تاریخ انتشار
شنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۱۷:۵۹
کد مطلب : ۶۳۲۴۹
حضرات آقایان!! جر بالا و دومن را تموم کنید
۰
کبنا ؛نوری عبدالهی
با انتشار مطلب «سیدباقر! رطب خورده منع رطب چون کند؟(۱)[کلیک کنید]» در پایگاه اطلاع رسانی کبنا نیوز یکی از مخاطبان به این متن واکنش نشان داد.
به گزارش کبنا نیوز از یاسوج، متن کامل بدین شرح است.
ما ایرانی ها معروف هستیم به اینکه خوب حرف میزنیم و خوب نظریه پردازی میکنیم ولی در هنگامه ی عمل فقط خوب بلدیم بلنگیم. مثلا در همین کهگیلویه و بویراحمد خودمان به هر بهانه ای زود شروع به سرزنش و تبری جستن از مسائل قومیو قبیله ای میکنیم و مدام هم انکار میکنیم که چنین چیزی وجود دارد اما وقتی خوب دقیق میشویم میبینیم که حتی همان فردی که در روز معارفه اش دو دست بر قرآن میگذارد و سوگند میخورد که قومیو منطقه ای و جناحی عمل نخواهد کرد؛ اولا که خود بر اساس پارامترهای قومیو منطقه ای آمده است و ثانیا خیلی زود برای هر پستی گزینه ی هم منطقه ای خودش را معرفی مینماید.
بحث بالا و دومن، سردسیری و گرمسیری از میراث های زشتی بوده است که از دوران «خان خانی» به زمانه ی ما رسیده است و علی رغم شعار های زیبا و دل فریب شایسته سالاری و نخبه گرایی کماکان تعیین کننده ی اصلی در تصمیم گیری میباشد. حالا هم آنقدر این قضیه شور شده است که سر وصدای همه بلند شده و گروهی، گروه دیگر را متهم به تشدید این مسئله میکنند و تریبون های گروه دیگر این گروه را به تاریخ ارجاع میدهند و نه تنها تایید میکنند که «آقا بالاسرشان» منطقه ای عمل میکند که به این موضوع افتخار میکنند و حتی آن را در بوق و کرنا میکنند و برخی دیگر نیز این شرایط را نتیجه ی سیاست ها و رفتارهای گذشتگان از جمله منتقدین امروز میدانند. ولی این وسط مردم فراموش میشوند و تنها دود نزاع باید به چشم آنها برود و هی جاده ناتمام و طرح نیمه تمام بر دست آنها باد کند.
دورنمای این جدال زشت و نازیبای عصر حجری ابدا معلوم نیست اما از جمله دست آوردهای این وضعیت قربانی شدن نیروهای نخبه، سوءاستفاده ی نیروهای ابن الوقتی و اصطلاحا «دو کِتی»، مهاجرت گسترده ی نخبگان هم استانی به خارج از استان و تشدید تعصبات عصر جاهلیت و ... میباشد.
نتیجه این طرز نگاه و رفتارهای دون شان سیاست وضعیت اسف بار سیاسی شهرستان کهگیلویه و نیروهای سیاسی این شهرستان میباشد که علی رغم نزدیک شدن به پایان عمر دولت هنوز تکلیف فرمانداری آن مشخص نیست و نماینده یک سر میراند و نیروهای حامی دولت به ده سوی دیگر. نتیجه این وضعیت سردرگمیدر اداراتی همچون فرهنگ و ارشاد اسلامی،هلال احمر، بهزیستی، محیط زیست و ... میباشد که با وجود نیروهای نخبه حامیدولت باید چوب سیاست های ملوک الطوایفی را بخورند و مردم نیز شاهد مدیریت هایی باشند که 24 خرداد 92 به آنها «نه» گفته اند. در همین قضیه فرهنگ و ارشاد اسلامیاستان الان ماه هاست صحبت از تغییر هست ولی همین که فشارهای هنرمندان و برخی دلسوزان نزدیک به نتیجه دادن میشود و گزینه مورد نظر آماده ی معارفه میگردد گروهی با همین نگاه منطقه ای و اصرار در معرفی نیروی هم قبیله ای خود و سنگ اندازی در نیروهای مستحق ولایات دیگر به ماندن مدیرکل فعلی کمک میکنند. سناریویی که در روزهای اخیر دوباره در حال تکرار شدن است و هنرمندان ناامیدانه به انتظار گشایش نشسته اند.
آنچه که در این بازی مسخره بیش از هر چیز موجب نگرانی میشود ورود شخصیت هایی است که اتفاقا دارای وجهه ملی هستند و از انها انتظار میرود که ملی فکر کنند و ملی عمل کنند ولی در عرصه ی عمل تنها خودشان و دور بری هاشان را میبینند و بقیه مردم استان و خواست آنها جایگاه و شانی نزدشان ندارند. از طرف دیگر بلندگوهای رسانه آنها که سابقه ی آلت دست بودن و تعریف همه دادن و از همه عکس گرفتن را نیز دارند در حال دامن زدن به این وضعیت «هِلَل هِشو» میباشند.
اما سوال اساسی این است که در این حیص و بیص بزرگان استان کجا هستند؟ آیا بزرگان استان خود نیز بخشی از این سناریوی اختلاف افکنی و تفرقه شده اند و یا به کنج عزلت پناه برده اند و منتظر فرجی هستند؟ آیا زمان آن نرسیده است که بزرگان استان نسبت به این وضعیت ورود کنند و تذکرات لازم را ارایه دهند؟ آیا زمان آن نرسیده است که ما به جای قومینگاه کردن و قومیاندیشیدن کمیسیاسی رفتار کنیم و کمیهم به اصول تشکیلاتی پایبند باشیم؟
استان و مدیریت آن متعلق به 700 هزار نفر کهگیلویه و بویراحمدی میباشد و همه ی این 700 هزار نفر باید در سرنوشت استان سهیم باشند و اگر خدای ناکرده قرار باشد کسی یک ده و یا ولایت را بر کل استان ترجیح دهد قطعا عصیان و نارضایتی مردم را برای خود خریده است و شبیه گذشتگانی که این چنین بودند و امروز در حافظه ی مردم به عنوان خیانتکار ماندگار شده اند در تاریخ نام «نانیکی» از آنها به جا خواهد ماند.
همین حالا هم خیلی دیر شده است و ما لطمات بزرگی از این وضعیت قومی و تعصبی متحمل شده ایم اما باز هم فرصت هست و میشود جهانی فکر کرد و برای رضای خود و رضایت مردم قدم برداشت و در این راه شایسته سالاری را اصل قرار داد تا شاید مردم دلزده ای که جز ناامیدی و نگرانی چیزی از دولت های قبلی نصیب شان نشده است دوباره امیدوار شوند و بیش از این شاهد قربانی شدن نیروهای توانمند استان به خاطر دومن یا بالا بودن نباشند.
با انتشار مطلب «سیدباقر! رطب خورده منع رطب چون کند؟(۱)[کلیک کنید]» در پایگاه اطلاع رسانی کبنا نیوز یکی از مخاطبان به این متن واکنش نشان داد.
به گزارش کبنا نیوز از یاسوج، متن کامل بدین شرح است.
ما ایرانی ها معروف هستیم به اینکه خوب حرف میزنیم و خوب نظریه پردازی میکنیم ولی در هنگامه ی عمل فقط خوب بلدیم بلنگیم. مثلا در همین کهگیلویه و بویراحمد خودمان به هر بهانه ای زود شروع به سرزنش و تبری جستن از مسائل قومیو قبیله ای میکنیم و مدام هم انکار میکنیم که چنین چیزی وجود دارد اما وقتی خوب دقیق میشویم میبینیم که حتی همان فردی که در روز معارفه اش دو دست بر قرآن میگذارد و سوگند میخورد که قومیو منطقه ای و جناحی عمل نخواهد کرد؛ اولا که خود بر اساس پارامترهای قومیو منطقه ای آمده است و ثانیا خیلی زود برای هر پستی گزینه ی هم منطقه ای خودش را معرفی مینماید.
بحث بالا و دومن، سردسیری و گرمسیری از میراث های زشتی بوده است که از دوران «خان خانی» به زمانه ی ما رسیده است و علی رغم شعار های زیبا و دل فریب شایسته سالاری و نخبه گرایی کماکان تعیین کننده ی اصلی در تصمیم گیری میباشد. حالا هم آنقدر این قضیه شور شده است که سر وصدای همه بلند شده و گروهی، گروه دیگر را متهم به تشدید این مسئله میکنند و تریبون های گروه دیگر این گروه را به تاریخ ارجاع میدهند و نه تنها تایید میکنند که «آقا بالاسرشان» منطقه ای عمل میکند که به این موضوع افتخار میکنند و حتی آن را در بوق و کرنا میکنند و برخی دیگر نیز این شرایط را نتیجه ی سیاست ها و رفتارهای گذشتگان از جمله منتقدین امروز میدانند. ولی این وسط مردم فراموش میشوند و تنها دود نزاع باید به چشم آنها برود و هی جاده ناتمام و طرح نیمه تمام بر دست آنها باد کند.
دورنمای این جدال زشت و نازیبای عصر حجری ابدا معلوم نیست اما از جمله دست آوردهای این وضعیت قربانی شدن نیروهای نخبه، سوءاستفاده ی نیروهای ابن الوقتی و اصطلاحا «دو کِتی»، مهاجرت گسترده ی نخبگان هم استانی به خارج از استان و تشدید تعصبات عصر جاهلیت و ... میباشد.
نتیجه این طرز نگاه و رفتارهای دون شان سیاست وضعیت اسف بار سیاسی شهرستان کهگیلویه و نیروهای سیاسی این شهرستان میباشد که علی رغم نزدیک شدن به پایان عمر دولت هنوز تکلیف فرمانداری آن مشخص نیست و نماینده یک سر میراند و نیروهای حامی دولت به ده سوی دیگر. نتیجه این وضعیت سردرگمیدر اداراتی همچون فرهنگ و ارشاد اسلامی،هلال احمر، بهزیستی، محیط زیست و ... میباشد که با وجود نیروهای نخبه حامیدولت باید چوب سیاست های ملوک الطوایفی را بخورند و مردم نیز شاهد مدیریت هایی باشند که 24 خرداد 92 به آنها «نه» گفته اند. در همین قضیه فرهنگ و ارشاد اسلامیاستان الان ماه هاست صحبت از تغییر هست ولی همین که فشارهای هنرمندان و برخی دلسوزان نزدیک به نتیجه دادن میشود و گزینه مورد نظر آماده ی معارفه میگردد گروهی با همین نگاه منطقه ای و اصرار در معرفی نیروی هم قبیله ای خود و سنگ اندازی در نیروهای مستحق ولایات دیگر به ماندن مدیرکل فعلی کمک میکنند. سناریویی که در روزهای اخیر دوباره در حال تکرار شدن است و هنرمندان ناامیدانه به انتظار گشایش نشسته اند.
آنچه که در این بازی مسخره بیش از هر چیز موجب نگرانی میشود ورود شخصیت هایی است که اتفاقا دارای وجهه ملی هستند و از انها انتظار میرود که ملی فکر کنند و ملی عمل کنند ولی در عرصه ی عمل تنها خودشان و دور بری هاشان را میبینند و بقیه مردم استان و خواست آنها جایگاه و شانی نزدشان ندارند. از طرف دیگر بلندگوهای رسانه آنها که سابقه ی آلت دست بودن و تعریف همه دادن و از همه عکس گرفتن را نیز دارند در حال دامن زدن به این وضعیت «هِلَل هِشو» میباشند.
اما سوال اساسی این است که در این حیص و بیص بزرگان استان کجا هستند؟ آیا بزرگان استان خود نیز بخشی از این سناریوی اختلاف افکنی و تفرقه شده اند و یا به کنج عزلت پناه برده اند و منتظر فرجی هستند؟ آیا زمان آن نرسیده است که بزرگان استان نسبت به این وضعیت ورود کنند و تذکرات لازم را ارایه دهند؟ آیا زمان آن نرسیده است که ما به جای قومینگاه کردن و قومیاندیشیدن کمیسیاسی رفتار کنیم و کمیهم به اصول تشکیلاتی پایبند باشیم؟
استان و مدیریت آن متعلق به 700 هزار نفر کهگیلویه و بویراحمدی میباشد و همه ی این 700 هزار نفر باید در سرنوشت استان سهیم باشند و اگر خدای ناکرده قرار باشد کسی یک ده و یا ولایت را بر کل استان ترجیح دهد قطعا عصیان و نارضایتی مردم را برای خود خریده است و شبیه گذشتگانی که این چنین بودند و امروز در حافظه ی مردم به عنوان خیانتکار ماندگار شده اند در تاریخ نام «نانیکی» از آنها به جا خواهد ماند.
همین حالا هم خیلی دیر شده است و ما لطمات بزرگی از این وضعیت قومی و تعصبی متحمل شده ایم اما باز هم فرصت هست و میشود جهانی فکر کرد و برای رضای خود و رضایت مردم قدم برداشت و در این راه شایسته سالاری را اصل قرار داد تا شاید مردم دلزده ای که جز ناامیدی و نگرانی چیزی از دولت های قبلی نصیب شان نشده است دوباره امیدوار شوند و بیش از این شاهد قربانی شدن نیروهای توانمند استان به خاطر دومن یا بالا بودن نباشند.