف کشور و به خصوص کهگیلویه و بویراحمد همیشه سیاست زده تمامی ندارد وشایعه ها واخبار متفاوتی شنیده و گفته می‌شود.
در شهرستان بویراحمد انتقادات بی‌سابقه و بسیار شدید از زارع از مدتها قبل آغاز و هنوز هم با شدت ادامه دارد. در محافل خصوصی و عمومی به دلیل آنچه که منتقدان آن را باختن بازی و مسابقه به صورت ۱۰۰درصد به تاجگردون می نامند و همچنین عدم وجود نفوذ، قدرت کلام و چانه زنی تاثیر گذار، سردرگمی و نداشتن رویه و بینش سیاسی مشخص و ثابت، گم شدن و ناپدیدی محض در هیاهوی بزرگان دوطیف سیاسی مهم و مطرح در مجلس و پایتخت و…، گزینه هایی مانند سید باقر موسوی، مندنی پور، حتی هدایت خواه مغضوب را بسیار کارامدتر و مناسبتر می دانند و معتقدند که به هیچ عنوان زارع در قامت یک نماینده قوی و موثر عمل نکرده و بنابراین آزموده را آزمودن خطایی است استراتژیک و نابخشودنی.
در چهار شهرستان کهگیلویه بحث تایید صلاحیت احتمالی موحد از مواردی است که ذهن موافقان و مخالفان ایشان و حتی اصولگرایان و اصلاح طلبان را به شدت به خود مشغول ساخته؛ هرچند بزرگواری که این روزها کوچکترین فعالیت خود را رسانه ای و حتی از سفر جیبوتی نیز سعی در فعال و کارامد نشان دادن خود می نماید؛ با فراغ بال و با الفاظ همیشگی خود رد صلاحیت مجدد تایید نشدگان گذشته را از همین حالا به همه اعلام کرده است. به نظر می رسد که مردم این چهار شهرستان از تمام طیف های مختلف و از اقشار گوناگون از بزرگواری که بیشتر وقت و تلاش خود را صرف فتنه و فتنه گران و سفرهای آفریقا و آمریکای لاتین نموده، چنان به تنگ آمده اند که بعید است بار دیگر اجازه حضور وی در بهارستان را بدهند. در این حوزه آنگونه که رسانه ها القا می نمایند گزینه های اصولگرا و اصلاح طلب متعددی مانند حبیبی، سیدمصطفی تقوی،عدل هاشمی ، مژدهی پور، رستاد، کرامت کریمی ،مجید محنائی، باقریان و..جزء گزینه های احتمالی هستند.
درحوزه گچساران و باشت به نسبت سایر مناطق بنظر می رسد وضعیت تاحدود بسیار زیادی مشخص و قابل پیش بینی تر باشد؛ زیرا جریان های مختلف اصولگرا مانند سنتی و قدیم و جدید یا پایداری و موتلفه وبقیه به دلایل مختلف انگار قصد و توان ایجاد وحدت رویه نداشته و بنظر می رسد با همین وضعیت فعلی موجود یعنی بیم و اظطراب و بی برنامگی پای در عرصه انتخابات خواهند گذاشت.در اردوگاه اصلاح طلبان تاجگردون با کار رسانه‌ای گسترده و بسیار زیرکانه و بی سابقه، حضور همیشگی و دائمی هم در رسانه ها و تلویزیون و هم در منطقه و حوزه انتخابیه، افکار عمومی را به شکل بسیار هوشمندانه وهنرمندانه به خود جلب نموده و خود را به عنوان تنها ناجی غیر قابل بحث در دو شهرستان باشت و گچساران معرفی کرده است.
از جمله فعالیت های با برنامه، زیرکانه وهدفدار تاجگردون در شهرستان باشت می توان به انتصاب فرهاد محمدی لیسانس فقه و الهیات در سمت معاونت فرمانداری و تلاش برای اجرای مدل روسی پوتین- مدودف در فرمانداری شهرستان باشت در آستانه انتخابات دهم مجلس شورای اسلامی اشاره کرد. محمدی که در انتخابات گذشته ریئس ستاد انتخاباتی تاجگردون در شهرستان باشت بوده و به کاملترین شکل ممکن نهایت خدمت را به ایشان داشته، بعد از پیروزی تاجگردون و راهیابی به مجلس خود را فرماندار قطعی باشت دانسته و حتی به دوستان و نزدیکان گفته بوده که به زودی سکان هدایت آن را در دست خواهد گرفت. وی با روشهای مختلفی از جمله حضور همیشگی در تمام مراسمات و مجالس،اصرار و خواهش و حتی فشار مستقیم به تاجگردون و غیر مستقیم به دوستان و نزدیکان و... نهایت تلاش خویش را بکار بست وهنگامی که وزارت کشور و مجموعه استانداری از فرماندار شدن ایشان ممانعت کردند سیاست سکوت همراه باگلایه های دائمی و روزانه، انتقاد و سیاه نمایی، انزوا و گوشه گیری و مظلوم نمایی پیشه کرد ولی در عمل هیچگاه دست از کوشش برای دستیابی به بزرگترین آرزوی دیرینه خود برنداشت.
هنوز یکماه از معرفی شدن سید موسی حسینی به عنوان فرماندار شهرستان باشت نگذشته بود که دوباره نام فرهاد محمدی به عنوان گزینه این بار برای معاونت فرمانداری مطرح شد. شاید بسیاری بپندارند که با ورود محمدی به مجموعه وزارت کشور، تاجگردون از ریزش بخش قابل توجهی از آرائ دور بعد خود جلوگیری نموده باشد اما اگر واقعا تنها هدف ایشان راضی کردن محمدی، دوستان و طایفه و فامیل بوده باشد چه اصراری بر آمدن یک نیروی تحصیلکرده رشته فقه و معارف، فرهنگی آموزش پرورش و کاملا نا آشنا به سیستم وزارت کشور به مجموعه فرمانداری داشته است. آیا همانند زارع و یاری و گوهرگانی و دیگران نمی توانست در سایر پست ها حتی در مرکز استان از ایشان استفاده نماید. بهر حال تاجگردون براساس سیستم و رویه مهندسی سیاسی منحصر به فردش با دور زدن عقلایی و منطقی قانون فعلا محمدی را به هر شکل ممکن وارد فضا و مجموعه فرمانداری نمود تا بعد از کسب تجارب کافی در یک فرصت احتمالی ممکن با جایگزین ساختن ایشان به جای موسی حسینی به عنوان فرماندار، سیاست پوتین –مددوفی خود را در شهرستان نوپای باشت اجرایی کند.درمورد این مساله تنها باید به انتظار نشست و نظاره گر حوادث و اتفاقات معنادار آینده بود.
*مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنا نیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
روسیه پس از فروپاشی شوروی و کنار رفتن گورباچف، تحولاتی چند را تجربه کرد. نخست بر آمدن یلتسین و سپس بر سر کار آمدن پوتین. بعد از دوره نخست زمامداری پوتین، شاهد یک دوره واسطه هستیم که در آن مدودف بر سر کار می آید و سپس بار دیگر پوتین است که ریاست جمهوری روسیه را به عهده می گیرد. در مطبوعات ایران و بین سیاسیون معمولا از این دوران اخیر یعنی بر سر کار آمدن مدودف و نخست وزیر شدن پوتین و جابجا شدن آن ها در دوره بعدی به عنوان مدلی تحت عنوان «پوتین-مدودف» یاد می کنند.
هنوز از یادها نرفته است که ۲سال گذشته، اظهارات محمود احمدی نژاد در یک گفت‌وگوی زنده تلویزیونی دستمایه گمانه‌زنی‌های رسانه‌ای درخصوص احتمال اجرای مدل روسی پوتین – مدودف در کشور شد. هنگامی که مرتضی حیدری از احمدی نژاد پرسید سال ۸۴ قول دادید اسامی را که در جیبتان دارید اعلام کنید و حالا که یک سال مانده به پایان دولتتان نمی خواهید این افراد را معرفی کنید؟ رئیس جمهور در پاسخ پس از آنکه گفت «من یک سری از اسامی را دادم» سپس با لبخندی معنادار افزود: «از کجا می دانید امسال سال آخر دولت باشد؟ دولت متعلق به ملت است.» موضوعی که البته واکنش‌های متعددی را از سوی چهره‌های سیاسی به دنبال داشت. البته بعد از رد صلاحیت مشایی توسط شورای نگهبان، عملی شدن این مدل در ایران عقیم و ناکام ماند. این مدل و سیستم البته در کشورهایی مانند ترکیه بین رجیب طیب اردوغان نخست وزیر و وعبدالله گل رئیس جمهور ونیز توسط چاوزومادورو در ونزوئلا پیاده شد. در این نوشتار سعی بر ارائه یک الگو و شاهدی بر اجرای این مدل در شهرستان باشت استان کهگیلویه و بویراحمد داریم.البته نویسنده قبول دارد که تفاوت های زیاد و اساسی بین موارد بالا و مورد این نوشته وجود دارد که مهمترین آنها این است که در ۴مثال فوق یعنی انتخابات ریاست جمهوری روسیه، ترکیه، ونزوئلا و احمدی نژاد- مشایی، این اسراتژی بین و توسط دونفر صورت گرفته در حالیکه درمثال این مقاله،تاجگردون به عنوان عنصر بالادستی و اجرا کننده این مدل بین دونفر از حامیانش وارد عمل می شود.
با اینکه بیش از یکسال به زمان برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی دور بعد زمان باقی است اما کش و قوس های سیاسی، گمانه زنی ها، برگزاری جلسات مختلف و پنهانی به اصطلاح وحدت اصولگرایان و حتی اصلاح طلبان در نقاط مختلف کشور و به خصوص کهگیلویه و بویراحمد همیشه سیاست زده تمامی ندارد وشایعه ها واخبار متفاوتی شنیده و گفته می‌شود.
در شهرستان بویراحمد انتقادات بی‌سابقه و بسیار شدید از زارع از مدتها قبل آغاز و هنوز هم با شدت ادامه دارد. در محافل خصوصی و عمومی به دلیل آنچه که منتقدان آن را باختن بازی و مسابقه به صورت ۱۰۰درصد به تاجگردون می نامند و همچنین عدم وجود نفوذ، قدرت کلام و چانه زنی تاثیر گذار، سردرگمی و نداشتن رویه و بینش سیاسی مشخص و ثابت، گم شدن و ناپدیدی محض در هیاهوی بزرگان دوطیف سیاسی مهم و مطرح در مجلس و پایتخت و…، گزینه هایی مانند سید باقر موسوی، مندنی پور، حتی هدایت خواه مغضوب را بسیار کارامدتر و مناسبتر می دانند و معتقدند که به هیچ عنوان زارع در قامت یک نماینده قوی و موثر عمل نکرده و بنابراین آزموده را آزمودن خطایی است استراتژیک و نابخشودنی.
در چهار شهرستان کهگیلویه بحث تایید صلاحیت احتمالی موحد از مواردی است که ذهن موافقان و مخالفان ایشان و حتی اصولگرایان و اصلاح طلبان را به شدت به خود مشغول ساخته؛ هرچند بزرگواری که این روزها کوچکترین فعالیت خود را رسانه ای و حتی از سفر جیبوتی نیز سعی در فعال و کارامد نشان دادن خود می نماید؛ با فراغ بال و با الفاظ همیشگی خود رد صلاحیت مجدد تایید نشدگان گذشته را از همین حالا به همه اعلام کرده است. به نظر می رسد که مردم این چهار شهرستان از تمام طیف های مختلف و از اقشار گوناگون از بزرگواری که بیشتر وقت و تلاش خود را صرف فتنه و فتنه گران و سفرهای آفریقا و آمریکای لاتین نموده، چنان به تنگ آمده اند که بعید است بار دیگر اجازه حضور وی در بهارستان را بدهند. در این حوزه آنگونه که رسانه ها القا می نمایند گزینه های اصولگرا و اصلاح طلب متعددی مانند حبیبی، سیدمصطفی تقوی،عدل هاشمی ، مژدهی پور، رستاد، کرامت کریمی ،مجید محنائی، باقریان و..جزء گزینه های احتمالی هستند.
درحوزه گچساران و باشت به نسبت سایر مناطق بنظر می رسد وضعیت تاحدود بسیار زیادی مشخص و قابل پیش بینی تر باشد؛ زیرا جریان های مختلف اصولگرا مانند سنتی و قدیم و جدید یا پایداری و موتلفه وبقیه به دلایل مختلف انگار قصد و توان ایجاد وحدت رویه نداشته و بنظر می رسد با همین وضعیت فعلی موجود یعنی بیم و اظطراب و بی برنامگی پای در عرصه انتخابات خواهند گذاشت.در اردوگاه اصلاح طلبان تاجگردون با کار رسانه‌ای گسترده و بسیار زیرکانه و بی سابقه، حضور همیشگی و دائمی هم در رسانه ها و تلویزیون و هم در منطقه و حوزه انتخابیه، افکار عمومی را به شکل بسیار هوشمندانه وهنرمندانه به خود جلب نموده و خود را به عنوان تنها ناجی غیر قابل بحث در دو شهرستان باشت و گچساران معرفی کرده است.
از جمله فعالیت های با برنامه، زیرکانه وهدفدار تاجگردون در شهرستان باشت می توان به انتصاب فرهاد محمدی لیسانس فقه و الهیات در سمت معاونت فرمانداری و تلاش برای اجرای مدل روسی پوتین- مدودف در فرمانداری شهرستان باشت در آستانه انتخابات دهم مجلس شورای اسلامی اشاره کرد. محمدی که در انتخابات گذشته ریئس ستاد انتخاباتی تاجگردون در شهرستان باشت بوده و به کاملترین شکل ممکن نهایت خدمت را به ایشان داشته، بعد از پیروزی تاجگردون و راهیابی به مجلس خود را فرماندار قطعی باشت دانسته و حتی به دوستان و نزدیکان گفته بوده که به زودی سکان هدایت آن را در دست خواهد گرفت. وی با روشهای مختلفی از جمله حضور همیشگی در تمام مراسمات و مجالس،اصرار و خواهش و حتی فشار مستقیم به تاجگردون و غیر مستقیم به دوستان و نزدیکان و... نهایت تلاش خویش را بکار بست وهنگامی که وزارت کشور و مجموعه استانداری از فرماندار شدن ایشان ممانعت کردند سیاست سکوت همراه باگلایه های دائمی و روزانه، انتقاد و سیاه نمایی، انزوا و گوشه گیری و مظلوم نمایی پیشه کرد ولی در عمل هیچگاه دست از کوشش برای دستیابی به بزرگترین آرزوی دیرینه خود برنداشت.
هنوز یکماه از معرفی شدن سید موسی حسینی به عنوان فرماندار شهرستان باشت نگذشته بود که دوباره نام فرهاد محمدی به عنوان گزینه این بار برای معاونت فرمانداری مطرح شد. شاید بسیاری بپندارند که با ورود محمدی به مجموعه وزارت کشور، تاجگردون از ریزش بخش قابل توجهی از آرائ دور بعد خود جلوگیری نموده باشد اما اگر واقعا تنها هدف ایشان راضی کردن محمدی، دوستان و طایفه و فامیل بوده باشد چه اصراری بر آمدن یک نیروی تحصیلکرده رشته فقه و معارف، فرهنگی آموزش پرورش و کاملا نا آشنا به سیستم وزارت کشور به مجموعه فرمانداری داشته است. آیا همانند زارع و یاری و گوهرگانی و دیگران نمی توانست در سایر پست ها حتی در مرکز استان از ایشان استفاده نماید. بهر حال تاجگردون براساس سیستم و رویه مهندسی سیاسی منحصر به فردش با دور زدن عقلایی و منطقی قانون فعلا محمدی را به هر شکل ممکن وارد فضا و مجموعه فرمانداری نمود تا بعد از کسب تجارب کافی در یک فرصت احتمالی ممکن با جایگزین ساختن ایشان به جای موسی حسینی به عنوان فرماندار، سیاست پوتین –مددوفی خود را در شهرستان نوپای باشت اجرایی کند.درمورد این مساله تنها باید به انتظار نشست و نظاره گر حوادث و اتفاقات معنادار آینده بود.
*مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنا نیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
